زبان نایینی
1.06K subscribers
4.15K photos
1.51K videos
209 files
378 links
این کانال فقط جهت ترویج و آموزش زبان نایینی و گسترش فرهنگ محلی است.
ارتباط با ادمین
@emamiarandi
Download Telegram
#حکایت
.
شب را در کرمانشاه بیتوته کردیم. جماعت کثیری آمده بودند به تظلم‌خواهی!. گویا والیِ آنجا ظلم را از حد گذرانده بود. سرِ خُلق نبودیم. دادیم همه را چوبِ مفصل زدند!


ناصرالدین‌شاه قاجار
- سفرنامه عتبات عالیات -
@naein_nameh
#معرفی_کتاب
#کتابنامه_نایین
.
مجموعه اشعار شاعر معاصر و قصیده سرای نامور مرحوم میرزا جلال خان بقایی نایینی
پرتو اندیشه
جلال بقایی نائینی
پاژنگ
چاپ اول ۱۳۶۶
۱۸۳ صفحه، وزیری، جلد سخت
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
حسین کاشی
در اواخر قاجار ضعف دولت مرکزی باعث شد دسته های راهزن به شهرهای کوچک و روستاها حمله نموده هستی و نیستی مردم بیچاره را غارت میکردند. یکی از معروفترین آنها نایب حسین، معروف به حسین کاشی است. البته امثال علی خان ورامینی، نصرالله خان، جوگندیها و بختیاریهای فارس، بلوچها و باختری ها فراوان بودند.
الا ای باد داغ ریگ نخلک
ببر پیغام ما را تا انارک
بگو تا اشتران را بار بندند
که کاشف کشته شد در زیر نخلک
عبدالحسین سپهر می نویسد:
پهلوان محمد هاشم، زعیم طایفه بیرانوندی (از طوایف لر) که در زمان نادرشاه به کاشان تبعید شده بودند، یعنی پهلوان محمد هاشم به حکم
ظل سلطان و به دست دشمنان محلی خود به قتل رسید. برادر او پهلوان محمدحسین (حسین کاشی) هم آواره و در تهران
محبوس شد. دیری نگذشت که در سایه عنایت مهد علیاه (مادر شاه) او را از زندن خالص و عنون نایبی داده به خدمت در
دستگاه مهد علیاه تکلیف کردند. دو سال بعد با سمت قره سوارانی (مسئول حراست و امنیت راهها) به حکومت کاشان عزیمت
کرده به مرور، وی به کمک اولاد و اقارب و یارانش مناصب دیوانی شهر را قبضه کردند.
@naein_nameh
Forwarded from واج (75714 Hassnbalani)
۱۳ دی ۱۳۳۸
درگذشت نیما یوشیج


فریاد من شکسته اگر در گلو، وگر
فریاد من رسا
من از برای راه خلاص خود و شما
فریاد می‌زنم.
فریاد می‌زنم!


@vaj_naein
#جمعه_بازار
.
یک یادگاری ناب از مرحوم استاد محمد علی رزاقی با دستخط ایشان
سپاس و امتنان از همراه بزرگوار جناب نایینی
@naein_nameh
#حکایت
.

حکایت طول عمر فرعون

✍️سید بن طاووس(عالم شیعی قرن هفتم) در کتاب الملاحم و الفتن (ص۳۵۹ - ۳۵۸) می‌گوید:

در روایت است که روزی موسی و هارون به خدا گفتند: چرا به فرعون عمر دراز دادی و تا مدت‌ها نفرین ما را در حق او اجابت نکردی؟ خدا گفت: فرعون، یک عیب داشت و یک حُسن. عیب او این بود که دعوی خدایی می‌کرد، و حُسن او این بود که شهرها را آباد و راه‌ها را امن و سفره‌ها را رنگین کرده بود. از دعوی خدایی او زیانی به من نمی‌رسید، اما فرمانروایی او به سود مردم بود. پس من از حق خویش گذشتم تا مردم آسوده باشند.
( در کمدی الهی دانته نیز برای طبقات بهشت و اهالی ان از فرمانروایان مردم دوست و خدوم بالاترین مقام در نظر گرفته شده است.)
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جمعه_بازار
.
جمعه با شعر و موسیقی
《فریدون مشیری》
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جمعه_بازار
#آرند
.
روزهای برفی
روستای رومند و آرند
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
رباعی به زبان مادری
.
کارُم تا دِرتینی رویی نَموندَه
بَرام را پوی و گُندویی نَمونده
نَواج از اَهرو و فردا گو مو را
نه فردایی ،نه اهرویی نَمونده
ترجمه:
کاربه معنی تار و نخی است که برای بافندگی پارچه به کار می رود .
در تینی به معنی دوندان نخ همان تار به اندازه طول پارچه بر دو محور ثابت
تا بخواهم چلّه و تار بافندگی را آماده کنم برایم روزی نمانده .(کنایه از کوتاهی عمر)
برایم پوی (پود)و گندو  (نخی پیچیده شده کروی) ابزار بافتنی نمانده است.
نگو از امروز فردا که برای من
نه فردایی مانده و نه امروزی
از:, استاد ابراهیمی انارکی
@naein_nameh
#تاریخچه_نایین
.
خانه امامی ها
این خانه در محله تاریخی کلوان قرار دارد و متعلق به میرزا محمود امام جمعه نایین بوده است. اصل بنای خانه به دوره صفویه 
مربوط است. بنابر نقل مرحوم حسین امامی جد اعلای آنها حاج مومن مالک اصلی این خانه بوده و او در زمان صفویه ملک التجار نایین و برادر او حاج امین امام جمعه و خطیب منصوب از جانب صدرخاصه (دربار صفوی) بوده است.
این خانه تاریخی در دوره قاجار دچار دخل و تصرف شده است این بنای زیبا دارای دو بخش اندرونی و بیرونی است. در قسمت شمالی خانه اطاقی که با پوشش روی کوچه (ساباط) بنا شده محل درس امام جمعه بوده است. این بنای زیبا و دیدنی اکنون 
محل استقرار میراث فرهنگی نایین است.
کاری زیبا و مفید و ماندگار :
بانو بتول خانم فاطمی دختر مرحوم علی اصغرخان فاطمی و همسر مرحوم میرزا محمود امام جمعه سه دانگ منزل مسکونی امام جمعه  را که مهریه ایشان بوده به میراث فرهنگی نایین اهدا کردند.
سه دانگ دیگر نیز از طرف مرحومه زهرا خانم و حاجیه قمرخانم امامی همسران میرزا حسین امامی و برادرشان (آقاجمال  زبین) عروسهای مرحوم امام جمعه به میراث فرهنگی نایین هدیه شد.
@naein_nameh
#فرهنگیان_نایین
.

استاد رضا سلیمانی، معلمی نمونه
»در خرداد 1334 با رتبه سوم از دانشسرای مقدماتی اصفهان فارغ التحصیل شدم در سال 1338 در دانشسرای عالی در رشته 
ریاضی پذیرفته شدم، پروفسور تقی فاطمی مؤلف کتابهای درسی و پروفسور هشترودی ریاضیدان نامی و دکتر غلامحسین مصاحب از اساتید من در دانشسرا بودند و از محضر آنها فیض بسیار بردم.
پس از فراغت از تحصیل در زادگاهم مشغول تدریس شدم و رشته ریاضی را در نایین سامان بخشیدم. با 
کمک مرحوم محمدحسین رادی دانش آموزان مستعد و علاقه مند را به این رشته هدایت کردم که امروز اکثراً از افتخارات کشورند. در طول خدمت همه ساله مسئولیت امتحانات نهایی با من بود و خوشبختانه در نهایت صحت و امانت این مهم را به انجام رساندم، ملاک موفقیت یک معلم در تسلط علمی و حضور منظم در کلاس قبل از ورود دانش آموز و تلاش بی وقفه برای 
آموزش دروس مربوطه است.
( تصویر ماندگار از استاد سلیمانی و زنده یاد استاد طریقتی)
@naein_nameh
#کلمه_ترکیبهای_نایینی
.
گور شایَه =گوریده شده، گره افتاده
گورماس = غذای چوپانان ، ماستی که مقداری شیر تازه با آن مخلوط شده باشد
گوشکو = گوشت کوب
گُلّه، گوله = گلوله
گولی = پشکل شتر
گیتُرنه ، گالترنه = نوعی سوسک که پشکل می غلتاند، پشکل غلتان
گیزر = زردک، هویج ایرانی
گیلَه = شیاری که در چوب درست کنند، یا در طبیعت شیار بین تپه ماهور
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
ای سیرُک* خاشی تندیرستی ( ۱)

ای سیرُک خاشی تندیرستی
دعا کِر گو مو از زمیی وِرُسّی
بی منّت و مُزّ و تاوُ و پیچی
هر جور ،تِشی پَخ ،تیپیچی
خوی پیلی حیلال و ذکری الله
از گندُمی چوپونن دومن شاه
اهرینی و خوی دودسّ اگیری
هَه نی ، دوسکه یاوَه تا ابیری
هرچند گو گندمُش گورونو
بی ریگُ و سیاگَه و جُوهونو
سهمی سِن و گندمی بیریشته
دِر ذهنی خوی از دی وَمنیوشته
خوی همسایه در کیموش اکیری
گِل دسّ وه ایاری و ابیری
تا پوری و کوزرش اگیرشَه
جم گِرته و از سرُش اگیرشه
یک قابلمه اُو میلیل ایاری
تاس و نیمک و لگن گو داری
یک تیکه موا فقط همیر کار
تا دی گو موا ایگرته تّیار
وختی وِرُمه دو باره از نو
یک مُشتُش اتی ولی نه خوی اُو
از روغنی خاش و از تُم و تال
هر یا اِرسی ایریجی یک خال
یک تاوه موا و یک سه پایه
یک کیلک و یک پناه و سایه
خُب اُسمی ابی هیمچی سازو
غیر از اتشش گو چون نیازو
........ادامه دارد
استاد ابراهیمی
*سیرُک= نوعی نان روغنی یا پیراشکی که از خمیر سرخ شده در روغن تهیه میشو و در روزهای 13و 14 و 15 شعبان برای 
خیرات و آمرزش اموات پخته میشود.
@naein_nameh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#مثل_حکم_نایینی
.

ایم گو نَبو، دیم گو نبو، دَبولی زینی دِلُم وَبو
ان را که نباشد، این نیز نباشد، دبیلی می زنم که دلم وا شود.
ان و این اسم اشاره مبهم است ،اولی به دور و دومی به نزدیک،حرف میم در هر دو ضمیر مفعول.
دبیلی پوست خشکیده ای برای جمع آوری زباله

کنایه از الکی خوش بودن و بیعاری پیشه کردن
@naein_nameh
Forwarded from ناهید (ناهید)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوانش شعرگویشی توسط جناب آقای نعمت الله پاکدامن .

انجمن ادبی جلوه

۱۴۰۱/۱۰/۱۶
#شعرای_نایین

عبرت نایینی

شعری از محمدعلی مصاحبی متخلص به عبرت نایینی غزل شماره 293

ابلیس   ملک   بود،   خطا     اهرمنش    کرد  
گمره  شد  و  گمراهی    او   راهزانش   کرد

محروم ز الطاف حق از   کبر   و  ریا  شد    
مردود  ز درگاه  خدا   ،ما    و   منش    کرد

آدم    نفسی    کرد     فراموش     خدا    را    
آن غفلت او  دست خوش   اهرمنش   کرد

یعقوب    شبی بی خبر از گرسنه   ای  ماند
چل   سال خدا   ساکن  بیت  الحزنش  کرد

هان واقف دم باش که یوسف دمی از دوست
غافل شد   و پا    بست به دام محنش کرد
یونس به   دعا خواست  بلا   امت  خود  را
  آفکند  به یم   وز    دل ماهی وطنش کرد
افسوس  بر آنکس که هوا  و  هوس نفس
بد خوی  و بد اندیشه و پیمان شکنش کرد
افتاد   به هر   کس  نظر  عاطفت  دوست
ازفیض نظر    صاحب خلق   حسنش کرد
جز    فکر  در   اوصاف    کمالات   بت  ما  
هر    فکر  نوی    بود    زمانه کهنش  کرد
عبرت سخنش  گشت    پراکنده در   آفاق
اوصاف    علی  را    چو  طراز  سخش کرد
ایزد   به وجود    از عدم    آورد چو    او  را     
مدحتگر   سلطان  هدا   بوالحسنش  کرد

با سپاس از جناب آقای (مصاحب)
@naein_nameh
#آموزش_گویش_نایینی
.
ای سیرک خاشی تندرسی(2)

یک تاوه موا و یک سه پایه
یک کیلک و یک پناه و سایه
خُب اُسمی ابی هیمچی سازو
غیر از اتشش گو چون نیازو
یک انجو شوا جَوون و خوش دسّ
تا در پایی می هَنیگه دِربس
یک انجو گو نَقلَچوش خاشو
بیکار بو و خویُش نواشو
یک انجو جون گو خوش قیدم بو
مو مو نکیره دیر از منم بو
یک انجو گو مهربون و وَس بو
بی مردی سرش هیزار کَس بو
یک انجو گو راسّی راسّی جن بو
پیرو؟ بو ، جونو؟ بو ، مسن بو
خوی مای میره یک و دو نکیره
خوی خو میره ها هَته هَگیره
حرفی همارُس نگیره در دل
دُمباله حرف ول کیره ول
مچّی رو و خوب و با خیدا بو
خوش روجه و اهل و با نیما بو
خیاطی و کوک و کوله زُمبَه
تا کارکیره آئیش نجمبَه
یک وَعده ایگر غذاش آشو
خوی جیربا یک روبی شوا شو
هم قلیه بیلد بو رسمی ساتش
هم چیّزاله داربه در بساطش
سالی دو سه وعده ماش و که ماش
بد نابو اگر اریجه در آش
خوی اَرجن (ارزن) و یَه میونه داربه
ایم ناوا ،دیم ناوَسَه نداربه
از پنجش اگر طیلا اُیواره
جِم کیره اگر نبو ، نداره
راسّی چه موات و نقلی چی بی
از کیم نی اووات حرفی کی بی
از بابتی ویر و هوش لنگی
هر چند گو از زیوو زرنگی
تَختم ونن گو بی حیواسی
وِسگُم گو ، خورنده و چیلاسی
ای عزّت و اعتیبار شعبون
ای مایه ی افتیخاری شعبون
تا ماهی بیراتی بی گُشُم دارب
در خاکی قیناعتی خوشم دارب
از:استاد ابراهیمی انارکی
@naein_nameh
#مثل_حکم_نایینی
.

باریک رِسَه=نازک می ریسد . باریک صفت است برای نخ, رِسَ ضمیر سوم شخص مفرد.
کنایه از ضعف و بی حالی
شعری زیبا با لهجه اطراف جزه و مشکنان در خصوص نخ ریسی،
اُفتُو بِشو به مشکنون
پِنجَه چُله ، چِش دُش کِرُون
باریک رسی ، دِر نرسون
پِر، پِری رسون کتک خورُن
ترجمه:
آفتاب به افق مغرب نزدیک شد (چون مشکنان در مغرب گوینده بوده است)
(پنجاه) واحد وزنی نزدیک یک کیلو و منطور وقت کم و مقدار پنبه باقی مانده است.
اگر باریک بریسم زمان ندارم
چنانچه ضخیم بریسم کتک خواهم خورد. نشان از مزدوری ریسنده بوده است.
@naein_nameh
زبان نایینی
#مثل_حکم_نایینی . باریک رِسَه=نازک می ریسد . باریک صفت است برای نخ, رِسَ ضمیر سوم شخص مفرد. کنایه از ضعف و بی حالی شعری زیبا با لهجه اطراف جزه و مشکنان در خصوص نخ ریسی، اُفتُو بِشو به مشکنون پِنجَه چُله ، چِش دُش کِرُون باریک رسی ، دِر نرسون پِر، پِری رسون…
علیرضا صدری:
سلام ،وزن پنجاه دقیقا ششصد گرم است ،
نصف آن بیست و پنج دو برابر آن صدرم
معادل یک چهارم من است.

سلام و ارادت بسیار
از تکمیل مطلب و تشریح اوزان قدیمی یک دنیا ممنون، حضرت آقای صدری حفظه الله
#تاریخچه_نایین
.
مسجد بسیار قدیمی "سرکوچه" در محمدیه
مسجد محمدیه نایین با معماری مثال زدنی و نقش خطوط بدین زیبایی متاسفانه ترمیم و مرمت نشده..لطفا به مهندس مدنیان و مدیر کل استان جناب دکتر ایزدی مکاتبه و پی گیری شود، بلکه از این بیش اسیب نبیند.
..با احترام اکبر اخوندی..
@naein_nameh
#آن_روزها

*بايد پاسخ بدهيم:*
*همان طور که نسل شما امروز می‌تواند*
*بدون دلسوزی*
*بدون خجالت*
*بدون احترام*
*بدون عشق واقعی*
*بدون فروتنی*
*زندگی کند.*

*ما بعد از مدرسه مشق‌هايمان را می‌نوشتیم و تا آخر شب مشغول بازی بودیم؛ بازی واقعی!*
*ما با دوستان واقعی* *بازی می‌کردیم نه دوستان مجازی*
*ما خودمان با* *دست‌هايمان بازی‌هایی مثل یویو و بادبادک و فرفره می‌ساختیم*
*ما تلفن همراه و دی وی دی و پلی استیشن و کامپیوتر شخصی و اینترنت نداشتیم*
*ولی دوستان واقعی داشتیم که وقتى با يک نفرشان همراه مى‌شديم، در روزهایِ بارانی با هم زير یک چتر به مدرسه می‌رفتیم و در روزهاى گرم کیم دوقلويمان را با هم نصف می‌کردیم.*

