#بلوغ_صبورانه
💢 #نیکوس_کازانتزاکیس نقل می کند:
که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد. اندکی منتظر می ماند، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد. او می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود...
💢 اما من #انتظار_کشیدن نمیدانستم:
آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها، بر روی وجدان من بوده است، اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد: فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان. در فرایند #تحول_سازمان_ها نیز این پدیده فراون رخ میدهد (البته "فراوان" را برای سازمانهای ایرانی بکار برده ام). بهترین مثالی که میتوان برایش آورد #بهینه_کاوی (Benchmarking) هایی است که به وفور از آنها استفاده می کنیم. مستمراً در حال جستجوی "بهترین" اقدامهایی که سازمانهای موفق انجام داده اند، هستیم و اصرار می کنیم که اجرای موبه موی همان اقدامها، سازمان ما را به عرش خواهد برد.
💢 #مراحل_تحول:
این اصرار، همان "فشار آوردن بر قوانین کیهان" است. "سازمان"ها موجودیتی اجتماعی هستند که در چرخه عمرشان مراحل تحول را به تدریج طی میکنند. ( #مدل_گرینر یکی از مدلهایی است که این مراحل را توصیف کرده است ) و قوانین رشد خاصِ خودشان را دارند. اگر مراحل جانکاه خارج شدن از پیله را تحمل نکند، با بالهایی ضعیف به دنیا می آیند.
💢 #سطح_پیشرفته:
سازمانی که در بدیهیات مدیریتی درجا زده است (برای مثال، #ساختار مشخصی ندارد، فرایندهایش مشخص نیستند و ...) نباید از خودش انتظار داشته باشد که در سطح پیشرفته ترین شرکتهای دنیا، #مدیریت_استراتژیک را پیاده سازی کند. شرکتی که هنوز ابتدایی ترین فرایندهای مدیریت منابع انسانی را پیاده نکرده است نباید انتظار داشته باشد. #استراتژیهای_منابع_انسانی را در ایده آل ترین سطح و مانند شرکتهای بزرگ دنیا اجرا کند.
💢 #سطح_انتظارات:
با تأکید بسیار بسیار زیاد توجه میدهم که "نگفتم" "نمیتواند" یا "نباید" مفاهم پیشرفته تر را اجرا کند؛ گفتم "سطح انتظارات" در اجرای این مفاهیم باید معقول و تعدیل شده باشد. اگر در پیاده سازیِ مفاهیم پیشرفته تعجیل کنیم و انتظاراتمان، منطقی نباشد؛ علاوه بر اینکه پروانه ی ضعیفی را متولد می کنیم، "پیله ها" را هم از "کارکرد اصلی شان" می اندازیم.
💢 #پیاده_سازی_عجولانه:
منظورم این است که پیاده سازی عجولانه ی مفاهیم پیشرفته که قواره ای بزرگتر از #سازمان ما دارند؛ علاوه بر اینکه سازمان را دچار اختلال می کند؛ آن مفاهیم را نیز نزد اعضای سازمان، بی قدر و منزلت می کند و وقتی به بلوغ مناسب هم رسیدیم جرأت مطرح کردن دوباره ی آن مفاهیم را نداریم.
💢 این حرفها #بدیهی است؟
شاید حق با شما باشد اما فشارهای مختلف، سازمانها را به سمت این اشتباه هُل میدهد. مدیر در جمع مدیران سایر سازمانها میتواند بگوید #استراتژی نداریم یا CRM نداریم؟ به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_استراتژیک را پیاده کرده اند؛
ولی مرور تصمیمهایی که در فقط در طول "یک ماه" گرفته اند به خوبی نشان میدهد نه تنها #استراتژی وجود ندارد بلکه #پریشانی از این تصمیمها میبارد.
🔚 سخن پایانی:
به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_ارتباط_بامشتری (CRM) را پیاده کرده اند؛
ولی ابتدایی ترین رفتارهای محترمانه با مشتری در ذهن و ضمیر کارکنان شان نهادینه نشده است، #کپی_برداری محض از سازمانهای موفق بدون توجه به #سطح_بلوغِ موجود در سازمان، که در واقع مؤثرترین راه برای نابودی سازمان است.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
💢 #نیکوس_کازانتزاکیس نقل می کند:
که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد. اندکی منتظر می ماند، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد. او می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود...
💢 اما من #انتظار_کشیدن نمیدانستم:
آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها، بر روی وجدان من بوده است، اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد: فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان. در فرایند #تحول_سازمان_ها نیز این پدیده فراون رخ میدهد (البته "فراوان" را برای سازمانهای ایرانی بکار برده ام). بهترین مثالی که میتوان برایش آورد #بهینه_کاوی (Benchmarking) هایی است که به وفور از آنها استفاده می کنیم. مستمراً در حال جستجوی "بهترین" اقدامهایی که سازمانهای موفق انجام داده اند، هستیم و اصرار می کنیم که اجرای موبه موی همان اقدامها، سازمان ما را به عرش خواهد برد.
💢 #مراحل_تحول:
این اصرار، همان "فشار آوردن بر قوانین کیهان" است. "سازمان"ها موجودیتی اجتماعی هستند که در چرخه عمرشان مراحل تحول را به تدریج طی میکنند. ( #مدل_گرینر یکی از مدلهایی است که این مراحل را توصیف کرده است ) و قوانین رشد خاصِ خودشان را دارند. اگر مراحل جانکاه خارج شدن از پیله را تحمل نکند، با بالهایی ضعیف به دنیا می آیند.
💢 #سطح_پیشرفته:
سازمانی که در بدیهیات مدیریتی درجا زده است (برای مثال، #ساختار مشخصی ندارد، فرایندهایش مشخص نیستند و ...) نباید از خودش انتظار داشته باشد که در سطح پیشرفته ترین شرکتهای دنیا، #مدیریت_استراتژیک را پیاده سازی کند. شرکتی که هنوز ابتدایی ترین فرایندهای مدیریت منابع انسانی را پیاده نکرده است نباید انتظار داشته باشد. #استراتژیهای_منابع_انسانی را در ایده آل ترین سطح و مانند شرکتهای بزرگ دنیا اجرا کند.
💢 #سطح_انتظارات:
با تأکید بسیار بسیار زیاد توجه میدهم که "نگفتم" "نمیتواند" یا "نباید" مفاهم پیشرفته تر را اجرا کند؛ گفتم "سطح انتظارات" در اجرای این مفاهیم باید معقول و تعدیل شده باشد. اگر در پیاده سازیِ مفاهیم پیشرفته تعجیل کنیم و انتظاراتمان، منطقی نباشد؛ علاوه بر اینکه پروانه ی ضعیفی را متولد می کنیم، "پیله ها" را هم از "کارکرد اصلی شان" می اندازیم.
💢 #پیاده_سازی_عجولانه:
منظورم این است که پیاده سازی عجولانه ی مفاهیم پیشرفته که قواره ای بزرگتر از #سازمان ما دارند؛ علاوه بر اینکه سازمان را دچار اختلال می کند؛ آن مفاهیم را نیز نزد اعضای سازمان، بی قدر و منزلت می کند و وقتی به بلوغ مناسب هم رسیدیم جرأت مطرح کردن دوباره ی آن مفاهیم را نداریم.
💢 این حرفها #بدیهی است؟
شاید حق با شما باشد اما فشارهای مختلف، سازمانها را به سمت این اشتباه هُل میدهد. مدیر در جمع مدیران سایر سازمانها میتواند بگوید #استراتژی نداریم یا CRM نداریم؟ به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_استراتژیک را پیاده کرده اند؛
ولی مرور تصمیمهایی که در فقط در طول "یک ماه" گرفته اند به خوبی نشان میدهد نه تنها #استراتژی وجود ندارد بلکه #پریشانی از این تصمیمها میبارد.
🔚 سخن پایانی:
به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_ارتباط_بامشتری (CRM) را پیاده کرده اند؛
ولی ابتدایی ترین رفتارهای محترمانه با مشتری در ذهن و ضمیر کارکنان شان نهادینه نشده است، #کپی_برداری محض از سازمانهای موفق بدون توجه به #سطح_بلوغِ موجود در سازمان، که در واقع مؤثرترین راه برای نابودی سازمان است.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar