Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گفتگوی مصطفی ملکیان با اعتماد آنلاین در سال ۱۳۹۸ که اکنون نیز شنیدنیست:
اتُمیزم اجتماعی، بزرگترین مصیبت ایران کنونی است/ جامعه ما ازدحام تنهاییهاست/ 80 میلیون انسان در هم تپیده تنهاییم/ باید خیرات اجتماعی را منصفانه و عادلانه توزیع کنیم/ بزرگترین ثروت جامعه، روح آبادان شهروندان است
🗣فایل صوتی
@mostafamalekian
اتُمیزم اجتماعی، بزرگترین مصیبت ایران کنونی است/ جامعه ما ازدحام تنهاییهاست/ 80 میلیون انسان در هم تپیده تنهاییم/ باید خیرات اجتماعی را منصفانه و عادلانه توزیع کنیم/ بزرگترین ثروت جامعه، روح آبادان شهروندان است
🗣فایل صوتی
@mostafamalekian
❇️درسآموزی از پدیدههای غیرانسانی در آیین بودا و دائو
✍مصطفی ملکیان
🔹در آیین بودا و دائو ، درسآموزی از جمادات و نباتات هست. درسآموزيهایی که در این دو آیین وجود دارد، عرفانیتر است از درسآموزیهایی که در نهجالبلاغه وجود دارد. در واقع در نهجالبلاغه فقط و فقط پدیدههای انسانی به انسان درس میآموزد و نه پدیدههای غیرانسانی. ولی در آن جا پدیدههای جمادی و نباتی هم علاوه بر پدیدههای انسانی، درس میآموزند.
تفاوت دیگری که بهطورکلی بین آیین بودا و دائو با نهجالبلاغه و قرآن و اسلام وجود دارد این است که درسهایی که در اسلام و آیین یهود و آیین مسیح میآموزیم، بیشتر این است که از پدیدههای این جهان ویژگیهای خداوند را میآموزیم. مثلا از پدیدههایی که در این جهان میبینیم، به قدرت، علم، خیرخواهی، حکمت و عدالت خدا پی میبریم. به تعبیر دیگر مدلولهای این دالها صفات الهیاند. در ادیان شرقی یعنی دائو و بودا که در درسآموزی از بودا خیلی مهم هستند، مدلولهاي این دالها، ویژگیهاي یک خدای متشخص نیستند، بلکه کارهایی است که از طریق این درسآموزیها پیش پای من گذاشته میشود.
مثلا همانطور که در شعر سهراب سپهری است، بودا میگوید: شما وقتی به آب نگاه میکنید، ببنید که آب به شما چه چیزی در عمل میآموزد؛ آب وقتی که به مانعی برخورد میکند، هیچگاه در برابر این مانع قد علم نمیکند، وقتی که در مسیر نهری سنگی وجود دارد، آب وقتی به این سنگ برخورد میکند قد علم نمیکند، بلکه مانع را دور میزند و راهش را پیدا میکند. یعنی وقتی آب به سنگ برخورد میکند، پشت سنگ نمیایستد و نمیگوید که من باید مبارزه کنم و این سنگ را از پیش پا بردارم و بروم. راهش را از گوشهای که سنگ به آن منتهی میشود، ادامه میدهد. بودا این را میگفت تا هیچوقت در برابر کسانی که برای شما مانعاند، در مقابلشان نایستید، دورشان بزنید!
🔹ضمنا آب در عین این که بسیار نرم است، کاری میکند که هیچ سختی نمیکند، در واقع نرم باشید ولی سختکار، نرمِ سختکوش، تعبیري که خود دائو در ذمّ پده دارد، میگوید: آب نرم است و سختکار، به طوری که سنگ سخت را مقهور خودش میکند. شما هم مثل این آب باشید، یعنی مدارا بورزید اما هدفتان را فراموش نکنید، آب در واقع هرچه قویتر میشود ساکتتر میشود، میگفت شما هم همینطور باشید، هر چه سروصدا داشته باشید پس آب کمتری هستید!
🔹انسان وقتی هویت اندك دارد، سروصدا دارد. آبِ یک نهر بیشتر از آب دریا سروصدا دارد و آب دریا بیشتر سروصدا دارد تا آب اقیانوس. این نوع درسآموزیها در جهت این است که «من چگونه باید باشم.» از این لحاظ بودائیان از طبیعت خیلی استفاده کردهاند و دائما به این فکر میکنند که از آتش، آب، سنگ و ... چه چیزهایی میشود آموخت. اما اینها را دال بر صفت یک موجود متشخص انسانواری به نام خدا نمیگیرند. ولی ویژگیهایی که در نهجالبلاغه است ما را بیشتر به صفات الهی پی میبرند – بیشتر و نه منحصرا.ً
💢مصطفی ملکیان، معنویت در نهج البلاغه
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
🔹در آیین بودا و دائو ، درسآموزی از جمادات و نباتات هست. درسآموزيهایی که در این دو آیین وجود دارد، عرفانیتر است از درسآموزیهایی که در نهجالبلاغه وجود دارد. در واقع در نهجالبلاغه فقط و فقط پدیدههای انسانی به انسان درس میآموزد و نه پدیدههای غیرانسانی. ولی در آن جا پدیدههای جمادی و نباتی هم علاوه بر پدیدههای انسانی، درس میآموزند.
تفاوت دیگری که بهطورکلی بین آیین بودا و دائو با نهجالبلاغه و قرآن و اسلام وجود دارد این است که درسهایی که در اسلام و آیین یهود و آیین مسیح میآموزیم، بیشتر این است که از پدیدههای این جهان ویژگیهای خداوند را میآموزیم. مثلا از پدیدههایی که در این جهان میبینیم، به قدرت، علم، خیرخواهی، حکمت و عدالت خدا پی میبریم. به تعبیر دیگر مدلولهای این دالها صفات الهیاند. در ادیان شرقی یعنی دائو و بودا که در درسآموزی از بودا خیلی مهم هستند، مدلولهاي این دالها، ویژگیهاي یک خدای متشخص نیستند، بلکه کارهایی است که از طریق این درسآموزیها پیش پای من گذاشته میشود.
مثلا همانطور که در شعر سهراب سپهری است، بودا میگوید: شما وقتی به آب نگاه میکنید، ببنید که آب به شما چه چیزی در عمل میآموزد؛ آب وقتی که به مانعی برخورد میکند، هیچگاه در برابر این مانع قد علم نمیکند، وقتی که در مسیر نهری سنگی وجود دارد، آب وقتی به این سنگ برخورد میکند قد علم نمیکند، بلکه مانع را دور میزند و راهش را پیدا میکند. یعنی وقتی آب به سنگ برخورد میکند، پشت سنگ نمیایستد و نمیگوید که من باید مبارزه کنم و این سنگ را از پیش پا بردارم و بروم. راهش را از گوشهای که سنگ به آن منتهی میشود، ادامه میدهد. بودا این را میگفت تا هیچوقت در برابر کسانی که برای شما مانعاند، در مقابلشان نایستید، دورشان بزنید!
🔹ضمنا آب در عین این که بسیار نرم است، کاری میکند که هیچ سختی نمیکند، در واقع نرم باشید ولی سختکار، نرمِ سختکوش، تعبیري که خود دائو در ذمّ پده دارد، میگوید: آب نرم است و سختکار، به طوری که سنگ سخت را مقهور خودش میکند. شما هم مثل این آب باشید، یعنی مدارا بورزید اما هدفتان را فراموش نکنید، آب در واقع هرچه قویتر میشود ساکتتر میشود، میگفت شما هم همینطور باشید، هر چه سروصدا داشته باشید پس آب کمتری هستید!
🔹انسان وقتی هویت اندك دارد، سروصدا دارد. آبِ یک نهر بیشتر از آب دریا سروصدا دارد و آب دریا بیشتر سروصدا دارد تا آب اقیانوس. این نوع درسآموزیها در جهت این است که «من چگونه باید باشم.» از این لحاظ بودائیان از طبیعت خیلی استفاده کردهاند و دائما به این فکر میکنند که از آتش، آب، سنگ و ... چه چیزهایی میشود آموخت. اما اینها را دال بر صفت یک موجود متشخص انسانواری به نام خدا نمیگیرند. ولی ویژگیهایی که در نهجالبلاغه است ما را بیشتر به صفات الهی پی میبرند – بیشتر و نه منحصرا.ً
💢مصطفی ملکیان، معنویت در نهج البلاغه
@mostafamalekian
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴مصطفی ملکیان:
انسان اهل صلح، حقیقت را نه در مطلق، که در مسیرِ جستجو میبیند. او میداند که بر حق بودن، به معنای پذیرش امکان خطا و تفاوت دیدگاههاست. چرا که باور دارد، حقیقت در یک نگاه واحد نیست، بلکه در پذیرش تنوع اندیشهها و احترام به تفاوتها نهفته است.
@mostafamalekian
انسان اهل صلح، حقیقت را نه در مطلق، که در مسیرِ جستجو میبیند. او میداند که بر حق بودن، به معنای پذیرش امکان خطا و تفاوت دیدگاههاست. چرا که باور دارد، حقیقت در یک نگاه واحد نیست، بلکه در پذیرش تنوع اندیشهها و احترام به تفاوتها نهفته است.
