✅ تبعید خود خواسته از منظر سقراط
🔹یکی از مسائل مهم فلسفه حقوق این است که تا قانون اولا به آگاهی فرد نرسیده باشد و ثانیا تصویب فرد را نداشته باشد نمیتوان او را اخذ کرد. چنانچه این مطلب در تاریخ فرهنگ بشری ملاحظه شود، دیده میشود وقتی به سقراط گفته شد که از زندان فرار کند او قبول نکرد و گفت این خلاف مقررات است و وقتی به او گفته شد که آیا تو مقررات چنین دولت جائره ای را قبول داری گفت:چرا تا وقتی مقررات این دولت زن و بچه ثروت داد،امکان کسب و رفت و آمد و تدریس داد قبول داشتم ولی حال که میخواهد مرا اعدام کند قبول نداشته باشم.
🔹از آن موقع ریشه این رای پی افکنده شده که به نظر سقراط قانون باید به اطلاع فرد برسد و فرد آنرا قبول کند.اگر به اطلاع فرد رسید و بعد فرد آنرا قبول کرد اگر بر خلافش عمل کرد آن وقت او را اخذ می کنند.حال اگر به اطلاع فرد رسید و فرد قبول نکرد فرد نمی تواند قبول نکند و باز در همان جامعه زندگی کند زیرا جامعه را به اختلال می کشد؛لذا سقراط می گفت تنها راه حل چنین افرادی این است که تبعید خود خواسته شوند یعنی بگوید چون چنین قانونی را قبول ندارم به جایی میروم که چنین قانونی ،قانونیت پیدا نکرده است که از آن تعبیر به تبعید خود خواسته میکنند.
⭕️مصطفی ملکیان،تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار
@mostafamalekian
🔹یکی از مسائل مهم فلسفه حقوق این است که تا قانون اولا به آگاهی فرد نرسیده باشد و ثانیا تصویب فرد را نداشته باشد نمیتوان او را اخذ کرد. چنانچه این مطلب در تاریخ فرهنگ بشری ملاحظه شود، دیده میشود وقتی به سقراط گفته شد که از زندان فرار کند او قبول نکرد و گفت این خلاف مقررات است و وقتی به او گفته شد که آیا تو مقررات چنین دولت جائره ای را قبول داری گفت:چرا تا وقتی مقررات این دولت زن و بچه ثروت داد،امکان کسب و رفت و آمد و تدریس داد قبول داشتم ولی حال که میخواهد مرا اعدام کند قبول نداشته باشم.
🔹از آن موقع ریشه این رای پی افکنده شده که به نظر سقراط قانون باید به اطلاع فرد برسد و فرد آنرا قبول کند.اگر به اطلاع فرد رسید و بعد فرد آنرا قبول کرد اگر بر خلافش عمل کرد آن وقت او را اخذ می کنند.حال اگر به اطلاع فرد رسید و فرد قبول نکرد فرد نمی تواند قبول نکند و باز در همان جامعه زندگی کند زیرا جامعه را به اختلال می کشد؛لذا سقراط می گفت تنها راه حل چنین افرادی این است که تبعید خود خواسته شوند یعنی بگوید چون چنین قانونی را قبول ندارم به جایی میروم که چنین قانونی ،قانونیت پیدا نکرده است که از آن تعبیر به تبعید خود خواسته میکنند.
⭕️مصطفی ملکیان،تقابل اخلاق دینی و اخلاق سکولار
@mostafamalekian
⭕️پاسخ به اشکالی از فضیلت گرایی
🔹سالهاست كه به نظرم ميآيد مكتب فضيلتنگري درستتر از دو مكتب ديگر است.
🔹برخي به فضيلتنگري و توجه به فضايل دروني اين اشكال را گرفتهاند كه ممكن است كسي اقدام به قتل ديگري بورزد و بعد مدعي شود كه عمل را براساس فضايل دروني انجام داده است. چگونه ميتوان اقدام چنين كسي را توجيه كرد؟ اين اشكال خندهدار است زيرا اين ايراد اخلاق را با حقوق خلط كرده است. كاركرد حقوق غير از اخلاق است. كاركرد اخلاق استكمال روحاني و معنوي فرد است، در حالي كه كاركرد حقوق ساختن جامعهاي با رفاه و امنيت و عدالت و آزادي است. كسي كه به حكم فضايل يا رذايل دروني دست به عملي بزند، اگر واقعا عمل بر آمده از فضايل دروني او باشد، به لحاظ اخلاقي كارش درست است و بالعكس. اما اين عمل به لحاظ حقوقي را بايد با موازين حقوقي سنجيد. اگر فردي بر اساس فضايل درونياش كاري كند كه از نظر حقوقي مجازات به همراه داشته باشد، اين فرد بايد آن مجازات را بپذيرد، زيرا از نظر حقوقي كار او خطا ارزيابي شده و آن مجازات هزينه سبك زندگي فضيلتمندانه اوست. اخلاقي زيستن هزينه دارد و انسان بايد هزينه اخلاقي زندگي كردن خودش را بپذيرد.
🔹 اساسا نافرماني مدني از زماني كه توسط هنري ديويد ثورو (فيلسوف آنارشيست امريكايي) كساني چون امرسون و والت ويتمن ابداع و مطرح شد، همين نكته را بيان ميكرد. نافرماني مدني يعني به نام اخلاق در برابر قانون كشور ايستادن. در نافرماني مدني فرد ميان انسان اخلاقي بودن و شهروند خوب بودن در نوسان است. اگر بخواهد شهروند خوبي باشد، بايد طبق مرّ قانون عمل كند، اما اگر بخواهد انسان خوبي باشد، نميتواند طبق مر قانون عمل كند. بنابراين كساني كه نظريه عصيان مدني را ابداع كردند، گفتند آدم اخلاقي بايد بگويد اخلاقي بودن وظيفه اوليه من است و شهروند خوب بودن وظيفه دوم من است و هر كجا اين دو تعارض پيدا كرد، بايد جانب اخلاقي بودن را گرفت. ايشان ميگفتند بايد به حكم اخلاق در برابر قانون ايستاد. ايشان زنداني شدن را هزينه اخلاقي زيستن ميدانستند.
🔹مثلا وقتي در امريكا سربازي رفتن اجباري بود، امثال ديويد ثورو ميگفتند اخلاق ما ميگويد نبايد دست به خشونت زد و بنابراين سربازي نميرفتند، اما در مقابل هزينه اين امتناع را كه بنا به مصوب قانون امريكا زنداني شدن به تعداد سالهاي خدمت بود، ميپرداختند و به زندان ميرفتند. بنابراين آدم اخلاقي بايد هزينه زنداني بودن را بپردازد و اگر اين آدم اخلاقي در جامعهاي زندگي ميكند كه قانون كشورش خلاف اخلاق است، بايد به نام اخلاق در برابر قانون بايستد و اين نظريه عصيان مدني است.
🔹بنابراين نميتوان به نام اخلاق هر جنايتي كرد و مدعي شد به نام اخلاق اين كار صورت گرفته است، بلكه حتي اگر ادعاي فرد درست باشد و به حكم فضايل درونياش به كاري مبادرت ورزيد، بايد هزينه حقوقي و قانوني آن را بپردازد. مگر سقراط محكوم به اعدام نشد؟ آيا عملش اخلاقي بود يا خير؟ عملش اخلاقي بود، اما محكوم به اعدام شد و آن را پذيرفت، زيرا معتقد بود كه من هم بايد اخلاقي باشم و هم وقتي در كشوري زندگي ميكنم، بايد قوانين آن كشور را بپذيرم. بنابراين بايد ميان كاركرد و غرض و روشها و دامنه شمول اخلاق با حقوق تمايز گذاشت.
❇️سخنرانی مروری بر نظریه های اخلاقی
@mostafamalekian
🔹سالهاست كه به نظرم ميآيد مكتب فضيلتنگري درستتر از دو مكتب ديگر است.
🔹برخي به فضيلتنگري و توجه به فضايل دروني اين اشكال را گرفتهاند كه ممكن است كسي اقدام به قتل ديگري بورزد و بعد مدعي شود كه عمل را براساس فضايل دروني انجام داده است. چگونه ميتوان اقدام چنين كسي را توجيه كرد؟ اين اشكال خندهدار است زيرا اين ايراد اخلاق را با حقوق خلط كرده است. كاركرد حقوق غير از اخلاق است. كاركرد اخلاق استكمال روحاني و معنوي فرد است، در حالي كه كاركرد حقوق ساختن جامعهاي با رفاه و امنيت و عدالت و آزادي است. كسي كه به حكم فضايل يا رذايل دروني دست به عملي بزند، اگر واقعا عمل بر آمده از فضايل دروني او باشد، به لحاظ اخلاقي كارش درست است و بالعكس. اما اين عمل به لحاظ حقوقي را بايد با موازين حقوقي سنجيد. اگر فردي بر اساس فضايل درونياش كاري كند كه از نظر حقوقي مجازات به همراه داشته باشد، اين فرد بايد آن مجازات را بپذيرد، زيرا از نظر حقوقي كار او خطا ارزيابي شده و آن مجازات هزينه سبك زندگي فضيلتمندانه اوست. اخلاقي زيستن هزينه دارد و انسان بايد هزينه اخلاقي زندگي كردن خودش را بپذيرد.
🔹 اساسا نافرماني مدني از زماني كه توسط هنري ديويد ثورو (فيلسوف آنارشيست امريكايي) كساني چون امرسون و والت ويتمن ابداع و مطرح شد، همين نكته را بيان ميكرد. نافرماني مدني يعني به نام اخلاق در برابر قانون كشور ايستادن. در نافرماني مدني فرد ميان انسان اخلاقي بودن و شهروند خوب بودن در نوسان است. اگر بخواهد شهروند خوبي باشد، بايد طبق مرّ قانون عمل كند، اما اگر بخواهد انسان خوبي باشد، نميتواند طبق مر قانون عمل كند. بنابراين كساني كه نظريه عصيان مدني را ابداع كردند، گفتند آدم اخلاقي بايد بگويد اخلاقي بودن وظيفه اوليه من است و شهروند خوب بودن وظيفه دوم من است و هر كجا اين دو تعارض پيدا كرد، بايد جانب اخلاقي بودن را گرفت. ايشان ميگفتند بايد به حكم اخلاق در برابر قانون ايستاد. ايشان زنداني شدن را هزينه اخلاقي زيستن ميدانستند.
🔹مثلا وقتي در امريكا سربازي رفتن اجباري بود، امثال ديويد ثورو ميگفتند اخلاق ما ميگويد نبايد دست به خشونت زد و بنابراين سربازي نميرفتند، اما در مقابل هزينه اين امتناع را كه بنا به مصوب قانون امريكا زنداني شدن به تعداد سالهاي خدمت بود، ميپرداختند و به زندان ميرفتند. بنابراين آدم اخلاقي بايد هزينه زنداني بودن را بپردازد و اگر اين آدم اخلاقي در جامعهاي زندگي ميكند كه قانون كشورش خلاف اخلاق است، بايد به نام اخلاق در برابر قانون بايستد و اين نظريه عصيان مدني است.
🔹بنابراين نميتوان به نام اخلاق هر جنايتي كرد و مدعي شد به نام اخلاق اين كار صورت گرفته است، بلكه حتي اگر ادعاي فرد درست باشد و به حكم فضايل درونياش به كاري مبادرت ورزيد، بايد هزينه حقوقي و قانوني آن را بپردازد. مگر سقراط محكوم به اعدام نشد؟ آيا عملش اخلاقي بود يا خير؟ عملش اخلاقي بود، اما محكوم به اعدام شد و آن را پذيرفت، زيرا معتقد بود كه من هم بايد اخلاقي باشم و هم وقتي در كشوري زندگي ميكنم، بايد قوانين آن كشور را بپذيرم. بنابراين بايد ميان كاركرد و غرض و روشها و دامنه شمول اخلاق با حقوق تمايز گذاشت.
