Naakojaa ناکجا
Video
عزتالله انتظامی در سال ۱۳۹۷ در چنین روزی، ۲۶ مرداد، از دنیا رفت. از او قابهای بهیادماندنی فراوانی در تاریخ سینمای ما به جا مانده است، اما شاید سرآمد آنها قابهایی از فیلم قضیۀ شکل اول، شکل دوم باشد، ساختۀ عباس کیارستمی. در این فیلمِ استثنایی که در گرماگرم انقلاب ساخته شده، کیارستمی از یک موقعیت دو بار فیلمبرداری میکند. ماجرا این است که دانشآموزی در دو ردیف آخر یک کلاسِ درس، وقتی معلم پای تخته مشغول ترسیم شکلی است، نظم را بههم میزند و سروصدا راه میاندازد. معلم هر دو ردیف را اخراج میکند. در یک نسخه یکی از دانشآموزان دوستش را لو میدهد و در نسخۀ دیگر هفت دانشآموزِ اخراجشده از لودادن خودداری میکنند.
کیارستمی بر همین اساس از پدران آن بچهها و برخی چهرهها و مقامات و مسئولان میخواهد نظرشان را دربارهٔ این دو رفتار بگویند. علی گلزاده غفوری، محمود عنایت، صادق قطبزاده، نورالدین کیانوری، ژاله سرشار، غلامرضا امامی، صادق خلخالی، عبدالکریم لاهیجی، ایرج جهانشاهی، نادر ابراهیمی، غلامحسین شکوهی، ابراهیم یزدی، احترام برومند، علی موسوی گرمارودی، راب داوید شوفت، آردوک مانوکیان، هدایتالله متین، مسعود کیمیایی و کمال خرازی از جمله چهرههاییاند که اظهارنظر میکنند.
اما یکی از متفاوتترین پاسخها و لحنها را عزتالله انتظامی دارد. ویدیوهای بالا برشهایی از همین فیلم است. در اولی، انتظامی کار دانشآموزی که لو داده را رد میکند و، در دومی، از همبستگیِ بچهها در لوندادن کسی که نظم را بههم زده قاطعانه دفاع میکند.
کیارستمی بر همین اساس از پدران آن بچهها و برخی چهرهها و مقامات و مسئولان میخواهد نظرشان را دربارهٔ این دو رفتار بگویند. علی گلزاده غفوری، محمود عنایت، صادق قطبزاده، نورالدین کیانوری، ژاله سرشار، غلامرضا امامی، صادق خلخالی، عبدالکریم لاهیجی، ایرج جهانشاهی، نادر ابراهیمی، غلامحسین شکوهی، ابراهیم یزدی، احترام برومند، علی موسوی گرمارودی، راب داوید شوفت، آردوک مانوکیان، هدایتالله متین، مسعود کیمیایی و کمال خرازی از جمله چهرههاییاند که اظهارنظر میکنند.
اما یکی از متفاوتترین پاسخها و لحنها را عزتالله انتظامی دارد. ویدیوهای بالا برشهایی از همین فیلم است. در اولی، انتظامی کار دانشآموزی که لو داده را رد میکند و، در دومی، از همبستگیِ بچهها در لوندادن کسی که نظم را بههم زده قاطعانه دفاع میکند.
کتاب فارسیزبان برای ایرانیان خارج از کشور
از ناشران ایرانی
داخل و خارج از کشور
بدون سانسور
www.naakojaaketab.com
از ناشران ایرانی
داخل و خارج از کشور
بدون سانسور
www.naakojaaketab.com
پاییز خواهد آمد، با لیسَکها
با خوشههای ابر و قلههای درهمش
اما هیچکس را سر آن نخواهد بود که در چشمان تو بنگرد
چراکه تو دیگر مردهای
چراکه تو دیگر مردهای
همچون همه آن مردگان که فراموش میشوند
زیر پشتهیی از آتشزنههای خاموش
سطرهایی از شعر «مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس»، سرودۀ فدریکو گارسیا لورکا، ترجمۀ احمد شاملو، انتشارات نگاه
لورکا، شاعر و نویسندۀ پرآوازۀ اسپانیایی، در ۱۹ اوت ۱۹۳۶ کشته شد، در ۳۸ سالگی. شعرها و نمایشنامههایی از او به قلم احمد شاملو، بیژن الهی، یدالله رؤیایی، نجف دریابندری و... به فارسی ترجمه شده است. همچنین مؤسسۀ ابتکار نو چند شعر لورکا را با صدای شاملو در سال ۱۳۶۱ منتشر کرد، روی قطعاتی از آتائوئالپا یوپانکی، نوازنده و موسیقیدان آرژانتینی.
