#پرسش_پاسخ :
کوروش (در گروه نقدزی...): برای کسی که مثل من سواد سینمایی پایینی داره. چطوری میتونه یه نقد ساده یا یک ریویو برای یه فیلم بنویسه
مراحلش چیه؟
به چیز هایی باید توجه کرد؟
باید چیا نوشت؟
چقدر نوشت؟
چگونه نوشت؟
🆔 @mohsen_baghery_critic
کوروش (در گروه نقدزی...): برای کسی که مثل من سواد سینمایی پایینی داره. چطوری میتونه یه نقد ساده یا یک ریویو برای یه فیلم بنویسه
مراحلش چیه؟
به چیز هایی باید توجه کرد؟
باید چیا نوشت؟
چقدر نوشت؟
چگونه نوشت؟
🆔 @mohsen_baghery_critic
#پرسش_پاسخ
محمد علیایی:
سینما یک دیالوگ است، نه مونولوگ
یه سوال دیگه
این که میگی سینما دیالوگه
چجوری فیلم ساز میتونه حس مخاطب رو بی واسطه (و بدون خوندن نقد ) متوجه بشه از طریق اون پرده نقره ای ؟
@mohsen_baghery_critic
محمد علیایی:
سینما یک دیالوگ است، نه مونولوگ
یه سوال دیگه
این که میگی سینما دیالوگه
چجوری فیلم ساز میتونه حس مخاطب رو بی واسطه (و بدون خوندن نقد ) متوجه بشه از طریق اون پرده نقره ای ؟
@mohsen_baghery_critic
#پرسش_پاسخ :
درباره پرونده: به کوشش دوست عزیز (احمدرضا رسولی) پرسشهای پرتکرار را برای شناخت و تعاملی بهتر جمع آوری کردیم و برای پاسخ گوی در پرونده ای ثابت با عنوان «صد پرسش و صد پاسخ» اقدام کردیم.
عنوان : برای اندیشه_پیشه در ورزیدن کن !
1️⃣ (( پرسش اول ))
۱- رشته تحصیلی شما چیست؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری: گرایش تحصیلی علوم انسانی_ و_ 2 ترم دانشگاه در رشته جامعه شناسی_ و _ نهایتا لبیک به هر گونه مدرک، کلاس، درس / و /بدرود مدرک و مدرک گرایی.
از دید خانواده و بستگان، یک تنبلِ ناموفق ! (تا قبل از یک ماجرا که بماند، نمیدانم چه شد که یکباره شدیم موفق!) اما از دید خود موضوع ؛ پذیرش تاوان و سرکوفت ها و زنده نگاه داشتن جهان بینی، ایدئولوژی، تفکر رادیکالیسمی، فردگرایی، تجربه گرایی خویش است.
جامعه شناسی) یک غلطِ مرسوم در فرهنگ ما جا خوش کرده به نام مدرک گرایی - استعدادکشی و نخبه سوزی/ اینها جبر محتوم هر بچه ای در خانواده های ایرانیست. حق انتخاب تقریبا در حد شوخی. بچه اساسا بچه است و نمی فهمد و خانواده مثلا دلسوز و همیشه آگاه. حقیقت همیشه برعکس و خانواده همیشه ناآگاه است و پذیرش این شجاعت میخواهد. من خوشبختانه با آنارشی و عصیانی که در سنین نوجوانی داشتم. از همان دوران راه خود را جدا کرده و در رمان دانشگاه مجبور نبودم. خود رفتم خود عطایش بخشیدم. خیلی زودتر سرکوفت ها را به جان خریدم ... عده ای شاید متعجب شوند. خب هدف همین است !
به نظرم به جای دانشگاه درست تر سوادگاه و گاهی سواد است. فرق سواد با دانش- در یادگیری بی کاربرد است (سوادآموزی)_ و_ یادگیری برای بکارگیری است (دانش اندوزی). حداقل اسمش را سوادگاه بگذارند؛ از اینکه در آن بمانیم و مدرکی دوزاری برای خوردن دوهزارمیلیارد در آینده داشته باشیم اینطور خجالت زده نشویم... نام دانشگاه در چنین مکان هایی یکجاهایی از آدم را می سوزاند ، که ماندن زور دارد و بودن اصالت سوزی.
تاریخی) درس و مشق همیشه مرا از هر آنچه بودم، هستم، باید باشم از خویش می ربود و به جایش دلخوش آینده نگری پوچ.فردا که مرده و که زنده است؟ بخورد در فرق سرش / قطعا در تفکر بنده آینده در حال و در امروز ساخته میشود ولی نه میتوان تغییرش داد و نه میتوان سرنوشت را از نو نوشت! به آواز های دهل از دور خوش است و تلف کردن عمر در چیزی که دوستش نداری چرا بشود تلاش و کوشش های بی ثمر برای آینده. ترجیحا بی آبرویی را به این تفکر ترجیح داده و همچنان می دهم.
انسانی) البته سوتفاهم نشود؛ قطعا سازگاری با محیط را در خود اگر دیدید، حتما به دانشگاه بروید و حرفهایم توصیه نیست. من اینکاره نبودم. حتما با دانشگاه به دانش هم میتوان رسید. البته در جهان از هر یک میلیون نفر به تعداد انگشت های یک دست پروفسورهای حسابی ! بیرون می آید، مشکل دقیقا در همین است؛ پروفسور نبودن و نقدزیستی ام. مسیر و روش من، در همین حساب و کتاب_دخل و خرج به یک اندازه است. کمتر خورده _ کمتر مال اندوزی کرده و بیشتر به عشق و علاقه خود در امروز بپردازم و از حال خود عشق کنم و دانشگاه خانگی خویش را بسازم.
حقوقی) مهرم حلال و دانشگاه را طلاق دادم. احترام و اعتبار خویش را از رفتارم به دیگران حق قضاوت و دیگران هم برونیات به ارزیابی و اعتبارسنجی می نشینم. فرقی نیست در دکتر زنان و زایمان _یا_ حمال درد و اجسام. نهایتا فرقش در انتخاب زبان است. شاید زبان دکترین برگزیده و انتظار بیشتر بدارم، اما اعتبار و سوادش را تراوشات برونی می سپارم که از درونش خبر می دهند. سخت شد ؟ ولش کن ... توضیح دادنی نیست، در عمل باید ببینی.
پس انگ و برچسب ها را به جان خریده و کفش آهنی پوشیدم، ولی ننگ و ذلت با سسیتم_ یا_ یکی از سیستم شدن را نمی پذیرم. دوره شعار است و شعار خوب همراه با عمل هم جوابگوست. هر چه جامعه گفت، من چَشم نمیگم (برداشتی آزاد از دیالوگ داریوش ارجمند - اعتراض)
خاستگاه) فیلم جابز 2013 و شخصیت استیو جابر در رسیدن به این نگاه هم موثر است، من آزادانه کسب دانش، و برای اندیشه_پیشه در ورزیدن می کنم- خود می خوانم و خود برای نیازهای خویش به تلاش برای رسیدن به دانش بر روی پای خود می ایستم. انگشت زدن به جای امضا کردن ، شرف دارد به ادعای سواد وغیر از این بودن..
جابز جمله فوق العاده ای دارد که در بیان ناقص خویش، هدرش نمی کنم. در خماری گذاشتن هم در مرام ما نیست. برای فراهم کردن بستری برای انتقال بهتر جمله را به جان میخرم.
لذا در پیوست؛ 2 ویدیو فرستاده خواهد شد و برای این پاسخِ مبسوط که پیرو سوالی کوتاه برای ثبت در تاریخ پدید آمده را تکمیل می کنم و تمام...
یا باز به قول استیو: ما کله خراب ها، تنبل ها، دیوونه ها خطرناکیم. چون میتونیم دنیا رو تغییر بدیم !!
این پاسخ با 2 #پیوست ویدیویی در کانال نقدزیست جهت #ثبت_در_تاریخ منتشر شد.
@mohsen_baghery_critic
«صد پرسش و صد پاسخ»
درباره پرونده: به کوشش دوست عزیز (احمدرضا رسولی) پرسشهای پرتکرار را برای شناخت و تعاملی بهتر جمع آوری کردیم و برای پاسخ گوی در پرونده ای ثابت با عنوان «صد پرسش و صد پاسخ» اقدام کردیم.
عنوان : برای اندیشه_پیشه در ورزیدن کن !
1️⃣ (( پرسش اول ))
۱- رشته تحصیلی شما چیست؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری: گرایش تحصیلی علوم انسانی_ و_ 2 ترم دانشگاه در رشته جامعه شناسی_ و _ نهایتا لبیک به هر گونه مدرک، کلاس، درس / و /بدرود مدرک و مدرک گرایی.
از دید خانواده و بستگان، یک تنبلِ ناموفق ! (تا قبل از یک ماجرا که بماند، نمیدانم چه شد که یکباره شدیم موفق!) اما از دید خود موضوع ؛ پذیرش تاوان و سرکوفت ها و زنده نگاه داشتن جهان بینی، ایدئولوژی، تفکر رادیکالیسمی، فردگرایی، تجربه گرایی خویش است.
جامعه شناسی) یک غلطِ مرسوم در فرهنگ ما جا خوش کرده به نام مدرک گرایی - استعدادکشی و نخبه سوزی/ اینها جبر محتوم هر بچه ای در خانواده های ایرانیست. حق انتخاب تقریبا در حد شوخی. بچه اساسا بچه است و نمی فهمد و خانواده مثلا دلسوز و همیشه آگاه. حقیقت همیشه برعکس و خانواده همیشه ناآگاه است و پذیرش این شجاعت میخواهد. من خوشبختانه با آنارشی و عصیانی که در سنین نوجوانی داشتم. از همان دوران راه خود را جدا کرده و در رمان دانشگاه مجبور نبودم. خود رفتم خود عطایش بخشیدم. خیلی زودتر سرکوفت ها را به جان خریدم ... عده ای شاید متعجب شوند. خب هدف همین است !
به نظرم به جای دانشگاه درست تر سوادگاه و گاهی سواد است. فرق سواد با دانش- در یادگیری بی کاربرد است (سوادآموزی)_ و_ یادگیری برای بکارگیری است (دانش اندوزی). حداقل اسمش را سوادگاه بگذارند؛ از اینکه در آن بمانیم و مدرکی دوزاری برای خوردن دوهزارمیلیارد در آینده داشته باشیم اینطور خجالت زده نشویم... نام دانشگاه در چنین مکان هایی یکجاهایی از آدم را می سوزاند ، که ماندن زور دارد و بودن اصالت سوزی.
تاریخی) درس و مشق همیشه مرا از هر آنچه بودم، هستم، باید باشم از خویش می ربود و به جایش دلخوش آینده نگری پوچ.فردا که مرده و که زنده است؟ بخورد در فرق سرش / قطعا در تفکر بنده آینده در حال و در امروز ساخته میشود ولی نه میتوان تغییرش داد و نه میتوان سرنوشت را از نو نوشت! به آواز های دهل از دور خوش است و تلف کردن عمر در چیزی که دوستش نداری چرا بشود تلاش و کوشش های بی ثمر برای آینده. ترجیحا بی آبرویی را به این تفکر ترجیح داده و همچنان می دهم.
انسانی) البته سوتفاهم نشود؛ قطعا سازگاری با محیط را در خود اگر دیدید، حتما به دانشگاه بروید و حرفهایم توصیه نیست. من اینکاره نبودم. حتما با دانشگاه به دانش هم میتوان رسید. البته در جهان از هر یک میلیون نفر به تعداد انگشت های یک دست پروفسورهای حسابی ! بیرون می آید، مشکل دقیقا در همین است؛ پروفسور نبودن و نقدزیستی ام. مسیر و روش من، در همین حساب و کتاب_دخل و خرج به یک اندازه است. کمتر خورده _ کمتر مال اندوزی کرده و بیشتر به عشق و علاقه خود در امروز بپردازم و از حال خود عشق کنم و دانشگاه خانگی خویش را بسازم.
حقوقی) مهرم حلال و دانشگاه را طلاق دادم. احترام و اعتبار خویش را از رفتارم به دیگران حق قضاوت و دیگران هم برونیات به ارزیابی و اعتبارسنجی می نشینم. فرقی نیست در دکتر زنان و زایمان _یا_ حمال درد و اجسام. نهایتا فرقش در انتخاب زبان است. شاید زبان دکترین برگزیده و انتظار بیشتر بدارم، اما اعتبار و سوادش را تراوشات برونی می سپارم که از درونش خبر می دهند. سخت شد ؟ ولش کن ... توضیح دادنی نیست، در عمل باید ببینی.
