میدانم درنهایت من و تنهایی باهم خواهیم ماند
او سیگارش خاموش خواهد شد و من نیز برای همیشه خواهم خوابید...
#شیرکو_بیکس
#میم
او سیگارش خاموش خواهد شد و من نیز برای همیشه خواهم خوابید...
#شیرکو_بیکس
#میم
پزشکی مـرد،
درمـان گـریسـت!
درمـان را چو ریختنـد،
آزار گـریست!
آزار را که کشتنـد
داد گـریست!
داد را که خفه کـردند
اینبـار خدا گـریست و
آنکه قاهقاه خندید ظلـم و ستم بود...
#شیرکو_بیکس
#پ
درمـان گـریسـت!
درمـان را چو ریختنـد،
آزار گـریست!
آزار را که کشتنـد
داد گـریست!
داد را که خفه کـردند
اینبـار خدا گـریست و
آنکه قاهقاه خندید ظلـم و ستم بود...
#شیرکو_بیکس
#پ
عشقت اگر باران
اینک در زیر آن ایستادهام
اگر آتش درون آن نشستهام
شعر من میگوید:
در تداوم آتش و باران جاودانهام
#شیرکو_بیکس
#ع
اینک در زیر آن ایستادهام
اگر آتش درون آن نشستهام
شعر من میگوید:
در تداوم آتش و باران جاودانهام
#شیرکو_بیکس
#ع
پابرهنه در این شعر قدم نزن
تمام کلماتش خردههای شیشه است
چند دقیقه قبل
از بیشمار اندوه آینهای
افتاد از خیال دستهام
شکست بسان غربتام..
#شیرکو_بیکس
#پ
تمام کلماتش خردههای شیشه است
چند دقیقه قبل
از بیشمار اندوه آینهای
افتاد از خیال دستهام
شکست بسان غربتام..
#شیرکو_بیکس
#پ
.
نمیدانم
میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمیدانم!
آزادی، اسبیست
خسته و لنگان
که هر روز گلوله
بارَش میزنند...
#شیرکو_بیکس
#ن
نمیدانم
میهن کدام است!
آزادی کدام است،
نمیدانم!
آزادی، اسبیست
خسته و لنگان
که هر روز گلوله
بارَش میزنند...
#شیرکو_بیکس
#ن
رنگ شب به موهایم زدم
روز پاکش کرد،
رنگ بهار به خودم زدم
پاییز آمد و پاکش کرد،
شادی رنگ خودش را بر من زد
ناامیدی آمد و پاکش کرد،
رنگ غرور را بالا کشیدم
که ترس آمد و پاکش کرد،
تنها رنگی که وا نرفت
و پاک نشد؛
رنگ دوست داشتن بود!
#شیرکو_بیکس
#ر
روز پاکش کرد،
رنگ بهار به خودم زدم
پاییز آمد و پاکش کرد،
شادی رنگ خودش را بر من زد
ناامیدی آمد و پاکش کرد،
رنگ غرور را بالا کشیدم
که ترس آمد و پاکش کرد،
تنها رنگی که وا نرفت
و پاک نشد؛
رنگ دوست داشتن بود!
#شیرکو_بیکس
#ر
آری، من اینگونه تو را دوست دارم؛
همچون برفی بر بلندای کوه
یا چشمهای روان در دل جنگل
که تراوش ماهتاب را دوست دارد
آنگونه که خودت را دوست داری
آنگونه که خودم را دوست دارم
همانگونه دوستت دارم
#شیرکو_بیکس
#الف
همچون برفی بر بلندای کوه
یا چشمهای روان در دل جنگل
که تراوش ماهتاب را دوست دارد
آنگونه که خودت را دوست داری
آنگونه که خودم را دوست دارم
همانگونه دوستت دارم
#شیرکو_بیکس
#الف
آری
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم
به شعر گفتم:
ناچارم از برگزیدن آن زیباروی
دیگر سراینده ات نیستم
شعر رفت و زن نَزدَم ماند
اما زمانی که زن زیبا
به دیدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ایستاد
و بی آنکه خود بداند،
به قصیده ای بدل شد .
#شیرکو_بیکس
#الف
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم
به شعر گفتم:
ناچارم از برگزیدن آن زیباروی
دیگر سراینده ات نیستم
شعر رفت و زن نَزدَم ماند
اما زمانی که زن زیبا
به دیدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ایستاد
و بی آنکه خود بداند،
به قصیده ای بدل شد .
#شیرکو_بیکس
#الف
.
اگر از شعرهایم
گُل را جدا کنید
از چهار فصل، یک فصلم می میرد.
اگر یار را از آن جدا کنید
دو فصلم می میرد.
اگر نان را از آن جدا کنید
سه فصلم می میرد.
اگر آزادی را از آن جدا کنید
سالَم می میرد و من نیز ...
۲ مه ، ۱۲ اردیبهشت،
زادروز
شاعر عراقی
#شیرکو_بیکس گرامی🌷
اگر از شعرهایم
گُل را جدا کنید
از چهار فصل، یک فصلم می میرد.
اگر یار را از آن جدا کنید
دو فصلم می میرد.
اگر نان را از آن جدا کنید
سه فصلم می میرد.
اگر آزادی را از آن جدا کنید
سالَم می میرد و من نیز ...
۲ مه ، ۱۲ اردیبهشت،
زادروز
شاعر عراقی
#شیرکو_بیکس گرامی🌷
آری
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم
به شعر گفتم:
ناچارم از برگزیدن آن زیباروی
دیگر سراینده ات نیستم
شعر رفت و زن نَزدَم ماند
اما زمانی که زن زیبا
به دیدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ایستاد
و بی آنکه خود بداند،
به قصیده ای بدل شد .
#شیرکو_بیکس
#الف
باید از میان زن و شعر یکی را برگزینم
به شعر گفتم:
ناچارم از برگزیدن آن زیباروی
دیگر سراینده ات نیستم
شعر رفت و زن نَزدَم ماند
اما زمانی که زن زیبا
به دیدگانم قدم گذاشت
مقابل روحم ایستاد
و بی آنکه خود بداند،
به قصیده ای بدل شد .
#شیرکو_بیکس
#الف