یاری و باده‌ای و کتابی و گوشه‌ای
گر دست داد پای به دامان کش و مکوش

#ملک_الشعرا_بهار

#ی

باد خزان وزان شد چهرهٔ گل خزان شد
طلایه لشکر خزان از دو طرف عیان شد

#ملک الشعرا_بهار
#ب

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌

تیشه بر
قرصِ آفتاب گماشت
جای آن آفتابگردان کاشت ...


#ملک_‌الشعرا_بهار


#صبح_ت_بخیر_جانااا

#ت


‌‌‎‌‌

وصل او خواب خوشی بود که می دیدم، دوش


مرغ شب لال شوی بانگ تو بیدارم کرد...


#ملک_الشعرا_بهار


#و

افسوس که صاحب نفسی پیدا نیست
فریاد، که فریادرسی پیدا نیست




بس لابه نمودیم و کس آواز نداد
پیداست که در خانه کسی پیدا نیست

#ملک_الشعرا_بهار

#الف

دوران رادمردی و آزادگی گذشت

وین دورهٔ سیاه بلاخیز بگذرد

#ملک_الشعرا_بهار

#د

تا نفرمایی که بی‌پروا نه‌ای در راه عشق

شمع‌وش پیش تو سوزم، گر دهی پروانه‌ای


#ملک_الشعرا_بهار


#ت

غم مخور دادرسِ عاشقِ مظلوم خداست...



#ملک_الشعرا_بهار



#غ

می‌زنم روز و شبان , داد غریبی در وطن....

#ملک_الشعرا_بهار

#میم

بیا و بنشین به کنج چشمم
که کَس در این گوشه‌ ره ندارد ...

#ملک الشعرا_بهار


#ب

گر نیم شبی مست در آغوش من افتد
چندان ب لبش بوسه زنم کز سخن افتد


#ملک الشعرا بهار

#گ