پس انگ و برچسب ها را به جان خریده و کفش آهنی پوشیدم، ولی ننگ و ذلت با سسیتم_ یا_ یکی از سیستم شدن را نمی پذیرم. دوره شعار است و شعار خوب همراه با عمل هم جوابگوست. هر چه جامعه گفت، من چَشم نمیگم (برداشتی آزاد از دیالوگ داریوش ارجمند - اعتراض)
خاستگاه) فیلم جابز 2013 و شخصیت استیو جابر در رسیدن به این نگاه هم موثر است، من آزادانه کسب دانش، و برای اندیشه_پیشه در ورزیدن می کنم- خود می خوانم و خود برای نیازهای خویش به تلاش برای رسیدن به دانش بر روی پای خود می ایستم. انگشت زدن به جای امضا کردن ، شرف دارد به ادعای سواد وغیر از این بودن..
جابز جمله فوق العاده ای دارد که در بیان ناقص خویش، هدرش نمی کنم. در خماری گذاشتن هم در مرام ما نیست. برای فراهم کردن بستری برای انتقال بهتر جمله را به جان میخرم.
لذا در پیوست؛ 2 ویدیو فرستاده خواهد شد و برای این پاسخِ مبسوط که پیرو سوالی کوتاه برای ثبت در تاریخ پدید آمده را تکمیل می کنم و تمام...
یا باز به قول استیو: ما کله خراب ها، تنبل ها، دیوونه ها خطرناکیم. چون میتونیم دنیا رو تغییر بدیم !!
این پاسخ با 2 #پیوست ویدیویی در کانال نقدزیست جهت #ثبت_در_تاریخ منتشر شد.
@mohsen_baghery_critic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پیوست #پرسش_پاسخ 1
فیلم جابز 2013
دیالوگ های استیو جابز در مورد تحصیلات و بینش تجربی او در دانش
این فیلم را ببینید بیشتر از هر چیزی در تاریخ سینما دوستش دارم !
@mohsen_baghery_critic
فیلم جابز 2013
دیالوگ های استیو جابز در مورد تحصیلات و بینش تجربی او در دانش
این فیلم را ببینید بیشتر از هر چیزی در تاریخ سینما دوستش دارم !
@mohsen_baghery_critic
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»
عنوان:
2️⃣ (( پرسش دوم ))
۲- علاقه شما به سینما از کجا و با چه فیلمی شروع شد ؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری:
روانکاوی |
اولین تجربه دخلی با فیلم نداشت؛ بلکه اولین مواجهه ام، انس با《سالن سینما》بود. تصاویری گنگ از سالن انتظار، چهره اقوام، لحظه ورود به سالن_ ذوق مرگی من و پسرخاله در سنین کودکی 8 تا 10 سالگی و باز کردن چیپس و پفک، شادی مضاعف از مواجهه با چیزی غریب و خاموش شدن برقهای سالن ؛ حیرت زدگی و مبهوت و مات شدنمان /و/ روشن شدن برق ها ! _ فیلم را هم اصلا به یاد ندارم!
ابهت سالن سینما، تاریکی و روبرو شدن با پرده تماشا خودش در این پروسه دل و عقل می رباید. عشق سینما در همان زمان ریشه در درونم پروراند و بارور کرد... پس از این به راحتی نباید گذشت. عاشق سالن سینما _ یعنی با اصالت سینما (سالن) مجذوب و شیفته گشتم، نه هیچ فیلم و فیلمسازی ...
📍تاریخی |
انس من با فیلم "مارمولک" کمال تبریزی در همان سنین 10 الی 12 سالگی شکل گرفت. مواجهه ای که بستر نقد فیلم هم همان سال انگار در ریشه دواند و لذت ساندویچ های بعد از سینما به همراه خانواده (جغول بغول) کنار اغذیه فروشی سالن سینما سپیده در میدان شهدا. یک روز کاملا خانوادگی و تفریحی در بهترین تفریحگاه هستی !
پدرم بعد از فیلم کل مسیر بازگشت به منزل را در باب فیلم صحبت کرد و مرا کاملا با چیزی بیشتر از سینما، یعنی لذت بردن از فیلم همراه ساخت. قطعا فهمیده اید که سینما: سالن نمایش فیلم است / فیلم: آنچه نمایش داده میشود.
لذت از فیلم را اینبار با تفریح دوست داشتنی《سینما》مانوس میدیدم و تمامی لذت هایی که باید از سینما می بردم؛ با این مواجهه و از این ماجرا شروع شد. بله لذت چیزی نیست جز سالن سینما که تفریحی است دسته جمعی در تماشای یک فیلم؛ اما اینبار با نقد و تحلیل که نعمت آدمیست در مواجهه با هر پدیده ای در زندگی ؛ همه چیز را مهیا ساخت برای عشق ورزی به سینما و عشقبازی بیشتر با نقد ...
از همان روز سینما شد محرم اسرار و محفل آرامش من... فرقی هم مابین فیلم خوب و بد نبود. خودش مسئله بود. فیلم بد با نقدش جبران میشود و لذت سینما به شخصه همیشگی است و خواهد بود.
📌 نکته: برای پرهیز از طولانی شدن پاسخ _ پرهیز از شرح کامل در ویدیویی نریشن "صابر ابر" در فیلم "اینجا بدون من" به پیوست ضمیمه می گردد.
عکس
@mohsen_baghery_critic
عنوان:
عاشق سینما بودم نه فیلم و فیلمساز
2️⃣ (( پرسش دوم ))
۲- علاقه شما به سینما از کجا و با چه فیلمی شروع شد ؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری:
روانکاوی |
اولین تجربه دخلی با فیلم نداشت؛ بلکه اولین مواجهه ام، انس با《سالن سینما》بود. تصاویری گنگ از سالن انتظار، چهره اقوام، لحظه ورود به سالن_ ذوق مرگی من و پسرخاله در سنین کودکی 8 تا 10 سالگی و باز کردن چیپس و پفک، شادی مضاعف از مواجهه با چیزی غریب و خاموش شدن برقهای سالن ؛ حیرت زدگی و مبهوت و مات شدنمان /و/ روشن شدن برق ها ! _ فیلم را هم اصلا به یاد ندارم!
ابهت سالن سینما، تاریکی و روبرو شدن با پرده تماشا خودش در این پروسه دل و عقل می رباید. عشق سینما در همان زمان ریشه در درونم پروراند و بارور کرد... پس از این به راحتی نباید گذشت. عاشق سالن سینما _ یعنی با اصالت سینما (سالن) مجذوب و شیفته گشتم، نه هیچ فیلم و فیلمسازی ...
📍تاریخی |
انس من با فیلم "مارمولک" کمال تبریزی در همان سنین 10 الی 12 سالگی شکل گرفت. مواجهه ای که بستر نقد فیلم هم همان سال انگار در ریشه دواند و لذت ساندویچ های بعد از سینما به همراه خانواده (جغول بغول) کنار اغذیه فروشی سالن سینما سپیده در میدان شهدا. یک روز کاملا خانوادگی و تفریحی در بهترین تفریحگاه هستی !
پدرم بعد از فیلم کل مسیر بازگشت به منزل را در باب فیلم صحبت کرد و مرا کاملا با چیزی بیشتر از سینما، یعنی لذت بردن از فیلم همراه ساخت. قطعا فهمیده اید که سینما: سالن نمایش فیلم است / فیلم: آنچه نمایش داده میشود.
لذت از فیلم را اینبار با تفریح دوست داشتنی《سینما》مانوس میدیدم و تمامی لذت هایی که باید از سینما می بردم؛ با این مواجهه و از این ماجرا شروع شد. بله لذت چیزی نیست جز سالن سینما که تفریحی است دسته جمعی در تماشای یک فیلم؛ اما اینبار با نقد و تحلیل که نعمت آدمیست در مواجهه با هر پدیده ای در زندگی ؛ همه چیز را مهیا ساخت برای عشق ورزی به سینما و عشقبازی بیشتر با نقد ...
از همان روز سینما شد محرم اسرار و محفل آرامش من... فرقی هم مابین فیلم خوب و بد نبود. خودش مسئله بود. فیلم بد با نقدش جبران میشود و لذت سینما به شخصه همیشگی است و خواهد بود.
📌 نکته: برای پرهیز از طولانی شدن پاسخ _ پرهیز از شرح کامل در ویدیویی نریشن "صابر ابر" در فیلم "اینجا بدون من" به پیوست ضمیمه می گردد.
عکس
@mohsen_baghery_critic
Telegram
Image naghdzee
محسن باقری - نقدزیست
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ» عنوان: عاشق سینما بودم نه فیلم و فیلمساز 2️⃣ (( پرسش دوم )) ۲- علاقه شما به سینما از کجا و با چه فیلمی شروع شد ؟ #پاسخ 🗣 محسن باقری: روانکاوی | اولین تجربه دخلی با فیلم نداشت؛ بلکه اولین مواجهه ام، انس با《سالن سینما》بود.…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»
https://t.me/image_naghdzee/31
3️⃣ (( پرسش سوم ))
“۳- آیا شما زمانیکه یک مخاطب عادی و آماتور سینما بودید، از عشق و علاقه به هنرپیشهها به مرور وابسته به سینما شدید یا نه بخاطر یک سری فیلم ؟ چون معمولأ متداولترین علاقه به سینما توسط مخاطب عام و یا حتی خاص از طریق هنرپیشه است. آیا برای شما هم اینطور بود ؟”
#پاسخ
عنوان : بازیگر خر فیلم است !
✒️ محسن باقری:
یک نکته درون این سوال است که خود باید بحث و سوالی دیگر شود. آنهم: "قائل شدن تمایز بین مخاطب عام و خاص در سینماست" برای این موضوع اعلام موضعی می کنم تا برای پاسخ مبسوط در پرسش مربوطه اقدامات لازمه به
و اما بعد ...
✔️ دیدگاه | من اساسا به دلیل خواندن مجلات، برای دنبال کردن فیلمها تنها رویکردم تئوری مولفی بود؛ یعنی دنبال کردن فیلمسازان... اساسا می رفتم تا یک کار از یک فیلمسازی ببینم که قطعا آثار قبلی اش را دیده بودم. این مدل هم مانند اُنسی بود که با سینما داشتم و دیگر فرقی نمی کرد؛ "قدرت الله صلح میرزایی" باشد یا "مسعود کیمیایی". می رفتم و می دیدم و از روندی که فیلمساز طی کرده به سبک او می رسیدم. داستان در فیلمهای خارجی که به کل مُجزاست؛ ولی در خارجی ها هم اول فیلمسازها بودند که عامل جذابیت و دلیل پیگیری من می شدند. اساسا بازیگران خارجی را به اسم حتی نمی شناسم. مگر عده معدودی ...
🔶 دلیل | مجلات و خواندن، همزمان با دیدن فیلم ها بود. منظور از مجلات، قطعا تخصصی های سینماست؛ نه مجلاتی دوزاری با مصاحبه هایی زرد مثل سحر قریشی یا فلان ستاره ... من هیچوقت نسبت به بازیگرها در سینما موضعی نداشتم. در نقد فیلم هم معمولا نقد بازیگری، جز معدود دفعاتی پیش نیامده که این رویه را پیش بگیرم. از نظر من "بازیگر واقعا خر فیلم و فیلمساز است" که در بهترین بازی اش آن هم در بهترین شرایط، با به وظیفه اش عمل کرده و از دستورات پیروی کرده ... بازیگری را اصلا در سینما هنر نمی دانم! بلکه یک تخصص و یکی از ابزارهای تکنیکیِ هنر به شمار می آورم (که این می تواند زمینه ساز سوالات بعدی شود)
📌 پیوست: همچنین برای دو مبحثی که در اینجا طرح شد، اما فرصت تشریح و تحلیل آن مهیا نبود؛ میتوان در گروه نقدزیست ادامه یابد ... در آنجا همیشه منتظر هستم، تا دیالوگ - این بزرگترین محبتی که بین انسان ها در عصر مدرن به موهبت تبدیل شده را برای خود فراهم آورم.
همچنین در ادامه و در اسکرین شاتی که به این پست اتچ شده است، گفتمان درون کانالی ناشی شده از این پرسش و پاسخ را در اسکرین شات زیر بخوانید. سپاس
🌐 t.me/mohsen_baghery_critic
https://t.me/image_naghdzee/31
3️⃣ (( پرسش سوم ))
“۳- آیا شما زمانیکه یک مخاطب عادی و آماتور سینما بودید، از عشق و علاقه به هنرپیشهها به مرور وابسته به سینما شدید یا نه بخاطر یک سری فیلم ؟ چون معمولأ متداولترین علاقه به سینما توسط مخاطب عام و یا حتی خاص از طریق هنرپیشه است. آیا برای شما هم اینطور بود ؟”
#پاسخ
عنوان : بازیگر خر فیلم است !
✒️ محسن باقری:
یک نکته درون این سوال است که خود باید بحث و سوالی دیگر شود. آنهم: "قائل شدن تمایز بین مخاطب عام و خاص در سینماست" برای این موضوع اعلام موضعی می کنم تا برای پاسخ مبسوط در پرسش مربوطه اقدامات لازمه به
عمل
آید. «در سینما خاص و عام نداریم. مخاطب سینما دسته بندی نمی شود و کسانی که به عام و خاص در سینما معتقدند؛ معمولا خودشان جز مخاطبین سینما نیستند» - قطعا بحث می رود در وقت مناسبش ...و اما بعد ...
✔️ دیدگاه | من اساسا به دلیل خواندن مجلات، برای دنبال کردن فیلمها تنها رویکردم تئوری مولفی بود؛ یعنی دنبال کردن فیلمسازان... اساسا می رفتم تا یک کار از یک فیلمسازی ببینم که قطعا آثار قبلی اش را دیده بودم. این مدل هم مانند اُنسی بود که با سینما داشتم و دیگر فرقی نمی کرد؛ "قدرت الله صلح میرزایی" باشد یا "مسعود کیمیایی". می رفتم و می دیدم و از روندی که فیلمساز طی کرده به سبک او می رسیدم. داستان در فیلمهای خارجی که به کل مُجزاست؛ ولی در خارجی ها هم اول فیلمسازها بودند که عامل جذابیت و دلیل پیگیری من می شدند. اساسا بازیگران خارجی را به اسم حتی نمی شناسم. مگر عده معدودی ...
🔶 دلیل | مجلات و خواندن، همزمان با دیدن فیلم ها بود. منظور از مجلات، قطعا تخصصی های سینماست؛ نه مجلاتی دوزاری با مصاحبه هایی زرد مثل سحر قریشی یا فلان ستاره ... من هیچوقت نسبت به بازیگرها در سینما موضعی نداشتم. در نقد فیلم هم معمولا نقد بازیگری، جز معدود دفعاتی پیش نیامده که این رویه را پیش بگیرم. از نظر من "بازیگر واقعا خر فیلم و فیلمساز است" که در بهترین بازی اش آن هم در بهترین شرایط، با به وظیفه اش عمل کرده و از دستورات پیروی کرده ... بازیگری را اصلا در سینما هنر نمی دانم! بلکه یک تخصص و یکی از ابزارهای تکنیکیِ هنر به شمار می آورم (که این می تواند زمینه ساز سوالات بعدی شود)
📌 پیوست: همچنین برای دو مبحثی که در اینجا طرح شد، اما فرصت تشریح و تحلیل آن مهیا نبود؛ میتوان در گروه نقدزیست ادامه یابد ... در آنجا همیشه منتظر هستم، تا دیالوگ - این بزرگترین محبتی که بین انسان ها در عصر مدرن به موهبت تبدیل شده را برای خود فراهم آورم.
همچنین در ادامه و در اسکرین شاتی که به این پست اتچ شده است، گفتمان درون کانالی ناشی شده از این پرسش و پاسخ را در اسکرین شات زیر بخوانید. سپاس
🌐 t.me/mohsen_baghery_critic
Telegram
Image naghdzee
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»
4️⃣ (( پرسش چهارم ))
۴- خب الان که منتقد هستید، آیا قبلا به فکر کارگردانی و تولید یک اثر بودید یا از همون اول منتقد شدن رو انتخاب کردید ؟
#پاسخ
از حس ، تفکر / و/ از منطق، احساس نخواه
محسن باقری:
شکواییه | از مدیوم نظری و عملی چگونه انتظار یکی شدن دارید؟ وقتی منتقد را مُشتی فیلمساز ناموفق می نامند، قطعا من هم می سپارم به سوزش بیخ تا بیخشان از نقد...
⚜️ پاسخ را اینگونه شروع کردم که تفاوت دو مدیوم را اثبات کنم : از مدیومی که با تخیل و تجربه زیستی به وجود می آید، بینش حقیقت بینی نمی خواهند. از خلق اثر هنری کنش فکری و فلسفیدن نمی خواهند. از شعر قطعا شعور و منطق نمی خواهند. از کاشت فیلمساز، برداشت نمیخواهند. قطعا کاشته فیلمساز با برداشت مخاطب همراه است. منتقد هم نماینده مخاطب است و فیلمساز به جای احترام به او به نماینده بی اعتناست و از منتقد، فیلمسازی طلب می کند! بی شعوری در حدی است که مدیومش را انقدر محترم نمی شمارد که هر کسی را شایسته حضور در آن نداند و همینطور که خودش کشکی به چرخه فیلمسازی رسیده به دیگران هم کشکی_کشکی پیشنهادش می دهد. همین میشود دیگر ...
🔅 دل میسازد که دل و عقل برُباید نه آنکه بزُداید. رُبایش و زُدودن هم کسی را میخواهد که ارزیابی کند و داوری ... مخاطب هم خاص خودش را نماینده میکند تا داوری کند و این وسط منتقد را زبان و تریبون خودش می کند. از بین مخاطبان جدی عده ای کارشان می شود نظریه پردازی و منتقد سینما._ مسیرها مجزاست یکی به فیلمسازی روی آورده و دیگری ازجاده نقدزیستی به مقام خود رسیده. هر کدام اگر همزمان فعال باشد، مانع انجام وظیفه به نحو احسنت میشود؛ بینش و نگرش توسط فیلمساز و منتقد جدا_جدا می پیوندند. بگذریم ساده تر باید گفت ...
✅ سینما دو بخش تولید دارد و اندیشه. دو بخش خلقت و استفاده خلق الله ... دو بخش تجربه و تفکر. اندیشه وظیفه منتقد است که به معنی خواندن، دیدن، تئوریزه کردن، قانونی کردن و چارچوب سازی ست.
فیلمساز کارش به معنی تجربه کردن، طبع لطیف داشتن، حسی بودن، تخیل کردن، کنترل کردن و بنا ساختن است. زیست فیلمساز جمعی و زیست منتقد فردیست.
منتقد خراب میکند برای سازندگی. بستر ساختن برای رشد و نموی بیشتر. ایجاد پیشرفت و تکامل ... بهتر کردن . کَندنِ علف های هرز و اجازه نفس کشیدن به سره ها. نابلدی را از بلدی جدا می کند.
❇️ حال چرا این دو نباید در کار یکدیگر دخالت کنند و از یک سو لازم و ملزوم یکدیگرند؟
چون سینما برای تربیت احساس آمده و اندیشه برای تربیت حس می آید. دریافت کردن حس کار منتقد است و اندیشه روی آن، وظیفه اوست. تولید حس وظیفه فیلمساز و انتقالش رسالتش خواهد بود. تفاوت را فهم و درک می کنید؟
پس زیست فیلمساز و منتقد متغیر است و فضایشان متکی به دو جهان است.
منتقد سالها عمر در مطالعه، پژوهش و زیست اتاقی گذرانده /و از آن سمت / فیلمساز زیست در تیم تولیدی، کار با دوربین، ایده تا پژوهش های حسی و عاطفی در تعامل با جهان اجتماعی خویش عمر تلف کرده!. این دو به دلیل زیستشان نمی توانند جای یکدیگر قرار گیرند، ولی قطعا به یکدیگر نیاز دارند و در کنار هم به تکامل می رسند. هر کدام به خاطر آن دیگری نفس می کشد. پس منتقد فیلمساز نیست و فیلمساز قطعا نمیتواند، نقد کند. فیلمسازی حس است و نقد اندیشه. فیلمسازی دل است و نقد تیع دل ...
نزد من | در کودکی حتی خاله بازی هم هیچگاه فیلمسازی جایی نداشت. واقعا چرا هیچوقت وسوسه و رویای ساخت حتی در مخیله ام نگنجید؟ / قطعا خودش ریشه یابی روانی از روانکاوان فضول ! می طلبد / هیچوقت دوست نداشتم در آن سوی مخفی پرده جادویی باشم. اهل دیدن و اندیشه بودم، نه ساختن و خلق. خلق من، بهتر کردن دنیای آن سمت است، از راه اندیشه و نقد به آن می رسیدم نه یکی از آنوری ها شدن. همانطور که گفتم سینما پناهگاه من بود، نه پناه ساختن ... خود متزلزل بودم، چگونه میتوانستم معبدجانم، سالن تاریک و جادویی سینما را با فیلمسازی از بین ببرم و به معماری اکتفا کنم؟ من ناظم معمارها هستم نه معمار. ناظرمعمار برای نظارت اجرایی نه مهندس ساخت ... استاد تئوریک قطعا مهندس اجرایی نیست. فرقش را باید بفهمند آن بی سوادان و بی خبران از مدیوم خودشان... لطفا ماست و آب را جدا بخورند و با خوردن دوغ کمتر چرت بزنند! دیده شده ماست و نوشابه هم می خورند و خروجی برای ملت ماستشابه تحویل میدهند. (به معنی ماست از مجرای ادراری!)
✍️ پیوست: در ادامه لینک 3 مطلب در همین رابطه را بخوانید؛
* تفاوت دو مدیوم فیلم و نقد
https://t.me/mohsen_baghery_critic/449
** صحبت های مسعود فراستی در این باب
https://t.me/mohsen_baghery_critic/450
** توضیح همین مسئله با نثر طنز سلبی و تمثیل کمی
https://t.me/massoud_farassati/2540
🆔 t.me/mohsen_baghery_critic
4️⃣ (( پرسش چهارم ))
۴- خب الان که منتقد هستید، آیا قبلا به فکر کارگردانی و تولید یک اثر بودید یا از همون اول منتقد شدن رو انتخاب کردید ؟
#پاسخ
از حس ، تفکر / و/ از منطق، احساس نخواه
محسن باقری:
شکواییه | از مدیوم نظری و عملی چگونه انتظار یکی شدن دارید؟ وقتی منتقد را مُشتی فیلمساز ناموفق می نامند، قطعا من هم می سپارم به سوزش بیخ تا بیخشان از نقد...
⚜️ پاسخ را اینگونه شروع کردم که تفاوت دو مدیوم را اثبات کنم : از مدیومی که با تخیل و تجربه زیستی به وجود می آید، بینش حقیقت بینی نمی خواهند. از خلق اثر هنری کنش فکری و فلسفیدن نمی خواهند. از شعر قطعا شعور و منطق نمی خواهند. از کاشت فیلمساز، برداشت نمیخواهند. قطعا کاشته فیلمساز با برداشت مخاطب همراه است. منتقد هم نماینده مخاطب است و فیلمساز به جای احترام به او به نماینده بی اعتناست و از منتقد، فیلمسازی طلب می کند! بی شعوری در حدی است که مدیومش را انقدر محترم نمی شمارد که هر کسی را شایسته حضور در آن نداند و همینطور که خودش کشکی به چرخه فیلمسازی رسیده به دیگران هم کشکی_کشکی پیشنهادش می دهد. همین میشود دیگر ...
🔅 دل میسازد که دل و عقل برُباید نه آنکه بزُداید. رُبایش و زُدودن هم کسی را میخواهد که ارزیابی کند و داوری ... مخاطب هم خاص خودش را نماینده میکند تا داوری کند و این وسط منتقد را زبان و تریبون خودش می کند. از بین مخاطبان جدی عده ای کارشان می شود نظریه پردازی و منتقد سینما._ مسیرها مجزاست یکی به فیلمسازی روی آورده و دیگری ازجاده نقدزیستی به مقام خود رسیده. هر کدام اگر همزمان فعال باشد، مانع انجام وظیفه به نحو احسنت میشود؛ بینش و نگرش توسط فیلمساز و منتقد جدا_جدا می پیوندند. بگذریم ساده تر باید گفت ...
✅ سینما دو بخش تولید دارد و اندیشه. دو بخش خلقت و استفاده خلق الله ... دو بخش تجربه و تفکر. اندیشه وظیفه منتقد است که به معنی خواندن، دیدن، تئوریزه کردن، قانونی کردن و چارچوب سازی ست.
