میخواهمت،
مثل پدربزرگ
که راز و رمزی با مادر بزرگ داشت
که عاشقانه هایش را، حاج خانم صدا میزد ؛
میخواهمت، مثل ساعت چندی
که گذرش را
در باران بهاری نمیفهمم ؛
میخواهمت،
مانند نگاه آفتابگردانی در پی آفتاب
نگاه گرگی به ماه ؛
میخواهمت،
مانند نوزادی در پی مادر
تشنه ای در پی آب
ابری در پی باد ؛
دوستت می دارم؛
به خواستنی ترینِ داشتن ها
به تقدس یک نگاه
به مهتاب، آسمان، ماه
به احساسی ترین احساس دنیا...!
#محـمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
مثل پدربزرگ
که راز و رمزی با مادر بزرگ داشت
که عاشقانه هایش را، حاج خانم صدا میزد ؛
میخواهمت، مثل ساعت چندی
که گذرش را
در باران بهاری نمیفهمم ؛
میخواهمت،
مانند نگاه آفتابگردانی در پی آفتاب
نگاه گرگی به ماه ؛
میخواهمت،
مانند نوزادی در پی مادر
تشنه ای در پی آب
ابری در پی باد ؛
دوستت می دارم؛
به خواستنی ترینِ داشتن ها
به تقدس یک نگاه
به مهتاب، آسمان، ماه
به احساسی ترین احساس دنیا...!
#محـمد_عبدشاهے
@mohammad_abdeshahi
دوست داشتنی ترین خاکستر به جامانده از ترانه ی زیبای عشق
آن هم کنار رودخانه ای به وسعت نور
میشود لطیفی به نام #دختر
آری،
این ظریف پر از محبت را میگویم
که مرهم دردهای آدم هاییست
که زندگی اش را نفس میکشند
و جلوه ی ذوق خداوند است
آنگاه که بهشت را خلق میکرد
و خدا را سپاس که آمدند
تا زمین جاذبه خود را حفظ کند
و دنیایی بسازند
با طعم زیبای عشق،
و رنگ خوشایند زندگی...!
#محمد_عبدشاهی
ولادت باسعادت حضرت معصومه (س) و روز دختر بر مهربانان زندگی مبارک باد❤️
@mohammad_abdeshahi
آن هم کنار رودخانه ای به وسعت نور
میشود لطیفی به نام #دختر
آری،
این ظریف پر از محبت را میگویم
که مرهم دردهای آدم هاییست
که زندگی اش را نفس میکشند
و جلوه ی ذوق خداوند است
آنگاه که بهشت را خلق میکرد
و خدا را سپاس که آمدند
تا زمین جاذبه خود را حفظ کند
و دنیایی بسازند
با طعم زیبای عشق،
و رنگ خوشایند زندگی...!
#محمد_عبدشاهی
ولادت باسعادت حضرت معصومه (س) و روز دختر بر مهربانان زندگی مبارک باد❤️
@mohammad_abdeshahi
شهریور همیشه حال و هوای
خوشمزه ی قهوه ای تلخ را دارد
و چهخوب میشود
اگر تو، من،
"ما" شویم
در دمادم ریزش برگهای
بی مهر خونین پاییزی
اصلا بانو همه ی حرفم این است
گوش کن، میبینی!؟
صدای پای تنهایی
در سبزه زار خورشیدیِ برگ های غم بارِ مهرش
چقدر دلگیر است
و چقدر خوب میشد
اگر پاییز تنهایی مرا
در کنار نیمکتی در گوشه ی شهر
مهمان قهوه ای تلخ
به جبران شهریور میکردی...!
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
خوشمزه ی قهوه ای تلخ را دارد
و چهخوب میشود
اگر تو، من،
"ما" شویم
در دمادم ریزش برگهای
بی مهر خونین پاییزی
اصلا بانو همه ی حرفم این است
گوش کن، میبینی!؟
صدای پای تنهایی
در سبزه زار خورشیدیِ برگ های غم بارِ مهرش
چقدر دلگیر است
و چقدر خوب میشد
اگر پاییز تنهایی مرا
در کنار نیمکتی در گوشه ی شهر
مهمان قهوه ای تلخ
به جبران شهریور میکردی...!
