پادکست بیانیه اقتصاددانان تهیه شده با هوش مصنوعی گوگل توسط جناب دکتر عبده تبریزی.
حی ابن یقظان (زنده اندیشناک)
یکم. این نام قهرمان کتاب داستانی ابن طفیل است، او در قرن ششم هجری در آندولوس زندگی میکرد. این کتاب داستانی شرح انسان تنهایی است که از بدو تولد در یک جزیره به تنهایی بهسر میبرد و چون با کسی مراوده نداشت با کاربرد خرد واندیشه صحیح و معقول به حقایق روزگار پی میبرد. چرا این نام را برای عنوان مطلب انتخاب کرده ام؟ خواهم گفت.
دوم. قبل از پرداختن به اصل مطلب یک مقدمهای بگویم. من هم مانند بسیاری دیگر، مردم را به سه گروه خوب و بد و بی تفاوت تقسیم میکنم. بیشتر مردم را هم در گروه اول، یعنی مردم خوب، میبینم. کسانی که درتلاش معاش شرافتمندانه برای بهبود زندگی خود هستند و بهتر از آن کسانی که سعی در بهبود زندگی خود دارند و با دست و قدم و حداقل اندیشه و حس همدری بفکر دیگران هم هستند. اما چارهای نیست جز این که برخی را هم در گروه انسانهای بد دسته بندی کنم. اینها هم دو دسته اند. یکی کسانی که برای منافع خود به دیگران آسیب میرسانند، مثل بزهکاران، مفتبران، غارتگران، و هرکس به دنبال سیاهروزی دیگران است و گروه دیگری که بدون دلیل و منفعت شخصی هم حاضرهستند به دیگران آسیب برسانند و زمینه سیاهروزی آنان را فراهم کنند. اقتصاددان ایتالیایی، کارلو چیپولا در مقاله نظریه حماقت، این گروه اخیر را لایق عنوان ‘احمق’ میداند و میگوید خطرناکترین اعضاء یک جامعه احمقها هستند، کسانی که حاضر هستند به دیگران آسیب برسانند بدون منافع مشخص برای خودشان. راه علاجی در مقابله با آنها یافت نمیشود و چارهای نیست جز این که باید از آنها پرهیز کرد.
سوم. بعد از انتشار بیانیه ۱۸۰ استاد دانشگاه و اقتصاددان برخی به اتهامزنی پرداختند و اینجانب هم در همین کانال بدون اشاره به گروه خاصی تاریخچه این شیوه برخورد و ‘پلتیک تبدیل انتقاد به سرزنش’ را مطرح کردم.
در بین پرخاشگران فردی را دیدم که از قبل میشناختم و در گروه افراد بد قرار نمیدادم. طبعاً به سفارش پروفسور چیپولا با گروه افراد بد نباید طرف شد و به قول سعدی ‘حیف باشد سخن حکمت با ایشان گفتن’. اما بهاین فکر افتادم بهاین یکی جوابی بدهم، چون طبق سابقه درآن گروه نبود. از آنجا که نام او را نمیبرم او را آقای حی ابن یقظان-زنده اندیشناک- مینامم به دو دلیل، یکی این که سالها پیش با او بحث و صحبت داشتم و او را فرد مثبتی میدیدم و اهل دل و اصولاً اهل این شیوه نمیدانستم. فکر کنم به دلیلی اندیشناک است و مجبور با این نوع موضع گیری غیر منصفانه و دور از شأن. آقای حَی عزیز: اگر چیزی مجبورتان کرده، هرچه میخواهد دل تنگت بگو، حرجی نیست بنده هم به سهم خود دلخوری ندارم و برروال قدیم هستم. اما اجازه بدهید چند نکته در مورد فرمایشات شما بگویم مثل حَی ابن یقظان قهرمان کتاب ابن طفیل به دل خود مراجعه کنید شاید دریابید.
چهارم، اما این جناب حی ابن یقظان -زنده اندیشناک - داستان ما چه گفتند؟
الف-‘اقتصاددانانی که اخیرا نامه نوشتند، پالسِ ترس و تسلیم کشور را به دنیا صادر کردند.’
حَی جان؛ نامه نوشتن پالس ترس نیست، دادوفریاد و اشتلم و شعاردادن هم پالس شجاعت نیست. این که افرادی مرتباً با کلام و پرخاش و شعارهای فلک خراش دشمنان را به تعدی و تجاوز تحریک کنند و با سخنان بیپشتبند و شعاری به نابودی تهدید کنند و مانند آن، و اما هزینه عکس العمل دشمن بمب و موشک بر سر خانومان مردم بیگناه باشد، این هم نه کرامتی دارد نه شجاعت است.
موضوع اصلی نامه اقتصاد دانان و دانشگاهیان چه بود؟ لزوم تغییر در پارادیم سیاسی و مدیریتی کشور. به جای شعار دادن و مایه گذاشتن از مردم تحت محرومیت…، یک جمله معنی دار بفرمایید که حتی یک بند از آن نامه عینیت ندارد، موضوعیت ندارد ، فوریت ندارد و صحیح نیست.
ب- ‘همین افراد با فشارهای خودشان مذاکره را بر کشور تحمیل کردند و دیدید که در
خلال مذاکره به ما حمله شد’.
حی جان انصاف، وجدان. کدام یک از این صد و هشتاد نفر دستی در سیاست خارجی داشتهاند و کدام یک بازوی سیاسی که چیزی تحمیل کنند؟ اما باید توجه کنیم که مذاکره یک ابزار مدیریت کلان است. همه کشورها در شرایط بحران خارجی هم دست از تماس و مذاکره بر نمیدارند. شوروی و آمریکا در اوج جنگ سرد که هزاران موشک اتمی به طرف یکدیگر نشانه رفته بودند سفارتخانه فعال در پایتختهای یکدیگر داشتند. بین کاخ سفید و کرملین خط تلفن مستقیم وجود داشت و دارد. صَرف هزینه برای وزارت خارجه، بودجه و حقوق و هزینه دلاری صرف کردن و آنگاه استفاده از این امکان را ناپسند دانستن خود یک ضایعه است بر سر ضایعههای دیگر و منطقی نیست.
این تدارک حمله مربوط به مذاکره و غیر مذاکره نبود سالها تدارک شده بود در زیر چشم و دید کسانی که پهباد سازی اجنبی در داخل و تشکیل و فعالیت گروههای نفوذی را ندیدند و توجه نکردند، این به مذاکره ربطی ندارد.
یکم. این نام قهرمان کتاب داستانی ابن طفیل است، او در قرن ششم هجری در آندولوس زندگی میکرد. این کتاب داستانی شرح انسان تنهایی است که از بدو تولد در یک جزیره به تنهایی بهسر میبرد و چون با کسی مراوده نداشت با کاربرد خرد واندیشه صحیح و معقول به حقایق روزگار پی میبرد. چرا این نام را برای عنوان مطلب انتخاب کرده ام؟ خواهم گفت.
دوم. قبل از پرداختن به اصل مطلب یک مقدمهای بگویم. من هم مانند بسیاری دیگر، مردم را به سه گروه خوب و بد و بی تفاوت تقسیم میکنم. بیشتر مردم را هم در گروه اول، یعنی مردم خوب، میبینم. کسانی که درتلاش معاش شرافتمندانه برای بهبود زندگی خود هستند و بهتر از آن کسانی که سعی در بهبود زندگی خود دارند و با دست و قدم و حداقل اندیشه و حس همدری بفکر دیگران هم هستند. اما چارهای نیست جز این که برخی را هم در گروه انسانهای بد دسته بندی کنم. اینها هم دو دسته اند. یکی کسانی که برای منافع خود به دیگران آسیب میرسانند، مثل بزهکاران، مفتبران، غارتگران، و هرکس به دنبال سیاهروزی دیگران است و گروه دیگری که بدون دلیل و منفعت شخصی هم حاضرهستند به دیگران آسیب برسانند و زمینه سیاهروزی آنان را فراهم کنند. اقتصاددان ایتالیایی، کارلو چیپولا در مقاله نظریه حماقت، این گروه اخیر را لایق عنوان ‘احمق’ میداند و میگوید خطرناکترین اعضاء یک جامعه احمقها هستند، کسانی که حاضر هستند به دیگران آسیب برسانند بدون منافع مشخص برای خودشان. راه علاجی در مقابله با آنها یافت نمیشود و چارهای نیست جز این که باید از آنها پرهیز کرد.
سوم. بعد از انتشار بیانیه ۱۸۰ استاد دانشگاه و اقتصاددان برخی به اتهامزنی پرداختند و اینجانب هم در همین کانال بدون اشاره به گروه خاصی تاریخچه این شیوه برخورد و ‘پلتیک تبدیل انتقاد به سرزنش’ را مطرح کردم.
در بین پرخاشگران فردی را دیدم که از قبل میشناختم و در گروه افراد بد قرار نمیدادم. طبعاً به سفارش پروفسور چیپولا با گروه افراد بد نباید طرف شد و به قول سعدی ‘حیف باشد سخن حکمت با ایشان گفتن’. اما بهاین فکر افتادم بهاین یکی جوابی بدهم، چون طبق سابقه درآن گروه نبود. از آنجا که نام او را نمیبرم او را آقای حی ابن یقظان-زنده اندیشناک- مینامم به دو دلیل، یکی این که سالها پیش با او بحث و صحبت داشتم و او را فرد مثبتی میدیدم و اهل دل و اصولاً اهل این شیوه نمیدانستم. فکر کنم به دلیلی اندیشناک است و مجبور با این نوع موضع گیری غیر منصفانه و دور از شأن. آقای حَی عزیز: اگر چیزی مجبورتان کرده، هرچه میخواهد دل تنگت بگو، حرجی نیست بنده هم به سهم خود دلخوری ندارم و برروال قدیم هستم. اما اجازه بدهید چند نکته در مورد فرمایشات شما بگویم مثل حَی ابن یقظان قهرمان کتاب ابن طفیل به دل خود مراجعه کنید شاید دریابید.
چهارم، اما این جناب حی ابن یقظان -زنده اندیشناک - داستان ما چه گفتند؟
الف-‘اقتصاددانانی که اخیرا نامه نوشتند، پالسِ ترس و تسلیم کشور را به دنیا صادر کردند.’
حَی جان؛ نامه نوشتن پالس ترس نیست، دادوفریاد و اشتلم و شعاردادن هم پالس شجاعت نیست. این که افرادی مرتباً با کلام و پرخاش و شعارهای فلک خراش دشمنان را به تعدی و تجاوز تحریک کنند و با سخنان بیپشتبند و شعاری به نابودی تهدید کنند و مانند آن، و اما هزینه عکس العمل دشمن بمب و موشک بر سر خانومان مردم بیگناه باشد، این هم نه کرامتی دارد نه شجاعت است.
موضوع اصلی نامه اقتصاد دانان و دانشگاهیان چه بود؟ لزوم تغییر در پارادیم سیاسی و مدیریتی کشور. به جای شعار دادن و مایه گذاشتن از مردم تحت محرومیت…، یک جمله معنی دار بفرمایید که حتی یک بند از آن نامه عینیت ندارد، موضوعیت ندارد ، فوریت ندارد و صحیح نیست.
ب- ‘همین افراد با فشارهای خودشان مذاکره را بر کشور تحمیل کردند و دیدید که در
خلال مذاکره به ما حمله شد’.
حی جان انصاف، وجدان. کدام یک از این صد و هشتاد نفر دستی در سیاست خارجی داشتهاند و کدام یک بازوی سیاسی که چیزی تحمیل کنند؟ اما باید توجه کنیم که مذاکره یک ابزار مدیریت کلان است. همه کشورها در شرایط بحران خارجی هم دست از تماس و مذاکره بر نمیدارند. شوروی و آمریکا در اوج جنگ سرد که هزاران موشک اتمی به طرف یکدیگر نشانه رفته بودند سفارتخانه فعال در پایتختهای یکدیگر داشتند. بین کاخ سفید و کرملین خط تلفن مستقیم وجود داشت و دارد. صَرف هزینه برای وزارت خارجه، بودجه و حقوق و هزینه دلاری صرف کردن و آنگاه استفاده از این امکان را ناپسند دانستن خود یک ضایعه است بر سر ضایعههای دیگر و منطقی نیست.
این تدارک حمله مربوط به مذاکره و غیر مذاکره نبود سالها تدارک شده بود در زیر چشم و دید کسانی که پهباد سازی اجنبی در داخل و تشکیل و فعالیت گروههای نفوذی را ندیدند و توجه نکردند، این به مذاکره ربطی ندارد.
هم اکنون هم مذاکره از ابزار حکومت و کار وزارت خارجه است، رفیق: در روابط بین کشورها قهر کردن معنی ندارد. این قهر کردن یک ویژگی فرهنگی خاص ایرانی است و آن هم قهر بین افراد عصبانی و دلخور ظاهر میشود نمیتواند بین دو
حکومت معنی دار باشد. افتخار و عزم ملی ایرانیان تازه نیست تاریخی است کسی نمی تواند روح ایران را بشکند مگر موقتی از طریق دروغ و جادوئی چنانکه فردوسی گفته است. اگر عدهای مذاکره نمیدانند یا اعتماد به نفس ندارند اما باید گفت مذاکره صحیح؛ عالمانه و خردمندانه و درجهت منافع ملی هم نشان از قدرت است و نه ضعف. برای دلیل از کهن بودن این شیوه در تاریخ ایران، فرزای از شاهنامه عرض میکنم. فردوسی میگوید در موردِ وقتی که معارضهای با خاقان چین در میان بوده است:
گُزین کن از ایران یکی مرد پیر/ خردمند و زیبا و گُرد و دبیر
کز ایدر به نزدیک خاقان شود/ سخن گوید و راه او بشنود.
چو نیکو نگردد به یک ماهکار/ تمامی بسالی برد روزگار
به خوبی سخن گفت باید بسی/ نهانی، نباید که داند کسی.
هم ویژگی سفیر را برمیشمرد (مرد کهن با سابقه و کارکشته، زیبا، خردمند و با سواد) هم شیوه کار را (سخن گوید و سخن طرف مقابل را بشنود، اگر کار در یک ماه به نتیجه نرسد یکسال ادامه دهد، به خوبی و متانت باید سخن گفته شود و تا جایی که لازم است نهانی و محرمانه مراحل پیگیری شود تا دشمنان نتوانند تاثیراعمال کنند).
این فرهنگ ایران بوده است.
ج- ‘هدف صهیونیستها یک کودتای گسترده بود که سالها برای آن برنامه ریزی کرده بودند’.
رفیق معنی کودتا را میدانید؟ این شکلی نیست. تعریف خاصی دارد. این یک تدارک طولانی مدت و دقیق و مطالعه شده نظامی اطلاعاتی بود، به شکلی جدید و بسیار خبیثانه. برای این که چنین اتفاقاتی نمیافتاد نامذاکره- مذاکره نکردن-کارسازنبود، بلکه لازم میبود اولاً وزارت خاجه اجازه مییافت وظیفهاش را انجام دهد، زیرا دیپلماسی هم ابزار مواثری است. ثانیاً نیروهای مربوطه بهجای تجارت و بنگاهداری و پیمانکاری و دور زدن تحریم…بر کارهای اصلی خودشان متمرکز میشدند نه این که جلو چشمشان توسط دشمن کارخانه پهباد سازی ایجاد شود و نبینند و با کامیون موشک و پهباد و غیره حمل شود و متوجه نشوند، و کار اطلاعتی دشمن در بیخ گوششان در جریان باشد و نشنوند. آیا این پیشنهاد هم از مفاد آن نامه نبود؟ مشکلی از لحاظ معقول و بهجا بودن در آن بند و سایر بندها یافت میشود؟ بفرمایید لااقل برای بنده آموزنده خواهد بود.
کار حرفهای جنابعالی و همه ما توجه به مشکلات و طرح آنها بر مبنای عینیات و واقعیتها و اجتناب از شعارزدگی واحیناً پیشنهاد راه حل است. بد نیست به این وجه هم توجه بفرمائید. شاید زنده اندیشناک همه ما باشیم.
حکومت معنی دار باشد. افتخار و عزم ملی ایرانیان تازه نیست تاریخی است کسی نمی تواند روح ایران را بشکند مگر موقتی از طریق دروغ و جادوئی چنانکه فردوسی گفته است. اگر عدهای مذاکره نمیدانند یا اعتماد به نفس ندارند اما باید گفت مذاکره صحیح؛ عالمانه و خردمندانه و درجهت منافع ملی هم نشان از قدرت است و نه ضعف. برای دلیل از کهن بودن این شیوه در تاریخ ایران، فرزای از شاهنامه عرض میکنم. فردوسی میگوید در موردِ وقتی که معارضهای با خاقان چین در میان بوده است:
گُزین کن از ایران یکی مرد پیر/ خردمند و زیبا و گُرد و دبیر
کز ایدر به نزدیک خاقان شود/ سخن گوید و راه او بشنود.
چو نیکو نگردد به یک ماهکار/ تمامی بسالی برد روزگار
به خوبی سخن گفت باید بسی/ نهانی، نباید که داند کسی.
هم ویژگی سفیر را برمیشمرد (مرد کهن با سابقه و کارکشته، زیبا، خردمند و با سواد) هم شیوه کار را (سخن گوید و سخن طرف مقابل را بشنود، اگر کار در یک ماه به نتیجه نرسد یکسال ادامه دهد، به خوبی و متانت باید سخن گفته شود و تا جایی که لازم است نهانی و محرمانه مراحل پیگیری شود تا دشمنان نتوانند تاثیراعمال کنند).
این فرهنگ ایران بوده است.
ج- ‘هدف صهیونیستها یک کودتای گسترده بود که سالها برای آن برنامه ریزی کرده بودند’.
رفیق معنی کودتا را میدانید؟ این شکلی نیست. تعریف خاصی دارد. این یک تدارک طولانی مدت و دقیق و مطالعه شده نظامی اطلاعاتی بود، به شکلی جدید و بسیار خبیثانه. برای این که چنین اتفاقاتی نمیافتاد نامذاکره- مذاکره نکردن-کارسازنبود، بلکه لازم میبود اولاً وزارت خاجه اجازه مییافت وظیفهاش را انجام دهد، زیرا دیپلماسی هم ابزار مواثری است. ثانیاً نیروهای مربوطه بهجای تجارت و بنگاهداری و پیمانکاری و دور زدن تحریم…بر کارهای اصلی خودشان متمرکز میشدند نه این که جلو چشمشان توسط دشمن کارخانه پهباد سازی ایجاد شود و نبینند و با کامیون موشک و پهباد و غیره حمل شود و متوجه نشوند، و کار اطلاعتی دشمن در بیخ گوششان در جریان باشد و نشنوند. آیا این پیشنهاد هم از مفاد آن نامه نبود؟ مشکلی از لحاظ معقول و بهجا بودن در آن بند و سایر بندها یافت میشود؟ بفرمایید لااقل برای بنده آموزنده خواهد بود.
کار حرفهای جنابعالی و همه ما توجه به مشکلات و طرح آنها بر مبنای عینیات و واقعیتها و اجتناب از شعارزدگی واحیناً پیشنهاد راه حل است. بد نیست به این وجه هم توجه بفرمائید. شاید زنده اندیشناک همه ما باشیم.
معرفی کتاب؛ اقتصاد و دیدگاه انسانی
سال ۱۴۰۲ کتابی نوشتم که تحت عنوان ‘اقتصاد علم انسانیت’ به صورت پی دی اف در همین کانال در اختیار عزیزان قرار گرفت. آن کتاب اندیشه و کاربرد اقتصاد را تا اواخر قرن بیستم پی گرفت. در آنجا قول دادم که نسخه دومی هم از کتاب تالیف کنم. خداوند منان را سپاس که توفیق این کار را فراهم کرد و اینک کتاب دوم تحت عنوان ‘اقتصاد و دیدگاه انسانی’. این کتاب عمدتاً ادامه بحث را از دهههای پایانی قرن بیستم و دو دهه قرن بیست و یکم شامل میشود.
بخشی از پیش گفتار کتاب:
انسانیت، غریزی نیست - آموختنی است
این اندیشه که انسانیت باید یاد گرفته شود، نه نشانهٔ نومیدی، بلکه فراخوانی است برای تلاش اخلاقی، آموزشی، و مدنی. آنچه ما ‘طبیعت انسانی’ میخوانیم، در بسیاری موارد چیزی نیست جز امکان بالقوه برای انسانیشدن و به فعل درآمدن. فرهنگ، نهاد، تجربه، و بهویژه الگوهای انسانی واقعی، این امکان را به فعلیت میرسانند.
ما با متولد شدن ‘انسان’ نمیشویم؛ انسانیت را، چنانکه سعدی گفته است بایستی بیاموزیم، ‘هم از آدمی شنیدیم حدیث آدمیت’ - اگر حاضر باشیم ببینیم، گوش دهیم، و در برابر یکدیگر، با مسئولیت و توجه، زندگی کنیم.
در جهان امروز آموزش فنون انسانیت بسیار متنوع و غنی و ساختارمند است از جمله فراگیری اقتصاد و سایر علوم انسانی، حقوق، سیاست، جامعه شناسی مردم شناسی، روانشناسی، تاریخ، ادبیات را هم شامل میشود. این حیطهها هم در مواردی بسیاربهم نزدیک شده اند. کتاب حاضر تلاشی برای گام نهادن در همین راه است. به همین دلیل عنوان عمومی کتاب ‘اقتصاد و دیدگاه انسانی’ انتخاب شده است، و فحوای کلام هم همین است.
اقتصاد در نقش خود شرایطی را کنکاش و بررسی میکند که انسانها در چارچوب ساختار رجحانها، محدودیت منابع و تکنولوژی، محدودیتهای نهادی و سازمانی و محدودیتهای زیست در جامعه و در کنارهم و محدودیتهای محیط زیست سعی میکنند آنچه باشند که خود میخواهند. اقتصاد سعی میکند بفهمد زیاده رویها کجا و چگونه هستند و تعارضها چگونه ظاهر میشوند و چگونه ممکن است حل و فصل گردند. بخشی از این روایتگری موضوع کتاب حاضر است.
تاکید کتاب حاضر بر معرفی کاربرد و مصادیق عینی است، لیکن درک کاربرد هیچ علمی بدون درک عمیق تئوریهای آن علم ممکن نیست. به همین دلیل نیز بخش قابل توجهی از صفحات پیشِ رو به معرفی تئوریهای اقتصاد تخصیص یافته. تئوریها جعبه ابزار ذهن هستند فراگیری آنان امکان استفاده در مصداقهای متنوعی را مقدور میسازد.
در تدوین کتاب حاضر بایستی از همسرم قدردانی کنم، به دلیل حمایت و تحمل. همچنین از آقای دکتر عبده تبریزی که مشوق من بودند قدردانی میکنم. همانند کتاب اول این کتاب را به همسرم، فرزندان و نوهام و تمام جوانان ایران تقدیم میکنم. با آرزوی آیندهای سرشار از امید و توفیق و سعادت برایشان. به همین دلیل نیز کتاب حاضر را به صورت پی دی اف در اختیار عموم قرار میدهم. پرینت کتاب به تعداد معدود برای استفادههای شخصی و آموزشی غیر تجاری آزاد است.
ویرایش حاضر اولین ویرایش کتاب است و عاری از خطا هم نیست، امید که در ویرایشهای بعدی تکمیل گردد.
سال ۱۴۰۲ کتابی نوشتم که تحت عنوان ‘اقتصاد علم انسانیت’ به صورت پی دی اف در همین کانال در اختیار عزیزان قرار گرفت. آن کتاب اندیشه و کاربرد اقتصاد را تا اواخر قرن بیستم پی گرفت. در آنجا قول دادم که نسخه دومی هم از کتاب تالیف کنم. خداوند منان را سپاس که توفیق این کار را فراهم کرد و اینک کتاب دوم تحت عنوان ‘اقتصاد و دیدگاه انسانی’. این کتاب عمدتاً ادامه بحث را از دهههای پایانی قرن بیستم و دو دهه قرن بیست و یکم شامل میشود.
بخشی از پیش گفتار کتاب:
انسانیت، غریزی نیست - آموختنی است
این اندیشه که انسانیت باید یاد گرفته شود، نه نشانهٔ نومیدی، بلکه فراخوانی است برای تلاش اخلاقی، آموزشی، و مدنی. آنچه ما ‘طبیعت انسانی’ میخوانیم، در بسیاری موارد چیزی نیست جز امکان بالقوه برای انسانیشدن و به فعل درآمدن. فرهنگ، نهاد، تجربه، و بهویژه الگوهای انسانی واقعی، این امکان را به فعلیت میرسانند.
ما با متولد شدن ‘انسان’ نمیشویم؛ انسانیت را، چنانکه سعدی گفته است بایستی بیاموزیم، ‘هم از آدمی شنیدیم حدیث آدمیت’ - اگر حاضر باشیم ببینیم، گوش دهیم، و در برابر یکدیگر، با مسئولیت و توجه، زندگی کنیم.
در جهان امروز آموزش فنون انسانیت بسیار متنوع و غنی و ساختارمند است از جمله فراگیری اقتصاد و سایر علوم انسانی، حقوق، سیاست، جامعه شناسی مردم شناسی، روانشناسی، تاریخ، ادبیات را هم شامل میشود. این حیطهها هم در مواردی بسیاربهم نزدیک شده اند. کتاب حاضر تلاشی برای گام نهادن در همین راه است. به همین دلیل عنوان عمومی کتاب ‘اقتصاد و دیدگاه انسانی’ انتخاب شده است، و فحوای کلام هم همین است.
اقتصاد در نقش خود شرایطی را کنکاش و بررسی میکند که انسانها در چارچوب ساختار رجحانها، محدودیت منابع و تکنولوژی، محدودیتهای نهادی و سازمانی و محدودیتهای زیست در جامعه و در کنارهم و محدودیتهای محیط زیست سعی میکنند آنچه باشند که خود میخواهند. اقتصاد سعی میکند بفهمد زیاده رویها کجا و چگونه هستند و تعارضها چگونه ظاهر میشوند و چگونه ممکن است حل و فصل گردند. بخشی از این روایتگری موضوع کتاب حاضر است.
تاکید کتاب حاضر بر معرفی کاربرد و مصادیق عینی است، لیکن درک کاربرد هیچ علمی بدون درک عمیق تئوریهای آن علم ممکن نیست. به همین دلیل نیز بخش قابل توجهی از صفحات پیشِ رو به معرفی تئوریهای اقتصاد تخصیص یافته. تئوریها جعبه ابزار ذهن هستند فراگیری آنان امکان استفاده در مصداقهای متنوعی را مقدور میسازد.
در تدوین کتاب حاضر بایستی از همسرم قدردانی کنم، به دلیل حمایت و تحمل. همچنین از آقای دکتر عبده تبریزی که مشوق من بودند قدردانی میکنم. همانند کتاب اول این کتاب را به همسرم، فرزندان و نوهام و تمام جوانان ایران تقدیم میکنم. با آرزوی آیندهای سرشار از امید و توفیق و سعادت برایشان. به همین دلیل نیز کتاب حاضر را به صورت پی دی اف در اختیار عموم قرار میدهم. پرینت کتاب به تعداد معدود برای استفادههای شخصی و آموزشی غیر تجاری آزاد است.
ویرایش حاضر اولین ویرایش کتاب است و عاری از خطا هم نیست، امید که در ویرایشهای بعدی تکمیل گردد.
بخشی از پیشگفتار فصل آخر:
پیشگفتار فصل یازدهم
در ستایشِ آرمانگرائی – تأملی بر اقتصاد و منتقدان آن
در آستانهٔ بررسی سنتهای فکری گوناگونی که در مقاطعی، در حاشیه یا در تقابل با جریان اصلی علم اقتصاد قرار داشتهاند، لازم میدانم که اندکی درنگ کنم؛ نه برای داوری، بلکه برای تأمل. اقتصاد بهراستی چه معنا و کارکردی داشته است؟ و منتقدان آن، چه چیزی را میخواستند بازگردانند یا احیا کنند؟
در طی نگارش این کتاب، بهتدریج و با وضوحی فزاینده دریافتهام که اقتصاد، با وجود پیچیدگیهای فنی، انتزاع تحلیلی و گاه لحن سرد و خشک آن، همواره از انگیزهای اخلاقی سرچشمه گرفته است. آن نیز تلاش عقلائی برای تمهید شیوههای بهبود شرایط زندگی انسان است. چه در مدلسازی دقیق تخصیص منابع، چه در تلاش برای درک تعادل در معارضه، چه در تحلیل ناکامیهای بازار، و چه در طراحی کالاهای عمومی و نهادها، این رشته همواره در تلاش بوده تا با مسألهای بنیادین در جامعهٔ انسانی روبرو شود: چگونه میتوانیم با وجود محدودیتها، بهتر در کنار یکدیگر زندگی کنیم واز ثمرات استعداد و تخصص متنوع یکدیگر بهرهمند شویم؟
ابزارهایی که اقتصاددانان توسعه دادهاند، مانند بیشینهسازی مطلوبیت، استدلال تعادلی، نظریه بازیها و تحلیل رفاه، ممکن است خشک و انتزاعی به نظر برسند، چنانکه توماس کارلایل نویسنده قرن نوزدهم به روال طنز، اقتصاد را علم خفتبار خواند که در فارسی علم ملال آور بهکار میرود. اما در پسِ این فنون و پیچیدگیهای نظری، دغدغهای پایدار برای کرامت انسان، همکاری متقابل و نظم اجتماعی صلحآمیز وجود دارد. این مطلب در جلد اول مورد توجه قرار گرفت. بیتردید، کمتر دانشی به اندازهٔ اقتصاد در بهبود مادی زندگی بشر، فهم همبستگیهای اجتماعی و طراحی نهادهایی که تضادها را تعدیل و تلاشها را سامان میدهند، مؤثر بوده است.
اما هیچ ابزاری خنثی نیست و هیچ دانشی خودبسنده. در همین زمینه، سنتهای فکری بدیل یا سنتهائی که برای جایگزین شدن با علم اقتصاد متعارف مطرح شدند، نقش حیاتی خود را ایفا میکنند. آنان با رویکردی نقادانه، گاه دقیق و بیشتر مواقع پراکنده، محدودهها و کاستیهای بینش اقتصادی رایج را به چالش کشیدهاند. این سنتهای فکری بدیل یادآوری کردهاند که اقتصاد نمیتواند از تاریخ، فرهنگ، ساختار قدرت، اخلاق و عدم قطعیت جدا باشد. بارها این پرسش را پیش کشیدهاند: رجحانهای چه کسانی مهماند؟ این ترجیحات چگونه شکل میگیرند؟ چه نهادهایی انتخابها را شکل میدهند؟ معقول بودن به چه معناست و برای که؟ شکلهای مختلف معارضه در نظام اقتصادی کدامند و تعادل و حل آنان چگونه است؟…
رد این سنتهای بدیل بهبهانه تلقی کردن آنان به عنوان این که واکنشهایی هستند علیه صورتگرایی، کمدقتی است. درست است که برخی از این جریانها از نظریههای انتزاعی بیزار هستند و در دستیابی به انسجام تحلیلی دشواری داشتهاند، اما بیشتر آنها کوشیدهاند تا نه اینکه بنای اقتصاد را ویران، بلکه در مورد جهتها روشنگری کرده و شاید راه دیگری را بنمایند، و از نظر خود دوباره به زندگی واقعی متصل سازند. از این منظر اندیشههای نقاد، نه دشمنان اقتصاد، بلکه وجدان بیدار آن بهشمار میروند.
این اندیشه ورزی بدیل بسیار متنوع است و فرصت مرور همه زوایا در صفحات معدود مقدور نیست. از این روی در صفحات پیش رو، به بررسی مواردی از این مکاتب خواهیم پرداخت شامل مکتب تاریخی آلمان، نقداتریشی، نهادگرایی آمریکایی و دیدگاههای نئومارکسیستی. هدف داوری با ملاکهای نظریهٔ رایج نیست، بلکه درک انگیزهها، پیگیری دستاوردها و سنجش آموزههای مفید این مکاتب است. اگر اقتصاد بخواهد در برابر پیچیدگیهای جهان قرن بیستویکم همچنان کارآمد و زنده باقی بماند، باید پیوسته پذیرای بازاندیشی باشد و همچنان بپرسد: نه فقط چگونه تخصیص دهیم، بلکه بهچه منظور و برای چه کسی؟…
پیشگفتار فصل یازدهم
در ستایشِ آرمانگرائی – تأملی بر اقتصاد و منتقدان آن
در آستانهٔ بررسی سنتهای فکری گوناگونی که در مقاطعی، در حاشیه یا در تقابل با جریان اصلی علم اقتصاد قرار داشتهاند، لازم میدانم که اندکی درنگ کنم؛ نه برای داوری، بلکه برای تأمل. اقتصاد بهراستی چه معنا و کارکردی داشته است؟ و منتقدان آن، چه چیزی را میخواستند بازگردانند یا احیا کنند؟
در طی نگارش این کتاب، بهتدریج و با وضوحی فزاینده دریافتهام که اقتصاد، با وجود پیچیدگیهای فنی، انتزاع تحلیلی و گاه لحن سرد و خشک آن، همواره از انگیزهای اخلاقی سرچشمه گرفته است. آن نیز تلاش عقلائی برای تمهید شیوههای بهبود شرایط زندگی انسان است. چه در مدلسازی دقیق تخصیص منابع، چه در تلاش برای درک تعادل در معارضه، چه در تحلیل ناکامیهای بازار، و چه در طراحی کالاهای عمومی و نهادها، این رشته همواره در تلاش بوده تا با مسألهای بنیادین در جامعهٔ انسانی روبرو شود: چگونه میتوانیم با وجود محدودیتها، بهتر در کنار یکدیگر زندگی کنیم واز ثمرات استعداد و تخصص متنوع یکدیگر بهرهمند شویم؟
ابزارهایی که اقتصاددانان توسعه دادهاند، مانند بیشینهسازی مطلوبیت، استدلال تعادلی، نظریه بازیها و تحلیل رفاه، ممکن است خشک و انتزاعی به نظر برسند، چنانکه توماس کارلایل نویسنده قرن نوزدهم به روال طنز، اقتصاد را علم خفتبار خواند که در فارسی علم ملال آور بهکار میرود. اما در پسِ این فنون و پیچیدگیهای نظری، دغدغهای پایدار برای کرامت انسان، همکاری متقابل و نظم اجتماعی صلحآمیز وجود دارد. این مطلب در جلد اول مورد توجه قرار گرفت. بیتردید، کمتر دانشی به اندازهٔ اقتصاد در بهبود مادی زندگی بشر، فهم همبستگیهای اجتماعی و طراحی نهادهایی که تضادها را تعدیل و تلاشها را سامان میدهند، مؤثر بوده است.
اما هیچ ابزاری خنثی نیست و هیچ دانشی خودبسنده. در همین زمینه، سنتهای فکری بدیل یا سنتهائی که برای جایگزین شدن با علم اقتصاد متعارف مطرح شدند، نقش حیاتی خود را ایفا میکنند. آنان با رویکردی نقادانه، گاه دقیق و بیشتر مواقع پراکنده، محدودهها و کاستیهای بینش اقتصادی رایج را به چالش کشیدهاند. این سنتهای فکری بدیل یادآوری کردهاند که اقتصاد نمیتواند از تاریخ، فرهنگ، ساختار قدرت، اخلاق و عدم قطعیت جدا باشد. بارها این پرسش را پیش کشیدهاند: رجحانهای چه کسانی مهماند؟ این ترجیحات چگونه شکل میگیرند؟ چه نهادهایی انتخابها را شکل میدهند؟ معقول بودن به چه معناست و برای که؟ شکلهای مختلف معارضه در نظام اقتصادی کدامند و تعادل و حل آنان چگونه است؟…
رد این سنتهای بدیل بهبهانه تلقی کردن آنان به عنوان این که واکنشهایی هستند علیه صورتگرایی، کمدقتی است. درست است که برخی از این جریانها از نظریههای انتزاعی بیزار هستند و در دستیابی به انسجام تحلیلی دشواری داشتهاند، اما بیشتر آنها کوشیدهاند تا نه اینکه بنای اقتصاد را ویران، بلکه در مورد جهتها روشنگری کرده و شاید راه دیگری را بنمایند، و از نظر خود دوباره به زندگی واقعی متصل سازند. از این منظر اندیشههای نقاد، نه دشمنان اقتصاد، بلکه وجدان بیدار آن بهشمار میروند.
این اندیشه ورزی بدیل بسیار متنوع است و فرصت مرور همه زوایا در صفحات معدود مقدور نیست. از این روی در صفحات پیش رو، به بررسی مواردی از این مکاتب خواهیم پرداخت شامل مکتب تاریخی آلمان، نقداتریشی، نهادگرایی آمریکایی و دیدگاههای نئومارکسیستی. هدف داوری با ملاکهای نظریهٔ رایج نیست، بلکه درک انگیزهها، پیگیری دستاوردها و سنجش آموزههای مفید این مکاتب است. اگر اقتصاد بخواهد در برابر پیچیدگیهای جهان قرن بیستویکم همچنان کارآمد و زنده باقی بماند، باید پیوسته پذیرای بازاندیشی باشد و همچنان بپرسد: نه فقط چگونه تخصیص دهیم، بلکه بهچه منظور و برای چه کسی؟…
روایتگری بُرشی از تاریخ فرهنگی اجتماعی و اقتصادی ایران از طریق گفتن حکایت یک روستای تاریخی، ‘روز گار یک روستا’.
همراه با حمله مغول به ایران یک قبیله از آسیای میانه به داخل ایران کوچ کرد. اینها گرچه چند صد سال در آسیای میانه به صورت کوچی زندگی میکردهاند اما ریشه ایرانی داشتند و زبانشان فارسی بود. مثل بسیاری از قبائل آن منطقه نیز مذهبی شیعی داشتند، احتمالا تحت تاثیر علویان طبرستان. این قبیله جنگ آور در میان کشمکشهای شاهزادگان مغول به غازانخان، نوه هلاکوخان، قول همکاری دادند به شرط این که اگر به کمک اینان سایر شاهزادههای مغول را شکست دهد مسلمان شود. در آن زمان سه جریان مشغول فعالیت برای تسلط بر دربار مغول بود. یکی بودایی ، دیگر مسیحی کاتولیک و سوم مسلمان. و هر کدام نیز توسط برخی خواتین (زنان دربار) و برخی سرداران حمایت میشد. این قبیله تسلط ایرانی اسلامی را نهایی کرد و مغولان از آن پس در واقع به کسوت ایرانی در آمدند. نهایتاً غازان خان به دلیل نگرانی از نفوذشان، توطئه قتلعام این قبیله را عملی کرد و بازماندگان آنان از مصر، ترکیه، تا هند و خراسان پراکنده و متواری گردیدند. شاخه خراسان اینها بعداً به کمک شیخ صفی اردبیلی اقدام کردند و در بهقدرت رسیدن خاندان صفوی نقش آفرین شدند و نهایتاً در زمان آنان در روستاهای اطراف اصفهان سکنی گزیدند. داستان کتاب داستان دوران قحطی و داستان تحول اقتصاد روستایی و در عین حال داستان یک روستا و یک خاندان هم هست.
برای تدوین این کتاب کوچک چند سالی تلاش کردم و منابع تاریخی ایران را مطالعه نمودم به نظرم رسید یک راه برای این که ما هویت خودمان را بهتر بشناسیم همین است که روایت روزگار شهرها و روستاهایمان را از دل تاریخ بیرون بیاوریم و زنده کنیم. این کتاب تلاشی در همین جهت بود. اخیراً به همت انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده و نشان از تنوع و گستردگی دیدگاه مدیران این انتشارات دارد و نشان میدهد اقتصاد را فقط مباحث خرد و کلان نمی بینند بلکه فرهنگ، تاریخ و زمینههای انسانی تحولات را نیز مورد عنایت قرار میدهند...
همراه با حمله مغول به ایران یک قبیله از آسیای میانه به داخل ایران کوچ کرد. اینها گرچه چند صد سال در آسیای میانه به صورت کوچی زندگی میکردهاند اما ریشه ایرانی داشتند و زبانشان فارسی بود. مثل بسیاری از قبائل آن منطقه نیز مذهبی شیعی داشتند، احتمالا تحت تاثیر علویان طبرستان. این قبیله جنگ آور در میان کشمکشهای شاهزادگان مغول به غازانخان، نوه هلاکوخان، قول همکاری دادند به شرط این که اگر به کمک اینان سایر شاهزادههای مغول را شکست دهد مسلمان شود. در آن زمان سه جریان مشغول فعالیت برای تسلط بر دربار مغول بود. یکی بودایی ، دیگر مسیحی کاتولیک و سوم مسلمان. و هر کدام نیز توسط برخی خواتین (زنان دربار) و برخی سرداران حمایت میشد. این قبیله تسلط ایرانی اسلامی را نهایی کرد و مغولان از آن پس در واقع به کسوت ایرانی در آمدند. نهایتاً غازان خان به دلیل نگرانی از نفوذشان، توطئه قتلعام این قبیله را عملی کرد و بازماندگان آنان از مصر، ترکیه، تا هند و خراسان پراکنده و متواری گردیدند. شاخه خراسان اینها بعداً به کمک شیخ صفی اردبیلی اقدام کردند و در بهقدرت رسیدن خاندان صفوی نقش آفرین شدند و نهایتاً در زمان آنان در روستاهای اطراف اصفهان سکنی گزیدند. داستان کتاب داستان دوران قحطی و داستان تحول اقتصاد روستایی و در عین حال داستان یک روستا و یک خاندان هم هست.
برای تدوین این کتاب کوچک چند سالی تلاش کردم و منابع تاریخی ایران را مطالعه نمودم به نظرم رسید یک راه برای این که ما هویت خودمان را بهتر بشناسیم همین است که روایت روزگار شهرها و روستاهایمان را از دل تاریخ بیرون بیاوریم و زنده کنیم. این کتاب تلاشی در همین جهت بود. اخیراً به همت انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده و نشان از تنوع و گستردگی دیدگاه مدیران این انتشارات دارد و نشان میدهد اقتصاد را فقط مباحث خرد و کلان نمی بینند بلکه فرهنگ، تاریخ و زمینههای انسانی تحولات را نیز مورد عنایت قرار میدهند...
Forwarded from انتشارات دنیای اقتصاد
روزگار یک روستا: کتاب جدید دکتر محمد طبیبیان
کتاب جدید دکتر محمد طبیبیان، برخلاف آثار پیشین او درباره اقتصاد سیاسی، اقتصاد کلان، عدالت اجتماعی، سوسیالیسم یا دفاع از اقتصاد آزاد نیست. «روزگار یک روستا» روایتی دلانگیز و متفاوت از تاریخچه روستای تاریخی «پوده» در استان اصفهان و زادگاه ایشان است.
موضوع کتاب فقط تاریخ یک روستا نیست، بلکه روستای پوده بهانهای برای بررسی تاریخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران و گریزی به اقتصاد روستایی است.
اگر اهل اصفهان یا شهرضا یا شهرهای اطراف هستید، حتما این کتاب را مطالعه کنید تا با زندگی، رنجها، امیدها و ناکامیهای مردمان این روستای قدیمی در گذر زمان آشنا شوید.
«روزگار یک روستا» داستانی است از عشقها، وفاداریها، ناکامیها و زندگیهای ناتمام که بخشی از هویت سرزمین ایران را بازگو میکند. این اثر تلاشی است ارزشمند برای ثبت و احیای تاریخ مردمانی که داستانهایشان اغلب در گذر زمان گم شده است.
برای تهیه کتاب با انتشارات دنیای اقتصاد تماس بگیرید.
🔹 راهنمای خرید کتابهای انتشارات دنیایاقتصاد
🔹 شماره تماس کتابفروشی دنیایاقتصاد: 02152189186
@eco_philo_book
کتاب جدید دکتر محمد طبیبیان، برخلاف آثار پیشین او درباره اقتصاد سیاسی، اقتصاد کلان، عدالت اجتماعی، سوسیالیسم یا دفاع از اقتصاد آزاد نیست. «روزگار یک روستا» روایتی دلانگیز و متفاوت از تاریخچه روستای تاریخی «پوده» در استان اصفهان و زادگاه ایشان است.
موضوع کتاب فقط تاریخ یک روستا نیست، بلکه روستای پوده بهانهای برای بررسی تاریخ اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران و گریزی به اقتصاد روستایی است.
اگر اهل اصفهان یا شهرضا یا شهرهای اطراف هستید، حتما این کتاب را مطالعه کنید تا با زندگی، رنجها، امیدها و ناکامیهای مردمان این روستای قدیمی در گذر زمان آشنا شوید.
«روزگار یک روستا» داستانی است از عشقها، وفاداریها، ناکامیها و زندگیهای ناتمام که بخشی از هویت سرزمین ایران را بازگو میکند. این اثر تلاشی است ارزشمند برای ثبت و احیای تاریخ مردمانی که داستانهایشان اغلب در گذر زمان گم شده است.
برای تهیه کتاب با انتشارات دنیای اقتصاد تماس بگیرید.
🔹 راهنمای خرید کتابهای انتشارات دنیایاقتصاد
🔹 شماره تماس کتابفروشی دنیایاقتصاد: 02152189186
@eco_philo_book
ضرورت مذاکره
یک آقایی، مثل چند آقای دیگر، به کسانی که پیشنهاد لزوم مذاکره در صحنه بینالمللی را مطرح کرده بودند تاخته به این مضمون که مگر میشود مذاکره کرد وقتی در حین مذاکره به ما حمله کردند؟
در این مقال چند نکته را مرور کنیم:
یکم، در زمانی که مائو رهبر مطلقه چین بود، در نیویورک یک مهمانی از صاحبان شرکتهای بزرگ و برخی دانشگاهیان بر قرار بود. یک جوان تازه کار دانشگاهی بر سر میز شام منباب خودنمایی گفته بود که اخیراً جمعیت چین از یک میلیارد نفر نیز گذشته، و در یک کشور به تنهایی این تعداد زندگی میکنند. یکی از آن کاسبکاران گفته بود این طور نیست! در چین فقط یک نفر زندگی میکند و او را هم من میشناسم! به نوعی آن کاسبکار حقیقت را گفته بود. اول باید دقیق دید که در هر کشور چند نفر زندگی میکنند.
دوم، اخیراً کلیپی در فضای مجازی ظاهر شد از ریچارد نیکسون رییس جمهور سابق آمریکا مطلبی را مطرح میکرد در مورد مذاکره با روسیه شوروی، که در آن زمان بزرگترین و خطرناک ترین دشمن یکدیگر بودند. در آن کلیپ نیکسون توضیح میدهد که یک شخصیت سیاسی به او گفته که روسیه طرف قابل اعتمادی برای مذاکر نیست و به احتمال قوی هر توافقی را زیر پا میگذارد. نیکسون توضیح میدهد که به آن ناصح گفتم من مذاکرات را به شرایطی پیوند میزنم که به نفع روسیه شوروی باشد به توافق پایبند بماند و به شروطی مشروط میکنم که خروج از توافق برای روسیه شوروی بسیار پر هزینه شود. این نوع توافق شرط موفقیت خود را در بر و بطن خود دارد. این چند جمله بهترین درس خلاصه در امر مذاکره بین کشورها است. مذاکره بین کشور ها با صحبت و گفتگو بین افراد یکسان نیست، برادر.
سوم، اگر قرار باشد دستما از ملزومات لازم برای تهدید معتبر و وعده جذاب خالی باشد و دستمایه برای پیوند زدن صریح و یا ضمنی در مذاکره موجود نبوده و یا سوخت شده باشد، یک عامل دیگر باقی میماند. و آنهم اعتبار مذاکره کننده و اعتماد به قول او است. اگر مذاکره کننده در مراحل مختلف نشان داده که معلوم نیست چه کسی و چه نیتی پشت مذاکره است. و برای نشان دادن زیرکی نوع سنتی پلیس خوب و پلیس بد به صحنه فرستاده و در حالی که یک نماینده برای مذاکره فرستاده، مصوبه هم تصویب کرده که سنگ به پای او ببندد، این زیرکی سنتی امروزه زیرکی کارگشا نیست. طرف هم موضوع را می خواند و بنابر این مذاکره را برای جلو گیری از گسست ارتباط ادامه میدهد نه کسب نتیجه.
چهارم، در حین مذاکره به ما حمله کرد! درست؟ موضوع تعادل قدرت نظامی ربطی به مذاکره ندارد. در غیر مذاکره هم ممکن بود به ما حمله شود. مذاکره مربوط به جنگ و صلح نبوده مربوط به برنامه هستهای بوده. در امر تهاجم نظامی هر موقع یک طرف متخاصم نقطه ضعفی ببیند از آن استفاده میکند. به همین دلیل نیز کشورها ارتش پا در رکاب، سیستم آگاهی دهند، رادار، جاسوس و انواع و اقسام سیستم های دفاعی و هشداردهنده را فراهم آوردهاند. اگر ما نقاط کور و مبهم و ضعیف داشته باشیم هر کدام از این کشور های همسایه ممکن است به ما حمله کنند حتی جمهوری آذربایجان و افغانستان ( مورد تهاجم عراق را فراموش نکنیم).
به عنوان مثال در دوره جنگ سرد امریکا به این نتیجه رسید که مراکز موشکی به دلیل فَلات بودن سر زمین میتواند توسط دشمن مورد حمله قرار گیرد و از کار بیافتد. بین سالهای ۱۹۶۱-۶۸ پیوسته یک جریان زنجیره بمب افکن بی ۵۲ مجهز به سلاح هسته ای به سوی مرزهای شوروی سابق در پرواز بودند و از نزدیک مرز رجعت میکردند و این جریان ادامه داشت تا اگر روسیه شوروی حمله غافلگیر کننده انجام داد هواپیماها هم بدون فوت وقت اقدام متقابل انجام دهند. توقف این برنامه که موسوم به ‘گنبد کروم’ بود به دلیل خطرات مربوط به فعال بودن تعداد متعددی بمب اتمی و در حرکت بودن آن و همچنین توسعه شیوههای دیگر ‘تضمین تخریب قطعی متقابل’ (عنوان دکترین دفاعی آن زمان) متوقف گردید. برادر جان اداره امور و نظامات یک کشور این دوره و زمانه سازمان و فن و تمهید و سخت افزار و نرم افزار و سواد واقعی میخواهد.
یک آقایی، مثل چند آقای دیگر، به کسانی که پیشنهاد لزوم مذاکره در صحنه بینالمللی را مطرح کرده بودند تاخته به این مضمون که مگر میشود مذاکره کرد وقتی در حین مذاکره به ما حمله کردند؟
در این مقال چند نکته را مرور کنیم:
یکم، در زمانی که مائو رهبر مطلقه چین بود، در نیویورک یک مهمانی از صاحبان شرکتهای بزرگ و برخی دانشگاهیان بر قرار بود. یک جوان تازه کار دانشگاهی بر سر میز شام منباب خودنمایی گفته بود که اخیراً جمعیت چین از یک میلیارد نفر نیز گذشته، و در یک کشور به تنهایی این تعداد زندگی میکنند. یکی از آن کاسبکاران گفته بود این طور نیست! در چین فقط یک نفر زندگی میکند و او را هم من میشناسم! به نوعی آن کاسبکار حقیقت را گفته بود. اول باید دقیق دید که در هر کشور چند نفر زندگی میکنند.
دوم، اخیراً کلیپی در فضای مجازی ظاهر شد از ریچارد نیکسون رییس جمهور سابق آمریکا مطلبی را مطرح میکرد در مورد مذاکره با روسیه شوروی، که در آن زمان بزرگترین و خطرناک ترین دشمن یکدیگر بودند. در آن کلیپ نیکسون توضیح میدهد که یک شخصیت سیاسی به او گفته که روسیه طرف قابل اعتمادی برای مذاکر نیست و به احتمال قوی هر توافقی را زیر پا میگذارد. نیکسون توضیح میدهد که به آن ناصح گفتم من مذاکرات را به شرایطی پیوند میزنم که به نفع روسیه شوروی باشد به توافق پایبند بماند و به شروطی مشروط میکنم که خروج از توافق برای روسیه شوروی بسیار پر هزینه شود. این نوع توافق شرط موفقیت خود را در بر و بطن خود دارد. این چند جمله بهترین درس خلاصه در امر مذاکره بین کشورها است. مذاکره بین کشور ها با صحبت و گفتگو بین افراد یکسان نیست، برادر.
سوم، اگر قرار باشد دستما از ملزومات لازم برای تهدید معتبر و وعده جذاب خالی باشد و دستمایه برای پیوند زدن صریح و یا ضمنی در مذاکره موجود نبوده و یا سوخت شده باشد، یک عامل دیگر باقی میماند. و آنهم اعتبار مذاکره کننده و اعتماد به قول او است. اگر مذاکره کننده در مراحل مختلف نشان داده که معلوم نیست چه کسی و چه نیتی پشت مذاکره است. و برای نشان دادن زیرکی نوع سنتی پلیس خوب و پلیس بد به صحنه فرستاده و در حالی که یک نماینده برای مذاکره فرستاده، مصوبه هم تصویب کرده که سنگ به پای او ببندد، این زیرکی سنتی امروزه زیرکی کارگشا نیست. طرف هم موضوع را می خواند و بنابر این مذاکره را برای جلو گیری از گسست ارتباط ادامه میدهد نه کسب نتیجه.
چهارم، در حین مذاکره به ما حمله کرد! درست؟ موضوع تعادل قدرت نظامی ربطی به مذاکره ندارد. در غیر مذاکره هم ممکن بود به ما حمله شود. مذاکره مربوط به جنگ و صلح نبوده مربوط به برنامه هستهای بوده. در امر تهاجم نظامی هر موقع یک طرف متخاصم نقطه ضعفی ببیند از آن استفاده میکند. به همین دلیل نیز کشورها ارتش پا در رکاب، سیستم آگاهی دهند، رادار، جاسوس و انواع و اقسام سیستم های دفاعی و هشداردهنده را فراهم آوردهاند. اگر ما نقاط کور و مبهم و ضعیف داشته باشیم هر کدام از این کشور های همسایه ممکن است به ما حمله کنند حتی جمهوری آذربایجان و افغانستان ( مورد تهاجم عراق را فراموش نکنیم).
به عنوان مثال در دوره جنگ سرد امریکا به این نتیجه رسید که مراکز موشکی به دلیل فَلات بودن سر زمین میتواند توسط دشمن مورد حمله قرار گیرد و از کار بیافتد. بین سالهای ۱۹۶۱-۶۸ پیوسته یک جریان زنجیره بمب افکن بی ۵۲ مجهز به سلاح هسته ای به سوی مرزهای شوروی سابق در پرواز بودند و از نزدیک مرز رجعت میکردند و این جریان ادامه داشت تا اگر روسیه شوروی حمله غافلگیر کننده انجام داد هواپیماها هم بدون فوت وقت اقدام متقابل انجام دهند. توقف این برنامه که موسوم به ‘گنبد کروم’ بود به دلیل خطرات مربوط به فعال بودن تعداد متعددی بمب اتمی و در حرکت بودن آن و همچنین توسعه شیوههای دیگر ‘تضمین تخریب قطعی متقابل’ (عنوان دکترین دفاعی آن زمان) متوقف گردید. برادر جان اداره امور و نظامات یک کشور این دوره و زمانه سازمان و فن و تمهید و سخت افزار و نرم افزار و سواد واقعی میخواهد.
بزرگ راه ترامپ
این روز ها خبری مطرح شد پیرامون توافق صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان به ابتکار ترامپ. برخی مقامات جمهوری اسلامی نیز مطالبی در مخالفت و تهدید مطرح کرده اند. در اینگونه موارد اطلاعات جامعی هم به مردم داده نمی شود که اصولاً موضوع چیست.
این موضوع را از هوش مصنوعی پرس وجو کردم. جواب در پایین آمده. الزاماً با تمام نکات موافق نیستم اما برای معرفی ظرفیت های هوش مصنوعی مفید است:
درباره «بزرگراه ترامپ» بین ارمنستان و آذربایجان:
🌐 پیامدهای بینالمللی
• تغییر ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی:
ایالات متحده با کاهش نفوذ روسیه در منطقه، خود را بهعنوان میانجی اصلی صلح (بین آذربایجان و ارمنستان) معرفی کرده است.
مسیر ترامپ بدون دخالت روسیه طراحی شده و دیپلماسی منطقهای را به سمت واشنگتن سوق میدهد.
• دیپلماسی نمادین:
رهبران ارمنستان و آذربایجان از نقش ترامپ تمجید کرده و او را شایسته دریافت جایزه نوبل صلح دانستهاند.
این مسیر نماد همکاری و صلح پس از ۳۵ سال درگیری بین دو کشور است.
💰 پیامدهای اقتصادی
• اتصال منطقهای:
این مسیر، آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه نخجوان متصل میکند و جریان تجارت و انرژی را تسهیل مینماید.
همچنین، آذربایجان را به ترکیه و اروپا متصل کرده و نقش آن را بهعنوان گذرگاه انرژی تقویت میکند.
• سرمایهگذاری زیرساختی:
مسیر تحت قوانین ارمنستان اداره خواهد شد، اما به کنسرسیومی تحت رهبری آمریکا برای توسعه و مدیریت واگذار میشود.
این فرصت را برای شرکتهای آمریکایی فراهم میکند تا در حوزههای حملونقل، لجستیک و انرژی سرمایهگذاری کنند.
🏛️ پیامدهای سیاسی
• دستاورد داخلی برای ترامپ:
این توافق یک پیروزی دیپلماتیک برای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ محسوب میشود و تصویر او را بهعنوان میانجی جهانی تقویت میکند.
همچنین ممکن است جایگاه او را در میان رأیدهندگانی که به سیاست خارجی اهمیت میدهند، ارتقا دهد.
• روابط ارمنستان و آذربایجان:
این توافق نشانهای از گرم شدن روابط دو کشور است و تعهد آنها به همکاری بلندمدت را نشان میدهد.
همچنین الگویی برای حل اختلافات سرزمینی از طریق دیپلماسی آمریکایی ارائه میدهد.
🧭 جمعبندی راهبردی
«بزرگراه ترامپ» فقط یک مسیر نیست؛ بلکه یک کریدور راهبردی است که:
• نقشه ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی را بازنویسی میکند
• نفوذ آمریکا را در منطقهای پرتنش افزایش میدهد
• فرصتهای اقتصادی جدیدی برای ارمنستان و آذربایجان فراهم میسازد
تأثیر بر تجارت انرژی و موقعیت روسیه
🔥 کاهش نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی
• پروژه «Trump Route» که آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به نخجوان متصل میکند، نفوذ سنتی روسیه در منطقه را تضعیف میکند.
• این مسیر بدون دخالت روسیه و با میانجیگری مستقیم آمریکا طراحی شده است، که نقشه ژئوپلیتیکی منطقه را بازنویسی میکند.
⛽ تأثیر بر صادرات انرژی روسیه
• با اعمال تعرفههای ثانویه توسط ترامپ بر کشورهای خریدار انرژی روسیه (مثل هند، چین و ترکیه)، هزینه خرید نفت و گاز روسیه دو برابر شده و تقاضا کاهش یافته است .
• این سیاست باعث شده بازارهای جهانی انرژی دچار نوسان شدید شوند و قیمت نفت به بالای ۱۲۰ دلار در هر بشکه برسد.
🧊 انزوای اقتصادی روسیه
• کشورهای خریدار انرژی روسیه اکنون باید بین دسترسی به بازار آمریکا و ادامه خرید از روسیه یکی را انتخاب کنند، که ممکن است به جنگهای تجاری جدید منجر شود.
• این فشارها میتواند اقتصاد روسیه را در آستانه فروپاشی قرار دهد، بهویژه اگر صادرات انرژیاش بهشدت کاهش یابد.
🇮🇷 تأثیر بر ایران و واکنشهای داخلی
واکنش خشمگینانه مقامات ایرانی
• برخی مسئولین ایرانی این پروژه را تهدیدی برای نفوذ منطقهای ایران دانستهاند، زیرا مسیر جدید، نقش ایران بهعنوان گذرگاه ترانزیتی را کاهش میدهد.
• ایران نگران است که تجارت منطقهای از مسیرهای جایگزین عبور کند و نقش استراتژیک آن در قفقاز و آسیای مرکزی تضعیف شود.
🚧 مسیرهای جایگزین برای ایران
1. بندر چابهار
• بندر چابهار همچنان یکی از مهمترین گزینههای ایران برای اتصال به هند، افغانستان و آسیای مرکزی است.
• اما کمپین «فشار حداکثری» ترامپ ممکن است تحریمهای جدیدی بر چابهار اعمال کند و سرمایهگذاری هند را تهدید کند.
2. مسیرهای دریایی از طریق عمان و امارات
• در صورت بسته شدن تنگه هرمز، ایران میتواند از بندر فجیره در امارات یا بندر صلاله در عمان برای صادرات استفاده کند.
• البته ظرفیت این بنادر محدود است و ممکن است نتوانند حجم بالای تجارت را مدیریت کنند.
3. راهآهن خواف–هرات و مسیرهای زمینی به افغانستان
• ایران در حال تکمیل راهآهن خواف–هرات است که میتواند دسترسی افغانستان به دریای عمان را تسهیل کند و جایگزینی برای مسیرهای پاکستانی باشد.
🧭 جمعبندی راهبردی
این روز ها خبری مطرح شد پیرامون توافق صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان به ابتکار ترامپ. برخی مقامات جمهوری اسلامی نیز مطالبی در مخالفت و تهدید مطرح کرده اند. در اینگونه موارد اطلاعات جامعی هم به مردم داده نمی شود که اصولاً موضوع چیست.
این موضوع را از هوش مصنوعی پرس وجو کردم. جواب در پایین آمده. الزاماً با تمام نکات موافق نیستم اما برای معرفی ظرفیت های هوش مصنوعی مفید است:
درباره «بزرگراه ترامپ» بین ارمنستان و آذربایجان:
🌐 پیامدهای بینالمللی
• تغییر ژئوپلیتیکی در قفقاز جنوبی:
ایالات متحده با کاهش نفوذ روسیه در منطقه، خود را بهعنوان میانجی اصلی صلح (بین آذربایجان و ارمنستان) معرفی کرده است.
مسیر ترامپ بدون دخالت روسیه طراحی شده و دیپلماسی منطقهای را به سمت واشنگتن سوق میدهد.
• دیپلماسی نمادین:
رهبران ارمنستان و آذربایجان از نقش ترامپ تمجید کرده و او را شایسته دریافت جایزه نوبل صلح دانستهاند.
این مسیر نماد همکاری و صلح پس از ۳۵ سال درگیری بین دو کشور است.
💰 پیامدهای اقتصادی
• اتصال منطقهای:
این مسیر، آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به منطقه نخجوان متصل میکند و جریان تجارت و انرژی را تسهیل مینماید.
همچنین، آذربایجان را به ترکیه و اروپا متصل کرده و نقش آن را بهعنوان گذرگاه انرژی تقویت میکند.
• سرمایهگذاری زیرساختی:
مسیر تحت قوانین ارمنستان اداره خواهد شد، اما به کنسرسیومی تحت رهبری آمریکا برای توسعه و مدیریت واگذار میشود.
این فرصت را برای شرکتهای آمریکایی فراهم میکند تا در حوزههای حملونقل، لجستیک و انرژی سرمایهگذاری کنند.
🏛️ پیامدهای سیاسی
• دستاورد داخلی برای ترامپ:
این توافق یک پیروزی دیپلماتیک برای دوره دوم ریاستجمهوری ترامپ محسوب میشود و تصویر او را بهعنوان میانجی جهانی تقویت میکند.
همچنین ممکن است جایگاه او را در میان رأیدهندگانی که به سیاست خارجی اهمیت میدهند، ارتقا دهد.
• روابط ارمنستان و آذربایجان:
این توافق نشانهای از گرم شدن روابط دو کشور است و تعهد آنها به همکاری بلندمدت را نشان میدهد.
همچنین الگویی برای حل اختلافات سرزمینی از طریق دیپلماسی آمریکایی ارائه میدهد.
🧭 جمعبندی راهبردی
«بزرگراه ترامپ» فقط یک مسیر نیست؛ بلکه یک کریدور راهبردی است که:
• نقشه ژئوپلیتیکی قفقاز جنوبی را بازنویسی میکند
• نفوذ آمریکا را در منطقهای پرتنش افزایش میدهد
• فرصتهای اقتصادی جدیدی برای ارمنستان و آذربایجان فراهم میسازد
تأثیر بر تجارت انرژی و موقعیت روسیه
🔥 کاهش نفوذ روسیه در قفقاز جنوبی
• پروژه «Trump Route» که آذربایجان را از طریق خاک ارمنستان به نخجوان متصل میکند، نفوذ سنتی روسیه در منطقه را تضعیف میکند.
• این مسیر بدون دخالت روسیه و با میانجیگری مستقیم آمریکا طراحی شده است، که نقشه ژئوپلیتیکی منطقه را بازنویسی میکند.
⛽ تأثیر بر صادرات انرژی روسیه
• با اعمال تعرفههای ثانویه توسط ترامپ بر کشورهای خریدار انرژی روسیه (مثل هند، چین و ترکیه)، هزینه خرید نفت و گاز روسیه دو برابر شده و تقاضا کاهش یافته است .
• این سیاست باعث شده بازارهای جهانی انرژی دچار نوسان شدید شوند و قیمت نفت به بالای ۱۲۰ دلار در هر بشکه برسد.
🧊 انزوای اقتصادی روسیه
• کشورهای خریدار انرژی روسیه اکنون باید بین دسترسی به بازار آمریکا و ادامه خرید از روسیه یکی را انتخاب کنند، که ممکن است به جنگهای تجاری جدید منجر شود.
• این فشارها میتواند اقتصاد روسیه را در آستانه فروپاشی قرار دهد، بهویژه اگر صادرات انرژیاش بهشدت کاهش یابد.
🇮🇷 تأثیر بر ایران و واکنشهای داخلی
واکنش خشمگینانه مقامات ایرانی
• برخی مسئولین ایرانی این پروژه را تهدیدی برای نفوذ منطقهای ایران دانستهاند، زیرا مسیر جدید، نقش ایران بهعنوان گذرگاه ترانزیتی را کاهش میدهد.
• ایران نگران است که تجارت منطقهای از مسیرهای جایگزین عبور کند و نقش استراتژیک آن در قفقاز و آسیای مرکزی تضعیف شود.