فیلمساز کارش به معنی تجربه کردن، طبع لطیف داشتن، حسی بودن، تخیل کردن، کنترل کردن و بنا ساختن است. زیست فیلمساز جمعی و زیست منتقد فردیست.
منتقد خراب میکند برای سازندگی. بستر ساختن برای رشد و نموی بیشتر. ایجاد پیشرفت و تکامل ... بهتر کردن . کَندنِ علف های هرز و اجازه نفس کشیدن به سره ها. نابلدی را از بلدی جدا می کند.
❇️ حال چرا این دو نباید در کار یکدیگر دخالت کنند و از یک سو لازم و ملزوم یکدیگرند؟
چون سینما برای تربیت احساس آمده و اندیشه برای تربیت حس می آید. دریافت کردن حس کار منتقد است و اندیشه روی آن، وظیفه اوست. تولید حس وظیفه فیلمساز و انتقالش رسالتش خواهد بود. تفاوت را فهم و درک می کنید؟
پس زیست فیلمساز و منتقد متغیر است و فضایشان متکی به دو جهان است.
منتقد سالها عمر در مطالعه، پژوهش و زیست اتاقی گذرانده /و از آن سمت / فیلمساز زیست در تیم تولیدی، کار با دوربین، ایده تا پژوهش های حسی و عاطفی در تعامل با جهان اجتماعی خویش عمر تلف کرده!. این دو به دلیل زیستشان نمی توانند جای یکدیگر قرار گیرند، ولی قطعا به یکدیگر نیاز دارند و در کنار هم به تکامل می رسند. هر کدام به خاطر آن دیگری نفس می کشد. پس منتقد فیلمساز نیست و فیلمساز قطعا نمیتواند، نقد کند. فیلمسازی حس است و نقد اندیشه. فیلمسازی دل است و نقد تیع دل ...
نزد من | در کودکی حتی خاله بازی هم هیچگاه فیلمسازی جایی نداشت. واقعا چرا هیچوقت وسوسه و رویای ساخت حتی در مخیله ام نگنجید؟ / قطعا خودش ریشه یابی روانی از روانکاوان فضول ! می طلبد / هیچوقت دوست نداشتم در آن سوی مخفی پرده جادویی باشم. اهل دیدن و اندیشه بودم، نه ساختن و خلق. خلق من، بهتر کردن دنیای آن سمت است، از راه اندیشه و نقد به آن می رسیدم نه یکی از آنوری ها شدن. همانطور که گفتم سینما پناهگاه من بود، نه پناه ساختن ... خود متزلزل بودم، چگونه میتوانستم معبدجانم، سالن تاریک و جادویی سینما را با فیلمسازی از بین ببرم و به معماری اکتفا کنم؟ من ناظم معمارها هستم نه معمار. ناظرمعمار برای نظارت اجرایی نه مهندس ساخت ... استاد تئوریک قطعا مهندس اجرایی نیست. فرقش را باید بفهمند آن بی سوادان و بی خبران از مدیوم خودشان... لطفا ماست و آب را جدا بخورند و با خوردن دوغ کمتر چرت بزنند! دیده شده ماست و نوشابه هم می خورند و خروجی برای ملت ماستشابه تحویل میدهند. (به معنی ماست از مجرای ادراری!)
✍️ پیوست: در ادامه لینک 3 مطلب در همین رابطه را بخوانید؛
* تفاوت دو مدیوم فیلم و نقد
https://t.me/mohsen_baghery_critic/449
** صحبت های مسعود فراستی در این باب
https://t.me/mohsen_baghery_critic/450
** توضیح همین مسئله با نثر طنز سلبی و تمثیل کمی
https://t.me/massoud_farassati/2540
🆔 t.me/mohsen_baghery_critic
Telegram
محسن باقری - نقدزیست
در توضیح صحبتهای استاد فراستی در ویدیو بالا
✍️سیدمحسن باقری
فیلمنامه نویسی نیاز به آزادسازی تخیل و گریز از واقعیت دارد.
ذهن مننقد باید آکنده از تخیل و همیشه آگاه از واقعیت باشد. واقعیت در اینجا به منظور تحلیل آنچه که هست و ارزیابی دیدنی های ماست.
ذهن منتقد…
✍️سیدمحسن باقری
فیلمنامه نویسی نیاز به آزادسازی تخیل و گریز از واقعیت دارد.
ذهن مننقد باید آکنده از تخیل و همیشه آگاه از واقعیت باشد. واقعیت در اینجا به منظور تحلیل آنچه که هست و ارزیابی دیدنی های ماست.
ذهن منتقد…
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»
5️⃣ (( پرسش پنجم ))
۵- درآمد یک منتقد از کجاست ؟
#پاسخ
سرراست: درآمد او به اندازه معلمی است و تدریس / حق الزحمه جلسات شفاهی و نقدهای مکتوب / انتشار کتاب و محصولات فرهنگی / در حد یک معلم و بعضا در حد یک نویسنده ...
✍️ محسن باقری: اما معتقدم، نقد و منتقدی شغل نیست و نباید نگاه منتقد به چرکِ کفِ دستِ مخاطب باشد. قطعا برای رشد مخاطب باید ادبیاتش را متناسب با جهان او مطرح کند، اما نباید تن به خواست و هواهای او دهد. منتقد قطعا پیشرفت یاب است نه نزول دهنده؛ بهره کشی نمی کند و لذت اجرش در ارتقا جمعی ست، نه ارتقا و احتکار ترقی...
⚜️ آسیب ا از همین رو منتقد را دنبالچه شهرت و سلبریتی بازی نمی دانم. 10 ذنبال کننده به شرط اثرگذاری؛ بهتر از هزاران دنبال کننده با رویکرد جنجالی سازی است ... پس مسعود فراستی در این روزها را هم متناسب با همین رویکرد ابدا تایید نمیکنم. در پی ارتقای ممبر شهرت، نه در پی اعتلای فکرت...
🖇 پیوست: نمی دانم به درد این پست می خورد یا نه / میزگرد صوتی با جمعی از منتقدان در باب مطبوعات و آسیب شناسی آن برای کانال نقدزی منتشر شده بود. از همین روی در ادامه لینک این پادکست ها جهت دسترسی علاقه مندان قرار می گیرد.
2️⃣ قسمت دوم: درباره وسیله ارتباط جمعی
3️⃣ قسمت سوم: آسیب شناسی دخل و خرج و تیراژ مطبوعات
4️⃣ قسمت چهارم (پایانی) : جمع بندی و تقابل رسانه مجازی با مطبوعات
🆔 t.me/mohsen_baghery_critic
5️⃣ (( پرسش پنجم ))
۵- درآمد یک منتقد از کجاست ؟
#پاسخ
سرراست: درآمد او به اندازه معلمی است و تدریس / حق الزحمه جلسات شفاهی و نقدهای مکتوب / انتشار کتاب و محصولات فرهنگی / در حد یک معلم و بعضا در حد یک نویسنده ...
✍️ محسن باقری: اما معتقدم، نقد و منتقدی شغل نیست و نباید نگاه منتقد به چرکِ کفِ دستِ مخاطب باشد. قطعا برای رشد مخاطب باید ادبیاتش را متناسب با جهان او مطرح کند، اما نباید تن به خواست و هواهای او دهد. منتقد قطعا پیشرفت یاب است نه نزول دهنده؛ بهره کشی نمی کند و لذت اجرش در ارتقا جمعی ست، نه ارتقا و احتکار ترقی...
⚜️ آسیب ا از همین رو منتقد را دنبالچه شهرت و سلبریتی بازی نمی دانم. 10 ذنبال کننده به شرط اثرگذاری؛ بهتر از هزاران دنبال کننده با رویکرد جنجالی سازی است ... پس مسعود فراستی در این روزها را هم متناسب با همین رویکرد ابدا تایید نمیکنم. در پی ارتقای ممبر شهرت، نه در پی اعتلای فکرت...
🖇 پیوست: نمی دانم به درد این پست می خورد یا نه / میزگرد صوتی با جمعی از منتقدان در باب مطبوعات و آسیب شناسی آن برای کانال نقدزی منتشر شده بود. از همین روی در ادامه لینک این پادکست ها جهت دسترسی علاقه مندان قرار می گیرد.
میزگرد آسیب شناسی مطبوعات :1️⃣ قسمت اول: نقش مطبوعات چیست؟
2️⃣ قسمت دوم: درباره وسیله ارتباط جمعی
3️⃣ قسمت سوم: آسیب شناسی دخل و خرج و تیراژ مطبوعات
4️⃣ قسمت چهارم (پایانی) : جمع بندی و تقابل رسانه مجازی با مطبوعات
🆔 t.me/mohsen_baghery_critic
Telegram
نقدزی
🎙 #پادکست #میزگرد
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
1️⃣ قسمت اول: نقش مطبوعات چیست؟
#سینالسانی (مجری - تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (تحلیلگر)
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیل_زاده (تحلیلگر)
@pezhmaneveshte
🆔 @naghdzee
موضوع: عملکرد و آسیب شناسی وضعیت مطبوعات
1️⃣ قسمت اول: نقش مطبوعات چیست؟
#سینالسانی (مجری - تحلیلگر)
@Lesani_Ch
#محسن_باقری (تحلیلگر)
@mohsen_baghery_critic
#پژمان_خلیل_زاده (تحلیلگر)
@pezhmaneveshte
🆔 @naghdzee
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»
6️⃣ (( پرسش ششم ))
۶- برای منتقد شدن باید چکار کرد و از کجا استارت زد ؟
#پاسخ
عنوان: اصالت با نقد است ؛ منتقد بهانه است.
بخوان، ببین، تحلیل کن / روزانه، شبانه، صبحانه !
✍️ محسن باقری: این سوال از بیخ و بُن، پاسخ ندارد. هر مدیومی آدم خودش را می خواهد.
به یقین در سنین نوجوانی ریشه را کاشته، تحلیل را انباشته، بذرش را در تجربه اندوزی افراشته و قدم در نقدزیستی برداشته و یک آن میبینی صدایش می کنند منتقد؛ منتقد شدن هدف نیست. با نیت نمیتوان به منتقد شدن اندیشید، که اگر شده قطعا منتقد بدی شده! نقدت را کن، اگر بعدها صدایت کردند منتقد، کََکَت هم نَگَزَد. اصالت همیشه با نقد است نه منتقد.
🖇 پیوست: یک خاطره هست که نمی گویم ! یک جانماز هم هست که هیچوقت آب نمی کشم.
فقط یک مقاله هست که پیوسته در این سالها منتشر گردید. شما در سایت خودمان نقدزی، اگر میلتان کشید؛ بخورید/نه ببخشید/بخوانید.👇
🚩 http://naghdzee.ir/singleMATLAB.aspx?id=15
🆔 t.me/mohsen_baghery_critic
6️⃣ (( پرسش ششم ))
۶- برای منتقد شدن باید چکار کرد و از کجا استارت زد ؟
#پاسخ
عنوان: اصالت با نقد است ؛ منتقد بهانه است.
بخوان، ببین، تحلیل کن / روزانه، شبانه، صبحانه !
✍️ محسن باقری: این سوال از بیخ و بُن، پاسخ ندارد. هر مدیومی آدم خودش را می خواهد.
به یقین در سنین نوجوانی ریشه را کاشته، تحلیل را انباشته، بذرش را در تجربه اندوزی افراشته و قدم در نقدزیستی برداشته و یک آن میبینی صدایش می کنند منتقد؛ منتقد شدن هدف نیست. با نیت نمیتوان به منتقد شدن اندیشید، که اگر شده قطعا منتقد بدی شده! نقدت را کن، اگر بعدها صدایت کردند منتقد، کََکَت هم نَگَزَد. اصالت همیشه با نقد است نه منتقد.
🖇 پیوست: یک خاطره هست که نمی گویم ! یک جانماز هم هست که هیچوقت آب نمی کشم.
فقط یک مقاله هست که پیوسته در این سالها منتشر گردید. شما در سایت خودمان نقدزی، اگر میلتان کشید؛ بخورید/نه ببخشید/بخوانید.👇
🚩 http://naghdzee.ir/singleMATLAB.aspx?id=15
🆔 t.me/mohsen_baghery_critic
naghdzee.ir
نقد چیست، منتقد کیست
نویسنده: سید محسن باقری /
پیرامون چیستی نقد در فرهنگ دهخدا آمده است: «جدا کردن سره از ناسره را نقد می گویند»
پیرامون چیستی نقد در فرهنگ دهخدا آمده است: «جدا کردن سره از ناسره را نقد می گویند»