Forwarded from کانال جهانی نگینی بر کویر .(انارک ).باژولیده
استاد سعید عابدی و گروه موسیقی اوای کویر
در همایش گویش های محلی شرق استان اصفهان
سال ۹۶
در همایش گویش های محلی شرق استان اصفهان
سال ۹۶
Forwarded from اتچ بات
بنده ایی حلقه بگوشم نتوان حاشاکرد،
تب عشق تو به دوشم نتوان حاشاکرد،
شبُ روزم شده یک سان به کمند مویت،
همه در جوشُ خروشم نتوان حاشاکرد،
چشم افسونگرت آتش زده است برجانم،
باده از چشم تو نوشم نتوان حاشاکرد،
شهپرم در غم عشق تو بسوزد هردم،
سوزد و باز بکوشم نتوان حاشاکرد،
عشوهٔ نازِ نگاهت چه شرر افروز است،
در نگاهِ تو بجوشم نتوان حاشاکرد،
بنده ی عشقم و در جام نگاهت ویران،
دل ویران نفروشم نتوان حاشاکرد،
«خـُرّم» آن صبح وصالی که دمد از آفاق،
داده این مژده سروشم نتوان حاشاکرد،
غزل:
#_محمد_خرم
اجرا:
#_کیهان_ژولیده_انارکی
@keyhanzholideh66
تب عشق تو به دوشم نتوان حاشاکرد،
شبُ روزم شده یک سان به کمند مویت،
همه در جوشُ خروشم نتوان حاشاکرد،
چشم افسونگرت آتش زده است برجانم،
باده از چشم تو نوشم نتوان حاشاکرد،
شهپرم در غم عشق تو بسوزد هردم،
سوزد و باز بکوشم نتوان حاشاکرد،
عشوهٔ نازِ نگاهت چه شرر افروز است،
در نگاهِ تو بجوشم نتوان حاشاکرد،
بنده ی عشقم و در جام نگاهت ویران،
دل ویران نفروشم نتوان حاشاکرد،
«خـُرّم» آن صبح وصالی که دمد از آفاق،
داده این مژده سروشم نتوان حاشاکرد،
غزل:
#_محمد_خرم
اجرا:
#_کیهان_ژولیده_انارکی
@keyhanzholideh66
Telegram
attach 📎
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
باراُمیه=پرورش یافته
از مصدر «بارامیمون» که می شود بارآمدن، پرورش یافتن
بارهنگ، بارتنگ(لفظ انارکی)=گیاهی دارویی که کنار جوی ها می روید، دارای برگهای پهن است که از میان انها ساقه ای که در انتهای آن پر از دانه های بارهنگ می روید و در اواخر تابستان می رسد.
بارَک, (ارَک و بارک)=ارایش، به سر و وضع خود رسیدن.
بار و بندیل= اسباب و اثاثیه، بار و بنه
@naein_nameh
.
باراُمیه=پرورش یافته
از مصدر «بارامیمون» که می شود بارآمدن، پرورش یافتن
بارهنگ، بارتنگ(لفظ انارکی)=گیاهی دارویی که کنار جوی ها می روید، دارای برگهای پهن است که از میان انها ساقه ای که در انتهای آن پر از دانه های بارهنگ می روید و در اواخر تابستان می رسد.
بارَک, (ارَک و بارک)=ارایش، به سر و وضع خود رسیدن.
بار و بندیل= اسباب و اثاثیه، بار و بنه
@naein_nameh
#طنز_هفته
.
روزی عربی نزد قاضی رفت
و گله کرد که مردی پارسی ، کفش او را در مسجد دزدیده است
قاضی سخن او را شنید و گفت
پرونده بسته شود!
حاضران شگفت زده از قاضی پرسیدند چرا این گونه حکم کردی؟!
قاضی گفت : نه عرب کفش می پوشد
و نه مرد پارسی به مسجد رود!
👤 عبید زاکانی
@naein_nameh
.
روزی عربی نزد قاضی رفت
و گله کرد که مردی پارسی ، کفش او را در مسجد دزدیده است
قاضی سخن او را شنید و گفت
پرونده بسته شود!
حاضران شگفت زده از قاضی پرسیدند چرا این گونه حکم کردی؟!
قاضی گفت : نه عرب کفش می پوشد
و نه مرد پارسی به مسجد رود!
👤 عبید زاکانی
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
ضرابخانه نایین
(با وجود تکرار مطلب با ارزشی است.)
نایین در قرن چهارم هجری و در زمان آل بویه یکی از مراکز مهم اقتصادی و سیاسی و دارای اهمیت فراوان بوده است. قرن
چهارم هجری را می توان یکی از درخشان ترین دوران بالندگی نایین ذکر کرد. گفته شده در آن زمان حدود پنجاه سکه خانه
در سرتا سر کشور وجود داشته است که بعضی مسکوکات طلا(دینار) و برخی مسکوکات نقره (درهم) ضرب می کردند. یکی از
جاهایی که در آن سکه ضرب می شده نایین است. دو نمونه سکه از سکه های ضرب شده در نایین وجود دارد که از نوع درهم
بوده و علت آن هم وجود معادن نقره در انارک و اطراف آن می باشد.
در دوره های تاریخی پس از اسلام ضرب سکه به نام حاکمان و خواندن خطبه در مسجدجامع شهر برای اقرار و نوعی بیعت به
حکومت حاکم جدید نشانه مشروعیت و تسلط حاکم بر منطقه تحت نفوذ خود بوده است.
چندی پیش به همت استاد عبدالله قوچانی که از متخصصان و پژوهشگران شهیر خط و سکه شناسی دوره اسلامی هستند
مستندات وجود دو سکه ضرب شده در نایین از دوره آل بویه )قرن چهارم( به دست آمده است که یکی در اختیار دانشگاه
توبنگین آلمان و دیگری در انجمن سکه شناسی نیویورک آمریکا می باشند.
شرح نوشته روی سکه : (الله محمد رسول الله)
درج این جمله از دوره عباسیان بر روی سکه ها باب شده و ادامه یافت.
المطیع لله، نام خلیفه عباسی هم عصر آل بویه در بغداد که حاکمان ایرانی تحت نظر خلفای بغداد به اداره امور می پرداختند
و برای خلیفه احترام سیاسی و مذهبی قائل بودند.
الامیرالعدل عضدالدوله ابوشجاع( فرزند رکن الدوله دیلمی) که از سال ۳۳۸ ه ق حاکم فارس ، خوزستان و کرمان و از سال ۳۷۱ فرمانروای بزرگ خاندان آل بویه شد.
ادامه دارد.......
@naein_nameh
.
ضرابخانه نایین
(با وجود تکرار مطلب با ارزشی است.)
نایین در قرن چهارم هجری و در زمان آل بویه یکی از مراکز مهم اقتصادی و سیاسی و دارای اهمیت فراوان بوده است. قرن
چهارم هجری را می توان یکی از درخشان ترین دوران بالندگی نایین ذکر کرد. گفته شده در آن زمان حدود پنجاه سکه خانه
در سرتا سر کشور وجود داشته است که بعضی مسکوکات طلا(دینار) و برخی مسکوکات نقره (درهم) ضرب می کردند. یکی از
جاهایی که در آن سکه ضرب می شده نایین است. دو نمونه سکه از سکه های ضرب شده در نایین وجود دارد که از نوع درهم
بوده و علت آن هم وجود معادن نقره در انارک و اطراف آن می باشد.
در دوره های تاریخی پس از اسلام ضرب سکه به نام حاکمان و خواندن خطبه در مسجدجامع شهر برای اقرار و نوعی بیعت به
حکومت حاکم جدید نشانه مشروعیت و تسلط حاکم بر منطقه تحت نفوذ خود بوده است.
چندی پیش به همت استاد عبدالله قوچانی که از متخصصان و پژوهشگران شهیر خط و سکه شناسی دوره اسلامی هستند
مستندات وجود دو سکه ضرب شده در نایین از دوره آل بویه )قرن چهارم( به دست آمده است که یکی در اختیار دانشگاه
توبنگین آلمان و دیگری در انجمن سکه شناسی نیویورک آمریکا می باشند.
شرح نوشته روی سکه : (الله محمد رسول الله)
درج این جمله از دوره عباسیان بر روی سکه ها باب شده و ادامه یافت.
المطیع لله، نام خلیفه عباسی هم عصر آل بویه در بغداد که حاکمان ایرانی تحت نظر خلفای بغداد به اداره امور می پرداختند
و برای خلیفه احترام سیاسی و مذهبی قائل بودند.
الامیرالعدل عضدالدوله ابوشجاع( فرزند رکن الدوله دیلمی) که از سال ۳۳۸ ه ق حاکم فارس ، خوزستان و کرمان و از سال ۳۷۱ فرمانروای بزرگ خاندان آل بویه شد.
ادامه دارد.......
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آموزش_گویش_نایینی
.
🖤💔
ارغوان میبینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمدهاند
ماندهایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را
پشت این پنجرهی بسته هنوز
عطر آواز بنان مانده است
شهریار اینجا
شعر نقاشش را خوانده است
.
برگردان به زبان مادری:
ارغوان ایوینی؟
یومیین سِیلی خرابی ما ایکیرن
وَموندم تا نه بوی خُیُمی ایوینم
تگ و لگ قصه جی وَرَسِم
پِشتی دی دِربچه هَکرته وَه
بو عطری خونتی بنان وَمونده
شهریار دُیی وَه
شعری نقاشُش وِرخونته
.......
@naein_nameh
.
🖤💔
ارغوان میبینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمدهاند
ماندهایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را
پشت این پنجرهی بسته هنوز
عطر آواز بنان مانده است
شهریار اینجا
شعر نقاشش را خوانده است
.
برگردان به زبان مادری:
ارغوان ایوینی؟
یومیین سِیلی خرابی ما ایکیرن
وَموندم تا نه بوی خُیُمی ایوینم
تگ و لگ قصه جی وَرَسِم
پِشتی دی دِربچه هَکرته وَه
بو عطری خونتی بنان وَمونده
شهریار دُیی وَه
شعری نقاشُش وِرخونته
.......
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
دُتو پِشتی تاپو وَ قایِمُش وابُی
دختر باید پشت ظروف بزرگ سفالی انباری پنهان شود.
کنایه از عدم حضور دختر در محافل و معابر
.
دُتویی خوبو گو ایکی تعریفش کیره، نه مایُش
دختری خوب است که دیگران محاسنش را بگویند ، نه مادرش
کنایه از خانواده هایی که بیش از حد تعریف فرزند خو را می کنند.
.
دُتو رو یَه ای تورُش مونه
دختر مثل جو تُرش (نوعی خاص از جو که سریع رشد می کند) است.
در همین مورد :دُتو خاک انداز ، خاک انداز مَسَه(مَثه) بو
دختر زود زود بزرگ می شود.
.
دُتو گو سالُش پِیُمَه، تورُش بو
دختری که سن و سالش زیاد شد می ترشد.
کنایه از عدم استقبال جوانان از دختران مُسن
(امثال و حکم نایبنی)
@naein_nameh
.
دُتو پِشتی تاپو وَ قایِمُش وابُی
دختر باید پشت ظروف بزرگ سفالی انباری پنهان شود.
کنایه از عدم حضور دختر در محافل و معابر
.
دُتویی خوبو گو ایکی تعریفش کیره، نه مایُش
دختری خوب است که دیگران محاسنش را بگویند ، نه مادرش
کنایه از خانواده هایی که بیش از حد تعریف فرزند خو را می کنند.
.
