محسن باقری - نقدزیست
463 subscribers
121 photos
86 videos
15 files
105 links
برای دیالوگ:
@mohsenbaghery

نقدزی قدیم:
T.me/naghdzee
Download Telegram
Forwarded from محسن باقری
پاسخ به پرسش سیاوش
آیا دوربین پورتر در این فیلم ها شباهتی به دوربین روح شات داره

خیر ... دوربین روح شات برای تعقیب و گریزهای منظم و ابژکتیو به کار نمیره.

برای مثال دوربین روح شات یک ویدیو از فیلم کفاره را در ادامه میفرستم . لطفا مشاهده کنید و لذت ببرید

>>> @mohsen_baghery_critic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مصداق Ghost shot
قسمتی از فیلم شاهکار atonement _ جو رایت


@mohsen_baghery_critic
ماجرای پشت صحنه مغزهای کوچک زنگ زده و نقد خوبم 😊

@mohsen_baghery_critic
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پشت صحنه مغزهای کوچک زنگ زده
هومن سیدی
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال 1906{دومین فیلم در سال 1906}

47- بختک ناشی از گوشت خرگوش / Dream Of A Rarebit Fiend
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=g98eVbp0zic

ارزش گذاری : 3.5 از 4 ستاره
🔰بهترین الگو برای اولین فیلم های ژانر فانتزی. یکی از بهترین های ژانر «فانتزی تاریک». پر از دستاوردهای تکنیکی و فرمی، که به کمک دو فیلمساز خوش قریحه و خوش ذوق آن زمان اس.پورتر و مک کوئن پایه ریزی شد. اولین فیلم کمدی وحشت یا کمدی فانتزی سیاه را به ارمغان آورد.

✳️ ویکیپدیا : خیال‌پردازی تاریک (تغییرمسیر از خیال‌پردازی تیره‌وتار) : فانتزی تاریک یا خیال‌پردازی تیره‌وتار (به انگلیسی: Dark fantasy) یک گونه هنری است که به عنوان زیر مجموعه سبک خیال‌ پردازی به‌ شمار می‌رود. این نوع سبک می‌تواند به آثارهای ادبی، هنری و سینمایی اشاره داشته باشد که آمیخته‌ای از عناصر خیال‌پردازی و عناصر وحشت هستند. خیال‌پردازی تیره‌وتار اقتباسی از عناصر گونه وحشت و اغلب دارای ویژگی‌هایی از قبیل تیره‌وتار، ترس و مرگ، غمناک، موضوعات خشن و وحشیانه همراه با موجودات فراطبیعی شیطانی است. با این حال، برخلاف گونه وحشت تمرکز داستان به منظور ترساندن خواننده نیست. در این سبک محدودیتی برای نشان دادن بخش تاریک طبیعت انسان وجود ندارد و قهرمان اصلی داستان لزوماً دلسوز نیست. همچنین برخی از نویسندگان از واژهٔ فانتزی تاریک (یا فانتزی گوتیک) به عنوان جایگزینی برای توصیف وحشت استفاده می‌کنند، چرا که آن‌ها احساس می‌کنند واژه دومی بیش از حد ترسناک یا تأثیرگذار است.
🔰به شخصه برای من شگفت انگیزه وقتی در سال 1906 چنین تکنیک های فوق العاده ای در ترسیم وضعیت یک انسان پس از مصرف بی رویه بی رویه نوعی غذا که مرسوم است توهماتی به همراه دارد، اینچنین عجیب عمل کند و دروازه رئال را شکسته و به دنیای رویا و توهمات ترسناک به فانتزی سورئال درآید و تجربه ناکرده را با تجربه ای که با فیلم کرده ام به تجربه ای که هرگز نخواهیم داشت، بدل می کند. این یک هنر والاست. بهترین فیلم پورتر تا به امروز و بهترین فیلمی که میتوانیم در آن سالها بیابیم.

👥 برای ترجمه نام فیلم به سراغ یاور همیشه مومن "محمدعلی شمس" شتافتم. او اینگونه پاسخ داد : این همون‌ خرگوشه (rabbit) با لهجه اهالی ‌ولز ظاهرا - اینها یه غذایی دارن به اسم خرگوش ولزی که البته حاوی گوشت خرگوش نیست. اون‌ fiend هم یعنی روح‌ پلید و شیطانی... برای اطلاعات بیشتر هم دوستی خود را در حق من تمام کرد و اطلاعات مفید دیگری بدین شرح، هدیه داد: داستان این فیلم هم اول کمیک استریپ بوده (داستان مصور). ‌و آدم ها با خوردن این غذا که حاوی پنیری تندمزه بود، دچار کابوس های ترسناک و عجیب می شدن؛ بنابراین منظور از قیمت دوم‌ اسم چیزی شبیه روح پلید، کابوس یا بختک ناشی از خوردن این غذای خاص هست. این سوژه بهانه ای بود برای نمایش سینمایی بخش تاریک وجود آدم ها در عالم رویا
👤 وقتی نام بختک را در میان توضیحات شمس عزیز شنیدم تجربه این فیلم برایم دلچسب تر شد. چیزی که در سینما از تجربه بختک در یاد نداشتم و با این فیلم به آن رسیدم؛ حتی تا به امروز ! لذا نام فیلم را به «بختک ناشی از گوشت خرگوش» ترجمه ای درون متنی کردم.