@mostafamalekian
مصطفی ملکیان:
🔹نخواهیم همه انسانها مانند من شوند، بزرگترین جنایات تاریخ بشر از همین ناحیه متحدالشکل کردن افراد بوده است.
🔹چون می خواهم عقاید، احساسات و خواسته های دیگران منطبق با من باشد.
🔹انسانها قرص استامینوفن نیستند که همه یک شکل باشند.
@mostafamalekian
🔹نخواهیم همه انسانها مانند من شوند، بزرگترین جنایات تاریخ بشر از همین ناحیه متحدالشکل کردن افراد بوده است.
🔹چون می خواهم عقاید، احساسات و خواسته های دیگران منطبق با من باشد.
🔹انسانها قرص استامینوفن نیستند که همه یک شکل باشند.
@mostafamalekian
✔️خداشناسی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹گفتنی است خدا دو دسته صفات دارد، يك دسته صفاتى است كه به آن مىگوييم صفات فلسفى خدا يا گاهى گفته مىشود صفات مابعدطبيعى خدا؛ مثل اينكه بگوييم خدا علت العلل است، يا واجب الوجود است، محرك بلاتحرك است، قيوم بالذات است، وجود فىنفسه است، وجود محض است، يا خدا ازلىوابدى است. اينها صفات مابعدالطبيعى خدايند.
يك دسته صفات هم وجود دارد كه به آنها صفات اخلاقى يا انسانى خدا مىگويند؛ مثل اينكه بگوييم خدا خيرخواه است، عادل است، حكيم است.
🔹يكى از نقاط ضعف ما اين است كه در بحث خداشناسى، بيشتر به صفات متافيزيكى او توجه مىكنيم و اين گونه فكر مىكنيم كه مردم اصل وجود خدا را قبول ندارند؛ اين است كه همهاش رو به فلسفه اثبات خدا مىرويم، با اين كه شما مىدانيد كه حتى به ظاهر لاابالىترين جوانان در خلوتشان خدا را قبول دارند، چيزهاى ديگرى است كه نتوانسته جذبشان كند.
خوب من مىگويم شما چرا بحثى راجع به جمال خدا نداريد؟ مگر جمال خدا يكى از ويژگىهاى خدا نيست؟ خدا جميل است. شما در كدام كتاب كلامىتان راجع به جمال خدا بحث كردهايد؟
شما توجه به صفات اخلاقى نداريد و من تعجب مىكنم كه چرا تابهحال كتابی كلامى، چه در قديم چه الان، ننوشتهایم كه در آن از صفات اخلاقی خدا مثل زيبايى بحث شود. بياييد بحثى راجع به مهربانى خدا و خيرخواهى خدا تهيه كنيم.
🔹بنابراين در بحث خدا اولين چيزى كه قابل توجه است اين است كه بايد بيشتر بر صفات انسانى و اخلاقى خدا تكيه كرد. البته نه اينكه صفات مابعدطبيعى فراموش شود كه البته بعضىهايش هم نبايد بيايد؛ مثل اينكه خدا محرك بلاتحرك است، بسيار اثر نامناسبى دارد. در صفات مابعدطبيعى خدا هم بيشتر تأكيد بر صفات اخلاقى باشد نه صفات فلسفى محض.
نكته ديگر اينكه بايد يك كار واقعاً جدى در مورد مسأله شر صورت گيرد. به باور من آن چيزى كه جوانان ما را از دين رمانده، وجود شر است. پس هر چه در توان داريد روى مسأله شر كار كنيد. اگر مخاطب مسأله شر برايش حل شود نيمى از گام معنويت را برداشته است.
🔹آنچه كه اين قدر آدم را نسبت به خدا شاك مىكند و بلكه منكر وجود خدا مىشود مسأله شر است و ما بايد يك نيروى جدى فكرى براى حل مسأله شر صرف كنيم و از كار عظيمى كه غربيان در اين زمينه كردهاند استفاده كنيم وخودمان هم نوآورىهايى داشته باشيم و اين قدر حرفهاى گذشته را تكرار نكنيم كه شر عدمى است! عدمى باشد يا وجودى، بالاخره اين دندان كه درد مىكند، واقعاً درد مىكند! عدمى يا وجودى خواندنش كه فرقى نمىكند و مسئله با آن حل نمىشود.
در مسئله خدا اين دو مسئله مهم است؛ يكى صفات اخلاقى خدا و ديگرى مسئله شر كه ما معمولاً مسئله شر را مستقل هم بحث نمىكنيم و معمولاً همراه با مسئله عدل الهى مطرح شده است. در صفات اخلاقى خدا هم اين شش صفت مهم است: علم خدا، قدرت خدا، خيرخواهى خدا، عدالت خدا، حكمت خدا، زيبايى و جمال خدا.