دُتو رو یَه ای تورُش مونه
دختر مثل جو تُرش (نوعی خاص از جو که سریع رشد می کند) است.
در همین مورد :دُتو خاک انداز ، خاک انداز مَسَه(مَثه) بو
دختر زود زود بزرگ می شود.
.
دُتو گو سالُش پِیُمَه، تورُش بو
دختری که سن و سالش زیاد شد می ترشد.
کنایه از عدم استقبال جوانان از دختران مُسن
(امثال و حکم نایبنی)
@naein_nameh
#آن_روزها
.
سپاه دانش
خاطرات سربازی
قسمت هشتم
عصر برای تماشای روستا از قلعه باتفاق کدخدا ورئیس انجمنو پیشکار بیرون آمدیم، تمام کوچه ها وروی بام ها مفروش به فضولات گاوها(تپاله) که برای سوخت از ان استفاده میکردند ،خانه ها ی کوچک گلی هر یک دارای یک سگ بزرگ وچند راس گوسفند ویک گاو برای شخمزدن وبسیار زندگی محقر . کوههای اطراف تماما پوشیده از برف ، فرسنگ ها زمین زیر کشت پاییزی وآماده کشت بهاره برای گندم دیم بودواطراف ده تاکستان های انگور پیاده .تک تک درخت سپیدار وبید دیده میشد، بدلیل سرمای شدید آن منطقه درخت میوه نداشتند. طبیعت بسیار بکر ودیدنی. رودخانه ای روستا را به دوبخش شمالی وجنوبی تقسیم کرده بود. دو سال پیش با قانون اصلاحات ارضی کشاورزان صاحب زمین شده بودند💐 ارباب روستا را ترک کرده بود میگفتند ارباب این ده مالک ۵۸ تا از این روستاها در همدان بوده که فقط طبق قانون در حال حاضر مالک یکی از انها ست وبقیه تقسیم اراضی وبه کشاورزان واگذارشده است. ❗ کدخدا میگفت مردم از لباس نظامی بدلیل ظلم وجور ژاندارم ها در قدیم که در خدمت فئودال بوده اندخاطره خوشی ندارند .✍
شب مهمان رئیس انجمن ده بودیم《مانند شورای ده کنونی》 در زیر کرسی زنان ومردان وما دونفر باهم بودیم . ما را فرزند خود خطاب میکردند🌿 خوشبختانه همسر رئیس انجمن اهل بهار همدان بود وفارسی هم بیشتر از دیگران میدانست.❗من از فرصت استفاده نمودم وگفتم شما آقایان وخانم ها وظیفه دارید که به مردم ده تفهیم کنید که ما سپاهیان دانش برای آموزش فرزندان شما آمده ایم و خدمتگذار شما هستیم وژاندارم نیستیم.❗❗❗ آنها هم گفتند در خانه تعدادی رادیو هست وهمه میدانند 🌿 اما زمان میبرد تا بد رفتاری های ژاندارم ها از خاطره ها محو شود.🍂 پس از صرف شام به اتاق خود رفتیم . بجای چراغ خواب فانوس دستی را روشن گذاشتیم وروی تخت هایمان خوابیدیم .
نوشته دکتر قنبرعلی اکبری
ادامه دارد.......
@naein_nameh
.
سپاه دانش
خاطرات سربازی
قسمت هشتم
عصر برای تماشای روستا از قلعه باتفاق کدخدا ورئیس انجمنو پیشکار بیرون آمدیم، تمام کوچه ها وروی بام ها مفروش به فضولات گاوها(تپاله) که برای سوخت از ان استفاده میکردند ،خانه ها ی کوچک گلی هر یک دارای یک سگ بزرگ وچند راس گوسفند ویک گاو برای شخمزدن وبسیار زندگی محقر . کوههای اطراف تماما پوشیده از برف ، فرسنگ ها زمین زیر کشت پاییزی وآماده کشت بهاره برای گندم دیم بودواطراف ده تاکستان های انگور پیاده .تک تک درخت سپیدار وبید دیده میشد، بدلیل سرمای شدید آن منطقه درخت میوه نداشتند. طبیعت بسیار بکر ودیدنی. رودخانه ای روستا را به دوبخش شمالی وجنوبی تقسیم کرده بود. دو سال پیش با قانون اصلاحات ارضی کشاورزان صاحب زمین شده بودند💐 ارباب روستا را ترک کرده بود میگفتند ارباب این ده مالک ۵۸ تا از این روستاها در همدان بوده که فقط طبق قانون در حال حاضر مالک یکی از انها ست وبقیه تقسیم اراضی وبه کشاورزان واگذارشده است. ❗ کدخدا میگفت مردم از لباس نظامی بدلیل ظلم وجور ژاندارم ها در قدیم که در خدمت فئودال بوده اندخاطره خوشی ندارند .✍
شب مهمان رئیس انجمن ده بودیم《مانند شورای ده کنونی》 در زیر کرسی زنان ومردان وما دونفر باهم بودیم . ما را فرزند خود خطاب میکردند🌿 خوشبختانه همسر رئیس انجمن اهل بهار همدان بود وفارسی هم بیشتر از دیگران میدانست.❗من از فرصت استفاده نمودم وگفتم شما آقایان وخانم ها وظیفه دارید که به مردم ده تفهیم کنید که ما سپاهیان دانش برای آموزش فرزندان شما آمده ایم و خدمتگذار شما هستیم وژاندارم نیستیم.❗❗❗ آنها هم گفتند در خانه تعدادی رادیو هست وهمه میدانند 🌿 اما زمان میبرد تا بد رفتاری های ژاندارم ها از خاطره ها محو شود.🍂 پس از صرف شام به اتاق خود رفتیم . بجای چراغ خواب فانوس دستی را روشن گذاشتیم وروی تخت هایمان خوابیدیم .
نوشته دکتر قنبرعلی اکبری
ادامه دارد.......
