#لغتنامه_نایینی
.
آردورون/ārdooron/برگهای خشک ساقه گندم
.
گوسپندا شی نیی تا آردورون اوخورن= گوسفندها را ببر جای گندم زار درو شده
.
آریزه /āriza/ سنگ ریزه
.
آزامی، آزُمی/ āzomi, āāzami/ریسمانی بافته شده از موی بز
مانند: بِر والُش خوی آزامی هَبس=در جوال را نخ مویی بست
.
آسه/āssa/آهسته
.
آسه تر/āssa ter/آرامتر
یاگه آسه تر اوشور گو وچه خو درو=ظرف را اهسته تر بشور که بچه خوابه
.
آسه چو/ āssaču/آسه چو ایهنگار گو خیبر بر نشو=اهسته سخن بگو که خبر بیرون نرود
.
آسر/ āsser/آستر
پارچه که زیر لباس می دوزند
مانند : انجو و مِره مثلی آسر و ریه شیوابوی= زن و شوهر مانند استر و رویه باید باشند.
@naein_nameh
.
آردورون/ārdooron/برگهای خشک ساقه گندم
.
گوسپندا شی نیی تا آردورون اوخورن= گوسفندها را ببر جای گندم زار درو شده
.
آریزه /āriza/ سنگ ریزه
.
آزامی، آزُمی/ āzomi, āāzami/ریسمانی بافته شده از موی بز
مانند: بِر والُش خوی آزامی هَبس=در جوال را نخ مویی بست
.
آسه/āssa/آهسته
.
آسه تر/āssa ter/آرامتر
یاگه آسه تر اوشور گو وچه خو درو=ظرف را اهسته تر بشور که بچه خوابه
.
آسه چو/ āssaču/آسه چو ایهنگار گو خیبر بر نشو=اهسته سخن بگو که خبر بیرون نرود
.
آسر/ āsser/آستر
پارچه که زیر لباس می دوزند
مانند : انجو و مِره مثلی آسر و ریه شیوابوی= زن و شوهر مانند استر و رویه باید باشند.
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آسّر و ریه/ asser -o-riya/آستر و رویه
مانند: انجو ومره آسّر و ریه شی وابوی= زن و شوهر باید همانند استر و رویه باشند.
.
آسّری/āsseri/پارچه یا هر چیز مناسب آستر
مانند: دی پارچه بورا آسری خوب نی یو= این پارچه برای استری خوب نیست.
.
آسیده/ āsida/آسوده، راحت
ماننده: آسیده بو= راحت باش
.
آسین/āssin/آستین
مانند: پِرنی بی آسینُش پوشته بی= پیراهن بی آستین پوشیده بود.
.
آسونه/āssona/آستانه
تو آسونه وَ وِنیس= در آستانه نایست
@naein_nameh
.
آسّر و ریه/ asser -o-riya/آستر و رویه
مانند: انجو ومره آسّر و ریه شی وابوی= زن و شوهر باید همانند استر و رویه باشند.
.
آسّری/āsseri/پارچه یا هر چیز مناسب آستر
مانند: دی پارچه بورا آسری خوب نی یو= این پارچه برای استری خوب نیست.
.
آسیده/ āsida/آسوده، راحت
ماننده: آسیده بو= راحت باش
.
آسین/āssin/آستین
مانند: پِرنی بی آسینُش پوشته بی= پیراهن بی آستین پوشیده بود.
.
آسونه/āssona/آستانه
تو آسونه وَ وِنیس= در آستانه نایست
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آشوار/āšvār/پهن و فضولات قابل سوختن
تمام انچه از پهن و فضولات و ته مانده آخور چارپایان که قابل سوختن در تنور باشد.
تمثیل:
خانموت ویرو گو تیرینش اُوسُت
آشوار و پشکل و پهینُش اُوست
پیرزنی مشهور به خانمو که هنگام گرم کردن تنور از فضولات چارپایان استفاده می کرده.
.
آشه/āšah/نشسته است
افتو وَ آشه شیبیش ویوزه= در افتاب نشسته شپشهایش را می جوید.
.
آشب/āšb/نشسته باش
مانند: هیمی دم بر و آشب=همان دم در نشسته باش
.
آش یه و شلم/āš ya o šalem/آش جو شلغم
غذایی محلی و معروف در منطقه نایین که ب
از جو و نمک و کمی گوشت یا پیه در تنور پخته می شود و سشلغم به ان افزوده و کامل هم می زنند.
@naein_nameh
.
آشوار/āšvār/پهن و فضولات قابل سوختن
تمام انچه از پهن و فضولات و ته مانده آخور چارپایان که قابل سوختن در تنور باشد.
تمثیل:
خانموت ویرو گو تیرینش اُوسُت
آشوار و پشکل و پهینُش اُوست
پیرزنی مشهور به خانمو که هنگام گرم کردن تنور از فضولات چارپایان استفاده می کرده.
.
آشه/āšah/نشسته است
افتو وَ آشه شیبیش ویوزه= در افتاب نشسته شپشهایش را می جوید.
.
آشب/āšb/نشسته باش
مانند: هیمی دم بر و آشب=همان دم در نشسته باش
.
آش یه و شلم/āš ya o šalem/آش جو شلغم
غذایی محلی و معروف در منطقه نایین که ب
از جو و نمک و کمی گوشت یا پیه در تنور پخته می شود و سشلغم به ان افزوده و کامل هم می زنند.
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آشیری/āširi/شیر به شیر، حاملگی چند ماه پس
از زایمان
هرگاه خانمی با فاصله اندکی از زایمان دوباره حامله شود و فرزندی بیاورد به ان بچه ها آشیری یا آشوری می گویند.
.
آغنایه/āgnaya/پر شده تا انجا که ممکن است
شالکیش از که در آغنایه=شالی، شالکی( ظرف نخی بزرگ) را از کاه مملو کروه
.
آغسه / āgessa/پر شده ،مملو
بادیه ش آغسه هو= تغار خمیرش لباب است
.
آگوره/ āgora/خوراک چارپایان
خِر تو سیولجاره و آگوره کیره= الاغ در جای درو گندم نشخوار می کند.
@naein_nameh
.
آشیری/āširi/شیر به شیر، حاملگی چند ماه پس
از زایمان
هرگاه خانمی با فاصله اندکی از زایمان دوباره حامله شود و فرزندی بیاورد به ان بچه ها آشیری یا آشوری می گویند.
.
آغنایه/āgnaya/پر شده تا انجا که ممکن است
شالکیش از که در آغنایه=شالی، شالکی( ظرف نخی بزرگ) را از کاه مملو کروه
.
آغسه / āgessa/پر شده ،مملو
بادیه ش آغسه هو= تغار خمیرش لباب است
.
آگوره/ āgora/خوراک چارپایان
خِر تو سیولجاره و آگوره کیره= الاغ در جای درو گندم نشخوار می کند.
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آش ارجن/ ăš arzen/آش ارزن
اشی که از دانه ارزن پوست گرفته با کمی روغن یا چربی حیوانی پخته می شد. نوع کم اب انرا پلویی می گفتند.
.
آش تورش/ ăš tooroš/ آش ترش
آشی با استفاده از جو و سیرابی گوسفند و کمی سبزی خشک و البته بوسیله قراقوروت یا ترف کاملا ترش شده.
.
آش مهره گیزر/ ăš mohra gizer/ آش
اشی محلی که از حبوبات( عدس و لوبیا) به کمک زردک حلقه ای و مقداری چربی یا گوشت تهیه می شد. لطیفه ای برای اهالی مزرعه امام ( آشی مهره گیزرم خوارته و یور یوری ایشی)
.
آش نذر/ ăš nazr/ آش حسن و حسین
اشی مخصوص ایام عزای امام حسن و امام حسین که از بلغور گندم و سبزیجات و گوشت پخته می شود.
.
آش دندن/ ăš dendon/ اش دندان
آشی مخصوص رویش دندان کودک. برخی مادران سی و سه دانه گندم را به رشته کشیده و برای رشد سریع دندان به شانه طفل می آویختند.
@naein_nameh
.
آش ارجن/ ăš arzen/آش ارزن
اشی که از دانه ارزن پوست گرفته با کمی روغن یا چربی حیوانی پخته می شد. نوع کم اب انرا پلویی می گفتند.
.
آش تورش/ ăš tooroš/ آش ترش
آشی با استفاده از جو و سیرابی گوسفند و کمی سبزی خشک و البته بوسیله قراقوروت یا ترف کاملا ترش شده.
.
آش مهره گیزر/ ăš mohra gizer/ آش
اشی محلی که از حبوبات( عدس و لوبیا) به کمک زردک حلقه ای و مقداری چربی یا گوشت تهیه می شد. لطیفه ای برای اهالی مزرعه امام ( آشی مهره گیزرم خوارته و یور یوری ایشی)
.
آش نذر/ ăš nazr/ آش حسن و حسین
اشی مخصوص ایام عزای امام حسن و امام حسین که از بلغور گندم و سبزیجات و گوشت پخته می شود.
.
آش دندن/ ăš dendon/ اش دندان
آشی مخصوص رویش دندان کودک. برخی مادران سی و سه دانه گندم را به رشته کشیده و برای رشد سریع دندان به شانه طفل می آویختند.
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آگوره/āgora/نیم جویده، نیمه خرد شده
در بخش قبلی این واژه آمد اما تفحص از پیران روستا بر این معنی رهنمون شد که معنی ان دقیقا نشخوار نیست، بلکه خرمن را هنگام خرد کردن در مرحله اول که کاملا خورد نشده آگوره نیز می گفتند.
