لب خشکیده‌ی ما را نظری کن جانا
جز لبت بوسه مگر ارزش چیدن دارد...؟💚
#شهریار

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی بغیر محبت روا نبود..🖤
#شهریار

من به بند تو اسیرم تو ز من بی خبری
معرفت این است که ز من می گذری...🖤
#شهریار

مونسی نیست مرا بعد سفر کردن تو... 🖤
#شهریار

من چون ز پا بیفتم،درمان درد من اوست
درد آن بود که از پا،درمان من بیفتد...🖤
#شهریار

برای زندگانی موجبی در خود نمی‌دیدم
کنون گر عمر باشد تکیه‌گاهی کرده‌ام پیدا...💚
#شهریار

در تماشای تو قانع نشوم من به دو چشم
همه چشمان جهان گو به سرم بشتابند...💚
#شهریار

من هر نفسم، بر نفس ناز تو بند است...💚
#شهریار

گر حالِ مرا حبیـب پرسد، گویید؛
بیمـارِ غمت را نفسی هست، هنوز...🖤
#شهریار

اهل دردی که زبان دل من داند نیست
دردمندم من و یاران همه بی دردانند...🖤
#شهریار

بی تو با قافله‌ی غصه و غم‌ها چه کنم؟
تار و پودم تو بگو با دلِ تنها چه کنم؟🖤
#شهریار

از عشقِ من به هر سو در شهر گفتگویی است
من عاشقِ تو هستم، این گفتگو ندارد...💚
#شهریار

دیگر ز چه رو به خواب بینم رویش
کز دوری او نمردم و هستم باز...🖤
#شهریار

از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی غیر محبت روا نبود...🖤
#شهریار

یک نگاه توام از نقد دو عالم بس بود
یک نظر دیدم و تاوان دو عالم دادم...💚
#شهریار

گفتی به تو گر بگذرم از شوق بمیری
قربان قدت، بگذر و بگذار بمیرم...💚
#شهریار

‌
من هر نفسم بر نفسِ ناز تو بند است...💚
#شهریار ‌
‌

در آرزوی جلوه مهتاب جمالش
یارب گذراندیم چـه شب های سیاهی...🖤
#شهریار

دگران خوشگل یک عضو و تو سر تا پا خوب
آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری ...💚
#شهریار

خوشم که شعله آهم به دوزخت کشد اما
چه می‌کند به تو دوزخ که خود بهشت برینی....💚
#شهریار