••🕊• مربّیان دینی ••🕊••
4.44K subscribers
1.96K photos
366 videos
137 files
1.47K links
﷽☉ یاری‌گر علاقه‌مندان تربیت دینی با ارائه کلماتی از آیات، روایات و تجارب تربیتی

⚘تلاشی در جهت درک بهتر معارف شیعی و نهادینگی آن در "نوجوان و جوان"

💠 تاسیس: ۱۳۹۵.۹.۲۳

💢 دوره‌‌ها و مجالس دکتر مسعود اسماعیلی
@M_ESMAAILI

🆔️ eitaa.com/morabianedini
Download Telegram
#یک_تجربه

✔️ اگر مدرسه‌ها ساعت 10 شروع شوند: سلامت روحی و جسمی بچه‌ها بیشتر و عملکرد تحصیلی آنها بهتر می‌شود

🔸 خبرآنلاین؛ نتایج یک تحقیق جدید در مورد تاخیر در ساعت شروع مدارس نشان می‌دهد این اتفاق می‌تواند تاثیر مثبتی بر روی عملکرد تحصیلی دانش آموزان نوجوان و بهبود سلامت جسمی و ذهنی آنها داشته باشد.

🔸 نتایج این تحقیق بر روی دانش‌آموزان در دوره میانی نوجوانی نشان داده است وقتی مدرسه به جای ساعت 8:30 در ساعت 10 صبح آغاز شده است، میزان بیماری‌های طی دوره زمانی بیشتر از دو سال بیش از نصف کمتر شده است و البته نمرات بچه‌ها به طور قابل توجهی بالاتر رفته.

🔸این تحقیق طولانی مدت که در یک مدرسه دولتی انگلیس انجام شده تاثیرات قابل توجه بر روی سلامت بچه‌ها با توجه زمان زود شروع کلاس‌ها و البته زمان خواب بیشتر را نشان داده است.

🔸یکی از محققان این پروژه می‌گوید مهمترین مسئله درباره زمان شروع کلاس‌ها موضوع "سلامت" است: "این مسئله اول با بیماری‌های جسمی شروع می‌شود و سپس بیماری‌های روحی به وجود می‌آیند. آخرین مرحله که البته کم اهمیت‌ترین نیست به عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان برمی‌گردد.

🔸براساس همین تحقیقات مشکلاتی مانند چاقی یا افسردگی به ساعت زودهنگام شروع کلاس‌ها و البته کمبود خواب باز می‌گردد./ ایندپندنت

@morabianedini
#یک_تجربه

🔹بارها مشاهده شده که در مدارس و در زمان برگزاری صبحگاه و یا مراسم، بعضی از معاونین میکروفون به دست از دانش آموزان درخواست می کنند که زودتر به صف بایستند تا مراسم صبحگاه را آغاز کنند...
این در حالی ست که معمولا همراهی بچه ها به طول می انجامد و این منجر به تندی ناظم و... می شود.

🔸با تجربه زیر می توان چند هدف تربیتی را با هم نشانه رفت و آن هم استفاده از قطعه زیر هست...

🔹دانش آموزان از زمان شنیدن قطعه، حدودا ۳ دقیقه فرصت خواهند داشت تا سر صف ایستاده و آماده شنیدن قرآن صبحگاهی بشوند.

⚡️با این روش دانش آموزان در زمان صبحگاه و در طول یک سال تحصیلی هم
منظم تر می شوند و هم می توانند با دعای زیبای نور آشنا شوند.

🔹شما هم می توانید از این تجربه در مدارس و اردوها و ... استفاده کنید...

@morabianedini

👇👇👇
#یک_تجربه

سلام و احترام فراوان خدمت همه دغدغه مندان حوزه تعلیم و تربیت بخصوص بطور ویژه دغدغه مندان عرصه علوم دینی.
حقیر بعد از گذراندن دوره های آموزشی قرآن و احکام به صلاح دید اساتیدم شروع به آموزش دادن نوجوانان مسجد محل در قرآن و احکام کردم بعد از گذشت چند سال و اتفاقات فوق العاده ارزشمند در پیشرفت ظاهری و باطنی مخاطبینم تصمیم گرفتم باتوجه به اینکه مدیریتی فعالتر داشته باشم و فضایی بانشاط تر برای مخاطبینم در مسجد ایجاد کنم به همین منظور از چند تا از دوستان تحصیل کرده خودم در دانشگاه های برتر کشوری که حتی خیلی از حقیر هم در علوم تربیتی دینی سرآمد تر بودند دعوت به همکاری کردم اما غفلتی کردم که خواستم طی این پیام به طور خیلی خلاصه به اطلاع همه همکاران عزیزم برسانم.
غفلت حقیر در عدم یکسان نمودن برخورد سازمانی واحد با نوجوانان طی ارتباطات مختلفمان بود و همین اختلاف در برخوردمان و نبود فعل و انفعال واحد نسبت به موضوعات جانبی امور آموزش دینی منجر به در وهله اول چند قطبی شدن مخاطبینمان با انتخاب سلیقه های رفتاری گوناگون از ما شد و در وهله دوم بی انگیزگی خاص و گنگی در مخاطبین ما ایجاد کرد.
هر چند تلخ اما برای بنده تجربه و درس بسیار بزرگی بود.
لذا فکر میکنم باید خیلی در رفتار واحد بخصوص نسبت به جوانب امور تربیتی داشت.
از خداوند منان برای تک تک شما عزیزان آرزوی توفیق روز افزون دارم.
التماس دعا

