مصطفی ملکیان
63.1K subscribers
1.26K photos
176 videos
230 files
598 links
🔸جهت انتقادات،پیشنهادات وهمکاری:
👤 @admynchannel
🔸پاسخ به سؤالات متداول (پشتیبان کانال) :
👤t.me/mostafamalekiian
🔸صفحه اینستگرام:
instagram.com/mostafamalekian_official/
🔹کانال ناقد:
@naghedchannel
Download Telegram
(ادامه)👇👇
یوگای سوم یوگای عشق ورزی است.تفاوت یوگای عشق ورزی با یوگای انقلابی گری و اصلاح گری در این است که یوگای انقلابی گری و اصلاح گری هر دو به منشا بیرونی درد و رنج عطف توجه می کنند،یا به تعبیر بهتر می خواهند درد و رنج را از طریق حذف ماده و منبع درد و رنج کاهش دهند.اما طریق عشق ورزی طریقی است که به منشا درونی عطف توجه می کنند و در پی این است که از راه مهربانی با دیگران،درد و رنج را برای آنها قابل تحمل کند.

آیا ریشه فرق را می توان اینگونه تبیین کرد.مثلا هینه یانا،ماهایانا،و غیره در آیین بودا؟

🔹پاسخ:بله،بنده در مصاحبه ای گفته بودم که اصلا مذاهب مختلفی که در درون یک دین پدید می آیند به همین جهت است.چنین نیست که واقعا هر کسی که فرقه ای در درون دینی ایجاد می کند حتما غرض و مرضی دارد و می خواهد در دین تحریفی بکند.به طور مثال ممکن است دینداری سلمان با دینداری ابوذر متفاوت باشد و در عین حال در صداقت هیچ یک شکی ندارید و در مورد هیچ یک از این افراد نمی توانیم بگوییم که می خواسته اند تعلیمات پیامبر را تحریف کنند اما آن چیزی که ابوذر را برمی انگیخت واقعا سلمان را برنمی انگیخت و آن چیزی که سلمان را برمی انگیخت ممکن بود ابوذر را برنیانگیزد.حتی در مورد ائمه ما به نظر می رسد که این بزرگان سنخ های روحی متفاوتی داشته اند.واقعا حضرت باقر و حضرت صادق با حضرت سجاد متفاوت اند،و حضرت سجاد نیز با امام حسین و امام حسین با امام حسن و هر دوی این بزرگان با حضرت علی.

🔹خاطرم هست که قبل از سال 57 در اوج انقلاب زمانی که در قم بودم طلاب اعلامیه ای امضا کرده بودند و به درب خانه علامه طباطبایی رفته بودند و می گفتند شما هم زیر این اعلامیه را امضا کنید.مثلا اعلامیه ای بود به نفع امام و انقلاب و..علامه طباطبایی استنکاف می کرد و امضا نمی کرد.بعد،خیلی ها از جمله خود ما خیلی بدمان آمد!با خودمان گفتیم آخر آدم چرا باید این قدر محافظه کار باشد؟چرا باید اینقدر در برابر ظالم بی تفاوت باشد؟بعدها که عقلمان به اندازه یک اپسیلون رشد کرد فهمیدیم که نخیر!نمی شود کار امام را از علامه طباطبایی انتظار داشت،کما اینکه کار علامه طباطبایی را هم نمی شود از امام انتظار داشت.

در مورد بعضی از افراد مثل حضرت امام بسیاری از جوانب را در شخصیت ایشان می بینیم. بعضی از افراد جامع اضدادند. مثلا گرایش عرفانی دارند که با چله نشینی و مانند آن تناسب دارد و از آن طرف یک روند اجتماعی به راه می اندازند و صفات جنگجویی و مبارزه طلبی از خود نشان می دهند.

🔹پاسخ: شما می گویید در بعضی از انسانها گویا دو سنخ وجود دارد و این دو سنخ بسیار با یکدیگر هم عنان اند؛ مثلا در مورد امام میگویید ایشان گویا سنخ عرفانی و شهودی داشته و هم سنخ عمل، آن هم عمل انقلابی. شما میگویید مثل اینکه هر دو با هم بوده است که بنده هم آنرا قبول دارم. در مورد گاندی نیز به همین صورت است. در مورد گاندی نیز بعضی گفته اند که به نظر می رسد گاندی یک تیپ روانی غالب نداشته و گویا دو تیپ روانی اش با یکدیگر در کنار هم پیش رفته اند. البته دو تیپ روانی گاندی یکی عمل است و یکی ریاضت.

🔹بنده میخواهم چیز بالاتری را عرض کنم و آن اینکه ممکن است کسی بگوید: باید با نظام سیاسی مبارزه کرد و وظیفه من این است اما دیگری بگوید: به هیچ وجه نباید دست به ترکیب ساختار اجتماعی زد. مثلا امام و علامه طباطبایی را در نظر بگیرید؛ البته من در اینجا نمیتوانم برای شما مدرکی بیاورم چون واقعا سند کتبی ندارم. اما تقریبا به تواتر شنیده ام که علامه طباطبایی با مخالفت با رژیم شاه، موافق نبودند. به نظر می رسد که اصلا گویا مرحوم طباطبایی در آستانه ای بوده است که اصلا به نظرش می آمده که دست زدن به ترکیب نهادهای اجتماعی و سیاسی خلاف است ولی امام نه تنها به نظرشان نمی آمده که خلاف است بلکه به نظرشان می آمده که وظیفه ای است بر دوش تک تک ما. یعنی اینکه چه کسی جذب این گرایش شود و چه کسی جذب آن گرایش به نظر من تا حد زیادی، تحت تاثیر تیپ روانی اشخاص است و نمیتوان گفت که واقعا یکی از این دو قصدی دارد یا دارد دین را تحریف میکند.

❇️مصطفی ملکیان،ایمان و تعقل،صفحات 635 تا 641 وصفحات 653 تا 666 با تلخیص
@mostafamalekian
⚫️ویژه نامه محرم| مجموعه سخنرانی های مصطفی ملکیان به مناسبت محرم

1️⃣ دانلود سخنرانی حسین ابن علی قدیس و قهرمان اخلاقی : دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی که در سال 1381 در همایش تلقی های نو از عاشورا ارائه شده است.

2️⃣ سخنرانی خشونت عشق، خشونت نفرت: دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در عاشورای سال 1384 و در حسینیه ارشاد ارائه شده است.

3️⃣سخنرانی پیام و تقسیرهای عاشورا: دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در سال 1393 و در بنیاد زینب کبری ارائه شده است.

4️⃣سخنرانی 7 درس از زندگی حسین ابن علی (حسین ابن علی، همه جا و همه وقت) : دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در سال 1394 و در جمعیت خیریه غدیر ارائه شده است.

@mostafamalekian
#ادمین_کانال

با اندوه و تأثر فراوان درگذشت استاد هوشنگ ابتهاج را به همه دوستداران ایشان و اهالی فرهنگ و اندیشه تسلیت عرض می‌نماییم.

@mostafamalekian
تفاوت اخلاق فردوسی در شاهنامه و اخلاق مولانا در مثنوی

✍️مصطفی ملکیان

🔹مثنوی معنوی برای خود فرد حرف‌های بسیار دارد ولی برای مناسبات اجتماعی حرفی ندارد. اخلاق مولانا و اخلاق مثنوی معنوی، اخلاقی است که بیشتر به درونیات افراد و تزکیه و تطهیر نفس بها می دهد و عمل به آن، انسان را فردی منزوی و صوفی مسلک بار می آورد. برخی از نویسندگان و و شاعران نیز در بیان دیدگاه اخلاقی خویش، صرفا به اخلاقیات و مناسبات اجتماعی تکیه می کنند و به خود فرد کاری ندارند. آنچه در تاریخ ادبیات با عناوینی همچون نصیحه الملوک و سیر الملوک آمده عموما به این گروه اختصاص دارد.

🔹اخلاق فردوسی و دیدگاه اخلاقی که در شاهنامه فردوسی بیان و رواج داده می شود، چندان آرمانی نیست که انسان نتواند بدان دست یابد. فردوسی, در مسائل اخلاقی واقع بین است. یعنی در عین تعریف از شخصیت ها، به عیوب آنها نیز اشاره می کند. و سیاه و سفید نگاه نمی کند بلکه به انسان و خصوصیات اخلاقی افراد به صورت خاکستری نگاه می کند. به عبارت روشن تر از دیدگاه فردوسی در وجود و سرشت هر انسانی خوب و بد و خیر و شر با هم وجود دارد و هیچ انسانی خوب خوب و یا بد بد نیست.

🔹فردوسی در شاهنامه بزرگترین رذیلت اخلاقی را عجب یا خود شیفتگی می داند. آنچه باعث می شود شیطان به انسان سجده نکند، عجب یا خودشیفتگی اوست. آنچه را شیطان در عالم ملکوت داشت، در شاهنامه فردوسی، جمشید بر روی زمین داشت.
جمشید هم دچار عجب و خودشیفتگی شد و ادعای خدایی کرد و از عرش به فرش آمد.
بسیاری از الهی دانان مسیحی همچون آگوستین قدیس نیز عجب و خودشیفتگی را بالاترین رذیلت اخلاقی می دانند.

سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷

@mostafamalekian
✔️نحوۀ مواجهه با رنج‌ها

✍️ مصطفی ملکیان

🔹ادیان می‌گویند نحوۀ مواجهه شما با این رنج‌ها، مهم است. گفته‌اند می‌توان این رنج‌ها را با مواجهه درست، از دو راه از بین برد:

1️⃣ یکی آنکه این رنج‌ها را زمینه کنیم برای آسایش‌های دیگر، بعضی رنج‌ها مغتنم است از این جهت که موجب جلب نعمت‌های دیگر می‌شود ؛ مثلاً یک فوتبالیست پای خود را از دست می‌دهد و گوشۀ خانه می‌نشیند و در نتیجه متفکر بزرگی می‌شود. تقریباً هیچ رنجی نیست که نتواند زمینه برای نعمت بزرگ‌تری بشود.

2️⃣ راه دوم این است که رنج‌ها را دارای معنا کنیم؛ در این صورت رنج بودنش از بین می‌رود. رنج از آن چیزهایی است که مثل درد می‌ماند که اگر احساس نشوند، نیستند نه اینکه هستند، ولی احساس نمی‌شوند. سنگ چیزی است که هست، چه آنکه کسی او را ببیند و ادراک کند و چه آنکه کسی او را نبیند، سنگ موجود است چه مورد ادراک باشد و چه مورد ادراک نباشد. دستۀ دیگری از موجودات هستند که موجودتیشان با مُدرکیتشان دقیقاً مساوی است. اگر موجود باشند، ادراک می‌شوند و اگر ادراک نشوند، موجود نیستند، مثل درد! درد اگر احساس نشود، وجود ندارد. رنج هم اگر احساس نشود، رنج نیست. اگر رنج دارای معنا نشد، احساس نمی‌شود و وقتی احساس نشد، دیگر رنج نیست.

