Mohammad Aleph
Photo
یک بار یادم هست یک جایی کسی تصویری از اهرام ثلاثه گذاشته بود و پرسیده بود که چرا آدمها دیگر نمیتوانند چیز عجیبی خلق کنند؟ کسی با تصویر یک F-22 پاسخ داده بود که ما به معنای واقعی کلمه در عصری هستیم که توانستهایم آهن را به پرواز درآوریم.
Mohammad Aleph
Photo
سال ۱۹۴۴ نازیها برای اینکه نشان دهند اردوگاههای کار اجباریشان جای بدی نیست، آمدند گل کاشتند، لباس نو تن زندانیها کردند، گروه ارکستر برپا کردند و مستند ساختند که اوضاع چقدر خوب است. آن کسی که مجوز کنسرتتان را داده است، خودش میداند قرار است چه بهرهبرداری از آن بکند.
معروفترین نمونهاش اردوگاه ترزیناشتات Theresienstadt در چکسلواکی بود (تصویر بالا) که نازیها آمده بودند برای فریب دادن بازدیدکنندگان صلیب سرخ جهانی، حتی کافه و رستوران ساختگی هم در اردوگاه برپا کرده بودند. هرشب کنسرت و نمایش برگذار میشد. در نهایت بازدیدکنندگان گول خوردند و گزارش مثبتی از شرایط اردوگاهها به جهانیان ارائه دادند که برای آلمان نازی یک موفقیت بزرگ تبلیغاتی بود. حتی گروه فیلمبرداری هم آوردند و یک فیلم تبلیغاتی کامل ساختند که نامش را Der Führer schenkt den Juden eine Stadt یعنی "پیشوا به یهودیها یک شهر داده است" گذاشتند.
معروفترین نمونهاش اردوگاه ترزیناشتات Theresienstadt در چکسلواکی بود (تصویر بالا) که نازیها آمده بودند برای فریب دادن بازدیدکنندگان صلیب سرخ جهانی، حتی کافه و رستوران ساختگی هم در اردوگاه برپا کرده بودند. هرشب کنسرت و نمایش برگذار میشد. در نهایت بازدیدکنندگان گول خوردند و گزارش مثبتی از شرایط اردوگاهها به جهانیان ارائه دادند که برای آلمان نازی یک موفقیت بزرگ تبلیغاتی بود. حتی گروه فیلمبرداری هم آوردند و یک فیلم تبلیغاتی کامل ساختند که نامش را Der Führer schenkt den Juden eine Stadt یعنی "پیشوا به یهودیها یک شهر داده است" گذاشتند.
Mohammad Aleph
هایده – آواز ای یار من
هایده فارغ از صدای آسمانیاش، به طور عجیبی تکرارپذیر است، در معنای اینکه میشود امروز به یک ترانهاش گوش کرد، فردا دوباره گوش کرد و یک دهه بعد باز هم همان را گوش کرد و لذت برد، ویژگی مهمی که در کمتر خوانندهای (این روزها دیگر نایاب) پیدا میشود. فکر میکنم خدا با خلق انسان به او ظلم کرد و با خلق هایده سعی کرد این رنج را کمی جبران کند. خوشحالم در زمانی زنده بودم که هایدهای برای گوش دادن بود.
پشت صحنه یکی از مناظرههای چارلی کرک گروهی جمع شده بودند و داد میزدند "فاشیست گم شو برو خونه." مصاحبه کننده از یکی از آنها پرسید خب معنی فاشیست چیه؟ طرف جواب داد "حقیقتا معنیاش رو نمیدونم ولی دیگه چون گروه داره داد میزنه و میگه پس منم همراهشونم." خوشحالی این جماعت از مرگ غمانگیز او را باید در قالب گفتمانی دید که مدتهاست در حال انجام است. «انسانزدایی» از افراد با چسباندن یک فاشیست به آنها زمانی که نمیتوانید حتی مناظرههایی که مشخصا در فضای آکادمی برگذار میشوند و همگان به راحتی میتوانند شرکت کنند و از ایدههایشان دفاع کنند را تاب بیاورید. زمانی که انسان بودن را از افراد دردسر ساز بگیرید، پیدا کردن فردی در میان گروه و پیروان که حاضر بشود یک گلوله خرج او بکند کار دشواری نخواهد بود. در مقابل، احساس میکنم که این روز به یاد ماندنی خواهد بود و شروع اتفاقات بزرگتری است.
