زین پَس آن چشم نَدارم ڪه‌ مَرا خواب آیَد

مَگر آن شَب ڪه دَر آغوش و ڪنارم باشی

#اوحدی_مراغه_ای
#ز

چه دلداری ڪه از هِجران دِل ِ مـا رابیازُردی


چه دَمسازی ڪه از دورے بر آوردے دَمار ِمـا

#اوحدی_مراغه_ای

#چ

ریش گردانی دلم را وانگهی گویی منال


درد دل با ناله باشد پس چه می‌پنداشتی

#اوحدی_مراغه‌_ای

#ر

نه رسم ماست...
بریدن ز دوستان قدیمی...

درین دیار ندانم...
که رسم چیست...شما را...

#اوحدی_مراغه_ای

#ن

ﺭﯾﺨﺘﻢ ﺩﺭ ﻃٖﻠﺒﺖ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺩﻟﻢ ﺩﺍﺷﺖ،ﻣﺮﻭ



ﺑﺎﺧﺘﻢ ﺩﺭ ﻫَﻮَﺳﺖ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻣﺮﺍ ﺑﻮﺩ،ﺑﯿﺎ




#اوحدی_مراغه_ای

#ر

حیفم آید که تو را جای کنم در دلِ تنگ

یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست

#اوحدی_مراغه‌_ای

#ح

فریادِ من ز دردِ دل و دردِ دل ز توست

دردم ببین و هم تو به فریاد رس مرا

#اوحدی_مراغه_ای
#ف

فریادِ من ز دردِ دل و دردِ دل ز توست

دردم ببین و هم تو به فریاد رس مرا

#اوحدی_مراغه_ای
#ف

فریادِ من ز دردِ دل و دردِ دل ز توست

دردم ببین و هم تو به فریاد رس مرا

#اوحدی_مراغه_ای
#ف

فریادِ من ز دردِ دل و دردِ دل ز توست

دردم ببین و هم تو به فریاد رس مرا

#اوحدی_مراغه_ای
#ف

دلم خرقه‌ای دارد از پیر عشق

که گردن نپیچد ز زنجیر عشق

#اوحدی_مراغه_ای


#د

من که خود میمیرم
از هجران تو
بر هلاک من،چه می‌جویی شتاب...؟

#اوحدی_مراغه_ای

#میم

‌
مستم از عشق و
خراب از می و
بیهوش از دوست
دستگیری کن و
امروز نگه دار مرا


#اوحدی_مراغه_ای

#م.

پنهان اگرچه دارے چون من هزار مونس


من جز تو ڪس ندارم، پنهان و آشڪارا...

#اوحدی_مراغه

#پ

جان و دل را بوی وصل آن دل و جان کی رسد؟
وین شب تنهای تاریکی به پایان کی رسد؟

#اوحدی_مراغه_ای


#ج

‌حیفم آید
که تو را جای کنم در دل تنگ؛
یوسفی چون تو سزاوار چنین زندان نیست…

#اوحدی_مراغه_ای

#ح

مبارک روز بود امروز، یارا

ڪه دیدار تو روزے گشت ما را


#اوحدی_مراغه_اے
#میم

خوشا کسی که دهانش به لب رسيده توست...!

#اوحدی_مراغه_ای

#خ

گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم

آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!

#اوحدی_مراغه_ای  
#گ

پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا


گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را

#اوحدی_مراغه ای
#پ