مصطفی ملکیان
🔈در باب ضد و نقیض بودن برخی جملات قصار و زیبا ✔️مصطفی ملکیان @mostafamalekian
🔈 در این فایل صوتی خواهید شنید :
✅امروز روزگار کلمات قصار شده است .
✅شما بیایید یک وقتی این حرف های شیک(قصار) را که در فضای مجازی می خوانید کنار هم بگذارید ببینید چه قدر ضد و نقیض است ؛این همان سرگشتگی است که هایدگر می گفت .
✅در قدیم هم امثال حافظ این کار را برای ما می کردند در یک بیت می گفتند عشق از وقتی آمد من شادم! بعد می گفت:عشق از وقتی در خانه مرا زد جز تیرگی ندیدم! همه اش هم می گفتیم: به به !
➖استاد ملکیان،سخنرانی در باب حرف مفت
@mostafamalekian
✅امروز روزگار کلمات قصار شده است .
✅شما بیایید یک وقتی این حرف های شیک(قصار) را که در فضای مجازی می خوانید کنار هم بگذارید ببینید چه قدر ضد و نقیض است ؛این همان سرگشتگی است که هایدگر می گفت .
✅در قدیم هم امثال حافظ این کار را برای ما می کردند در یک بیت می گفتند عشق از وقتی آمد من شادم! بعد می گفت:عشق از وقتی در خانه مرا زد جز تیرگی ندیدم! همه اش هم می گفتیم: به به !
➖استاد ملکیان،سخنرانی در باب حرف مفت
@mostafamalekian
Audio
✅ ترجیعبند سعدی
با صدای استاد ملکیان
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
@biqarariha
🔻
@mostafamalekian
با صدای استاد ملکیان
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنبالهی کار خویش گیرم
@biqarariha
🔻
@mostafamalekian
⭕️ بزرگترین مصیبت یک جامعه، این است که جامعه تکآوا بشود.
🔹 بزرگترین مصیبت یک جامعه، این است که جامعه تکآوا بشود. مهم نیست که آن آوا چه آوایی باشد. مهم این است که تکآواست. اگر به تعبیر خودتان، به تشخیص خودتان، بهترین ایدئولوژی، بهترین نظام اندیشگی، بهترین آرا و انظار را منحصر بهفردش کردید، و اجازه ندهید جامعه در معرض وزش افکار دیگر، آراء و نظرات دیگر، ایدئولوژیهای دیگر، قرار بگیرد. این تکآوایی به جامعهتان زیان میزند. من بارها و بارها گفتهام همینطور که بومشناسیِ محیطهای زیستی، یعنی محیطهای گیاهی و جانوری، نه فقط به تکثر گیاهان و جانوران، بلکه به تنوع گیاهان و جانوران موجود، بستگی دارد، بومشناخت فکری ما هم فقط به تکثر آراء و نظرات بستگی ندارد. حیاتش به این است که نظرات تنوع داشته باشد. اگر من هزار نوع گیاه مختلف را که از هر کدام، هزار فقرهاش وجود دارد، بکَنم و بگویم به جای این یک میلیون درخت، و نهال و گیاهی که کندهام، یک میلیون درخت و نهال و گیاهِ از یک نوع بکَنم، تکثرش همان یک میلیون است، اما چون تنوعش از هزار رسیده به یک، بومشناخت زیستی، به من میگوید که تو تا سه سال دیگر، این گیاه را نخواهی داشت، این جانور را نخواهی داشت. آن چیزی که در بومشناسی جانوری و در بومشناسی گیاهی مهم است این است که نه تنها باید تکثر وجود داشته باشد، تنوع هم باید وجود داشته باشد و این در باب عالم انسانی بهمراتب صادقتر است تا عالم گیاهان و جانوران. در عالم انسانی هم در عالم فرهنگ انسانی، از سایر عوالم و ساحتهای زندگی انسانی مهمتر است که ما با تنوع سروکار داشته باشیم. این نکته خیلی اهمیت دارد. ما اگر گفتیم «هم زِ من میٰروید و هم میخورم/ کام قندم نِیْسِتان شِکّرم»، بزرگترین مشکلی که پیدا میکنیم این است که بعد از مدتی دیگر چیزی نداریم که از ما بروید و چیزی نداریم که از روییدهٔ خودمان بتوانیم مصرف کنیم.
🔹عالم انسانی، این عالم نیست؛ عالم انسانی، عالم نیازهای متقابل است. حالا من کاری به دیدگاههای فرزانگان و عرفا و بعضی از بنیانگذاران ادیان و مذاهب و الهیدانان ندارم در این باب که چقدر بحثهای عمیقی کردهاند، که عالم انسانی، عالم نیازهای متقابل است. اگر انسانی، فرداً، یا مجموعهای از انسانها جمعاً و اجتماعاً احساس بینیازی از غیر کردند، این احساس بینیازی، آغازِ پایان آنهاست. یعنی ناقوس مرگ خودشان را به صدا درآوردهاند. من تا وقتی استنباط واقعیام این است که به شما نیازمندم در عالم فکر و فرهنگ، تا آن وقت ریشهٔ من در آب است و امید این که زنده بمانم هست. از روزی که گمان کردم که یا من بهعنوان یک فرد یا من بهعنوان عضو یک جامعه، از افراد دیگر و جوامع دیگر، من بینیازم در عالم فکر و فرهنگ، من دیگه باید بدانم که آغازِ پایان من است. یعنی دیگر از این به بعد من در سرازیریام، حالا دیر یا زود این سرازیری من فرا میرسد. در باب نهضت ترجمه، بسیاری از اسلامشناسان، خاورشناسان، تاکید بر این نکته دارند که واقعا نهضت ترجمه، به هر انگیزهای که آغاز شد، که ما به انگیزهها کار نداریم که به چه انگیزهای آغاز شد، ولی نتیجهاش شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی بود. و من میخواهم این را عرض بکنم که این در زمان ما اهمیتش بهمراتب بیشتر از آن زمان است. به جهاتی که در جاهای دیگر گفتهام، نهضت ترجمه امروز اهمیتش بهمراتب از قرن دوم هجری برای جهان اسلام بیشتر است، و اساسا برای همهٔ جامعهها، و فرهنگها و تمدنها. چرا؟ برای اینکه این تکآوایی، خاکسترنشین میکند یک جامعه را. یک جامعه نباید تکآوا باشد. باید همهٔ آراء و انظار در این جامعه طرح بشوند و بعد در مصاف فرهنگی و استدلالی که با هم میکنند معلوم کنند که کدامشان قوت بیشتر دارند، کدامشان ضعفشان بیشتر است، کدامشان بیشتر حل مسئله میکنند، کدامشان بیشتر رفع مشکل میکنند و کدامشان بهترین نحوهٔ پرداخت به یک موضوعند.
🔹تا جنگی صورت نگیرد، همه میتوانند ادعای پهلوانی و قهرمانی بکنند، فقط وقتی جنگ صورت میگیرد و مغلوبه میشود و کارزار، کارزار بسیار جدی میشود، معلوم میشود که کی پهلوان است و کی پهلوانپنبه است. ما باید آماده باشیم و آمادگی را در خودمان بهعنوان یک فرد ایجاد بکنیم که همهٔ آراء و انظار را بشنویم و در این مصافی که این آراء و انظار با یکدیگر داریم بتونیم موضع خودمان را موضع در واقع تقویتشدهتر و موضع قابل دفاعتر بکنیم. این تکآوایی را فقط ترجمه از میان می برد.
〰سخنرانی ترجمه و تفکر
@soleimanipur
@mostafamalekian
🔹 بزرگترین مصیبت یک جامعه، این است که جامعه تکآوا بشود. مهم نیست که آن آوا چه آوایی باشد. مهم این است که تکآواست. اگر به تعبیر خودتان، به تشخیص خودتان، بهترین ایدئولوژی، بهترین نظام اندیشگی، بهترین آرا و انظار را منحصر بهفردش کردید، و اجازه ندهید جامعه در معرض وزش افکار دیگر، آراء و نظرات دیگر، ایدئولوژیهای دیگر، قرار بگیرد. این تکآوایی به جامعهتان زیان میزند. من بارها و بارها گفتهام همینطور که بومشناسیِ محیطهای زیستی، یعنی محیطهای گیاهی و جانوری، نه فقط به تکثر گیاهان و جانوران، بلکه به تنوع گیاهان و جانوران موجود، بستگی دارد، بومشناخت فکری ما هم فقط به تکثر آراء و نظرات بستگی ندارد. حیاتش به این است که نظرات تنوع داشته باشد. اگر من هزار نوع گیاه مختلف را که از هر کدام، هزار فقرهاش وجود دارد، بکَنم و بگویم به جای این یک میلیون درخت، و نهال و گیاهی که کندهام، یک میلیون درخت و نهال و گیاهِ از یک نوع بکَنم، تکثرش همان یک میلیون است، اما چون تنوعش از هزار رسیده به یک، بومشناخت زیستی، به من میگوید که تو تا سه سال دیگر، این گیاه را نخواهی داشت، این جانور را نخواهی داشت. آن چیزی که در بومشناسی جانوری و در بومشناسی گیاهی مهم است این است که نه تنها باید تکثر وجود داشته باشد، تنوع هم باید وجود داشته باشد و این در باب عالم انسانی بهمراتب صادقتر است تا عالم گیاهان و جانوران. در عالم انسانی هم در عالم فرهنگ انسانی، از سایر عوالم و ساحتهای زندگی انسانی مهمتر است که ما با تنوع سروکار داشته باشیم. این نکته خیلی اهمیت دارد. ما اگر گفتیم «هم زِ من میٰروید و هم میخورم/ کام قندم نِیْسِتان شِکّرم»، بزرگترین مشکلی که پیدا میکنیم این است که بعد از مدتی دیگر چیزی نداریم که از ما بروید و چیزی نداریم که از روییدهٔ خودمان بتوانیم مصرف کنیم.
🔹عالم انسانی، این عالم نیست؛ عالم انسانی، عالم نیازهای متقابل است. حالا من کاری به دیدگاههای فرزانگان و عرفا و بعضی از بنیانگذاران ادیان و مذاهب و الهیدانان ندارم در این باب که چقدر بحثهای عمیقی کردهاند، که عالم انسانی، عالم نیازهای متقابل است. اگر انسانی، فرداً، یا مجموعهای از انسانها جمعاً و اجتماعاً احساس بینیازی از غیر کردند، این احساس بینیازی، آغازِ پایان آنهاست. یعنی ناقوس مرگ خودشان را به صدا درآوردهاند. من تا وقتی استنباط واقعیام این است که به شما نیازمندم در عالم فکر و فرهنگ، تا آن وقت ریشهٔ من در آب است و امید این که زنده بمانم هست. از روزی که گمان کردم که یا من بهعنوان یک فرد یا من بهعنوان عضو یک جامعه، از افراد دیگر و جوامع دیگر، من بینیازم در عالم فکر و فرهنگ، من دیگه باید بدانم که آغازِ پایان من است. یعنی دیگر از این به بعد من در سرازیریام، حالا دیر یا زود این سرازیری من فرا میرسد. در باب نهضت ترجمه، بسیاری از اسلامشناسان، خاورشناسان، تاکید بر این نکته دارند که واقعا نهضت ترجمه، به هر انگیزهای که آغاز شد، که ما به انگیزهها کار نداریم که به چه انگیزهای آغاز شد، ولی نتیجهاش شکوفایی فرهنگ و تمدن اسلامی بود. و من میخواهم این را عرض بکنم که این در زمان ما اهمیتش بهمراتب بیشتر از آن زمان است. به جهاتی که در جاهای دیگر گفتهام، نهضت ترجمه امروز اهمیتش بهمراتب از قرن دوم هجری برای جهان اسلام بیشتر است، و اساسا برای همهٔ جامعهها، و فرهنگها و تمدنها. چرا؟ برای اینکه این تکآوایی، خاکسترنشین میکند یک جامعه را. یک جامعه نباید تکآوا باشد. باید همهٔ آراء و انظار در این جامعه طرح بشوند و بعد در مصاف فرهنگی و استدلالی که با هم میکنند معلوم کنند که کدامشان قوت بیشتر دارند، کدامشان ضعفشان بیشتر است، کدامشان بیشتر حل مسئله میکنند، کدامشان بیشتر رفع مشکل میکنند و کدامشان بهترین نحوهٔ پرداخت به یک موضوعند.
🔹تا جنگی صورت نگیرد، همه میتوانند ادعای پهلوانی و قهرمانی بکنند، فقط وقتی جنگ صورت میگیرد و مغلوبه میشود و کارزار، کارزار بسیار جدی میشود، معلوم میشود که کی پهلوان است و کی پهلوانپنبه است. ما باید آماده باشیم و آمادگی را در خودمان بهعنوان یک فرد ایجاد بکنیم که همهٔ آراء و انظار را بشنویم و در این مصافی که این آراء و انظار با یکدیگر داریم بتونیم موضع خودمان را موضع در واقع تقویتشدهتر و موضع قابل دفاعتر بکنیم. این تکآوایی را فقط ترجمه از میان می برد.
〰سخنرانی ترجمه و تفکر
@soleimanipur
@mostafamalekian
🔅گفتگوی استاد ملکیان با نشریه میلان (هفته نامه جوانان مشهد)
➖با عنوان : تک صدایی پذیرفتنی نیست .
@mostafamalekian
➖با عنوان : تک صدایی پذیرفتنی نیست .
@mostafamalekian
گفتگو_نشریه_میلان_با_استاد_ملکیان.pdf
1.4 MB
🔅گفتگوی استاد ملکیان با نشریه میلان (هفته نامه جوانان مشهد)
➖با عنوان : تک صدایی پذیرفتنی نیست .
@mostafamalekian
➖با عنوان : تک صدایی پذیرفتنی نیست .
@mostafamalekian
🔻 اگر قرار باشد سياست گذاران اقتصادى يک جامعه،سياست هايى را اعمال کنند که براى يک نسل تضييقاتى ايجاد کند ولى سبب گشايش براى نسل هاى آينده شود چه نکات اخلاقى را بايد در نظر بگيرند ؟
🔹در اخلاق سياست گذارى سه مسئله دخيل است:
يک. چند درصد احتمال آمارى معقول وجود دارد که اين سياست گذارى که براى يک نسل تضييقاتى فراهم مى آورد،براى نسل بعد گشايشى پديد بياورد.
دو. پاسخ به اين سوال که تا چه حد سياست گذاران حق دارند منفعت کسى را فداى منفعت ديگرى بکنند.
سه. سياست گذاران بايد نيازها را از خواسته ها تفکيک بکنند چون هر چند از نظر اخلاقى، ما ملزم به برآوردن خواسته هاى ديگران نيستيم ولى اخلاقا حق برنياوردن نيازهاى آنان را نداريم. بنابراين تضييقات سياست گذارى ها نمى تواند شامل نيازهاى يک نسل باشد.
استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇
🔹در اخلاق سياست گذارى سه مسئله دخيل است:
يک. چند درصد احتمال آمارى معقول وجود دارد که اين سياست گذارى که براى يک نسل تضييقاتى فراهم مى آورد،براى نسل بعد گشايشى پديد بياورد.
دو. پاسخ به اين سوال که تا چه حد سياست گذاران حق دارند منفعت کسى را فداى منفعت ديگرى بکنند.
سه. سياست گذاران بايد نيازها را از خواسته ها تفکيک بکنند چون هر چند از نظر اخلاقى، ما ملزم به برآوردن خواسته هاى ديگران نيستيم ولى اخلاقا حق برنياوردن نيازهاى آنان را نداريم. بنابراين تضييقات سياست گذارى ها نمى تواند شامل نيازهاى يک نسل باشد.
استاد مصطفى ملکيان
@mostafamalekian
👇
Telegram
✅در ترجمه متون فلسفی نیاز به اصطلاحات تثبیت شده داریم
🔹در ترجمه علوم انسانی مثل علوم پایه نشویم، راه به جایی نمی بریم. در علوم پایه و در علوم تجربی طبیعی و برخی علوم طبیعی انسانی یعنی در ریاضیات و منطق، فیزیک، شیمی، زیست شناسی و تا حدی در اقتصاد و در حد کمتری روان شناسی هر لفظی یک معادل بیشتر ندارد. مثلا force در هر کتاب فیزیکی به «نیرو» ترجمه می شود. اما در فلسفه اصطلاحات تثبیت شده نداریم و اصطلاحات تخصصی در کتاب های مختلف به شکل های متفاوت ترجمه می شوند. در علوم انسانی ترجمه ها باید به تدریج به زبانی تثبیت شده برسند، یعنی مثلا اصطلاحات فلسفی باید تثبیت شوند. البته شکی نیست که مثلا اصطلاحی چون subjective و objective نزد کانت و هگل دو معنای متفاوت دارند و بنابراین نمی توان آنها را به یک شکل ترجمه کرد. اما در هر صورت در همه آثار کانت یا در همه آثار هگل این دو اصطلاح باید به یک شکل ترجمه شوند تا خواننده متوجه بشود و وقتی متنی از کانت را می خواند و به این اصطلاح برخورد می کند، دچار سرگشتگی نشود.
🔹متاسفانه در کشور ما بر خلاف این که در حوزه های دیگر تسلیم اصطلاحات جا افتاده شدن ارزش است، در حوزه علوم انسانی این کار ضد ارزش است و هر مترجم برای خودش معادل سازی تازه می کند و این چیزی جز آشفتگی زبانی ایجاد نمی کند. ما باید تسلیم علمی شویم و بپذیریم که یک اصطلاح رایج است.
➖سخنرانی ترجمه و تفکر
@mostafamalekian
🔹در ترجمه علوم انسانی مثل علوم پایه نشویم، راه به جایی نمی بریم. در علوم پایه و در علوم تجربی طبیعی و برخی علوم طبیعی انسانی یعنی در ریاضیات و منطق، فیزیک، شیمی، زیست شناسی و تا حدی در اقتصاد و در حد کمتری روان شناسی هر لفظی یک معادل بیشتر ندارد. مثلا force در هر کتاب فیزیکی به «نیرو» ترجمه می شود. اما در فلسفه اصطلاحات تثبیت شده نداریم و اصطلاحات تخصصی در کتاب های مختلف به شکل های متفاوت ترجمه می شوند. در علوم انسانی ترجمه ها باید به تدریج به زبانی تثبیت شده برسند، یعنی مثلا اصطلاحات فلسفی باید تثبیت شوند. البته شکی نیست که مثلا اصطلاحی چون subjective و objective نزد کانت و هگل دو معنای متفاوت دارند و بنابراین نمی توان آنها را به یک شکل ترجمه کرد. اما در هر صورت در همه آثار کانت یا در همه آثار هگل این دو اصطلاح باید به یک شکل ترجمه شوند تا خواننده متوجه بشود و وقتی متنی از کانت را می خواند و به این اصطلاح برخورد می کند، دچار سرگشتگی نشود.
🔹متاسفانه در کشور ما بر خلاف این که در حوزه های دیگر تسلیم اصطلاحات جا افتاده شدن ارزش است، در حوزه علوم انسانی این کار ضد ارزش است و هر مترجم برای خودش معادل سازی تازه می کند و این چیزی جز آشفتگی زبانی ایجاد نمی کند. ما باید تسلیم علمی شویم و بپذیریم که یک اصطلاح رایج است.
➖سخنرانی ترجمه و تفکر
@mostafamalekian
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
🔴قابل توجه مخاطبان گرامی؛
سروشِ مولانا طبق سنت چند سال اخیر خود و با نزدیک شدن به پایان سال، محصولات فرهنگی خود را با تخفبف به علاقهمندان ارائه میکند. امسال هم طبق روال گذشته محصولات با 25 درصد تخفیف ارائه میشود. برای اطلاعات بیشتر و تهیه محصولات با روابط عمومی مؤسسه تماس بگیرید.
پ.ن: همراهان گرامی توجه داشته باشید که تعداد محصولات محدود است و این تخفیف تا زمانی ادامه دارد که مؤسسه موجودی داشته باشد.
https://goo.gl/4hHwg5
@souroshmolana
سروشِ مولانا طبق سنت چند سال اخیر خود و با نزدیک شدن به پایان سال، محصولات فرهنگی خود را با تخفبف به علاقهمندان ارائه میکند. امسال هم طبق روال گذشته محصولات با 25 درصد تخفیف ارائه میشود. برای اطلاعات بیشتر و تهیه محصولات با روابط عمومی مؤسسه تماس بگیرید.
پ.ن: همراهان گرامی توجه داشته باشید که تعداد محصولات محدود است و این تخفیف تا زمانی ادامه دارد که مؤسسه موجودی داشته باشد.
https://goo.gl/4hHwg5
@souroshmolana
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
❄️ رابطه ترجمه و تفکر
👤 #مصطفی_ملکیان
چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶
صوت و متن👇
✨→ 3danet.ir/UEKRD
🌾 @sedanet
🌾 @soleimanipur
🌾 @mostafamalekian
👤 #مصطفی_ملکیان
چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶
صوت و متن👇
✨→ 3danet.ir/UEKRD
🌾 @sedanet
🌾 @soleimanipur
🌾 @mostafamalekian
سخنرانی ترجمه و تفکر.pdf
754.8 KB
⭕️متن کامل سه گزارش و پیاده سازی از سخنرانی ترجمه و تفکر
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی | چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶
🌾 @soleimanipur
🌾 @mostafamalekian
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی | چهارشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۶
🌾 @soleimanipur
🌾 @mostafamalekian
🔅تفاوت عشق و دوستی
🔹دوستی و عشق نباید با هم خلط شود. در زندگی اجتماعی خیلی وقتها این مساله خلط شده و مشکلاتی پدید می آورد مثلا با کسی دوست بوده است ولی توقعات عشق داشته یا عاشق کسی بوده ولی با توقعات دوستانه فقط مواجه شده است. مهم است که بفهمیم که یک وقت عاشق کسی هستیم یک وقت دوست کسی هستیم. این دو به انحای مختلفی با هم فرق می کنند. برای اینکه خیلی حرف مبهم نزده باشم اولا در اینجا عشق که می گویم عشق انسان به انسان محل بحث من هست و عشق انسان به خدا یا عشق خدا به انسان و ... محل بحث من نیست. با این توضیح فرق عشق و دوستی را می توان اینطور بیان کرد که در عشق سه مولفه باید با هم باشد تا بتوان به من گفت عاشق شما هستم.
🔹ویژگی های عشق
1⃣ شور و شیدایی (سه مولفه رابرت جی. استرن برگ است، تحقیقات 40ساله تیم عظیم او نشان داد که ظاهرا این سه مولفه باید در عشق وجود داشته باشد. اثرش در ایران تحت عنوان قصه ی عشق ترجمه شده است.)
2⃣ التزام، تعهد commitment یعنی درد و رنج تو را باید درد و رنج خود بیابم و شادی تو را شادی خودم بیابم تا بتوانم نسبت به تو متعهد باشم.
3⃣ محرمیت یعنی هیچ چیز را از تو نهان نکنم اگر خودم را در برابر تو سانسور کردم یعنی intimacy نسبت به تو وجود ندارد. باید بتوانم خود را پیش تو کریستالی کنم وقتی به من نگاه می کنی انگار به یک بلور نگاه میکنی. بتوانی تمام ظرائف و لطائف مرا ببینی بتوانی از باورها و احساسات وعواطف و خواسته های من باخبر باشی. اگر یک چیز را مخفی کنم یعنی خدشه ای و عیبی در عنصر سوم هست.
🔹ویژگی های دوستی
اما دوستی یک نوع ارتباط اجتماعی است که در آن ارتباط من یکی از این سه چیز را می یابم و دوست دارم که حشر و نشرم با شما بیشتر باشد:
1⃣ نفس حضورتان برای من لذت بخش است وقتی هستی لذتی می برم که وقتی نیستی آن لذت مضایقه و دریغ میشود.
2⃣ از شما منفعتی می برم نه لذتی یعنی از طریق شما علم یا فن یا هنری یاد میگیرم حتی ممکن است حضور شما لذت بخش نباشد اما به جهت دوم با شما دوستی دارم زیرا با شماست که به علم یا فن یا هنری می رسم مثل دوستی شاگرد نسبت به استادش چه در علم یا فن یا هنر می باشد.
3⃣فضیلتی از شما عایدم می شود. به این معنا که اگر مثلا شما بردبار هستید من هم بعد مدتی بردبار می شوم یا صداقت شما به من نشت می کند. فضیلتی از شما به من می رسد در واقع نیکی را از شما یاد می گیرم. انسان نیکی را ازطریق اسوه یاد می گیرد. اگر مدتی با او باشم خلق و خوی او را می گیرم، تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی. ویژگی های از مقوله فضیلت و رذیلت از طریق الگو تسری پیدا می کند. این تسری تا جایی است که بعد از مدتی طرز صحبت کردن و تونالیته صدایش مثل دوستش می شود.
🔹در یونان باستان فیلسوفان پی بردند فضیلت و رذیلت کاملا نشت می کند مثل بیماری واگیردار، واگیردار است. مثل ظروف مرتبطه دوستان شبیه هم می شوند. در زندگی زیاد دیدم که دوستان شبیه هم شدند.
🔹دوستی در واقع وجه انحصارطلبانه ندارد یعنی من در آن واحد می توانم نسبت به شما چند نفر احساس دوستی داشته باشم. اما عشق به نظر اکثر روانشناسان وجه انحصارطلبی دارد. یعنی من حداکثر عاشق یک نفرم. امروزه در نظریه multi love بعضی روانشناسان معتقدند که آدم می تواند در آن واحد سه معشوق داشته باشد و نسبت به هر سه نفر هر سه مولفه را داشته باشد.
🔹اخیرا روانشناسی عشق گسترش پیدا کرده و تحقیقات زیادی صورت گرفته است.
- رسول یونان شعر زیبایی دارد "گاه شده است که یک بار چندتا را عاشق شوم گاه شده است که یکی را دوبار عاشق شوم اخر عشق بلدم ریاضیاتم ضعیف است-
یک واقعیتی است که حتی اگر حالت استثنایی هم داشته باشد (از آن استثناهایی که قاعده را هم تایید می کند ولی بالاخره این استثنا هم وجود دارد) ولو در انسان های به هنجار معمولا انتظار این نیست و انتظار این است که در هر آنی انسان عاشق یک نفر باشد.
🎈مصطفی ملکیان،طرحی برای سنجه تعلیم و تربیت ،دی ماه ۹۶
@mostafamalekian
🔹دوستی و عشق نباید با هم خلط شود. در زندگی اجتماعی خیلی وقتها این مساله خلط شده و مشکلاتی پدید می آورد مثلا با کسی دوست بوده است ولی توقعات عشق داشته یا عاشق کسی بوده ولی با توقعات دوستانه فقط مواجه شده است. مهم است که بفهمیم که یک وقت عاشق کسی هستیم یک وقت دوست کسی هستیم. این دو به انحای مختلفی با هم فرق می کنند. برای اینکه خیلی حرف مبهم نزده باشم اولا در اینجا عشق که می گویم عشق انسان به انسان محل بحث من هست و عشق انسان به خدا یا عشق خدا به انسان و ... محل بحث من نیست. با این توضیح فرق عشق و دوستی را می توان اینطور بیان کرد که در عشق سه مولفه باید با هم باشد تا بتوان به من گفت عاشق شما هستم.
🔹ویژگی های عشق
1⃣ شور و شیدایی (سه مولفه رابرت جی. استرن برگ است، تحقیقات 40ساله تیم عظیم او نشان داد که ظاهرا این سه مولفه باید در عشق وجود داشته باشد. اثرش در ایران تحت عنوان قصه ی عشق ترجمه شده است.)
2⃣ التزام، تعهد commitment یعنی درد و رنج تو را باید درد و رنج خود بیابم و شادی تو را شادی خودم بیابم تا بتوانم نسبت به تو متعهد باشم.
3⃣ محرمیت یعنی هیچ چیز را از تو نهان نکنم اگر خودم را در برابر تو سانسور کردم یعنی intimacy نسبت به تو وجود ندارد. باید بتوانم خود را پیش تو کریستالی کنم وقتی به من نگاه می کنی انگار به یک بلور نگاه میکنی. بتوانی تمام ظرائف و لطائف مرا ببینی بتوانی از باورها و احساسات وعواطف و خواسته های من باخبر باشی. اگر یک چیز را مخفی کنم یعنی خدشه ای و عیبی در عنصر سوم هست.
🔹ویژگی های دوستی
اما دوستی یک نوع ارتباط اجتماعی است که در آن ارتباط من یکی از این سه چیز را می یابم و دوست دارم که حشر و نشرم با شما بیشتر باشد:
1⃣ نفس حضورتان برای من لذت بخش است وقتی هستی لذتی می برم که وقتی نیستی آن لذت مضایقه و دریغ میشود.
2⃣ از شما منفعتی می برم نه لذتی یعنی از طریق شما علم یا فن یا هنری یاد میگیرم حتی ممکن است حضور شما لذت بخش نباشد اما به جهت دوم با شما دوستی دارم زیرا با شماست که به علم یا فن یا هنری می رسم مثل دوستی شاگرد نسبت به استادش چه در علم یا فن یا هنر می باشد.
3⃣فضیلتی از شما عایدم می شود. به این معنا که اگر مثلا شما بردبار هستید من هم بعد مدتی بردبار می شوم یا صداقت شما به من نشت می کند. فضیلتی از شما به من می رسد در واقع نیکی را از شما یاد می گیرم. انسان نیکی را ازطریق اسوه یاد می گیرد. اگر مدتی با او باشم خلق و خوی او را می گیرم، تو اول بگو با کیان زیستی پس آنگه بگویم که تو کیستی. ویژگی های از مقوله فضیلت و رذیلت از طریق الگو تسری پیدا می کند. این تسری تا جایی است که بعد از مدتی طرز صحبت کردن و تونالیته صدایش مثل دوستش می شود.
🔹در یونان باستان فیلسوفان پی بردند فضیلت و رذیلت کاملا نشت می کند مثل بیماری واگیردار، واگیردار است. مثل ظروف مرتبطه دوستان شبیه هم می شوند. در زندگی زیاد دیدم که دوستان شبیه هم شدند.
🔹دوستی در واقع وجه انحصارطلبانه ندارد یعنی من در آن واحد می توانم نسبت به شما چند نفر احساس دوستی داشته باشم. اما عشق به نظر اکثر روانشناسان وجه انحصارطلبی دارد. یعنی من حداکثر عاشق یک نفرم. امروزه در نظریه multi love بعضی روانشناسان معتقدند که آدم می تواند در آن واحد سه معشوق داشته باشد و نسبت به هر سه نفر هر سه مولفه را داشته باشد.
🔹اخیرا روانشناسی عشق گسترش پیدا کرده و تحقیقات زیادی صورت گرفته است.
- رسول یونان شعر زیبایی دارد "گاه شده است که یک بار چندتا را عاشق شوم گاه شده است که یکی را دوبار عاشق شوم اخر عشق بلدم ریاضیاتم ضعیف است-
یک واقعیتی است که حتی اگر حالت استثنایی هم داشته باشد (از آن استثناهایی که قاعده را هم تایید می کند ولی بالاخره این استثنا هم وجود دارد) ولو در انسان های به هنجار معمولا انتظار این نیست و انتظار این است که در هر آنی انسان عاشق یک نفر باشد.
🎈مصطفی ملکیان،طرحی برای سنجه تعلیم و تربیت ،دی ماه ۹۶
@mostafamalekian
🍃🍃مشکل تعدد تفاسیر در هرمنوتیک و راه حل های آن
🔹مشکلاتی که در نحوشناسی و معناشناسی و کاربردشناسی که سه شاخه ی مهم زبان شناسی اند در هرمنوتیک یک مشکل واحد میشوند و آن مشکل این است که ما با متنی سر و کار داریم که قابل بیش از یک تفسیر است. آن وقت نمی دانیم که کدامیک از این تفاسیر درست است. بیش از یک فهم میشود از آن داشت و نمی دانیم کدامیک از این فهم ها درست است. بنابراین مشکل عمده تعدد تفاسیر قابل استنباط است، تعدد فهم های قابل استخراج که متن چند تا تفسیر دارد. حال باید چیکار کنیم؟ ظاهراً سه راه بیشتر وجود ندارد.
1️⃣راه حل اول: نسبیگرایی تفسیری
🔻یک راه این است که به relativism هرمنوتیکی معتقد باشیم. یعنی به نسبی گرایی تفسیری معتقد باشیم و آن اینکه بگوییم تغییری که هرکس دارد برای خودش اعتبار دارد، فهمی که هرکس دارد برای خودش اعتبار دارد. این را امروزه معمولاً با تعبیر مرگ مولف در کتاب های هرمنوتیکی به کار میبرد. یعنی مولف مرد، کاری به مرادش نداشته باش تو هر چیز فهمیدی همان است، که به نظر من خیلی نظریه ی غیر قابل دفاع و سخیفی است. اینجا میخواهد بگوید مولف هر نیت و مرادی داشته با آن کاری نداشته باش تو چه میفهمی از این. اگر آقای فلان چیز دیگری میفهمد برای ایشان معتبر است اگر خانم فلان چیز سومی میفهمد، برای ایشان معتبر است و مهم است.
2️⃣راه حل دوم: شکاکیت تفسیری
🔻دیدگاه دوم skepticism یعنی هرمنوتیک شکاکیت تفسیری است. شکاکیت تفسیری یعنی ما میدانیم این متن یک مراد دارد اما ما راهی بدان نداریم و همه مان نسبت به آن متن نافهمیم. اولی میگفت همه ی فهم ها درست است منتها برای خود صاحب فهم، دومی میگفت ما هیچ راهی نداریم به فهم مراد. این اعتراف میکند بالاخره چیزی در ذهن گوینده بوده که ما باید آن را کشف کنیم اما میگوید راهی به کشفش نداریم و کاری نمی شود کرد و نمی توان آن را فهمید. آیا در فرهنگ اسلامی کسی این نظر را داشته؟ اخباریان نسبت به قرآن این نظر را داشتند. و میگفتند ما نمی توانیم مراد خدا را در قرآن کشف کنیم بنابراین رو میکنیم به اخبار. ما به فهم مقصود خدای متعال راه نمی بریم، اخباریون اگر بخواهیم با لسان امروزی بگوییم آدم های شیک و پیکی بودند منتها در رابطه با قرآن یک نوع skepticism داشتند منتهی از نوع هرمنوتیکی راجع به قرآن. میگفتند مراد خدای متعال برای ما قابل فهم نیست و بنابراین باید آن را از چهارده معصوم یپرسیم. شیخ انصاری در رسائل خودشان بحث آنها را پیش کشیده و رد میکند و میگوید نه. این قول هم به نظر من قابل دفاع نیست.
3️⃣راه حل سوم: واقع گرایی هرمنوتیکی
🔻قول سومی هم، که به نظر من درست ترین قول است و در ایران کسانی به آن توجه نمی کنند realism هرمنوتیکی است. این قول سوم میگوید یک مراد در ذهن گوینده یا نویسنده وجود دارد، وظیفه ی ما این است که آن مراد را کشف کنیم، یک متدهایی هم وجود دارند برای فهم اینکه کدام تفسیر درست و کدام نادرست است یا کدام تفسیر یا فهم درست تر و کدام نادرست تر است. هرچ در آلمان و بتی در ایتالیا این دیدگاه را دارند. این ها که دو هرمنوتیست بزرگ قرن بیستم اند به این دیدگاه قائل اند. دیدگاه کسانی که بیشتر آن را برای ما میگویند دیدگاه کسانی است مثل دولوز، فوکو، لیوتار، دریدا، گادامر، اینها معمولاً به غیر واقع گرایی معتقدند.
🔹در اولی همه ی فهم ها درست است. فهم نادرست وجود ندارد در دومی حداکثر یکی از فهم ها درست اند اما ما نمی دانیم کدام یکی. چرا میگویم حداکثر؟ چون ممکن است در دومی هیچکدام از فهم ها درست نباشد اما چون شکاکیم نمی دانیم کدامیک چون شکاکیم، skepticism ایم. به فهم راه ندارد. اما قول سوم میگوید تفسیر و فهم درست و نادرست دارد و با methodology می توان آن را از هم تمیز داد و فهمید این تفسیر درست و دیگری نادرست است یا لاقل این تفسیر، درست تر است از آن تفسیر.
🍎مصطفی ملکیان،تحلیل فلسفی،جلسه 11
@mostafamalekian
🔹مشکلاتی که در نحوشناسی و معناشناسی و کاربردشناسی که سه شاخه ی مهم زبان شناسی اند در هرمنوتیک یک مشکل واحد میشوند و آن مشکل این است که ما با متنی سر و کار داریم که قابل بیش از یک تفسیر است. آن وقت نمی دانیم که کدامیک از این تفاسیر درست است. بیش از یک فهم میشود از آن داشت و نمی دانیم کدامیک از این فهم ها درست است. بنابراین مشکل عمده تعدد تفاسیر قابل استنباط است، تعدد فهم های قابل استخراج که متن چند تا تفسیر دارد. حال باید چیکار کنیم؟ ظاهراً سه راه بیشتر وجود ندارد.
1️⃣راه حل اول: نسبیگرایی تفسیری
🔻یک راه این است که به relativism هرمنوتیکی معتقد باشیم. یعنی به نسبی گرایی تفسیری معتقد باشیم و آن اینکه بگوییم تغییری که هرکس دارد برای خودش اعتبار دارد، فهمی که هرکس دارد برای خودش اعتبار دارد. این را امروزه معمولاً با تعبیر مرگ مولف در کتاب های هرمنوتیکی به کار میبرد. یعنی مولف مرد، کاری به مرادش نداشته باش تو هر چیز فهمیدی همان است، که به نظر من خیلی نظریه ی غیر قابل دفاع و سخیفی است. اینجا میخواهد بگوید مولف هر نیت و مرادی داشته با آن کاری نداشته باش تو چه میفهمی از این. اگر آقای فلان چیز دیگری میفهمد برای ایشان معتبر است اگر خانم فلان چیز سومی میفهمد، برای ایشان معتبر است و مهم است.
2️⃣راه حل دوم: شکاکیت تفسیری
🔻دیدگاه دوم skepticism یعنی هرمنوتیک شکاکیت تفسیری است. شکاکیت تفسیری یعنی ما میدانیم این متن یک مراد دارد اما ما راهی بدان نداریم و همه مان نسبت به آن متن نافهمیم. اولی میگفت همه ی فهم ها درست است منتها برای خود صاحب فهم، دومی میگفت ما هیچ راهی نداریم به فهم مراد. این اعتراف میکند بالاخره چیزی در ذهن گوینده بوده که ما باید آن را کشف کنیم اما میگوید راهی به کشفش نداریم و کاری نمی شود کرد و نمی توان آن را فهمید. آیا در فرهنگ اسلامی کسی این نظر را داشته؟ اخباریان نسبت به قرآن این نظر را داشتند. و میگفتند ما نمی توانیم مراد خدا را در قرآن کشف کنیم بنابراین رو میکنیم به اخبار. ما به فهم مقصود خدای متعال راه نمی بریم، اخباریون اگر بخواهیم با لسان امروزی بگوییم آدم های شیک و پیکی بودند منتها در رابطه با قرآن یک نوع skepticism داشتند منتهی از نوع هرمنوتیکی راجع به قرآن. میگفتند مراد خدای متعال برای ما قابل فهم نیست و بنابراین باید آن را از چهارده معصوم یپرسیم. شیخ انصاری در رسائل خودشان بحث آنها را پیش کشیده و رد میکند و میگوید نه. این قول هم به نظر من قابل دفاع نیست.
3️⃣راه حل سوم: واقع گرایی هرمنوتیکی
🔻قول سومی هم، که به نظر من درست ترین قول است و در ایران کسانی به آن توجه نمی کنند realism هرمنوتیکی است. این قول سوم میگوید یک مراد در ذهن گوینده یا نویسنده وجود دارد، وظیفه ی ما این است که آن مراد را کشف کنیم، یک متدهایی هم وجود دارند برای فهم اینکه کدام تفسیر درست و کدام نادرست است یا کدام تفسیر یا فهم درست تر و کدام نادرست تر است. هرچ در آلمان و بتی در ایتالیا این دیدگاه را دارند. این ها که دو هرمنوتیست بزرگ قرن بیستم اند به این دیدگاه قائل اند. دیدگاه کسانی که بیشتر آن را برای ما میگویند دیدگاه کسانی است مثل دولوز، فوکو، لیوتار، دریدا، گادامر، اینها معمولاً به غیر واقع گرایی معتقدند.
🔹در اولی همه ی فهم ها درست است. فهم نادرست وجود ندارد در دومی حداکثر یکی از فهم ها درست اند اما ما نمی دانیم کدام یکی. چرا میگویم حداکثر؟ چون ممکن است در دومی هیچکدام از فهم ها درست نباشد اما چون شکاکیم نمی دانیم کدامیک چون شکاکیم، skepticism ایم. به فهم راه ندارد. اما قول سوم میگوید تفسیر و فهم درست و نادرست دارد و با methodology می توان آن را از هم تمیز داد و فهمید این تفسیر درست و دیگری نادرست است یا لاقل این تفسیر، درست تر است از آن تفسیر.
🍎مصطفی ملکیان،تحلیل فلسفی،جلسه 11
@mostafamalekian
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
✍️در بارهی درسگفتار «فضیلتهای فکری»
معرفتشناسان فضیلت بر این باورند که معرفتشناسی باید به جای توجه به ویژگیهای تکتک باورها، بر ویژگیهای باورندگان و منشها و عادات فکری آنها تمرکز کند. آنان برای ارزیابی این منشها و عادات فکری از مفاهیم کهن فضیلت و رذیلت استفاده میکنند و استدلال میآورند که منش فکری فضیلتمندانه است که باورهای ما را ارزشمند میسازد و به معرفت بدل میکند. در این دوره، نخست با معرفتشناسی فضیلت آشنا میشویم و درمییابیم این رویکرد معرفتشناختی، برحسب دو گونه تبیین از فضیلت فکری، واجد دو روایت اعتمادگرایانه و مسئولیتگرایانه است. پس از آن، به بررسی فضیلتها و رذیلتهای فکری میپردازیم و، به طور خاص، گشودگی ذهنی و حکمت را، به منزلهی دو فضیلت فکری، و بدخواهی معرفتی را، به منزلهی یک رذیلت فکری، برمیرسیم.
📕مدرس: امیرحسین خداپرست(عضو هیئت علمی انجمن حکمت و فلسفهی ایران و مترجم کتاب فضائل ذهن)
https://goo.gl/txvu5k
@souroshmolana
معرفتشناسان فضیلت بر این باورند که معرفتشناسی باید به جای توجه به ویژگیهای تکتک باورها، بر ویژگیهای باورندگان و منشها و عادات فکری آنها تمرکز کند. آنان برای ارزیابی این منشها و عادات فکری از مفاهیم کهن فضیلت و رذیلت استفاده میکنند و استدلال میآورند که منش فکری فضیلتمندانه است که باورهای ما را ارزشمند میسازد و به معرفت بدل میکند. در این دوره، نخست با معرفتشناسی فضیلت آشنا میشویم و درمییابیم این رویکرد معرفتشناختی، برحسب دو گونه تبیین از فضیلت فکری، واجد دو روایت اعتمادگرایانه و مسئولیتگرایانه است. پس از آن، به بررسی فضیلتها و رذیلتهای فکری میپردازیم و، به طور خاص، گشودگی ذهنی و حکمت را، به منزلهی دو فضیلت فکری، و بدخواهی معرفتی را، به منزلهی یک رذیلت فکری، برمیرسیم.
📕مدرس: امیرحسین خداپرست(عضو هیئت علمی انجمن حکمت و فلسفهی ایران و مترجم کتاب فضائل ذهن)
https://goo.gl/txvu5k
@souroshmolana
⭕️سه عامل مزاحم تعلیم و تربیت موفق
1⃣ وضع معیشتی دانش آموزان (فقر اقتصادی، عقب ماندگی اقتصادی). حد نصابی از رفاه اقتصادی برای تغییرات و موفقیت در تعلیم و تربیت لازم است. وضع اقتصادی کل جامعه که به اصطلاح جامعه شناسی رفاه اجتماعی گفته می شود می تواند سد راه موفقیت در تعلیم و تربیت گردد. حد نصابی از رفاه اجتماعی را نیاز دارید.
2⃣ نظام سیاسی انتظار دارد آموزشهای مورد نظرش را به دانش آموز بدهیم. نظام آموزش و پرورش ایدئولوژیک است و به محتوا کار دارد و تشخیص شما با تشخیص نظام سیاسی همیشه منطبق نیست. نظام سیاسی، آموزش و پرورشی را می خواهد که به شدت ایدئولوژیک و همراه با آفات فکری مثل پیش داوری، جزم و جمود و تعصب است، به شدت مادی گرایانه که در آن مناسک و شعائر و احکام دست بالاتری از اخلاق دارند. در حالی که آموزش و پرورش موفق نباید ایدئولوژیک باشد یعنی پرونده هیچ مساله ای مختوم الی الابد نباشد و نباید مبتنی بر آفات فکری، مادی گرایانه و ظاهرگرا باشد.
3⃣ رقیب سوم چیزهایی است که از فضای عمومی جهانی دریافت می شود (ارتباطات و فضای مجازی) که در دوستان و هم نسلان دانش آموز نفوذ بسیار دارد.
خیلی وقتها این آموزش ها از بیخ و بن فاسد است مثل ماتریالیسم اخلاقی که از غرب می آید و برای بچه از اول پول دار شدن ارزش می شود. مثلا تمام سلبریتی هایی که در دنیای مجازی هستند اولین ویژگی شان ثروت است. از دید بچه ها این ها بزرگند و از دید آنها جهان لقمه ای است که می خواهند قسمت بزرگش نصیب آنها شود.
🔅مصاحبه جابه جایی ناخشنودی متعلمان،۱۳ اسفند ۹۵
@mostafamalekian
1⃣ وضع معیشتی دانش آموزان (فقر اقتصادی، عقب ماندگی اقتصادی). حد نصابی از رفاه اقتصادی برای تغییرات و موفقیت در تعلیم و تربیت لازم است. وضع اقتصادی کل جامعه که به اصطلاح جامعه شناسی رفاه اجتماعی گفته می شود می تواند سد راه موفقیت در تعلیم و تربیت گردد. حد نصابی از رفاه اجتماعی را نیاز دارید.
2⃣ نظام سیاسی انتظار دارد آموزشهای مورد نظرش را به دانش آموز بدهیم. نظام آموزش و پرورش ایدئولوژیک است و به محتوا کار دارد و تشخیص شما با تشخیص نظام سیاسی همیشه منطبق نیست. نظام سیاسی، آموزش و پرورشی را می خواهد که به شدت ایدئولوژیک و همراه با آفات فکری مثل پیش داوری، جزم و جمود و تعصب است، به شدت مادی گرایانه که در آن مناسک و شعائر و احکام دست بالاتری از اخلاق دارند. در حالی که آموزش و پرورش موفق نباید ایدئولوژیک باشد یعنی پرونده هیچ مساله ای مختوم الی الابد نباشد و نباید مبتنی بر آفات فکری، مادی گرایانه و ظاهرگرا باشد.
3⃣ رقیب سوم چیزهایی است که از فضای عمومی جهانی دریافت می شود (ارتباطات و فضای مجازی) که در دوستان و هم نسلان دانش آموز نفوذ بسیار دارد.
خیلی وقتها این آموزش ها از بیخ و بن فاسد است مثل ماتریالیسم اخلاقی که از غرب می آید و برای بچه از اول پول دار شدن ارزش می شود. مثلا تمام سلبریتی هایی که در دنیای مجازی هستند اولین ویژگی شان ثروت است. از دید بچه ها این ها بزرگند و از دید آنها جهان لقمه ای است که می خواهند قسمت بزرگش نصیب آنها شود.
🔅مصاحبه جابه جایی ناخشنودی متعلمان،۱۳ اسفند ۹۵
@mostafamalekian
⁉️عقلایی بودن یا نبودن دو دیدگاه حافظ وار و نیما وار
🔹نيما يوشيج خطاب به شعر معروف حافظ که مي گويد« برآن عاشقم که بماند و ثابت باشد»،در شعر معروف خود برخلاف حافظ، مي گويد «من عاشقم بر چيزي که رونده است »نيمايوشيج مي گويد آيا آدم مي تواند به يك چيز ثابت دل ببندد؟
🔹من يك مثالي مي زنم : فرض کنيد دو کتاب پیش من بياوريد و بگوئيد يکي از اينها را فردا صبح يا امشب به من برگردانيد اما کتاب ديگر مال خودتان باشد.کدام يك از اينها براي من باعث جلب توجه مي شود؟مسلماً توجه من به چيزي جلب مي شود که ممكن است لحظه بعد از دستش بدهم. اگر چيزي مال خود شخص بشود بطوري که اگر شخص دوست داشته باشد يا نداشته باشد،بخواهد يا نخواهد، فرقي در ملكيت او نكند و هميشه مال او به حساب بيايد و به اسمش ثبت شده باشد، آن ديگر باعث دلبستگي نمي شود. آدم به چيزي که رونده است دل مي بندد. به تعبيري ديگر آدم براي چيزي که گاهي هست و گاهي نيست ، وقتي که هست ، دل مي بندد.
🔹کسي نقل مي کرد، در زمان قديم در يك مهماني که انواع غذاهاي مختلف وجود داشت و همه دور سفره نشسته بودند و در اين سفره ماست هم بود. یك مهمان فقيري وقتي ظرف ماست را ديد، ظرف ماست را بلند کرده و بوسه اي زد و خطاب به ظرف ماست گفت:شما را که هر روز و شب در خانة خودمان خدمتتان مي رسيم ؛ شما را ميگذاريم کنار؛ اما آن غذاهايي که خدمتشان نمي رسيم ... !!واقعيت روانشناسي انسان علي الظاهر اينگونه است که چيزي که مي داند اگربه آن توجه کند يا نكند مال اوست ، fix در اختيار اوست ، به آن دلبستگي پيدا نمي کند.ما دو طرز تلقي داريم ، يك طرز تلقي ابراهيمي [اشاره به آیه لا احب الآفلین] و یك طرز تلقي نيمايي که «من بر آن چيزي عاشقم که رونده است ، آن چيز ي که مي رود دلبستگي ايجادمي کند نه آن که نمي رود».
🔹انصافاً معتقدم پيامبران و بنيانگذار اديان و مذاهب مانند بودا، اگر به رفتار ما نگاه کنند رفتار ما راعقلائي نمي بينند زيرا مي بينند ما دنبال امور ي هستيم که به تعبير بودائي وقتي حاصل مي شود فقط به درد و رنج ما مي افزايد. جمله معرو ف بودا که مي گويد:من در شگفتم از انسانهائي که به دنبال کسب رنج ودرد ميدوند. او رفتار ما را عقلائي نمي بيند. او رفتار خويش و مرتاضهائي که طبق مشي خود او سلوك مي کنند، عقلائي مي بيند. زيرا يك شناخت ديگري از انسان دارد و با آن شناخت ديگر چيز ديگري را عقلائي مي بيند. اين شناختي که انسان مدرن امروز هم دارد یك رفتاري را عقلائي و رفتار ديگر را غيرعقلائي مي بيند. ايثار عقلائي است يا غيرعقلائي ؟اين بستگي به ديد شما از انسان دارد. در يك ديد ايثار غيرعقلائي ترين فعل انسان و در يك ديدعقلائي ترين رفتار فعل انسان است ؛ بستگي به ديد شما از انسان دارد.لذا، ديدگاههاي مختلف، در عقلائي دانستن يا عقلائي ندانستن رفتار انسان، نقش دارند.
❓سؤال: از منظر نيمائي هم مي توان گفت، خدا ثابت است ولي چون عمر انسان رونده است و او نيزهميشه دسترسي به خدا ندارد، و وقتي از دست برود ديگر غيرقابل جايگزيني است و جبرانش غيرممكن است . پس حب اللّه در اين منظر هم مشغلة اصلي است .
🔹جواب : خدمتتان عرض کنم که اگر اين صحبت را در تفكر ديني مي گوئيد،که با رفتن از دنيا که ما از بين نمي رويم که بگوئيم فرصتمان 60 الي 70 سال بيشتر نیست. مانند اين مثال که:«معشوق در اینجا هست ولي شما که عاشقي در اين کاروانسرا يك شب بيشتر نیستی».اين از نظر تفكر ديني درست نيست تمام چيزهايي که در تفكر سنتي وجود دارد و ريشه اش در غرب به افلاطون ميرسد،اينست که بايد « متعلَّق حب» امر ثابتي باشد؛خود متعلَّق حب بايد ،امر ثابتي باشد.بحث بر سر ثابت بودن متعلَّق حب است و الاّ افلاطون هم مي دانست که ما که رونده ايم .او مي گفت شما آدمهاي رونده به دو دسته تقسيم مي شويد:بعضي ها از شما به چيز رونده دل مي بنديد و بعضي به چيز نارونده دل مي بنديد. افلاطون معتقد بود که بايد انسان حبش به امر fix تعلق گيرد و چيزي که fix نيست انسان نبايد به آن دل ببندد.
🍏مصطفی ملکیان،سنت گرایی،تجددگرایی،پساتجددگرایی،جلسه 6،با اندکی دخل و تصرف
@mostafamalekian
🔹نيما يوشيج خطاب به شعر معروف حافظ که مي گويد« برآن عاشقم که بماند و ثابت باشد»،در شعر معروف خود برخلاف حافظ، مي گويد «من عاشقم بر چيزي که رونده است »نيمايوشيج مي گويد آيا آدم مي تواند به يك چيز ثابت دل ببندد؟
🔹من يك مثالي مي زنم : فرض کنيد دو کتاب پیش من بياوريد و بگوئيد يکي از اينها را فردا صبح يا امشب به من برگردانيد اما کتاب ديگر مال خودتان باشد.کدام يك از اينها براي من باعث جلب توجه مي شود؟مسلماً توجه من به چيزي جلب مي شود که ممكن است لحظه بعد از دستش بدهم. اگر چيزي مال خود شخص بشود بطوري که اگر شخص دوست داشته باشد يا نداشته باشد،بخواهد يا نخواهد، فرقي در ملكيت او نكند و هميشه مال او به حساب بيايد و به اسمش ثبت شده باشد، آن ديگر باعث دلبستگي نمي شود. آدم به چيزي که رونده است دل مي بندد. به تعبيري ديگر آدم براي چيزي که گاهي هست و گاهي نيست ، وقتي که هست ، دل مي بندد.
🔹کسي نقل مي کرد، در زمان قديم در يك مهماني که انواع غذاهاي مختلف وجود داشت و همه دور سفره نشسته بودند و در اين سفره ماست هم بود. یك مهمان فقيري وقتي ظرف ماست را ديد، ظرف ماست را بلند کرده و بوسه اي زد و خطاب به ظرف ماست گفت:شما را که هر روز و شب در خانة خودمان خدمتتان مي رسيم ؛ شما را ميگذاريم کنار؛ اما آن غذاهايي که خدمتشان نمي رسيم ... !!واقعيت روانشناسي انسان علي الظاهر اينگونه است که چيزي که مي داند اگربه آن توجه کند يا نكند مال اوست ، fix در اختيار اوست ، به آن دلبستگي پيدا نمي کند.ما دو طرز تلقي داريم ، يك طرز تلقي ابراهيمي [اشاره به آیه لا احب الآفلین] و یك طرز تلقي نيمايي که «من بر آن چيزي عاشقم که رونده است ، آن چيز ي که مي رود دلبستگي ايجادمي کند نه آن که نمي رود».
🔹انصافاً معتقدم پيامبران و بنيانگذار اديان و مذاهب مانند بودا، اگر به رفتار ما نگاه کنند رفتار ما راعقلائي نمي بينند زيرا مي بينند ما دنبال امور ي هستيم که به تعبير بودائي وقتي حاصل مي شود فقط به درد و رنج ما مي افزايد. جمله معرو ف بودا که مي گويد:من در شگفتم از انسانهائي که به دنبال کسب رنج ودرد ميدوند. او رفتار ما را عقلائي نمي بيند. او رفتار خويش و مرتاضهائي که طبق مشي خود او سلوك مي کنند، عقلائي مي بيند. زيرا يك شناخت ديگري از انسان دارد و با آن شناخت ديگر چيز ديگري را عقلائي مي بيند. اين شناختي که انسان مدرن امروز هم دارد یك رفتاري را عقلائي و رفتار ديگر را غيرعقلائي مي بيند. ايثار عقلائي است يا غيرعقلائي ؟اين بستگي به ديد شما از انسان دارد. در يك ديد ايثار غيرعقلائي ترين فعل انسان و در يك ديدعقلائي ترين رفتار فعل انسان است ؛ بستگي به ديد شما از انسان دارد.لذا، ديدگاههاي مختلف، در عقلائي دانستن يا عقلائي ندانستن رفتار انسان، نقش دارند.
❓سؤال: از منظر نيمائي هم مي توان گفت، خدا ثابت است ولي چون عمر انسان رونده است و او نيزهميشه دسترسي به خدا ندارد، و وقتي از دست برود ديگر غيرقابل جايگزيني است و جبرانش غيرممكن است . پس حب اللّه در اين منظر هم مشغلة اصلي است .
🔹جواب : خدمتتان عرض کنم که اگر اين صحبت را در تفكر ديني مي گوئيد،که با رفتن از دنيا که ما از بين نمي رويم که بگوئيم فرصتمان 60 الي 70 سال بيشتر نیست. مانند اين مثال که:«معشوق در اینجا هست ولي شما که عاشقي در اين کاروانسرا يك شب بيشتر نیستی».اين از نظر تفكر ديني درست نيست تمام چيزهايي که در تفكر سنتي وجود دارد و ريشه اش در غرب به افلاطون ميرسد،اينست که بايد « متعلَّق حب» امر ثابتي باشد؛خود متعلَّق حب بايد ،امر ثابتي باشد.بحث بر سر ثابت بودن متعلَّق حب است و الاّ افلاطون هم مي دانست که ما که رونده ايم .او مي گفت شما آدمهاي رونده به دو دسته تقسيم مي شويد:بعضي ها از شما به چيز رونده دل مي بنديد و بعضي به چيز نارونده دل مي بنديد. افلاطون معتقد بود که بايد انسان حبش به امر fix تعلق گيرد و چيزي که fix نيست انسان نبايد به آن دل ببندد.
🍏مصطفی ملکیان،سنت گرایی،تجددگرایی،پساتجددگرایی،جلسه 6،با اندکی دخل و تصرف
@mostafamalekian
ویژگی های عشقِ انسان به انسان در روانشناسی
ostad maLekian
🔊پادکست
عنوان: ویژگی های عشقِ انسان به انسان در روان شناسی...
🔸استاد ملکیان
🔹اجرا:سعید الیف
@rahi_be_rahaei
🔻
@mostafamalekian
عنوان: ویژگی های عشقِ انسان به انسان در روان شناسی...
🔸استاد ملکیان
🔹اجرا:سعید الیف
@rahi_be_rahaei
🔻
@mostafamalekian
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▶️تماشا کنید:
✅پارهای از سخنرانی استاد مصطفی ملکیان و تورج صابریوند در همایش دیزاین شناسی.
@souroshmolana
✅پارهای از سخنرانی استاد مصطفی ملکیان و تورج صابریوند در همایش دیزاین شناسی.
@souroshmolana
Forwarded from وبسایت فرهنگی صدانت
❄️ گفتوگو نشریه میلان با #مصطفی_ملکیان
تکصدایی پذیرفتنی نیست
متن کامل به همراه pdf👇
✨→ 3danet.ir/udl4w
🌾 @sedanet | @mostafamalekian
تکصدایی پذیرفتنی نیست
متن کامل به همراه pdf👇
✨→ 3danet.ir/udl4w
🌾 @sedanet | @mostafamalekian