طالب جان صفا جامه چرا می‌خواهد

و آنک برده‌ست تن و جامه به ایثار دهید

#مولوی

#ط

بی‌تو جانا قرار نتوانم کرد
احسان ترا شمار نتوانم کرد

#مولوی


#ب

می مرده چه خوری هین تو مرا خور که میم

انا زق ملئت فیه شراب و سقا

#مولوی

#میم

ای احول اگر یکی دو می‌بینی تو
بر عکس تو من دو را یکی می‌بینم
#مولوی

#الف

خانه یار من و دارالقرار

کفر بود نیت بیرون شدن

#مولوی

#خ

‌
‌خوشا آن حالت مستی،


که با ما عهد می‌ بستی...!


#مولوی
#خ
‌

که جانان طالب جانست
و جان جویای جانانست


#مولوی


#ک

که جانان
طالب جانست و جان جویای جانانست
#مولوی
#ک

گَه
چون کبوتر
پر زنان
آهنگ بامت می کنم

#مولوی

#گ

خوش خرامان میروی ای جانِ جان
بی من نرو ....

#مولوی

#خ

هـــــــر چــــــیز کــــہ


در جـــــستن آنــــــی آنـــــــی...

#مولوی
#ه

گفتی خوشی تو بی‌ما
زین طعنه‌ها گذر کن...


#مولوی

#گ

تا نگویی در زمستان باغ را مستی نماند
مدتی پنهان شدست از دیده مکار مست

بیخ‌های آن درختان می نهانی می‌خورند
روزکی دو صبر می‌کن تا شود بیدار مست

#مولوی

#ت

من بهشتم همه در دیدن خندیدن توست

تا تو باشی نشوم خیره به لب های کسی


#مولوی

#م

که جانان طالب جانست
و جان جویای جانانست


#مولوی

#ک

دیگرانت عشق می‌خوانند و من سلطان عشق

ای تو بالاتر ز وهم این و آن بی‌ من مرو


#مولوی

#د

سیر نمی شوم ز تو ای مه جان فزای من
جور مکن جفا مکن نیست جفا سزای من


#مولوی

#سین

غیر رویت هر چ بینم ز نور چشمم کم شود

#مولوی

#غ