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
اصلا میدانی چرا دوستت دارم!؟
به خیالت چشمان زیبای اعجاز آور
مرا بنده ی تو کرده است..!؟
یا نه، دستان لطیف تو
ولوله ای ویرانگر در دنیایم
به پا کرده است،
یا شاید صدای قلب نازنینت
حکومت دلم را
به چالش کشیده است؛
و شانه هایت آسمان پرستوی دلم را
صاف و آفتابی نموده است
اصلا میدانی چیست!؟
من هیچگاه دوست داشتن های با دلیل را دوست نداشته ام....
لابد برایت سوال است
که چرا دوستت دارم..!؟
نگاهت میکنم،
لبخند میزنم
و میگویم:
چون دوستت دارم.
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
به خیالت چشمان زیبای اعجاز آور
مرا بنده ی تو کرده است..!؟
یا نه، دستان لطیف تو
ولوله ای ویرانگر در دنیایم
به پا کرده است،
یا شاید صدای قلب نازنینت
حکومت دلم را
به چالش کشیده است؛
و شانه هایت آسمان پرستوی دلم را
صاف و آفتابی نموده است
اصلا میدانی چیست!؟
من هیچگاه دوست داشتن های با دلیل را دوست نداشته ام....
لابد برایت سوال است
که چرا دوستت دارم..!؟
نگاهت میکنم،
لبخند میزنم
و میگویم:
چون دوستت دارم.
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
شهریور همیشه حال و هوای
خوشمزه ی قهوه ای تلخ را دارد
و چهخوب میشود
اگر تو، من،
"ما" شویم
در دمادم ریزش برگهای
بی مهر خونین پاییزی
اصلا بانو همه ی حرفم این است
گوش کن، میبینی!؟
صدای پای تنهایی
در سبزه زار خورشیدیِ برگ های غم بارِ مهرش
چقدر دلگیر است
و چقدر خوب میشد
اگر پاییز تنهایی مرا
در کنار نیمکتی در گوشه ی شهر
مهمان قهوه ای تلخ
به جبران شهریور میکردی...!
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
خوشمزه ی قهوه ای تلخ را دارد
و چهخوب میشود
اگر تو، من،
"ما" شویم
در دمادم ریزش برگهای
بی مهر خونین پاییزی
اصلا بانو همه ی حرفم این است
گوش کن، میبینی!؟
صدای پای تنهایی
در سبزه زار خورشیدیِ برگ های غم بارِ مهرش
چقدر دلگیر است
و چقدر خوب میشد
اگر پاییز تنهایی مرا
در کنار نیمکتی در گوشه ی شهر
مهمان قهوه ای تلخ
به جبران شهریور میکردی...!
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
هوا هم دیگر کم کم دارد سرد میشود،
برگ ها رو به زردی میروند،
گل ها خشک میشوند
و تنها داوودی های شهر باقی میمانند
راستی مینای شهر دست بنفشه را میگیرد
و با هم به استقبال رنگِ خونینِ برگ هایی می آیند
که دلشکسته از درخت جدا شده اند
چه قیامتی در دنیای حوالیمان برپاست
میبینی جانم!؟
دیگر چه انتظاری از معشوق دیوانه ات داری!؟
پاییز است دیگر
کسی چه میداند،
شاید روزی فهمیدند که سرمایِ سوزناکِ پاییزِ عریان،
تنها بهانه ایست برای عاشقانه های دستان گرم آنهایی
که عاشق یکدیگرند...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
برگ ها رو به زردی میروند،
گل ها خشک میشوند
و تنها داوودی های شهر باقی میمانند
راستی مینای شهر دست بنفشه را میگیرد
و با هم به استقبال رنگِ خونینِ برگ هایی می آیند
که دلشکسته از درخت جدا شده اند
چه قیامتی در دنیای حوالیمان برپاست
میبینی جانم!؟
دیگر چه انتظاری از معشوق دیوانه ات داری!؟
پاییز است دیگر
کسی چه میداند،
شاید روزی فهمیدند که سرمایِ سوزناکِ پاییزِ عریان،
تنها بهانه ایست برای عاشقانه های دستان گرم آنهایی
که عاشق یکدیگرند...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