❇️ بخشی از سخنان استاد در جمع اساتید دروس معارف اسلامی، دهه هفتاد
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹گفتنی است خدا دو دسته صفات دارد، يك دسته صفاتى است كه به آن مىگوييم صفات فلسفى خدا يا گاهى گفته مىشود صفات مابعدطبيعى خدا؛ مثل اينكه بگوييم خدا علت العلل است، يا واجب الوجود است، محرك بلاتحرك است، قيوم بالذات است، وجود فىنفسه است، وجود محض است، يا خدا ازلىوابدى است. اينها صفات مابعدالطبيعى خدايند.
يك دسته صفات هم وجود دارد كه به آنها صفات اخلاقى يا انسانى خدا مىگويند؛ مثل اينكه بگوييم خدا خيرخواه است، عادل است، حكيم است.
🔹يكى از نقاط ضعف ما اين است كه در بحث خداشناسى، بيشتر به صفات متافيزيكى او توجه مىكنيم و اين گونه فكر مىكنيم كه مردم اصل وجود خدا را قبول ندارند؛ اين است كه همهاش رو به فلسفه اثبات خدا مىرويم، با اين كه شما مىدانيد كه حتى به ظاهر لاابالىترين جوانان در خلوتشان خدا را قبول دارند، چيزهاى ديگرى است كه نتوانسته جذبشان كند.
خوب من مىگويم شما چرا بحثى راجع به جمال خدا نداريد؟ مگر جمال خدا يكى از ويژگىهاى خدا نيست؟ خدا جميل است. شما در كدام كتاب كلامىتان راجع به جمال خدا بحث كردهايد؟
شما توجه به صفات اخلاقى نداريد و من تعجب مىكنم كه چرا تابهحال كتابی كلامى، چه در قديم چه الان، ننوشتهایم كه در آن از صفات اخلاقی خدا مثل زيبايى بحث شود. بياييد بحثى راجع به مهربانى خدا و خيرخواهى خدا تهيه كنيم.
🔹بنابراين در بحث خدا اولين چيزى كه قابل توجه است اين است كه بايد بيشتر بر صفات انسانى و اخلاقى خدا تكيه كرد. البته نه اينكه صفات مابعدطبيعى فراموش شود كه البته بعضىهايش هم نبايد بيايد؛ مثل اينكه خدا محرك بلاتحرك است، بسيار اثر نامناسبى دارد. در صفات مابعدطبيعى خدا هم بيشتر تأكيد بر صفات اخلاقى باشد نه صفات فلسفى محض.
نكته ديگر اينكه بايد يك كار واقعاً جدى در مورد مسأله شر صورت گيرد. به باور من آن چيزى كه جوانان ما را از دين رمانده، وجود شر است. پس هر چه در توان داريد روى مسأله شر كار كنيد. اگر مخاطب مسأله شر برايش حل شود نيمى از گام معنويت را برداشته است.
🔹آنچه كه اين قدر آدم را نسبت به خدا شاك مىكند و بلكه منكر وجود خدا مىشود مسأله شر است و ما بايد يك نيروى جدى فكرى براى حل مسأله شر صرف كنيم و از كار عظيمى كه غربيان در اين زمينه كردهاند استفاده كنيم وخودمان هم نوآورىهايى داشته باشيم و اين قدر حرفهاى گذشته را تكرار نكنيم كه شر عدمى است! عدمى باشد يا وجودى، بالاخره اين دندان كه درد مىكند، واقعاً درد مىكند! عدمى يا وجودى خواندنش كه فرقى نمىكند و مسئله با آن حل نمىشود.
در مسئله خدا اين دو مسئله مهم است؛ يكى صفات اخلاقى خدا و ديگرى مسئله شر كه ما معمولاً مسئله شر را مستقل هم بحث نمىكنيم و معمولاً همراه با مسئله عدل الهى مطرح شده است. در صفات اخلاقى خدا هم اين شش صفت مهم است: علم خدا، قدرت خدا، خيرخواهى خدا، عدالت خدا، حكمت خدا، زيبايى و جمال خدا.
❇️ بخشی از سخنان استاد در جمع اساتید دروس معارف اسلامی، دهه هفتاد
@mostafamalekian
Audio
🔊درسگفتار دلالت های معنویت| مصطفی ملکیان| مشهد|مؤسسه حکمت زندگی| 4 ساعت و 48 دقیقه| شهریور 1403
@mostafamalekian
@mostafamalekian
🔴مصطفی ملکیان:
به نظر من انسان هرچه روحش بزرگتر میشود اخلاقش از دینش بیشتر استقلال و استغنا پیدا میکند و دیگر نباید برای این که اخلاقی باشد لزوما متدین بشود. این به معنای نفی تدین نیست، به معنای استقلال اخلاق از تدین است.