❇️تاثیر دین در منش آدمی | جلسه پنجم

@mostafamalekian
✔️ تفاوت رنجش و خشم و ارتباط آن با توقع داشتن از دیگران

✍️ مصطفی ملکیان

🔹 رنجش، زمانی است که شما از کسی توقع و انتظاری دارید و برآورده نمی شود، لذا از طرف مقابل می‌رنجید. برای این که توقع شما از کسی موجه باشد، باید درباره آن فرد یک گزاره کلی در ذهن شما باشد و آن این که هر زمان که من از آن فرد چیزی بخواهم، او به من می دهد. ولی چنین گزاره ی کلی ای وجود ندارد. وقتی گزاره کلی‌ای وجود نداشت، من سطح توقعاتم از دیگران را تا حدّ ممکن پایین می آورم، لذا اگر کسی به من قرض نداد، هیچ رنجی نمی‌برم؛ ولی اگر به من داد، باعث خوشی و شادی من می‌شود.

🔹خشم فراتر از بر آورده نشدن توقع من است و از نظر من، اصلی زیر پا گذاشته شده است. زیر پا گذاشتنِ اصل به خاطر آن است که من در روابط خودم با دیگران بر روی خودم و دیگران «عنوان» می‌گذارم مثل استاد و شاگرد یا زن و شوهر.

🔹 مثلاً می‌گویم من از خودم صرف نظر می‌کنم، ولی چرا شاگردی نباید احترام استادش را حفظ کند؟ گابریل مارسل می گوید: چاره خشم نداشتن، این است که ما در ارتباطات خود با دیگران، جز با عنوان انسان با هم برخورد نکنیم. چون هر قدر هم که عنوان‌ها همسان و مساوی باشد، مثل هم شاگردی، ولی باز هم باعث بروز خشم، در برآورده نشدن توقعات، می شود.

زندگی فیلسوفانه | جلسه چهارم
@mostafamalekian

🔈فایل صوتی👇👇
درسگفتار آنلاین فلسفه و اخلاق نیکوکاری (جلسه ششم) با سخنرانی مصطفی ملکیان
پنج شنبه 27 مرداد، ساعت 10 الی 12

از طریق این لینک می توانید جلسه را در ساعت مقرر دنبال بفرمایید:
https://agp.ngo/FV0A759hLo

@mostafamalekian
فرزندان عجب و خودشیفتگی از منظر فردوسی

✍️مصطفی ملکیان

🔹فردوسی می گوید عجب یا خودشیفتگی، سه فرزند دارد:
1️⃣عدم التزام به قاعده زرین
اولا عجب یا خودشیفتگی نمی گذارد ما به قاعده زرین التزام عملی داشته باشم. قاعده زرین یا قاعده طلایی به ما می گوید ” آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند”. علت این امر آن است که قاعده زرین، موقعی صادق است که ما خود را با دیگران برابر بدانیم. کسی که دارای عجب و خودشیفتگی باشد خود را با دیگران برابر نمی داند بلکه خود را برتر از همه می داند.

2️⃣ زیاده خواهی
دومین اثر و یا فرزند عجب و خود شیفتگی، حرص و آز یا زیاده خواهی است. اگر من خودشیفته نباشم می دانم که من سهمی از عالم دارم و باید به آن قانع باشم و همه چیز را نمی خواهم. کسی که خودشیفته است به سهم خودش از عالم راضی نیست و مدام زیاده خواهی می کند و بر امور دنیوی حرص و آز می ورزد. حرص و آز یا زیاده خواهی صرفا در مورد مال و ثروت نیست بلکه متعلقات گوناگونی دارد که هر کس ممکن است به دنبال یک یا چند مورد از آنها باشد. محبوبیت، شهرت، احترام، آبرو، قدرت، ثروت و… همگی متعلق حرص و آز قرار می گیرد.

3️⃣ پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری
سومین فرزند عجب یا خودشیفتگی، پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری است. وقتی کسی خودشیفته باشد، دیگر حاضر نیست در مقابل هیچ فرد دیگری نسبت به هیچ موضوعی پاسخگو باشد. فرد خودشیفته، خود را برتر از دیگران می داند و به همین دلیل حاضر به پاسخگویی در مقابل دیگران و پذیرفتن مسئولیت رفتار و کردار خودش نیست.

🔹وقتی این سه فرزند عجب و خودشیفتگی در انسان به وجود آمد، در بیرون من‌ دیگر قدرت داد و انصاف دادن را ندارم و بیداد و ظلم جای آن را می گیرد.
اگر من در درون آزادگی از این مادر و سه فرزند نداشته باشم، در بیرون نمی توانم ادعای آزادی کنم و رفتار آزادانه داشته باشم بلکه رفتار مستبدانه و با وعده و وعید و تهدید و.. دارم چون می خواهیم که همه بنده و عبد ما باشند.

راه رهایی از مادر رذایل اخلاقی یعنی عجب و خودشیفتگی از نظر شاهنامه فردوسی
چگونه من از خودشیفتگی رهایی یابم تا خود را برتر از دیگران ندانم؟ برای اینکه ما از امُّ الرذائل یعنی خود شیفتگی و عجب، رهایی یابیم، باید به رایگان بخشی هستی توجه کنیم. یعنی به خود رجوع کنید و بگویید کدام ویژگی مثبت شماست که می توانید به پای خودتان بنویسید یعنی به خاطر زحمات خودتان کسب کرده اید؟
وقتی چنین کاری را انجام دهید ناگاه متوجه می شوید که همه ویژگی ها و توانایی ها، را خداوند به انسان داده که فردوسی از آن همواره به نام دادار یاد می کند. و دلیل روشن برای اثبات این مطلب آن است که اگر هر یک از این توانایی را ما خودمان به خودمان می دادیم مسلماً به این حد کفایت نمی کردیم و چندین برابر آن را به خودمان می دادیم. بنابراین هرآنچه به ما داده شده، رایگان بوده و دادار به ما عطا کرده است و چیزی از خود نداریم که بخواهیم به آن بنازیم و خودشیفته باشیم. جهان و هرچه در او هست از آن دادار هستی و خداوند یکتاست.

سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷

@mostafamalekian
🔆 درباره کتاب ابرهای ندانستن
👤 #مصطفی_ملکیان

🔅 محسن آزموده: عرفان و تفکر و زیست عرفانی، در میان ادیان و آیین‌های گوناگون، همواره به حقیقتی واحد و آرامش درونی و پالایش روانی فرا می‌خواند و از این حیث در روزگار عسرت روشی برای مقابله با مصایب و دشواری‌هاست. در میانه قرن چهاردهم میلادی، در هنگامه استیلای کلیسا، جنگ و تبعیض اجتماعی و فراگیری بیماری مهلک طاعون، عارفی مسیحی در مجموعه‌ای از نامه‌ها به دوستش از ابرهای ندانستن و فراموشی سخن گفت و مریدان را به مراقبه فراخواند. حاصل این نامه‌ها کتابی شد با عنوان ابرهای ندانستن که به تازگی با ترجمه صبا ثابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. این کتاب تاکنون به زبان‌های گوناگون ترجمه شده و مفسران و صاحب‌نظران زیادی درباره آن نوشته‌اند. روز پنجشنبه ۱۶ تیرماه مصطفی ملکیان، پژوهشگر نام‌آشنای فلسفه و اخلاق درباره این کتاب گفتاری ارایه کرد که گزارشی از آن از نظر می‌گذرد. با این توضیح که آنچه درباره ویژگی‌های عرفان و اندیشه عرفانی و نحوه مواجهه امروزین ما با آنها بیان می‌شود، مربوط به همه سنت‌های عرفانی در ادیان و آیین‌های گوناگون است و قطعا درباره اینکه این رویارویی چگونه باید باشد، دیدگاه‌ها و نظرات مختلفی وجود دارد.

🌐 صوت، فیلم و متن کامل

🌾 @Sedanet
🌾 @Mostafamalekian
🌾 @zamaneyebarkhord
✔️ چیستی و چگونگی انواع سکوت

✍️ مصطفی ملکیان

🔹سکوت چهار مرحله متفاوت دارد و هر چه از اولی به طرف چهارمی می‌رویم کار دشوارتر می‌شود:

1️⃣اول، سکوت زبان بزرگ است؛ زمانی که کسی در حال سخن گفتن است، ما این نوع سکوت را داریم.

2️⃣مرحله دوم این است که علاوه بر این، در درون هم با کسی که به ظاهر شنونده حرف او هستیم، سخن نگوییم. هرچه توجه ما کمتر باشد، سکوت ما کمتر است.

3️⃣سکوت سوم این است که وقتی تنهاییم با خودمان حرف نزنیم. مونولوگ نباشد؛ فکر کردن غیر از مونولوگ درونی است. مونولوگ این گونه است که در حال رانندگی تابلو پزشکی را می‌بینید، بعد با خودتان شروع به صحبت می کنید که من هم باید دکتر بروم، بعد یادتان به اخلاق دکترها می افتد که بعضی از دکترها کج خلقند و با آدم بد رفتار می کنند، بعد میگویید همه مردم اصلا کج خلقند و همینطور پشت سر هم ادامه می دهید.... . مونولوگ درونی را باید متوقف و به جای آن فکر کرد. یعنی یک موضوع یا مسئله را در نظر بگیرید، بعد به طرف این بروید که این موضوع و مسئله را حل کنید؛ به این فرآیند فکر کردن می گویند. یعنی فکر، فعل آزاد و یله و رها نیست.

4️⃣سکوت چهارم این است که حتی این فکر هم نباید باشد. یعنی با هستی بدون هیچ زمینه و مفهومی مواجه بشویم. خب برای ما که فاز ۱ یا ۲ یا ۳ را نداریم، رسیدن به این فاز بسیار بسیار مشکل است. حالا در این مرحله بعضی سوال می‌کنند که اگر آدم فکر نکند که خیلی بد میشود، اگر آدم فکر نکند آن وقت چگونه از واقعیتهای عالم باخبر بشود؟ در جواب می گویند، شما آگاهی کیهانی پیدا می‌کنید.

🔹در قدیم "تون حمام" جایی بود که آب خزینه‌های قدیمی را گرم می کرد و یکی از بدترین جاها برای زندگی کردن بود و گاهی افراد با خانواده‌شان در آنجا زندگی می کردند. آنها می خواستند آب خزینه را گرم نگه دارند و خودشان همیشه کثیف می‌شدند. حال سوال فلسفی این است اگر روزی تون‌سوزان بخواهند نظیف بشوند، تمام عالم کثیف میشود و حتی خود تون‌سوزان نمیتوانند خودشان را تمیز کنند، چون خزانه گرم و حمام وجود ندارد. یا اگر روزی همه عالم بخواهند تون‌سوز بشوند که باز همه کارها لغو می شود، چون آن وقت کسی نمی ماند که بخواهد به حمام بیاید تا خودش را تمیز کند. مولانا مانند بودا میگفت تمام عالم بروند تون بسوزانند، شما بروید و دوش بگیرید.

درسگفتار اخلاق کاربردی | جلسه پنجم
@mostafamalekian
🔈فایل صوتی👇👇

https://t.me/arshyve/61
❇️لب‌لباب عرفان

🔻اگر بخواهیم از کتاب‌های عرفانی به‌طور کلی و این کتاب به‌طور خاص برای اخلاقی‌تر شدن استفاده کنیم، باید چند کار انجام دهیم، در غیر این صورت مانع عاطفی بین خودمان و محتوای کتاب می‌یابیم.

1️⃣نخست اینکه در این کتاب‌ها به هر چه به باورها و تفکر جادویی مربوط می‌شود، توجه نکنیم.

