دستت‌ را بہ من‌ بده‌،
ڪه‌ در امتداد
دستانت‌ بندرے‌ست‌ براے‌ آرامش‌...!


#نزار_قبانى..
#دال

بانوی من

اگر دست من بود
برایت پایتختی
در گوشه‌ی زمان می‌ساختم
که ساعت‌های شنی و خورشیدی
در آن کار نکنند
مگر آنگاه که
دست های کوچک تو
در دستان من آرمیده‌اند.

#نزار_قبانى

#ب

چگونه
می‌خواهی
حجم اندوهم را تخمین بزنم...
اندوهم چون کودکی‌ست...
هرروز زیباتر می‌شود و بزرگ‌تر...

#نزار_قبانى

#چ

•
رفتنت آنقدر‌ها هم که
فکر میکنی
فاجعه نیست!
من؛
مثل بید‌های مجنون
ایستاده میمیرم...

#نزار_قبانى

#ر

خسته، بر شنزار سينه ات
خم مى شوم
اين كودك از زمان تولد تا كنون،
نخوابيده است

#نزار_قبانى

#خ