کُنجِ آسمون
591 subscribers
2.21K photos
482 videos
3 files
76 links
از پیاده رو ها خسته شده بود
جیب هایش را پر از سنگ کرد
زیر آب قدم زد... .

صرفا روزمرگی.
بیو؟اولین پین.
#آسمون =)

پاسخگویی ۱۲۳ بفرمایید؟:
@Asemanam_Bot
http://t.me/HidenChat_Bot?start=5821566175
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چه چیزیه که هر دفعه بهش فکر می‌کنی قلبت مثلِ دفعه ی اول می‌شکنه؟
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گاهی اوقات هم ناگهان انگار این افکار و واقعیت که چه قدر همه چیز اشتباه می‌گذرد سراغم می‌آید.
زمان اشتباه و مکان اشتباه و آدم های اشتباه. من هیچ چیز نداشتم.
من کوچک ترین تجربه های خوبی که یک نوجوان ۱۷ ساله حتی اگر در این شهر و کشور باشد هم می‌تواند تجربه کند را نمی‌توانم تجربه کنم. روز ها پی در پی می‌گذرند و من چیز هایی که باید ببینم را نمی‌بینم و دست هایی را که باید بگیرم را نمی‌گیرم و کار هایی که باید بکنم را نمی‌کنم و با خودم فکر می‌کنم که زمانی که موقعیت و اجازه‌شان را داشتم، آیا امیدی باقی مانده در این دلِ پر از رنج؟ آیا شوقی هست؟ آیا جایی هست برایِ باورِ بودن؟ زمانی هست؟
باری دیگر بعد از مدت ها وقتی به تو فکر می‌کردم بوی عطری که خیلی وقت است تمومش کرده ای در اتاق پیچید.
شاید نسیمِ صبای شعرا سری هم به معشوق من زده، خبر های خوب برایم آورده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خونه خالیه
یه اخبارمون نشه؟
ما که با مرگِ هیچ‌کس خوشحال نمی‌شیم
جز دشمنانِ اسلام و بدخواهانِ اسلام و مقابله کنندگان با اسلام.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اسپری نیوا هم یک جوری گرون می‌شه هر دفعه که باید نگرانِ بودجه ی بابام باشم تابستون. برای خوش‌بو بودن و موندن هم باید نگران بود این روز ها.
امشب ۵ نفر از دست دادیم
هم به خاطر حرفامون درباره ی آقایِ رئیسی و هم درباره ی نماز.
از هر دو طرفِ بوم افتاده ها، همون بهتر که نباشن بینمون. ناخالصی ها گرفته شه.
شبتون به خیر.🩵
کُنجِ آسمون
احسان خواجه‌امیری – تاوان
من همون موقع هم می‌دونستم که "از این عادتِ با تو بودن هنوز، ببین لحظه لحظه‌م کنارت خوشه،
همین عادت با تو بودن یه روز، اگه بی تو باشم منو می‌کشه." همون موقع که دقیقه ها به چشمانت خیره می‌شدم می‌دونستم که دلم تنگ می‌شه. که یک روز برای اون روز حسرت می‌خورم.
من فقط فقط فقط نیم ساعت خوابم برد.
بیدار شدم دیدم دوباره تعطیل شده!!!!
ببینید من از خودم تعریف نمی‌کنم. اما یک آدم هایی اسمشون رو گذاشتن نویسنده و بهترین نوشته هاشون از مسخره ترین و یهویی ترین نوشته هایِ من هم که می‌ذارم این‌جا مسخره تره و ۱۰ هزار بار با فونتِ بزرگ قرمز کردن که "کپی نشود!"، که من برم بمیرم فقط پس. خدایا شکرت.
آقا جون پونصد تایی شدنمون مبارک!🎉
پ.ن: جدی جدی پونصد نفر آدمید! اوه!
دخترا وقتی پریود می‌شن.
جز من اگرت عاشق و شیداست، بگو
ور میلِ دلت به جانبِ ماست، میو
_میولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یک روز همه‌ات را روی کاغذی، بومی، تخته‌ای، آسفالتِ کفِ کوچه‌ای خالی می‌کنم. آن تصویرِ محو و ماتی که از صورتت دارم را با نقشِ قلم استفراغ می‌کنم تا بلکه تمام شوی. مرا با کتاب‌هایم در این اتاقِ تار عنکبوت‌زده رها کنی. یک روز رویایی و یک روز کابوس. اگر هم روزی "هیچ" شوی من در همان هیچ گم خواهم شد. از دستِ خیالت فرار می‌کنم و در شهر می‌دوم تا دست‌هایِ خودت را پیدا کنم. شهرِ کوچکی‌است؛ فقط نمی‌دانم چرا پاهایم توانِ دویدن ندارند.
_لام
کُنجِ آسمون
Photo
اینستاگرام هم گاهی راست می‌گفت.