❇️سخنرانی مروری بر نظریه های اخلاقی
@mostafamalekian
⭕️یوگای مختلف انسانها از دید ادیان شرقی
🔹ادیان شرقی معتقدند که این یوگاها به صورت مرکب نیز وجود دارند یعنی ممکن است کسی یوگای 1و2،یا 2و3،یا 3و4،یا 1و2و3و...را باهم داشته باشد.و از این لحاظ تعبیر بسیار دقیق تری که بعضی مثل آقای کِن ویلبِر به کار میبرند این است که می گویند هر انسانی همه این چهار یوگا را دارد،اما یکی از یوگاها در وجود او بر سایر یوگاها غلبه دارد. به هر حال باید فهمید یوگایی که در شخص غالب است کدام است و به دنبال آن یوگا برود و وقتی به دنبال آن یوگا می رود به آرامش میرسد.
1️⃣ یوگای معرفت. کسانی که یوگای معرفت دارند آرامش شان در کشف و اعلام حقایق هستی است.این افراد وقتی به دنبال حقایق هستی می روند و حقیقتی را به زعم خودشان کشف می کنند و سپس آنرا اعلام می کنند نوعی آرامش روانی در خودشان احساس می کنند.این سنخ کسانی هستند که معمولا آرامش خود را فقط از طریق علوم به دست می آورند.البته علم به معنای علم تجربی مراد نیست،بلکه شاخه های مختلف علوم مورد نظر است.
2️⃣ یوگای ریاضت ولی مراد از ریاضت در اینجا ریاضت اخلاقی است،به بیانی که اکنون خواهم گفت.کسانی که اهل یوگای ریاضت هستند،کسانی هستند که یک سلسله قواعد را در زندگی خودشان به عنوان قواعد اخلاقی پذیرفته اند،و فقط و فقط دغدغه شان در زندگی این است که چنان زندگی و سلوک کنند که از طریق سلوک آنها این قواعد اخلاقی لگد مال نشود و آنها را کاملا مراعات کنند.آیا می دانید این افراد فقط به چه کسی غبطه می خورند؟اگر شما به این افراد بگویید که فلان کس چقدر ثروت زیادی دارد و مثلا همکلاسی تو که بیست سال پیش با تو همکلاسی بود،الان می تواند با پول توجیبی اش کل زندگی تو را بخرد،کک شان هم نمی گزد.یا اگر به این افراد بگویید که فلان کس چقدر قدرت دارد،چقدر در جامعه محبوبیت دارد،چقدر شهرت دارد،چقدر حیثیت اجتماعی دارد،یا چقدر علم دارد باز هم کک شان هم نمی گزد.اما اگر بگویید فلان کس پاک تر از تو زندگی می کند،چنین چیزی برای او بسیار غبطه انگیز است.
3️⃣ یوگای شهود.یوگای شهود یوگایی است که در عارفان و کسانی که عرفان مشرب هستند وجود دارد.کسانی که می خواهند چشم شان به ورای این عالم باز شود،و از هر طریق ممکن چیزی را که انسان های عادی نمی بینند،بتوانند ببینند.نه به دلیل اینکه بر انسانهای عادی مزیتی پیدا کنند،بلکه به این دلیل که به نظرشان می رسد پشت این دیوار خبرهایی هست و حیف است که ما از این خبرها خبر نداشته باشیم.این عده در مراحل اول،مجذوب چیزهایی می شوند که امروزه به آنها می گویند new religion ،یعنی دین جدید.آنها مجذوب احضار ارواح،تسخیر جن،و...می شوند.البته حالتهای خام،نَسَخته و نپخته این دیدگاه به صورتی است که گفتم؛و الا آن دسته از این افراد که پخته تر هستند،به این قبیل امور قانع نیستند که مثلا انسان بتواند جن ببیند و تسخیر جن کند.
4️⃣یوگای عمل یا یوگای خدمت.این یوگای عمل یا یوگای خدمت،یوگای کسانی است که آرامش خودشان را از طریق کاستن از درد و رنج های دیگران کسب می کنند.این عده کسانی هستند که در به در به دنبال دختری می گردند که جهیزیه نداشته باشد و بروند برای او جهیزیه تهیه کنند،یا پسری که پول نداشته باشد ازدواج کند و بروند برای او پول تهیه کنند.
🔻همه این چهار طریق زیرمجموعه هایی دارند؛هم معرفت،هم ریاضت اخلاقی،هم شهود،و هم عمل یا خدمت.اما در این میان،طریق عمل یا خدمت سه شاخه مهم دارد:
1-شاخه انقلابی گری
2-شاخه اصلاح گری
3-شاخه عشق ورزی
🔹معمولا این سه شاخه را سه شاخه فرعی از طریقت عمل می دانند.در طریق عمل گاه گفته می شود که کسانی در فکر کاستن از درد و رنج دیگران هستند،اما از این طریق که کل ساختار زندگی اجتماعی را به هم بریزند!به این عده می گویند کسانی که اهل عمل انقلابی اند.رابیندرانات تاگور،یکی از اشکالاتی که بر گاندی می گرفت این بود که می گفت:گاندی از من دعوت کرده که انقلابی باشم و به یوگای من توجه نکرده است.یوگای من این یوگا نیست. یوگایی که به نظر شخص دارنده آن تا زمانی که ساختار اجتماعی به گونه ای است که هست،ما نمی توانیم از درد و رنج دیگران بکاهیم،و برای کاستن از درد و رنج دیگران باید ساختار اجتماعی جدیدی فراهم آوریم.تعبیر اجتماعی که در اینجا به کار می رود به معنای عام آن است که شامل امور اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و هر چیز دیگری که جنبه اجتماعی دارد می شود.
یوگای اصلاح گری،یوگایی است که می گوید در هر ساختار اجتماعی میتوان از درد و رنج کاست و لازم نیست که ما دست به ترکیب نهادها و ساختارهای اجتماعی بزنیم.(ادامه)👇👇
@mostafamalekian
🔹ادیان شرقی معتقدند که این یوگاها به صورت مرکب نیز وجود دارند یعنی ممکن است کسی یوگای 1و2،یا 2و3،یا 3و4،یا 1و2و3و...را باهم داشته باشد.و از این لحاظ تعبیر بسیار دقیق تری که بعضی مثل آقای کِن ویلبِر به کار میبرند این است که می گویند هر انسانی همه این چهار یوگا را دارد،اما یکی از یوگاها در وجود او بر سایر یوگاها غلبه دارد. به هر حال باید فهمید یوگایی که در شخص غالب است کدام است و به دنبال آن یوگا برود و وقتی به دنبال آن یوگا می رود به آرامش میرسد.
1️⃣ یوگای معرفت. کسانی که یوگای معرفت دارند آرامش شان در کشف و اعلام حقایق هستی است.این افراد وقتی به دنبال حقایق هستی می روند و حقیقتی را به زعم خودشان کشف می کنند و سپس آنرا اعلام می کنند نوعی آرامش روانی در خودشان احساس می کنند.این سنخ کسانی هستند که معمولا آرامش خود را فقط از طریق علوم به دست می آورند.البته علم به معنای علم تجربی مراد نیست،بلکه شاخه های مختلف علوم مورد نظر است.
2️⃣ یوگای ریاضت ولی مراد از ریاضت در اینجا ریاضت اخلاقی است،به بیانی که اکنون خواهم گفت.کسانی که اهل یوگای ریاضت هستند،کسانی هستند که یک سلسله قواعد را در زندگی خودشان به عنوان قواعد اخلاقی پذیرفته اند،و فقط و فقط دغدغه شان در زندگی این است که چنان زندگی و سلوک کنند که از طریق سلوک آنها این قواعد اخلاقی لگد مال نشود و آنها را کاملا مراعات کنند.آیا می دانید این افراد فقط به چه کسی غبطه می خورند؟اگر شما به این افراد بگویید که فلان کس چقدر ثروت زیادی دارد و مثلا همکلاسی تو که بیست سال پیش با تو همکلاسی بود،الان می تواند با پول توجیبی اش کل زندگی تو را بخرد،کک شان هم نمی گزد.یا اگر به این افراد بگویید که فلان کس چقدر قدرت دارد،چقدر در جامعه محبوبیت دارد،چقدر شهرت دارد،چقدر حیثیت اجتماعی دارد،یا چقدر علم دارد باز هم کک شان هم نمی گزد.اما اگر بگویید فلان کس پاک تر از تو زندگی می کند،چنین چیزی برای او بسیار غبطه انگیز است.
3️⃣ یوگای شهود.یوگای شهود یوگایی است که در عارفان و کسانی که عرفان مشرب هستند وجود دارد.کسانی که می خواهند چشم شان به ورای این عالم باز شود،و از هر طریق ممکن چیزی را که انسان های عادی نمی بینند،بتوانند ببینند.نه به دلیل اینکه بر انسانهای عادی مزیتی پیدا کنند،بلکه به این دلیل که به نظرشان می رسد پشت این دیوار خبرهایی هست و حیف است که ما از این خبرها خبر نداشته باشیم.این عده در مراحل اول،مجذوب چیزهایی می شوند که امروزه به آنها می گویند new religion ،یعنی دین جدید.آنها مجذوب احضار ارواح،تسخیر جن،و...می شوند.البته حالتهای خام،نَسَخته و نپخته این دیدگاه به صورتی است که گفتم؛و الا آن دسته از این افراد که پخته تر هستند،به این قبیل امور قانع نیستند که مثلا انسان بتواند جن ببیند و تسخیر جن کند.
4️⃣یوگای عمل یا یوگای خدمت.این یوگای عمل یا یوگای خدمت،یوگای کسانی است که آرامش خودشان را از طریق کاستن از درد و رنج های دیگران کسب می کنند.این عده کسانی هستند که در به در به دنبال دختری می گردند که جهیزیه نداشته باشد و بروند برای او جهیزیه تهیه کنند،یا پسری که پول نداشته باشد ازدواج کند و بروند برای او پول تهیه کنند.
🔻همه این چهار طریق زیرمجموعه هایی دارند؛هم معرفت،هم ریاضت اخلاقی،هم شهود،و هم عمل یا خدمت.اما در این میان،طریق عمل یا خدمت سه شاخه مهم دارد:
1-شاخه انقلابی گری
2-شاخه اصلاح گری
3-شاخه عشق ورزی
🔹معمولا این سه شاخه را سه شاخه فرعی از طریقت عمل می دانند.در طریق عمل گاه گفته می شود که کسانی در فکر کاستن از درد و رنج دیگران هستند،اما از این طریق که کل ساختار زندگی اجتماعی را به هم بریزند!به این عده می گویند کسانی که اهل عمل انقلابی اند.رابیندرانات تاگور،یکی از اشکالاتی که بر گاندی می گرفت این بود که می گفت:گاندی از من دعوت کرده که انقلابی باشم و به یوگای من توجه نکرده است.یوگای من این یوگا نیست. یوگایی که به نظر شخص دارنده آن تا زمانی که ساختار اجتماعی به گونه ای است که هست،ما نمی توانیم از درد و رنج دیگران بکاهیم،و برای کاستن از درد و رنج دیگران باید ساختار اجتماعی جدیدی فراهم آوریم.تعبیر اجتماعی که در اینجا به کار می رود به معنای عام آن است که شامل امور اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و هر چیز دیگری که جنبه اجتماعی دارد می شود.
یوگای اصلاح گری،یوگایی است که می گوید در هر ساختار اجتماعی میتوان از درد و رنج کاست و لازم نیست که ما دست به ترکیب نهادها و ساختارهای اجتماعی بزنیم.(ادامه)👇👇
@mostafamalekian
(ادامه)👇👇
یوگای سوم یوگای عشق ورزی است.تفاوت یوگای عشق ورزی با یوگای انقلابی گری و اصلاح گری در این است که یوگای انقلابی گری و اصلاح گری هر دو به منشا بیرونی درد و رنج عطف توجه می کنند،یا به تعبیر بهتر می خواهند درد و رنج را از طریق حذف ماده و منبع درد و رنج کاهش دهند.اما طریق عشق ورزی طریقی است که به منشا درونی عطف توجه می کنند و در پی این است که از راه مهربانی با دیگران،درد و رنج را برای آنها قابل تحمل کند.
❓آیا ریشه فرق را می توان اینگونه تبیین کرد.مثلا هینه یانا،ماهایانا،و غیره در آیین بودا؟
🔹پاسخ:بله،بنده در مصاحبه ای گفته بودم که اصلا مذاهب مختلفی که در درون یک دین پدید می آیند به همین جهت است.چنین نیست که واقعا هر کسی که فرقه ای در درون دینی ایجاد می کند حتما غرض و مرضی دارد و می خواهد در دین تحریفی بکند.به طور مثال ممکن است دینداری سلمان با دینداری ابوذر متفاوت باشد و در عین حال در صداقت هیچ یک شکی ندارید و در مورد هیچ یک از این افراد نمی توانیم بگوییم که می خواسته اند تعلیمات پیامبر را تحریف کنند اما آن چیزی که ابوذر را برمی انگیخت واقعا سلمان را برنمی انگیخت و آن چیزی که سلمان را برمی انگیخت ممکن بود ابوذر را برنیانگیزد.حتی در مورد ائمه ما به نظر می رسد که این بزرگان سنخ های روحی متفاوتی داشته اند.واقعا حضرت باقر و حضرت صادق با حضرت سجاد متفاوت اند،و حضرت سجاد نیز با امام حسین و امام حسین با امام حسن و هر دوی این بزرگان با حضرت علی.
🔹خاطرم هست که قبل از سال 57 در اوج انقلاب زمانی که در قم بودم طلاب اعلامیه ای امضا کرده بودند و به درب خانه علامه طباطبایی رفته بودند و می گفتند شما هم زیر این اعلامیه را امضا کنید.مثلا اعلامیه ای بود به نفع امام و انقلاب و..علامه طباطبایی استنکاف می کرد و امضا نمی کرد.بعد،خیلی ها از جمله خود ما خیلی بدمان آمد!با خودمان گفتیم آخر آدم چرا باید این قدر محافظه کار باشد؟چرا باید اینقدر در برابر ظالم بی تفاوت باشد؟بعدها که عقلمان به اندازه یک اپسیلون رشد کرد فهمیدیم که نخیر!نمی شود کار امام را از علامه طباطبایی انتظار داشت،کما اینکه کار علامه طباطبایی را هم نمی شود از امام انتظار داشت.
❓در مورد بعضی از افراد مثل حضرت امام بسیاری از جوانب را در شخصیت ایشان می بینیم. بعضی از افراد جامع اضدادند. مثلا گرایش عرفانی دارند که با چله نشینی و مانند آن تناسب دارد و از آن طرف یک روند اجتماعی به راه می اندازند و صفات جنگجویی و مبارزه طلبی از خود نشان می دهند.
🔹پاسخ: شما می گویید در بعضی از انسانها گویا دو سنخ وجود دارد و این دو سنخ بسیار با یکدیگر هم عنان اند؛ مثلا در مورد امام میگویید ایشان گویا سنخ عرفانی و شهودی داشته و هم سنخ عمل، آن هم عمل انقلابی. شما میگویید مثل اینکه هر دو با هم بوده است که بنده هم آنرا قبول دارم. در مورد گاندی نیز به همین صورت است. در مورد گاندی نیز بعضی گفته اند که به نظر می رسد گاندی یک تیپ روانی غالب نداشته و گویا دو تیپ روانی اش با یکدیگر در کنار هم پیش رفته اند. البته دو تیپ روانی گاندی یکی عمل است و یکی ریاضت.
🔹بنده میخواهم چیز بالاتری را عرض کنم و آن اینکه ممکن است کسی بگوید: باید با نظام سیاسی مبارزه کرد و وظیفه من این است اما دیگری بگوید: به هیچ وجه نباید دست به ترکیب ساختار اجتماعی زد. مثلا امام و علامه طباطبایی را در نظر بگیرید؛ البته من در اینجا نمیتوانم برای شما مدرکی بیاورم چون واقعا سند کتبی ندارم. اما تقریبا به تواتر شنیده ام که علامه طباطبایی با مخالفت با رژیم شاه، موافق نبودند. به نظر می رسد که اصلا گویا مرحوم طباطبایی در آستانه ای بوده است که اصلا به نظرش می آمده که دست زدن به ترکیب نهادهای اجتماعی و سیاسی خلاف است ولی امام نه تنها به نظرشان نمی آمده که خلاف است بلکه به نظرشان می آمده که وظیفه ای است بر دوش تک تک ما. یعنی اینکه چه کسی جذب این گرایش شود و چه کسی جذب آن گرایش به نظر من تا حد زیادی، تحت تاثیر تیپ روانی اشخاص است و نمیتوان گفت که واقعا یکی از این دو قصدی دارد یا دارد دین را تحریف میکند.
❇️مصطفی ملکیان،ایمان و تعقل،صفحات 635 تا 641 وصفحات 653 تا 666 با تلخیص
@mostafamalekian
یوگای سوم یوگای عشق ورزی است.تفاوت یوگای عشق ورزی با یوگای انقلابی گری و اصلاح گری در این است که یوگای انقلابی گری و اصلاح گری هر دو به منشا بیرونی درد و رنج عطف توجه می کنند،یا به تعبیر بهتر می خواهند درد و رنج را از طریق حذف ماده و منبع درد و رنج کاهش دهند.اما طریق عشق ورزی طریقی است که به منشا درونی عطف توجه می کنند و در پی این است که از راه مهربانی با دیگران،درد و رنج را برای آنها قابل تحمل کند.
❓آیا ریشه فرق را می توان اینگونه تبیین کرد.مثلا هینه یانا،ماهایانا،و غیره در آیین بودا؟
🔹پاسخ:بله،بنده در مصاحبه ای گفته بودم که اصلا مذاهب مختلفی که در درون یک دین پدید می آیند به همین جهت است.چنین نیست که واقعا هر کسی که فرقه ای در درون دینی ایجاد می کند حتما غرض و مرضی دارد و می خواهد در دین تحریفی بکند.به طور مثال ممکن است دینداری سلمان با دینداری ابوذر متفاوت باشد و در عین حال در صداقت هیچ یک شکی ندارید و در مورد هیچ یک از این افراد نمی توانیم بگوییم که می خواسته اند تعلیمات پیامبر را تحریف کنند اما آن چیزی که ابوذر را برمی انگیخت واقعا سلمان را برنمی انگیخت و آن چیزی که سلمان را برمی انگیخت ممکن بود ابوذر را برنیانگیزد.حتی در مورد ائمه ما به نظر می رسد که این بزرگان سنخ های روحی متفاوتی داشته اند.واقعا حضرت باقر و حضرت صادق با حضرت سجاد متفاوت اند،و حضرت سجاد نیز با امام حسین و امام حسین با امام حسن و هر دوی این بزرگان با حضرت علی.
🔹خاطرم هست که قبل از سال 57 در اوج انقلاب زمانی که در قم بودم طلاب اعلامیه ای امضا کرده بودند و به درب خانه علامه طباطبایی رفته بودند و می گفتند شما هم زیر این اعلامیه را امضا کنید.مثلا اعلامیه ای بود به نفع امام و انقلاب و..علامه طباطبایی استنکاف می کرد و امضا نمی کرد.بعد،خیلی ها از جمله خود ما خیلی بدمان آمد!با خودمان گفتیم آخر آدم چرا باید این قدر محافظه کار باشد؟چرا باید اینقدر در برابر ظالم بی تفاوت باشد؟بعدها که عقلمان به اندازه یک اپسیلون رشد کرد فهمیدیم که نخیر!نمی شود کار امام را از علامه طباطبایی انتظار داشت،کما اینکه کار علامه طباطبایی را هم نمی شود از امام انتظار داشت.
❓در مورد بعضی از افراد مثل حضرت امام بسیاری از جوانب را در شخصیت ایشان می بینیم. بعضی از افراد جامع اضدادند. مثلا گرایش عرفانی دارند که با چله نشینی و مانند آن تناسب دارد و از آن طرف یک روند اجتماعی به راه می اندازند و صفات جنگجویی و مبارزه طلبی از خود نشان می دهند.
🔹پاسخ: شما می گویید در بعضی از انسانها گویا دو سنخ وجود دارد و این دو سنخ بسیار با یکدیگر هم عنان اند؛ مثلا در مورد امام میگویید ایشان گویا سنخ عرفانی و شهودی داشته و هم سنخ عمل، آن هم عمل انقلابی. شما میگویید مثل اینکه هر دو با هم بوده است که بنده هم آنرا قبول دارم. در مورد گاندی نیز به همین صورت است. در مورد گاندی نیز بعضی گفته اند که به نظر می رسد گاندی یک تیپ روانی غالب نداشته و گویا دو تیپ روانی اش با یکدیگر در کنار هم پیش رفته اند. البته دو تیپ روانی گاندی یکی عمل است و یکی ریاضت.
🔹بنده میخواهم چیز بالاتری را عرض کنم و آن اینکه ممکن است کسی بگوید: باید با نظام سیاسی مبارزه کرد و وظیفه من این است اما دیگری بگوید: به هیچ وجه نباید دست به ترکیب ساختار اجتماعی زد. مثلا امام و علامه طباطبایی را در نظر بگیرید؛ البته من در اینجا نمیتوانم برای شما مدرکی بیاورم چون واقعا سند کتبی ندارم. اما تقریبا به تواتر شنیده ام که علامه طباطبایی با مخالفت با رژیم شاه، موافق نبودند. به نظر می رسد که اصلا گویا مرحوم طباطبایی در آستانه ای بوده است که اصلا به نظرش می آمده که دست زدن به ترکیب نهادهای اجتماعی و سیاسی خلاف است ولی امام نه تنها به نظرشان نمی آمده که خلاف است بلکه به نظرشان می آمده که وظیفه ای است بر دوش تک تک ما. یعنی اینکه چه کسی جذب این گرایش شود و چه کسی جذب آن گرایش به نظر من تا حد زیادی، تحت تاثیر تیپ روانی اشخاص است و نمیتوان گفت که واقعا یکی از این دو قصدی دارد یا دارد دین را تحریف میکند.
❇️مصطفی ملکیان،ایمان و تعقل،صفحات 635 تا 641 وصفحات 653 تا 666 با تلخیص
@mostafamalekian
⚫️ویژه نامه محرم| مجموعه سخنرانی های مصطفی ملکیان به مناسبت محرم
1️⃣ دانلود سخنرانی حسین ابن علی قدیس و قهرمان اخلاقی : دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی که در سال 1381 در همایش تلقی های نو از عاشورا ارائه شده است.
2️⃣ سخنرانی خشونت عشق، خشونت نفرت: دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در عاشورای سال 1384 و در حسینیه ارشاد ارائه شده است.
3️⃣سخنرانی پیام و تقسیرهای عاشورا: دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در سال 1393 و در بنیاد زینب کبری ارائه شده است.
4️⃣سخنرانی 7 درس از زندگی حسین ابن علی (حسین ابن علی، همه جا و همه وقت) : دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در سال 1394 و در جمعیت خیریه غدیر ارائه شده است.
@mostafamalekian
1️⃣ دانلود سخنرانی حسین ابن علی قدیس و قهرمان اخلاقی : دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی که در سال 1381 در همایش تلقی های نو از عاشورا ارائه شده است.
2️⃣ سخنرانی خشونت عشق، خشونت نفرت: دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در عاشورای سال 1384 و در حسینیه ارشاد ارائه شده است.
3️⃣سخنرانی پیام و تقسیرهای عاشورا: دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در سال 1393 و در بنیاد زینب کبری ارائه شده است.
4️⃣سخنرانی 7 درس از زندگی حسین ابن علی (حسین ابن علی، همه جا و همه وقت) : دانلود فایل صوتی | دانلود فایل متنی
این سخنرانی در سال 1394 و در جمعیت خیریه غدیر ارائه شده است.
@mostafamalekian
#ادمین_کانال
با اندوه و تأثر فراوان درگذشت استاد هوشنگ ابتهاج را به همه دوستداران ایشان و اهالی فرهنگ و اندیشه تسلیت عرض مینماییم.
@mostafamalekian
با اندوه و تأثر فراوان درگذشت استاد هوشنگ ابتهاج را به همه دوستداران ایشان و اهالی فرهنگ و اندیشه تسلیت عرض مینماییم.
@mostafamalekian
✅ تفاوت اخلاق فردوسی در شاهنامه و اخلاق مولانا در مثنوی
✍️مصطفی ملکیان
🔹مثنوی معنوی برای خود فرد حرفهای بسیار دارد ولی برای مناسبات اجتماعی حرفی ندارد. اخلاق مولانا و اخلاق مثنوی معنوی، اخلاقی است که بیشتر به درونیات افراد و تزکیه و تطهیر نفس بها می دهد و عمل به آن، انسان را فردی منزوی و صوفی مسلک بار می آورد. برخی از نویسندگان و و شاعران نیز در بیان دیدگاه اخلاقی خویش، صرفا به اخلاقیات و مناسبات اجتماعی تکیه می کنند و به خود فرد کاری ندارند. آنچه در تاریخ ادبیات با عناوینی همچون نصیحه الملوک و سیر الملوک آمده عموما به این گروه اختصاص دارد.
🔹اخلاق فردوسی و دیدگاه اخلاقی که در شاهنامه فردوسی بیان و رواج داده می شود، چندان آرمانی نیست که انسان نتواند بدان دست یابد. فردوسی, در مسائل اخلاقی واقع بین است. یعنی در عین تعریف از شخصیت ها، به عیوب آنها نیز اشاره می کند. و سیاه و سفید نگاه نمی کند بلکه به انسان و خصوصیات اخلاقی افراد به صورت خاکستری نگاه می کند. به عبارت روشن تر از دیدگاه فردوسی در وجود و سرشت هر انسانی خوب و بد و خیر و شر با هم وجود دارد و هیچ انسانی خوب خوب و یا بد بد نیست.
🔹فردوسی در شاهنامه بزرگترین رذیلت اخلاقی را عجب یا خود شیفتگی می داند. آنچه باعث می شود شیطان به انسان سجده نکند، عجب یا خودشیفتگی اوست. آنچه را شیطان در عالم ملکوت داشت، در شاهنامه فردوسی، جمشید بر روی زمین داشت.
جمشید هم دچار عجب و خودشیفتگی شد و ادعای خدایی کرد و از عرش به فرش آمد.
بسیاری از الهی دانان مسیحی همچون آگوستین قدیس نیز عجب و خودشیفتگی را بالاترین رذیلت اخلاقی می دانند.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷
@mostafamalekian
✍️مصطفی ملکیان
🔹مثنوی معنوی برای خود فرد حرفهای بسیار دارد ولی برای مناسبات اجتماعی حرفی ندارد. اخلاق مولانا و اخلاق مثنوی معنوی، اخلاقی است که بیشتر به درونیات افراد و تزکیه و تطهیر نفس بها می دهد و عمل به آن، انسان را فردی منزوی و صوفی مسلک بار می آورد. برخی از نویسندگان و و شاعران نیز در بیان دیدگاه اخلاقی خویش، صرفا به اخلاقیات و مناسبات اجتماعی تکیه می کنند و به خود فرد کاری ندارند. آنچه در تاریخ ادبیات با عناوینی همچون نصیحه الملوک و سیر الملوک آمده عموما به این گروه اختصاص دارد.
🔹اخلاق فردوسی و دیدگاه اخلاقی که در شاهنامه فردوسی بیان و رواج داده می شود، چندان آرمانی نیست که انسان نتواند بدان دست یابد. فردوسی, در مسائل اخلاقی واقع بین است. یعنی در عین تعریف از شخصیت ها، به عیوب آنها نیز اشاره می کند. و سیاه و سفید نگاه نمی کند بلکه به انسان و خصوصیات اخلاقی افراد به صورت خاکستری نگاه می کند. به عبارت روشن تر از دیدگاه فردوسی در وجود و سرشت هر انسانی خوب و بد و خیر و شر با هم وجود دارد و هیچ انسانی خوب خوب و یا بد بد نیست.
🔹فردوسی در شاهنامه بزرگترین رذیلت اخلاقی را عجب یا خود شیفتگی می داند. آنچه باعث می شود شیطان به انسان سجده نکند، عجب یا خودشیفتگی اوست. آنچه را شیطان در عالم ملکوت داشت، در شاهنامه فردوسی، جمشید بر روی زمین داشت.
جمشید هم دچار عجب و خودشیفتگی شد و ادعای خدایی کرد و از عرش به فرش آمد.
بسیاری از الهی دانان مسیحی همچون آگوستین قدیس نیز عجب و خودشیفتگی را بالاترین رذیلت اخلاقی می دانند.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷
@mostafamalekian
✔️نحوۀ مواجهه با رنجها
✍️ مصطفی ملکیان
🔹ادیان میگویند نحوۀ مواجهه شما با این رنجها، مهم است. گفتهاند میتوان این رنجها را با مواجهه درست، از دو راه از بین برد:
1️⃣ یکی آنکه این رنجها را زمینه کنیم برای آسایشهای دیگر، بعضی رنجها مغتنم است از این جهت که موجب جلب نعمتهای دیگر میشود ؛ مثلاً یک فوتبالیست پای خود را از دست میدهد و گوشۀ خانه مینشیند و در نتیجه متفکر بزرگی میشود. تقریباً هیچ رنجی نیست که نتواند زمینه برای نعمت بزرگتری بشود.
2️⃣ راه دوم این است که رنجها را دارای معنا کنیم؛ در این صورت رنج بودنش از بین میرود. رنج از آن چیزهایی است که مثل درد میماند که اگر احساس نشوند، نیستند نه اینکه هستند، ولی احساس نمیشوند. سنگ چیزی است که هست، چه آنکه کسی او را ببیند و ادراک کند و چه آنکه کسی او را نبیند، سنگ موجود است چه مورد ادراک باشد و چه مورد ادراک نباشد. دستۀ دیگری از موجودات هستند که موجودتیشان با مُدرکیتشان دقیقاً مساوی است. اگر موجود باشند، ادراک میشوند و اگر ادراک نشوند، موجود نیستند، مثل درد! درد اگر احساس نشود، وجود ندارد. رنج هم اگر احساس نشود، رنج نیست. اگر رنج دارای معنا نشد، احساس نمیشود و وقتی احساس نشد، دیگر رنج نیست.
❇️تاثیر دین در منش آدمی | جلسه پنجم
@mostafamalekian
✍️ مصطفی ملکیان
🔹ادیان میگویند نحوۀ مواجهه شما با این رنجها، مهم است. گفتهاند میتوان این رنجها را با مواجهه درست، از دو راه از بین برد:
1️⃣ یکی آنکه این رنجها را زمینه کنیم برای آسایشهای دیگر، بعضی رنجها مغتنم است از این جهت که موجب جلب نعمتهای دیگر میشود ؛ مثلاً یک فوتبالیست پای خود را از دست میدهد و گوشۀ خانه مینشیند و در نتیجه متفکر بزرگی میشود. تقریباً هیچ رنجی نیست که نتواند زمینه برای نعمت بزرگتری بشود.
2️⃣ راه دوم این است که رنجها را دارای معنا کنیم؛ در این صورت رنج بودنش از بین میرود. رنج از آن چیزهایی است که مثل درد میماند که اگر احساس نشوند، نیستند نه اینکه هستند، ولی احساس نمیشوند. سنگ چیزی است که هست، چه آنکه کسی او را ببیند و ادراک کند و چه آنکه کسی او را نبیند، سنگ موجود است چه مورد ادراک باشد و چه مورد ادراک نباشد. دستۀ دیگری از موجودات هستند که موجودتیشان با مُدرکیتشان دقیقاً مساوی است. اگر موجود باشند، ادراک میشوند و اگر ادراک نشوند، موجود نیستند، مثل درد! درد اگر احساس نشود، وجود ندارد. رنج هم اگر احساس نشود، رنج نیست. اگر رنج دارای معنا نشد، احساس نمیشود و وقتی احساس نشد، دیگر رنج نیست.
❇️تاثیر دین در منش آدمی | جلسه پنجم
@mostafamalekian
✔️ تفاوت رنجش و خشم و ارتباط آن با توقع داشتن از دیگران
✍️ مصطفی ملکیان
🔹 رنجش، زمانی است که شما از کسی توقع و انتظاری دارید و برآورده نمی شود، لذا از طرف مقابل میرنجید. برای این که توقع شما از کسی موجه باشد، باید درباره آن فرد یک گزاره کلی در ذهن شما باشد و آن این که هر زمان که من از آن فرد چیزی بخواهم، او به من می دهد. ولی چنین گزاره ی کلی ای وجود ندارد. وقتی گزاره کلیای وجود نداشت، من سطح توقعاتم از دیگران را تا حدّ ممکن پایین می آورم، لذا اگر کسی به من قرض نداد، هیچ رنجی نمیبرم؛ ولی اگر به من داد، باعث خوشی و شادی من میشود.
🔹خشم فراتر از بر آورده نشدن توقع من است و از نظر من، اصلی زیر پا گذاشته شده است. زیر پا گذاشتنِ اصل به خاطر آن است که من در روابط خودم با دیگران بر روی خودم و دیگران «عنوان» میگذارم مثل استاد و شاگرد یا زن و شوهر.
🔹 مثلاً میگویم من از خودم صرف نظر میکنم، ولی چرا شاگردی نباید احترام استادش را حفظ کند؟ گابریل مارسل می گوید: چاره خشم نداشتن، این است که ما در ارتباطات خود با دیگران، جز با عنوان انسان با هم برخورد نکنیم. چون هر قدر هم که عنوانها همسان و مساوی باشد، مثل هم شاگردی، ولی باز هم باعث بروز خشم، در برآورده نشدن توقعات، می شود.
➖زندگی فیلسوفانه | جلسه چهارم
@mostafamalekian
🔈فایل صوتی👇👇
✍️ مصطفی ملکیان
🔹 رنجش، زمانی است که شما از کسی توقع و انتظاری دارید و برآورده نمی شود، لذا از طرف مقابل میرنجید. برای این که توقع شما از کسی موجه باشد، باید درباره آن فرد یک گزاره کلی در ذهن شما باشد و آن این که هر زمان که من از آن فرد چیزی بخواهم، او به من می دهد. ولی چنین گزاره ی کلی ای وجود ندارد. وقتی گزاره کلیای وجود نداشت، من سطح توقعاتم از دیگران را تا حدّ ممکن پایین می آورم، لذا اگر کسی به من قرض نداد، هیچ رنجی نمیبرم؛ ولی اگر به من داد، باعث خوشی و شادی من میشود.
🔹خشم فراتر از بر آورده نشدن توقع من است و از نظر من، اصلی زیر پا گذاشته شده است. زیر پا گذاشتنِ اصل به خاطر آن است که من در روابط خودم با دیگران بر روی خودم و دیگران «عنوان» میگذارم مثل استاد و شاگرد یا زن و شوهر.
🔹 مثلاً میگویم من از خودم صرف نظر میکنم، ولی چرا شاگردی نباید احترام استادش را حفظ کند؟ گابریل مارسل می گوید: چاره خشم نداشتن، این است که ما در ارتباطات خود با دیگران، جز با عنوان انسان با هم برخورد نکنیم. چون هر قدر هم که عنوانها همسان و مساوی باشد، مثل هم شاگردی، ولی باز هم باعث بروز خشم، در برآورده نشدن توقعات، می شود.
➖زندگی فیلسوفانه | جلسه چهارم
@mostafamalekian
🔈فایل صوتی👇👇
Telegram
گالری/آرشیو کانال
✅ درسگفتار آنلاین فلسفه و اخلاق نیکوکاری (جلسه ششم) با سخنرانی مصطفی ملکیان
پنج شنبه 27 مرداد، ساعت 10 الی 12
از طریق این لینک می توانید جلسه را در ساعت مقرر دنبال بفرمایید:
https://agp.ngo/FV0A759hLo
@mostafamalekian
پنج شنبه 27 مرداد، ساعت 10 الی 12
از طریق این لینک می توانید جلسه را در ساعت مقرر دنبال بفرمایید:
https://agp.ngo/FV0A759hLo
@mostafamalekian
✅فرزندان عجب و خودشیفتگی از منظر فردوسی
✍️مصطفی ملکیان
🔹فردوسی می گوید عجب یا خودشیفتگی، سه فرزند دارد:
1️⃣عدم التزام به قاعده زرین
اولا عجب یا خودشیفتگی نمی گذارد ما به قاعده زرین التزام عملی داشته باشم. قاعده زرین یا قاعده طلایی به ما می گوید ” آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند”. علت این امر آن است که قاعده زرین، موقعی صادق است که ما خود را با دیگران برابر بدانیم. کسی که دارای عجب و خودشیفتگی باشد خود را با دیگران برابر نمی داند بلکه خود را برتر از همه می داند.
2️⃣ زیاده خواهی
دومین اثر و یا فرزند عجب و خود شیفتگی، حرص و آز یا زیاده خواهی است. اگر من خودشیفته نباشم می دانم که من سهمی از عالم دارم و باید به آن قانع باشم و همه چیز را نمی خواهم. کسی که خودشیفته است به سهم خودش از عالم راضی نیست و مدام زیاده خواهی می کند و بر امور دنیوی حرص و آز می ورزد. حرص و آز یا زیاده خواهی صرفا در مورد مال و ثروت نیست بلکه متعلقات گوناگونی دارد که هر کس ممکن است به دنبال یک یا چند مورد از آنها باشد. محبوبیت، شهرت، احترام، آبرو، قدرت، ثروت و… همگی متعلق حرص و آز قرار می گیرد.
3️⃣ پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری
سومین فرزند عجب یا خودشیفتگی، پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری است. وقتی کسی خودشیفته باشد، دیگر حاضر نیست در مقابل هیچ فرد دیگری نسبت به هیچ موضوعی پاسخگو باشد. فرد خودشیفته، خود را برتر از دیگران می داند و به همین دلیل حاضر به پاسخگویی در مقابل دیگران و پذیرفتن مسئولیت رفتار و کردار خودش نیست.
🔹وقتی این سه فرزند عجب و خودشیفتگی در انسان به وجود آمد، در بیرون من دیگر قدرت داد و انصاف دادن را ندارم و بیداد و ظلم جای آن را می گیرد.
اگر من در درون آزادگی از این مادر و سه فرزند نداشته باشم، در بیرون نمی توانم ادعای آزادی کنم و رفتار آزادانه داشته باشم بلکه رفتار مستبدانه و با وعده و وعید و تهدید و.. دارم چون می خواهیم که همه بنده و عبد ما باشند.
راه رهایی از مادر رذایل اخلاقی یعنی عجب و خودشیفتگی از نظر شاهنامه فردوسی
چگونه من از خودشیفتگی رهایی یابم تا خود را برتر از دیگران ندانم؟ برای اینکه ما از امُّ الرذائل یعنی خود شیفتگی و عجب، رهایی یابیم، باید به رایگان بخشی هستی توجه کنیم. یعنی به خود رجوع کنید و بگویید کدام ویژگی مثبت شماست که می توانید به پای خودتان بنویسید یعنی به خاطر زحمات خودتان کسب کرده اید؟
وقتی چنین کاری را انجام دهید ناگاه متوجه می شوید که همه ویژگی ها و توانایی ها، را خداوند به انسان داده که فردوسی از آن همواره به نام دادار یاد می کند. و دلیل روشن برای اثبات این مطلب آن است که اگر هر یک از این توانایی را ما خودمان به خودمان می دادیم مسلماً به این حد کفایت نمی کردیم و چندین برابر آن را به خودمان می دادیم. بنابراین هرآنچه به ما داده شده، رایگان بوده و دادار به ما عطا کرده است و چیزی از خود نداریم که بخواهیم به آن بنازیم و خودشیفته باشیم. جهان و هرچه در او هست از آن دادار هستی و خداوند یکتاست.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷
@mostafamalekian
✍️مصطفی ملکیان
🔹فردوسی می گوید عجب یا خودشیفتگی، سه فرزند دارد:
1️⃣عدم التزام به قاعده زرین
اولا عجب یا خودشیفتگی نمی گذارد ما به قاعده زرین التزام عملی داشته باشم. قاعده زرین یا قاعده طلایی به ما می گوید ” آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند”. علت این امر آن است که قاعده زرین، موقعی صادق است که ما خود را با دیگران برابر بدانیم. کسی که دارای عجب و خودشیفتگی باشد خود را با دیگران برابر نمی داند بلکه خود را برتر از همه می داند.
2️⃣ زیاده خواهی
دومین اثر و یا فرزند عجب و خود شیفتگی، حرص و آز یا زیاده خواهی است. اگر من خودشیفته نباشم می دانم که من سهمی از عالم دارم و باید به آن قانع باشم و همه چیز را نمی خواهم. کسی که خودشیفته است به سهم خودش از عالم راضی نیست و مدام زیاده خواهی می کند و بر امور دنیوی حرص و آز می ورزد. حرص و آز یا زیاده خواهی صرفا در مورد مال و ثروت نیست بلکه متعلقات گوناگونی دارد که هر کس ممکن است به دنبال یک یا چند مورد از آنها باشد. محبوبیت، شهرت، احترام، آبرو، قدرت، ثروت و… همگی متعلق حرص و آز قرار می گیرد.
3️⃣ پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری
سومین فرزند عجب یا خودشیفتگی، پاسخگو نبودن و عدم مسئولیت پذیری است. وقتی کسی خودشیفته باشد، دیگر حاضر نیست در مقابل هیچ فرد دیگری نسبت به هیچ موضوعی پاسخگو باشد. فرد خودشیفته، خود را برتر از دیگران می داند و به همین دلیل حاضر به پاسخگویی در مقابل دیگران و پذیرفتن مسئولیت رفتار و کردار خودش نیست.
🔹وقتی این سه فرزند عجب و خودشیفتگی در انسان به وجود آمد، در بیرون من دیگر قدرت داد و انصاف دادن را ندارم و بیداد و ظلم جای آن را می گیرد.
اگر من در درون آزادگی از این مادر و سه فرزند نداشته باشم، در بیرون نمی توانم ادعای آزادی کنم و رفتار آزادانه داشته باشم بلکه رفتار مستبدانه و با وعده و وعید و تهدید و.. دارم چون می خواهیم که همه بنده و عبد ما باشند.
راه رهایی از مادر رذایل اخلاقی یعنی عجب و خودشیفتگی از نظر شاهنامه فردوسی
چگونه من از خودشیفتگی رهایی یابم تا خود را برتر از دیگران ندانم؟ برای اینکه ما از امُّ الرذائل یعنی خود شیفتگی و عجب، رهایی یابیم، باید به رایگان بخشی هستی توجه کنیم. یعنی به خود رجوع کنید و بگویید کدام ویژگی مثبت شماست که می توانید به پای خودتان بنویسید یعنی به خاطر زحمات خودتان کسب کرده اید؟
وقتی چنین کاری را انجام دهید ناگاه متوجه می شوید که همه ویژگی ها و توانایی ها، را خداوند به انسان داده که فردوسی از آن همواره به نام دادار یاد می کند. و دلیل روشن برای اثبات این مطلب آن است که اگر هر یک از این توانایی را ما خودمان به خودمان می دادیم مسلماً به این حد کفایت نمی کردیم و چندین برابر آن را به خودمان می دادیم. بنابراین هرآنچه به ما داده شده، رایگان بوده و دادار به ما عطا کرده است و چیزی از خود نداریم که بخواهیم به آن بنازیم و خودشیفته باشیم. جهان و هرچه در او هست از آن دادار هستی و خداوند یکتاست.
➖سخنرانی مصطفی ملکیان در کاشان در روز بزرگداشت فردوسی، اردیبهشت ۱۳۹۷
@mostafamalekian
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
🔆 درباره کتاب ابرهای ندانستن
👤 #مصطفی_ملکیان
🔅 محسن آزموده: عرفان و تفکر و زیست عرفانی، در میان ادیان و آیینهای گوناگون، همواره به حقیقتی واحد و آرامش درونی و پالایش روانی فرا میخواند و از این حیث در روزگار عسرت روشی برای مقابله با مصایب و دشواریهاست. در میانه قرن چهاردهم میلادی، در هنگامه استیلای کلیسا، جنگ و تبعیض اجتماعی و فراگیری بیماری مهلک طاعون، عارفی مسیحی در مجموعهای از نامهها به دوستش از ابرهای ندانستن و فراموشی سخن گفت و مریدان را به مراقبه فراخواند. حاصل این نامهها کتابی شد با عنوان ابرهای ندانستن که به تازگی با ترجمه صبا ثابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. این کتاب تاکنون به زبانهای گوناگون ترجمه شده و مفسران و صاحبنظران زیادی درباره آن نوشتهاند. روز پنجشنبه ۱۶ تیرماه مصطفی ملکیان، پژوهشگر نامآشنای فلسفه و اخلاق درباره این کتاب گفتاری ارایه کرد که گزارشی از آن از نظر میگذرد. با این توضیح که آنچه درباره ویژگیهای عرفان و اندیشه عرفانی و نحوه مواجهه امروزین ما با آنها بیان میشود، مربوط به همه سنتهای عرفانی در ادیان و آیینهای گوناگون است و قطعا درباره اینکه این رویارویی چگونه باید باشد، دیدگاهها و نظرات مختلفی وجود دارد.
🌐 صوت، فیلم و متن کامل
🌾 @Sedanet
🌾 @Mostafamalekian
🌾 @zamaneyebarkhord
👤 #مصطفی_ملکیان
🔅 محسن آزموده: عرفان و تفکر و زیست عرفانی، در میان ادیان و آیینهای گوناگون، همواره به حقیقتی واحد و آرامش درونی و پالایش روانی فرا میخواند و از این حیث در روزگار عسرت روشی برای مقابله با مصایب و دشواریهاست. در میانه قرن چهاردهم میلادی، در هنگامه استیلای کلیسا، جنگ و تبعیض اجتماعی و فراگیری بیماری مهلک طاعون، عارفی مسیحی در مجموعهای از نامهها به دوستش از ابرهای ندانستن و فراموشی سخن گفت و مریدان را به مراقبه فراخواند. حاصل این نامهها کتابی شد با عنوان ابرهای ندانستن که به تازگی با ترجمه صبا ثابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است. این کتاب تاکنون به زبانهای گوناگون ترجمه شده و مفسران و صاحبنظران زیادی درباره آن نوشتهاند. روز پنجشنبه ۱۶ تیرماه مصطفی ملکیان، پژوهشگر نامآشنای فلسفه و اخلاق درباره این کتاب گفتاری ارایه کرد که گزارشی از آن از نظر میگذرد. با این توضیح که آنچه درباره ویژگیهای عرفان و اندیشه عرفانی و نحوه مواجهه امروزین ما با آنها بیان میشود، مربوط به همه سنتهای عرفانی در ادیان و آیینهای گوناگون است و قطعا درباره اینکه این رویارویی چگونه باید باشد، دیدگاهها و نظرات مختلفی وجود دارد.
🌐 صوت، فیلم و متن کامل
🌾 @Sedanet
🌾 @Mostafamalekian
🌾 @zamaneyebarkhord
صدانت
سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن • صدانت
حاصل این نامهها كتابی شد با عنوان ابرهای ندانستن كه به تازگی با ترجمه صبا ثابتی توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است...
✔️ چیستی و چگونگی انواع سکوت
✍️ مصطفی ملکیان
🔹سکوت چهار مرحله متفاوت دارد و هر چه از اولی به طرف چهارمی میرویم کار دشوارتر میشود:
1️⃣اول، سکوت زبان بزرگ است؛ زمانی که کسی در حال سخن گفتن است، ما این نوع سکوت را داریم.
2️⃣مرحله دوم این است که علاوه بر این، در درون هم با کسی که به ظاهر شنونده حرف او هستیم، سخن نگوییم. هرچه توجه ما کمتر باشد، سکوت ما کمتر است.
3️⃣سکوت سوم این است که وقتی تنهاییم با خودمان حرف نزنیم. مونولوگ نباشد؛ فکر کردن غیر از مونولوگ درونی است. مونولوگ این گونه است که در حال رانندگی تابلو پزشکی را میبینید، بعد با خودتان شروع به صحبت می کنید که من هم باید دکتر بروم، بعد یادتان به اخلاق دکترها می افتد که بعضی از دکترها کج خلقند و با آدم بد رفتار می کنند، بعد میگویید همه مردم اصلا کج خلقند و همینطور پشت سر هم ادامه می دهید.... . مونولوگ درونی را باید متوقف و به جای آن فکر کرد. یعنی یک موضوع یا مسئله را در نظر بگیرید، بعد به طرف این بروید که این موضوع و مسئله را حل کنید؛ به این فرآیند فکر کردن می گویند. یعنی فکر، فعل آزاد و یله و رها نیست.
4️⃣سکوت چهارم این است که حتی این فکر هم نباید باشد. یعنی با هستی بدون هیچ زمینه و مفهومی مواجه بشویم. خب برای ما که فاز ۱ یا ۲ یا ۳ را نداریم، رسیدن به این فاز بسیار بسیار مشکل است. حالا در این مرحله بعضی سوال میکنند که اگر آدم فکر نکند که خیلی بد میشود، اگر آدم فکر نکند آن وقت چگونه از واقعیتهای عالم باخبر بشود؟ در جواب می گویند، شما آگاهی کیهانی پیدا میکنید.
🔹در قدیم "تون حمام" جایی بود که آب خزینههای قدیمی را گرم می کرد و یکی از بدترین جاها برای زندگی کردن بود و گاهی افراد با خانوادهشان در آنجا زندگی می کردند. آنها می خواستند آب خزینه را گرم نگه دارند و خودشان همیشه کثیف میشدند. حال سوال فلسفی این است اگر روزی تونسوزان بخواهند نظیف بشوند، تمام عالم کثیف میشود و حتی خود تونسوزان نمیتوانند خودشان را تمیز کنند، چون خزانه گرم و حمام وجود ندارد. یا اگر روزی همه عالم بخواهند تونسوز بشوند که باز همه کارها لغو می شود، چون آن وقت کسی نمی ماند که بخواهد به حمام بیاید تا خودش را تمیز کند. مولانا مانند بودا میگفت تمام عالم بروند تون بسوزانند، شما بروید و دوش بگیرید.
➖درسگفتار اخلاق کاربردی | جلسه پنجم
@mostafamalekian
🔈فایل صوتی👇👇
https://t.me/arshyve/61
✍️ مصطفی ملکیان
🔹سکوت چهار مرحله متفاوت دارد و هر چه از اولی به طرف چهارمی میرویم کار دشوارتر میشود:
1️⃣اول، سکوت زبان بزرگ است؛ زمانی که کسی در حال سخن گفتن است، ما این نوع سکوت را داریم.
2️⃣مرحله دوم این است که علاوه بر این، در درون هم با کسی که به ظاهر شنونده حرف او هستیم، سخن نگوییم. هرچه توجه ما کمتر باشد، سکوت ما کمتر است.
3️⃣سکوت سوم این است که وقتی تنهاییم با خودمان حرف نزنیم. مونولوگ نباشد؛ فکر کردن غیر از مونولوگ درونی است. مونولوگ این گونه است که در حال رانندگی تابلو پزشکی را میبینید، بعد با خودتان شروع به صحبت می کنید که من هم باید دکتر بروم، بعد یادتان به اخلاق دکترها می افتد که بعضی از دکترها کج خلقند و با آدم بد رفتار می کنند، بعد میگویید همه مردم اصلا کج خلقند و همینطور پشت سر هم ادامه می دهید.... . مونولوگ درونی را باید متوقف و به جای آن فکر کرد. یعنی یک موضوع یا مسئله را در نظر بگیرید، بعد به طرف این بروید که این موضوع و مسئله را حل کنید؛ به این فرآیند فکر کردن می گویند. یعنی فکر، فعل آزاد و یله و رها نیست.
4️⃣سکوت چهارم این است که حتی این فکر هم نباید باشد. یعنی با هستی بدون هیچ زمینه و مفهومی مواجه بشویم. خب برای ما که فاز ۱ یا ۲ یا ۳ را نداریم، رسیدن به این فاز بسیار بسیار مشکل است. حالا در این مرحله بعضی سوال میکنند که اگر آدم فکر نکند که خیلی بد میشود، اگر آدم فکر نکند آن وقت چگونه از واقعیتهای عالم باخبر بشود؟ در جواب می گویند، شما آگاهی کیهانی پیدا میکنید.
🔹در قدیم "تون حمام" جایی بود که آب خزینههای قدیمی را گرم می کرد و یکی از بدترین جاها برای زندگی کردن بود و گاهی افراد با خانوادهشان در آنجا زندگی می کردند. آنها می خواستند آب خزینه را گرم نگه دارند و خودشان همیشه کثیف میشدند. حال سوال فلسفی این است اگر روزی تونسوزان بخواهند نظیف بشوند، تمام عالم کثیف میشود و حتی خود تونسوزان نمیتوانند خودشان را تمیز کنند، چون خزانه گرم و حمام وجود ندارد. یا اگر روزی همه عالم بخواهند تونسوز بشوند که باز همه کارها لغو می شود، چون آن وقت کسی نمی ماند که بخواهد به حمام بیاید تا خودش را تمیز کند. مولانا مانند بودا میگفت تمام عالم بروند تون بسوزانند، شما بروید و دوش بگیرید.
➖درسگفتار اخلاق کاربردی | جلسه پنجم
@mostafamalekian
🔈فایل صوتی👇👇
https://t.me/arshyve/61
Telegram
گالری/آرشیو کانال
❇️لبلباب عرفان
🔻اگر بخواهیم از کتابهای عرفانی بهطور کلی و این کتاب بهطور خاص برای اخلاقیتر شدن استفاده کنیم، باید چند کار انجام دهیم، در غیر این صورت مانع عاطفی بین خودمان و محتوای کتاب مییابیم.
1️⃣نخست اینکه در این کتابها به هر چه به باورها و تفکر جادویی مربوط میشود، توجه نکنیم.
2️⃣ثانیا هر چه به باورها و تفکرات اساطیری مربوط میشود، حذف کنیم. فاهمه امروز ما این اساطیر را نمیپذیرد. تصور نکنید اگر این حذفها صورت بگیرد، چیزی در انتها باقی نمیماند. آنقدر نکته دارند که میارزد آدم عمری را صرف پنج تا از این کتابها کند.
3️⃣ثالثا به هر چه در این کتابها راجع به بنیانگذار آن دین و مذهب گفته شده، توجه نکرد. مثل اینکه جهان برای بنیانگذار این دین و مذهب آفریده شده و اگر این بنیانگذار نبود، خدا جهان هستی را نمیآفرید یا اینکه این بنیانگذار این دین و مذهب هیچ خطایی در عمرش مرتکب نشده یا تحت تاثیر فرهنگ زمانه خودش نبوده و… این ویژگیها را پیروان هر دین و مذهبی برای بنیانگذاران دین و مذهب خودشان فراهم میآورند، اما با واقعبینی سازگار نیست. اتفاقا این بنیانگذاران انسانهای بسیار قابل احترامی هستند، اما یکی از علامات احترام واقعی به اینها آن است که بگوییم اینها در عین اینکه انسان با همه ویژگیهای عادی یک انسان بودند، به اینجا رسیدند. این بزرگترین احترام است.
4️⃣نکته چهارم اینکه باید به آنچه راجع به وثاقت متون مقدس گفته میشود، توجه نکرد. اینها اموری است که ما برای خودمان درست میکنیم. علت یک خودشیفتگی گروهی است که در ما آدمیان هست و باید هر چیزی در میان گروه ما هست، مشکلی در آن نباشد.
5️⃣پنجم نکته اینکه هر چه مربوط به علوم و معارف آن زمان میشود و بعدها تطورات علوم و معارف بشری نشان داده خطا بوده، باید حذف شود. مثلا هر چه در این آثار تحت تاثیر هیات و نجوم و جغرافیا و پزشکی آن زمان هست، باید حذف شود. وقتی این موارد حذف میشود، سراغ لبلباب آن دیدگاه میرویم. مگر اینکه شما کسی باشید که در عین اینکه در قرن بیست و یکم زندگی میکنید، بتوانید همه آن حرفها را بپذیرید که به نظر من غریب است. اما بهطور عمومی برای یک زندگی آرمانی باید این کارها را انجام دهیم. اگر این پنج نوع غربالگری انجام شود، این کتابها بسیار میتوانند مفید باشند.
⭕️ سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن
@mostafamalekian
🔻اگر بخواهیم از کتابهای عرفانی بهطور کلی و این کتاب بهطور خاص برای اخلاقیتر شدن استفاده کنیم، باید چند کار انجام دهیم، در غیر این صورت مانع عاطفی بین خودمان و محتوای کتاب مییابیم.
1️⃣نخست اینکه در این کتابها به هر چه به باورها و تفکر جادویی مربوط میشود، توجه نکنیم.
2️⃣ثانیا هر چه به باورها و تفکرات اساطیری مربوط میشود، حذف کنیم. فاهمه امروز ما این اساطیر را نمیپذیرد. تصور نکنید اگر این حذفها صورت بگیرد، چیزی در انتها باقی نمیماند. آنقدر نکته دارند که میارزد آدم عمری را صرف پنج تا از این کتابها کند.
3️⃣ثالثا به هر چه در این کتابها راجع به بنیانگذار آن دین و مذهب گفته شده، توجه نکرد. مثل اینکه جهان برای بنیانگذار این دین و مذهب آفریده شده و اگر این بنیانگذار نبود، خدا جهان هستی را نمیآفرید یا اینکه این بنیانگذار این دین و مذهب هیچ خطایی در عمرش مرتکب نشده یا تحت تاثیر فرهنگ زمانه خودش نبوده و… این ویژگیها را پیروان هر دین و مذهبی برای بنیانگذاران دین و مذهب خودشان فراهم میآورند، اما با واقعبینی سازگار نیست. اتفاقا این بنیانگذاران انسانهای بسیار قابل احترامی هستند، اما یکی از علامات احترام واقعی به اینها آن است که بگوییم اینها در عین اینکه انسان با همه ویژگیهای عادی یک انسان بودند، به اینجا رسیدند. این بزرگترین احترام است.