@naein_nameh
نایین از نگاه گردشگران
شهرموزه نایین
یکی دو روز در تعطیلات نوروز فرصت دست داد در نایین باشم. فقط بگویم که بر خلاف تصور قبلی خودم، واقعا با یک شهر موزه روبرو شدیم! خاصه بخش تاریخی و قدیمی شهر که هر جای ان با یخچالها، اب انبارها، ابنیه و ساختمانهای نه قدیمی که تاریخی روبرو میشوید!
واقعا جا دارد و میتواند هدف خوب توسعه گردشگری و جذب توریسم داخلی و بخصوص خارجی باشد و خدا کند توجه بیشتر و بیشتر به حفظ بافت تاریخی شهر بشود، انشاالله
و گویش جالب مردم با لهجه و کلمات خاص که تا کنون هیچ جا نشنیده اید! شاید حتی زبانی از عمق تاریخ ایران!!
#مهرآئین
#یک_حرف_از_هزاران
@yekhezaran
شهرموزه نایین
یکی دو روز در تعطیلات نوروز فرصت دست داد در نایین باشم. فقط بگویم که بر خلاف تصور قبلی خودم، واقعا با یک شهر موزه روبرو شدیم! خاصه بخش تاریخی و قدیمی شهر که هر جای ان با یخچالها، اب انبارها، ابنیه و ساختمانهای نه قدیمی که تاریخی روبرو میشوید!
واقعا جا دارد و میتواند هدف خوب توسعه گردشگری و جذب توریسم داخلی و بخصوص خارجی باشد و خدا کند توجه بیشتر و بیشتر به حفظ بافت تاریخی شهر بشود، انشاالله
و گویش جالب مردم با لهجه و کلمات خاص که تا کنون هیچ جا نشنیده اید! شاید حتی زبانی از عمق تاریخ ایران!!
#مهرآئین
#یک_حرف_از_هزاران
@yekhezaran
#تاریخچه_نایین
.
ضرابخانه نایین(۲)
تاریخ ضرب مربوط به زمان حکومت او در فارس و خوزستان است. درج حرف ) د یا ذ( حرف اختصاری که بعد از نام
عضدالدوله روی سکه نقر شده علامت شخص ناظر بر دارالضرب است.معمولا قاضی القضات شهرهای دارای سکه خانه ناظر بر
امور ضرب سکه بوده و حرف اول نام خود را بر روی سکه درج می نموده است.
در حاشیه کنار سکه قسمتی از آیه 33 سوره توبه حک شده است.
(محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون)
شرح نوشته پشت سکه لا اله الا الله وحده لا شریک له(شعار اصلی اسلام که از دوره امویان بر پشت سکه ها ) به جای
آتشدان و دو نفر نگهبان آتش که یادگار دوره ساسانیان بر پشت سکه ها بود نقر شده است.
(رکن الدین ابوعلی) نام پادشاه بزرگ آل بویه در زمان ضرب سکه در حاشیه و کناره پشت سکه چنین آمده:
(بسم الله ضرب هذا الدرهم بنائن (ناین)سنه ۳۴۸و دیگری (سنه ۳۵۳)نقاط زنجیره ای و دوایر متحدالمرکز به عنوان تزیین
و جدا کننده متن و حاشیه در پشت و روی سکه به کار رفته است.
@naein_nameh
.
ضرابخانه نایین(۲)
تاریخ ضرب مربوط به زمان حکومت او در فارس و خوزستان است. درج حرف ) د یا ذ( حرف اختصاری که بعد از نام
عضدالدوله روی سکه نقر شده علامت شخص ناظر بر دارالضرب است.معمولا قاضی القضات شهرهای دارای سکه خانه ناظر بر
امور ضرب سکه بوده و حرف اول نام خود را بر روی سکه درج می نموده است.
در حاشیه کنار سکه قسمتی از آیه 33 سوره توبه حک شده است.
(محمد رسول الله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لو کره المشرکون)
شرح نوشته پشت سکه لا اله الا الله وحده لا شریک له(شعار اصلی اسلام که از دوره امویان بر پشت سکه ها ) به جای
آتشدان و دو نفر نگهبان آتش که یادگار دوره ساسانیان بر پشت سکه ها بود نقر شده است.
(رکن الدین ابوعلی) نام پادشاه بزرگ آل بویه در زمان ضرب سکه در حاشیه و کناره پشت سکه چنین آمده:
(بسم الله ضرب هذا الدرهم بنائن (ناین)سنه ۳۴۸و دیگری (سنه ۳۵۳)نقاط زنجیره ای و دوایر متحدالمرکز به عنوان تزیین
و جدا کننده متن و حاشیه در پشت و روی سکه به کار رفته است.
@naein_nameh
Forwarded from موسسه فرهنگی و هنری اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#زبان_مادری
(مروری بر گویش نایینی)
(هر شب ساعت ۲۱)
همراه با استاد عباسعلی امامی آرندی
تصویربرداران:
#سیدمحسن_موسیکاظمی
#محمدمهدی_ربیعی
صدابردار: #ابوالفضل_بخشی_محمدی
تدوین: #علی_محمدی
با سپاس از همکاری صمیمانه: اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان نایین
📺 بدون نیاز به دانلود تماشا فرمائید 👇
https://www.instagram.com/tv/CNIWbfnho1C/?igshid=12h0dj2leydw
#نایین #نائین
#جشنواره_نوروزی #نایین۱۴۰۰
#رادیو_اندیشه #۱۲_فروردین
#موسسه_فرهنگی_و_هنری_اندیشه
🆔️ @AndisheOfficial
(مروری بر گویش نایینی)
(هر شب ساعت ۲۱)
همراه با استاد عباسعلی امامی آرندی
تصویربرداران:
#سیدمحسن_موسیکاظمی
#محمدمهدی_ربیعی
صدابردار: #ابوالفضل_بخشی_محمدی
تدوین: #علی_محمدی
با سپاس از همکاری صمیمانه: اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی شهرستان نایین
📺 بدون نیاز به دانلود تماشا فرمائید 👇
https://www.instagram.com/tv/CNIWbfnho1C/?igshid=12h0dj2leydw
#نایین #نائین
#جشنواره_نوروزی #نایین۱۴۰۰
#رادیو_اندیشه #۱۲_فروردین
#موسسه_فرهنگی_و_هنری_اندیشه
🆔️ @AndisheOfficial
#تاریخچه_نایین
.