🚧 مسیرهای جایگزین برای ایران
1. بندر چابهار
• بندر چابهار همچنان یکی از مهمترین گزینههای ایران برای اتصال به هند، افغانستان و آسیای مرکزی است.
• اما کمپین «فشار حداکثری» ترامپ ممکن است تحریمهای جدیدی بر چابهار اعمال کند و سرمایهگذاری هند را تهدید کند.
2. مسیرهای دریایی از طریق عمان و امارات
• در صورت بسته شدن تنگه هرمز، ایران میتواند از بندر فجیره در امارات یا بندر صلاله در عمان برای صادرات استفاده کند.
• البته ظرفیت این بنادر محدود است و ممکن است نتوانند حجم بالای تجارت را مدیریت کنند.
3. راهآهن خواف–هرات و مسیرهای زمینی به افغانستان
• ایران در حال تکمیل راهآهن خواف–هرات است که میتواند دسترسی افغانستان به دریای عمان را تسهیل کند و جایگزینی برای مسیرهای پاکستانی باشد.
🧭 جمعبندی راهبردی
پروژه «Trump Route» نهتنها یک مسیر حملونقل است، بلکه یک ابزار ژئوپلیتیکی قدرتمند است که:
• نفوذ روسیه و ایران را در منطقه کاهش میدهد
• تجارت انرژی جهانی را دچار تحول میکند
• کشورهای منطقه را مجبور به بازنگری در سیاستهای ترانزیتی و اقتصادیشان میکند
راهبردهای دیپلماسی اقتصادی ایران
🌐 تمرکز بر چندجانبهگرایی
• ایران در سالهای اخیر با عضویت در سازمان همکاری شانگهای (SCO) و گروه BRICS، رویکردی چندجانبه در سیاست خارجی اتخاذ کرده است.
• توافق با عربستان سعودی با میانجیگری چین نیز نشاندهنده تمایل ایران به کاهش تنشهای منطقهای و افزایش همکاریهای اقتصادی است.
⚓ توسعه بندر چابهار و کریدور شمال–جنوب
• بندر چابهار با سرمایهگذاری هند در حال تبدیل شدن به دروازهای راهبردی برای اتصال ایران به آسیای مرکزی، هند و روسیه است.
• کریدور بینالمللی شمال–جنوب (INSTC) که از هند تا روسیه از طریق ایران امتداد دارد، میتواند جایگزینی برای مسیرهای تحت کنترل آمریکا و آذربایجان باشد.
🏗️ سرمایهگذاری در زیرساختهای کلیدی
🚆 شبکه حملونقل پیشرفته
• ایران دارای شبکه حملونقل گستردهای شامل راهآهن، بزرگراهها، فرودگاهها و بنادر است که در حال توسعه و نوسازی هستند.
• این زیرساختها به کاهش هزینههای تجارت و افزایش سرعت ترانزیت کالا کمک میکنند.
🏢 مراکز لجستیکی و انبارداری مدرن
• ایران دارای مراکز لجستیکی مدرن و انبارهای پیشرفته است که به مدیریت زنجیره تأمین و کاهش هزینهها کمک میکنند.
• این مراکز میتوانند نقش مهمی در توسعه صادرات غیرنفتی ایفا کنند ...
• نفوذ روسیه و ایران را در منطقه کاهش میدهد
• تجارت انرژی جهانی را دچار تحول میکند
• کشورهای منطقه را مجبور به بازنگری در سیاستهای ترانزیتی و اقتصادیشان میکند
راهبردهای دیپلماسی اقتصادی ایران
🌐 تمرکز بر چندجانبهگرایی
• ایران در سالهای اخیر با عضویت در سازمان همکاری شانگهای (SCO) و گروه BRICS، رویکردی چندجانبه در سیاست خارجی اتخاذ کرده است.
• توافق با عربستان سعودی با میانجیگری چین نیز نشاندهنده تمایل ایران به کاهش تنشهای منطقهای و افزایش همکاریهای اقتصادی است.
⚓ توسعه بندر چابهار و کریدور شمال–جنوب
• بندر چابهار با سرمایهگذاری هند در حال تبدیل شدن به دروازهای راهبردی برای اتصال ایران به آسیای مرکزی، هند و روسیه است.
• کریدور بینالمللی شمال–جنوب (INSTC) که از هند تا روسیه از طریق ایران امتداد دارد، میتواند جایگزینی برای مسیرهای تحت کنترل آمریکا و آذربایجان باشد.
🏗️ سرمایهگذاری در زیرساختهای کلیدی
🚆 شبکه حملونقل پیشرفته
• ایران دارای شبکه حملونقل گستردهای شامل راهآهن، بزرگراهها، فرودگاهها و بنادر است که در حال توسعه و نوسازی هستند.
• این زیرساختها به کاهش هزینههای تجارت و افزایش سرعت ترانزیت کالا کمک میکنند.
🏢 مراکز لجستیکی و انبارداری مدرن
• ایران دارای مراکز لجستیکی مدرن و انبارهای پیشرفته است که به مدیریت زنجیره تأمین و کاهش هزینهها کمک میکنند.
• این مراکز میتوانند نقش مهمی در توسعه صادرات غیرنفتی ایفا کنند ...
بزرگراه ترامپ- ادامه
در ادامه بحث با هوش مصنوعی پرسیدم که از آنجا که احتمال توفیق بزرگراه ترامپ بیش از ۴۰ در صد نیست چه راه دیگری قابل بررسی است؟ این هم جواب:
یادداشت سیاستی رسمی
همکاری راهبردی اتحادیه اروپا و چین برای توسعه مسیرهای پایدار در قفقاز جنوبی
تاریخ: اوت ۲۰۲۵
۱. چکیده اجرایی
در پی تردیدهای فزاینده نسبت به مسیر ترامپ در قفقاز جنوبی، این یادداشت سیاستی پیشنهاد میکند که اتحادیه اروپا و چین با بهرهگیری از ظرفیتهای زیرساختی، مالی و دیپلماتیک خود، مسیر جایگزینی را طراحی و اجرا کنند که مبتنی بر اصول چندجانبهگرایی، توسعه پایدار و مالکیت منطقهای باشد. این همکاری میتواند به تقویت ثبات، رشد اقتصادی و کاهش تنشهای ژئوپلیتیکی در منطقه منجر شود.
۲. زمینه و ضرورت
مسیر ترامپ که با حمایت ایالات متحده طراحی شده، با چالشهایی نظیر نبود اجماع منطقهای، بیثباتی سیاسی و فقدان شفافیت مواجه است. در مقابل، اتحادیه اروپا و چین هر دو دارای منافع بلندمدت در اتصال اوراسیا هستند و میتوانند با همافزایی ظرفیتهای خود، مسیرهایی پایدارتر و فراگیرتر ایجاد کنند.
۳. اهداف راهبردی
• طراحی مسیرهای ترانزیتی امن، پایدار و فراگیر
• تقویت همکاریهای اقتصادی و دیپلماتیک میان اروپا، آسیا و قفقاز
• کاهش وابستگی به مسیرهای تحت کنترل بازیگران غیرهمسو
• ارتقاء نقش کشورهای منطقه در حکمرانی زیرساختی
۴. توصیههای سیاستی
۴.۱ همراستاسازی ابتکارات
• تشکیل کارگروه مشترک اتحادیه اروپا–چین برای همراستاسازی «دروازه جهانی» و «کمربند و راه»
• تدوین نقشه راه مشترک برای توسعه زیرساختهای حملونقل، انرژی و دیجیتال
۴.۲ رعایت استانداردهای توسعه پایدار
• الزام به ارزیابیهای زیستمحیطی، شفافیت مالی و رعایت حقوق بشر
• تدوین چارچوب نظارتی مشترک برای پایش پروژهها
۴.۳ تقویت مالکیت منطقهای
• مشارکت فعال ارمنستان، آذربایجان و گرجستان (و احیاناً ایران و ترکیه) در طراحی و اجرای پروژهها
• ایجاد نهاد حکمرانی منطقهای برای مدیریت مسیرها و حل اختلافات
۴.۴ حساسیت نسبت به منازعات
• اجتناب از مسیرهایی که موجب تشدید مناقشات ارضی شوند
• اولویت دادن به مناطق بیطرف و امن برای عبور ترانزیتی
۴.۵ گسترش حوزه همکاری
• توسعه شبکههای فیبر نوری و اینترنت منطقهای
• اتصال به شبکههای برق اروپا و آسیا با تمرکز بر انرژیهای تجدیدپذیر
• ایجاد مراکز لجستیک هوشمند و مدیریت دادههای حملونقل.
۵. پیامدهای راهبرد
حوزه ژئوپلیتیک؛ کاهش تنشها و وابستگی به مسیرهای تحت کنترل روسیه
حوزه اقتصادی؛ رشد تجارت، جذب سرمایهگذاری، ایجاد اشتغال
حوزه دیپلماتیک؛ تقویت همکاری چین–اتحادیه اروپا و ارتقاء نقش منطقهای
حوزه زیستمحیطی؛ کاهش ردپای کربن و توسعه زیرساختهای سبز
۶. نتیجهگیری
در شرایطی که مسیر ترامپ با چالشهای جدی مواجه است، همکاری راهبردی میان اتحادیه اروپا و چین میتواند مسیرهایی پایدار، امن و فراگیر در قفقاز جنوبی ایجاد کند. این مسیرها نهتنها منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی بازیگران اصلی را تأمین میکنند، بلکه موجب تقویت ثبات و توسعه منطقهای خواهند شد.
در ادامه بحث با هوش مصنوعی پرسیدم که از آنجا که احتمال توفیق بزرگراه ترامپ بیش از ۴۰ در صد نیست چه راه دیگری قابل بررسی است؟ این هم جواب:
یادداشت سیاستی رسمی
همکاری راهبردی اتحادیه اروپا و چین برای توسعه مسیرهای پایدار در قفقاز جنوبی
تاریخ: اوت ۲۰۲۵
۱. چکیده اجرایی
در پی تردیدهای فزاینده نسبت به مسیر ترامپ در قفقاز جنوبی، این یادداشت سیاستی پیشنهاد میکند که اتحادیه اروپا و چین با بهرهگیری از ظرفیتهای زیرساختی، مالی و دیپلماتیک خود، مسیر جایگزینی را طراحی و اجرا کنند که مبتنی بر اصول چندجانبهگرایی، توسعه پایدار و مالکیت منطقهای باشد. این همکاری میتواند به تقویت ثبات، رشد اقتصادی و کاهش تنشهای ژئوپلیتیکی در منطقه منجر شود.
۲. زمینه و ضرورت
مسیر ترامپ که با حمایت ایالات متحده طراحی شده، با چالشهایی نظیر نبود اجماع منطقهای، بیثباتی سیاسی و فقدان شفافیت مواجه است. در مقابل، اتحادیه اروپا و چین هر دو دارای منافع بلندمدت در اتصال اوراسیا هستند و میتوانند با همافزایی ظرفیتهای خود، مسیرهایی پایدارتر و فراگیرتر ایجاد کنند.
۳. اهداف راهبردی
• طراحی مسیرهای ترانزیتی امن، پایدار و فراگیر
• تقویت همکاریهای اقتصادی و دیپلماتیک میان اروپا، آسیا و قفقاز
• کاهش وابستگی به مسیرهای تحت کنترل بازیگران غیرهمسو
• ارتقاء نقش کشورهای منطقه در حکمرانی زیرساختی
۴. توصیههای سیاستی
۴.۱ همراستاسازی ابتکارات
• تشکیل کارگروه مشترک اتحادیه اروپا–چین برای همراستاسازی «دروازه جهانی» و «کمربند و راه»
• تدوین نقشه راه مشترک برای توسعه زیرساختهای حملونقل، انرژی و دیجیتال
۴.۲ رعایت استانداردهای توسعه پایدار
• الزام به ارزیابیهای زیستمحیطی، شفافیت مالی و رعایت حقوق بشر
• تدوین چارچوب نظارتی مشترک برای پایش پروژهها
۴.۳ تقویت مالکیت منطقهای
• مشارکت فعال ارمنستان، آذربایجان و گرجستان (و احیاناً ایران و ترکیه) در طراحی و اجرای پروژهها
• ایجاد نهاد حکمرانی منطقهای برای مدیریت مسیرها و حل اختلافات
۴.۴ حساسیت نسبت به منازعات
• اجتناب از مسیرهایی که موجب تشدید مناقشات ارضی شوند
• اولویت دادن به مناطق بیطرف و امن برای عبور ترانزیتی
۴.۵ گسترش حوزه همکاری
• توسعه شبکههای فیبر نوری و اینترنت منطقهای
• اتصال به شبکههای برق اروپا و آسیا با تمرکز بر انرژیهای تجدیدپذیر
• ایجاد مراکز لجستیک هوشمند و مدیریت دادههای حملونقل.
۵. پیامدهای راهبرد
حوزه ژئوپلیتیک؛ کاهش تنشها و وابستگی به مسیرهای تحت کنترل روسیه
حوزه اقتصادی؛ رشد تجارت، جذب سرمایهگذاری، ایجاد اشتغال
حوزه دیپلماتیک؛ تقویت همکاری چین–اتحادیه اروپا و ارتقاء نقش منطقهای
حوزه زیستمحیطی؛ کاهش ردپای کربن و توسعه زیرساختهای سبز
۶. نتیجهگیری
در شرایطی که مسیر ترامپ با چالشهای جدی مواجه است، همکاری راهبردی میان اتحادیه اروپا و چین میتواند مسیرهایی پایدار، امن و فراگیر در قفقاز جنوبی ایجاد کند. این مسیرها نهتنها منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکی بازیگران اصلی را تأمین میکنند، بلکه موجب تقویت ثبات و توسعه منطقهای خواهند شد.