.
آگی / āgi/ گوه
، چوب یا فلزی شیبدار که دارای نوک تیز بوده و برای تنظیم فشار دار قالی در دو طرف دستگاه قرار داشته و عقب جلو بردن آن دستگاه دار تنظیم می شده و قالی یکنواخت بالا می آمده، البته در دسته کلنگ و تیشه نیز برای استحکام دسته استفاده می شده است.
.
آگی کفت/āgi kaft/ گیر کرد
در جای تنگ مثل شکاف درخت یا دیوار یا کوه گیر کردن.
مانند : شالا آگی کوه گرته=ان شالله تو شکاف کوه گیر کند
.
آل/āl/ موجود افسانه ای
تمثیل:
«آل ناشَبَه، اگر شََبه وَچه شَبه یا زائوشَبه»
آل نمی تواند ببرد، اگر ببرد بچه را می برد یا زائو را می برد
آل همچون غول و دیو مربوط به افکار دوره قدیم بوده که ظاهرا از جنس ماده بوده و علاقه مند به خوردن بچه های جدید الولاده .
@naein_nameh
.
آگوره/āgora/نیم جویده، نیمه خرد شده
در بخش قبلی این واژه آمد اما تفحص از پیران روستا بر این معنی رهنمون شد که معنی ان دقیقا نشخوار نیست، بلکه خرمن را هنگام خرد کردن در مرحله اول که کاملا خورد نشده آگوره نیز می گفتند.
.
آگی / āgi/ گوه
، چوب یا فلزی شیبدار که دارای نوک تیز بوده و برای تنظیم فشار دار قالی در دو طرف دستگاه قرار داشته و عقب جلو بردن آن دستگاه دار تنظیم می شده و قالی یکنواخت بالا می آمده، البته در دسته کلنگ و تیشه نیز برای استحکام دسته استفاده می شده است.
.
آگی کفت/āgi kaft/ گیر کرد
در جای تنگ مثل شکاف درخت یا دیوار یا کوه گیر کردن.
مانند : شالا آگی کوه گرته=ان شالله تو شکاف کوه گیر کند
.
آل/āl/ موجود افسانه ای
تمثیل:
«آل ناشَبَه، اگر شََبه وَچه شَبه یا زائوشَبه»
آل نمی تواند ببرد، اگر ببرد بچه را می برد یا زائو را می برد
آل همچون غول و دیو مربوط به افکار دوره قدیم بوده که ظاهرا از جنس ماده بوده و علاقه مند به خوردن بچه های جدید الولاده .
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آلنجینه/ālenjina/زنجیری برای بستن درب
روی درهای چوبی قدیم زنجیری به طول بیست سانتی متر قرار داشت که یک سر ان بر روی در محکم شده و سر دیگر ان که دارای شیاری به صورت مادگی داشت به حلقه ای نصب شده بر چارچوب متصل و امکان قفل ان فراهم بود.
.
آلیچه/āliččah/ گوجه سبز
میوه درختی از تیره الوها که نارس و سبز آن مشتری بیشتری دارد.
به مرحوم اقای نظری محرر مرحوم بروجردی گفته بودند پول بدهید تا دیوار باغ را مرمت کنیم. ایشان فرموده هر کس الوچه اش را می خورد مرمت کند. حالا بچه های روستا الوچه خور بودند.
.
آلی سیا/ āli sia/الوی سیاه( بخارا)
.
آمخته/āmoxta/آموخته، آموزش دیده
تربیت یافته، اهلی، مآنوس
هر که نامُخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
@naein_nameh
.
آلنجینه/ālenjina/زنجیری برای بستن درب
روی درهای چوبی قدیم زنجیری به طول بیست سانتی متر قرار داشت که یک سر ان بر روی در محکم شده و سر دیگر ان که دارای شیاری به صورت مادگی داشت به حلقه ای نصب شده بر چارچوب متصل و امکان قفل ان فراهم بود.
.
آلیچه/āliččah/ گوجه سبز
میوه درختی از تیره الوها که نارس و سبز آن مشتری بیشتری دارد.
به مرحوم اقای نظری محرر مرحوم بروجردی گفته بودند پول بدهید تا دیوار باغ را مرمت کنیم. ایشان فرموده هر کس الوچه اش را می خورد مرمت کند. حالا بچه های روستا الوچه خور بودند.
.
آلی سیا/ āli sia/الوی سیاه( بخارا)
.
آمخته/āmoxta/آموخته، آموزش دیده
تربیت یافته، اهلی، مآنوس
هر که نامُخت از گذشت روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آوله/āvla/آبله
مانند: آوله وِر کَفته=ابله ریشه کن شده است
.