سیزده بدر در نایین قدیم و
ماهی حلقه لُنجُو
یُور تا ایشم تو گُمبُو
دییندی حلقه لُنجو
در نایین قدیم خانمها به ویژه خانمهای مذهبی از خانه کمتر خارج میشدند مگر برای حمام یا زیارت امامزاده و جز این دو مورد روز
سیزدهم فروردین هر سال که طبق برنامه ابتدا نهار را که معمولا کوکو سبزی است در خانه صرف کرده و سپس مقداری
آجیل و چند عدد تخم مرغ رنگی پخته شده برداشته اول به مسجد جامع رفته و پس از ادای نماز به (سراب مدرسه )مظهر
قنات ورزگان( برای دیدار ماهی حلقه لُنجو عزیمت میکنند).
ماهی حلقه لنجو که گفته شده از اعقاب ماهی حضرت یونس است و در بینی خود حلقه ای از طلا دارد و ظهور او به چند
روایت توصیف شده است ،عده ای میگفتند عصر روز سیزده نوروز سری به اطاق کُنجو و دهانه قنات میزند اما بعضی ها عقیده
داشتند ماهی در اَژ چپ (شاخه چپ قنات ) مخفی است و عصر سیزدهم خودی نشان میدهد و بعضی گفته اند ماهی فوق الذکر
مرده و محل مرگش کُنج گُمبو است.
عقیده به آمدن ماهی به مظهر قنات باعث میشد که مقداری نان در آب قنات میریختند و چون قنات دارای ماهیهای فراوانی بود نصیب آنها میشد.
( استاد جامع نایینی)
@naein_nameh
.
سیزده بدر در نایین قدیم و
ماهی حلقه لُنجُو
یُور تا ایشم تو گُمبُو
دییندی حلقه لُنجو
در نایین قدیم خانمها به ویژه خانمهای مذهبی از خانه کمتر خارج میشدند مگر برای حمام یا زیارت امامزاده و جز این دو مورد روز
سیزدهم فروردین هر سال که طبق برنامه ابتدا نهار را که معمولا کوکو سبزی است در خانه صرف کرده و سپس مقداری
آجیل و چند عدد تخم مرغ رنگی پخته شده برداشته اول به مسجد جامع رفته و پس از ادای نماز به (سراب مدرسه )مظهر
قنات ورزگان( برای دیدار ماهی حلقه لُنجو عزیمت میکنند).
ماهی حلقه لنجو که گفته شده از اعقاب ماهی حضرت یونس است و در بینی خود حلقه ای از طلا دارد و ظهور او به چند
روایت توصیف شده است ،عده ای میگفتند عصر روز سیزده نوروز سری به اطاق کُنجو و دهانه قنات میزند اما بعضی ها عقیده
داشتند ماهی در اَژ چپ (شاخه چپ قنات ) مخفی است و عصر سیزدهم خودی نشان میدهد و بعضی گفته اند ماهی فوق الذکر
مرده و محل مرگش کُنج گُمبو است.
عقیده به آمدن ماهی به مظهر قنات باعث میشد که مقداری نان در آب قنات میریختند و چون قنات دارای ماهیهای فراوانی بود نصیب آنها میشد.
( استاد جامع نایینی)
@naein_nameh
زبان نایینی
#تاریخچه_نایین . سیزده بدر در نایین قدیم و ماهی حلقه لُنجُو یُور تا ایشم تو گُمبُو دییندی حلقه لُنجو در نایین قدیم خانمها به ویژه خانمهای مذهبی از خانه کمتر خارج میشدند مگر برای حمام یا زیارت امامزاده و جز این دو مورد روز سیزدهم فروردین هر سال که طبق…
#تاریخچه_نایین
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
تکمیل مطلب توسط مربی و مسؤل فرهیخته و خوش ذوق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سرکار خانم ماهرخ حسینیان که از ایشان صمیمانه تقدیر و تشکر می شود:
کو کو سبزی نمی گفتند تخم مرغ با تره درست می کردند ،تره را ریز کرده و یا چرخ می کردند و میگفتند برای سیزده بدر تخم وتره باید پخت و انهایی که تازه ازدواج کرده بودند روز سیزده خانواده داماد عروس را بیرون می بردند اول مسجد خواجه بعد جامع وبعد امامزاده ومصلا می بردند هر کس را می دیدند اجیل و شیرینی می دادند وانها هم عروس جدید خانواده را می دیدند
: می گفتند سیزده بدر عروس «بِر وانی» در آخر سبزه گره می زدند و به عروس می گفتند امسال اومده سیزده بدر سال دیگه بچه بغل
@naein_nameh
#آداب_رسوم_نایین_قدیم
.
تکمیل مطلب توسط مربی و مسؤل فرهیخته و خوش ذوق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سرکار خانم ماهرخ حسینیان که از ایشان صمیمانه تقدیر و تشکر می شود:
کو کو سبزی نمی گفتند تخم مرغ با تره درست می کردند ،تره را ریز کرده و یا چرخ می کردند و میگفتند برای سیزده بدر تخم وتره باید پخت و انهایی که تازه ازدواج کرده بودند روز سیزده خانواده داماد عروس را بیرون می بردند اول مسجد خواجه بعد جامع وبعد امامزاده ومصلا می بردند هر کس را می دیدند اجیل و شیرینی می دادند وانها هم عروس جدید خانواده را می دیدند
: می گفتند سیزده بدر عروس «بِر وانی» در آخر سبزه گره می زدند و به عروس می گفتند امسال اومده سیزده بدر سال دیگه بچه بغل
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
« شکوفه امید»
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درونِ قفسِ سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای، باران
باران؛
پر مرغان نگاهم را شست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم
و ندایی که به من می گوید: «گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است»
.
