آسایشگاه
35 subscribers
854 photos
73 videos
1 file
61 links
https://t.me/joinchat/AAAAAD8kS7JKrjTyEfW9Dw

احساس توعه، با صدای من

گاهی

عاشقانه هاے مـرد ریـش طلایـی

و گاهی

معجزه بر باد رفته


#دلـنوشته_هایم
#گـاه_نوشته_هایم

سپاس از همراهیتون
Download Telegram
به یک باره آینه مرا دید
همانی را که تو
هیچ وقت ندیدی
به چشمانش خیره شدم
غم داشت
غمی از جنس دردهایم
به خودم که آمدم
یک "من" بود
که "من" را میدید
همینقدر غریبانه...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
#ارسالی
#نویسنده: محمد عبدشاهی
🌹از مهرتان سپاس🌹
اشتراک احساس: @hamta74
@mohammad_abdeshahi
چه کسی میگوید جمعه غم انگیز است!؟
امروز به همان جای همیشگی رفتم
چشم هایم را بستم،
صدای خنده هایت ولوله ای به پا کرده بود
گلی که برایت چیده بودم را به موهایت بسته بودی
می دویدی،
می رقصیدی،
و گاهی می خواندی ؛
روی صندلی همیشگی نشسته بودم،
دستهایم را گرفتی
حس دوختن نگاه عاشقانه ات
هنوز هم دیوانه کننده بود
چه جمعه ی شادی بود
چشم هایم را باز کردم،
یک روز گذشته بود
انگار این همان غروب جمعه است
که میگویند..!
#محمد_عبدشاهی
برشی از:
#عاشقانه_های_مرد_ریش_طلایی
@mohammad_abdeshahi
#شبانه
راستی واقعا هنوز دوسم داری؟
متن و صدا: #محمد_عبدشاهی
شب بارونیتون بخیر 🌙
@mohammad_abdeshahi
و این آخرین عاشقانه ی من برای توست
چگونه شروع کردنش را نمیدانم،
شاید به آهی
شاید به تلنگری
و شاید به حسرتی
خدا را چه دیدی زیبا
شاید روزگاری بهنگامی که دستانش را گرفته ای،
صدای خنده هایت در خیابان های غریب شهر
روزگار تنهایی ام را عاشقانه ای باشد
خدارا چه دیدی بانو؟
شاید نگاهم کردی
میدانی چیست!؟
دلم برای دل بیچاره ام میسوزد،
آخر چگونه نگاه چشمان خیس تو را تاب بیاورد!؟
خلاصه میکنم برایت
دوستت دارم
و این تلخنامه ی جدایی ماست که هنوز هم
"دوستت دارم"...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
#ارسالی
نویسنده: #محمد_عبدشاهی
🌹از مهرتان سپاس🌹
اشتراک احساس: @hamta74
@mohammad_abdeshahi
یلدا آمد
پاییزِ همه را برد،
برگ های زرد و قرمز شهر را شست
و عاشقانه هایمان را
به امید فصل نارنگی های سال دیگر
در گوشه ای از خاطرات تلخ و شیرین و شاید شورمان پنهان کرد
از همه اینها که بگذریم
یلدا آمد و ننه سرما را صدا زد
یلدا که آمد برگ ها ریختند
انگار همه از او می‌ترسیدند
آسمان فریاد زد
ابرها گریستند
یلدا آمد، پاییز رفت،سرما آمد
انگار آمده است کمی تنبیهمان کند
و همه حرفش این است
که دست های همدیگر را نگرفته اید
من هیچ شکی ندارم
که اگر دوباره هوای همدیگر را نداشته باشیم
یلدای دیگری می آید
و سرد میشود
من که دیگر قبول کرده ام
این خیابان ها دیگر جولانگاه آدم های تنها نیست
معشوقه هایتان را دریابید
هوا سوز دارد
نکند که در سایه ی سرد ابرها
نبودنتان دل هایشان را بسوزاند.
#محمد_عبدشاهی
❤️❤️رفقای عزیزم یلداتون مبارک❤️❤️
@mohammad_abdeshahi
#شبانه
#ثانیه
متن و صدا: #محمد_عبدشاهی
شب زمستونیتون بخیر 🌙
@mohammad_abdeshahi
راه درازیست
درختان میروند
ابرها میگریند
و گاهی آفتاب
بر تن عریان و خیس من
دست نوازشی میکشد
و من بر سنگ دال های این راه دراز
روزها را در پی هم
میشمارم...!
#معجزه_بر_باد_رفته
نویسنده: محمد عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
"تو" برای من
نرگسی به وقت اردیبهشت
سحری به وقت صبحگاه
شبنمی به وقت بلا
نفسی برای تنگنا
"تو" برای من
ستاره ای به وقت سیاهی
پروانه ای به وقت شکوفه باران بهاری
آرامی به وقت گرفتاری
آری،
"تو" برای من
همه ای، به وقت تنهایی...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
به اندازه ای که دوستت دارم
آدم ها وارد چشمانم شده اند و رفته اند
و‌گاهی افتاده اند،
و در پی هر رفت و آمدشان
خطی آتشین در سفیدی چشمانم بجا گذاشته اند
تلخ است اما بگذار بگویم که
به همان اندازه ای که
تو دوستم داری
آدم ها برای همیشه
در این چشم های رنج دیده
مانده اند
همین قدر هیچ
همینقدر تهی..!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#شعر_لری
#محمد_عبدشاهی
مگر تو ناونی دل بی قراره!؟
که د دیری تو طاقت د ناره
@mohammad_abdeshahi
#شبانه
#همیشگی
متن و صدا: #محمد_عبدشاهی
شب زمستونیتون بخیر 🌙
@mohammad_abdeshahi
برای منی که سرمای خشک پاییز را
بدون دستانت گذرانده است
حرفی برای ابرها نمانده بود
لاجرم نشستند و گریه کردند
و اشک هایم را در آغوش کشیدند
و صدای ناله هایم را
در میان رعد و برق هایشان
پوشاندند...!
#محمد_عبدشاهی
@mohammad_abdeshahi
چشمانت را بگشای
در اوجم ببین
حیف نیست
پرنده مهاجر مرا
با چشمانت صید نکنی!؟
چشمان زیبایت را بگشای
نگاه ناوک اندازت
مقصد طایفه ای را
در هم میشکند...!
#محمد_عبدشاهی
#معجزه_بر_باد_رفته
@mohammad_abdeshahi