آوله ری/ āvla ri/ابله رو
مانند: پوری مدجعفر آوله ری یو= پسر محمد جعفر ابله رو است.
.
آوور / āvur/ حامله ، ابستن
تمثیل:
جهازی دوتو آوور مالی شوا بوی= جهیزیه دختر خانه که حامله شد زیاد باید باشد.
مثل دیگر :
انجو ویه آوور نابو=زن بی شوهر حامله نمی شود.
تصویر:
( روستای زیبای آرند)
@naein_nameh
.
آوله/āvla/آبله
مانند: آوله وِر کَفته=ابله ریشه کن شده است
.
آوله ری/ āvla ri/ابله رو
مانند: پوری مدجعفر آوله ری یو= پسر محمد جعفر ابله رو است.
.
آوور / āvur/ حامله ، ابستن
تمثیل:
جهازی دوتو آوور مالی شوا بوی= جهیزیه دختر خانه که حامله شد زیاد باید باشد.
مثل دیگر :
انجو ویه آوور نابو=زن بی شوهر حامله نمی شود.
تصویر:
( روستای زیبای آرند)
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آهی، آیی/āhi,āei/آهو
آهو، غزال
تمثیل: دلم هرگز نبی در بندی آهی
گو یاش شیو زوار و ریگی جن بی
(دلم هرگز دربند شکار اهو نبود / که جایش زیر زواره و کویر ریگ جن بود)
.
آیی/āyi/دهان
تمثیل:
تا کار کیره آییش نجمبه
خیاطی و کوک و کوله زُمبه
( تا کار می کند دهانش نجمبد، نشخوار نکند/ خیاطی و کوک زدن بدان)
از ای نارسینه استاد ابراهیمی در وصف زن ایدئال
.
آیائو/āyauo/خمیازه
دهان دره ، خمیازه
تمثیل:
آیائوش کیشه= طمع و انتظار چیزی داشتن
.
آیته/āyta/آویزان
تمثیل:
نازُنی چِشو لِو و لوچَش آیته= نمیدانم برای چه لبش آویزان است، کنایه از ناراحتی
.
آیه/ āya/نشخوار کردن چارپایان
حیواناتی چون گوسفند و شتر بعد از بلع نیم جویده خوراک در هنگام استراحت با برگرداندن از معده کامل می جوند.
@naein_nameh
.
آهی، آیی/āhi,āei/آهو
آهو، غزال
تمثیل: دلم هرگز نبی در بندی آهی
گو یاش شیو زوار و ریگی جن بی
(دلم هرگز دربند شکار اهو نبود / که جایش زیر زواره و کویر ریگ جن بود)
.
آیی/āyi/دهان
تمثیل:
تا کار کیره آییش نجمبه
خیاطی و کوک و کوله زُمبه
( تا کار می کند دهانش نجمبد، نشخوار نکند/ خیاطی و کوک زدن بدان)
از ای نارسینه استاد ابراهیمی در وصف زن ایدئال
.
آیائو/āyauo/خمیازه
دهان دره ، خمیازه
تمثیل:
آیائوش کیشه= طمع و انتظار چیزی داشتن
.
آیته/āyta/آویزان
تمثیل:
نازُنی چِشو لِو و لوچَش آیته= نمیدانم برای چه لبش آویزان است، کنایه از ناراحتی
.
آیه/ āya/نشخوار کردن چارپایان
حیواناتی چون گوسفند و شتر بعد از بلع نیم جویده خوراک در هنگام استراحت با برگرداندن از معده کامل می جوند.
@naein_nameh
#لغتنامه_نایینی
.
آینه/āyna/روز جمعه، چهره نما
تمثیل: شِو آینه ش مک کَرته= شب جمعه اش را گم کرده
.
آلش و دالش/ āleš o daleš/ تعویض، مبادله
یور تا خِرا می آلش کیرم= بیا تا خرهایمان عوض کنیم.
.
آلاشنگ/ ālašeng/ سبزی خودرو و خوراکی
گیاهی خودرو شبیه تره که در اوایل بهار می روید و خوراکی است.
.
آلسمونی/ālesmooni/ واگیر ، مسری
انواع مرضهای مسری و واگیردار
@naein_nameh
.
آینه/āyna/روز جمعه، چهره نما
تمثیل: شِو آینه ش مک کَرته= شب جمعه اش را گم کرده
.
آلش و دالش/ āleš o daleš/ تعویض، مبادله
یور تا خِرا می آلش کیرم= بیا تا خرهایمان عوض کنیم.
.
آلاشنگ/ ālašeng/ سبزی خودرو و خوراکی
گیاهی خودرو شبیه تره که در اوایل بهار می روید و خوراکی است.
.
آلسمونی/ālesmooni/ واگیر ، مسری
انواع مرضهای مسری و واگیردار
@naein_nameh