✳️ این فیلم اولین اقتباس از کمیک استریپ (انیمیشن) "وینسور مک کی" با همین نام به حساب می آمد. این فیلم برای اولین بار پر از جلوه های ویژه است که پیش از این تجربیات بدی را «ملی یس» داشت و پورتر تبدیل به احسن از آن استفاده میکند. نکته بعدی این است که این فیلم اولین بار موسیقی مختص به فیلم دارد و برایش ساخته شده است و این اولین موسیقی فیلم در تاریخ سینماست. موسیقی که در همین نسخه از لینک ویدیو فرستاده شده به آن اضافه شده است. زیرا در دوران سینمای صامت، فیلم هایی با موسیقی زنده در سالن نمایش نواخته و همزمان اکزان می شد.

و اما جالب ترین نکته که در سیر پژوهش های تاریخ سینما لمس کردم و به خود و فیلسوف خود بودن خویش افتخار کردم، این بود که بسیار زودتر از این حرفها پورتر و ادیسون به دستاورد جلوه های ویژه رسیده بودند؛ ولی به دلیل فشارها و اعتراصات هنرمندان تئاتر که برای بسته شدن سینما تشکل و تحکم به راه می انداختند، برای تولید و اکران اقدام نکردند. اما دقیقا در سالی که اوج فشارها به تحصن تئاتری ها کشیده بود، فیلم را به عنوان تودهنی ساختند که جادو و استقبال را به بی نهایت خود رساند و سینما را کاملا از تئاتر مجزا کرد. به گونه ای که هیچ نیازی حتی به بازیگران تئاتر احساس نمی شد و سینما میتوانست با تکنولوژی های روز افزون خود همه را میخکوب کند. این یک تودهنی بزرگ به مقابله تئاتری ها بود که حساب کار دستشان بیاید . درود ...

👇ادامه این یادداشت در پست بعد 👇
https://t.me/mohsen_baghery_critic/942

@mohsen_baghery_critic
قسمت دوم یادداشت بهترین فیلم پورتر
قسمت اول را اینجا بخوانید

🔰سکانس اول: پرخوری یک مرد در رستوران با نمای مدیوم کلوز است و خوردن و نوشیدن او را دیوانه وار به تصویر می کشد. در همین راستا نمای مدیوم کلوز یک کمدی تیپ پرسوناژ هم با حرکات عجله و وسوسه خوردن او مثلا ریختن نوشیدنی از دهانش رقم می خورد.

♻️ سکانس دوم؛ خارج شدن او از رستوران و تلو-تلو خوردن او در زمینی صاف با اندازه نمای مدیوم لانگ فضا و وضعیت شخصیت را ابژکتیو به تصویر میکشد. ابژه ای که نشاگر مستی او و در حال خود نبودن است.

❇️ سکانس سوم و تمهید اول در امتداد پلان های قبل؛ به یکباره به دستاورد جالب و عجیبی برمیخوریم که ضمن ابژکتیو بودن، حال و هوای سوبژکتیو شخصیت را تجربه می کنیم ! سه تصویر به صورت همزمان روی نمایشگر افتاده است. تصویر اول شخصیت و تلوخوردن اوست که در پس زمینه آن وسط کادر، قطب نمایی متحرک به چپ و راست می رود، مرد تلوتلو خوران به گونه ای که نمی تواند قطب نما را بگیرد، دورش مستانه می چرخد و مدام زمین میخورد تا بالاخره به آن می چسبد! تصویرسوم که در پس زمینه آمده خود نشانگر سرگیجه مستانه است و کروماکی خیابان و ماشین هاست که در فست موشن به سرعت، شهر و ساختمان و آدم ها و خیابان و ماشین ها با سرعت تند و "فست موشن" درآمیخته اند و عبور میکنند.

✳️ سکانس چهارم کمدی اسلپ استیک (بازی با بدن و صامت) بازیگر در زمین خوردن و تلو خوردن در منزل و سرانجام نشستن بر روی تخت. اما برای جلوه ویژه عجیب به تمهید دوم از شعبده های ملی یس روی آورده و با حذف لوازم منزل زمینه ساز بروز فانتزی سورئال می شود و در حقانیت پورتر نسبت به ملی یس همین بس که تجربه شخصیت این جا به تجربه ما بدل میشود. در حذف اشیا هم طنازی آمریکایی و ناب پورتر همین بس که برای حذف اولین اشیا با یک نخ نامرئی با جا به جا کردن توجه شخصیت و توجه مخاطب را به دگرگونی و حرکت اشیا در وسط خانه جلب می کند ! این حرکت بامزگی ناز آمریکایی ها در خود دارد. و بعد تک به تک لوازم منزل از جلوی دوربین بدون اینکه کات ها را حس کنیم با تمهید شعبده کات حذف می کند. اجی مجی لاترجی . این بار نه با منطق بی منطق ملی یس و شعبده بازی جلوی دوربین بلکه با منطق توهم شخصیت و درام. نمای لانگ از مرد و تخت خواب به خوبی به این کار کمک میکند.

❇️ سکانس پنجم با تمهید سوم روبرو میشویم و به کلوزی از مرد که در بستر توهمات خوابیده مواجه می شویم. بالای سر او موجوداتی به علامت کاری که در سر او مشغولند ابژکتیویته آن را میبینیم. تمهیدی برای تجربه دیدن تخیلات مرد و ابژه کردن سوبژکتیو یک شخصیت. نمونه این رویکرد تدوین پیش از این در شروع فیلم "زندگی یک آتش نشان آمریکایی" با دایره ای که بالای سر نگهبان خوابالو و در چُرت تجربه کردیم. این بار خبری از دایره ها نیست چون به دلیل فرم رویا در آن فیلم و فرم کابوس در اینجا باید کاملا آدم کوچولوها بالای سر شخصیت روی فرق سرش، مشغول کوبیدن پتک شوند. تکنیک احتمالا با کوچک و بزرگ کردن دو تصویر در هم آمیخته شده که یکی را بالای صفحه و آن یکی را در پایین صفحه به اجرا میگذارد با بزرگ و کوچک کردن شان در تدوین ساخته اند.

❇️ سکانس ششم و تمهید چهارم فوق العاده است و به شدت عجیب... تخت با سرعت باورنکردنی به تکان خوردن و چرخشی هلیکوپتری در می آید. قطعا از جلوه ویژه ای مانند مقیاس کوچکتر عروسکی منزل و تخت استفاده کرده و البته از بزرگ نمایی در لنز دوربین هم بهره جسته که دقیق این تکنیک را نمیشناسم. هر چه هست فوق العاده است. در این چرخش ها تخت به بیرون از خانه پرتاب می شود!

❇️ سکانس هفتم و تمهید پنجم پرواز بازیگر با تخت بر فراز آسمان، هر چند این تکنیک به نظر می رسد که چنان قدرت باقی سکانس ها را ندارد و زود لو میرود ولی باز هم فوق العاده است. انگار پورتر هر چه سینما و استفاده از ابزار تکنولوژی بلد بوده را استفاده کرده تا دهان تئاتری ها و تحصن شان را بشکند. پورتر سینما را به معنای واقعی کلمه مقابل تئاتر عَلَم کرد. جدا شدن بازیگر از تخت میان آن پرواز آسمانی به نوبه خود جالب است و همچنین سقوطش...

❇️ سکانس هشتم و تمهید ششم: گیر کردن لباس شخصیت به نمادی از تیروکمان یک ساختمان و نهایتا پاره شدن لباس و سقوط شخصیت؛ سقوطی که سقف را درهم شکسته و دوباره به روی تخت می افتد. بدون احساس کات، کلیه لوازم منزل برمیگردد در بهترین کات نامرئی تا بدینجا و بلافاصله و به سرعت شخصیت از روی تخت می افتد و برای ما یادآور تجربه های سقوط خودمان در خواب میشود و از خواب پریدن هایمان... که این هم عالی صورت میگیرد. افتادن از روی تخت به کف زمین خانه ! چیزی که فرقی نمیکند ایرانی باشیم یا آمریکایی؛ همه تجربه کرده ایم.
دیدنیست و دیوانه وار در استفاده از تکنولوژی جلوه های ویژه ... شاهکار سینمای صامت آمریکا

@mohsen_baghery_critc
Ahmad Shamloo - Che Bi Tabaneh Mikhahamat
@Asharenabir
💠بار سنگین هستی ...

💠قدرت تحمل هرکس را از میزان سکوتش بسنجید. آنان که هیاهو می‌کنند، بار هیچ چیز را به روی شانه‌های خود تحمل نمی‌کنند ...

💠سخن نازنین مرد؛ احمد شاملو

@r_dorost
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال1906 {سومین فیلم در سال 1906}

48- سراشیبی زمستان / A Winter Straw Ride
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=syWeC6A_yUg

ارزش گذاری: نیم از 4 ستاره
🔰 اولین کمدی بزن و بکوب، جوانانه و شاداب آمریکایی ... وقتی جوانان به دو گروه دختر و پسر به گونه ای دوئلی نوجوانانه با تیراندازی برف در دستور کار خودشان قرارد دادند بی توجه به دوربین، تیم تولید، کارگردان و فیلمبردار مشغول بازی می شوند . و کارگردان؛ یک مستندنمایی با کلی سیاه لشکر و یک کمدی اسلپ استیک با اجرای نه چندان خوب که این جا بصورت جمعی صورت می گیرد. اما باز به فیلم خوبی نمیرسی و حس میکنی پورتر پشت دوربین غمگینه !

اسلپ‌استیک یا کمدی بزن‌بکوب (Slapstick) گونه‌ای کمدی است که در آن تحرک بدنی نقش اول را بازی می‌کند. اسلپ‌استیک پر از صحنه‌های جنجالی زدوخورد، سروصدا و مسخره‌بازی است و در آن از تصادم‌های عجیب ‌و غریب، شوخی‌های فیزیکی به شکلی مبالغه ‌آمیز استفاده می‌کند.

دخترها هنگام سوار شدن به سورتمه با برف بازی کوچکی سفری را با سورتمه سواری آغاز میکنند. تدوین تداومی مانند فیلم «بازرسانی به کلارمونت" درشکه را در نمایی دیگر تعقیب میکند. پسران در کمینه گوله های برفی را آماده و در کمین رسیدن درشکه هستند. بلافاصله با رسیدن سورتمه به سمت دختران پرتاب می کنند و تفریح همراه با حنگ و زد و برخورد نمایش میشود. احساس میکنم دوربین و پورتر از این مناسبات خیلی به شوق نمی آید و ذوقی ندارد. فیلمی که انگار برای تفریح و جذب سرمایه کمپانی مناسب است. خلاصه که پسر ها اولین ضربه را میزنند. پسرها شیرن مثل شمشیرند!
تدوین تداومی در سکانس بعد به خوبی درشکه را نشان میدهد که باید از کنار پلی رد شود. دختران به خوبی راکورد را حفظ می کنند و مشغول تِکاندن ته مانده های برفی از لباسشان هستند.
در درشکه دوم دختری به زمین می افتد و می خندم بعد خیلی سریع میگویم چقدر لوس ! اما دوباره به کار سخت فیلمبردار برای درست در آمدن ماسبات افتان و خیزان رفتن درآبد به خوبی یک دختر از سورتمه می افتد! دخترها بادکنک اند دست بزنی میترکند!

رسیدن درشکه به قسمتی که برف ها جنع شده بود، سورتمه را واژگون می کند و درشکه چی و دختران را نقش بر برف ها می کند. کاملا فیلمبردار و کارگردان در طراحی لحظه سقوط، جایگیری دوربین را در محل مناسبی طراحی کرده اند. این امر شاید ساده به نظر برسد ولی در فیلمبرداری آن سالها یک دستکمی از دست آورد ندارد. به همین دلیل فیلم از ریتم و آهنگ خوش بصری و نمکین بهره مند است.

سکانس های بعدی همگی تعقیب دختران و گرفتن انتقام از پسران است که واقعا لحظاتی جالب است. مثل خفه کردن پسر زیر کوله باری از برف و گیر آوردن و تا حدی که جا داشت، برف به خوردش دادن و مثل کبک سر در برف فرو بردن و موانع و سدهایی که دختران در تعقیب پسران طی میکنند. زمین خوردن ها و شادابی و نشاط ... لباس های مشکی سیاهی لشکران و سقیدی برف از امتیازات دیگر این فیلم است که قطعا از خلاقیت های فیلمساز مشترک آن سال استیو مک کوهن انتظار میرفت. کافیست فیلمها را به ترتیب دنبال کنید، بدون هیچ پژوهشی موتیف و هنر هر فیلمساز را به راحتی شناسایی می کنید.

در انتها هم: دخترها موشن! مثل خرگوشن، پسرها لوسن مثل خروسن! منتقد هم باید منتقد باشد. منتقدی که منتقد نباشد؛ منتقد نیست !

@mohsen_baghery_critic
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال 1906 {چهارمین فیلم در سال 1906}

49- کودکان وحشتناک / The Terrible Kids
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=faV_tgB69yg

ارزش گذاری : 1.5 از 4 ستاره
🔰 موتیف از سال 1904 به عنوان یکی از کاراکترهای پیش برنده در درام استفاده شد. در دو فیلم «کمک سگ به باسترکیتون» و «کارخانه سگ». پورتر از سگ به خوبی به عنوان عامل جذابیت و بامزه کردن در نمای ایستا دوربین استفاده می کرد و فضا را مفرح می کرد. شبیه به کلیپ های کوتاه شبکه های مجازی. مثلا در فیلم اول از یک نمای تئاتری غیر جذاب با سگ به کلیپی قابل تحمل 2 دقیقه ای بدل ساخت که جنبه رئال داشت و در فیلم دوم از سگ برای انتزاعی کردن داستان بهره برد که جنبه رئالیسم جادویی داشت؛ ولی هر دو فیلم نسخه های کاملی نشدند.
در سال 1905 پورتر از موتیف سگ در سه فیلم استفاده کرد؛ «جنون سرقت / Kleptomaniac» که از سگ عالی در پیشبرد ژانر دزد و پلیس و تعقیب بهره گرفت، و سگ را به پلیس ماجرا تبدیل کرد. سپس در فیلم «کل خانواده سد و سگش» به طرز عجیبی از سگ به عنوان یک شخصیت جدا افتاده در یک خانواده استفاده می کند و عامل نقطه شروع درام و پایان و همه چیز را با سگ به عنوان بازیگر بهره مند میشود. و در نهایت با فیلم سوم در سال 1905 «اوراقچیان قطار» از سگ به عنوان کاراکتری فرعی برای پیشبرد تدوین موازی در چند روایت تک خطی استفاده کرد.

اما در این فیلم به کامل ترین شکل استفاده از این موتیف نزدیک میشویم و واقعا یک فیلم با محوریت سگ بامزه و در عین حال عوضی دو کودک به خنده های بزن بکوب و قهقهه های سینمای صامت آن سال ها میرسیم. این فیلم بدون سگ کلیه کمدی بزن دررویی و خنده های از درون حادثه را به ابهام می برد. این سگ در فیلم اولین شاخه های کمدی و زمزمه های کمدی حادثه مانند لورل و هاردی را رقم میزند. کمدی که نه در سبک بلکه در پرداخت به کمال رسیده و با استفاده از دو شخصیت کودک این سگ را عاملی برای مردم ازاری های بامزه و جذاب تبدیل می کند. سگی که با آزار و اذیت های حادثه محور شبیه فیلم اولیه "برادران اومیر" با نام «باغبان آب پاشی شده» به کلیپ های سرگرم کننده خوب بدل می کند. کلیپ هایی تلویزیونی که در برنامه جُنگ نوروزی تلویزیون بعضا همگی تجربه کردیم.