Mohammad Aleph
پشت صحنه یکی از مناظرههای چارلی کرک گروهی جمع شده بودند و داد میزدند "فاشیست گم شو برو خونه." مصاحبه کننده از یکی از آنها پرسید خب معنی فاشیست چیه؟ طرف جواب داد "حقیقتا معنیاش رو نمیدونم ولی دیگه چون گروه داره داد میزنه و میگه پس منم همراهشونم." خوشحالی…
آیا با همهی حرفهای او موافق بودم؟ خیر، من با همهی حرفهای هیچ بشری موافق نیستم اما در طلب شخص دانای کل بودن که همیشه حق با او باشد، نوعی از خودفریبی ابلهانه است. ویژگی مهم او این بود که حاضر بود در هر مناظرهای شرکت کند و حرفش را بزند و این به تنهایی خود ویژگی مهمی است که در کمتر شخصیت شناخته شدهای در این روزها میبینیم.
Mohammad Aleph
پشت صحنه یکی از مناظرههای چارلی کرک گروهی جمع شده بودند و داد میزدند "فاشیست گم شو برو خونه." مصاحبه کننده از یکی از آنها پرسید خب معنی فاشیست چیه؟ طرف جواب داد "حقیقتا معنیاش رو نمیدونم ولی دیگه چون گروه داره داد میزنه و میگه پس منم همراهشونم." خوشحالی…
روی یکی از پوکه تیرهای شلیک نشدهای که از تایلر رابینسون، قاتل چارلی کرک ضبط شده نوشته بوده است «هی فاشیست، بگیر که اومد.» در واقع قاتلش این احمقی نبود که شلیک کرد، آن احمقترهایی هستند که از نظرشان همه فاشیست هستند و خودشان قهرمانی که قرار است جهان را نجات دهد. کش پاتل مدیر FBI هم آمد، تایملاینی از شلیک تا دستگیری تروریست ارائه داد، ۶ دقیقه تمام از سرعت عمل مجموعهاش قدردانی کرد و تمام. چارلی کرکی که فقط مناظره میکرد که زنده نمیشود اما مرگش و آن صحنههای خوشحالی دیوانهوار عدهای، بیشک بسیاری را رادیکال یا رادیکالتر خواهد.
Mohammad Aleph
Photo
گرچه جنگ طبیعتاً مردانه دانسته میشود، زنان میتوانند بهانه آن باشند. نویسنده و ناسیونالیست آلمانی قرن نوزدهم، ارنست موریتز آرنت، میگفت: «فرانسویها بیاصلونسب، هرزه، حریص و خشن بودند و زنان آلمانی را بیسیرت و مردان آنان را بیآبرو کرده بودند. مردان آلمانی برای جبران این شرمندگی و بیآبرویی باید بجنگند.» در جنگ جهانی اول، یک کارتپستال معروف انگلیسی چهره زنی را نشان میداد با این توضیح: «ستارهای که شب بالای سنگرها میدرخشد.» پوسترهای کاربردی از سوی دو طرف جنگ، زنان درماندهای را نشان میداد که از سوی سربازان وحشی تهدید میشدند. پروپاگاندای زمان جنگ خطاب به دشمن هشدار میداد که زنانش آنقدر که باید وفادار نیستند. در جنگ جهانی دوم، ژاپنیها هشدارهایی را برای سربازان استرالیایی پخش میکردند که زنانشان زیادی به آمریکاییهای مستقر در آنجا نزدیکند. طی «جنگ دروغین (دورهای بین ۱۹۳۹ تا ۴۰ که عملا جنگ بود اما نبردی وجود نداشت) وقتی سربازان فرانسوی در مرزهایشان و در انتظار برای حمله آلمان آمادهباش بودند، آلمانیها بیلبوردهای بسیار عظیم برپا میکردند که از سمت فرانسویها دیده میشد، با پیامی مانند: «سربازان استانهای شمالی! سربازان بیبندوبار بریتانیایی با زنان شما همبستر میشوند و به دخترانتان تجاوز میکنند.» یک واحد فرانسوی پاسخ داد: «اهمیتی نمیدهیم، ما جنوبی هستیم.»
