مصدق به روايت تاريخ و اسناد
7.48K subscribers
1.9K photos
147 videos
607 files
651 links
اين كانال به هيچ عنوان وابسته به هيچ گروه و جرياني نيست و صرفا در صدد روايت تاريخ معاصر با محوريت دكترمصدق و نهضت ملي ايران است. آدرس ادمین کانال: @mohammadmosaddegh_admin
Download Telegram
قسمت پنجم گزارش تصویری نمایشگاه روزی روزگاری مصدق @mohammadmosaddegh
قسمت ششم و پایانی نمایشگاه روزی روزگاری مصدق @mohammadmosaddegh
آذر ۳۲ و نیکسون
مهدی تدینی
در تقویم روز شانزدهم آذر به عنوان روز دانشجو نامگذاری شده است. گویا قضیه به تصاویری ربط دارد که در ویدئو می‌بینید. ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران آمده است. البته نه شانزدهم آذر - هواپیمای او هجدهم آذر [۱۳۳۲ خورشیدی] در مهرآباد به زمین می‌نشیند. او پس از سفر به چند کشور آسیای شرقی همراه همسرش به ایران می‌آید.

در جریان این سفر سه روزه، نیکسون به دانشگاه تهران هم می‌رود و در دانشکده حقوق، دکتری افتخاری خود را از دست دکتر سیاسی، رئیس دانشگاه تهران دریافت می‌کند. شانزدهم آذر اعتراضاتی در دانشکده فنی دانشگاه تهران رخ داده بود که در جریان آن سه دانشجو کشته می‌شوند. گفته می‌شود دلیل این اعتراضات آمدن نیکسون به ایران و از سرگیری روابط ایران و انگلستان بوده است. تصمیم برای قطع رابطه با انگلستان از آن دست تصمیماتی بود که مصدق شخصاً گرفته بود - اما شخص او اینک در دادگاه بود.
قضیه‌ی درگیری شانزدهم آذر هم احتمالاً در اصل به دادگاه مصدق ربط داشت. در کیفرخواست ابتدایی که علیه او قرائت شد، برای او مجازات اعدام درخواست شده بود و چنان که می‌دانیم مصدق در نهایت به سه سال حبس و بعد حصر در احمد آباد محکوم شد. فضای دانشکده فنی بسیار تحت تأثير استادانی بود که یا مصدق‌دوست بودند یا مخالف شاه بودند.
مهدی بازرگان، شش سال رئیس دانشکده فنی بود و توده‌ای‌هایی مثل کیانوری و حسین جودت در آنجا تدریس می‌کردند. نمی‌توان گفت اعتراضات دانشکده فنی ربطی به آمدن نیکسون و رابطه با انگلستان نداشته است اما به گمانم اخبار دادگاه مصدق تأثیر بیشتری داشته است.

آتش ۲۸ مرداد تازه خوابیده بود. دولت زاهدی و فرمانداری نظامی تهران همچنان در فضای مرداد بودند و با اعتراضات مماشات نمی‌کردند. در گزارش رسمی دانشگاه ادعا شده بود این سه دانشجو که کشته شدند، قصد داشته بودند تفنگ را از نظامیان بگیرند اما به هر روی هرگونه قتل در این دست درگیری‌ها، تقصیرِ نیروی نظامی و امنیتی است. اصلاً چرا نیروی نظامی باید اسلحه به محیط دانشگاه ببرد؟ البته تجربه شانزدهم آذر و گروی سنگین آن به پای حکومت باعث شد دولت در سالهای بعد تا انقلاب نسبت به ورود نظامیان به دانشگاه بسیار محتاط باشد.
سالها بعد که کنفدراسیون دانشجویان ایرانی خارج از کشور تشکیل شد، شانزدهم آذر را روز دانشجو نامید. البته چیزی که احتمالاً برای دانشجویان اهمیت نداشت این بود که رابطه با آمریکا برای کشوری عقب‌مانده مانند ایران منافع زیادی داشت. ولی اولویت تفکر معترضان، ایران نبود بلکه از زاویه‌ی درگیری شاه و مصدق به همه مسائل می‌نگریستند.
نقدی بر مطلب آذر ٣٢ و نیکسون نوشته مهدی تدینی
در سالگشت روز دانشجو و ۱۶ آذر جستاری از آقای مهدی تدینی منتشر شده است. نوشتار، آکنده از روایت‌های نادرست و نتیجه‌گیری‌های بی‌پایه است و اوج این واژگونه خوانی بیان رخداد ۱۶ آذر ۱۳۳۲ است.
حتی گزارش ارکان نظامی دولت کودتا از این روایت منصفانه‌تر است‌!
در این نوشتار سوگیرانه، از قول گزارش رسمی دانشگاه روایت شده که دانشجویان کشته شده قصد گرفتن سلاح‌های گارد نظامی مهاجم به دانشگاه را داشته‌اند!!(پرواضح که بیربط است)
دقیقا می‌دانیم استادان دانشگاه تهران بویژه دکتر علی‌اکبر سیاسی ریاست مقتدر وقت دانشگاه تهران بشدت نسبت به این کشتار و یورش نظامیان به حریم دانشگاه و دانشکده فنی معترض بودند (به کتاب خاطرات ایشان مراجعه بشود)
آقای تدینی تر و خشک دیگری درباره کیانوری و جودت بافته‌اند تا شاید به زعم خود رخداد خونین دانشکده فنی را در سال ۱۳۳۲ به این دو نفر نسبت بدهند!
