Naakojaa ناکجا
2.45K subscribers
6.12K photos
570 videos
4 files
3.05K links
وب‌سایت نشر ناکجا در فرانسه، شامل جدیدترین کتاب‌های داخل و خارج کشور است. می‌توانید کتاب‌های مورد علاقه‌ی خود را سفارش بدهید
www.naakojaa.com
تماس مستقیم با ما
@Naakojaapub
Download Telegram
از این پس بدانید که در این انتشارات متن‌هایی خواهید خواند که شما را شوکه خواهند کرد، احتمالاً به شما برخواهند خورد، در برابرشان خجالت خواهید کشید. اگر خواندن چنین ادبیاتی برایتان ناپسند است، نخوانید. از ما بگذرید، راه خود روید، عاشقان را رها کنید.
کم تماشای ما کنید.
ما فتنه‌گریم

.
نشرِ بی‌«نزاکتِ سیاسیِ ناکجا»
بیانیه‌ی ناکجا در ادامه‌ی راه..


نشر ناکجا در سال ۲۰۱۲ در پاریس افتتاح شد. هدف این انتشارات، پس از تجربه‌های تلخ سانسور در حوزه‌های ادبیات در ایران، در سال‌های آخر ریاست خاتمی و احمدی‌نژاد، این بود که به متونی که به هر دلیل از تیغ سانسور وزارت ارشاد جمهوری اسلامی عبور نمی‌کرد امکان منتشرشدن و خوانده‌شدن را بدهد، جبر سانسورگر را رد کند. در طول این نه سال نزدیک به دویست کتاب داستان و شعر، کتاب‌های مرتبط با ادبیات و مسائل اجتماعی، داستان مصور و کتاب صوتی و موسیقی همراه با کتاب‌های دوزبانه در نشر ناکجا منتشر شد. آسان نبود راهی را بازکردن در کویر مطالعات ایرانیان خارج از ایران، آسان نبود زنده‌ماندن با وجود فشارهای گوناگون از طرف حکومت استبدادگر و استقلال فکری، معنوی و مادی، بی‌هیچ کمکی از هیچ نهادی.
پس از نه سال به نظر می‌آید که حکومت اسلامی در میدان مبارزه‌ی سانسور شکست خورده و امروز، با وجود ناشران خارج از کشور و اینترنت، دیگر کمتر متنی، که حرفی برای گفتن داشته باشد و نتواند در سیستم اسلامی مجوز بگیرد، نادیده و بی‌صدا بماند.
این اما تازه اول راه است. حکومت اسلامی تنها یک غول بی‌شاخ‌ودم نیست که دیگر این روزها به آخر عمرش رسیده و دست‌وپا می‌زند و ظلم و استبداد را به جایی رسانده که هیچ راه دیگری به‌جز سقوط برایش باقی نمانده. نه، این غول بی‌شاخ‌ودم در آستینش مارهای بسیار پرورانده، و در رکابش کودکان بسیار را در طول این چهل‌وسه سال بار آورده است، کودکانی که، گرچه ناخلف بودند و برای پدرکشی عزم خود را جزم کرده، از خانه‌ی پدری فرار کردند و سپس مخالفت خود را به او نشان دادند، بخشی از آنها، راست در آغوش غرب، جهان سرمایه‌داری و مصرف‌گرایی، و نظم نوین این جهان که بر اساس اخلاق‌گرایی و نظام پالیتیکلی کارکت (نزاکت سیاسی) هدایت می‌شود افتادند و ابزارشان را برای رسیدن به هدفشان از همان غول بی‌شاخ‌ودم، از همان پدر ظالم، از همان معلم همه‌چیزدانِ قلدر وام گرفتند: حذف، حذف، حذف…
کنسل کالچر، فرهنگِ حذف.
از فعالان اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، خبرنگار، هنرمند، نویسنده و غیره گرفته، تا انفلوئنسرهای شبکه‌های اجتماعی (که اکثر اوقات یکی هستند) در پس ذهنشان این تفکر جاری‌ست که البته که هیچ‌چیز ممنوع نیست، مگر آنچه من با آن مخالفم.
چهل‌وسه سال پیش هم بنیانگذار حکومت اسلامی به جمعی از روشنفکران که رفته بودند تکلیف آزادی خود را با او روشن کنند گفته بود: البته که همه‌چیز مجاز است، اما در محدوده و چهارچوب عرف و قوانین اسلامی…
چهل‌وسه سال گذشت، مقدسات عوض شدند، قرآن‌ها تغییر کردند، ارزش‌ها جابجا شدند، اما ذهنیت سانسور سر جایش ماند. با فلان مقدسات شوخی نکنید، به فلان عقاید توهین نکنید، فلان جنبش را نقد نکنید… به مقدسات ما دست نزنید. آن زمان مقدسات در دست اکثریت‌ها چرخید، امروز در دست اقلیت‌ها. در هر دو دوره، دوران دورانِ مظلومیت‌نمایی‌ها بود تا بسته شود این‌دهانِ مزاحمِ مخالف. این جمله‌ای‌ست که از همه بیشتر در شبکه‌های عمومی به چشم می‌خورد: ببند آن دهانت را…
غول بی‌شاخ‌ودم بسته بود دهان‌ها را، اما موفق نشده بود آنها را ساکت کند. فرزندانش آمده‌اند تا کار را تمام کنند.
این بار، بازی بازی دموکراسی‌ست و بازی با افکار عمومی، با پرونده‌های جعلی، با جهت‌دادن به اخبار، با معیار قراردادن اخلاق‌گرایی تا خفه‌کردن یا گوشه‌نشین‌کردن مخالف.
ما نمی‌توانیم، پس از تحلیل تاریخ، والدین‌مان را نقد کنیم که این چه انقلابی بود و شما چطور در همان ماه‌های اول تن به بازگشت سانسور و سانسورگر دادید درحالیکه می‌دانستید چه آشی برایتان پخته‌اند، و امروز همان آش را دوباره بچشیم و چشم بپوشیم و بگوییم ما نمی‌دانستیم چه بلایی دارند سر ما می‌آورند.
نشر ناکجا، از این پس، تمام نیرویش را برای مبارزه با این سانسور و خودسانسوری اخلاقی نظام نوین خواهد گذاشت. حق انتقاد، تمسخر، توهین به تمام عقاید، از جمله و به‌خصوص عقاید خودش، را برای نویسندگانش محفوظ نگه می‌دارد. و به شما دوستان قول می‌دهد نشر بی‌نزاکت سیاسی شما باشد. دیگر دشمن فقط غول بی‌شاخ‌ودم نیست، هدفْ پاک‌دینان و اخلاق‌گرایان و «خوش‌اندیشان» تازه از راه‌رسیده هستند که می‌خواهند قلم را از دست ما بگیرند و بگویند حق ندارید با عقاید و مقدسات ما شوخی کنید. جبهه‌ی ما تا ابد جبهه‌ی آن‌هایی خواهد بود که شاید با عقاید شما موافق نباشند اما جان‌شان را می‌دهند تا شما بتوانید، به معنای دقیق کلمه، بیان‌شان کنید، یعنی که با هم به کلام درافتیم، شاخ‌های نورُسته‌ی غول را بشکنیم. جهانی که ما می‌خواهیم جهانی‌ست زنده، پر از سرور و خلاقیت، با مردمانی جنبه‌دار و اهل مدارا، نه جهانی عبوس و بی‌جنبه و به‌ظاهر پاکیزه، نه جهان مصلحت‌ها و اجماع… دنیایی بدون حذف مخالف، بدون بلاک، بدون سانسور و خودسانسوری، چه از دست حکومت و قدرت، چه از دست افکار عمومی، چه از دست روشنفکران بی‌عمق و ایران اخلاقیات…
از این پس بدانید که در این انتشارات متن‌هایی خواهید خواند که شما را شوکه خواهند کرد، احتمالاً به شما برخواهند خورد، در برابرشان خجالت خواهید کشید. اگر خواندن چنین ادبیاتی برایتان ناپسند است، نخوانید. از ما بگذرید، راه خود روید، عاشقان را رها کنید.
کم تماشای ما کنید.
ما فتنه‌گریم.

.
نشرِ بی‌«نزاکتِ سیاسیِ ناکجا»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مجموعه داستان کوتاه #بوی_آدم_عطر_خاک به قلم #محمدرضا_شادگار در نشر #ناکجا بدون هیچ سانسوری منتشر شده است. هر کجای جهان‌که باشید می‌توانید آن را از وبسایت ناکجا سفارش دهید:
‌‌
https://bit.ly/2VZCsjM
شما بیشتر از همه برای خودتون می‌ترسید.
‏واقعیت اینه.. شما هیچوقت کرگدن نمی‌شید، شما رسالتش رو ندارید.

‏کرگدن-اوژن یونسکو
‏ترجمهٔ سحر داوری-نشر بیدگل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کشور من یه دسته زندانیه که قراره اعدام بشن، و مجبورشون می‌کنند خودشون قبر دسته‌جمعی خودشون رو بکنند.



‏پیکر زن همچون میدان نبرد
‏⁧ #ماتئی_ویسنی_یک
‏⁧ #تینوش_نظم_جو
«بر آنیم که تجاوز و تهاجم به مطبوعات و کتابفروشی‌ها و لشکرکشی به روزنامه‌ها و اعمال سانسور بر وسایل ارتباط جمعی (به‌خصوص در رادیو و تلویزیون) مانع بزرگی در گسترش آگاهی و هوشیاری‌های انقلابی مردم است...»

بخشی از نامۀ سرگشادۀ «نویسندگان و هنرمندان پیشرو ایران» در اعتراض به سانسور افکار و سرکوبی عقاید با عنوان «بار دیگر کتاب را به آتش نسپاریم»،
۲۹ فروردین ۱۳۵۸

دوستان و همراهان ناکجا، هفتۀ پیش گفتیم که برتولت برشت در شعر «کتاب‌سوزان» از شاعری می‌نویسد که وقتی می‌بیند رژیم دستورِ کتاب‌سوزان داده برمی‌آشوبد، اما نه از اینکه چرا دارند کتاب‌ها را می‌سوزانند بل از اینکه چرا کتاب او را نسوزانده‌اند. به دل شاعر شک می‌افتد که نکند در کتاب‌هایش حقیقت را نگفته است، پس دستور می‌دهد خودش را بسوزانند!
امروز، که عده‌ای در فضای مجازی برای نشر ما مراسم «کتاب‌سوزان» گرفته‌اند، اینقدر هست که خیال‌مان از حقیقت‌گویی راحت شده.

یکشنبه، در هشتمین جلسۀ کلاب‌هاوس ناکجا، «ساعتی با کتاب»، دعوت‌تان می‌کنیم که بیایید و، اگر اتفاقات هفتۀ گذشته را پی گرفته‌اید، موافق یا مخالف ما، نظرات خود را بگویید تا با هم بحث و جدل و تمرین مدارا کنیم.
جلسۀ امروز را در آستانۀ تولد عباس کیارستمی بزرگ، با یادی از او، به‌همراه حمید نامجو آغاز می‌کنیم، از نمایشنامه‌های «دشمن مردم» ایبسن و «کرگدن» یونسکو می‌گوییم و با این مقدمه می‌رویم سروقت اتفاقات هفته‌ای که گذشت.

یکشنبه، ۳۰ خرداد، ۲۰ ژوئن، از ساعت ۸:۳۰ شب به‌وقت ایران، ۶ عصر به‌وقت پاریس، همگی همراه ما باشید.



https://www.clubhouse.com/join/%D9%86%D8%B4%D8%B1-%D9%86%D8%A7%DA%A9%D8%AC%D8%A7/rbk4zlhN/M83zK4D8
کرگدن| اوژن یونسکو| سحرداوری| نشر بیدگل
انسان و تصادف هر دو در یک زمان زاده شدند ــــ هر یک زاییدۀ دیگری. انسان سراپا شکست و خسران است، گرگی در میان گرگان. زندگی‌کردن با این نقصِ خلقتش تا لحظۀ انفجار نهایی، شرافت اوست.

از جستار «استفان مالارمه: درآمدی بر مجموعۀ شعرها»، نوشتۀ ژان‌پل سارتر، ترجمۀ مراد فرهادپور
این جستار خواندنی در کتاب شعر مدرن آمده است، نشر بیدگل.

سارتر، فیلسوف و نویسندۀ فرانسوی، در سال 1905 در چنین روزی، 21 ژوئن، متولد شد.
🔶
قسمت اول،
تینوش نظم‌جو:

جامعۀ ما در میان آدم‌ها، در میان کنشگران سیاسی و اجتماعی و خبرنگاران، نیاز دارد به یکسری بچه‌پررو، کسانی مثل ژرژ برسنس، شاعر و خواننده و آهنگساز فرانسوی. جامعۀ ما نیاز دارد به کسانی که به تابوها می‌زنند و تابوها را می‌شکنند.
ژرژ برسنس آدمی بود که اینجا، در فرانسه، سانسور می‌شد، پدرمادرها بچه‌هاشان را از گوش‌دادن برسنس منع می‌کردند. در آهنگ‌های او زن‌ها خیانتکارند، همه با هم سکس دارند، نگاه او به جامعه قشنگ نیست، پاک‌دینانه نیست، اخلاق‌گرا نیست ــــ اخلاقی که آن‌موقع در جامعۀ فرانسه مطرح بود. او در جامعۀ فرانسه ممنوع بود.
بعد از سال 68، برسنس یکی از خواننده‌های مهم رادیو تلویزیون می‌شود، حتی بسیار مردمی می‌شود. امروز همین خواننده، که اینقدر پشت‌سرش حرف بود و فحش خورد و بی‌اخلاق شمرده شد، این بچه‌پررو، اسمش روی پنجاه شصت مدرسه است، مدارس ابتداییِ فرانسه.
ما نیاز داریم در جامعه بچه‌پررو داشته باشیم و نیاز داریم آنها آزادی بیان داشته باشند، بتوانند حرف بزنند. بیایید از یکسری اصول رد نشویم، پشت‌سرشان نگذاریم. آزادی بیان فقط برای نشر ناکجا یا فلان نویسنده نیست که نمی‌تواند در ایران نوشته‌هایش را منتشر کند. آزادی بیان برای تک‌تک ماست. یک ثروت ملی است که متأسفانه سال‌هاست از ما دریغ شده، اصلاً هیچ‌وقت در اختیارمان نبوده و برای همین است که نمی‌دانیم چیست، ذهن‌مان مشوش است، نمی‌فهمیم آزادی چیست، یاد نگرفتیم، باید سال‌ها روی آن کار کنیم. ولی سعی کنیم در این راهِ سخت این اشتباهات را نکنیم، آزادی بیان را از همدیگر نگیریم، فارغ از هر اتفاقی و هر فاجعه‌ای و هر راهی که می‌رویم. چون فقط در این‌صورت است که می‌رسیم به جامعه‌ای سالم و آزاد و عادل و برابر و لبریز از برادری و همبستگی.
#کلا‌ب‌هاوس

تینوش نظم‌جو

«ماجرا»ی نامجو و حمله‌ای که از توییتر شروع شد و در شبکه‌های اجتماعی ادامه یافت به اینجا رسید که به نشر ناکجا فحاشی کردند. کسانی که مثلاً برایشان «مقام» زن مهم است هنوز زن را «ناموس» می‌دانند ــــ این کلمه در توهین‌ها و فحاشی‌هاشان آمده ــــ و هنوز در آنچه خودشان دفاع از حقوق زنان می‌نامند شاهد این نگاه پدرسالارانه‌ایم. این‌ها خودشان را، در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها، آدم‌های فرهنگی و فعال اجتماعی جا می‌زنند، اما کارشان ربطی به فرهنگ ندارد. چون وقتی تو آدم فرهنگی هستی کارت به اینجا نمی‌رسد که، بخاطر تنفر از یک نفر یا اصلاً با فرض جنایتکاربودن یک نویسنده، بگویی کل یک نشر باید تحریم شود، بایکوت شود و، فراتر از آن، «کنسل» شود. کار به جایی رسید که برای ما پیامی از برلین آمد که یا سکوت کن یا، اگر به برلین بیایی، کنسلت می‌کنیم.
ما نمایشگاه بدون سانسور را پنج سال است همه‌جای اروپا داریم. در اروپا یا آمریکا، هرکدام از ناشران با ماشین و کارتن کتاب از این شهر به آن شهر می‌روند تا مردم ایرانی با کتاب‌های فارسی‌زبانِ منتشرشده در خارج از کشور آشنا شوند و گاهی نویسنده هم همراه ماست و جلسات کتاب‌خوانی می‌گذاریم. و حالا این‌ها به ما، که ناشر کتاب‌های بدون سانسوریم، فاشیست می‌گویند و می‌خواهند این نشر را تحریم و کنسل کنند.