پورتر چگونه از سگ ها بازی میگرفت؟ چون اینکار را منحصر به فرد انجام می دهد. همین فیلم سرخپوست از با این همه اذعا یک سگ دست آموز نداشت که بازی کند، چطور آن سالها اینچنین از سگ های باهوشی بازی میگرفت. سگ های تربیت شده ای که از انسانها بهتر بازی کردند.

این فیلم زمینه های بدآموزی و مناسب نبودن فیلم برای کودکان را با خود داشت و در آی ام دی بی هم به عنوان اولین فیلمهایی که بحث بدآموزی و درجه بندی سنی را مطرح کرد. انگار اولین فیلمی به شمار میرفت که توجه به درجه بندی سنی را برای فیلمها نیازش را احساس میکردند./

ضعف این کلیپ پورتر تنها در بخش های تعقیب است که خیلی اجرای خوبی ندارد. انگار با وجود سگ تعقیب هر فصل مردم آزاری متقطع و به زور و به یکباره در انتها متصل گردیده ... دکوپاژ با وجود سگ و امکانات آن زمان قابل اغماص است. اما سگ بعد از اینکه راه فرار دو کودک را ایجاد میکند، بسیار پایان را به خوبی از پس کلیشه های مرسوم تعقیب و گریز پورتر رها میسازد. این فیلم مشترک با والاس مک کوهن انگار تماما ردپای پورتر دیده می شود و خلاقیت مک کوهن با توجه به ژانر کمدی کار حتی در طراحی لباس هم دیده و احساس نمی شود.

@mohsen_baghery_critic
محسن باقری - نقدزیست pinned «#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر فیلمشناسی اس.پورتر - سال 1906 {چهارمین فیلم در سال 1906} 49- کودکان وحشتناک / The Terrible Kids 🎞 https://www.youtube.com/watch?v=faV_tgB69yg ارزش گذاری : 1.5 از 4 ستاره 🔰 موتیف از سال 1904 به عنوان یکی از کاراکترهای پیش برنده…»
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال 1906 {پنجمین فیلم در سال 1906}

50- محافظت از قطار کوه های راکی اکسپرس
The Hold-Up Of The Rocky Mountain Express
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=at_3yIi--cA

ارزش گذاری: 0 از 4 ستاره
🔰 پورتر حالا به تنهایی برای ساختن ، به تجربه های خام پناه می آورد بلکه در فیلمهای بعدی از دانه ای که کاشته - نهایت داشته و سپس برداشت را بهره گیرد. برای دستیابی به تکنیک جدید، پاشنه ها را بالا میزند. پورتر بعد از موفق ترین فیلم خود "سرقت بزرگ قطار"، همیشه دوزبین خود را از جناح سارقین به روایت درام می رسید، اما اینبار دوربین ناظر پلیسی و تعقیب کننده دزدان...
دوربین را جلوی قطار نصب میکند (مانند چشمان قطار) و روایتِ سرقتی مهیج را هدف قرار می دهد - مانند دوربین نامحسوس که در تحلیل فیلم «تعقیب خودروی سوخته» شرح دادیم. اینبار دوربین نامحسوس قطار.

🔸علاوه بر ژانر جنایی و پلیسی که پیش از این با پورتر ارمغان یافته بود، پایه ریزی استفاده از قطار برای حس و حال تحرک دوربین گویی پردازش اولیه تکنیک تراولینگ در نگاه فرمی پورتر و ادیسون بوده ولی به سرانجامی قطعی توسط آنان صورت نگرفت. از لحاظ فرمی اینجا نشانه هایش را میتوان یافت. این تکنیک چشمان قطار ، حرکت تعقیب یک سرقت را به مانند دوربین روی ریل تبدیل کرده و حس و حال دوربینی متحرک را پدید آورد. فیلمی که این بار ماجرای سرقت را از زاویه دیدی ثابت، بدون کات، بی تحرک و صرفا با تعقیب و گریزِ دزد و پلیسی روایت میشود.

🔸 اما با وجود همه ی این گفته ها، جتی برای زمینه سازی چنین دستاورد ویژه و مهمی همچون تراولینگ آن هم توسط پدر سینما یعنی ادوین اس.پورتر، باز ما با فیلم خوبی طرف نمی شویم. هر کاری کنیم، این یک فیلم نمی شود، صرفا یک تمرین است، مانند تمرینی که قبل از ساخت فیلم سرقت بزرگ با «عاشقانه ای در ایستگاه راه آهن» تجربه و تمرین کرده بود.

🔸از اواسط هم فیلم به محل سرقت سارقین میرود و آنقدر در زمینه داستانی مخدوش است که به شیوه فیلم سال گذشته خود «اوراقچی قطار» تقلبی و الکی، سارقین را در بر روی ریل رکاب زنان جای میدهد تا گرگم به هوا بازی کنند؛ فشار اهرم و تعقیب قطار، شلیک همگی به زور الصاق شده اند/ این بار از جانب قطار سارقین را تعقیب میکنیم؛ و این تجربه کوچک توانست حال و هوای pov برایمان رقم بزند. یعنی این فیلم هم اولین زمینه های تکنیک پی او وی را در خود داشت./