باقری از تهران.
#یک_تجربه

🎗آدم كسي مباش!

💢معلم عزيزي، دو سه باري، چند نفر از ما را برد منزل علامه محمدتقی جعفري .

ما بچه ها، روي زمين دورش مي نشستيم و او با آن شمايل با نمك و لهجه شيرين آذري، برايمان حرف مي زد. بلد بود از آن اوج فلسفه و معقولات فرو آيد و با يك مشت پسر بچه سر به هوا، ارتباط فكري برقرار كند!

🧦علامه جورابهايش را نشانمان داد و با افتخار، تعريف كرد چقدر در رفوي جوراب مهارت دارد. يك ذره منيت و جبروت نداشت.
⚡️نور به قبرش ببارد.

🌼 از آن نشست ها، دو قصه از تجارب شخصي علامه يادم مانده كه امروز، يكي را برايتان نقل مي كنم.

آقاي من كه شما باشي، نقل به مضمون، علامه گفت:

☝️روزي طلبه فلسفه خواني نزد من آمد تا برخي سوالات بپرسد. ديدم جوان مستعدي است كه استاد خوبي نداشته است.
⚡️ذهن نقاد و سوالات بديع داشت كه بي پاسخ مانده بود. پاسخ ها را كه مي شنيد، مثل تشنه اي بود كه آب خنكي يافته باشد. خواهش كرد برايش درسي بگويم و من كه ارزش اين آدم را فهميده بودم، پذيرفتم.

📘قرار شد فلان كتاب را نزد من بخواند.
🌱چندي كه گذشت، ديدم فريفته و واله من شده است. در ذهنش ابهت و عظمتي يافته بودم كه برايش خطر داشت. هرچه كردم، اين حالت درو كاسته نشد. مي دانستم اين شيفتگي، به استقلال فكرش صدمه مي زند. تصميم گرفتم فرصت تعليم را قرباني استقلال ضميرش كنم.

🚲 روزي كه قرار بود براي درس بيايد، در خانه را نيم باز گذاشتم. دوچرخه فرزندم را برداشتم و در باغچه، شروع به بازي و حركات كودكانه كردم.

ديدمش كه سر ساعت، آمد. از كنار در، دقايقي با شگفتي مرا نگريست. با هيجان، بازي را ادامه دادم. در نظرش شكستم. راهش را كشيد و بي يك كلمه، رفت كه رفت.

💎 اينجا كه رسيد، مرحوم علامه جعفري با آن همه خدمات فكري و فرهنگي به اسلام ، گفت :
🚲براي آخرتم به معدودي از اعمالم، اميد دارم. يكي همين دوچرخه بازي آن روز است!

✴️ درس مهم استاد آن شب این بود كه دنبال آدم هاي بزرگ بگرديد و سعي كنيد دركشان كرده از وجودشان توشه برگيريد. اما مريد و واله كسي نشويد.

💢شما انسانيد و ارزشتان به ادراك و استقلال عقلتان است. عقلتان را تعطيل و تسليم كسي نكنيد. آدم كسي نشويد، هر چقدر هم طرف بزرگ باشد.

جناب آقای محمدحسین کریمی پور

@morabianedini
#یک_تجربه

والدین دانش آموز یزدی (که خواب را بر مدرسه رفتن ترجیح می داد.) او را با تشک و لحاف به مدرسه بردند تا سوپرایز شود و بداند باید به مدرسه برود! 😳😬

به نظرتون این کار درسته؟🧐

@morabianedini
#یک_خاطره
#یک_تجربه

⬅️ تاثیر یک کلمه کوچک➡️

✴️ ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ، شیراز ﺑﻮﺩﻡ ﺳﺎﻝ ١٣٤٠، ﻭﺳﻄﺎﯼ ﺳﺎﻝ ﺍﻭﻣﺪﯾﻢ اصفهان. یک ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ. ﺷﻬﺮﺳﺘﺎﻧﯽ ﺑﻮﺩﻡ، با ﻟﻬﺠﻪ ﻏﻠﯿﻆ ترکی قشقایی، ﺍﺯ ﺷﻬﺮﯼ ﻏﺮﯾﺐ. ﻣﺎ ﮐﺘﺎﺑﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺍ اناﺭ ﺑﻮﺩ. ﻭﻟﯽ اصفهان ﺁﺏ ﺑﺎﺑﺎ. معضلی ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ، ﻫﯿﭽﯽ ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ.
ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﻧﺒﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﺳﺨﺘﯽ ﻭ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﺩﺭﺳﮑﯽ می خواندم.

