مهربانی ات شراب میشود
بر پلڪهای خسته ام
و من هر صبح،
در نیایش سرشته به شعرم
نماز آغوش تو رازمزمه میڪنم
#مستانه_دادگر
#میم
بر پلڪهای خسته ام
و من هر صبح،
در نیایش سرشته به شعرم
نماز آغوش تو رازمزمه میڪنم
#مستانه_دادگر
#میم
ای وای از آن #شهر که دیوانه ندارد
صد عقل به مسجد شد و #خمخانه ندارد
در حسرت یک نعره ی #مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که #میخانه ندارد
درخویش #تپیدیم ولی داد فزون شد
بیداد ز دادی که غم #خانه ندارد
دیوانه ترین مردم #شهرم ، توکجایی؟
تا فاش بگویم چوتو #افسانه ندارد
گیسوی #بلندت همه شب ماه نهان کرد
آن مو که تورا هست دمی #شانه ندارد؟
نغزی به مثل گفت همان #طره ی زلفت
گر روز شود #شمع تو پروانه ندارد
ما دلشدگان خیل #اسیران شماییم
این خیل دریغ از تن و #کاشانه ندارد
چون باز کنی #پرده ز رخسار بگویی:
این دام پر از #صید چرا دانه ندارد
#رضا_جمشیدی
#الف
صد عقل به مسجد شد و #خمخانه ندارد
در حسرت یک نعره ی #مستانه بمردیم
ویران شود این شهر که #میخانه ندارد
درخویش #تپیدیم ولی داد فزون شد
بیداد ز دادی که غم #خانه ندارد
دیوانه ترین مردم #شهرم ، توکجایی؟
تا فاش بگویم چوتو #افسانه ندارد
گیسوی #بلندت همه شب ماه نهان کرد
آن مو که تورا هست دمی #شانه ندارد؟
نغزی به مثل گفت همان #طره ی زلفت
گر روز شود #شمع تو پروانه ندارد
ما دلشدگان خیل #اسیران شماییم
این خیل دریغ از تن و #کاشانه ندارد
چون باز کنی #پرده ز رخسار بگویی:
این دام پر از #صید چرا دانه ندارد
#رضا_جمشیدی
#الف
استخاره کردم
بر تلاوت خوش الحان لبهایت
شیرین آمد!
تلخی مکن
تا این بوسه از دهان نیافتاده!
#مستانه_دادگر
#الف
بر تلاوت خوش الحان لبهایت
شیرین آمد!
تلخی مکن
تا این بوسه از دهان نیافتاده!
#مستانه_دادگر
#الف