از چارفصل مارا قسمت همین خزان ست

#کلیم_کاشانی
#الف

تو پادشاهِ حُسنی مشمار بوسه بر ما

زیرا که عیبِ شاهان دانستنِ حساب است


#کلیم_کاشانی

#ت

جدا ز لعل لبت، جامْ ماتمی دارد
زدم چو بر لبش انگشت، گرمِ شیون شد

#کلیم_کاشانی

#ج

غم‌نامه‌ی عاشق را، ناخوانده مکن پاره
بیچاره رقم کرده، از خونِ جگر چیزی

#کلیم_کاشانی
#غ

خاطرم از همه جمع است، پریشانِ توام ...

#کلیم_کاشانی

#خ

.

دشنام و بوسه، هرچه
        عوض می‌دهی، بده!

حاشا که با تو بر سرِ
          دل گفت و گو کنم


#کلیم_کاشانی
#د

تارَکِ اِدبارِ ما ، لایق آن گُل نبود
بر سر گردون زدیم ، کوکب مسعود را

#کلیم کاشانی

#ت

سبک پی قاصدی باید که چون غمنامه ی ما را

به دست او دهد،کاغذ هنوز از گریه تر باشد


#کلیم_کاشانی

#س

هلاکِ چشمِ ادافهمی‌ام که دریابد
هر آن سخن که زِ دل بر زبان نمی‌آید

#کلیم_کاشانی

#ه

هلاکِ چشمِ ادافهمی‌ام که دریابد
هر آن سخن که زِ دل بر زبان نمی‌آید

#کلیم_کاشانی

#ه

گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکیست

#کلیم_همدانی

#گ

بی‌کسانیم ، گذاری به سرِ ما که کند؟



مگر از گریه گَهی بگذرد آب از سر ما

#کلیم_کاشانی

#ب

در این خمار به فریاد ما رس ای ساقی


که غیر رعشه، کسی دست ما نمی گیرد



#کلیم_همدانی

#دال

پُرپیچ و تاب و تیره و
بی امتداد بود
این زندگی که ،،
نسخه ای از گردباد بود...


#کلیم_کاشانی

#پ

نامه ام را می بری قاصد ، زبانی هم بگوی

خامه شد فرسوده اما شکوه پایانی نداشت

#کلیم_کاشانی

#نون