@mostafamalekian
به نظر من انسان هرچه روحش بزرگتر میشود اخلاقش از دینش بیشتر استقلال و استغنا پیدا میکند و دیگر نباید برای این که اخلاقی باشد لزوما متدین بشود. این به معنای نفی تدین نیست، به معنای استقلال اخلاق از تدین است.
@mostafamalekian
✔️انباشتگی
✍️ مصطفی ملکیان
🔹یکی از عرفای بزرگ مسیحی که آلمانی هم است به نام یاکوب بومه جمله ای دارد که من فکر می کنم بیت الغزل عرفان جهانی همین جمله است. می گوید:
«فاصله میان بهشت وجهنم این است که اهل بهشت کسانی هستند که می خواهند برحق باشند واهل جهنم کسانی هستند که می خواهند بر حق بوده باشند».
اگر من به شما بگویم که اگر تمام عقاید گذشته من را هم تخریب کردید می پذیرم اهل سعادت یا بهشتم. اما اگر بگویم نه من می خواهم حرفی که دیروز زده ام یا پارسال گفته ام یا در فلان کتاب نوشته ام این برحق بودنش از دستم نرود وآن وقت تمام جروبحث من بر سر بر حق بودن گذشته ام است نه بر حق بودن کنونی¬ام. کسانی که به قول بومه اهل بهشتند اجازه نمی دهند گذشته شان آنها را در خدمت بگیرد.
🔹ولی ما انسانهای عادی اگر دقت کنید می بینید که از روز اول که زندگی را شروع می کنیم، روز اول زندگیمان میلیاردها راهی را که در روز دوم می توانیم در پیش بگیریم به نصف می رساند روز دوم میلیون ها راهی را که در روز سوم می توانیم در پیش بگیریم به نصف می رساند به همین ترتیب کم کم به سنی مثل 30 سال یا 35 که می رسیم دیگر می بینیم هر روز برای روز فردا یک راه بیشتر در پیش نداریم! چرا؟ چون انباشتگی آنچه در گذشته کرده ایم وداشته ایم وخواسته¬ایم دائماً اقیانوس امکان های ما را تنگ تر کرده است.
❇️ هویت ایستا و هویت پویا
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹یکی از عرفای بزرگ مسیحی که آلمانی هم است به نام یاکوب بومه جمله ای دارد که من فکر می کنم بیت الغزل عرفان جهانی همین جمله است. می گوید:
«فاصله میان بهشت وجهنم این است که اهل بهشت کسانی هستند که می خواهند برحق باشند واهل جهنم کسانی هستند که می خواهند بر حق بوده باشند».
اگر من به شما بگویم که اگر تمام عقاید گذشته من را هم تخریب کردید می پذیرم اهل سعادت یا بهشتم. اما اگر بگویم نه من می خواهم حرفی که دیروز زده ام یا پارسال گفته ام یا در فلان کتاب نوشته ام این برحق بودنش از دستم نرود وآن وقت تمام جروبحث من بر سر بر حق بودن گذشته ام است نه بر حق بودن کنونی¬ام. کسانی که به قول بومه اهل بهشتند اجازه نمی دهند گذشته شان آنها را در خدمت بگیرد.
🔹ولی ما انسانهای عادی اگر دقت کنید می بینید که از روز اول که زندگی را شروع می کنیم، روز اول زندگیمان میلیاردها راهی را که در روز دوم می توانیم در پیش بگیریم به نصف می رساند روز دوم میلیون ها راهی را که در روز سوم می توانیم در پیش بگیریم به نصف می رساند به همین ترتیب کم کم به سنی مثل 30 سال یا 35 که می رسیم دیگر می بینیم هر روز برای روز فردا یک راه بیشتر در پیش نداریم! چرا؟ چون انباشتگی آنچه در گذشته کرده ایم وداشته ایم وخواسته¬ایم دائماً اقیانوس امکان های ما را تنگ تر کرده است.
❇️ هویت ایستا و هویت پویا
@mostafamalekian
🔴فقط این طرز زندگی من را با خودم آشتی میدهد.
❓سوال: من دوستی دارم که می گوید استاد ملکیان در حوزه ی نظر، بیش از همه ی سکولارهای جهان، سکولار فکر می کند و در عمل، اغلب قیود ِ همگی دینداران جهان را برای خود لحاظ می کند. یعنی در عمل به شدت دیندارانه عمل می کند و در نظر به شدت سکولار می اندیشد. سوال دوستم همیشه این است که چطور این دو با هم سازگار میشوند. به نظر می آید که این نحوه ی زیست، آنقدر طاقت فرساست که کسی نتواند از عهده اش بر آید.
🔹پاسخ: من کاملا طاقت فرسایی اینگونه زندگی را قبول می کنم ولی معتقدم که اگر به رضایت درجه اول نظر کنیم، صد درصد طاقت فرساست. اما معتقدم آدم به این طاقت فرسایی که در رضایت درجه ی اول طرح می شود، رضایت درجه ی دوم می دهد. این یعنی چه؟ یعنی اگر من چیزی فوق این رضایت درجه ی اول برایم وجود نداشت، قطعا به یک صدم این درد و رنج تن نمی دادم. انسان طبعا از این سبک زندگی گریزان است. اما به این نوع زندگی رضایت درجه ی دوم دارم و آن رضایت این است که فقط این طرز زندگی من...
@mashghhayemanavi
🔻
@moatamalekian
❓سوال: من دوستی دارم که می گوید استاد ملکیان در حوزه ی نظر، بیش از همه ی سکولارهای جهان، سکولار فکر می کند و در عمل، اغلب قیود ِ همگی دینداران جهان را برای خود لحاظ می کند. یعنی در عمل به شدت دیندارانه عمل می کند و در نظر به شدت سکولار می اندیشد. سوال دوستم همیشه این است که چطور این دو با هم سازگار میشوند. به نظر می آید که این نحوه ی زیست، آنقدر طاقت فرساست که کسی نتواند از عهده اش بر آید.
🔹پاسخ: من کاملا طاقت فرسایی اینگونه زندگی را قبول می کنم ولی معتقدم که اگر به رضایت درجه اول نظر کنیم، صد درصد طاقت فرساست. اما معتقدم آدم به این طاقت فرسایی که در رضایت درجه ی اول طرح می شود، رضایت درجه ی دوم می دهد. این یعنی چه؟ یعنی اگر من چیزی فوق این رضایت درجه ی اول برایم وجود نداشت، قطعا به یک صدم این درد و رنج تن نمی دادم. انسان طبعا از این سبک زندگی گریزان است. اما به این نوع زندگی رضایت درجه ی دوم دارم و آن رضایت این است که فقط این طرز زندگی من...
@mashghhayemanavi
🔻
@moatamalekian
🔴 رذائلی که با جلوهی فضائل ظاهر میشوند
✍مصطفی ملکیان
🔹لا روشفکو تمام بحثش در رساله «حکمتها»، در باب این است که هر چیزی که فضیلت اخلاقی توست، بالمآل از یک پستیِ عمیقتری در خود تو چشمه میگیرد. مثال میزنم: تواضع یکی از فضائل بزرگ است، ولی لا روشفکو در این رساله نشان میدهد آن که تواضع دارد، تواضعش فقط برای خودشیرین کردن است و خودشیرین کردن یکی از رذائل اخلاقی است!
🔹لا روشفوکو این جا حرفی از روان ناخودآگاه نمیزند، اما میخواهد بگوید یک عمقی وجود دارد که این عمق سرچشمه رذائل فراوانی است و زمانی که به سطح میرسد به شکل فضیلت خود را نشان میدهد.
🔹کتاب لا روشفوکو واقعا عبرتانگیز است، وقتی به خودمان رجوعمیکنیم، میبینیم کمابیش بیوجه نیست. ما خیلی وقتها رذائل فُرودینترمان، فضائل فرازینترمان میشود. در عمق رذیلت داریم اما جلوه فرازینش فضیلت است. به نظر میآید این واقعیت آدم را شوکه میکند، یک تکانهای به آدم میدهد که عجب! پس من این هستم!
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
🔹لا روشفکو تمام بحثش در رساله «حکمتها»، در باب این است که هر چیزی که فضیلت اخلاقی توست، بالمآل از یک پستیِ عمیقتری در خود تو چشمه میگیرد. مثال میزنم: تواضع یکی از فضائل بزرگ است، ولی لا روشفکو در این رساله نشان میدهد آن که تواضع دارد، تواضعش فقط برای خودشیرین کردن است و خودشیرین کردن یکی از رذائل اخلاقی است!
🔹لا روشفوکو این جا حرفی از روان ناخودآگاه نمیزند، اما میخواهد بگوید یک عمقی وجود دارد که این عمق سرچشمه رذائل فراوانی است و زمانی که به سطح میرسد به شکل فضیلت خود را نشان میدهد.
🔹کتاب لا روشفوکو واقعا عبرتانگیز است، وقتی به خودمان رجوعمیکنیم، میبینیم کمابیش بیوجه نیست. ما خیلی وقتها رذائل فُرودینترمان، فضائل فرازینترمان میشود. در عمق رذیلت داریم اما جلوه فرازینش فضیلت است. به نظر میآید این واقعیت آدم را شوکه میکند، یک تکانهای به آدم میدهد که عجب! پس من این هستم!
@mostafamalekian
🔴 صدای طبیعت خطاب به حالات لطیف و آسمانی انسانها
✍مصطفی ملکیان
🔹شوپنهاور مثال معروفی دارد، او میگوید: عاشق دختری میشوی، چه لبخندهای لطیف و آسمانی بین هم رد و بدل میکنید، یک نگاه کهبه تو میکند تو عرش را سیر میکنی و ... .
بعد شوپنهاور ادامه میدهد که طبیعت در آن پشت نشسته و میگوید: بدبخت میخواهم نسل بشر ادامه پیدا کند! شما تصور میکنید چه عوالم لطیف روحی بینتان هست! اما طبیعت میگوید: این من هستم که دارم کاری میکنم تا نسل بشر ادامه پیدا کند. این کار را میکنم تا شما همبستر شوید و دو تا بچه، سه تا بچه پیدا کنید. شوپنهاور میخواهد بگوید که در واقع همه آنها شوخی است!
➖کتاب عقل و اندوه طویل
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
🔹شوپنهاور مثال معروفی دارد، او میگوید: عاشق دختری میشوی، چه لبخندهای لطیف و آسمانی بین هم رد و بدل میکنید، یک نگاه کهبه تو میکند تو عرش را سیر میکنی و ... .
بعد شوپنهاور ادامه میدهد که طبیعت در آن پشت نشسته و میگوید: بدبخت میخواهم نسل بشر ادامه پیدا کند! شما تصور میکنید چه عوالم لطیف روحی بینتان هست! اما طبیعت میگوید: این من هستم که دارم کاری میکنم تا نسل بشر ادامه پیدا کند. این کار را میکنم تا شما همبستر شوید و دو تا بچه، سه تا بچه پیدا کنید. شوپنهاور میخواهد بگوید که در واقع همه آنها شوخی است!
➖کتاب عقل و اندوه طویل
@mostafamalekian
🔴هر چه روانشناسی بیش تر پیشرفت می کند، انسان بیش تر به تنهایی خودش پی می برد
✍مصطفی ملکیان
🔹کانت می گفت: « هر چه روانشناسی پیشرفت می کند، انسان تلخکام تر می شود. چون بیشتر به تنهایی خود پی می برد» تنهایی یک حقیقت است و توهم نیست. انسان ها حقیقتا تنها هستند.
🔹انسان وقتی به تنهایی خودش پی می برد، شاد نمی شود بلکه حالش ناخوش می شود.
🔹استدلال کانت این بود که هر چه روان شناسی پیشرفت کرد، بیشتر فهمیدیم که هر که به ما نزدیک می شود برای این است که سودی در جیب خودش برود. وقتی احساس می کنید عزیزترین عزیزان تان به شما که نزدیک می شود برای این است که چیزی از شما بکند و می بینید که پدر و مادر و همسر و فرزندان و معشوقه و همه همین گونه اند، آن وقت به انسان احساس تنهایی دست می دهد.
➖کتاب عقل و اندوه طویل
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
🔹کانت می گفت: « هر چه روانشناسی پیشرفت می کند، انسان تلخکام تر می شود. چون بیشتر به تنهایی خود پی می برد» تنهایی یک حقیقت است و توهم نیست. انسان ها حقیقتا تنها هستند.
🔹انسان وقتی به تنهایی خودش پی می برد، شاد نمی شود بلکه حالش ناخوش می شود.
🔹استدلال کانت این بود که هر چه روان شناسی پیشرفت کرد، بیشتر فهمیدیم که هر که به ما نزدیک می شود برای این است که سودی در جیب خودش برود. وقتی احساس می کنید عزیزترین عزیزان تان به شما که نزدیک می شود برای این است که چیزی از شما بکند و می بینید که پدر و مادر و همسر و فرزندان و معشوقه و همه همین گونه اند، آن وقت به انسان احساس تنهایی دست می دهد.
