مدیریار | Modiryar
839 subscribers
4.87K photos
675 videos
3 files
4.37K links
پایگاه جامع مدیریت
www.modiryar.com
مدیرمسئول
@mahdiyarahmadi
رئیس هیئت‌مدیره
@AhmadNiroomand
• اینستاگرام
https://www.instagram.com/modiryar_com
• ایتا
https://eitaa.com/modiryar
• گپ
https://gap.im/modiryar
احرازارشاد
http://t.me/itdmcbot?start=modiryar
Download Telegram
تمرین اخلاق
#دکتر_مهدی_ياراحمدی_خراسانی

او را از قدیم می شناختم. آدمی تحصیلکرده، با کمالات، خوش اخلاق و دارای #وجهه_اجتماعی مطلوب بود. هر جایی می رفت مورد احترام قرار می گرفت و همگان به او علاقه داشتند و از او به نیکی یاد می کردند. سال ها از او بی خبر بودم. نمی دانستم کجا رفته، به چه کاری مشغول است یا زندگی را چگونه می گذراند. تا این که به صورت اتفاقی او را در مجلسی دیدم. بعد از کمی احوالپرسی و خوش و بش کردن و مرور خاطرات آرام آرام حس کردم لحن کلامش عوض شده است. یک جمله که می گوید بعدش چند تا کلام سنگین به من تحویل می دهد یا قضاوتی می کند که دور از واقعیت است. از آن جا که در ذهنم سابقه خوبی نسبت به او داشتم خیلی جدی نگرفتم. خلاصه آن دیدار کوتاه برایمان کافی نبود. قراری گذاشتیم تا با جمعی دیگر از دوستان مشترک همدیگر را مجدد ملاقات کنیم.

قرار شد او #هماهنگ کند و به من نیز خبر بدهد. نزدیک یک هفته بعد قراری را هماهنگ کرد. با ذوق و شوق و با هدف دیدار دوباره تعدادی از دوستان قدیم در مکان مشخص حاضر شدم. این که در آن دیدار چه گذشت، چه گفتیم و چه شنیدیم موضوع بحث من نیست. چیزی که توجه مرا جلب کرد نحوه ی گفت و گوی او با من و سایر رفقا بود. مکرر در کلامش قضاوت بود، گاهی کنایه می زد، از این و آن غیبت می کرد و خلاصه اصلاً آن آدمی که در گذشته می شناختم نبود. گویی کلی تغییر کرده و کلاً خلق و خویش عوض شده است. راستش را بخواهید آن حس خوبی که همیشه در ملاقات با او داشتم برایم محقق نشد. حتی دلم می خواست زودتر از آن جا خارج شوم و آن محیطی را که ایجاد کرده بود ترک کنم. همین گونه هم شد. تا انتهای جلسه دوام نیاوردم. به بهانه ای از جمع دوستان قدیم جدا شدم و به سمت منزل حرکت کردم.

در راه با خودم جریانات و گفت و شنودهای دیدار اول و اتفاقات روز را مرور می کردم. از خودم پرسیدم چگونه می شود که انسان در گذر زمان نه چندان طولانی این گونه تغییر کند. از بس در گذشته به او علاقه داشتم و اخلاق و روحیاتش را دوست داشتم اصلاً دلم نمی خواست باور کنم این گونه عوض شده است. اما متأسفانه واقعیت داشت. گویی تنها من نبودم که سال ها از او بی خبر بودم بلکه او خودش نیز سال ها از خودش بی خبر بوده است و آرام آرام از خویشتن فاصله گرفته است. با خودم فکر کردم باید خیلی مراقب باشیم. این احتمال برای همه ما وجود دارد. اگر در زمینه #مسائل_اخلاقی و رفتاری دقت نکنیم و در معرض رفتارهای نامناسب قرار بگیریم ممکن است بدون آن که متوجه شویم بسیاری از روحیات و خلقیات ما آسیب ببیند و در گذر زمان به آدم دیگری تبدیل شویم که خودمان هم دوست نداریم.

خیلی وقت ها بدون آن که بخواهیم عادت کردن به رفتارهای نامناسب کوچک خلق و خوی ما را تغییر می دهد و بدون آن که خود متوجه شویم ما را به کلی عوض می کند. بخش قابل توجهی از این غفلت مربوط به این است که انسان به جای پرداختن به عیوب خویشتن و تلاش در جهت رفع آن مکرر به عیوب دیگران می پردازد و از خود فراموش می کند. این اتفاق سبب می شود هم مسیر #تعالی_انسان محدود و مسدود شود و هم به دلیل قضاوت کردن دیگران و یا غیبت کردن پشت سر آن ها مدیون مردم شود و حق الناس بر گردنش بماند. باید تمرین کنیم تا مکارم اخلاق در ذهن و ضمیر ما نهادینه شود.

🔺منبع: #هفته_نامه_نخست،
🔻چهارشنبه ۴ مردادماه ۱۴۰۲، شماره ۹۷۳


#تحلیل_مسائل_روز
#پایگاه_جامع_مدیریار

www.modiryar.com

@modiryar