محسن باقری - نقدزیست
462 subscribers
121 photos
86 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
ریویو فیلم آبی روشن (بابک خواجه پاشا)

ساده نگیر این همه سادگی رو

ارزش گذاری: صفر از چهار ستاره

📅 #جمعه #روز۲۰ #بهمن #سال۱۴۰۲
Forwarded from عکس نگار
انشاهای علم بهتر است یا ثروت، علم بهتر است یا سیاست، علم بهتر است یا قدرت همچنان مسئله و دغدغه اصلی نولان است و بیچاره سینما.
نولان تا وقتی نداند که هیچ چیز بهتر از مدیوم نیست و اگر مدیوم سینماست, پس سینما بدون شک باید بهتر از علم باشد, و به همین ترتیب راه به جایی نمی برد.
در اینجا علم بهتر از سیاست و تلاقی این دو در فیلم اپنهایمر محوریت است. اما دانشمندی مثل اپنهایمر را مقابل احمقی مثل استایس قرار میدهد در صورتی که حد و اندازه اپنهایمر دقیقا رییس جمهور وقت است نه فردی حقیر و ابله که هنوز حزبش او را به رسمیت نمیشناسد. فردی عقده ای که از یک تحقیر و گدایی محبت از انیشتین عرصه را میخواهد بر اپنهایمر تنگ بدارد.

فیلم در تصویر تند و عجول است و در قصه گویی ملال آور و هرزگو... این کات های سریع نه برای قصه گویی و حس بلکه بر روی ادا و اطوار تکنیکی سوار است.

همچنان معضل اصلی علمبازی و علم گرایی نولان بر پایه بی دانشی از مدیوم، هدر میشود و تصویری سینمایی منسجم به خود نمیگیرد و در یک کلام تمام دانش دانشمند خویش را در حد دیالوگی نحیف و لاغر مطرح میکند.

فیلم نولان را با فیلم «نظریه همه چیز» که بر پایه بیوگرافی استیون هاوکینگ ساخته شده را مقایسه کنید.
در فیلم هاوکینگ شما دو تصویر میبینید:
۱- حباب تشکیل شده در لیوان که آن را به نظریه بیگ بنگ میرساند.
۲- دیدن شومینه توسط هاوکینگ از لای روزنه ها و شکاف های لباسش که در آن گیر کرده بود. این دو سکانس تا چه اندازه کلیه نظریه های علمی هاوکینگ را سینمایی میکند و بعد به زندگی هاوکینگ که به تنهایی یک درام از سخت کوشی ها و میل امید به زندگی یک دانشمند است را سوژه اصلی خود می سازد.
در اپنهایمر انواع و اقسام صحنه های علمی که در کسری از ثانیه از جلوی دیدگان ما رد میشوند همگی در یک استعاره بنا میشوند نه تصویرسازی نظریه. شکاف قطرات باران بر آب؛ آتش و ریزگرد ها و اتم و کناف و شکاف همگی در حد یک تصویر خام اند.

فیلم جانبدارانه و قضاوت گر است. از یک سو تاب و توان تحلیل ساخت بمب اتم و سلاح کشتار جمعی را ندارد و سکانس پایانی تبدیل به یک شعار خارج از اثر میشود. فیلم واکاوی ترسناک بودن این بمب را ندارد. عذاب وجدان اوپنهایمر متناقض است و در بیان سخنرانی آن را پس نمیگیرد اما در تصویر پا روی خاکستر جنازه میگذارد. سکانس های عذاب وجدان اوپنهایمر در وهله اول سینمایی به نظر میرسند ولی تصاویر ناشی از این عذاب وجدان همگی نشئت گرفته از همان دغدغه علمی است.
فیلم به شدت آمریکا زده و ملی زده؛ یکسویه نگر و حق به جانب است.

وای بر انیشتین فیلم که مضحک ترین بخش فیلم است. انیشتین باباطاهر نما؛ عرفان مسلک و شاعر!

کات ها و تدوین حس شکن هستند در صورتی که قصه حول محور درام و ملودرام باید باشد. مسئله عذاب وجدان یکی از زیرخط های ژانر ملودرام است اما تصاویر خواهان پرت کردن هوش و حواس مخاطب برای عدم برقراری ارتباط حسی است و همین امر باعث ایجاد شعار عذاب وجدان اپنهایمر در انتهای فیلم است. در یک جمله این همه موانع برای برقراری حسی از پایان به اندازه بمب اتم منفجر میشود!

با تمام این حرفها نولان را همچنان فیلمساز نمیبینم و مسئله اش را سینما نمیدانم و تک فیلم سینمایی اش از نگاه من فیلم «بی خوابی» است. معتقدم هرگاه نولان مدعی شد عرصه را به اندازه سوژه اش باخت. با همه ی این ها اپنهایمر فیلمی مفتضح نیست و بهتر از کارهای اخیر فیلمسازش به شمار می رود. 

تحلیل ها و نقدهای بیشتر موافقان و مخالفان فیلم در گروه نقدزیست است که برای عضویت به آیدی زیر میتوانید پیام دهید :
@moshsenbaghery

📅 #جمعه #روز۱۷ #فروردین #سال۱۴۰۳