ترجمه:
شیشی دربچه(دریجنه) اش وارین اوشوشت
از دلی می اما
کی عکس تو شَشوشت؟
آسمون رنگی سُرب.
می تو قفسی یخ کرتی یورتم وَ دلتنگ
مرغی دیَم پَره تا دیر دیرا
وای، وارین
وارین
بال مرغای دیَمُش اوشوشت.
می تو خیال وَ وَیومِی گلهای ارزوم وینی
اُو یه صودایی گو واجه«ایگر شِو جی تاریکو»
دِلُت مُحکم بو سحل نزیکو
(حمید مصدق)
@naein_nameh
.
« شکوفه امید»
شیشه ی پنجره را باران شست
از دل من اما
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ
من درونِ قفسِ سرد اتاقم دلتنگ
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای، باران
باران؛
پر مرغان نگاهم را شست
من شکوفایی گل های امیدم را در رویاها می بینم
و ندایی که به من می گوید: «گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است»
.
ترجمه:
شیشی دربچه(دریجنه) اش وارین اوشوشت
از دلی می اما
کی عکس تو شَشوشت؟
آسمون رنگی سُرب.
می تو قفسی یخ کرتی یورتم وَ دلتنگ
مرغی دیَم پَره تا دیر دیرا
وای، وارین
وارین
بال مرغای دیَمُش اوشوشت.
می تو خیال وَ وَیومِی گلهای ارزوم وینی
اُو یه صودایی گو واجه«ایگر شِو جی تاریکو»
دِلُت مُحکم بو سحل نزیکو
(حمید مصدق)
@naein_nameh
#آن_روزها
.
خاطرات سربازی
سپاه دانش
قسمت نهم
بنده خدا آقای علیخانی از سه روزقبل که از خور حرکت کرده بود خواب حسابی نرفته بودوزود بخواب رفت اما من بیدار بودم🌲 ناگهان از سقف چوبی اتاق! ماری حلق شده به روی پتوی ایشان افتاد نفس در سینه ام حبس شد🦩 اما مار !شروع به خزیدن کرد واز درز درب چوبی اتاق بیرون رفت 🙉 کمی قلبم آرام گرفت واقای علیخانی را بیدار کردم ،گفت حالا که به خیر گذشت! تا صبح درد دل کردیم . جوانی اصیل، خونگرم، بی ادعا، وظیفه شناس وبا صداقت ومتدین بود.🟢 صبح زود،کدخدا برای ما صبحانه آوردواقا بیرام پیشکار را معرفی نمود. که اگر کاری داشتیم به ایشان محول نمایید تا انجام بدهد. 🍂 با ترس موضوع مار را بیان کردیم ، برای آنها عادی بود❗ اما اقا بیرام رفت ویک نوع بوته هایی خشکی آورد وآنها را آتش زد وزیر سقف اتاق واطراف را ضد عفونی نمود وگفت دیگر جانوری نمی آید.🌲 به اقا بیرام اولین ماموریت را محول کردیم✍ اقا بیرام سربازی رفته بود وفارسی هم خوب صحبت میکرد❗
به اطلاع تمام مردان ده برسان که بعد از ظهر در یک محلی جمع شوند تا با هم آشنا شویم.💐 گفت معمولا بعد از ظهر ها روی پشت بام حمام که آفتاب رو وگرم است جمع میشوند. زمستان است کاری جز نشستن زیر کرسی وایستادن در آفتاب ندارند🟢 هنگامی که ما روی پشت بام حمام که تقریبا هم سطح کوچه بود رفتیم ،همه روی پشت بام جمع شده بودند.❗خوب من و همکارم هم روستایی بودیم،به تمام سلام کردیم !با یکایک آنها دست دادیم. خیلی تعجب کرده بودند❗ دوسه نفری که فارسی خوب صحبت میکردند را کنار خود آوردیم. من صحبت را شروع کردم ورئیس انجمن هم مجددا به ترکی حرفهای مرا به آنها میگفت !گفتم که اولین وظیفه ما مدرسه سازی است! باید تا آخر بهار هم به پایان برسد، خوشبختانه با استقبال بی نظیری ربرو شدیم. همه خوشحال شدیم. در کمتر از یک هفته قسمتی از زمین باغ بزرگ ارباب را برای ساخت مدرسه در نظر گرفتند.نقشه ساختمان مدرسه در کلاس آموزشی فرهگنی پادگان به ما داده شده بود. یک راهرو(کریدور) ۴ کلاس درس دو کلاس ویک دفتر اینطرف درب ورودی ودوکلاس ویک دفتر انطرف درب. یک روز هم ما و کدخدا وچند نفر ریش سفید واستاد بنانقشه را با کشیدن طناب وریختن آهک روی زمین پیاده کردیم،خشت مالی شروع شد ، تمام اطراف روستا پر از خشت !!!!!!!! فرمان سپاه دانش فرمان نایب شاه بود. !!!!!@!!مردم عجیب استقبال وهمکاری نمودند به اداره فرهنگ بهار هم گزارش کردیم استقبال کردند هزار تومان بودجه هم قول دادند واز درآمد۲ در صد محصولات کشاورزی سهم انجمن ده هم اقای بخشدارهزار تومان اختصاص داد و تا اردیبهشت ماه دیوار ها تا زیر سقف با خشت وگِل بالا رفت وسقف هم با چوب وتخته پوشانده شدوبا یاری خدا اول خرداد ماه اتاق ها کاهگل شد وبدون دیوار کشی ومحوطه سازی نقل مکان کردیم بخشدار ورئیس فرهنگ آمدند افتتاح کردندو ویکی از اتاقها را خودمان نشستیم ودواتاق هم کلاس شد ، باور کنید این همکاری وهمیاری و عشق وعلاقه وشوق وکار دسته جمعی وتعاون وسرعت عمل را من از یاد نبرده ومشابه آنرا هم دیگر ندیده ام .