ﺗﻮ اصفهان ﺷﺪﻡ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ. خانم ﻣﻌﻠﻢ ﭘﯿﺮ ﻭ بی ﺤﻮﺻﻠﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺩﺷﻤﻦ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﻦ! ﻫﺮ ﮐﺲ ﺩﺭﺱ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻧﺪ، می گفت : ﻣﯽ ﺧﻮﺍﯼ ﺑﺸﯽ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ﻣﻨﻈﻮﺭﺵ ﻣﻦ ﺑﯿﻨﻮﺍ ﺑﻮﺩﻡ.

ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﺯﺣﻤﺖ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻼﺱ ﺩﻭﻡ. ﺁﻧﺠﺎ ﻫﻢ ﺍﺯ ﺑﺨﺖ ﺑﺪ ﻣﻦ، ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﺷﺪ ﻣﻌﻠﻤﻤﺎﻥ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺘﻢ ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﭼﻮﺑﯽ ﻣی خوردم ﮐﻪ ﯾﺎﺩﻡ ﻧﺮﻭﺩ ﮐﯽ ﻫﺴﺘﻢ!
ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﻢ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺗﻨﺒﻠﯽ ﻫﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ!
ﮐﻼﺱ ﺳﻮﻡ ﯾﮏ ﻣﻌﻠﻢ ﺟﻮﺍﻥ ﺁﻣﺪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﻣﺎﻥ. ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪ ﻭ ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﮐﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﻮﺩ. ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻼﺱ ﻣﺎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺭﻓﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﻼﺱ ﻧﺸﺴﺘﻢ. ﻣی دانستم ﺟﺎی من ﺍﻭﻧﺠﺎﺳﺖ!
ﺩﺭﺱ ﺩﺍﺩ، ﻣﺸﻖ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺎﺭﯾﻦ.
ﺍﻧﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺩﻟﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﯿﺰ ﻣﺸﻘﻢ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﺘﻢ.
ﻭﻟﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺱ ﭼﯿﺴﺖ!
ﻓﺮﺩﺍﺵ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ، ﯾﮏ ﺧﻮﺩﻧﻮﯾﺲ ﺧﻮﺷﮕﻞ ﮔﺮﻓﺖ ﺩﺳﺘﺶ ﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺍﻣﻀﺎ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﺸﻖ ﻫﺎ. ﻫﻤﮕﯽ ﺷﺎﺥ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ. ﺁﺧﻪ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮﻥ ﺭﺍ ﯾﺎ ﺧﻂ می زدند ﯾﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﯽ ﮐﺮﺩند، ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺭﺳﯿﺪ ﺑﺎ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ ﻣﺸﻘﺎﻣﻮ ﻧﺸان ﺩﺍﺩﻡ، ﺩﺳﺘﺎﻡ ﻣﯽ ﻟﺮﺯﯾﺪ ﻭ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﯽ ﺯﺩ.
ﺯﯾﺮ ﻫﺮ ﻣﺸﻘﯽ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ می ﻨﻮﺷﺖ. ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺑﺮﺍ ﻣﻦ ﭼﯽ ﻣﯽ ﻧﻮﯾﺴﻪ؟
ﺑﺎ ﺧﻄﯽ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﻋﺎﻟﯽ!
ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻧﻤﯽ ﺷﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﻠﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﺸﻮﯾﻖ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ. ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺭﺩ ﺷﺪ. ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺩﻓﺘﺮﻡ ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ. ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺑﻔﻬﻤﺪ ﻣﻦ ﺗﻨﺒﻞ ﮐﻼﺳﻢ. ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻗﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺑﺎﺷﻢ.
ﺁﻥ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻣﻌﺪﻝ ﺑﯿﺴﺖ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻫﻤﯿن طور ﺳﺎﻝ ﻫﺎﯼ ﺑﻌﺪ. ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻡ. ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﻧﻔﺮ ﺷﺸﻢ ﮐﻨﮑﻮﺭ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻢ. ﯾﮏ ﮐﻠﻤﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﮐﻮﭼﮑﯽ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﻣﺮﺍ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺩﺍﺩ.
ﭼﺮﺍ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻣﺜﺒﺖ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺭﯾﻎ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ؟ ﺑﻪ ﻭﯾﮋﻩ ﻣﺎ ﭘﺪﺭﺍﻥ، ﻣﺎﺩﺭﺍﻥ، ﻣﻌﻠﻤﺎﻥ، ﺍﺳﺘﺎﺩﺍﻥ، ﻣﺮﺑﯿﺎﻥ، ﺭﺋﻴﺴﺎﻥ ﻭ...

💠ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ :
امیرمحمد نادری قشقایی
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎسی ﻭ ﻋﻠﻮﻡ ﺗﺮبیتی
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻛﻨﺖ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ

https://telegram.me/morabianedini
#رشد_فردی
#یک_تجربه

💎 بسم الله الرحمن الرحیم

😳 عجیب ترین معلم دنیا و امتحانات عجیب ترش...!!

امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه ی خودش را تصحیح می‌کرد...

آن هم نه در کلاس، در خانه...!!

دور از چشم همه
اولین باری که برگه‌ی امتحان خودم را تصحیح کردم سه غلط داشتم...

نمی‌دانم ترس بود یا عذاب وجدان، هر چه بود نگذاشت اشتباهاتم را نادیده بگیرم و به خودم بیست بدهم...

فردای آن روز در کلاس وقتی همه ی بچه‌ها برگه‌هایشان را تحویل دادند فهمیدم همه بیست شده‌اند به جز من...

به جز من که از خودم غلط گرفته بودم...

من نمی خواستم اشتباهاتم را نادیده بگیرم و خودم را فریب بدهم...

بعد از هر امتحان آنقدر تمرین می‌کردم تا در امتحان بعدی نمره‌ی بهتری بگیرم...

مدت‌ها گذشت و نوبت امتحان اصلی رسید،امتحان که تمام شد ، معلم برگه‌ها را جمع کرد و برخلاف همیشه در کیفش گذاشت...

چهره‌ی هم کلاسی‌هایم دیدنی بود...

آن ها فکر می‌کردند این امتحان را هم مثل همه‌ی امتحانات دیگر خودشان تصحیح می‌کنند...

اما این بار فرق داشت...

این بار قرار بود حقیقت مشخص شود...

فردای آن روز وقتی معلم نمره‌ها را خواند فقط من بیست شدم...

چون بر خلاف دیگران از خودم غلط می‌گرفتم ؛ از اشتباهاتم چشم پوشی نمی‌کردم و خودم را فریب نمی‌دادم...

زندگی پر از امتحان است...

خیلی از ما انسان‌ها آنقدر اشتباهاتمان را نادیده می‌گیریم تا خودمان را فریب بدهیم ...

تا خودمان را بالاتر از چیزی که هستیم نشان دهیم...

اما یک روز برگه‌ی امتحانمان دست معلم می‌افتد...

آن روز چهره‌مان دیدنی ست...

آن روز حقیقت مشخص می‌شود و نمره واقعی را می گیریم...

تا می‌تونی غلط‌های خودت را بگیر قبل از این که غلطت را بگیرند.
امیرالمومنین حضرت امام علی (عليه السلام) فرموده اند:

« عباد الله ! زنوا انفسكم قبل ان توزنوا و حاسبواها من قبل ان تحاسبوا »

ترجمه:
ای بندگان خدا...!!
خود را بسنجيد قبل از آنكه مورد سنجش قرار گيريد، و به حساب خود رسيدگي كنيد پيش از آنكه به حسابتان رسيدگي كنند.

📚: نهج البلاغه/ خطبه ۹۰

https://telegram.me/morabianedini
#یک_تجربه
#کلیدهای_تربیتی

⛔️ به هیچ وجه مسائل اختلافی علمای شیعه به خصوص در حوزه عقائد را به نوجوان و جوان منتقل نکنید.

♨️ بارها دیده ایم که نوجوان و جوان با شنیدن اختلاف نظرات علمای شیعه،
یا نسبت به آنان بی ادبی می کند و یا این را به اشتباه برداشت می کند که "حالا که علما با هم اختلاف دارند پس معلوم است مطالب دینی چندان هم قطعی و درست نیست."

⭕️ پس تا هنوز فرد به بلوغ فکری نرسیده، اختلاف علما را در مسائل مختلف برایش بازگو نفرمایید.

🤲 خدا امامی که ظهورشان به اختلافات پایان می دهد را برساند.

#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_واجمع_به_الاهواء_المختلفه_علی_الحق

https://telegram.me/morabianedini
#کلیدهای_تربیتی
#یک_تجربه_تربیتی

🏆حتما اگر در خانه یا مدرسه "روزه اولی" دارید عید فطر از او تقدیر کنید.