#️⃣در ادامه ریویو خوبی در سایت amdb تک و تنها جا خوش کرده بود که دعوتش کرده تا به زبان تحت الفظی بگویم برایتان که چه میگوید:
سه سال پس از ساخته شدن «سفر بزرگ قطار»، ادوین پورتر با یک دیدگاه متفاوت به همان داستان بازگشته ایم که متأسفانه از عملکرد خوبی برخوردار نیست. با این وجود دست به یک تجربه جالب در تیراندازی از نقطه نظر می زند.
قسمت اول فیلم و همچنین تعقیب نهایی سارقین که نیمی از طول فیلم را به خود اختصاص میدهند، چیزی بیشتر از عکسهای مسافرتی از جاده و مناظر نیست- این ماجرا از نظر کابین لوکوموتیو گفته می شود، همه این کارها با شلیک کوتاه و بلند انجام می شود و عدم تنوع به سادگی کارایی آن را از بین برده است. به عنوان یک تمرین جالب است - اما این به عنوان یک داستان یا پیشرفتِ موفقیت آمیز در تکنیک فیلم کار نمی کند.

@mohsen_baghery_critic
یک قسمت به پایان
دست مریزاد به پیمان
ماجرای سه نسخه ای شدن فیلمها از زمان اکران جشنواره تا پخش در رسانه های تصویری

مثال بمب یک عاشقانه با حذف چند سکانس مهم
محسن باقری - نقدزیست
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر فیلمشناسی اس.پورتر - سال 1906 {پنجمین فیلم در سال 1906} 50- محافظت از قطار کوه های راکی اکسپرس The Hold-Up Of The Rocky Mountain Express 🎞 https://www.youtube.com/watch?v=at_3yIi--cA ارزش گذاری: 0 از 4 ستاره 🔰 پورتر حالا به…
وقتی هفته گذشته متوجه شدم که پورتر با جدا شدن از کمپانی ادیسون از سال 1907 تا 1915 ادامه داد ولی هیچ کدام از آثار امروز یافت نمی شود و در اینترنت نایاب است، با افسوس بسیار برای ادامه پژوهش با جبر باید به فیلمسازی دیگر رجوع میکردم و در این راه چاره ای به بررسی جادوگریهای "ژرژ ملی یس" با سینما نبود.

داستان پورتر تا چند قسمت دیگر تمام میشود و برای تیزر پرونده ژرژ ملی یس ویدیویی از واکنش کودک امروزی هنگام تماشای فیلم های اولیه ملی یس که با تمهیدات خاص خودش رنگی شده بود رنگی شده بود (توضیحش به وقت خودش) در لینک زیر معرفی کردم و شما را به تماشایش دعوت می کنم؛ جالبه.

واکنش کودک امروزی به فیلمهای اولیه با گذشت بیش از یک قرن تاریخ سینما
https://www.youtube.com/watch?v=H0LvVe7dFzA
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال1906 {ششمین فیلم در سال 1906}

51- چگونه اداره را برای دیدن بازی بیس بال پپیچانیم
How The Office Boy Saw The Ball Game-rare
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=yzqGrbr8YA8

ارزش گذاری: 1 از 4 ستاره 
🔰 پس از این؛ در فیلم قبل، تجربه بی ثمر پورتر در زمینه نمای نقطه نظر و مسیر تمرینی او در ساخت حس و حال pov را حدس زده بودم. در اینجا بخوانید:
https://t.me/mohsen_baghery_critic/948

به سرعت در فیلم بعدی از این فیلمساز خوش قریحه و باهوش و تکامل گرا، رسیدن به تمهید تکنیکی نمای نقطه نظر را می بینیم به گونه ای که نسبت به دانستگی فیلمساز از این تکنیک دچار شک شوید. او در این فیلم به خوبی از تکنیک «پی او وی» برای اولین بار استفاده می کند! همه چیز به دست این فیلمساز به اولین قدم ها و دست آوردها ختم می شود،الحق که پدر همه ی سینماست. پایه ریز و ستون ساز ...

ماجرا از این قرار است؛ در اداره ای صحبت بر سر دیدن بازی مهم بیس بال است و در گرفتن مرخصی کری خوانی میان کارکنان برقرار است. شخصیت اصلی پس از ورود رئیس به یکباره نقشه پیچاندن اداره را به بهانه فوت مادرش می پیچاند و با شکلک کری خود را برای کارمندان دیگر تکمیل میکند در سکانس بعد از بالای تیر برق با یک دوربین شکاری برای دیدن مسابقه اقدامات او را می بینیم. او نگاه میکند و نمای پی او وی مشاهدات او برای ما به تصویر در می آید. دستاورد بزرگی است.

از یک سو این اولین دستمایه های درام ورزشی و ستون ژانر ورزشی هم به شمار می آید. یکی از موقعیت های کمدی ورزشی برای پورتر و سینما. نشستن بالای تیربرق کنشی مدرن برای آن سالها به شمار میرفت که فقط از اندیشه پورتر بر می آمد و این فیلمساز را واقعا یک سر و گردن از فیلمسازان هم رده خود در تاریخ سینما تثبیت می کند.
ولی صرفا یک نمره برای دستاورد خوب پورتر و مسیر تکاملی اش که همیشه مرا در روند پیگیری کارنامه او شگفت زده می کند کافی به نظر میرسد و دست مریزاد دارد...