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
Mohammad Aleph
Photo
تصویر یک پوستر آمریکایی از زمان جنگ جهانی نخست است. تصویر زنی که توسط یک گوریل عظیم با کلاه آلمانی ربوده شده است. گوریل بهنوعی نماینده دشمن است و تصویر زن به شکل نمادین برای نشان دادن تهدید حیثیتِ زنان خودی توسط آلمانها بهکار رفته است.
بیحرمتی به شرافت و جاه و جلال ـ یک رهبر یا کشور ـ غالباً بهانهای بوده برای ایجاد رقابت و هماوردی درازمدت. در ۱۷۳۱ کاپیتان جنکینز ادعا کرد که سربازان اسپانیایی با ظن قاچاقچی بودن او، گوشش را بریدهاند. او به پادشاه بریتانیا شکایت برد که سودی نداشت. در ۱۷۳۸ پس از اینکه جنکینز جای بریدگی گوشش را که هولناک به نظر میرسید به پارلمان نشان داد، اعضا تصمیم گرفتند به ادعای او توجه کنند. جنگی که سال بعد آغاز شد تا ۱۷۴۸ به درازا کشید و دلیل واقعی آن نه گوش جنکینز، بلکه جاهطلبی بریتانیا برای گرفتن سهمی از تجارت پرسود ـ از جمله در بردهها ـ با هند غربی و آمریکای لاتین بود. اسپانیاییها به شکلی قابل درک به همان میزان به حفظ انحصار خود در این زمینه مصمم بودند. در گذشته جنگها از سوی یک رهبر یا گروهی از رهبران به راه میافتاد، اما غالباً از میزانی از حمایت عمومی برخوردار بودند. شهروندان دولتشهر یونان نگران شیوه زندگی خود بودند و در نتیجه با هم برای جنگ با پارسیان متحد شدند. پس از درگذشت حضرت محمد در ۶۳۲ میلادی، قبایل عرب ساکن شبهجزیره عربستان که همیشه با هم در جنگ بودند، حول محور مذهب و خلفای اموی به هم پیوستند و تمام خاورمیانه، شمال آفریقا و بخشی از اروپا را درنوردیدند. مذهب پشتوانه چیزی بود که به «پرتاب از پنجره پراگ» در ۱۶۱۸ معروف شد. پروتستانها در بوهم نیرویی قوی بودند و متوجه شدند حقوقی که از سوی امپراتور اتریشی تضمین شده بود، به وسیله نمایندگان او نقض میشود. در نتیجه، آنها را از پنجره قصری بزرگ که هنوز در پراگ برپاست، به بیرون پرت کردند. گرچه افسران سلطنتی زنده ماندند، این واقعه سبب آشوب و تلاشهای بعدی اتریشیها برای سرکوب آن شد که در مقابل، قدرتهای کوچک و بزرگ اروپا را به کشمکشی بغرنج و طولانی کشاند؛ کشمکشی که جنگهای دودمانی، ملی، اجتماعی و مذهبی را با هم ترکیب کرد. حمایت از همکیشان میتواند مناسبترین بهانه برای جنگ باشد. در اواسط قرن نوزدهم، قدرتهای بزرگ آزمندانه امپراتوری در حال افول عثمانی را نظاره میکردند. فرانسه و بریتانیا هر دو علاقه شدیدی به کرانه شرقی مدیترانه داشتند و نمیخواستند روسیه به قسطنطنیه (استانبول) با تنگههای بسیار مهمی که به مدیترانه راه داشتند، دستدرازی کند. وقتی راهبان ارتدوکس و کاتولیک با شمعدانیها و صلیبهای کلیسای مزار مقدس بر سر هم کوفتند، تزار وظیفه خود دید که از حقوق کلیسای ارتدوکس در امپراتوری عثمانی دفاع کند. بریتانیای پروتستان و فرانسه سکولار نیز از عزم خود برای حمایت از کاتولیکها و امپراتوری عثمانی خبر دادند. در پایان قرن نوزدهم، ایالات متحده اعمال قدرت فزاینده خود در بیرون از مرزهایش ـ بهویژه در همسایگی خود ـ را آغاز کرد. تلاشها برای حمله