#پرسش_پاسخ :
درباره پرونده: به کوشش دوست عزیز (احمدرضا رسولی) پرسشهای پرتکرار را برای شناخت و تعاملی بهتر جمع آوری کردیم و برای پاسخ گوی در پرونده ای ثابت با عنوان «صد پرسش و صد پاسخ» اقدام کردیم.
عنوان : برای اندیشه_پیشه در ورزیدن کن !
1️⃣ (( پرسش اول ))
۱- رشته تحصیلی شما چیست؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری: گرایش تحصیلی علوم انسانی_ و_ 2 ترم دانشگاه در رشته جامعه شناسی_ و _ نهایتا لبیک به هر گونه مدرک، کلاس، درس / و /بدرود مدرک و مدرک گرایی.
از دید خانواده و بستگان، یک تنبلِ ناموفق ! (تا قبل از یک ماجرا که بماند، نمیدانم چه شد که یکباره شدیم موفق!) اما از دید خود موضوع ؛ پذیرش تاوان و سرکوفت ها و زنده نگاه داشتن جهان بینی، ایدئولوژی، تفکر رادیکالیسمی، فردگرایی، تجربه گرایی خویش است.
جامعه شناسی) یک غلطِ مرسوم در فرهنگ ما جا خوش کرده به نام مدرک گرایی - استعدادکشی و نخبه سوزی/ اینها جبر محتوم هر بچه ای در خانواده های ایرانیست. حق انتخاب تقریبا در حد شوخی. بچه اساسا بچه است و نمی فهمد و خانواده مثلا دلسوز و همیشه آگاه. حقیقت همیشه برعکس و خانواده همیشه ناآگاه است و پذیرش این شجاعت میخواهد. من خوشبختانه با آنارشی و عصیانی که در سنین نوجوانی داشتم. از همان دوران راه خود را جدا کرده و در رمان دانشگاه مجبور نبودم. خود رفتم خود عطایش بخشیدم. خیلی زودتر سرکوفت ها را به جان خریدم ... عده ای شاید متعجب شوند. خب هدف همین است !
به نظرم به جای دانشگاه درست تر سوادگاه و گاهی سواد است. فرق سواد با دانش- در یادگیری بی کاربرد است (سوادآموزی)_ و_ یادگیری برای بکارگیری است (دانش اندوزی). حداقل اسمش را سوادگاه بگذارند؛ از اینکه در آن بمانیم و مدرکی دوزاری برای خوردن دوهزارمیلیارد در آینده داشته باشیم اینطور خجالت زده نشویم... نام دانشگاه در چنین مکان هایی یکجاهایی از آدم را می سوزاند ، که ماندن زور دارد و بودن اصالت سوزی.
تاریخی) درس و مشق همیشه مرا از هر آنچه بودم، هستم، باید باشم از خویش می ربود و به جایش دلخوش آینده نگری پوچ.فردا که مرده و که زنده است؟ بخورد در فرق سرش / قطعا در تفکر بنده آینده در حال و در امروز ساخته میشود ولی نه میتوان تغییرش داد و نه میتوان سرنوشت را از نو نوشت! به آواز های دهل از دور خوش است و تلف کردن عمر در چیزی که دوستش نداری چرا بشود تلاش و کوشش های بی ثمر برای آینده. ترجیحا بی آبرویی را به این تفکر ترجیح داده و همچنان می دهم.
انسانی) البته سوتفاهم نشود؛ قطعا سازگاری با محیط را در خود اگر دیدید، حتما به دانشگاه بروید و حرفهایم توصیه نیست. من اینکاره نبودم. حتما با دانشگاه به دانش هم میتوان رسید. البته در جهان از هر یک میلیون نفر به تعداد انگشت های یک دست پروفسورهای حسابی ! بیرون می آید، مشکل دقیقا در همین است؛ پروفسور نبودن و نقدزیستی ام. مسیر و روش من، در همین حساب و کتاب_دخل و خرج به یک اندازه است. کمتر خورده _ کمتر مال اندوزی کرده و بیشتر به عشق و علاقه خود در امروز بپردازم و از حال خود عشق کنم و دانشگاه خانگی خویش را بسازم.
حقوقی) مهرم حلال و دانشگاه را طلاق دادم. احترام و اعتبار خویش را از رفتارم به دیگران حق قضاوت و دیگران هم برونیات به ارزیابی و اعتبارسنجی می نشینم. فرقی نیست در دکتر زنان و زایمان _یا_ حمال درد و اجسام. نهایتا فرقش در انتخاب زبان است. شاید زبان دکترین برگزیده و انتظار بیشتر بدارم، اما اعتبار و سوادش را تراوشات برونی می سپارم که از درونش خبر می دهند. سخت شد ؟ ولش کن ... توضیح دادنی نیست، در عمل باید ببینی.
پس انگ و برچسب ها را به جان خریده و کفش آهنی پوشیدم، ولی ننگ و ذلت با سسیتم_ یا_ یکی از سیستم شدن را نمی پذیرم. دوره شعار است و شعار خوب همراه با عمل هم جوابگوست. هر چه جامعه گفت، من چَشم نمیگم (برداشتی آزاد از دیالوگ داریوش ارجمند - اعتراض)
خاستگاه) فیلم جابز 2013 و شخصیت استیو جابر در رسیدن به این نگاه هم موثر است، من آزادانه کسب دانش، و برای اندیشه_پیشه در ورزیدن می کنم- خود می خوانم و خود برای نیازهای خویش به تلاش برای رسیدن به دانش بر روی پای خود می ایستم. انگشت زدن به جای امضا کردن ، شرف دارد به ادعای سواد وغیر از این بودن..
جابز جمله فوق العاده ای دارد که در بیان ناقص خویش، هدرش نمی کنم. در خماری گذاشتن هم در مرام ما نیست. برای فراهم کردن بستری برای انتقال بهتر جمله را به جان میخرم.
لذا در پیوست؛ 2 ویدیو فرستاده خواهد شد و برای این پاسخِ مبسوط که پیرو سوالی کوتاه برای ثبت در تاریخ پدید آمده را تکمیل می کنم و تمام...
یا باز به قول استیو: ما کله خراب ها، تنبل ها، دیوونه ها خطرناکیم. چون میتونیم دنیا رو تغییر بدیم !!
این پاسخ با 2 #پیوست ویدیویی در کانال نقدزیست جهت #ثبت_در_تاریخ منتشر شد.
@mohsen_baghery_critic
«صد پرسش و صد پاسخ»
درباره پرونده: به کوشش دوست عزیز (احمدرضا رسولی) پرسشهای پرتکرار را برای شناخت و تعاملی بهتر جمع آوری کردیم و برای پاسخ گوی در پرونده ای ثابت با عنوان «صد پرسش و صد پاسخ» اقدام کردیم.
عنوان : برای اندیشه_پیشه در ورزیدن کن !
1️⃣ (( پرسش اول ))
۱- رشته تحصیلی شما چیست؟
#پاسخ
🗣 محسن باقری: گرایش تحصیلی علوم انسانی_ و_ 2 ترم دانشگاه در رشته جامعه شناسی_ و _ نهایتا لبیک به هر گونه مدرک، کلاس، درس / و /بدرود مدرک و مدرک گرایی.
از دید خانواده و بستگان، یک تنبلِ ناموفق ! (تا قبل از یک ماجرا که بماند، نمیدانم چه شد که یکباره شدیم موفق!) اما از دید خود موضوع ؛ پذیرش تاوان و سرکوفت ها و زنده نگاه داشتن جهان بینی، ایدئولوژی، تفکر رادیکالیسمی، فردگرایی، تجربه گرایی خویش است.
جامعه شناسی) یک غلطِ مرسوم در فرهنگ ما جا خوش کرده به نام مدرک گرایی - استعدادکشی و نخبه سوزی/ اینها جبر محتوم هر بچه ای در خانواده های ایرانیست. حق انتخاب تقریبا در حد شوخی. بچه اساسا بچه است و نمی فهمد و خانواده مثلا دلسوز و همیشه آگاه. حقیقت همیشه برعکس و خانواده همیشه ناآگاه است و پذیرش این شجاعت میخواهد. من خوشبختانه با آنارشی و عصیانی که در سنین نوجوانی داشتم. از همان دوران راه خود را جدا کرده و در رمان دانشگاه مجبور نبودم. خود رفتم خود عطایش بخشیدم. خیلی زودتر سرکوفت ها را به جان خریدم ... عده ای شاید متعجب شوند. خب هدف همین است !