البته ما دو نفر هم در مواقع بیکاری در آوردن خشت ها از بیرونمدرسه پا به پای مردان روستا کارمیکردیم که خود موجب ترغیب وتشویق بکار بیشترآنها می شد. مسئولین همدان باور نمیکردند اقای شکوهی رئیس کل فرهنگ برای بازدید آمدواولین تقدیر کتبی از ما دونفر بعمل آمد⚘[[[آری با دوهزار تومان وخودیاری مردم خوب روستا مدرسه ساخته شد]]]⚘ تا سال ۵۷ همه ساله من چند روزی در تابستان به همدان میرفتم ویک هفته هم در رو ستای پرلوک مهمان اهالی بودم 《سال ۱۳۹۳ رفتم همدان و هنگام برگشتن از غار علی صدر به خانواده گفتم برویم پُرلوک دیدن فرزند ارشدم *مدرسه*❗❗آن چند کیلو متر جاده فرعی اسفالت بود. در باغچه مدرسه زیر درختی کنار جوی آب نشسته چاهی خوردیم. ساختمان هنوز تخریب نشده بود. چند نفر از اهالی آمدند خود را معرفی کردم . اما کسانی را که نام بردم متاسفانه یا به ابدیت پیوسته بودند یا مهاجرت کرده بودند❗ گفتند کمتر از ۳۰ دانش آموز دارد❗....ادامه دارد
✍✍✍✍✍
خاطرات و دلنوشته های زیبای اقای دکتر حاج قنبرعلی اکبری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@naein_nameh
.
خاطرات سربازی
سپاه دانش
قسمت نهم
بنده خدا آقای علیخانی از سه روزقبل که از خور حرکت کرده بود خواب حسابی نرفته بودوزود بخواب رفت اما من بیدار بودم🌲 ناگهان از سقف چوبی اتاق! ماری حلق شده به روی پتوی ایشان افتاد نفس در سینه ام حبس شد🦩 اما مار !شروع به خزیدن کرد واز درز درب چوبی اتاق بیرون رفت 🙉 کمی قلبم آرام گرفت واقای علیخانی را بیدار کردم ،گفت حالا که به خیر گذشت! تا صبح درد دل کردیم . جوانی اصیل، خونگرم، بی ادعا، وظیفه شناس وبا صداقت ومتدین بود.🟢 صبح زود،کدخدا برای ما صبحانه آوردواقا بیرام پیشکار را معرفی نمود. که اگر کاری داشتیم به ایشان محول نمایید تا انجام بدهد. 🍂 با ترس موضوع مار را بیان کردیم ، برای آنها عادی بود❗ اما اقا بیرام رفت ویک نوع بوته هایی خشکی آورد وآنها را آتش زد وزیر سقف اتاق واطراف را ضد عفونی نمود وگفت دیگر جانوری نمی آید.🌲 به اقا بیرام اولین ماموریت را محول کردیم✍ اقا بیرام سربازی رفته بود وفارسی هم خوب صحبت میکرد❗
به اطلاع تمام مردان ده برسان که بعد از ظهر در یک محلی جمع شوند تا با هم آشنا شویم.💐 گفت معمولا بعد از ظهر ها روی پشت بام حمام که آفتاب رو وگرم است جمع میشوند. زمستان است کاری جز نشستن زیر کرسی وایستادن در آفتاب ندارند🟢 هنگامی که ما روی پشت بام حمام که تقریبا هم سطح کوچه بود رفتیم ،همه روی پشت بام جمع شده بودند.❗خوب من و همکارم هم روستایی بودیم،به تمام سلام کردیم !با یکایک آنها دست دادیم. خیلی تعجب کرده بودند❗ دوسه نفری که فارسی خوب صحبت میکردند را کنار خود آوردیم. من صحبت را شروع کردم ورئیس انجمن هم مجددا به ترکی حرفهای مرا به آنها میگفت !گفتم که اولین وظیفه ما مدرسه سازی است! باید تا آخر بهار هم به پایان برسد، خوشبختانه با استقبال بی نظیری ربرو شدیم. همه خوشحال شدیم. در کمتر از یک هفته قسمتی از زمین باغ بزرگ ارباب را برای ساخت مدرسه در نظر گرفتند.نقشه ساختمان مدرسه در کلاس آموزشی فرهگنی پادگان به ما داده شده بود. یک راهرو(کریدور) ۴ کلاس درس دو کلاس ویک دفتر اینطرف درب ورودی ودوکلاس ویک دفتر انطرف درب. یک روز هم ما و کدخدا وچند نفر ریش سفید واستاد بنانقشه را با کشیدن طناب وریختن آهک روی زمین پیاده کردیم،خشت مالی شروع شد ، تمام اطراف روستا پر از خشت !!!!!!!! فرمان سپاه دانش فرمان نایب شاه بود. !!!!!@!!مردم عجیب استقبال وهمکاری نمودند به اداره فرهنگ بهار هم گزارش کردیم استقبال کردند هزار تومان بودجه هم قول دادند واز درآمد۲ در صد محصولات کشاورزی سهم انجمن ده هم اقای بخشدارهزار تومان اختصاص داد و تا اردیبهشت ماه دیوار ها تا زیر سقف با خشت وگِل بالا رفت وسقف هم با چوب وتخته پوشانده شدوبا یاری خدا اول خرداد ماه اتاق ها کاهگل شد وبدون دیوار کشی ومحوطه سازی نقل مکان کردیم بخشدار ورئیس فرهنگ آمدند افتتاح کردندو ویکی از اتاقها را خودمان نشستیم ودواتاق هم کلاس شد ، باور کنید این همکاری وهمیاری و عشق وعلاقه وشوق وکار دسته جمعی وتعاون وسرعت عمل را من از یاد نبرده ومشابه آنرا هم دیگر ندیده ام .البته ما دو نفر هم در مواقع بیکاری در آوردن خشت ها از بیرونمدرسه پا به پای مردان روستا کارمیکردیم که خود موجب ترغیب وتشویق بکار بیشترآنها می شد. مسئولین همدان باور نمیکردند اقای شکوهی رئیس کل فرهنگ برای بازدید آمدواولین تقدیر کتبی از ما دونفر بعمل آمد⚘[[[آری با دوهزار تومان وخودیاری مردم خوب روستا مدرسه ساخته شد]]]⚘ تا سال ۵۷ همه ساله من چند روزی در تابستان به همدان میرفتم ویک هفته هم در رو ستای پرلوک مهمان اهالی بودم 《سال ۱۳۹۳ رفتم همدان و هنگام برگشتن از غار علی صدر به خانواده گفتم برویم پُرلوک دیدن فرزند ارشدم *مدرسه*❗❗آن چند کیلو متر جاده فرعی اسفالت بود. در باغچه مدرسه زیر درختی کنار جوی آب نشسته چاهی خوردیم. ساختمان هنوز تخریب نشده بود. چند نفر از اهالی آمدند خود را معرفی کردم . اما کسانی را که نام بردم متاسفانه یا به ابدیت پیوسته بودند یا مهاجرت کرده بودند❗ گفتند کمتر از ۳۰ دانش آموز دارد❗....ادامه دارد
✍✍✍✍✍
خاطرات و دلنوشته های زیبای اقای دکتر حاج قنبرعلی اکبری
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.
دِرُت نَمسٌه، شِوُت دورازو
نشاشیدی شب دراز است
کنایه است، از مکافات عمل غافل مشو
.
دِر گُردی گاش بَسٌه
به پشت گاو بسته است
برای از بین بردن و چیزی را به فنا دادن
.
دَرد کوه یَه ، می شُو
درد به اندازه کوه می اید ، ولی کم و ذره ذره می رود.
@naein_nameh
.
دِرُت نَمسٌه، شِوُت دورازو
نشاشیدی شب دراز است
کنایه است، از مکافات عمل غافل مشو
.
دِر گُردی گاش بَسٌه
به پشت گاو بسته است
برای از بین بردن و چیزی را به فنا دادن
.
دَرد کوه یَه ، می شُو
درد به اندازه کوه می اید ، ولی کم و ذره ذره می رود.
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
خاطرات کودکی
بچه های امروز هرگز خاطراتی که ما با چراغ والور داریم را نخواهند داشت. این چراغ ها که سه رنگ آبی و سبز و خاکستری داشت ساخت انگلیس بود و در زمستانها وسط اتاق جا خوش میکرد و در تابستانها گوشه اتاق بود.
تنها تاجری که حق فروش این محصول را داشت آقای میرمصطفی عالی نسب بود و بعدها اولین کارخانه والور ساخت ایران را تاسیس کرد.
یادم میاد ظهرها که مدرسه تعطیل می شدیم در حالی که از سرما پاهایمان سِر و بی حس شده بود شتابان به منزل می آمدیم و دفتر و کتاب را کنار این چراغ پهن میکردیم و در حالی که تند تند مشق هایمان را مینوشتیم یک چشممان هم به تابه یا قابلمه درب و داغونی بود که مادر ناهار ظهرمان را در آن آماده میکرد.
شعله آبی این چراغ توی اون زمستونهای پر از برف و یخ نوید گرمای آرامش بخشی میداد.
در زمستانها چراغ والورمان 24 ساعته روشن بود و بعضی شبهای سرد و برفی که نفت چراغ تمام میشد یک شیرمرد میخواست تا به حیاط برود و از بشکه نفت بیاورد.
گاهی اوقات فکر میکنم چرا آن زمان با اینکه زندگی آنقدر سخت بود، همیشه یادآوری آن دوران با آه و حسرت همراه است.....
@naein_nameh
.
خاطرات کودکی
بچه های امروز هرگز خاطراتی که ما با چراغ والور داریم را نخواهند داشت. این چراغ ها که سه رنگ آبی و سبز و خاکستری داشت ساخت انگلیس بود و در زمستانها وسط اتاق جا خوش میکرد و در تابستانها گوشه اتاق بود.
تنها تاجری که حق فروش این محصول را داشت آقای میرمصطفی عالی نسب بود و بعدها اولین کارخانه والور ساخت ایران را تاسیس کرد.
یادم میاد ظهرها که مدرسه تعطیل می شدیم در حالی که از سرما پاهایمان سِر و بی حس شده بود شتابان به منزل می آمدیم و دفتر و کتاب را کنار این چراغ پهن میکردیم و در حالی که تند تند مشق هایمان را مینوشتیم یک چشممان هم به تابه یا قابلمه درب و داغونی بود که مادر ناهار ظهرمان را در آن آماده میکرد.
شعله آبی این چراغ توی اون زمستونهای پر از برف و یخ نوید گرمای آرامش بخشی میداد.
در زمستانها چراغ والورمان 24 ساعته روشن بود و بعضی شبهای سرد و برفی که نفت چراغ تمام میشد یک شیرمرد میخواست تا به حیاط برود و از بشکه نفت بیاورد.
گاهی اوقات فکر میکنم چرا آن زمان با اینکه زندگی آنقدر سخت بود، همیشه یادآوری آن دوران با آه و حسرت همراه است.....
@naein_nameh