٤.١. در خبرها آمده است که ورود با #لباس_کوردی به تاقوسان #کرماشان ممنوع شده. همچنین از ممنوعیت پوشیدن #لباس_بلوچی در شورای تامین هرمزگان.
این گزاره های خبری مرا یاد خاطره ایی از دوران مدرسه و برخورد با پوشش کوردی در سالهای آخر عمر حکومت بیدادگر شاه انداخته است.
این گزاره های خبری مرا یاد خاطره ایی از دوران مدرسه و برخورد با پوشش کوردی در سالهای آخر عمر حکومت بیدادگر شاه انداخته است.
٤.١. در خبرها آمده است که ورود با #لباس_کوردی به تاقوسان #کرماشان ممنوع شده. همچنین از ممنوعیت پوشیدن #لباس_بلوچی در شورای تامین هرمزگان.
این گزاره های خبری مرا یاد خاطره ایی از دوران مدرسه و برخورد با پوشش کوردی در سالهای آخر عمر حکومت بیدادگر شاه انداخته است.
٤.٢. سال ٥٦ در مدرسه راهنمایی بودم که دستور منع پوشیدن لباس کوردی به مدرسه ما ابلاغ شد. معاون مدرسه، گلصباح که ترک بود ما را به صف کرد و گفت؛ از فردا هر دانش آموزی بخواد با این لباس و شلوار حمالی به مدرسه بیاید، در مدرسه به رویش باز نخواهد شد، و اون بهتره برود دنبال چوپانی.
٤.٣. او تهدید کرد و گفت؛" هرکسی بخواد پر رویی کند چنان میزنمش که مثل خروس دهن وا کنه"
توهین معاون به لباس کوردی با هو کشیدن و اعتراض بچه ها مواجه شد. او هم با شلاق و لگد افتاد به جان بچه های اول
صف ها.
سپس بنی بشر معاون دوم که خود کورد بود برای آرام کردن دانش آموزان آمد سر سکو.
٤.٤. بنی بشر گفت؛ بچه های عزیز این دستوره و ما باید رعایت کنیم. این لباس ها برای ما ارزشمند و مورد احترامه، اما از فردا ناچاریم آنها را تا کنیم و در جامه دان بزاریم برای روزهای شاد خودمان در خارج از مدرسه و اداره.
چند ماه پس از آن- سال بعد- همین مدرسه ها در صف انقلاب قرار گرفتند.
این گزاره های خبری مرا یاد خاطره ایی از دوران مدرسه و برخورد با پوشش کوردی در سالهای آخر عمر حکومت بیدادگر شاه انداخته است.
٤.٢. سال ٥٦ در مدرسه راهنمایی بودم که دستور منع پوشیدن لباس کوردی به مدرسه ما ابلاغ شد. معاون مدرسه، گلصباح که ترک بود ما را به صف کرد و گفت؛ از فردا هر دانش آموزی بخواد با این لباس و شلوار حمالی به مدرسه بیاید، در مدرسه به رویش باز نخواهد شد، و اون بهتره برود دنبال چوپانی.
٤.٣. او تهدید کرد و گفت؛" هرکسی بخواد پر رویی کند چنان میزنمش که مثل خروس دهن وا کنه"
توهین معاون به لباس کوردی با هو کشیدن و اعتراض بچه ها مواجه شد. او هم با شلاق و لگد افتاد به جان بچه های اول
صف ها.
سپس بنی بشر معاون دوم که خود کورد بود برای آرام کردن دانش آموزان آمد سر سکو.
٤.٤. بنی بشر گفت؛ بچه های عزیز این دستوره و ما باید رعایت کنیم. این لباس ها برای ما ارزشمند و مورد احترامه، اما از فردا ناچاریم آنها را تا کنیم و در جامه دان بزاریم برای روزهای شاد خودمان در خارج از مدرسه و اداره.
چند ماه پس از آن- سال بعد- همین مدرسه ها در صف انقلاب قرار گرفتند.