به نظرم به جای دانشگاه درست تر سوادگاه و گاهی سواد است. فرق سواد با دانش- در یادگیری بی کاربرد است (سوادآموزی)_ و_ یادگیری برای بکارگیری است (دانش اندوزی). حداقل اسمش را سوادگاه بگذارند؛ از اینکه در آن بمانیم و مدرکی دوزاری برای خوردن دوهزارمیلیارد در آینده داشته باشیم اینطور خجالت زده نشویم... نام دانشگاه در چنین مکان هایی یکجاهایی از آدم را می سوزاند ، که ماندن زور دارد و بودن اصالت سوزی.
تاریخی) درس و مشق همیشه مرا از هر آنچه بودم، هستم، باید باشم از خویش می ربود و به جایش دلخوش آینده نگری پوچ.فردا که مرده و که زنده است؟ بخورد در فرق سرش / قطعا در تفکر بنده آینده در حال و در امروز ساخته میشود ولی نه میتوان تغییرش داد و نه میتوان سرنوشت را از نو نوشت! به آواز های دهل از دور خوش است و تلف کردن عمر در چیزی که دوستش نداری چرا بشود تلاش و کوشش های بی ثمر برای آینده. ترجیحا بی آبرویی را به این تفکر ترجیح داده و همچنان می دهم.
انسانی) البته سوتفاهم نشود؛ قطعا سازگاری با محیط را در خود اگر دیدید، حتما به دانشگاه بروید و حرفهایم توصیه نیست. من اینکاره نبودم. حتما با دانشگاه به دانش هم میتوان رسید. البته در جهان از هر یک میلیون نفر به تعداد انگشت های یک دست پروفسورهای حسابی ! بیرون می آید، مشکل دقیقا در همین است؛ پروفسور نبودن و نقدزیستی ام. مسیر و روش من، در همین حساب و کتاب_دخل و خرج به یک اندازه است. کمتر خورده _ کمتر مال اندوزی کرده و بیشتر به عشق و علاقه خود در امروز بپردازم و از حال خود عشق کنم و دانشگاه خانگی خویش را بسازم.
حقوقی) مهرم حلال و دانشگاه را طلاق دادم. احترام و اعتبار خویش را از رفتارم به دیگران حق قضاوت و دیگران هم برونیات به ارزیابی و اعتبارسنجی می نشینم. فرقی نیست در دکتر زنان و زایمان _یا_ حمال درد و اجسام. نهایتا فرقش در انتخاب زبان است. شاید زبان دکترین برگزیده و انتظار بیشتر بدارم، اما اعتبار و سوادش را تراوشات برونی می سپارم که از درونش خبر می دهند. سخت شد ؟ ولش کن ... توضیح دادنی نیست، در عمل باید ببینی.
پس انگ و برچسب ها را به جان خریده و کفش آهنی پوشیدم، ولی ننگ و ذلت با سسیتم_ یا_ یکی از سیستم شدن را نمی پذیرم. دوره شعار است و شعار خوب همراه با عمل هم جوابگوست. هر چه جامعه گفت، من چَشم نمیگم (برداشتی آزاد از دیالوگ داریوش ارجمند - اعتراض)
خاستگاه) فیلم جابز 2013 و شخصیت استیو جابر در رسیدن به این نگاه هم موثر است، من آزادانه کسب دانش، و برای اندیشه_پیشه در ورزیدن می کنم- خود می خوانم و خود برای نیازهای خویش به تلاش برای رسیدن به دانش بر روی پای خود می ایستم. انگشت زدن به جای امضا کردن ، شرف دارد به ادعای سواد وغیر از این بودن..
جابز جمله فوق العاده ای دارد که در بیان ناقص خویش، هدرش نمی کنم. در خماری گذاشتن هم در مرام ما نیست. برای فراهم کردن بستری برای انتقال بهتر جمله را به جان میخرم.
لذا در پیوست؛ 2 ویدیو فرستاده خواهد شد و برای این پاسخِ مبسوط که پیرو سوالی کوتاه برای ثبت در تاریخ پدید آمده را تکمیل می کنم و تمام...
یا باز به قول استیو: ما کله خراب ها، تنبل ها، دیوونه ها خطرناکیم. چون میتونیم دنیا رو تغییر بدیم !!
این پاسخ با 2 #پیوست ویدیویی در کانال نقدزیست جهت #ثبت_در_تاریخ منتشر شد.
@mohsen_baghery_critic