➖کتاب عقل و اندوه طویل
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
💠 جزوه مجموعه درسگفتارهای فلسفه دین تایپ شده استاد ملکیان
🌀لیست درسگفتارها موجود در این مجموعه 👇
1. منشأ دین / 71
2. براهین اثبات خدا / 71
3. مسئله شر / 72
4. زبان دین/73
5. تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار/75
6.عقلانیت باور به دعاوی دینی/74
7. ایمان و تعقل /80
8.تأثیر دین بر منش آدمی / 70
9. مرگ و جاودانگی/74
10. معادجسمانی و معاد روحانی/71
🔹تعداد صفحات : 1907 صفحه
👇👇👇
@mostafamalekian
🌀لیست درسگفتارها موجود در این مجموعه 👇
1. منشأ دین / 71
2. براهین اثبات خدا / 71
3. مسئله شر / 72
4. زبان دین/73
5. تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار/75
6.عقلانیت باور به دعاوی دینی/74
7. ایمان و تعقل /80
8.تأثیر دین بر منش آدمی / 70
9. مرگ و جاودانگی/74
10. معادجسمانی و معاد روحانی/71
🔹تعداد صفحات : 1907 صفحه
👇👇👇
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
مصطفی ملکیان
💠 جزوه مجموعه درسگفتارهای فلسفه دین تایپ شده استاد ملکیان 🌀لیست درسگفتارها موجود در این مجموعه 👇 1. منشأ دین / 71 2. براهین اثبات خدا / 71 3. مسئله شر / 72 4. زبان دین/73 5. تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار/75 6.عقلانیت باور به دعاوی دینی/74 7. ایمان و تعقل…
مجموعه_درسگفتارهای_فلسفه_دین_استاد.pdf
41.2 MB
🔴دلایل نفی ماتریالیسم (مادیگرایی)
✍مصطفی ملکیان
🔹به نظر من یک سلسله پدیدهها هستند که یا باید با یک تبیین اصل وجودشان را منکر شویم یا باید قائل شویم با ماتریالیسم (مادیگرایی) سازگار نیست. این پدیدهها عبارتند از :
۱.مسئله آگاهی
۲. مسئله حیث التفاتی
۳. احساس هویت یگانه (اینهمانی مستمر در زمان)
۴. فراتر از زمان و مکان سیر کردن (که از برای مثال در تجربه دینی و عرفانی اتفاق میافتاد).
🔹این چهار امر با مادی بودن عالم سازگار نیست. مثلا شی مادی هیچگاه نمیتواند حیث التفاتی داشته باشد .
و همین طور است فراتر از زمان و مکان سیر کردن، مانند پیشآگاهی؛ زیرا ماده هیچگاه نمیتواند زمان را طی کند (پیشآگاهیای مانند خبر دادن آتشسوزی لندن ).
🔹... و به نظر من هر انسان معنویای نافی ماتریالیسم هم هست.
🌂گفتوگوی شفاهی (آذرماه۹۵)
@mostafamalekian
✍مصطفی ملکیان
🔹به نظر من یک سلسله پدیدهها هستند که یا باید با یک تبیین اصل وجودشان را منکر شویم یا باید قائل شویم با ماتریالیسم (مادیگرایی) سازگار نیست. این پدیدهها عبارتند از :
۱.مسئله آگاهی
۲. مسئله حیث التفاتی
۳. احساس هویت یگانه (اینهمانی مستمر در زمان)
۴. فراتر از زمان و مکان سیر کردن (که از برای مثال در تجربه دینی و عرفانی اتفاق میافتاد).
🔹این چهار امر با مادی بودن عالم سازگار نیست. مثلا شی مادی هیچگاه نمیتواند حیث التفاتی داشته باشد .
و همین طور است فراتر از زمان و مکان سیر کردن، مانند پیشآگاهی؛ زیرا ماده هیچگاه نمیتواند زمان را طی کند (پیشآگاهیای مانند خبر دادن آتشسوزی لندن ).
🔹... و به نظر من هر انسان معنویای نافی ماتریالیسم هم هست.
🌂گفتوگوی شفاهی (آذرماه۹۵)
@mostafamalekian
مصطفی ملکیان
🔴دلایل نفی ماتریالیسم (مادیگرایی) ✍مصطفی ملکیان 🔹به نظر من یک سلسله پدیدهها هستند که یا باید با یک تبیین اصل وجودشان را منکر شویم یا باید قائل شویم با ماتریالیسم (مادیگرایی) سازگار نیست. این پدیدهها عبارتند از : ۱.مسئله آگاهی ۲. مسئله حیث التفاتی ۳.…
از نگاه شما جهان هستی صرفا مادی است یا امور غیرمادی نیز دارد؟ به عبارت دیگر آیا از نگاه شما همه امور عالم با ماده (فیزیک و شیمی و ...) قابل تبیین است؟
Anonymous Poll
16%
صرفا مادی است (ماتریالیسم)
64%
دارای امور غیرمادی و ماورائی هست (نفی ماتریالیسم)
21%
مشاهده نتایج