به کانادا با قانع کردن ساکنان آن به اینکه دلشان میخواهد ضمیمه ایالات متحده بشوند، شکست خورده بود. به مبارزه طلبیدن امپراتوری بریتانیا نیز ایده خوبی نبود؛ اما ناخنک زدن به جنوب بهتر به نظر میرسید. آمریکاییها قبلاً بخشهای بزرگی از مکزیک را غنیمت گرفته بودند و به دلایل تجاری و امنیتی به شکلی فزاینده به حوزه کارائیب علاقهمند بودند. ایده کانالی که اقیانوسهای آرام و اطلس را در عرض تنگه پاناما به هم متصل کند ـ یا احتمالاً نیکاراگوئه که از قبل مدنظر بود ـ توجه آمریکاییها را به این منطقه جلب کرده بود. مانع اصلی، به جز بریتانیاییها، امپراتوری رو به زوال اسپانیا بود که علاوه بر دیگر متعلقات، جزیره ثروتمند و از نظر استراتژیک مهم کوبا را کنترل میکرد. بنابراین وقتی ناو جنگی «مین» آمریکا در ۱۸۹۸ در هاوانا منفجر و با خدمهاش غرق شد، زمان بسیار مناسبی برای توسعهطلبان آمریکایی بود. رسانه پرنفوذ هرست اسپانیاییها را مقصر دانست. ادعای دخالت اسپانیاییها همانقدر میتوانست محتمل باشد که ادعا شود طراحی ناقص کشتی یا مهارت ضعیف دریانوردی موجب این تراژدی شده است. با این حال، روزنامه به خوانندگانش اصرار ورزید که «مین را به خاطر داشته باشید» و خواهان انتقام شد. کنگره بزرگوارانه همصدا شد و رئیسجمهور را به جنگ اسپانیا و آمریکا سوق داد؛ جنگی که ایالات متحده را قدرت برتر و مسلط در کارائیب و آمریکای مرکزی کرد و تقریباً بهطور اتفاقی فیلیپین را نیز در اختیارش گذاشت.
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
در ۱۹۱۴، در اولین مرحله نبرد در جنگ جهانی اول، ارتشهای هر دو طرف در کمال حیرت و نگرانی متوجه شدند ذخیره مهماتشان که تصور میشد تا پایان خصومتها و رسیدن به نتیجه دوام بیاورد، در وضعیت بدی قرار دارد. فرانسویها نیمی از ذخیره مهماتشان را در کمتر از یک ماه استفاده کرده بودند. توپخانه آلمان همه گلولههایش را در ابتدای جنگ و طی شش هفته شلیک کرده بود. اگر کشورهای درگیر نمیتوانستند اقتصادهایشان را در جهت جنگ به خدمت گیرند، نمیتوانستند به جنگ ادامه دهند. در نتیجه، مرز بین اهداف مشروع و نامشروع در جنگ مخدوش شد تا اینکه کاملاً از بین رفت. هر چه باشد، بمباران و به توپ بستن چیزهایی چون خطوط آهن، انبار سوخت، کارخانههای اسلحهسازی و سدها راهی برای تضعیف توان دشمن در میدان بود. بهتدریج روشهای دیگر نیز به آنها افزوده شد: تلاش برای نابودی روحیه شهروندان با ویران کردن خانهها، کلیساها، بیمارستانها و مدارس و با کشتار بیتمایز خود شهروندان. جهان در قرن بیستم مهارت بیشتری در این کار به دست آورد، اما در قرن نوزدهم شروع شده بود. در جنگ فرانسه ـ پروس، نیروهای آلمانی عامدانه مناطق غیرنظامی پاریس را زیر آتش توپخانه گرفتند تا فرانسه را به تسلیم وادارند. همانگونه که ولیعهد پروس در خاطراتش نوشت: «مسئله مهم، تنبیه آن بخش از جمعیت است که شرارتشان عامل اصلی جنگ بود.» با جنگ جهانی اول، واژه جدیدی وارد زبان شد: جبهه داخلی. غیرنظامیان، خواسته یا ناخواسته، حالا بخشی از کارزار بودند. یکی از بزرگترین تراژدیهای جنگ مدرن این بود