@mohsen_baghery_critic
میرکریمی آبدارچی سینمای ایران
آبدارچی بنا به مناسبات شغلی، کارش با آب و آتش و کتری ست. فیلمهای میرکریمی نقش اجاق گاز را ایفا می کنند و مخاطبانش از درجه صفر روی اجاق این آبدارچی نشسته و برای به جوش آمدن گرم و گرم تر می شوند تا به نقطه قل قل و جوشش درونی برسند و اشک پاک و عمیقی را تحویل آبدارچی برای پر کردن لیوان ها از آب جوش و فرآهم آوردن چای برای خود می کنند.

فیلمهای شریفی که از ندادن اطلاعات سود میبرد و به بهترین شکل ریز اطلاعاتی در درجه های 10 ، 20 ، 30 می گذارد تا به مرور به درجه 100تیتراژ پایانی و انتها برسد. گرمایی که به تدریج و ملایم زیر گرمای اجاق لحظه به لحظه بالا رفته و به گرم ترین نقطه که رسیده، آبدارچی زیر اجاقش را خاموش کرده و مخاطب برای فراموش کردن فیلم (سرد شدن) زمان زیادی را از نقطه 100 به نقطه صفر نیاز دارد؛ که البته تفکر مخاطب در این بین میتواند نقش فلاسک را برای دیگرشدگی (گرم ماندن) ایفا کند.

با قصر شیرین در این روزها تجربه کنید. بهترین فیلم جشنواره پیشین (از نگاه نگارنده)

https://t.me/image_naghdzee/27
@mohsen_baghery_critic
#تاریخ_سینما #ادوین_اس_پورتر
فیلمشناسی اس.پورتر - سال 1906 {هفتمین فیلم در سال 1906}

52-گرفتن شواهد / Getting Evidence
🎞 https://www.youtube.com/watch?v=Ey5pIoGhJ8E

ارزش گذاری: 2 از 4 ستاره 
🔰 اولین فیلم کمدی اسلپ استیک پورتر به بهترین شکل،
پس از تجربه در فیلم های ریز و درشت و فیلم گروهی «سراشیبی زمستان» در سال اخیر، حوادثی بس غافلگیرکننده و و بامزه را در این کار خلق می کند. این حوادث در کمدی بزن و بکوب که با عکاس فضولش که در بستر بلایا و حوادث عجیب و غریب، بالاخره موفق به انجام وظیفه می شود و سرانجام میفهمد که سوژه را به کل اشتباه گرفته پورتر او را به فضول هرگز نیاسود به اتمام و عاقبتی ناخوش می رساند. کمدی خوبیست و بعضی از حوادث در آن بهتر است. ولی بستر کلیه حوادث از میزان خوبی بهره مند است. تکنیک پورتر در خلق حادثه بسیار طبیعی تر گردیده و استفاده از تکنیک عروسک_بدل بسیار باورپذیر از کار درآمده است.
این فیلم یک عکاس خیلی خوب در نقش بازیگر دارد و می توانست به تیپ پرسوناژ خوبی بدل شود، اگر مجموعه کارهایش را مانند کمدین های پس از خود ادامه میداد. این کار بازیگری دارد که رد پایش می تواند ما را در تاریخ سینما بعدها به چارلی چاپلین و کمدی های لورل و هاردی یا باستر کیتون برساند.

بیش از این به صحبت بیشتر مجالی نیست. فقط ببینید - لذت ببرید و بدانید که قطعا در بررسی فیلمساز بعدی، هیچ خبری از این دست آثار نخواهد بود - از لذت تداوم، لذت قصه و لذت درام. باید به ملی یس و زجر تحمل شعبده بازیهایش اکتفا کنیم و از این تصویر شعبده به آن یکی با همان دستاورد اولیه و بی ذوق او در جلوه های ویژه برویم و تمرین صبوری کنیم. آخرین لذت ها برای تحمل درد فیلمهای بی درد اروپایی از نوع جلوه زده اش...

🔺پایان فیلم های اس.پورتر _ سال 1905

@mohsen_baghery_critic
#پرسش_پاسخ : «صد پرسش و صد پاسخ»
درباره پرونده: به کوشش دوست عزیز (احمدرضا رسولی) پرسشهای پرتکرار را برای شناخت و تعاملی بهتر جمع آوری کردیم و برای پاسخ گوی در پرونده ای ثابت با عنوان «صد پرسش و صد پاسخ» اقدام کردیم.

عنوان : برای اندیشه_پیشه در ورزیدن کن !
1️⃣ (( پرسش اول ))
۱- رشته تحصیلی شما چیست؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری:
گرایش تحصیلی علوم انسانی_ و_ 2 ترم دانشگاه در رشته جامعه شناسی_ و _ نهایتا لبیک به هر گونه مدرک، کلاس، درس / و /بدرود مدرک و مدرک گرایی.
از دید خانواده و بستگان، یک تنبلِ ناموفق ! (تا قبل از یک ماجرا که بماند، نمیدانم چه شد که یکباره شدیم موفق!) اما از دید خود موضوع ؛ پذیرش تاوان و سرکوفت ها و زنده نگاه داشتن جهان بینی، ایدئولوژی، تفکر رادیکالیسمی، فردگرایی، تجربه گرایی خویش است.