می‌دانیم هم کیانوری و هم جودت از اعضای حزب توده و دارای درجه علمی بالا بودند و به دلیل نیازمندی، کوتاه مدتی در دانشگاه تهران به تدریس مشغول بوده‌اند.اما لازم است بدانیم
کیانوری چند ماه پیش از ۱۳۲۰ در دانشکده فنی به خواست مهندس ریاضی تدریس کرد که اثری از حزب توده نبود و پس از شهریور بیست و پیش از ۱۳۲۷ و ترور پادشاه در بهمن ۱۳۲۷ کوتاه مدتی مشغول به تدریس در دانشکده معماری و نه فنی بود.
دکتر حسین جودت نیز مدتی کوتاه استاد ریاضی دانشکده فنی بود و هر دو اینها پس از رخداد ترور شاه در بهمن ۱۳۲۷ دستگیر و زندانی شدند‌ و ارتباطی با دانشگاه تهران نداشتند.
آقای تدینی در این نوشتار سعی دارد قطع ارتباط ایران با بریتانیا را صرفا تصمیم شخصی دکتر مصدق جلوه بدهد که چنین نتیجه‌گیری به دلیل عدم فهم دقیق و چرایی رخداد‌های مربوط به قطع ارتباط بی‌معنی و نادرست است.
ایشان اگر آگاهی درستی از تاریخ داشتند می‌دانستند پس از ۱۶ آذر ۱۳۳۲ دانشگاه تهران و برخی مراکز آموزش عالی بارها مورد یورش نیروهای نظامی قرار گرفتند که می‌توان به رخداد های ۴۰ تا ۴۲ و بویژه بهمن ۱۳۴۰ اشاره کرد که منجر به ویرانی گسترده تاسیسات علمی و اداری در دانشگاه تهران شد. پاراگراف آخر نوشتار ایشان نیز  بیشتر به شوخی شباهت دارد تا یک تحلیل تاریخی. گویا
به زعم امثال آقای تدینی و برخی همفکرانشان نسخه درست زمین و زمانه آن دوران تسلیم محض جامعه و دانشگاه و اساتید و دانشجویان و روشنفکران پیرامون زیاده‌خواهی‌های ضد ملی بیگانگانی همچون بریتانیا و آمریکا بوده است و اطاعت و تسلیم محض پیرامون استبداد دولت برآمده از کودتای ۲۸ مرداد!
  نیک می‌دانیم پس از گذشت هفتاد سال پس از آن رخداد‌ها برخی جریانات در این دو کشور از منتقدان جدی سیاست زیاده خواهانه و ضددموکراتیک دولت‌هایشان در ایران بوده و بدان اعتراف کرده‌اند که در نتیجه آن سیاست‌ها دولت ملی مصدق ساقط و دموکراسی در ایران چشم انداز آن چه بسا به دلیل امکان تاثیرگذاری در منطقه نابود شد.
در کنار دستاوردهای پراهمیت، دوران ۲۸ ماهه دولت ملی مصدق، دوران طلایی دانشگاه تهران بود. در این زمان بود که دانشگاه تهران استقلال مطلق مالی و اداری خود را شاهد بود این نکته ارزشمند و مهم در پرتو پشتیبانی کامل دولت ملی حاصل شد و شوربختانه این دستاورد بزرگ چندی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از بین رفت (به خاطرات دکتر سیاسی و برخی اسناد تاریخی رجوع کنید)
پس از روی کار آمدن دولت مصدق استادان و دانشجویان همسو با نهضت ملی در اغلب  انتخابات صنفی و دانشجویی دست بالا را پیدا کرده و طبیعی بود دانشگاه تهران پشتیبان قاطع دولت دکتر مصدق و برنامه‌های ملی باشد.
در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ سه دانشجوی دانشگاه تهران در تظاهراتی که پیش از ورود ریچارد نیکسون به تهران رخ داد، با تیراندازی سربازان مهاجم به دانشگاه کشته شدند. دکتر سیاسی به ملاقات شاه رفت و به این رفتار به شدت اعتراض کرد.
با تصویب لایحه قرارداد ضدملی کنسرسیوم نفت دوازده نفر از استادان دانشگاه تهران به همراه عده‌ای دیگر از فعالان سیاسی اعلامیه‌ای را بر ضد این قرارداد و کودتای ۲۸ مرداد امضا و منتشر کردند. شاه و سپهبدزاهدی از دکتر  سیاسی خواستند که این استادان را از دانشگاه اخراج کند. سیاسی در برابر این درخواست نیز مقاومت کرد.
پس از این ایستادگی‌ها مجلس هجدهم پس از کودتا قانونی را تصویب کرد که طبق آن برای انتخاب رئیس دانشگاه تهران بجای اینکه شورای دانشگاه رئیس را انتخاب کند سه نفر را پیشنهاد می‌کند و وزارت فرهنگ یکی را برمی‌گزیند. در جلسه شورای دانشگاه سه نفر معرفی شدند و دکتر منوچهر اقبال بجای سیاسی به ریاست دانشگاه تهران برگزیده شد. با برکناری سیاسی در سال ۱۳۳۳ و تصویب قانون یاد شده استقلال دانشگاه تهران از بین رفت و به نهادی زیر نظر مطلق وزارت فرهنگ تبدیل شد.
افشین جعفرزاده
۱۶ آذر ١۴٠٢