که توانایی جوامع در سازماندهی صنعت، علم یا منابع میتوانست آنها را به ماشین کشتار بسیار مؤثری تبدیل کند. کشورها میتوانستند جنگهای بسیار طولانیتر را تا ماهها یا سالها ادامه دهند و تعداد بسیار بیشتری از نفرات دشمن را بکشند. به دست آوردن آمار دقیق تلفات ـ کشتهها، زخمیها، مفقودان یا اسرا ـ آشکارا دشوار است و همانگونه که نویسندگانی چون استیون پینکر هشدار میدهند، ما همیشه باید ارقام و آمار را در نسبت با کل جمعیت در نظر بگیریم. پس، برای مثال، اگر مغولها کار خود را به جای قرن سیزدهم در قرن بیستم انجام داده بودند، به جای چهل میلیون کشته، ۳۷۸ میلیون تلفات به جا میگذاشتند. با این حال، وقتی میکوشیم هزینههای انسانی جنگ را بفهمیم، آمار تلفات و افزایش حادشان ـ در دورهای از جنگهای ناپلئونی در ابتدای قرن نوزدهم تا ۱۹۴۵ پایان جنگ جهانی دوم ـ هراسآور است. فقط در بزرگترین نبرد از جنگهای ناپلئونی در ۱۸۱۳ در لایپزیگ، درست پیش از پیشرفتهای عظیم در تسلیحات، از ۵۰۰ هزار سربازی که در دو طرف جنگیدند، حدود ۱۵۰ هزار نفر کشته شدند. نبرد لایپزیگ فقط چهار روز طول کشید؛ در ۱۹۱۶ نبرد سم چهار ماه و نیم طول کشید و بیش از یک میلیون تلفات داشت. جنگ روس ـ ژاپن (۱۹۰۴–۰۵) هشداری بود به آنچه قرار بود پیش آید، بهویژه وقتی بین ۱۳۰ هزار تا ۱۷۰ هزار جنگجو از دو طرف کشته شدند. در جنگ جهانی اول، آمار نهایی مرگ برای جنگجویان حدود ۹ میلیون نفر بود و در جنگ جهانی دوم، این رقم دستکم دو برابر شد. به لطف توانایی بالاتر جنگجویان برای دستیابی به سرزمینهای یکدیگر با سلاحهای ویرانگرشان، تلفات غیرنظامیان حتی بالاتر هم رفت. در جنگ جهانی دوم، در نتیجه قتلعام، بمباران، قحطی و بیماریهای ناشی از جنگ، چیزی حدود پنجاه میلیون غیرنظامی جان باختند. فقط یک بمب اتم در هیروشیما جان بین شصت تا هشتاد هزار نفر را در یک لحظه گرفت. هزاران نفر نیز در پی آن به دلیل مسمومیت رادیواکتیو جان باختند. تعجبی نداشت که کسی واژه «هولوکلیزم» یا «سیلاب خون» را برای توصیف قرن گذشته به کار برد. اما مسابقه میان فناوری و اقدامات متقابل آن در دورهای مشابه، واکنشهایی چون دفاع غیرنظامی و مراقبتهای پزشکی بهتر را نیز سبب شد. در جنگهای پیش از قرن نوزدهم، سربازان در میادین جنگ کشته میشدند اما تعداد بسیار بیشتری در اثر بیماری و جراحات میمردند. حالا ارتش، زخمی را زنده نگه میداشت تا دوباره بجنگد.
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
Forwarded from شرق وحشی
بعد از بیش یک سال و نیم بالاخره کتاب جدیدی با ترجمۀ من در دست انتشار است و دوستان بنوبوک فرصتی را فراهم کردهاند تا اگر کتاب را تا پیش از 7 مهر ماه پیشخرید، کنید، من هم یادگاری در کتاب بنویسم.
لینک پیشخرید:
https://b2n.ir/sf7344
در فضیلت کتاب همین بس که اگرچه در فهرستهای پرفروش و بهترینهای متفاوتی حضور داشت، نیویورک تایمز حاضر نشد این کتاب را در فهرست پرفروشهایش قرار دهد.
نیویورکتایمز پیشتر اذعان کرده بود که فهرست پرفروشهایش الزاماً بر اساس فروش کتابها نیست و نظر دبیران این نشریه در آن دخیل است.