*نسل ما در مغازه‌هايش با خط درشت ننوشته بود: «لطفا فقط با کارت‌خوان خرید کنید»!*
*سر هر کوچه یک بقّالی بود که یک دفتر نسیه داشت برای آنهايى که دستشان تنگ بود و بالای سرش درشت نوشته بود: «پول نداری صلوات بفرست»!*

*زمان ما تخت‌خواب مُد نبود ولى خوابیدن تویِ رخت‌خواب‌های گُل گُلی و در بهارخواب، ایوان و پشتِ بام، از هر خوابی شیرین‌تر بود!*

*ما موبایل نداشتیم ولی در عوض، درِ خانۀ همسایه و فامیل باز بود تا هر وقت به هرجا که می‌خواستیم، تلفن کنيم و احوال بپرسيم و خبر بگيريم!*

*خانواده‌هايمان به علت ترافیک سنگین و ...* *دیر به مهمانی‌ها نمی‌رسیدند*
*زودتر می‌رفتند تا با کمک هم سبزی پاک کنند و برنج را آبکش کنند و ...*

*ما لایک کردن بلد نبودیم ولی در عوض، نسلِ ما نسل مهربانی و دلجویی بود ...*

*ما بلاک کردن نمی‌دانستیم چیست؛ نسلِ ما نسل دل‌هاى بی‌کینه بود؛ در مرام ما قهر و کینه جايى نداشت ...*

*در زمان ما کسی پیتزا برايمان نمی‌آورد دمِ در؛ اما طعمِ نون و کبابی را که بابايمان لای یک روزنامه از بازار می‌خرید و برايمان مى‌آورد، با هزار تا پیتزا عوض نمی‌کنيم!*
*در نسل ما فست فود معنی نداشت ولى  نون و پنير و سبزى يا لقمۀ کوکو و کتلت يا حداکثر ساندویچ تخم مرغ و خيارشور و گوجه فرنگى با کانادایِ شیشه‌ای لذتی داشت که هنوز هم مزه‌اش زير دندانمان است ...*

*ما نسلی بودیم که در مراممان کمتر نامردی و آدم‌فروشی بود ...*

*ما سِتِ تولد نداشتیم ولى در عوض، جشن‌هاى سنّتيمان پر بود از کاغذکشی‌های رنگارنگ و دل‌هاى واقعا شاد و لب‌هاى واقعا خندان ...*

*ما عروسی را به جای هتل و تالار و سالن در خانۀ همسایه و در حیاط  چراغانی برگزار می‌کردیم و خيلى هم خوش مى‌گذشت ...*

*ما نذری‌هايمان را در ظروف یک‌ بار مصرف نمی‌دادیم*
*تویِ چینی گل سرخی پخش می‌کردیم و همسایه‌مان هم توى ظرفِ خالی‌اش نقل و نبات مى‌ريخت*

*ما چراغ مطالعه نداشتیم ولى در عوض، مشق‌هايمان را زیر نور چراغ گردسوز  و در کنار علاءالدینی که همیشه رويش یک کتری همراه با قورى چایی خوش‌عطر بود، می‌نوشتیم ...*

*ما مبل روکش شده نداشتیم ولى پُشتی و پتویِ ملافه سفید دورتا دور اتاق بود تا هر وقت مهمان سر رسيد، احساس راحتی کند!*

*ما اگر کاسۀ گل مرغی سر طاقچه را در شیطنت‌ها و بازی‌هایِ کودکانه می‌شکستیم، خانم جون دعوامون نمی‌کرد؛ تازه برامون اسفند دود می‌کرد، تخم مرغ می‌شکست و می‌گفت قضا بلا بوده، خدا رو شکر که به کاسه گرفت و خودت چیزیت نشد!*

*ما هزار جور پزشک متخصص و داروخانه نداشتیم؛ چایی نبات و عرق نعنای بی بی جون دوایِ هر دردی بود ...*

*ما از ذوقِ یک پاک‌کُنِ عطری، یک مداد سوسمارنشان، یک جعبۀ مداد رنگی، و یک دفترچۀ نقاشی تا صبح خوابمان نمی‌بُرد!*

*ما نسلی منحصر به فرد بودیم؛ چون آخرین نسلی بودیم که مطيع پدر و مادر بودیم و اولین نسلى که مطيع فرزندانمان شديم ...*
😓    دلنوشته ای زیبا و واقعی است
فقط یک چیز کم بنظرم رسید آنهم اضافه میکنم 🌹
پایان نسل ما خدا خودش هم دلتنگ نبودنمان میشود! همین
علیرضا، گروه تلگرامی دوستان همولایتی
                      
@naein_nameh