جامعه شناسی) یک غلطِ مرسوم در فرهنگ ما جا خوش کرده به نام مدرک گرایی - استعدادکشی و نخبه سوزی/ اینها جبر محتوم هر بچه ای در خانواده های ایرانیست. حق انتخاب تقریبا در حد شوخی. بچه اساسا بچه است و نمی فهمد و خانواده مثلا دلسوز و همیشه آگاه. حقیقت همیشه برعکس و خانواده همیشه ناآگاه است و پذیرش این شجاعت میخواهد. من خوشبختانه با آنارشی و عصیانی که در سنین نوجوانی داشتم. از همان دوران راه خود را جدا کرده و در رمان دانشگاه مجبور نبودم. خود رفتم خود عطایش بخشیدم. خیلی زودتر سرکوفت ها را به جان خریدم ... عده ای شاید متعجب شوند. خب هدف همین است !

به نظرم به جای دانشگاه درست تر سوادگاه و گاهی سواد است. فرق سواد با دانش- در یادگیری بی کاربرد است (سوادآموزی)_ و_ یادگیری برای بکارگیری است (دانش اندوزی). حداقل اسمش را سوادگاه بگذارند؛ از اینکه در آن بمانیم و مدرکی دوزاری برای خوردن دوهزارمیلیارد در آینده داشته باشیم اینطور خجالت زده نشویم... نام دانشگاه در چنین مکان هایی یکجاهایی از آدم را می سوزاند ، که ماندن زور دارد و بودن اصالت سوزی.

تاریخی) درس و مشق همیشه مرا از هر آنچه بودم، هستم، باید باشم از خویش می ربود و به جایش دلخوش آینده نگری پوچ.فردا که مرده و که زنده است؟ بخورد در فرق سرش / قطعا در تفکر بنده آینده در حال و در امروز ساخته میشود ولی نه میتوان تغییرش داد و نه میتوان سرنوشت را از نو نوشت! به آواز های دهل از دور خوش است و تلف کردن عمر در چیزی که دوستش نداری چرا بشود تلاش و کوشش های بی ثمر برای آینده. ترجیحا بی آبرویی را به این تفکر ترجیح داده و همچنان می دهم.

انسانی) البته سوتفاهم نشود؛ قطعا سازگاری با محیط را در خود اگر دیدید، حتما به دانشگاه بروید و حرفهایم توصیه نیست. من اینکاره نبودم. حتما با دانشگاه به دانش هم میتوان رسید. البته در جهان از هر یک میلیون نفر به تعداد انگشت های یک دست پروفسورهای حسابی ! بیرون می آید، مشکل دقیقا در همین است؛ پروفسور نبودن و نقدزیستی ام. مسیر و روش من، در همین حساب و کتاب_دخل و خرج به یک اندازه است. کمتر خورده _ کمتر مال اندوزی کرده و بیشتر به عشق و علاقه خود در امروز بپردازم و از حال خود عشق کنم و دانشگاه خانگی خویش را بسازم.

حقوقی) مهرم حلال و دانشگاه را طلاق دادم. احترام و اعتبار خویش را از رفتارم به دیگران حق قضاوت و دیگران هم برونیات به ارزیابی و اعتبارسنجی می نشینم. فرقی نیست در دکتر زنان و زایمان _یا_ حمال درد و اجسام. نهایتا فرقش در انتخاب زبان است. شاید زبان دکترین برگزیده و انتظار بیشتر بدارم، اما اعتبار و سوادش را تراوشات برونی می سپارم که از درونش خبر می دهند. سخت شد ؟ ولش کن ... توضیح دادنی نیست، در عمل باید ببینی.

پس انگ و برچسب ها را به جان خریده و کفش آهنی پوشیدم، ولی ننگ و ذلت با سسیتم_ یا_ یکی از سیستم شدن را نمی پذیرم. دوره شعار است و شعار خوب همراه با عمل هم جوابگوست. هر چه جامعه گفت، من چَشم نمیگم (برداشتی آزاد از دیالوگ داریوش ارجمند - اعتراض)

خاستگاه) فیلم جابز 2013 و شخصیت استیو جابر در رسیدن به این نگاه هم موثر است، من آزادانه کسب دانش، و برای اندیشه_پیشه در ورزیدن می کنم- خود می خوانم و خود برای نیازهای خویش به تلاش برای رسیدن به دانش بر روی پای خود می ایستم. انگشت زدن به جای امضا کردن ، شرف دارد به ادعای سواد وغیر از این بودن..

جابز جمله فوق العاده ای دارد که در بیان ناقص خویش، هدرش نمی کنم. در خماری گذاشتن هم در مرام ما نیست. برای فراهم کردن بستری برای انتقال بهتر جمله را به جان میخرم.

لذا در پیوست؛ 2 ویدیو فرستاده خواهد شد و برای این پاسخِ مبسوط که پیرو سوالی کوتاه برای ثبت در تاریخ پدید آمده را تکمیل می کنم و تمام...
یا باز به قول استیو: ما کله خراب ها، تنبل ها، دیوونه ها خطرناکیم. چون میتونیم دنیا رو تغییر بدیم !!

این پاسخ با 2 #پیوست ویدیویی در کانال نقدزیست جهت #ثبت_در_تاریخ منتشر شد.

@mohsen_baghery_critic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#پیوست #پرسش_پاسخ 1

فیلم جابز 2013
دیالوگ های استیو جابز در مورد تحصیلات و بینش تجربی او در دانش

این فیلم را ببینید بیشتر از هر چیزی در تاریخ سینما دوستش دارم !

@mohsen_baghery_critic