2️⃣ثانیا هر چه به باورها و تفکرات اساطیری مربوط می‌شود، حذف کنیم. فاهمه امروز ما این اساطیر را نمی‌پذیرد. تصور نکنید اگر این حذف‌ها صورت بگیرد، چیزی در انتها باقی نمی‌ماند. آنقدر نکته دارند که می‌ارزد آدم عمری را صرف پنج تا از این کتاب‌ها کند.

3️⃣ثالثا به هر چه در این کتاب‌ها راجع به بنیانگذار آن دین و مذهب گفته شده، توجه نکرد. مثل اینکه جهان برای بنیانگذار این دین و مذهب آفریده شده و اگر این بنیانگذار نبود، خدا جهان هستی را نمی‌آفرید یا اینکه این بنیانگذار این دین و مذهب هیچ خطایی در عمرش مرتکب نشده یا تحت تاثیر فرهنگ زمانه خودش نبوده و… این ویژگی‌ها را پیروان هر دین و مذهبی برای بنیانگذاران دین و مذهب خودشان فراهم می‌آورند، اما با واقع‌بینی سازگار نیست. اتفاقا این بنیانگذاران انسان‌های بسیار قابل احترامی هستند، اما یکی از علامات احترام واقعی به اینها آن است که بگوییم اینها در عین اینکه انسان با همه ویژگی‌های عادی یک انسان بودند، به اینجا رسیدند. این بزرگ‌ترین احترام است.

4️⃣نکته چهارم اینکه باید به آنچه راجع به وثاقت متون مقدس گفته می‌شود، توجه نکرد. اینها اموری است که ما برای خودمان درست می‌کنیم. علت یک خودشیفتگی گروهی است که در ما آدمیان هست و باید هر چیزی در میان گروه ما هست، مشکلی در آن نباشد.

5️⃣پنجم نکته اینکه هر چه مربوط به علوم و معارف آن زمان می‌شود و بعدها تطورات علوم و معارف بشری نشان داده خطا بوده، باید حذف شود. مثلا هر چه در این آثار تحت تاثیر هیات و نجوم و جغرافیا و پزشکی آن زمان هست، باید حذف شود. وقتی این موارد حذف می‌شود، سراغ لب‌لباب آن دیدگاه می‌رویم. مگر اینکه شما کسی باشید که در عین اینکه در قرن بیست و یکم زندگی می‌کنید، بتوانید همه آن حرف‌ها را بپذیرید که به نظر من غریب است. اما به‌طور عمومی برای یک زندگی آرمانی باید این کارها را انجام دهیم. اگر این پنج نوع غربالگری انجام شود، این کتاب‌ها بسیار می‌توانند مفید باشند.

⭕️ سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن
@mostafamalekian
❓️مراقبه برای چه کسانی است

🔹مراقبه برای همه انسان‌ها نیست. خدا از همه انسان‌ها فعالیت می‌خواهد اما از همه مراقبه یا مشاهدت نمی‌خواهد. از کجا بفهمیم خدا از چه کسی مراقبه و مشاهدت را خواسته است؟ نویسنده در دو جا از کتاب، ۳ علامت برای کسانی که می‌توانند اهل مشاهدت باشند و بلکه باید چنین باشند، به دست می‌دهد. بنابراین خدا به کسی دستور نمی‌دهد که اهل مراقبت باشد، بلکه فرد باید ببیند این حالت یا حالات سه‌گانه را در خود دارد یا خیر، اگر وجود دارد، باید زندگی اجتماعی را رها کند و اهل مراقبه شود:

1️⃣ اخلاقیات را رعایت کند و در بند دروغ و تزویر و ریا و خدعه و نیرنگ و تکبر و خیانت در امانت و وعده‌شکنی و بی‌انصافی نباشد.

2️⃣ در صورت برآورده شدن همه نیازهای مادی و معنوی، هنوز هم تشنگی احساس کند. یعنی در امور مادی مثل ثروت و شهرت و قدرت و احترام و آبرو و محبوبیت و علم قیل و قالی و امور معنوی مثل شادی و امیدواری و آشتی با خود و تعادل با محیط و یکپارچگی وجودی و معناداری سیراب باشد. علامت دوم فردی که باید سراغ مراقبه برود، این است که به‌رغم همه اینها هنوز هم گمگشته‌ای دارد و یکسره معطوف به خدا شود.

3️⃣ وقتی اهل مراقبه را می‌بیند یا می‌شنود که چگونه زندگی می‌کنند، طلبی در او پدید می‌آید و به یاد آنها اشک می‌ریزد و حسرت در او پدید می‌آید. فردی که این سه ویژگی را دارد، اگر تا آخر عمر هم در زندگی اجتماعی باشد، از خودش ناراضی است و باید به سمت مراقبه برود. در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن این سه ویژگی، تنها اهل مجاهدت است و جهنمی نیست. از این جهت جمله حضرت عیسی(ع) اهمیت پیدا می‌کند که می‌فرماید: «چه بسیارند فراخوانده‌شدگان به خانه پدر من و چه اندکند راه یافتگان به آن خانه». یعنی همه به اطاعت از خدا دعوت شده‌اند، اما راه یافتن به درون خانه، یعنی اهل مراقبه اندکند.
⭕️ سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی جلسه رونمایی از کتاب در آمدی جدید به روانشناسی اخلاق اثر والری تیبریوس | نشر آسمان خیال| با سخنرانی مصطفی ملکیان

@mostafamalekian
@khanehashena
رونمایی از کتاب روانشناسی اخلاق
مصطفی ملکیان
🔈 فایل صوتی جلسه رونمایی از کتاب در آمدی جدید به روانشناسی اخلاق اثر والری تیبریوس | نشر آسمان خیال| با سخنرانی مصطفی ملکیان
@mostafamalekian
@khanehashena
وقتی آدم اخلاقی عمل می کند مثل نوکری است که یک ارباب دارد.

✍️مصطفی ملکیان

🔹در هماهنگی درونی: که در روانشناسی به آن INTEGRATION می گویند، یکی از مهمترین عوامل آبادانی روان انسان هماهنگی درونی است. به تعبیر عیسی: کاری می کنیم که خانه درون خودمان را بر ضد خودمان اتاق اتاق، می کنیم. درون ما ممکن است حجره حجره شود. این حجره ها و اتاق ها با هم نزاع دارند. دقت کنید شما در درون خود اگر ثروت طلب باشید، شهرت طلب هم باشید، قدرت طلب هم باشید، جویای احترام، آبرو و محبوبیت و علم هم باشید، آیا این چیزهای متعدد که می خواهید همه وقت با هم آشتی دارند؟ یا گاهی با هم نزاع هم پیدا می کنند؟ یا وقتی من می خواهم ثروتم انباشته بشود باید از قدرت صرف نظر کنم. وقتی من چیزهای متعدد را در زندگی ام می خواهم، معنی اش این است که درونم را حجره حجره کرده ام و اینها با هم نزاع دارند. مثل این است که یک اتاق دمایش 90 درجه است و دیگری 50 درجه. نیاز است از نظر روانی کل وجود من یک خانه شود. به این موضوع هماهنگی درونی می گوییم. یعنی شما وقتی اخلاقی باشی در هر اوضاع و احوالی می دانی باید چه کنی. اما وقتی اخلاقی نباشی، در هر اوضاع و احوالی نمی دانی که تصمیمی بگیری که در این اوضاع و احوال بر شهرت خود اضافه کنی؟ بر قدرت؟ بر احترامت؟ بر ثروتت؟ اینها با هم نزاع دارند. با هم آشتی ندارند. وقتی آدم اخلاقی عمل می کند مثل نوکری است که یک ارباب دارد. اما وقتی اخلاقی عمل نمی کند نوکر چند ارباب می شود.

🔹مثال: من سر کلاس استادم نشسته ام و سخن استادم را گوش می کنم. من دانشجوی آن استاد هستم. مثلا استاد خطا گفت، چه باید بکنم؟ باید واکنش نشان بدهم یا خیر؟ اگر واکنش نشان بدهم استاد می فهمد که من چقدر دانشجوی قوی ای هستم. چقدر عمق فهم دارم. این خواسته من می گوید: «پاشو بگو.» خواسته دیگرم این است که از استاد نمره هم می خواهم. اگر واکنش نشان دهم فردا ممکن است نمره من را ندهد. استاد نسبت به من کینه و نفرت پیدا کند. لذا درونم به من می گوید بنشین و هیچی نگو. از طرفی من می خواهم به هم کلاسی هایم بگویم شما نفهمیدید غلط معلم را و من فهمیدم. این خواسته به من می گوید پاشو بگو. از طرف دیگر دختری در کلاس است که من از او خوشم می آید. این احساس هم می گوید پاشو بگو. حال باید چه کنم؟ آدم نمی داند چه باید بکند. چرا؟ چون از یک جا فرمان نمی گیرد. هم قدرت طلبی به من فرمان می دهد. هم شهرت طلبی. هم احترام جویی، محبوبیت خواهی، همه به من فرمان می دهند که همه در جهات مختلفی هستند. در انجیل حضرت عیسی می گوید: نوکری داریم که فقط تابع یک آدم است. اما چند شریک هستند که با هم نزاع دارند. این دو کدام بهتر است؟ وقتی آدم یک ارباب داشته باشد تکلیفش مشخص است. اما وقتی من نوکر چند ارباب باشم یکی می گوید این کار را بکن دیگری چیز دیگری می گوید. ما در درون خود چنین وضعی پیدا می کنیم. وقتی اخلاق راهنمای عمل من نیست، آنوقت مطلوب های شخصی اجتماعی راهنمای عمل من می شوند. مطلوب های شخصی اجتماعی در ظرف اجتماع حاصل می آیند ولی برای من حاصل می آیند. شهرت، قدرت، مطلوبیت، علم، احترام.

درسگفتار فلسفه و اخلاق نیکوکاری،جلسه چهارم،آگاپه
@mostafamalekian
@agapenetwork
نظرسنجی: شما کدام کتاب/کتاب های مصطفی ملکیان را مطالعه کرده اید؟
(تذکر: ۱.می توانید چند گزینه را انتخاب کنید. ۲.کتاب های ترجمه شده توسط استاد ملکیان در لیست نیست)
Anonymous Poll
26%
راهی به رهایی
18%
مشتاقی و مهجوری
13%
مهر ماندگار
13%
حدیث آرزومندی
13%
تقدیر ما، تدبیرما
15%
در رهگذار باد و نگهبان لاله
13%
زمین از دریچه آسمان
13%
عمر دوباره
55%
هیچکدام
☑️ تجربه دردناک بنیادین است؛ نه تجربه لذت بخش

✍️اسوالد هَنفلینگ

🔹شوپنهاور بر این باور است که وجه دردناک تجربه وجه غالب آن است، زیرا تجربه دردناک بنیادی است نه تجربه لذت بخش. درد است، نه لذت، که ایجابی است و ما را به احساس خود وا می‌دارد (به نظر او، این نشان می‌دهد که چرا لحظات لذت بخش تندتر می‌گذرند). شوپنهاور چند مثال می‌زند: «ما درد را احساس می‌کنیم، اما بی دردی را نه؛ مراقبت را احساس می‌کنیم،‌ اما رهایی از مراقبت را نه؛ ترس را احساس می‌کنیم، اما ایمنی و امنیت را نه». سلامت و جوانی و آزادی «سه موهبت بزرگ زندگی‌اند» ولی ما به آن‌ها توجهی نداریم. تا وقتی که داریمشان و فقط وقتی به آن‌ها توجه می‌کنیم که از دستشان بدهیم؛ چون آن‌ها هم سلبی‌اند.

🔹کسی هم که از سلامت کامل، جز برخی ناراحتی‌های کوچک، بهره مند است به آن مشکلات توجه می‌کند، به «این که کفشش یک ذره پایش را میزند»، نه به سلامت کلی‌اش. اما این مثال‌ها برای اثبات اینکه «درد و نه لذت، ایجابی است» کفایت نمی‌کند، زیرا تجربه‌هایی ایجابی در کارند که صرفاً صلب تجربه‌های سلبی نیستند. برای مثال، لذت نگاه کردن به گلها صرفاً مخالف نگاه نکردن به گلها نیست. با وجود این، درست است که بسیاری از اموری که بیشترین ارزش را برای ما دارند (سلامت، آزادی، امنیت) سلبی‌اند.

🔹شخص وقتی سالم است که مشکلی نداشته باشد؛ وقتی آزاد است که در قیدوبند نباشد و غیره. سلامت خود را آن‌گونه برای آگاهی تحمیل نمی‌کند که درد و معلولیت می‌کنند.
ما گاه با نگریستن به اوقات خوش گذشته، شاید با حسرت، می‌گوییم آن‌وقت نمی‌فهمیدیم که چه وضع خوبی داریم؛ اما درد و ناخوشی نمی‌تواند از چنین توجهی بگریزد. بی‌خبری هم خوش‌خبری است. روز خوش جهان شاید همان روزی باشد که در آن هیچ اتفاق بدی رخ ندهد که مخابره‌اش کنند.
این را که درد و ترس ما را بیشتر به احساس خود وا‌می‌دارند می‌توان در پرتو تلاش برای بقا هم فهمید.

🔹برخلاف انسان، حیوان به «لذت‌ها و رنج هایی فعلی» محدود است. شادی‌ها و غم‌های او بر هم انباشته نمی‌شوند آن‌گونه که در انسان، از طریق حافظه و پیش‌نگری، بر هم انباشته می‌شوند.

🔹او به اثری از آنتون ویلهلم تیش بین -نقاش اهل فلسفه- اشاره می‌کند که قسمت بالایی آن زنانی را نشان می‌دهد که بچه‌هایشان را از آن‌ها دزدیده‌اند، درحالی‌که در قسمت پایین تصویر، گوسفندانی نشان داده‌شده‌اند که بره‌هایشان را از آن‌ها جدا کرده‌اند.در آن زنان درد و دلهره و ناامیدی مادرانه عمیقی می‌بینیم که در گوسفندان نمی‌بینیم؛ هوش حیوانی کند گوسفندان آن‌ها را به غصه خوردن بر این وضع تجهیز نکرده است.

کتاب در جستجوی معنا، نوشته اسوالد هنفلینگ، ترجمه امیرحسین خداپرست و غزاله حجتی، نشر کرگدن (#معرفی_شده_توسط_مصطفی_ملکیان)

@mostafamalekian
@kargadanpub
فضیلت های اخلاقی گفته شده در کتاب" ابرهای ندانستن"

🔹حتی اگر مبادی مابعدالطبیعی آثار عرفانی را نپذیریم، باز هم سودمند هستند. البته این کتاب‌ها را نباید مثل روزنامه خواند، بلکه آنها را باید دایم و مداوم خواند. به تعبیر آن عارف آلمانی به جای اینکه هزار کتاب را بخوانید، یک کتاب را هزار بار بخوانید. به نظر من کتاب ابرهای ندانستن درباره چند فضیلت اخلاقی بیان اعجاب‌انگیزی دارد و مخاطب واقعا شهود می‌کند که انصافا راست می‌گوید و اگر انسان این ویژگی را داشته باشد، وضعیتش بسامان‌تر است از ضد آن ویژگی یا نقیض آن ویژگی یا به هر حال مقابل آن ویژگی.

🔻این فضیلت‌ها عبارتند از:

1️⃣ سپاس‌مندی نسبت به هستی، البته نویسنده از سپاس‌مندی نسبت به خدا یاد می‌کند.

2️⃣ امیدواری.

3️⃣ فروتنی.

4️⃣در حال زیستن و زندگی اینجایی و اکنونی.

5️⃣ پایداری در آرمان و عدول نکردن از اهداف یا آرمان‌ها، آن چیزی که از آن گاهی با عنوان صبر و استقامت یاد می‌شود.

6️⃣ آنچه می‌توانی کردن و بقیه را به هستی واگذار کردن که در تعبیر عرفانی از آن با عنوان توکل یاد می‌شود.

7️⃣ عدم توجه به ستایش و نکوهش دیگران، یعنی عدم توجه به ارزش داوری‌های دیگران درباره من. من باید وظیفه اخلاقی‌ام را نسبت به هر کسی انجام دهم، اما اینکه آن فرد چه برداشتی از وظیفه اخلاقی من می‌کند، اصلا اهمیت ندارد، خواه ستایش کند یا نکوهش. مثلا من موظفم با دیگران متواضع رفتار کنم. وقتی چنین می‌کنم، ممکن است یکی چنین برداشت کند که آبا و اجدادم نوکر بودند و بچه نوکر است! اما دیگری ممکن است بگوید چقدر چاپلوس است، سومی بگوید چقدر چسب است! چهارمی بگوید شاید منافعی دارد! همه این برداشت‌ها هست و به من ربطی ندارد. من اگر تشخیص دادم وظیفه اخلاقی‌ام تواضع است، باید چنین بکنم. ستایش دیگران هم نباید من را خوشحال کند.

8️⃣ داوری نکردن درباره دیگران. من باید از دروغ متنفر باشم و از دروغگو خیر. یعنی اگر دیدم کسی به مظلوم ظلم کرد، از او دفاع می‌کنم اما در باب ظالم داوری نمی‌کنم. من می‌توانم راجع به اعمال دیگران اعم از رفتار و گفتار و حتی زبان بدن‌شان موضع اخلاقی بگیرم، اما خود دیگران را نباید داوری کنم. من از گفتار و کردار نادرست نفرت داشته باشم نه از فردی که این کارها را می‌کند. اصلا چون عاشق آن فرد هستم، می‌گویم ای کاش چنین نمی‌کرد، زیرا چنین فردی پیش از هر کس به خودش ضربه زده.

9️⃣ خودشناسی. هر چه من خودشناس‌تر شوم، بیشتر رشد می‌کنم و متواضع‌تر می‌شوم، زیرا نقاط ضعف خودش را بهتر می‌شناسد و انگیزه می‌یابد خودش را اصلاح کند. فردی که خود را نمی‌شناسد، اولا عجب و غرور پیدا می‌کند و ثانیا به سمت بهتر شدن نمی‌رود. به تعبیر مولانا، توهم کمال، یگانه مانع کمال است.

0️⃣1️⃣ بخشایش. انسان باید همه انسان‌ها از جمله خودش را ببخشد و مدام در گذشته دیگران سیر نکند.

1️⃣1️⃣ عشق به همنوع که بالاتر از شفقت به همنوع است. عشق به همنوع یعنی همنوعت را به اندازه خودت دوست بدار. انسان در شفقت، بخشی از حقوق خودش را به دیگران می‌بخشد، اما آنها را به اندازه خودش دوست ندارد. به عبارت دیگر رفتار با دیگران سه مرحله دارد: اول اینکه با دیگران به عدالت رفتار می‌کند، یعنی حق دیگری را رعایت می‌کند، دوم شفقت است که انسان بخشی از حق خود را به دیگری می‌بخشد و سوم عشق است که انسان دیگری را با خودش یکی می‌داند. در عشق من دیگری را مثل خودش تلقی می‌کند.

2️⃣1️⃣ خویشتنداری. خواسته‌های ما بی‌نهایت هستند، بنا نیست به دنبال همه خواسته‌ها برویم، باید کف نفس نشان بدهیم و خویشتندار باشیم و از هر هزار خواسته دنبال دو تا برویم. ضمن آنکه اکثر خواسته‌ها وقتی برآورده می‌شوند، به زیان من هستند.

3️⃣1️⃣ نباید بر خود سخت بگیریم. حتی در معنوی‌ترین امور هم نباید چیزی فوق طاقت بر خود بار کند.

4️⃣1️⃣ دلبستگی پیدا نکنیم و عشق بورزیم. تفاوت میان عشق و دلبستگی بحثی است که جای دیگری مطرح کرده‌ام.

سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن، تیرماه 1401، انتشارات ققنوس

@mostafamalekian
⭕️ زندگی فیلسوفانه که من بر زندگی متعبّدانه و بر زندگی عارفانه ترجیح میدهم یک زندگی ولرم است. آدم‌هایی که داغی مفرط یا سردی مفرط را می‌پسندند از این ولرمی رنج می‌برند ولی روی‌هم‌رفته به سلامت نزدیکتر است. ممکن است آن شورها، هیجان‌ها و آن احساسات و عواطف نباشند- که البته هم نیست- اما از آن طرف، از آن خطرخیزی‌ها و مهلکه‌انگیزی‌هایی که در این نوع زندگی‌ها وجود دارد هم خبری نیست. شما هیچ وقت یک فیلسوف را در صف طالبان،‌ القاعده، داعش و بوکوحرام نمی‌بینید. اما ممکن است در میان متصوفه کسی با این ایده که ما ولایت عرفانی بر مردم داریم در چنین صف‌هایی پیدا شود.
#مصطفی_ملکیان
@mostafamalekian
✔️احتیاج بشر به دین

✍️مصطفی ملکیان

🔹دین نیز از مخترعاتِ انسان است. منظور از مخترع بودن دین، جعلی بودن آن نیست؛ بلکه بدین معناست که مثل خط و زبان می‌ماند، تا بشر به دین، احساس نیاز نکند، دین به‌وجود نمی‌آید یا اگر هم به‌وجود آمد، زمانی‌که به آن احساس نیاز نکنند، از بین خواهد رفت. البته اینکه دین از مقولۀ مخترعات است، هیچ وهنی برای دین به‌حساب نمی‌آید. اگر مخترع بودن زبان، برای زبان وهن است؛ پس مخترع بودن دین نیز برای دین، باید وهن به‌حساب آید، آن نیست و به‌تبع این هم نیست.

🔹لذا تا هر مرحله، از مراحل تاریخ که دین وجود دارد، باید بفهمید هنوز بشر به دین، احتیاج دارد. همان‌طور دربارۀ خط، تا وقتی در جهان هست، باید یقین کنید بشر به خط احتیاج دارد و از غیر از خط، آن احتیاج، برآورده‌شدنی نیست. تا وقتی هم که دین وجود دارد، بدانید نیازی هست که آن نیاز هنوز هم از دین برآورده می‌شود. یعنی اولاً نیازی هست که دین آن‌را برمی‌آورد و ثانیاً هیچ پدیدۀ دیگری آن نیاز را مثل دین برآورده نمی‌کند. وگرنه دلیل نداشت دین وجود پیدا بکند و به وجود خود ادامه بدهد.

❇️ تأثیر دین بر منش آدمی | جلسۀ اول

@mostafamalekian