حذف چهار صفر از پول ملی
مجدداً این ایده مطرح شده که چهار صفر از پول ملی حذف شود. چند سال پیش هم مطرح شد و نظرات مختلفی در این مورد بیان گردید. شاید خلاصه ترین توضیح گویا از کامنت آقای دکتر ناظران در آن زمان را بتوان تکرار کرد:
‘( نقدینگی) هر ده سال ده برابر» یعنی هر چهل سال چهار تا صفر اضافه میشه.
پاک کردن اثر چهار دهه رشد نقدینگی از روی اسکناسها اشکالی نداره. ولی حذف چهار صفر صرفا یک اتفاق حسابداریه و تبعات اقتصادی واقعی نداره، کما اینکه اگه اتاقی رو بجای متر با کیلومتر اندازه بگیریم، اتاق کوچیک نمیشه.
اگه غرورمون رو کنار نگذاریم و بانکداری مدرن رو یاد نگیریم، چهار دهه دیگه باز چهار تا صفر جدید اومده جلو قیمتها.’
علاوه بر نکته فوق حذف چهار صفر از پول ملی یک دوران بلا تکلیفی و سر در گمی را به همراه خواهد داشت که در شرایط موجود ‘قوز بالای قوز’ خواهد بود.
موارد کشورهایی که چنین اقدامات را انجام داده اند و موفق بوده اند آنانی هستند که این کار را در چارچوب یک برنامه جامع اصلاح ساختاری پایدار به ثمر رسانده اند . شامل اصلاح ساختار بودجه و متعادل کردن و قطع وابستگی آن به ایجاد نقدینگی، رفع مشکلات و عدم تعادل های سیستم پولی و بانکی و رفع نا ترازی های اقتصاد واقعی. چون چنین برنامهای تا آخر الزمان در دستور کار نیست بهتر است از ایجاد آشفتگی جدید خود داری شود خصوصاً این که می گویند قرار است این کار پنج سال به طول انجامد تضمینی برای آشوب اقتصادی ادامه دار است.
مجدداً این ایده مطرح شده که چهار صفر از پول ملی حذف شود. چند سال پیش هم مطرح شد و نظرات مختلفی در این مورد بیان گردید. شاید خلاصه ترین توضیح گویا از کامنت آقای دکتر ناظران در آن زمان را بتوان تکرار کرد:
‘( نقدینگی) هر ده سال ده برابر» یعنی هر چهل سال چهار تا صفر اضافه میشه.
پاک کردن اثر چهار دهه رشد نقدینگی از روی اسکناسها اشکالی نداره. ولی حذف چهار صفر صرفا یک اتفاق حسابداریه و تبعات اقتصادی واقعی نداره، کما اینکه اگه اتاقی رو بجای متر با کیلومتر اندازه بگیریم، اتاق کوچیک نمیشه.
اگه غرورمون رو کنار نگذاریم و بانکداری مدرن رو یاد نگیریم، چهار دهه دیگه باز چهار تا صفر جدید اومده جلو قیمتها.’
علاوه بر نکته فوق حذف چهار صفر از پول ملی یک دوران بلا تکلیفی و سر در گمی را به همراه خواهد داشت که در شرایط موجود ‘قوز بالای قوز’ خواهد بود.
موارد کشورهایی که چنین اقدامات را انجام داده اند و موفق بوده اند آنانی هستند که این کار را در چارچوب یک برنامه جامع اصلاح ساختاری پایدار به ثمر رسانده اند . شامل اصلاح ساختار بودجه و متعادل کردن و قطع وابستگی آن به ایجاد نقدینگی، رفع مشکلات و عدم تعادل های سیستم پولی و بانکی و رفع نا ترازی های اقتصاد واقعی. چون چنین برنامهای تا آخر الزمان در دستور کار نیست بهتر است از ایجاد آشفتگی جدید خود داری شود خصوصاً این که می گویند قرار است این کار پنج سال به طول انجامد تضمینی برای آشوب اقتصادی ادامه دار است.
این هم بد نیست مورد توجه قرار گیرد. شاخص فروش شبانه پیتزا در اطراف وزارت دفاع آمریکا توسط کنجکاو های اینترنتی رصد میشود. معمولا هر گاه تدارک عملیات نظامی در جریان است و کارمندان شبانه سرکار هستند سفارش شبانه پیتزا در اطراف پنتاگون به طور غیر معمول افزایش می یابد، باید دید آیا این فعالیت و تدارک مربوط به ملاقات پوتین- ترامپ در آلاسکا است یا دلیل دیگری دارد.
Forwarded from Hossein Abdoh Tabrizi
متن زیر در نشست روز ۲۷ مرداد ۱۴۰۴ در مراسم معرفی کتاب اقتصاد: دیدگاه انسانی و قبل از سخنرانی مؤلف (دکتر محمد طبیبیان) توسط حسین عبده تبریزی در محل آکادمی سامان در تهران ارائه شد. بعد از متن ویراست اول جلد اول کتاب را به شکل دیجیتال آوردهام. متن ویرایششده پس از چاپ فیزیکی کتاب همین جا تقدیم خواهد شد.
Forwarded from Hossein Abdoh Tabrizi
اقتصاد: دیدگاه انسانی (جلد اول)، محمد طبیبیان
نشر نی و دانایان، ۱۴۰۴
این کتاب تاریخِ علمی را روایت میکند که معیار موفقیتش ارتقای زندگی مردم است؛ علمی که امکان شکلگیری و انباشت سرمایه را فراهم کرده، رفاه آفریده و شیرینیِ زیستن را بیشتر کرده است. اقتصاد: دیدگاه انسانی نشان میدهد چگونه اندیشهها، نهادها و بازارها در کنار هم، کار و خلاقیت را به ثمر رساندهاند تا سفرهها رنگینتر، انتخابها گستردهتر و آینده ساختنیتر شود. کتاب اقتصاد: دیدگاه انسانی، فقط درسِ اقتصاد نمیدهد؛ شرحِ همان شیرینیِ ملموسی است که وقتی تولید، مبادله و آزادیِ انتخابِ درست کنار هم مینشینند، در زندگی روزمرهی آدمها تحولی شکل میگیرد.
موبایل و اینترنت زندگی ما را شتابزده کردهاند؛ نسل امروز کمتر حاضر است برای رسیدن به اصل مطلب دور موضوع بگردد و ترجیح میدهد بیدرنگ بر «جانِ کلام» سوار شود. آنان دنبال اختصارند و از طول و تفصیل زود خسته میشوند. خواندن برای نسل جوان چنین است که دست در انبان اینترنت میبرد و درست همان دو جملهای را برمیگیرد که به کارش میآید؛ به دنبال حاشیه و زوائد نمیرود. حتی تماشای یک فیلم دو ساعته برایش ملالآور است، چه رسد به کتابی دوجلدی. دیگر مطالعه همچون گذشته سفری آرام و طولانی نیست؛ کتاب باید دلیلی روشن و کششی درونی داشته باشد تا خواننده با آن همراه شود. کتابی خوانده میشود که ترکیبی از سادگی، عمق، شیرینی و انسجام داشته باشد؛ چیزی که موضوعات پراکنده را به هم پیوند بدهد و خواننده را همراه کند.
اقتصاد: دیدگاه انسانی استاد طبیبیان چنین ویژگیهایی دارد. جلد اول آن با روایت تاریخی و زبانی روشن نوشته شده و نسل جوان را جذب میکند، چون هم ساده است، هم عمیق، و هم موضوعات بزرگ را به قصهای خواندنی بدل میکند. این کتاب برخلاف بسیاری از متون خشک، تحمل خواندن «یکنفس» را دارد و نسل امروز میتواند آن را مثل برق بخواند و لذت ببرد.
اصل حرف طبیبیان آن است که اقتصاد بخشی از علوم انسانی است که در پس هر نظریهی اقتصادی، تصویری از انسان، منزلت او و جایگاه اخلاق نهفته است، نه دانشی خشک و محاسباتی. به همین دلیل، روایت خود را از جایی آغاز میکند که اقتصاد مدرن زاده شد: عصر روشنگری. زمانی که تعریف ثروت از «انباشت طلا و نقره» به «توانایی جامعه در تولید کالاها و خدمات برای رفاه مردم» دگرگون شد؛ نقطهای که در آن اقتصاد از حسابگری صرف فراتر رفت و به علمی بدل شد که غایتش بهبود زندگی جمعی انسانهاست.
طبیبیان سپس در سیر تاریخی کتاب، نسل به نسل متفکران اقتصادی را دنبال میکند. آدام اسمیت را به تصویر میکشد؛ کسی که با نظریهی تقسیم کار و دست نامرئی نشان داد پیگیری منافع شخصی ممکن است به سود عمومی بینجامد. او همچنین بستر فلسفی اسمیت را روشن میکند: پیوند میان اخلاق، همدلی و اقتصاد. از نظر اسمیت، بازار نه فقط محلی برای معامله، بلکه نهادی اجتماعی است که بر مبنای ارزشهای اخلاقی دوام دارد.
پس از اسمیت، نوبت به اقتصاددانانی میرسد که مسیر اقتصاد را گسترش دادند یا به چالش کشیدند: ریکاردو با نظریهی مزیت نسبی؛ مالتوس با هشدارهای جمعیتی؛ و مارکس با نقد ریشهای سرمایهداری و نظریهی ارزش کار. هر یک از این متفکران بُعدی تازه به اقتصاد افزودند و نشان دادند این علم فقط دربارهی رشد نیست، بلکه با عدالت، فقر و تضاد طبقاتی نیز گره خورده است.
کتاب به جدال عقلانیت روشنگری با رمانتیسم قرن نوزدهم هم میپردازد. بنتام و میل با نظریهی مطلوبیتگرایی معیار «بیشترین خوشی برای بیشترین افراد» را پیش کشیدند، در حالی که رمانتیکها بر آزادی فردی و احساس تأکید داشتند. همین بحثها باعث شد اقتصاد به پرسشهایی عمیقتر دربارهی رفاه و هدف زندگی اجتماعی گره بخورد.
طبیبیان سپس وارد قرن بیستم میشود و نقش آلفرد مارشال و نئوکلاسیکها را شرح میدهد. مارشال اقتصاد را علمی دانشگاهی کرد و مفاهیم عرضه و تقاضا، کشش و مازاد مصرفکننده را نهادینه ساخت. نئوکلاسیکها اقتصاد را ریاضیمحور کردند و نظریهی تعادل عمومی و معیار بهبود پارتو را توسعه دادند. این رویکرد قدرت تحلیلی بالایی داشت، اما از نهادها و تاریخ غفلت میکرد.
کتاب بخش مهمی را هم به جان مینارد کینز اختصاص میدهد؛ اقتصاددانی که در دههی ۱۹۳۰ و در اوج رکود بزرگ، انقلابی در اقتصاد ایجاد کرد. کینز نشان داد که بازار همیشه به تعادل نمیرسد و گاه بیکاری گسترده پدید میآورد. راهحل او مدیریت تقاضا توسط دولت بود، از طریق هزینههای عمومی و سیاستهای مالی. همین نظریه پایهی اقتصاد کلان مدرن شد و تا چند دهه سیاستهای اقتصادی جهان را شکل داد. طبیبیان توضیح میدهد که چگونه کینز موفق شد دولتها را به دخالت در اقتصاد ترغیب کند و همزمان چرا در دههی ۱۹۷۰، با پدیدهی رکود تورمی، ناکامیها آغاز شد.
نشر نی و دانایان، ۱۴۰۴
این کتاب تاریخِ علمی را روایت میکند که معیار موفقیتش ارتقای زندگی مردم است؛ علمی که امکان شکلگیری و انباشت سرمایه را فراهم کرده، رفاه آفریده و شیرینیِ زیستن را بیشتر کرده است. اقتصاد: دیدگاه انسانی نشان میدهد چگونه اندیشهها، نهادها و بازارها در کنار هم، کار و خلاقیت را به ثمر رساندهاند تا سفرهها رنگینتر، انتخابها گستردهتر و آینده ساختنیتر شود. کتاب اقتصاد: دیدگاه انسانی، فقط درسِ اقتصاد نمیدهد؛ شرحِ همان شیرینیِ ملموسی است که وقتی تولید، مبادله و آزادیِ انتخابِ درست کنار هم مینشینند، در زندگی روزمرهی آدمها تحولی شکل میگیرد.
موبایل و اینترنت زندگی ما را شتابزده کردهاند؛ نسل امروز کمتر حاضر است برای رسیدن به اصل مطلب دور موضوع بگردد و ترجیح میدهد بیدرنگ بر «جانِ کلام» سوار شود. آنان دنبال اختصارند و از طول و تفصیل زود خسته میشوند. خواندن برای نسل جوان چنین است که دست در انبان اینترنت میبرد و درست همان دو جملهای را برمیگیرد که به کارش میآید؛ به دنبال حاشیه و زوائد نمیرود. حتی تماشای یک فیلم دو ساعته برایش ملالآور است، چه رسد به کتابی دوجلدی. دیگر مطالعه همچون گذشته سفری آرام و طولانی نیست؛ کتاب باید دلیلی روشن و کششی درونی داشته باشد تا خواننده با آن همراه شود. کتابی خوانده میشود که ترکیبی از سادگی، عمق، شیرینی و انسجام داشته باشد؛ چیزی که موضوعات پراکنده را به هم پیوند بدهد و خواننده را همراه کند.
اقتصاد: دیدگاه انسانی استاد طبیبیان چنین ویژگیهایی دارد. جلد اول آن با روایت تاریخی و زبانی روشن نوشته شده و نسل جوان را جذب میکند، چون هم ساده است، هم عمیق، و هم موضوعات بزرگ را به قصهای خواندنی بدل میکند. این کتاب برخلاف بسیاری از متون خشک، تحمل خواندن «یکنفس» را دارد و نسل امروز میتواند آن را مثل برق بخواند و لذت ببرد.
اصل حرف طبیبیان آن است که اقتصاد بخشی از علوم انسانی است که در پس هر نظریهی اقتصادی، تصویری از انسان، منزلت او و جایگاه اخلاق نهفته است، نه دانشی خشک و محاسباتی. به همین دلیل، روایت خود را از جایی آغاز میکند که اقتصاد مدرن زاده شد: عصر روشنگری. زمانی که تعریف ثروت از «انباشت طلا و نقره» به «توانایی جامعه در تولید کالاها و خدمات برای رفاه مردم» دگرگون شد؛ نقطهای که در آن اقتصاد از حسابگری صرف فراتر رفت و به علمی بدل شد که غایتش بهبود زندگی جمعی انسانهاست.
طبیبیان سپس در سیر تاریخی کتاب، نسل به نسل متفکران اقتصادی را دنبال میکند. آدام اسمیت را به تصویر میکشد؛ کسی که با نظریهی تقسیم کار و دست نامرئی نشان داد پیگیری منافع شخصی ممکن است به سود عمومی بینجامد. او همچنین بستر فلسفی اسمیت را روشن میکند: پیوند میان اخلاق، همدلی و اقتصاد. از نظر اسمیت، بازار نه فقط محلی برای معامله، بلکه نهادی اجتماعی است که بر مبنای ارزشهای اخلاقی دوام دارد.
پس از اسمیت، نوبت به اقتصاددانانی میرسد که مسیر اقتصاد را گسترش دادند یا به چالش کشیدند: ریکاردو با نظریهی مزیت نسبی؛ مالتوس با هشدارهای جمعیتی؛ و مارکس با نقد ریشهای سرمایهداری و نظریهی ارزش کار. هر یک از این متفکران بُعدی تازه به اقتصاد افزودند و نشان دادند این علم فقط دربارهی رشد نیست، بلکه با عدالت، فقر و تضاد طبقاتی نیز گره خورده است.
کتاب به جدال عقلانیت روشنگری با رمانتیسم قرن نوزدهم هم میپردازد. بنتام و میل با نظریهی مطلوبیتگرایی معیار «بیشترین خوشی برای بیشترین افراد» را پیش کشیدند، در حالی که رمانتیکها بر آزادی فردی و احساس تأکید داشتند. همین بحثها باعث شد اقتصاد به پرسشهایی عمیقتر دربارهی رفاه و هدف زندگی اجتماعی گره بخورد.
طبیبیان سپس وارد قرن بیستم میشود و نقش آلفرد مارشال و نئوکلاسیکها را شرح میدهد. مارشال اقتصاد را علمی دانشگاهی کرد و مفاهیم عرضه و تقاضا، کشش و مازاد مصرفکننده را نهادینه ساخت. نئوکلاسیکها اقتصاد را ریاضیمحور کردند و نظریهی تعادل عمومی و معیار بهبود پارتو را توسعه دادند. این رویکرد قدرت تحلیلی بالایی داشت، اما از نهادها و تاریخ غفلت میکرد.
کتاب بخش مهمی را هم به جان مینارد کینز اختصاص میدهد؛ اقتصاددانی که در دههی ۱۹۳۰ و در اوج رکود بزرگ، انقلابی در اقتصاد ایجاد کرد. کینز نشان داد که بازار همیشه به تعادل نمیرسد و گاه بیکاری گسترده پدید میآورد. راهحل او مدیریت تقاضا توسط دولت بود، از طریق هزینههای عمومی و سیاستهای مالی. همین نظریه پایهی اقتصاد کلان مدرن شد و تا چند دهه سیاستهای اقتصادی جهان را شکل داد. طبیبیان توضیح میدهد که چگونه کینز موفق شد دولتها را به دخالت در اقتصاد ترغیب کند و همزمان چرا در دههی ۱۹۷۰، با پدیدهی رکود تورمی، ناکامیها آغاز شد.
Forwarded from Hossein Abdoh Tabrizi
از اینجا، کتاب به سراغ میلتون فریدمن و مکتب پولی میرود؛ واکنشی به شکست سیاستهای کینزی. فریدمن کنترل حجم پول را مهمترین ابزار میدانست و بر آزادی بازارها و محدودیت نقش دولت پافشاری میکرد. این جابهجایی پارادایم نشان داد که اقتصاد علمی است که پیوسته در حال بازاندیشی و اصلاح خود است.
در نهایت، جلد اول کتاب با بحث ارزش کالا و پول جمعبندی میشود. نویسنده نشان میدهد که چگونه ارزش در بازار تعیین میشود و چرا دستکاری نرخ ارز یا قیمتها باعث اعوجاج در اقتصاد میگردد. این جمعبندی پلی است میان تاریخ اندیشه و واقعیتهای روزمره، از خرید نان گرفته تا مدیریت پول ملی.
جلد اول این کتاب در ۱۳ فصل نوشته شده است: از مقدمهای فلسفی و تاریخی دربارهی اقتصاد، تا آدام اسمیت و همروزگارانش، سپس ریکاردو، مالتوس و مارکس، آنگاه مارشال و نئوکلاسیکها، و سرانجام کینز و فریدمن. سه فصل کتاب بهطور مستقیم به کینز و تحولات اقتصاد کلان پس از او اختصاص دارد، و یک فصل پایانی به ارزش پول و کالا. این چینش نشان میدهد که کتاب نه فقط تاریخ اندیشهی اقتصادی، بلکه مسیر شکلگیری و دگرگونی علم اقتصاد مدرن را ترسیم میکند.
ارزش افزودهی اصلی کتاب آن است که به ما یادآوری میکند اقتصاد «علم انسانی» است. پشت هر نظریه، نگاه خاصی به انسان، منزلت او و جایگاه اخلاق وجود دارد. در طول کتاب، طبیبیان نشان میدهد که چگونه اندیشههای بزرگان اقتصاد هر کدام سنگبنایی بر این علم افزودهاند. اقتصاد، آنگونه که طبیبیان شرح میدهد، تنها ابزار محاسبه نیست، بلکه روایتی است از تلاش بشر برای بهبود زندگی جمعی. همین نگاه است که کتاب را برای دانشجویان، اقتصاددانان و همهی علاقهمندان جذاب میسازد: برای دانشجویان، فرصتی برای شناخت ریشهها؛ برای اقتصاددانان، یادآوری پیوند علمشان با فلسفه و تاریخ؛ و برای علاقهمندان عمومی، پلی میان زندگی روزمره و نظریههای بزرگ.
یکی از امتیازهای مهم کتاب این است که نویسنده صرفاً به تاریخ اندیشهی اقتصادی در غرب بسنده نمیکند. آقای طبیبیان، به اتکای تجربههای خود در اقتصاد ایران، در جایجای متن با اشاره به برخی رویدادها، وقایع و تصمیمات اقتصادی در ایران، تلاش میکند پیوند مطالب را با وضعیت کشور حفظ کند. هر جا سخن از تورم، رکود، سرمایهگذاری یا سیاستهای مالی به میان میآورد، نمونههایی از تجربهی ایرانی را نیز پیش میکشد تا نشان دهد این مفاهیم صرفاً نظری نیستند، بلکه در زندگی روزمره و در سیاستگذاریهای کشور ما هم حضور دارند. همین پیوند میان نظریهی جهانی و تجربهی ایرانی، کتاب را برای خوانندهی ایرانی زندهتر و ملموستر کرده است.
در نهایت، اقتصاد: دیدگاه انسانی بیش از آنکه صرفاً کتابی در تاریخ اندیشهی اقتصادی باشد، دعوتی است به بازاندیشی در خودِ معنای اقتصاد. این کتاب یادآوری میکند که اقتصاد نه دفتر حساب سود و زیان، بلکه روایت انسان است در مسیر دشوار و طولانیِ ساختن زندگی بهتر. طبیبیان با زبانی روشن و با تکیه بر تجربههای ایران نشان میدهد که میان نظریههای بزرگ و واقعیت سفرههای کوچک، پلی استوار برقرار است. این همان چیزی است که به کتاب جان میبخشد: فهم اینکه هر تصمیم اقتصادی، چه در سطح دولت و چه در زندگی فردی، تکهای از سرنوشت جمعی ما را شکل میدهد. از این رو، پایان مطالعهی کتاب آغاز تأملی تازه است؛ تأملی درباره اینکه چگونه میتوان با دانش، اخلاق و تدبیر، دنیایی ساخت که در آن رفاه، آزادی و انسانیت در کنار هم قد برافرازند.
در نهایت، جلد اول کتاب با بحث ارزش کالا و پول جمعبندی میشود. نویسنده نشان میدهد که چگونه ارزش در بازار تعیین میشود و چرا دستکاری نرخ ارز یا قیمتها باعث اعوجاج در اقتصاد میگردد. این جمعبندی پلی است میان تاریخ اندیشه و واقعیتهای روزمره، از خرید نان گرفته تا مدیریت پول ملی.
جلد اول این کتاب در ۱۳ فصل نوشته شده است: از مقدمهای فلسفی و تاریخی دربارهی اقتصاد، تا آدام اسمیت و همروزگارانش، سپس ریکاردو، مالتوس و مارکس، آنگاه مارشال و نئوکلاسیکها، و سرانجام کینز و فریدمن. سه فصل کتاب بهطور مستقیم به کینز و تحولات اقتصاد کلان پس از او اختصاص دارد، و یک فصل پایانی به ارزش پول و کالا. این چینش نشان میدهد که کتاب نه فقط تاریخ اندیشهی اقتصادی، بلکه مسیر شکلگیری و دگرگونی علم اقتصاد مدرن را ترسیم میکند.
ارزش افزودهی اصلی کتاب آن است که به ما یادآوری میکند اقتصاد «علم انسانی» است. پشت هر نظریه، نگاه خاصی به انسان، منزلت او و جایگاه اخلاق وجود دارد. در طول کتاب، طبیبیان نشان میدهد که چگونه اندیشههای بزرگان اقتصاد هر کدام سنگبنایی بر این علم افزودهاند. اقتصاد، آنگونه که طبیبیان شرح میدهد، تنها ابزار محاسبه نیست، بلکه روایتی است از تلاش بشر برای بهبود زندگی جمعی. همین نگاه است که کتاب را برای دانشجویان، اقتصاددانان و همهی علاقهمندان جذاب میسازد: برای دانشجویان، فرصتی برای شناخت ریشهها؛ برای اقتصاددانان، یادآوری پیوند علمشان با فلسفه و تاریخ؛ و برای علاقهمندان عمومی، پلی میان زندگی روزمره و نظریههای بزرگ.
یکی از امتیازهای مهم کتاب این است که نویسنده صرفاً به تاریخ اندیشهی اقتصادی در غرب بسنده نمیکند. آقای طبیبیان، به اتکای تجربههای خود در اقتصاد ایران، در جایجای متن با اشاره به برخی رویدادها، وقایع و تصمیمات اقتصادی در ایران، تلاش میکند پیوند مطالب را با وضعیت کشور حفظ کند. هر جا سخن از تورم، رکود، سرمایهگذاری یا سیاستهای مالی به میان میآورد، نمونههایی از تجربهی ایرانی را نیز پیش میکشد تا نشان دهد این مفاهیم صرفاً نظری نیستند، بلکه در زندگی روزمره و در سیاستگذاریهای کشور ما هم حضور دارند. همین پیوند میان نظریهی جهانی و تجربهی ایرانی، کتاب را برای خوانندهی ایرانی زندهتر و ملموستر کرده است.
در نهایت، اقتصاد: دیدگاه انسانی بیش از آنکه صرفاً کتابی در تاریخ اندیشهی اقتصادی باشد، دعوتی است به بازاندیشی در خودِ معنای اقتصاد. این کتاب یادآوری میکند که اقتصاد نه دفتر حساب سود و زیان، بلکه روایت انسان است در مسیر دشوار و طولانیِ ساختن زندگی بهتر. طبیبیان با زبانی روشن و با تکیه بر تجربههای ایران نشان میدهد که میان نظریههای بزرگ و واقعیت سفرههای کوچک، پلی استوار برقرار است. این همان چیزی است که به کتاب جان میبخشد: فهم اینکه هر تصمیم اقتصادی، چه در سطح دولت و چه در زندگی فردی، تکهای از سرنوشت جمعی ما را شکل میدهد. از این رو، پایان مطالعهی کتاب آغاز تأملی تازه است؛ تأملی درباره اینکه چگونه میتوان با دانش، اخلاق و تدبیر، دنیایی ساخت که در آن رفاه، آزادی و انسانیت در کنار هم قد برافرازند.
متن بالا تحلیل استاد گرانقدر آقای دکتر عبده تبریزی از کتاب دردست چاپ اقتصاد علم انسانیت است که در جلسه روز دو شنبه آکادمی سامان مطرح شد.👆👆