پاییز را میخواهم برای برگ های زرد
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
هزار و یک
هزار و دو
هزار و سه
نبض تابستان هم از صدقه سری همین شهریور ته تغاری دارد تمام میشود،
شهریوری که آمده است انقلابی کند
که میوه های سرسفره مان را هم تغییر دهد
و حتی درمورد گرم و سرد نوشیدنی هایمان تصمیم بگیرد
بنظر آمده است که
آب پاکی را بر روی دستان آدم ها بریزد
وبگوید که عاشقانه هایتان را آماده کنید
و با آمدن خود سرما و سوز و برگ ریزانی مهیا کند
و به عاشقان درس عاشقی یاد بدهد
و بگوید که زندگی شاید همین یک ذره گرماییست که از دستان معشوقه میگیرید
و آهنگ حیات ابدی شما همین خش خش برگ هاییست
که با قدم هایتان خلق میکنید
آری شهریور آنقدر ها هم منزوی نیست
فقط شاید آنقدر از این فاصله های لعنتی به تنگ آمده است
که بی گدار به آب زده
و به هر قیمتی میخواهد عاشقانه هایتان را ببیند
و مهربانی هایتان را به دست مهر بسپارد..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
هزار و دو
هزار و سه
نبض تابستان هم از صدقه سری همین شهریور ته تغاری دارد تمام میشود،
شهریوری که آمده است انقلابی کند
که میوه های سرسفره مان را هم تغییر دهد
و حتی درمورد گرم و سرد نوشیدنی هایمان تصمیم بگیرد
بنظر آمده است که
آب پاکی را بر روی دستان آدم ها بریزد
وبگوید که عاشقانه هایتان را آماده کنید
و با آمدن خود سرما و سوز و برگ ریزانی مهیا کند
و به عاشقان درس عاشقی یاد بدهد
و بگوید که زندگی شاید همین یک ذره گرماییست که از دستان معشوقه میگیرید
و آهنگ حیات ابدی شما همین خش خش برگ هاییست
که با قدم هایتان خلق میکنید
آری شهریور آنقدر ها هم منزوی نیست
فقط شاید آنقدر از این فاصله های لعنتی به تنگ آمده است
که بی گدار به آب زده
و به هر قیمتی میخواهد عاشقانه هایتان را ببیند
و مهربانی هایتان را به دست مهر بسپارد..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
پاییز را میخواهم برای برگ های زرد
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
Forwarded from آسایشگاه
Forwarded from آسایشگاه
Forwarded from آسایشگاه
چه خواب خوبی بود
برف ها گرمای خوبی داشتند
و نم نم باران
گل های خندان کوچه مان را
میسوزاند
به خورشید رفته بودم
شنا میکردم
دوستم داشتی
و من
هی پس میزدم...!
#معجزه_بر_باد_رفته
✔️عاشقانه های دختری که میگرید
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
برف ها گرمای خوبی داشتند
و نم نم باران
گل های خندان کوچه مان را
میسوزاند
به خورشید رفته بودم
شنا میکردم
دوستم داشتی
و من
هی پس میزدم...!
#معجزه_بر_باد_رفته
✔️عاشقانه های دختری که میگرید
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
Forwarded from آسایشگاه
چشمانم را بستم،
همین که آمدی باران هم آمد،
از خواب پریدم،
انگار تو رفته بودی،
هیچ نمیدانستم که تو را در خواب دیده بودم،
یا به دنبال چتر رفته بودی،
هرچیزی که بود
هیچ، ولش کن
حالا کی می آیی!؟
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
همین که آمدی باران هم آمد،
از خواب پریدم،
انگار تو رفته بودی،
هیچ نمیدانستم که تو را در خواب دیده بودم،
یا به دنبال چتر رفته بودی،
هرچیزی که بود
هیچ، ولش کن
حالا کی می آیی!؟
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi