⭕️ آقای نصیری، شما هم به نیویورک سفر کردید؟!
🔹 کسانی که #مهدی_نصیری را میشناسند و نظراتش را پیگیری میکنند، از تغییرات ایدئولوژیک او در عرصه سیاست و فرهنگ بیاطلاع نیستند و حتما یادداشتهای او با عنوان "سرگذشت یک تغییر" را خوانده و اگر از جمله علاقهمندان او باشند، حتما برای او دعا میکنند تا از این تناقضاتی که گرفتارش شده، نجات پیدا کند و عاقبت به خیر شویم.(+)
🔸 آقای نصیری در این یادداشتها به تغییر نگاهش در حوزه سیاست خارجی اینگونه اشاره میکند: «از جمله تغییر نگرشهایم مربوط به سیاست خارجی است که پیشتر مدافع سیاست خارجی سازشناپذیر با #آمریکا و سیاستهای منطقهای نظام بودم و فکر میکردم کوتاه آمدن ما منجر به نابودی و وابستگی مطلق به آمریکا و غرب خواهد شد...»
🔹 آقای نصیری در خرداد ۹۸ در یادداشتی به انتقاداتش از #حلقه_نیویورکیها در زمانی که مدیر مسئول روزنامه کیهان بوده (سال ۷۱) اشاره میکند و ابعاد مختلف دیدارش با کمال خرازی را اینگونه توصیف میکند: «روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتگو با آمریکا را دنبال میکرد، طبیعی بود که به فعالیتهای حلقه نیویورکیها حساس باشد و بعضا مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند... انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آراء شود... این جلسه برگزار شد و نکته قابل توجه در جمعبندی بحثها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمریکا داشته باشیم.
🔸 پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه میکنم دیداری داشته باشید، بد نیست. البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب #خرازی از این توصیه و دعوت چیست. مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا میتواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعا دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد.»
🔹 ظاهرا یکی از توفیقات این جمع در طول این سالها، تغییر نگاه در مهدی نصیری انقلابی بوده است. گردش ۱۸۰ درجهای آقای نصیری در این روزها و شمشیری که به روی جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن کشیده، این سئوال را ایجاد میکند که این تغییر نگاه، نتیجه نیویورکگردی مهدی نصیری است یا محصول نصیریگردی نیویورکیها؟ بیشک اگر آقای نصیری کمی روی انگشتان پای خود میایستاد و آمریکای جهانخوار را از دریچه سوراخ کوچک تحلیلهای خود نمیدید، آن وقت به جای اینکه از فقر و فلاکت جمهوری اسلامی ایران بنویسد و آن را در آستانه فروپاشی ببیند، همانطور که در همین یادداشت درباره دوست مشترکمان، برادر نادر طالبزاده نوشته، از بالا زدن پرده در برجهای منهتن نیویورک، عقل و هوشش از بین نمیرفت و فقر و فلاکت حاکم بر آمریکا را میدید.(+)
🔹 مهدی نصیری در ادامه یادداشتش درباره خاطرات سال ۷۱ و جلسهاش با یکی از اعضای باند نیویورکیها نوشته است: «آقای نادر طالبزاده نیز بعدا برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بیخانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه میکند و وقتی درخواستش را مطرح میکند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجرهای را که در خیابان منهتن نیویورک باز میشد، بالا میزند و به طالبزاده میگوید: "برجها را میبینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر"!
🔹 و او ظاهرا نمیدانست که طالبزاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برجبینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی از خیابانهای پر زرق و برق دیگر (و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم) افسون میشدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک میرسیدند.»
🔺 ای کاش به جای نیویورکیهای که این روزها در ذهن مهدی نصیری لانه کرده و تخمگذاشته و جوجههایشان را در یادداشتهای او میشمارند، نادر طالبزاده دست مهدی نصیری را میگرفت و یک تور نیویورکگردی واقعی برای او و مثل او برگزار میکرد تا واقعیتهای این ببر پوشالی را از نزدیک در مناطق مختلف آمریکا از جمله در منطقه فقیر و خشونت زده "هارلم" ببیند و همان مهدی نصیری انقلابی کیهان دهه شصت و هفتهنامه صبح دهه هفتاد باقی بماند.
🖋 خلاصهای از یادداشتهای حمیدرسایی
🎬 @Mostazafin_TV
🔹 کسانی که #مهدی_نصیری را میشناسند و نظراتش را پیگیری میکنند، از تغییرات ایدئولوژیک او در عرصه سیاست و فرهنگ بیاطلاع نیستند و حتما یادداشتهای او با عنوان "سرگذشت یک تغییر" را خوانده و اگر از جمله علاقهمندان او باشند، حتما برای او دعا میکنند تا از این تناقضاتی که گرفتارش شده، نجات پیدا کند و عاقبت به خیر شویم.(+)
🔸 آقای نصیری در این یادداشتها به تغییر نگاهش در حوزه سیاست خارجی اینگونه اشاره میکند: «از جمله تغییر نگرشهایم مربوط به سیاست خارجی است که پیشتر مدافع سیاست خارجی سازشناپذیر با #آمریکا و سیاستهای منطقهای نظام بودم و فکر میکردم کوتاه آمدن ما منجر به نابودی و وابستگی مطلق به آمریکا و غرب خواهد شد...»
🔹 آقای نصیری در خرداد ۹۸ در یادداشتی به انتقاداتش از #حلقه_نیویورکیها در زمانی که مدیر مسئول روزنامه کیهان بوده (سال ۷۱) اشاره میکند و ابعاد مختلف دیدارش با کمال خرازی را اینگونه توصیف میکند: «روزنامه کیهان که در دوران مدیریتم خط عدم سازش و گفتگو با آمریکا را دنبال میکرد، طبیعی بود که به فعالیتهای حلقه نیویورکیها حساس باشد و بعضا مطالبی را در انتقاد از آن منتشر کند... انتشار این مطالب منجر به شکایت بردن جناب خرازی به دفتر رهبری و بعد توصیه دفتر به کیهان که نشستی با آقای خرازی گذاشته شود و از نزدیک تبادل آراء شود... این جلسه برگزار شد و نکته قابل توجه در جمعبندی بحثها این بود که جناب خرازی به بنده و جمع توصیه کردند که لازم است دیداری از نیویورک و آمریکا داشته باشیم.
🔸 پرسیدیم: ربط این توصیه با مذاکرات امروز ما چیست؟ ایشان لبخندی زد و سری تکان داد و گفت: توصیه میکنم دیداری داشته باشید، بد نیست. البته در همان جلسه حدس زدیم که مقصود جناب #خرازی از این توصیه و دعوت چیست. مقصود به طور واضح این بود که دیدار از نیویورک و آمریکا میتواند به تعدیل مواضع شما نسبت به آمریکا منجر شود و طبعا دیگر این قدر از سیاست خارجی هاشمی و ولایتی انتقاد نخواهید کرد.»
🔹 ظاهرا یکی از توفیقات این جمع در طول این سالها، تغییر نگاه در مهدی نصیری انقلابی بوده است. گردش ۱۸۰ درجهای آقای نصیری در این روزها و شمشیری که به روی جمهوری اسلامی ایران و رهبری آن کشیده، این سئوال را ایجاد میکند که این تغییر نگاه، نتیجه نیویورکگردی مهدی نصیری است یا محصول نصیریگردی نیویورکیها؟ بیشک اگر آقای نصیری کمی روی انگشتان پای خود میایستاد و آمریکای جهانخوار را از دریچه سوراخ کوچک تحلیلهای خود نمیدید، آن وقت به جای اینکه از فقر و فلاکت جمهوری اسلامی ایران بنویسد و آن را در آستانه فروپاشی ببیند، همانطور که در همین یادداشت درباره دوست مشترکمان، برادر نادر طالبزاده نوشته، از بالا زدن پرده در برجهای منهتن نیویورک، عقل و هوشش از بین نمیرفت و فقر و فلاکت حاکم بر آمریکا را میدید.(+)
🔹 مهدی نصیری در ادامه یادداشتش درباره خاطرات سال ۷۱ و جلسهاش با یکی از اعضای باند نیویورکیها نوشته است: «آقای نادر طالبزاده نیز بعدا برای من تعریف کرد که وقتی برای ساخت مستند ساعت ۲۵ (با مضمون انعکاس فقر و بیخانمانی در جامعه آمریکا) به آمریکا رفته بود، برای استمداد و طلب همکاری به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل مراجعه میکند و وقتی درخواستش را مطرح میکند، یکی از کارمندان ارشد دفتر و عضو حلقه نیویورک، پرده پنجرهای را که در خیابان منهتن نیویورک باز میشد، بالا میزند و به طالبزاده میگوید: "برجها را میبینی؟ بیا از عقل در جامعه آمریکا فیلم بساز و نه فقر"!
🔹 و او ظاهرا نمیدانست که طالبزاده بزرگ شده در آمریکاست و کمبودی در برجبینی و زرق و برق تمدن غربی و آمریکایی ندارد و این برخی ندید بدیدهای سیاسی بودند که با سفر به نیویورک و چرخ زدن در منهتن و برخی از خیابانهای پر زرق و برق دیگر (و البته نه منطقه فقیر و خشونت زده هارلم) افسون میشدند و در برگشت از آمریکا به عقلانیت مورد نظر حلقه نیویورک میرسیدند.»
🔺 ای کاش به جای نیویورکیهای که این روزها در ذهن مهدی نصیری لانه کرده و تخمگذاشته و جوجههایشان را در یادداشتهای او میشمارند، نادر طالبزاده دست مهدی نصیری را میگرفت و یک تور نیویورکگردی واقعی برای او و مثل او برگزار میکرد تا واقعیتهای این ببر پوشالی را از نزدیک در مناطق مختلف آمریکا از جمله در منطقه فقیر و خشونت زده "هارلم" ببیند و همان مهدی نصیری انقلابی کیهان دهه شصت و هفتهنامه صبح دهه هفتاد باقی بماند.
🖋 خلاصهای از یادداشتهای حمیدرسایی
🎬 @Mostazafin_TV
Telegram
MTVLinks
📎 @MTV_Links