گر روز حشر، پرده ز رخسار وا کنی

ترسم هزار محشر دیگر بـه پا کنی


#آتش_اصفهانی

#گاف

تا سر سوزنِ مژگانِ تو یاری نکند

کِی مرا خارِ غم از پای دل آید بیرون؟


#آتش_اصفهانی

#ت

بگیسو ڪرده چشمٺ رو.....
و خواهد ساخت ڪار دل.....

اگر تیری بتاریڪی....
ز مژگان ٺو اندازد.....


#آتش_اصفهانی
#ب

به لوح خاطر من نیست جز خیال تـو نقشی

ز بس ڪه کرده وجودم به دوستیّ تو عادت

#آتش_اصفهانی

#ب

گفتے مرا به عشق
ڪه باید زِ جان گذشت

جانم تویے! چگونه
توانم از آن گذشت؟


#آتش_اصفهانی
#گ

از من جدا مشو...
که ز نیرنگ روزگار...

ترسم خدانکرده...
به هجر تو خو کنم...



#آتش_اصفهانی
‌
#الف

غافل مشو ز سنگ مکافات روزگار


در عمر خویش اگر دل موری شکسته‌ای.

#آتش_اصفهانی

#غ

نخواهم گنج قارون ونجویم ملک اسکندر

خوشا نانِ جُوین و ڪنج عزلت آرمیدن‌ها

#آتش_اصفهانی

#نون

تنها نه تو از چهره ے افروخته شمعی

من هم ز پر سوخته، پروانه ام امشب

#آتش_اصفهانی
#ت

امتحان رسوا نسازد عاشقِ بی‌باک را


کِی رسد نقصانی از آتش طلای پاک را؟

#آتش_اصفهانی

#الف

تنها نه تو از چهره ی افروخته شمعی






من هم ز پر سوخته، پروانه ام امشب

#آتش_اصفهانی
#ت

جـــــانم توئی چگونه توانم از آن گذشت؟

#آتش_اصفهانی
#ج

شمع را شب ندهم راه دگر در برِ خویش

ڪه به من تلخ ڪند لذّت تنهایے را


#آتش_اصفهانی

#شبتون_زیبا

#ش
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎

شمع را شب ندهم راه دگر در برِ خویش

ڪه به من تلخ ڪند لذّت تنهایے را


#آتش_اصفهانی

#شبتون_زیبا
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎

#ش

به‌ زیر خاڪ بَرم ، آخر آرزوی تو را...



#آتش_اصفهانی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌

#ب

به‌ زیر خاڪ بَرم ، آخر آرزوی تو را...



#آتش_اصفهانی
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎

#ب

به هر سری ڪه نظر می‌کنم وبالِ تن است
به‌جز سری‌ ڪه زِ عشقِ تو بر سرِ زانوست

#آتش_اصفهانی
#ب

‌  ‌                  

من  آن ساعت که بر مژگانِ  بی‌باکت نظر کردم
به دل گفتم که بهرِ کشتنم صف بسته قاتل‌ها


#آتش_اصفهانی

#م

جان من از مرض عشق بفرمان تو شد
نازم آن درد كه شایسته ی درمانم كرد

#آتش‌_اصفهانی

#ج