🏵 سالهایی که در مدرسه توفیق خدمت داشتم از یکی از دوستان شاعر خواستم شعری درباره اهمیت روزه بسراید که یک بیت آن اختصاصی برای شاگرد روزه اولی باشد. به طوری که اسم خانوادگی روزه دار در آن ذکر شده باشد.

🖼 آن شعر را در حالی که بیت روزه دار را متفاوت نموده بودیم در صفحه ابروباد چاپ می کردیم و قاب و به روزه اولی هدیه می نمودیم.

🎁 این هدیه برای بچه ها بسیار شیرین می نمود تا جایی که معمولا بیت خودشان را تا سالها بعد هم از خاطر نمی بردند.

🎈 مثلا یادم هست که برادر نوجوانی با فامیل جهان بزرگی داشتیم که دوست شاعرمان برایش هم وزن بقیه ابیات گفته بود:
جهان بزرگی درون تو هست
که از روزه دارانی و حق پرست

🎉 این کادو ارزش مادی چندانی نداشت اما چون هدیه ای اختصاصی بود بسیار مورد توجه قرار می گرفت.

https://telegram.me/morabianedini
#یک_تجربه

📸 دختر ۹ ساله ای که معلم دینی شد.

🔸ملیکای ۹ ساله که در بیمارستان بستری است در برگه جلوی در ورودی نوشته است:
آقایان محترم لطفا قبل از ورود یا الله بگویید چون باید روسری‌ سر کنم. من امانت دار حجاب حضرت فاطمه زهرا(س) هستم
.

💎 چقدر زیباست که فرزندانمان را از کودکی با ارزشهای دینی خو بدهیم.

🔸حتی اولیایی که با ارزشها در عمل همراه نیستند هم می توانند فرزندی معتقد به ارزش ها، تربیت کنند.

••✾•🍁🌺🍁•✾••
@morabianedini
#یک_تجربه

⭕️ ارسالی از طرف شما:

به نام خدا

🔹 سه سال پیش که به‌صورت کاملاً اتفاقی و البته به لطف پروردگار و عنایت خاص امام زمان (عج)، برخی از ساعات تدریسم از دروس فنی برق و کامپیوتر در هنرستان، به درس دینی! تغییر یافت، با نگاهی نو به دانش آموزان دریافتم که چقدر گوش‌های این جماعت آماده شنیدن حرف حق است و این کاملاً خلاف تصور اولیه ام بود.

🔸 از اساتید بزرگوارم در این سالها آموخته‌ام که دین، نباید صرفاً جنبه معلوماتی داشته باشد که البته معلومات دینی، بسیار لازم است ولی ابداً کافی نیست مگر منجر به اعتقادات و رفتار عملی صحیح که مورد رضایت خدا و ائمه اطهار علیهم السلام شود و چنین است که می‌توان انتظار داشت فردی طی چندین سال تحصیل که همه ساله بخشی از دروس دینی را فرا گرفته است، نهایتاً به یک انسان دین‌دار (در حد بضاعت خود) بدل شود.

💠 با این پیش فرض بر آن شدم که در سال تحصیلی گذشته بر این مساله مهم، بیش از پیش تاکید کنم و با موضوعاتی عملی مانند اهمیت بیشتر به نماز، توجه بیشتر به کنترل نگاه و ... البته با امتیازات و تشویقات موثر، این مهم را پی‌گیری نمایم که بسیار بازخورد مناسبی از سوی دانش آموزانم داشت.

🔻 تاکید بر این موضوع که خروجی کلاس دینی و کسب معلومات دینی باید به خدایی تر شدن ما بیانجامد و صد البته مراقبت بسیار بیشتر خود بنده در مقام معلم دینی که مبادا خدای ناکرده با رفتارم، حس تناقض گفتار و کردار در ذهن دانش آموزانم نقش بندد، سبب شد ساعات بسیار دلنشینی را با دانش آموزانم سپری کنم و هرگاه مصداقی از تغییر رفتار آنها در جهت مثبت در این حوزه می شنیدم، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدم و بی شک این حلاوت و شیرینی، در عمر ۸ ساله تدریسم بی‌سابقه بود.

🔺با توجه به مطالب عرض شده، عمده نمرات درس دینی، به صورت نمرات امتیازی با عنوان آزمون واقعی دینی مطرح گردید که ذکر و یادآوری برخی از مصادیق باوری و عملی دینداری، تلنگری برای شخص بنده و دانش آموزان عزیزم باشد در جهت اصلاح و بهبود برخی از افکار و اعمالمان.

🔴 نمونه زیر یک نمونه مکتوب از آنهاست مشتمل بر ۴۰ سرفصل دین‌داری با ۵ نمره مثبت اضافی برای پایان ترم.


https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSe7tX2BGrlJinRU2TTsOmt97QgnfA8vxh3PzXYjd9uD937NZg/viewform?usp=sf_link


••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#یک_تجربه
#کلیدهای_تربیتی

🔸 چقدر شعر خوب می‌تواند روی بچه‌ها اثرگذار باشد.

🔹 بازدیدی از یک مرکز تربیتی داشتم که برایم بسیار جالب بود.

💠 یکی از تکنیک‌های جذّاب مربی این بود که با بچه‌ها اشعار ساده و پر مفهوم را کار می‌کرد و آنها به خوبی این اشعار را حفظ و دکلمه می‌کردند و در بزنگاه‌های خستگی، شور و شعورآفرین می‌شدند.

☑️ این شعری بود که آنها همگی حفظ بودند و اجرایش می کردند:

شیعه مرتضی علی عمر هدر نمی‌کند
از لحظات فرصتش صرف‌نظر نمی‌کند

راه امیرمومنان راه خداست بی‌گمان
شیعه ز راه دیگران هیچ گذر نمی‌کند

تا نرسیده مرگ تو توبه‌کن از خطای خویش
چون‌که اجل فرا رسد توبه اثر نمی‌کند

وقت سفر برای ما توشه‌ی راه لازم است
بار سفر چه بسته‌ای؟ مرگ خبر نمی‌کند

تا به دلت کند اثر بار دگر حسان بگو
شیعه مرتضی علی عمر هدر نمی‌کند


💠💠💠

خدا شاعران ولایی به خصوص مرحوم حسان ره را ببخشد و بیامرزد.

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#یک_تجربه

👌یک طرح درس عالی
👌👌یک معلم هوشیار
👌👌👌یک اثرگزاری فوق العاده

🤔 یک ایده خوب برای تقبیح تکبر با هم‌دلی همراه با بیدار کردن عقل و کشف بچه‌ها

چقدر جای چنین طرح درس‌هایی که بچه‌ها در آن فعال‌اند در کلاس ‌های ما خالیست!!

🔸جین الیوت، معلم بچه های کلاس سوم است.
👩‍🏫 او به بچه‌ها می‌گوید چون رنگ چشم من آبی است، بچه‌های چشم آبی بهتر از چشم قهوه‌ای‌ها هستند.
👁 او به گردن چشم قهوه‌ای‌ها گردن‌بندی نمادین می‌بندد تا از دور هم معلوم شود که از طبقه‌ای پایین‌تر هستند و باید با آنها به شیوه‌ی دیگری رفتار شود.

📌فردا اما ورق بر می‌گردد....

🎥 پیشنهاد می‌کنم حتما فیلم را ببینید.

زمان فیلم کمتر از ۷ دقیقه است و زیرنویس دارد.
••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#یک_تجربه

🌸 اگر حال و هوای بچه ها را مناسب می‌دانید برایشان از این ویدیوها پخش کنید.

در سال‌های معلمی از این کار، خیر فراوان دیده‌ام.

🕌 حرم تعطیل شد اما فیض امام هشتم نه...

🧡 دل‌تنگ مشهد و زیارت امام غریب و مجلس روضه ارباب از دست ندهد این ویدئو را.

🤲 اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#یک_تجربه

☀️ یک روز معلم هندسه‌مان آمد سر کلاس، آزمون داشتیم آن هم با سؤال‌های سخت...

🤔 من یک سؤال را نوشتم و دستم را گذاشتم زیر چانه‌ام! آمد و گفت: چرا نمی‌نویسی؟
گفتم: بلد نیستم.
گفت: مگر سر کلاس نبودی؟
گفتم: چرا ولی بلد نیستم، خواندم ولی یاد نگرفتم.

🔸 بچه‌ها یکی یکی برگه‌ها را دادند و رفتند و من ماندم سر کلاس. معلم یعنی آقای تنها گچ را برداشت و نوشت:
سوال 1، و آن را حل کرد. پرسید: یاد گرفتی؟
گفتم: بله.
گفت: سؤال 2 به آن قضیه‌ی سر کلاس اشاره می‌کند، این را از آن راه می‌شود حل کرد؛ یاد گرفتی؟
گفتم: بله، چقدر آسان شد.

🔹 خلاصه هر 6 سؤال را پای تخته حل کرد، تخته را پاک کرد، ورقه‌ی من را هم پاره کرد و یک ورقه‌ی نو گذاشت روی میز و گفت: هرچه یاد گرفته‌ای بنویس، این نمره‌ی توست.

😳 تعجب کردم، گفتم: آقای تنها! راست می‌گویید؟
گفت: مگر نگفتی یاد گرفتم؟ پس حل کن.

🦋حل کردم و فکر کنم 14 یا 16 گرفتم. ایشان آن روز مطلب مهمی را به من آموخت و آن هم این که:
آزمون برای یاد‌گیری است.
راست هم می‌گفت؛

من از آن روز به هندسه علاقه‌مند شدم و این کار آقای تنها باعث شد من در امتحان نهایی در ریاضیات و هندسه نمره‌ی خوبی بگیرم.

خاطره‌ای از آقای مهدی شیخ الاسلامی

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#یک_تجربه

دانشگاه تهران که بودم یه دوستی داشتم که رتبه هم اتاقیش تو کنکور تک رقمی بود و برق دانشگاه شریف میخوند و باباش نماینده یه جایی بود.! برا فوق لیسانس رفت کانادا، بعد از مدتی به باباش گفت می خوام ول کنم و یا برم قم درس حوزه بخونم، یا تو دانشگاه های خودمون مدیریت بخونم.

باباش هرچند دکتر و نماینده است ولی تو فضای غیر متفکرانه جامه ما زندگی می کرد و بیش از سطح تفکرعوام، به چیزی نمی تونست توجه کنه. بنابراین این کار پسرش رو خیلی احمقانه دونست و بهش گفت: تو معتبرترین دانشگاه دنیا داری درس می خونی، اونم در بالاترین رشته! دو روز دیگه که برگردی ایران میشی استاد دانشکده مهندسی برق
دانشگاه صنعتی شریف، با کلی درآمد و عزت و احترام؛ چرا همچنین تصمیم گرفتی؟

گفت: بابا یه روز که اینجا از تنهایی دلم گرفته بود به فکر فرو رفتم و در احوال هم کلاسی هام دقت کردم که ظاهرا جزو نوابغ درجه یک دنیا بودن، دیدم همشون یا افغانی هستند یا ایرانی، یا پاکستانی، یا هندی و ... و به طور کلی همشون مال این کشورای استعمار زده هستن. از خودم پرسیدم.

مگه اینجا بهترین دانشگاه و این رشته، بهترین رشته نیست؟ پس نابغه های انگلیسی و اسرائیلی و آمریکایی کجان؟بالأخره همشون که خنگ نیستن واونام چهارتا نابغه دارن.

رفتم تحقیق کردم و فهمیدم چه کلاه گشادی سرم رفته. دیدم اونا نابغه هاشونو میفرستن تو رشته هایی که به شاهرگ حیاتی بشریت مربوط میشن؛ این کارو میکنن تا بتونن بشریت رو چپاول کنن. نابغه هاشونو میفرستن تو رشته هایی که برای امورات سخت افزاری و نرم افزاری بشری، مثل منابع انسانی، نفتی، کشاورزی، معادن، نوابغ، ادارات، شهرداری ها، وزارت خونه ها، نظام آموزشی، نیروهای نظامی و انتظامی و...، حکم ویندوز رو داره تا بتونن همه اینها رو به بهترین وجه با همدیگه هماهنگ کنن .

نابغه های اونا در رشته های علوم انسانی مثل فلسفه، حقوق، مدیریت، جامعه شناسی یا کشاورزی، اقتصاد و امثال اینا درس میخونن. اونجا بود که فهمیدم اونا به من به چشم به کارگر فریب خورده نگاه می کنن، نه دانشمند فرهیخته. همون طور که ما اگه لوله آب خونه مون بترکه، زنگ میزنیم لوله کش بیاد و طبق نظر ما اتصالات لوله رو تعمیر کنه، اونا میخوان ماهواره و موشک پرتاب کنن، زنگ میزنن کارگر از ایران یا چند تا کشور عقب مونده بیاد و برای اونا و زیر نظر و تحت مدیریت اونا موشک هوا کنه. با این تفاوت که این کارگر بر خلاف لوله کش، باید حتما نابغه باشه. و همون جور که ما نجّار و کارگرها رو تحویل می گیریم و دمشو می بینیم تا کارمون رو درست و خوب انجام بده، اونا هم کارگرای نابغه شون رو تحویل می گیرن تا کارشون پیش بره و بتونن به هدفشون برسن.
فهمیدم که تو کشور اونا، ارزش واقعی رشته های مهندسی و پزشکی، در حد بنا و معمار ساختمون و نجّار، یا یه ذره بیشتره، ولی تو کشورای استعمارزده ارزش علوم رو جابه جا کردن؛ رشته هایی که ارزششون برابر ارزش انسانه و اصل موضوعشون سعادت انسان و جامعه است، تو کشور ما خوار و ذلیل شده، ولی رشته های مهندسی و تجربی به کاخ آرزوها تبدیل شده.

یه زمانی یکی از رؤسای جمهور کشور در جمع دانشجویان ایرانی مقیم اروپا سخنرانی کرد و اونجا با افتخار گفت: ما افتخار می کنیم که چهل درصد دانشمندان ناسا، و بزرگترین استادان دانشگاه اروپا، ایرانی هستند؛ ما افتخار می کنیم معتبرترین پزشکان اروپا، متخصصان ایرانی اند و.. من تو دلم بهش گفتم: استاد! تو فکر کردی اون شصت درصد که ایرانی نیستن، آمریکایی هستن؟! اون شصت درصد هم مال چهار تا کشور بدبخت استعمارزده هستن که مسؤولین شون مثل تو نفهمیدن چه کلاهی سرشون رفته؛ اون شصت درصد هم مال افغانستان و مالزی و پاکستان و سوریه و عراق و چین و هند و لبنان و ژاپن و... هستن. نابغه تراز اول آمریکایی و انگلیسی و فرانسوی و اسرائیلی هرگز وقتش رو تو این رشته ها تلف نمیکنه. سیستم مدیریتی شون به گونه ای طراحی شده که نابغه اونا به رشته ای بره که شاهرگ حیات بشریته، به رشته ای بره که بتونه نابغه ما رو مثل یه برده به کار بگیره.

یه زمانی اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده هایی داشت که کارهای بدنی خیلی سخت رو انجام بدن. با کشتی حمله کردن به آفریقا و کشتن و غارت کردن؛ زنها و مردهای سیاه پوست، از بچه هفت هشت ساله، تا پیرمرد هفتاد ساله رو بار کشتی کردن و آوردن به اروپا و آمریکا تا براشون بردگی کنن.

امروز هم اروپا و آمریکا برای ساخته شدن نیاز به برده داره، منتهی نه اون برده سیاه پوست دیروزی که کارهای بدنی طاقت فرسا انجام میداد؛ برده امروزی باید نابغه باشه تا بتونه موشک و ماهواره و رادار و تجهیزات پزشکی عجیب غریب بسازه. برده دیروز رو به زور با کشتی بار میزدن و میبردن اما برده امروز رو با برنامه ای به نام المپیاد ریاضی و زیست و شیمی و نجوم شناسایی میکنن و میبرن؛

دکتر عبدالرسول کشمیری
••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#یک_تجربه

🤔 تا حال شده با کسی که سال‌های سال است معلمی کرده برخورد کنید ولی احساس کنید؛ افکار و گفتار و کردار او گویای سنوات معلمی‌اش نیست؟

🔹 چندی قبل با یک معلم کهنه‌کار صحبت می‌کردم. او روی یک سخن اشتباه اصرار می کرد و می‌گفت که من سال‌هاست تجربه دارم و حاضر نبود از حرفش دست بردارد.

🔸 به نظرم اگر کسی کاری را ۳۰ سال تکرار کرد این علامت تجربه نیست؛ اگر ۳۰ سال رو به رشد کار کرد؛ یعنی برای تعلیم و تربیت‌ طراحی داشت، انجام داد، بازخورد گرفت، با مطالعه و مشورت تجدید نظر کرد، ارتقا داد و آن را در معرض نقد دوباره قرار داد؛ می‌تواند بگوید تجربه دارم وگر نه مثل کسی است که روی تردمیل دارد حرکت می‌کند

🟢 راه می رود اما جلو نه،
🟣 کارش را تکرار می‌کند اما پیشرفت نه.


••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#یک_تجربه

سال‌هاست که با نوجوانان شهرمان آشنا هستم ولی تاکنون حتی یک نوجوان دین‌گریز و یا دین‌ستیز ندیده‌ام آن‌ها فقط بازی‌گوش و حداکثر دین‌غافل‌اند.

😔 ما مذهبی‌ها با بی‌اعتنایی، آنها را به چنگال لاابالی‌ها و لامذهب‌ها می‌اندازیم و سپس آنها را دین‌گریز و دین‌ستیز می‌خوانیم و بعد هم طردشان می‌کنیم و بعدتر هم به جرم قاچاق اعدامشان می‌کنیم.
و
پیدا کنیم سهم تقصیر خود را...

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini
#انگیزشی
#یک_تجربه

📛 خیلی سال پیش می‌خواستم متنی بنویسم که مشورت با یکی از دوستان و نظر منفی، هشدارها و نگرانی های وی باعث شد ده سال بعدتر آن‌را بنویسم.

⭕️ وقتی می‌خواهید از یک کوه بزرگ بالا روید، تنها کسانی می‌توانند شما را راهنمایی کنند که قبلا آن کوه و یا شبیه آن را فتح کرده‌اند، افراد عادی از همان ابتدا خواهند گفت غیرممکن است!

☑️ پس با هر کسی مشورت نکنید...

••✾•🍃🌺🍃•✾••
@morabianedini