همانطور که از فهرست کتاب مشخص است، این کتاب جوابی است به بسیاری از نظریات هویتی چپگرایانه و از جمله چیزهایی که توضیح میدهد این است که این مجاهدان عدالت اجتماعی چپگرا از کجا آمدهاند، حرفشان چیست و البته جواب لیبرالی به آنها میدهد، نه پاسخی مرتجعانه.
لینک پیشخرید:
https://b2n.ir/sf7344
باقی ترجمههای من در بنوبوک را در اینجا میتوانید ببینید.
شرق وحشی
تلگرام | یوتوب
لینک پیشخرید:
https://b2n.ir/sf7344
در فضیلت کتاب همین بس که اگرچه در فهرستهای پرفروش و بهترینهای متفاوتی حضور داشت، نیویورک تایمز حاضر نشد این کتاب را در فهرست پرفروشهایش قرار دهد.
نیویورکتایمز پیشتر اذعان کرده بود که فهرست پرفروشهایش الزاماً بر اساس فروش کتابها نیست و نظر دبیران این نشریه در آن دخیل است.
همانطور که از فهرست کتاب مشخص است، این کتاب جوابی است به بسیاری از نظریات هویتی چپگرایانه و از جمله چیزهایی که توضیح میدهد این است که این مجاهدان عدالت اجتماعی چپگرا از کجا آمدهاند، حرفشان چیست و البته جواب لیبرالی به آنها میدهد، نه پاسخی مرتجعانه.
لینک پیشخرید:
https://b2n.ir/sf7344
باقی ترجمههای من در بنوبوک را در اینجا میتوانید ببینید.
شرق وحشی
تلگرام | یوتوب
در زمان جنگ جهانی دوم، نامزد زنی آمریکایی در نامهای اعتراف کرده بود که طی درگیریهای سنگین گریه کرده است و آن زن با خودش گفته بود که من عاشق مردی بزدل شدهام و گفته بود که دیگر هرگز برایش نامه ننوشتم. در اروپای قرن نوزدهم معمولا به سربازگیری «مدرسهی مردسازی» میگفتند، یعنی کسی که آموزش نظامی ببیند، سخت و محکم بار میآید. بسیار بیشتر از زنان، این مردان بودند که یاد میگرفتند بزدل و ترسو نباشند یا مانند زنان رفتار نکنند. در پادگانهای آموزش نظامی، حتی حالا در جوامع مدرن امروزی، گروهبانان و افسران، سربازها و نیروهای تازهوارد را با کلماتی مثل «دختر» یا «Pussy» تحقیر میکنند. برای زنانی که در کنار مردان میجنگند هم از الفاظی که «مرد بودن» را نشان میدهد استفاده میکنند. علاوه بر آن زنان در ساخت مفهوم «مرد جنگجو» نقش داشتهاند. مادران اسپارتی در یونان باستان یا زنان در جنگ جهانی اول به مردانی که با وجود سن سربازی یونیفرم نظامی نپوشیده بودند، به نشانهی بزدلی یک پر سفید میدادند. در فرهنگهای مختلف مشاهده شده است که زنان با استفادهی نمادین از بخشی از اندام جنسیشان، چیزی را که به نظرشان بزدلی مردانه بوده است، مسخره میکردهاند. طی حکومت دولت چپگرای سالوادور آلنده در شیلی، برخی از زنان محافظهکار مخالف او به نظامیان ذرت پرت میکردند؛ زیرا آنان را بزدلانی میدیدند که میترسیدند آلنده را برکنار کنند. زنان گاهی با این استدلال که خودشان زندگی را خلق میکنند و آن را از کسی سلب نمیکنند، با جنگ مخالفت کردهاند؛ اما در عین حال مشوق آن نیز بودهاند. در اوایل قرن بیستم، مادری بلغاری گفته بود: «فکر نکنید چون دو پسر بزرگترم را از دست دادهام گریه میکنم؛ گریه میکنم چون دو پسر کوچکترم آنقدر بزرگ نیستند که بروند و به بیرون راندن ترکها (عثمانیها) کمک کنند.»
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us
«جنگها چگونه ما را تغییر دادند؟» نوشته مارگارت مکمیلان به ترجمه سودابه قیصری
Margaret MacMillan
War: how conflict shaped us