با خوشههای ابر و قلههای درهمش
اما هیچکس را سر آن نخواهد بود که در چشمان تو بنگرد
چراکه تو دیگر مردهای
چراکه تو دیگر مردهای
همچون همه آن مردگان که فراموش میشوند
زیر پشتهیی از آتشزنههای خاموش
سطرهایی از شعر «مرثیه برای ایگناسیو سانچز مخیاس»، سرودۀ فدریکو گارسیا لورکا، ترجمۀ احمد شاملو، انتشارات نگاه
لورکا، شاعر و نویسندۀ پرآوازۀ اسپانیایی، در ۱۹ اوت ۱۹۳۶ کشته شد، در ۳۸ سالگی. شعرها و نمایشنامههایی از او به قلم احمد شاملو، بیژن الهی، یدالله رؤیایی، نجف دریابندری و... به فارسی ترجمه شده است. همچنین مؤسسۀ ابتکار نو چند شعر لورکا را با صدای شاملو در سال ۱۳۶۱ منتشر کرد، روی قطعاتی از آتائوئالپا یوپانکی، نوازنده و موسیقیدان آرژانتینی.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برسد به دست میم
"بهش بگین کاکل زری
دیراومدی مُرد پری"
میخواستم همه کارهایم را بکنم
و سر فرصت به دنبال او بروم
میخواستم اول
دنیا را عوض کنم
کتابهایم را بنویسم
اسم و رسم به هم بزنم
برنده شوم
و بعد با دستهای پر به دنبالش بروم
خبر نداشتم که
عشق منتظر آدمها نمیماند...
#گلى_ترقى
#درخت_گلابی
#گلشیفته_فراهانی
#داریوش_مهرجویی
https://www.naakojaaketab.com/
"بهش بگین کاکل زری
دیراومدی مُرد پری"
میخواستم همه کارهایم را بکنم
و سر فرصت به دنبال او بروم
میخواستم اول
دنیا را عوض کنم
کتابهایم را بنویسم
اسم و رسم به هم بزنم
برنده شوم
و بعد با دستهای پر به دنبالش بروم
خبر نداشتم که
عشق منتظر آدمها نمیماند...
#گلى_ترقى
#درخت_گلابی
#گلشیفته_فراهانی
#داریوش_مهرجویی
https://www.naakojaaketab.com/
از زخمِ قلبِ آمان جان
«آبائی دبیر ترکمنی بود که نیمههای دههی 20، در گرگان به ضرب گلوله کشته شد…
در چاپهای زمان شاه این شعر، این نام برای جلوگیری از سانسور به «آمان جان» تغییر یافت و خود او «قهرمانی اساطیری در یکی از افسانههای ترکمنی» معرفی شد…
شبی، دیرگاه، [در یکی از آلاچیقهای ترکمنی] احساس کردم که هنوز زیر پلکهای فروبستهی خود بیدارم. کوشیدم به خواب بروم، نتوانستم. و سرانجام چشمهایم را گشودم. در انعکاس زرد و سرخ نیمسوز اجاق و یا شاید فانوسی که به احترام میهمانان در حاشیهی وسیع اجاق روشن نهاده بودند، رو به روی خود، در آن سوی تشچال، چهرهی گرد دخترک صاحبخانه را دیدم که در اندیشهئی دور و دراز بیدار مانده چشمش به زبانههای کوتاه آتش راه کشیده بود.
غمی که در آن چشمهای مورب دیدم هرگز از خاطرم نخواهد رفت. اول ِ شب سخن از آبائی به میان آمده بود. از دخترک پرسیده بودم میشناختیش؟ جوابی نداده بود. وقتی در آن دیرگاه بیدار دیدمش با خود گفتم: به آبائی فکر میکند!
بیرون آهنگ یکنواخت باران بود و لائیدن سگی تنها در دوردست. شعر را هفتهئی بعد نوشتم.
شعر با زیرنویس فرانسوی
De la blessure du cœur d’Abayi
Lu par Mahdiyeh Sadrnejad
Traduit et mise en scène par Tinouche Nazmjou
https://youtu.be/FkyXHJ2kBV8
«آبائی دبیر ترکمنی بود که نیمههای دههی 20، در گرگان به ضرب گلوله کشته شد…
در چاپهای زمان شاه این شعر، این نام برای جلوگیری از سانسور به «آمان جان» تغییر یافت و خود او «قهرمانی اساطیری در یکی از افسانههای ترکمنی» معرفی شد…
شبی، دیرگاه، [در یکی از آلاچیقهای ترکمنی] احساس کردم که هنوز زیر پلکهای فروبستهی خود بیدارم. کوشیدم به خواب بروم، نتوانستم. و سرانجام چشمهایم را گشودم. در انعکاس زرد و سرخ نیمسوز اجاق و یا شاید فانوسی که به احترام میهمانان در حاشیهی وسیع اجاق روشن نهاده بودند، رو به روی خود، در آن سوی تشچال، چهرهی گرد دخترک صاحبخانه را دیدم که در اندیشهئی دور و دراز بیدار مانده چشمش به زبانههای کوتاه آتش راه کشیده بود.
غمی که در آن چشمهای مورب دیدم هرگز از خاطرم نخواهد رفت. اول ِ شب سخن از آبائی به میان آمده بود. از دخترک پرسیده بودم میشناختیش؟ جوابی نداده بود. وقتی در آن دیرگاه بیدار دیدمش با خود گفتم: به آبائی فکر میکند!
بیرون آهنگ یکنواخت باران بود و لائیدن سگی تنها در دوردست. شعر را هفتهئی بعد نوشتم.
شعر با زیرنویس فرانسوی
De la blessure du cœur d’Abayi
Lu par Mahdiyeh Sadrnejad
Traduit et mise en scène par Tinouche Nazmjou
https://youtu.be/FkyXHJ2kBV8
YouTube
Ahmad Chamlou : De la blessure du cœur d’Abayi از زخم قلب آبایی احمد شاملو
Abayi était un enseignant Turkmène assassiné d’un coup de feu par les soldats de Reza Shah lors d’une représentation de théâtre dans les années 1940 à Gorgan en Iran.
Cinq années plus tard, Ahmad Chamlou, grand poète iranien, lui consacre un poème qui sera…
Cinq années plus tard, Ahmad Chamlou, grand poète iranien, lui consacre un poème qui sera…
نجف دریابندری در سال ۱۳۰۸ در چنین روزی، اول شهریور، در آبادان به دنیا آمد و ترجمه را همانجا خارج از فضای آکادمی آغاز کرد. از او ترجمههایی خواندنی از چند اثر ادبی بزرگ به یادگار مانده است، از جمله داستانهایی از ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی، نمایشنامههایی از ساموئل بکت، نمایشنامۀ آنیتگونۀ سوفوکلس و چه و چه.
ویدیوهای بالا بخشهایی از مستند پیرمرد و دریا است، ساختۀ ناهید رضایی، مستندی که رضایی در آن پای صحبت برخی از مهمترین مترجمان ما نشسته است.
ویدیوهای بالا بخشهایی از مستند پیرمرد و دریا است، ساختۀ ناهید رضایی، مستندی که رضایی در آن پای صحبت برخی از مهمترین مترجمان ما نشسته است.
Naakojaa ناکجا
نجف دریابندری در سال ۱۳۰۸ در چنین روزی، اول شهریور، در آبادان به دنیا آمد و ترجمه را همانجا خارج از فضای آکادمی آغاز کرد. از او ترجمههایی خواندنی از چند اثر ادبی بزرگ به یادگار مانده است، از جمله داستانهایی از ویلیام فاکنر و ارنست همینگوی، نمایشنامههایی…
متن زیر از گفتوگوی ناصر حریری است با دریابندری در کتاب «یک گفتوگو»، نشر کارنامه.
دریابندری: ... من نه روزی که شروع کردم به ترجمۀ چند داستان کوتاه از فاکنر به فکر تعریف ترجمه بودم و نه حالا که بیش از چهل سال از آن روز میگذرد به تعریف ترجمه رسیدهام. ضرورتی هم برای این کار نمیبینم. من یک وقت یک جای دیگر هم به این مسئله اشارهای کردهام؛ ترجمه علم نیست، عمل است. کاری است که آدم با آموزش منظم یا غیرمنظم یاد میگیرد، و در هر حال از راه آزمایش و خطا؛ مثل ساززنی یا دوچرخهسواری. برای هرکدام از این کارها شاید بشود تعریف جامع و مانعی هم پیدا کرد، ولی پیداکردن و عبارتبندیِ تعریف ساززنی یا دوچرخهسواری کار ساززن یا دوچرخهسوار نیست. هیچ دردی هم از اینها درمان نمیکند. به قول تهرانیها، باید بگذارند درِ کوزه آبش را بخورند، تهرانیهای قدیم البته، چون تهرانیهای اخیر کوزه ندارند.
حریری: چرا؟
دریابندری: چرا کوزه ندارند؟
حریری: نه آقای دریابندری، خواهش میکنم خودتان را به کوچۀ علیچپ نزنید؛ میدانم چرا کوزه ندارند. چرا تعریف را باید بگذارند درِ کوزه؟ چرا تعریف ترجمه به درد مترجم نمیخورد؟
دریابندری: برای اینکه تعریفِ یک کار و خود آن کار از یک مقوله نیستند؛ در واقع به دو مقولۀ کاملاً متفاوت تعلق دارند. پیداکردن و عبارتبندی تعریف موسیقی، مثلاً، فعالیتی است در حوزۀ فلسفه و منطق، نه در حوزۀ موسیقی.
دریابندری: ... من نه روزی که شروع کردم به ترجمۀ چند داستان کوتاه از فاکنر به فکر تعریف ترجمه بودم و نه حالا که بیش از چهل سال از آن روز میگذرد به تعریف ترجمه رسیدهام. ضرورتی هم برای این کار نمیبینم. من یک وقت یک جای دیگر هم به این مسئله اشارهای کردهام؛ ترجمه علم نیست، عمل است. کاری است که آدم با آموزش منظم یا غیرمنظم یاد میگیرد، و در هر حال از راه آزمایش و خطا؛ مثل ساززنی یا دوچرخهسواری. برای هرکدام از این کارها شاید بشود تعریف جامع و مانعی هم پیدا کرد، ولی پیداکردن و عبارتبندیِ تعریف ساززنی یا دوچرخهسواری کار ساززن یا دوچرخهسوار نیست. هیچ دردی هم از اینها درمان نمیکند. به قول تهرانیها، باید بگذارند درِ کوزه آبش را بخورند، تهرانیهای قدیم البته، چون تهرانیهای اخیر کوزه ندارند.
حریری: چرا؟
دریابندری: چرا کوزه ندارند؟
حریری: نه آقای دریابندری، خواهش میکنم خودتان را به کوچۀ علیچپ نزنید؛ میدانم چرا کوزه ندارند. چرا تعریف را باید بگذارند درِ کوزه؟ چرا تعریف ترجمه به درد مترجم نمیخورد؟
دریابندری: برای اینکه تعریفِ یک کار و خود آن کار از یک مقوله نیستند؛ در واقع به دو مقولۀ کاملاً متفاوت تعلق دارند. پیداکردن و عبارتبندی تعریف موسیقی، مثلاً، فعالیتی است در حوزۀ فلسفه و منطق، نه در حوزۀ موسیقی.
#صمدبهرنگی؛ بابای قصههای آذربایجان
آموزگار، منتقد اجتماعی، داستاننویس، مترجم و محقق فولکلور آذربایجانی
"وقتی حرف از صمد بهرنگی میشود، اولین چیزی که به ذهن همهمان میآید، داستان بینظیر ماهیسیاه کوچولو و جملهی معروفش است: «مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم –که میشوم– مهم نیست، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد."
#صمدبهرنگی #داستان #ناکجا #نشرناکجا
لینک مستقیم تهیه آثار "صمد بهرنگی"
https://www.naakojaaketab.com/search-results/q-%20%D8%B5%D9%85%D8%AF%20%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C
آموزگار، منتقد اجتماعی، داستاننویس، مترجم و محقق فولکلور آذربایجانی
"وقتی حرف از صمد بهرنگی میشود، اولین چیزی که به ذهن همهمان میآید، داستان بینظیر ماهیسیاه کوچولو و جملهی معروفش است: «مرگ خیلی آسان میتواند الان به سراغ من بیاید، اما من تا میتوانم زندگی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم –که میشوم– مهم نیست، مهم این است که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد."
#صمدبهرنگی #داستان #ناکجا #نشرناکجا
لینک مستقیم تهیه آثار "صمد بهرنگی"
https://www.naakojaaketab.com/search-results/q-%20%D8%B5%D9%85%D8%AF%20%D8%A8%D9%87%D8%B1%D9%86%DA%AF%DB%8C
مردها و زنها به یک نسبت اکراه دارند که از یک زن فرمان برند. آنها پیوسته به مرد بیشتر اعتماد میکنند.
#جنس_دوم
#سیمون_دوبوار
#ناکجا
https://www.naakojaaketab.com/
#جنس_دوم
#سیمون_دوبوار
#ناکجا
https://www.naakojaaketab.com/
میتوان به سوی رهایی گریخت؛ اما بازگشت ما به اسارت نابخشودنی است.
#نادرابراهیمی
#ناکجا
https://www.naakojaaketab.com/
#نادرابراهیمی
#ناکجا
https://www.naakojaaketab.com/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه کسی جرأت دارد
در این دنیایی که هیچکس بیگناه نیست
مرا محکوم کند؟
# آلبرکامو
#نشرناکجا
https://www.naakojaaketab.com/
در این دنیایی که هیچکس بیگناه نیست
مرا محکوم کند؟
# آلبرکامو
#نشرناکجا
https://www.naakojaaketab.com/
اومبرتو سابا، شاعر و رماننویس ایتالیایی، در سال ۱۹۵۷ در چنین روزی، ۲۵ اوت، درگذشت. میگفت «... شاعر ترکیبی است از یک کودک و یک مرد بالغ که در قالبی واحد جمع آمدهاند: کودک از آنچه بر سر مرد بالغ میآید حیرت میکند. و سرانجام، پس از گذشت سالها، مرد بالغ میمیرد و فقط کودک میماند و این کودک مادر میخواهد. تنها مادر (یا تنها زنی که میتواند بر کودکی پیر شفقت آورد) خاک است...»
نقل قول بالا و شعری با عنوان «عشق» که در ادامه میخوانید از کتاب «هفت چهره از شاعران معاصر ایتالیا» آمده، ترجمۀ نادر نادرپور، انتشارات علمی و فرهنگی.
صبح امروز، که پرندگان را به سوی پنجره میبردم،
به شادیِ نامنتظری برخوردم:
طعمه را به منقار مبادله میکردند،
طعمهای که تا دیروز مایۀ مجادله بود.
آنان به شیوۀ خویش یکدیگر را میبوسیدند
و به هم میگفتند که از هستی سپاسگزارند.
آشیانه همین است.
نقل قول بالا و شعری با عنوان «عشق» که در ادامه میخوانید از کتاب «هفت چهره از شاعران معاصر ایتالیا» آمده، ترجمۀ نادر نادرپور، انتشارات علمی و فرهنگی.
صبح امروز، که پرندگان را به سوی پنجره میبردم،
به شادیِ نامنتظری برخوردم:
طعمه را به منقار مبادله میکردند،
طعمهای که تا دیروز مایۀ مجادله بود.
آنان به شیوۀ خویش یکدیگر را میبوسیدند
و به هم میگفتند که از هستی سپاسگزارند.
آشیانه همین است.
🔻برای دوستانی که در ترکیه زندگی میکنند
و یا به ترکیه سفر میکنند
کتاب #نقاشان_کوچهاختر به کتابفروشی Zerobooksonline در شهر استانبول رسید.
شما میتوانید هم به صورت مستقیم به این کتابفروشی مراجعه کنید و هم به صورت آنلاین کتاب را تهیه کنید.
خالقان اثر: #زهرا_رهنورد و #میرحسین_موسوی
ناشر: #نشرناکجا
دوزبانه فارسی_فرانسه
🔻لینک مستقیم Zerobooksonline 🔻
https://www.zerobooksonline.com/tr/les-peintres-de-la-rue-de-létoile_11_70670.html?r=81
و یا به ترکیه سفر میکنند
کتاب #نقاشان_کوچهاختر به کتابفروشی Zerobooksonline در شهر استانبول رسید.
شما میتوانید هم به صورت مستقیم به این کتابفروشی مراجعه کنید و هم به صورت آنلاین کتاب را تهیه کنید.
خالقان اثر: #زهرا_رهنورد و #میرحسین_موسوی
ناشر: #نشرناکجا
دوزبانه فارسی_فرانسه
🔻لینک مستقیم Zerobooksonline 🔻
https://www.zerobooksonline.com/tr/les-peintres-de-la-rue-de-létoile_11_70670.html?r=81