4️⃣نکته چهارم اینکه باید به آنچه راجع به وثاقت متون مقدس گفته میشود، توجه نکرد. اینها اموری است که ما برای خودمان درست میکنیم. علت یک خودشیفتگی گروهی است که در ما آدمیان هست و باید هر چیزی در میان گروه ما هست، مشکلی در آن نباشد.
5️⃣پنجم نکته اینکه هر چه مربوط به علوم و معارف آن زمان میشود و بعدها تطورات علوم و معارف بشری نشان داده خطا بوده، باید حذف شود. مثلا هر چه در این آثار تحت تاثیر هیات و نجوم و جغرافیا و پزشکی آن زمان هست، باید حذف شود. وقتی این موارد حذف میشود، سراغ لبلباب آن دیدگاه میرویم. مگر اینکه شما کسی باشید که در عین اینکه در قرن بیست و یکم زندگی میکنید، بتوانید همه آن حرفها را بپذیرید که به نظر من غریب است. اما بهطور عمومی برای یک زندگی آرمانی باید این کارها را انجام دهیم. اگر این پنج نوع غربالگری انجام شود، این کتابها بسیار میتوانند مفید باشند.
⭕️ سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن
@mostafamalekian
❓️مراقبه برای چه کسانی است
🔹مراقبه برای همه انسانها نیست. خدا از همه انسانها فعالیت میخواهد اما از همه مراقبه یا مشاهدت نمیخواهد. از کجا بفهمیم خدا از چه کسی مراقبه و مشاهدت را خواسته است؟ نویسنده در دو جا از کتاب، ۳ علامت برای کسانی که میتوانند اهل مشاهدت باشند و بلکه باید چنین باشند، به دست میدهد. بنابراین خدا به کسی دستور نمیدهد که اهل مراقبت باشد، بلکه فرد باید ببیند این حالت یا حالات سهگانه را در خود دارد یا خیر، اگر وجود دارد، باید زندگی اجتماعی را رها کند و اهل مراقبه شود:
1️⃣ اخلاقیات را رعایت کند و در بند دروغ و تزویر و ریا و خدعه و نیرنگ و تکبر و خیانت در امانت و وعدهشکنی و بیانصافی نباشد.
2️⃣ در صورت برآورده شدن همه نیازهای مادی و معنوی، هنوز هم تشنگی احساس کند. یعنی در امور مادی مثل ثروت و شهرت و قدرت و احترام و آبرو و محبوبیت و علم قیل و قالی و امور معنوی مثل شادی و امیدواری و آشتی با خود و تعادل با محیط و یکپارچگی وجودی و معناداری سیراب باشد. علامت دوم فردی که باید سراغ مراقبه برود، این است که بهرغم همه اینها هنوز هم گمگشتهای دارد و یکسره معطوف به خدا شود.
3️⃣ وقتی اهل مراقبه را میبیند یا میشنود که چگونه زندگی میکنند، طلبی در او پدید میآید و به یاد آنها اشک میریزد و حسرت در او پدید میآید. فردی که این سه ویژگی را دارد، اگر تا آخر عمر هم در زندگی اجتماعی باشد، از خودش ناراضی است و باید به سمت مراقبه برود. در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن این سه ویژگی، تنها اهل مجاهدت است و جهنمی نیست. از این جهت جمله حضرت عیسی(ع) اهمیت پیدا میکند که میفرماید: «چه بسیارند فراخواندهشدگان به خانه پدر من و چه اندکند راه یافتگان به آن خانه». یعنی همه به اطاعت از خدا دعوت شدهاند، اما راه یافتن به درون خانه، یعنی اهل مراقبه اندکند.
⭕️ سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن
@mostafamalekian
🔹مراقبه برای همه انسانها نیست. خدا از همه انسانها فعالیت میخواهد اما از همه مراقبه یا مشاهدت نمیخواهد. از کجا بفهمیم خدا از چه کسی مراقبه و مشاهدت را خواسته است؟ نویسنده در دو جا از کتاب، ۳ علامت برای کسانی که میتوانند اهل مشاهدت باشند و بلکه باید چنین باشند، به دست میدهد. بنابراین خدا به کسی دستور نمیدهد که اهل مراقبت باشد، بلکه فرد باید ببیند این حالت یا حالات سهگانه را در خود دارد یا خیر، اگر وجود دارد، باید زندگی اجتماعی را رها کند و اهل مراقبه شود:
1️⃣ اخلاقیات را رعایت کند و در بند دروغ و تزویر و ریا و خدعه و نیرنگ و تکبر و خیانت در امانت و وعدهشکنی و بیانصافی نباشد.
2️⃣ در صورت برآورده شدن همه نیازهای مادی و معنوی، هنوز هم تشنگی احساس کند. یعنی در امور مادی مثل ثروت و شهرت و قدرت و احترام و آبرو و محبوبیت و علم قیل و قالی و امور معنوی مثل شادی و امیدواری و آشتی با خود و تعادل با محیط و یکپارچگی وجودی و معناداری سیراب باشد. علامت دوم فردی که باید سراغ مراقبه برود، این است که بهرغم همه اینها هنوز هم گمگشتهای دارد و یکسره معطوف به خدا شود.
3️⃣ وقتی اهل مراقبه را میبیند یا میشنود که چگونه زندگی میکنند، طلبی در او پدید میآید و به یاد آنها اشک میریزد و حسرت در او پدید میآید. فردی که این سه ویژگی را دارد، اگر تا آخر عمر هم در زندگی اجتماعی باشد، از خودش ناراضی است و باید به سمت مراقبه برود. در غیر این صورت یعنی در صورت نداشتن این سه ویژگی، تنها اهل مجاهدت است و جهنمی نیست. از این جهت جمله حضرت عیسی(ع) اهمیت پیدا میکند که میفرماید: «چه بسیارند فراخواندهشدگان به خانه پدر من و چه اندکند راه یافتگان به آن خانه». یعنی همه به اطاعت از خدا دعوت شدهاند، اما راه یافتن به درون خانه، یعنی اهل مراقبه اندکند.
⭕️ سخنرانی مصطفی ملکیان درباره کتاب ابرهای ندانستن
@mostafamalekian
🔈 فایل صوتی جلسه رونمایی از کتاب در آمدی جدید به روانشناسی اخلاق اثر والری تیبریوس | نشر آسمان خیال| با سخنرانی مصطفی ملکیان
@mostafamalekian
@khanehashena
@mostafamalekian
@khanehashena
رونمایی از کتاب روانشناسی اخلاق
مصطفی ملکیان
🔈 فایل صوتی جلسه رونمایی از کتاب در آمدی جدید به روانشناسی اخلاق اثر والری تیبریوس | نشر آسمان خیال| با سخنرانی مصطفی ملکیان
@mostafamalekian
@khanehashena
@mostafamalekian
@khanehashena
✅وقتی آدم اخلاقی عمل می کند مثل نوکری است که یک ارباب دارد.
✍️مصطفی ملکیان
🔹در هماهنگی درونی: که در روانشناسی به آن INTEGRATION می گویند، یکی از مهمترین عوامل آبادانی روان انسان هماهنگی درونی است. به تعبیر عیسی: کاری می کنیم که خانه درون خودمان را بر ضد خودمان اتاق اتاق، می کنیم. درون ما ممکن است حجره حجره شود. این حجره ها و اتاق ها با هم نزاع دارند. دقت کنید شما در درون خود اگر ثروت طلب باشید، شهرت طلب هم باشید، قدرت طلب هم باشید، جویای احترام، آبرو و محبوبیت و علم هم باشید، آیا این چیزهای متعدد که می خواهید همه وقت با هم آشتی دارند؟ یا گاهی با هم نزاع هم پیدا می کنند؟ یا وقتی من می خواهم ثروتم انباشته بشود باید از قدرت صرف نظر کنم. وقتی من چیزهای متعدد را در زندگی ام می خواهم، معنی اش این است که درونم را حجره حجره کرده ام و اینها با هم نزاع دارند. مثل این است که یک اتاق دمایش 90 درجه است و دیگری 50 درجه. نیاز است از نظر روانی کل وجود من یک خانه شود. به این موضوع هماهنگی درونی می گوییم. یعنی شما وقتی اخلاقی باشی در هر اوضاع و احوالی می دانی باید چه کنی. اما وقتی اخلاقی نباشی، در هر اوضاع و احوالی نمی دانی که تصمیمی بگیری که در این اوضاع و احوال بر شهرت خود اضافه کنی؟ بر قدرت؟ بر احترامت؟ بر ثروتت؟ اینها با هم نزاع دارند. با هم آشتی ندارند. وقتی آدم اخلاقی عمل می کند مثل نوکری است که یک ارباب دارد. اما وقتی اخلاقی عمل نمی کند نوکر چند ارباب می شود.
🔹مثال: من سر کلاس استادم نشسته ام و سخن استادم را گوش می کنم. من دانشجوی آن استاد هستم. مثلا استاد خطا گفت، چه باید بکنم؟ باید واکنش نشان بدهم یا خیر؟ اگر واکنش نشان بدهم استاد می فهمد که من چقدر دانشجوی قوی ای هستم. چقدر عمق فهم دارم. این خواسته من می گوید: «پاشو بگو.» خواسته دیگرم این است که از استاد نمره هم می خواهم. اگر واکنش نشان دهم فردا ممکن است نمره من را ندهد. استاد نسبت به من کینه و نفرت پیدا کند. لذا درونم به من می گوید بنشین و هیچی نگو. از طرفی من می خواهم به هم کلاسی هایم بگویم شما نفهمیدید غلط معلم را و من فهمیدم. این خواسته به من می گوید پاشو بگو. از طرف دیگر دختری در کلاس است که من از او خوشم می آید. این احساس هم می گوید پاشو بگو. حال باید چه کنم؟ آدم نمی داند چه باید بکند. چرا؟ چون از یک جا فرمان نمی گیرد. هم قدرت طلبی به من فرمان می دهد. هم شهرت طلبی. هم احترام جویی، محبوبیت خواهی، همه به من فرمان می دهند که همه در جهات مختلفی هستند. در انجیل حضرت عیسی می گوید: نوکری داریم که فقط تابع یک آدم است. اما چند شریک هستند که با هم نزاع دارند. این دو کدام بهتر است؟ وقتی آدم یک ارباب داشته باشد تکلیفش مشخص است. اما وقتی من نوکر چند ارباب باشم یکی می گوید این کار را بکن دیگری چیز دیگری می گوید. ما در درون خود چنین وضعی پیدا می کنیم. وقتی اخلاق راهنمای عمل من نیست، آنوقت مطلوب های شخصی اجتماعی راهنمای عمل من می شوند. مطلوب های شخصی اجتماعی در ظرف اجتماع حاصل می آیند ولی برای من حاصل می آیند. شهرت، قدرت، مطلوبیت، علم، احترام.
➖درسگفتار فلسفه و اخلاق نیکوکاری،جلسه چهارم،آگاپه
@mostafamalekian
@agapenetwork
✍️مصطفی ملکیان
🔹در هماهنگی درونی: که در روانشناسی به آن INTEGRATION می گویند، یکی از مهمترین عوامل آبادانی روان انسان هماهنگی درونی است. به تعبیر عیسی: کاری می کنیم که خانه درون خودمان را بر ضد خودمان اتاق اتاق، می کنیم. درون ما ممکن است حجره حجره شود. این حجره ها و اتاق ها با هم نزاع دارند. دقت کنید شما در درون خود اگر ثروت طلب باشید، شهرت طلب هم باشید، قدرت طلب هم باشید، جویای احترام، آبرو و محبوبیت و علم هم باشید، آیا این چیزهای متعدد که می خواهید همه وقت با هم آشتی دارند؟ یا گاهی با هم نزاع هم پیدا می کنند؟ یا وقتی من می خواهم ثروتم انباشته بشود باید از قدرت صرف نظر کنم. وقتی من چیزهای متعدد را در زندگی ام می خواهم، معنی اش این است که درونم را حجره حجره کرده ام و اینها با هم نزاع دارند. مثل این است که یک اتاق دمایش 90 درجه است و دیگری 50 درجه. نیاز است از نظر روانی کل وجود من یک خانه شود. به این موضوع هماهنگی درونی می گوییم. یعنی شما وقتی اخلاقی باشی در هر اوضاع و احوالی می دانی باید چه کنی. اما وقتی اخلاقی نباشی، در هر اوضاع و احوالی نمی دانی که تصمیمی بگیری که در این اوضاع و احوال بر شهرت خود اضافه کنی؟ بر قدرت؟ بر احترامت؟ بر ثروتت؟ اینها با هم نزاع دارند. با هم آشتی ندارند. وقتی آدم اخلاقی عمل می کند مثل نوکری است که یک ارباب دارد. اما وقتی اخلاقی عمل نمی کند نوکر چند ارباب می شود.
🔹مثال: من سر کلاس استادم نشسته ام و سخن استادم را گوش می کنم. من دانشجوی آن استاد هستم. مثلا استاد خطا گفت، چه باید بکنم؟ باید واکنش نشان بدهم یا خیر؟ اگر واکنش نشان بدهم استاد می فهمد که من چقدر دانشجوی قوی ای هستم. چقدر عمق فهم دارم. این خواسته من می گوید: «پاشو بگو.» خواسته دیگرم این است که از استاد نمره هم می خواهم. اگر واکنش نشان دهم فردا ممکن است نمره من را ندهد. استاد نسبت به من کینه و نفرت پیدا کند. لذا درونم به من می گوید بنشین و هیچی نگو. از طرفی من می خواهم به هم کلاسی هایم بگویم شما نفهمیدید غلط معلم را و من فهمیدم. این خواسته به من می گوید پاشو بگو. از طرف دیگر دختری در کلاس است که من از او خوشم می آید. این احساس هم می گوید پاشو بگو. حال باید چه کنم؟ آدم نمی داند چه باید بکند. چرا؟ چون از یک جا فرمان نمی گیرد. هم قدرت طلبی به من فرمان می دهد. هم شهرت طلبی. هم احترام جویی، محبوبیت خواهی، همه به من فرمان می دهند که همه در جهات مختلفی هستند. در انجیل حضرت عیسی می گوید: نوکری داریم که فقط تابع یک آدم است. اما چند شریک هستند که با هم نزاع دارند. این دو کدام بهتر است؟ وقتی آدم یک ارباب داشته باشد تکلیفش مشخص است. اما وقتی من نوکر چند ارباب باشم یکی می گوید این کار را بکن دیگری چیز دیگری می گوید. ما در درون خود چنین وضعی پیدا می کنیم. وقتی اخلاق راهنمای عمل من نیست، آنوقت مطلوب های شخصی اجتماعی راهنمای عمل من می شوند. مطلوب های شخصی اجتماعی در ظرف اجتماع حاصل می آیند ولی برای من حاصل می آیند. شهرت، قدرت، مطلوبیت، علم، احترام.
➖درسگفتار فلسفه و اخلاق نیکوکاری،جلسه چهارم،آگاپه
@mostafamalekian
@agapenetwork
نظرسنجی: شما کدام کتاب/کتاب های مصطفی ملکیان را مطالعه کرده اید؟
(تذکر: ۱.می توانید چند گزینه را انتخاب کنید. ۲.کتاب های ترجمه شده توسط استاد ملکیان در لیست نیست)
(تذکر: ۱.می توانید چند گزینه را انتخاب کنید. ۲.کتاب های ترجمه شده توسط استاد ملکیان در لیست نیست)
Anonymous Poll
26%
راهی به رهایی
18%
مشتاقی و مهجوری
13%
مهر ماندگار
13%
حدیث آرزومندی
13%
تقدیر ما، تدبیرما
15%
در رهگذار باد و نگهبان لاله
13%
زمین از دریچه آسمان
13%
عمر دوباره
55%
هیچکدام
☑️ تجربه دردناک بنیادین است؛ نه تجربه لذت بخش
✍️اسوالد هَنفلینگ
🔹شوپنهاور بر این باور است که وجه دردناک تجربه وجه غالب آن است، زیرا تجربه دردناک بنیادی است نه تجربه لذت بخش. درد است، نه لذت، که ایجابی است و ما را به احساس خود وا میدارد (به نظر او، این نشان میدهد که چرا لحظات لذت بخش تندتر میگذرند). شوپنهاور چند مثال میزند: «ما درد را احساس میکنیم، اما بی دردی را نه؛ مراقبت را احساس میکنیم، اما رهایی از مراقبت را نه؛ ترس را احساس میکنیم، اما ایمنی و امنیت را نه». سلامت و جوانی و آزادی «سه موهبت بزرگ زندگیاند» ولی ما به آنها توجهی نداریم. تا وقتی که داریمشان و فقط وقتی به آنها توجه میکنیم که از دستشان بدهیم؛ چون آنها هم سلبیاند.
🔹کسی هم که از سلامت کامل، جز برخی ناراحتیهای کوچک، بهره مند است به آن مشکلات توجه میکند، به «این که کفشش یک ذره پایش را میزند»، نه به سلامت کلیاش. اما این مثالها برای اثبات اینکه «درد و نه لذت، ایجابی است» کفایت نمیکند، زیرا تجربههایی ایجابی در کارند که صرفاً صلب تجربههای سلبی نیستند. برای مثال، لذت نگاه کردن به گلها صرفاً مخالف نگاه نکردن به گلها نیست. با وجود این، درست است که بسیاری از اموری که بیشترین ارزش را برای ما دارند (سلامت، آزادی، امنیت) سلبیاند.
🔹شخص وقتی سالم است که مشکلی نداشته باشد؛ وقتی آزاد است که در قیدوبند نباشد و غیره. سلامت خود را آنگونه برای آگاهی تحمیل نمیکند که درد و معلولیت میکنند.
ما گاه با نگریستن به اوقات خوش گذشته، شاید با حسرت، میگوییم آنوقت نمیفهمیدیم که چه وضع خوبی داریم؛ اما درد و ناخوشی نمیتواند از چنین توجهی بگریزد. بیخبری هم خوشخبری است. روز خوش جهان شاید همان روزی باشد که در آن هیچ اتفاق بدی رخ ندهد که مخابرهاش کنند.
این را که درد و ترس ما را بیشتر به احساس خود وامیدارند میتوان در پرتو تلاش برای بقا هم فهمید.
🔹برخلاف انسان، حیوان به «لذتها و رنج هایی فعلی» محدود است. شادیها و غمهای او بر هم انباشته نمیشوند آنگونه که در انسان، از طریق حافظه و پیشنگری، بر هم انباشته میشوند.
🔹او به اثری از آنتون ویلهلم تیش بین -نقاش اهل فلسفه- اشاره میکند که قسمت بالایی آن زنانی را نشان میدهد که بچههایشان را از آنها دزدیدهاند، درحالیکه در قسمت پایین تصویر، گوسفندانی نشان دادهشدهاند که برههایشان را از آنها جدا کردهاند.در آن زنان درد و دلهره و ناامیدی مادرانه عمیقی میبینیم که در گوسفندان نمیبینیم؛ هوش حیوانی کند گوسفندان آنها را به غصه خوردن بر این وضع تجهیز نکرده است.
➖کتاب در جستجوی معنا، نوشته اسوالد هنفلینگ، ترجمه امیرحسین خداپرست و غزاله حجتی، نشر کرگدن (#معرفی_شده_توسط_مصطفی_ملکیان)
@mostafamalekian
@kargadanpub
✍️اسوالد هَنفلینگ
🔹شوپنهاور بر این باور است که وجه دردناک تجربه وجه غالب آن است، زیرا تجربه دردناک بنیادی است نه تجربه لذت بخش. درد است، نه لذت، که ایجابی است و ما را به احساس خود وا میدارد (به نظر او، این نشان میدهد که چرا لحظات لذت بخش تندتر میگذرند). شوپنهاور چند مثال میزند: «ما درد را احساس میکنیم، اما بی دردی را نه؛ مراقبت را احساس میکنیم، اما رهایی از مراقبت را نه؛ ترس را احساس میکنیم، اما ایمنی و امنیت را نه». سلامت و جوانی و آزادی «سه موهبت بزرگ زندگیاند» ولی ما به آنها توجهی نداریم. تا وقتی که داریمشان و فقط وقتی به آنها توجه میکنیم که از دستشان بدهیم؛ چون آنها هم سلبیاند.
🔹کسی هم که از سلامت کامل، جز برخی ناراحتیهای کوچک، بهره مند است به آن مشکلات توجه میکند، به «این که کفشش یک ذره پایش را میزند»، نه به سلامت کلیاش. اما این مثالها برای اثبات اینکه «درد و نه لذت، ایجابی است» کفایت نمیکند، زیرا تجربههایی ایجابی در کارند که صرفاً صلب تجربههای سلبی نیستند. برای مثال، لذت نگاه کردن به گلها صرفاً مخالف نگاه نکردن به گلها نیست. با وجود این، درست است که بسیاری از اموری که بیشترین ارزش را برای ما دارند (سلامت، آزادی، امنیت) سلبیاند.
🔹شخص وقتی سالم است که مشکلی نداشته باشد؛ وقتی آزاد است که در قیدوبند نباشد و غیره. سلامت خود را آنگونه برای آگاهی تحمیل نمیکند که درد و معلولیت میکنند.
ما گاه با نگریستن به اوقات خوش گذشته، شاید با حسرت، میگوییم آنوقت نمیفهمیدیم که چه وضع خوبی داریم؛ اما درد و ناخوشی نمیتواند از چنین توجهی بگریزد. بیخبری هم خوشخبری است. روز خوش جهان شاید همان روزی باشد که در آن هیچ اتفاق بدی رخ ندهد که مخابرهاش کنند.
این را که درد و ترس ما را بیشتر به احساس خود وامیدارند میتوان در پرتو تلاش برای بقا هم فهمید.
🔹برخلاف انسان، حیوان به «لذتها و رنج هایی فعلی» محدود است. شادیها و غمهای او بر هم انباشته نمیشوند آنگونه که در انسان، از طریق حافظه و پیشنگری، بر هم انباشته میشوند.
🔹او به اثری از آنتون ویلهلم تیش بین -نقاش اهل فلسفه- اشاره میکند که قسمت بالایی آن زنانی را نشان میدهد که بچههایشان را از آنها دزدیدهاند، درحالیکه در قسمت پایین تصویر، گوسفندانی نشان دادهشدهاند که برههایشان را از آنها جدا کردهاند.در آن زنان درد و دلهره و ناامیدی مادرانه عمیقی میبینیم که در گوسفندان نمیبینیم؛ هوش حیوانی کند گوسفندان آنها را به غصه خوردن بر این وضع تجهیز نکرده است.
➖کتاب در جستجوی معنا، نوشته اسوالد هنفلینگ، ترجمه امیرحسین خداپرست و غزاله حجتی، نشر کرگدن (#معرفی_شده_توسط_مصطفی_ملکیان)
@mostafamalekian
@kargadanpub