آسایشگاه
33 subscribers
854 photos
73 videos
1 file
61 links
https://t.me/joinchat/AAAAAD8kS7JKrjTyEfW9Dw

احساس توعه، با صدای من

گاهی

عاشقانه هاے مـرد ریـش طلایـی

و گاهی

معجزه بر باد رفته


#دلـنوشته_هایم
#گـاه_نوشته_هایم

سپاس از همراهیتون
Download Telegram
اصلا میدانی چرا دوستت دارم!؟
به خیالت چشمان زیبای اعجاز آور
مرا بنده ی تو کرده است..!؟
یا نه، دستان لطیف تو
ولوله ای ویرانگر در دنیایم
به پا کرده است،
یا شاید صدای قلب نازنینت
حکومت دلم را
به چالش کشیده است؛
و شانه هایت آسمان پرستوی دلم را
صاف و آفتابی نموده است
اصلا میدانی چیست!؟
من هیچگاه دوست داشتن های با دلیل را دوست نداشته ام....
لابد برایت سوال است
که چرا دوستت دارم..!؟
نگاهت میکنم،
لبخند میزنم
و میگویم:
چون دوستت دارم.
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
شهریور همیشه حال و هوای
خوشمزه ی قهوه ای تلخ را دارد
و چه‌خوب میشود
اگر تو، من،
"ما" شویم
در دمادم ریزش برگهای
بی مهر خونین پاییزی
اصلا بانو همه ی حرفم این است
گوش کن، میبینی!؟
صدای پای تنهایی
در سبزه زار خورشیدیِ برگ های غم بارِ مهرش
چقدر دلگیر است
و چقدر خوب میشد
اگر پاییز تنهایی مرا
در کنار نیمکتی در گوشه ی شهر
مهمان قهوه ای تلخ
به جبران شهریور میکردی...!

#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
هوا هم دیگر کم کم دارد سرد میشود،
برگ ها رو به زردی میروند،
گل ها خشک میشوند
و تنها داوودی های شهر باقی میمانند
راستی مینای شهر دست بنفشه را میگیرد
و با هم به استقبال رنگِ خونینِ برگ هایی می آیند
که دلشکسته از درخت جدا شده اند
چه قیامتی در دنیای حوالیمان برپاست
میبینی جانم!؟
دیگر چه انتظاری از معشوق دیوانه ات داری!؟
پاییز است دیگر
کسی چه میداند،
شاید روزی فهمیدند که سرمایِ سوزناکِ پاییزِ عریان،
تنها بهانه ایست برای عاشقانه های دستان گرم آنهایی
که عاشق یکدیگرند...!

#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
پاییز را میخواهم برای برگ های زرد
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
هزار و یک
هزار و دو
هزار و سه
نبض تابستان هم از صدقه سری همین شهریور ته تغاری دارد تمام میشود،
شهریوری که آمده است انقلابی کند
که میوه های سرسفره مان را هم تغییر دهد
و حتی درمورد گرم و سرد نوشیدنی هایمان تصمیم بگیرد
بنظر آمده است که
آب پاکی را بر روی دستان آدم ها بریزد
و‌بگوید که عاشقانه هایتان را آماده کنید
و با آمدن خود سرما و سوز و برگ ریزانی مهیا کند
و به عاشقان درس عاشقی یاد بدهد
و بگوید که زندگی شاید همین یک ذره گرماییست که از دستان معشوقه میگیرید
و آهنگ حیات ابدی شما همین خش خش برگ هاییست
که با قدم هایتان خلق میکنید
آری شهریور آنقدر ها هم منزوی نیست
فقط شاید آنقدر از این فاصله های لعنتی به تنگ آمده است
که بی گدار به آب زده
و به هر قیمتی میخواهد عاشقانه هایتان را ببیند
و مهربانی هایتان را به دست مهر بسپارد..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
پاییز را میخواهم برای برگ های زرد
که دلشوره های خیس را
در پشت چراغ های قرمز شهر
به نبودنت گره بزنم
پاییز را میخواهم برای انار های سرخ ، نارنگی های سبز
پاییز را میخواهم برای عصرهای تاریک، شب های بلند
پاییز را میخواهم برای صندلی های سرد، عطر قهوه های گرم
پاییز را میخواهم برای مردم عجول
در تکاپوی ترافیک های صبور
پاییز را میخواهم برای عطر خاک نم زده
احساس های خیس خورده
پاییز را میخواهم برای خش خش های دو نفره
برای دست های گرم
برای خنده های از ته دل
پاییز را میخواهم برای تو
برای خیالت
برای "عاشقانه هایت"
#محمد_عبدشاهی
برشی از کتاب:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
Forwarded from آسایشگاه
چه خواب خوبی بود
برف ها گرمای خوبی داشتند
و نم نم باران
گل های خندان کوچه مان را
میسوزاند
به خورشید رفته بودم
شنا میکردم
دوستم داشتی
و من
هی پس میزدم...!
#معجزه_بر_باد_رفته
✔️عاشقانه های دختری که میگرید
نویسنده: #محمد_عبدشاهی

@mohammad_abdeshahi
Forwarded from آسایشگاه
چشمانم را بستم،
همین که آمدی باران هم آمد،
از خواب پریدم،
انگار تو رفته بودی،
هیچ نمیدانستم که تو را در خواب دیده بودم،
یا به دنبال چتر رفته بودی،
هرچیزی که بود
هیچ، ولش کن
حالا کی می آیی!؟
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
Forwarded from آسایشگاه
شعرم،
به تو کـه میچکم عشــق میشوم
ابرم،
به تو که میـنگرم باران میشوم
دلـخوشم
به نـم بارانی که خیـس کند مرا،
یا نـم شعرۍ
کـه قانعم کند؛
آیـنه ام،
نگاهم کنـے، پژواڪ میشـوم..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi