اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی!
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
با #پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت. از هم جدا شدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود. مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم. روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او #دلجویی کنم. در آن نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست. #پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی! ولی این ادعا درست است و من شخصاً بارها آن را انجام دادهام. وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. اشک از چشمانم سرازیر شد. یک روز پدرتان از این دنیا می رود. قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید. اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید و بر او رحمت و درود بفرستید.
@modiryar
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
با #پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت. از هم جدا شدیم. شب به تخت خوابم رفتم. به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود. مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم. روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او #دلجویی کنم. در آن نوشتم: شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است. آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟ به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست. #پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی! ولی این ادعا درست است و من شخصاً بارها آن را انجام دادهام. وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم. اشک از چشمانم سرازیر شد. یک روز پدرتان از این دنیا می رود. قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید. اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید و بر او رحمت و درود بفرستید.
@modiryar
#بلوغ_صبورانه
💢 #نیکوس_کازانتزاکیس نقل می کند:
که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد. اندکی منتظر می ماند، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد. او می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود...
💢 اما من #انتظار_کشیدن نمیدانستم:
آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها، بر روی وجدان من بوده است، اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد: فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان. در فرایند #تحول_سازمان_ها نیز این پدیده فراون رخ میدهد (البته "فراوان" را برای سازمانهای ایرانی بکار برده ام). بهترین مثالی که میتوان برایش آورد #بهینه_کاوی (Benchmarking) هایی است که به وفور از آنها استفاده می کنیم. مستمراً در حال جستجوی "بهترین" اقدامهایی که سازمانهای موفق انجام داده اند، هستیم و اصرار می کنیم که اجرای موبه موی همان اقدامها، سازمان ما را به عرش خواهد برد.
💢 #مراحل_تحول:
این اصرار، همان "فشار آوردن بر قوانین کیهان" است. "سازمان"ها موجودیتی اجتماعی هستند که در چرخه عمرشان مراحل تحول را به تدریج طی میکنند. ( #مدل_گرینر یکی از مدلهایی است که این مراحل را توصیف کرده است ) و قوانین رشد خاصِ خودشان را دارند. اگر مراحل جانکاه خارج شدن از پیله را تحمل نکند، با بالهایی ضعیف به دنیا می آیند.
💢 #سطح_پیشرفته:
سازمانی که در بدیهیات مدیریتی درجا زده است (برای مثال، #ساختار مشخصی ندارد، فرایندهایش مشخص نیستند و ...) نباید از خودش انتظار داشته باشد که در سطح پیشرفته ترین شرکتهای دنیا، #مدیریت_استراتژیک را پیاده سازی کند. شرکتی که هنوز ابتدایی ترین فرایندهای مدیریت منابع انسانی را پیاده نکرده است نباید انتظار داشته باشد. #استراتژیهای_منابع_انسانی را در ایده آل ترین سطح و مانند شرکتهای بزرگ دنیا اجرا کند.
💢 #سطح_انتظارات:
با تأکید بسیار بسیار زیاد توجه میدهم که "نگفتم" "نمیتواند" یا "نباید" مفاهم پیشرفته تر را اجرا کند؛ گفتم "سطح انتظارات" در اجرای این مفاهیم باید معقول و تعدیل شده باشد. اگر در پیاده سازیِ مفاهیم پیشرفته تعجیل کنیم و انتظاراتمان، منطقی نباشد؛ علاوه بر اینکه پروانه ی ضعیفی را متولد می کنیم، "پیله ها" را هم از "کارکرد اصلی شان" می اندازیم.
💢 #پیاده_سازی_عجولانه:
منظورم این است که پیاده سازی عجولانه ی مفاهیم پیشرفته که قواره ای بزرگتر از #سازمان ما دارند؛ علاوه بر اینکه سازمان را دچار اختلال می کند؛ آن مفاهیم را نیز نزد اعضای سازمان، بی قدر و منزلت می کند و وقتی به بلوغ مناسب هم رسیدیم جرأت مطرح کردن دوباره ی آن مفاهیم را نداریم.
💢 این حرفها #بدیهی است؟
شاید حق با شما باشد اما فشارهای مختلف، سازمانها را به سمت این اشتباه هُل میدهد. مدیر در جمع مدیران سایر سازمانها میتواند بگوید #استراتژی نداریم یا CRM نداریم؟ به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_استراتژیک را پیاده کرده اند؛
ولی مرور تصمیمهایی که در فقط در طول "یک ماه" گرفته اند به خوبی نشان میدهد نه تنها #استراتژی وجود ندارد بلکه #پریشانی از این تصمیمها میبارد.
🔚 سخن پایانی:
به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_ارتباط_بامشتری (CRM) را پیاده کرده اند؛
ولی ابتدایی ترین رفتارهای محترمانه با مشتری در ذهن و ضمیر کارکنان شان نهادینه نشده است، #کپی_برداری محض از سازمانهای موفق بدون توجه به #سطح_بلوغِ موجود در سازمان، که در واقع مؤثرترین راه برای نابودی سازمان است.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
💢 #نیکوس_کازانتزاکیس نقل می کند:
که در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را بر روي درختی می یابد، درست هنگامی که پروانه خود را برای خروج از پیله آماده می سازد. اندکی منتظر می ماند، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود آغاز به گرم نمودن پیله می کند، تا این که پروانه خروج خود را آغاز می کند. اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد. او می گوید: بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود...
💢 اما من #انتظار_کشیدن نمیدانستم:
آن جنازه ی کوچک تا به امروز، یکی از سنگین ترین بارها، بر روی وجدان من بوده است، اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد: فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان. در فرایند #تحول_سازمان_ها نیز این پدیده فراون رخ میدهد (البته "فراوان" را برای سازمانهای ایرانی بکار برده ام). بهترین مثالی که میتوان برایش آورد #بهینه_کاوی (Benchmarking) هایی است که به وفور از آنها استفاده می کنیم. مستمراً در حال جستجوی "بهترین" اقدامهایی که سازمانهای موفق انجام داده اند، هستیم و اصرار می کنیم که اجرای موبه موی همان اقدامها، سازمان ما را به عرش خواهد برد.
💢 #مراحل_تحول:
این اصرار، همان "فشار آوردن بر قوانین کیهان" است. "سازمان"ها موجودیتی اجتماعی هستند که در چرخه عمرشان مراحل تحول را به تدریج طی میکنند. ( #مدل_گرینر یکی از مدلهایی است که این مراحل را توصیف کرده است ) و قوانین رشد خاصِ خودشان را دارند. اگر مراحل جانکاه خارج شدن از پیله را تحمل نکند، با بالهایی ضعیف به دنیا می آیند.
💢 #سطح_پیشرفته:
سازمانی که در بدیهیات مدیریتی درجا زده است (برای مثال، #ساختار مشخصی ندارد، فرایندهایش مشخص نیستند و ...) نباید از خودش انتظار داشته باشد که در سطح پیشرفته ترین شرکتهای دنیا، #مدیریت_استراتژیک را پیاده سازی کند. شرکتی که هنوز ابتدایی ترین فرایندهای مدیریت منابع انسانی را پیاده نکرده است نباید انتظار داشته باشد. #استراتژیهای_منابع_انسانی را در ایده آل ترین سطح و مانند شرکتهای بزرگ دنیا اجرا کند.
💢 #سطح_انتظارات:
با تأکید بسیار بسیار زیاد توجه میدهم که "نگفتم" "نمیتواند" یا "نباید" مفاهم پیشرفته تر را اجرا کند؛ گفتم "سطح انتظارات" در اجرای این مفاهیم باید معقول و تعدیل شده باشد. اگر در پیاده سازیِ مفاهیم پیشرفته تعجیل کنیم و انتظاراتمان، منطقی نباشد؛ علاوه بر اینکه پروانه ی ضعیفی را متولد می کنیم، "پیله ها" را هم از "کارکرد اصلی شان" می اندازیم.
💢 #پیاده_سازی_عجولانه:
منظورم این است که پیاده سازی عجولانه ی مفاهیم پیشرفته که قواره ای بزرگتر از #سازمان ما دارند؛ علاوه بر اینکه سازمان را دچار اختلال می کند؛ آن مفاهیم را نیز نزد اعضای سازمان، بی قدر و منزلت می کند و وقتی به بلوغ مناسب هم رسیدیم جرأت مطرح کردن دوباره ی آن مفاهیم را نداریم.
💢 این حرفها #بدیهی است؟
شاید حق با شما باشد اما فشارهای مختلف، سازمانها را به سمت این اشتباه هُل میدهد. مدیر در جمع مدیران سایر سازمانها میتواند بگوید #استراتژی نداریم یا CRM نداریم؟ به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_استراتژیک را پیاده کرده اند؛
ولی مرور تصمیمهایی که در فقط در طول "یک ماه" گرفته اند به خوبی نشان میدهد نه تنها #استراتژی وجود ندارد بلکه #پریشانی از این تصمیمها میبارد.
🔚 سخن پایانی:
به خیل عظیم سازمانهایی نگاه کنید که؛
ادعا می کنند #مدیریت_ارتباط_بامشتری (CRM) را پیاده کرده اند؛
ولی ابتدایی ترین رفتارهای محترمانه با مشتری در ذهن و ضمیر کارکنان شان نهادینه نشده است، #کپی_برداری محض از سازمانهای موفق بدون توجه به #سطح_بلوغِ موجود در سازمان، که در واقع مؤثرترین راه برای نابودی سازمان است.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
همکلاسی نامرد !
✍ #دکتر_بهزاد_ابوالعلائی
← بچه که بودیم، هر وقت در مدرسه ما را به دفتر #مدیر یا #ناظم فرامیخواندند، می ترسیدیم، چرا که می فهمیدیم خطائی از ما سرزده، دسته گلی به آب داده ایم، کسی از ما شکایت کرده یا یکی از همکلاسی های نامرد، زیر آب ما را زده و ما را فروخته است!
← نمی دانم در سازمان های ما هم وقتی کارمندی را به #دفتر_مدیر فرا میخوانند چه حالی پیدا می کند و چه حدسی می زند. آنقدر با کارکنان کم گفت و گو می کنیم و آنقدر این گفت و گوها را به زمان هائی که مشکل و گرفتاری بروز کرده محدود کرده ایم که در چنین مواقعی بوجود آمدن همین حس و حال در کارکنان دور از ذهن نیست.
← یکی از توصیه هائی که به #مدیران شده است و کمک می کند تا فرهنگ بازخورد سازنده و انتقاد هنرمندانه در سازمان ها رشد کند این است که : " کاری کنید تا به جای آن که کارکنانی که برای گفت و گو با #مافوق و ارزیابی عملکرد ودریافت بازخورد دعوت می شوند نگران شوند، کارکنانی که برای این گفت و گوها دعوت نمی شوند نگران شوند. "
← اگر گفت و گو میان #مدیران و #کارکنان به یک رویه سازمانی منظم و مفید تبدیل شود و در مورد کارکنان خوب و شایسته انجام و تکرار شود، کارکنانی که از شمول این رویه کنار گذاشته می شوند احساس می کنند که مافوقشان نه تنها از رفتار و عملکردشان رضایت ندارد بلکه از آنها قطع امید کرده، آنها را به حال خودشان رها کرده و احتمالا به زودی تکلیف شان را روشن خواهد کرد.
← گفت وگوهائی از جنس بازخوردهای مفید و سازنده را همراه با رویکرد مربی گری در سازمان رواج دهیم و کاری کنیم که این گفت و گوها نشانه #کارائی_کارمند، رضایت ما از او، امیدواری ما به بهبود رفتار و عملکرد او، برنامه ما برای رشد و ارتقاء او و به طور کلی یک ابزار پرورشی- انگیزشی تلقی شود نه نشانه ای برای ترس، ضعف و نگرانی.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✍ #دکتر_بهزاد_ابوالعلائی
← بچه که بودیم، هر وقت در مدرسه ما را به دفتر #مدیر یا #ناظم فرامیخواندند، می ترسیدیم، چرا که می فهمیدیم خطائی از ما سرزده، دسته گلی به آب داده ایم، کسی از ما شکایت کرده یا یکی از همکلاسی های نامرد، زیر آب ما را زده و ما را فروخته است!
← نمی دانم در سازمان های ما هم وقتی کارمندی را به #دفتر_مدیر فرا میخوانند چه حالی پیدا می کند و چه حدسی می زند. آنقدر با کارکنان کم گفت و گو می کنیم و آنقدر این گفت و گوها را به زمان هائی که مشکل و گرفتاری بروز کرده محدود کرده ایم که در چنین مواقعی بوجود آمدن همین حس و حال در کارکنان دور از ذهن نیست.
← یکی از توصیه هائی که به #مدیران شده است و کمک می کند تا فرهنگ بازخورد سازنده و انتقاد هنرمندانه در سازمان ها رشد کند این است که : " کاری کنید تا به جای آن که کارکنانی که برای گفت و گو با #مافوق و ارزیابی عملکرد ودریافت بازخورد دعوت می شوند نگران شوند، کارکنانی که برای این گفت و گوها دعوت نمی شوند نگران شوند. "
← اگر گفت و گو میان #مدیران و #کارکنان به یک رویه سازمانی منظم و مفید تبدیل شود و در مورد کارکنان خوب و شایسته انجام و تکرار شود، کارکنانی که از شمول این رویه کنار گذاشته می شوند احساس می کنند که مافوقشان نه تنها از رفتار و عملکردشان رضایت ندارد بلکه از آنها قطع امید کرده، آنها را به حال خودشان رها کرده و احتمالا به زودی تکلیف شان را روشن خواهد کرد.
← گفت وگوهائی از جنس بازخوردهای مفید و سازنده را همراه با رویکرد مربی گری در سازمان رواج دهیم و کاری کنیم که این گفت و گوها نشانه #کارائی_کارمند، رضایت ما از او، امیدواری ما به بهبود رفتار و عملکرد او، برنامه ما برای رشد و ارتقاء او و به طور کلی یک ابزار پرورشی- انگیزشی تلقی شود نه نشانه ای برای ترس، ضعف و نگرانی.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
درنگ در ۴۰ سالگی (حرفهایی برای نزدن)
✍ #دکتر_محمد_مهدی_قمیان
➊ امروز، #تولد_چهل_سالگی ام است. اصولاً اعتقادی به برگزاری جشن تولد ندارم، چرا که به نظر من، جشن و گرامیداشت بابت چیزی که کوچکترین نقشی در خلق آن نداشته ام، موضوعیت هم ندارد؛ نه انتخاب من بوده که به آن ببالم و نه دستاوردم که به آن مباهات کنم.
➋ اعتراف میکنم در این چهل سال، گاهی برای رسیدن به اهدافم، #معدل_زندگی ام را پایین آورده ام و گاهی ترتیب و وزن اولویتها را جابجا درک کرده ام. به دنبال احیای «معدل زندگی» ام هستم؛ به نظرم «در کنار خانواده بودن» و «در لحظه زندگی کردن» می تواند (دستکم برای من) این معدل را بالا ببرد.
➌ با اینهمه، هرگز #حسرت_زندگی را نمیخورم، چرا که اعتقاد دارم حسرت زندگی را کسی می خورد که به اندازه سن و سالش زندگی نکرده باشد؛ که من کرده ام.
➍ به شدت اعتقاد دارم که #مرگ_اندیش بودن، موجب بهتر دیدن زندگی می شود؛ به همین شدت، از مرگ اندیشی لذت میبرم (اکیس الناس؛ اکثر هم للموت ذکرا).
➎ تاکنون کمتر درسی به این مهمی آموخته ام که انسان چقدر در به غل کشیدن #افکار یاغی اش ناتوان است. بهراستی، یک دقیقه به هیچ چیز فکر نکردن (تکرار میکنم به هیچ چیز) چقدر دشوار است. پیشنهاد میکنم امتحان کنید و یک دقیقه به هیچ چیز فکر نکنید (به هیچ چیز)؛ تا ناتوانی بنی بشر (که انواع و اقسام فتوحات را در اوج آسمان و قعر دریا انجام داده) در کنترل یک دقیقه از افکار خودش را دریابید.
➏ شدیداً به #قانون_کارما اعتقاد دارم و قانونمند بودن جهان هستی را با ذره ذره وجودم احساس می کنم و مهم اینکه ایمان به این قانونمندی آرامش عجیبی به من می دهد.
➐ به چهل سال گذشته که می نگرم، بالاترین چیزی که می توانم به آن مباهات کنم، #معلمی و #درس_دادن به بچه های مردم بوده و تازه میفهمم صحبتهای معلم دوران دبستانم (را که می گفت: خدمت به خلق، بالاترین مرتبه وجودی انسان است)، چقدر مقرون به صواب است.
➑ معتقدم هر انسانی برای انجام رسالتی پا به عرصه وجود گذاشته است؛ نیافتن آن #رسالت، «لولیدن بیخود دور خود» و «جزع و فزع کردن الکی» است. این تکلیف، «مالایطاق» نیست و هر انسانی می تواند آن را دریابد و محقق کند. او باید بداند که کدامین رشته از این فرش هستی قرار است با دستان او بافته شود. این رسالت (ماموریت) احتمالا همان دلیلی است که قرار است مردم ما را به «خاطر» آن، به «خاطر» بیاورند.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✍ #دکتر_محمد_مهدی_قمیان
➊ امروز، #تولد_چهل_سالگی ام است. اصولاً اعتقادی به برگزاری جشن تولد ندارم، چرا که به نظر من، جشن و گرامیداشت بابت چیزی که کوچکترین نقشی در خلق آن نداشته ام، موضوعیت هم ندارد؛ نه انتخاب من بوده که به آن ببالم و نه دستاوردم که به آن مباهات کنم.
➋ اعتراف میکنم در این چهل سال، گاهی برای رسیدن به اهدافم، #معدل_زندگی ام را پایین آورده ام و گاهی ترتیب و وزن اولویتها را جابجا درک کرده ام. به دنبال احیای «معدل زندگی» ام هستم؛ به نظرم «در کنار خانواده بودن» و «در لحظه زندگی کردن» می تواند (دستکم برای من) این معدل را بالا ببرد.
➌ با اینهمه، هرگز #حسرت_زندگی را نمیخورم، چرا که اعتقاد دارم حسرت زندگی را کسی می خورد که به اندازه سن و سالش زندگی نکرده باشد؛ که من کرده ام.
➍ به شدت اعتقاد دارم که #مرگ_اندیش بودن، موجب بهتر دیدن زندگی می شود؛ به همین شدت، از مرگ اندیشی لذت میبرم (اکیس الناس؛ اکثر هم للموت ذکرا).
➎ تاکنون کمتر درسی به این مهمی آموخته ام که انسان چقدر در به غل کشیدن #افکار یاغی اش ناتوان است. بهراستی، یک دقیقه به هیچ چیز فکر نکردن (تکرار میکنم به هیچ چیز) چقدر دشوار است. پیشنهاد میکنم امتحان کنید و یک دقیقه به هیچ چیز فکر نکنید (به هیچ چیز)؛ تا ناتوانی بنی بشر (که انواع و اقسام فتوحات را در اوج آسمان و قعر دریا انجام داده) در کنترل یک دقیقه از افکار خودش را دریابید.
➏ شدیداً به #قانون_کارما اعتقاد دارم و قانونمند بودن جهان هستی را با ذره ذره وجودم احساس می کنم و مهم اینکه ایمان به این قانونمندی آرامش عجیبی به من می دهد.
➐ به چهل سال گذشته که می نگرم، بالاترین چیزی که می توانم به آن مباهات کنم، #معلمی و #درس_دادن به بچه های مردم بوده و تازه میفهمم صحبتهای معلم دوران دبستانم (را که می گفت: خدمت به خلق، بالاترین مرتبه وجودی انسان است)، چقدر مقرون به صواب است.
➑ معتقدم هر انسانی برای انجام رسالتی پا به عرصه وجود گذاشته است؛ نیافتن آن #رسالت، «لولیدن بیخود دور خود» و «جزع و فزع کردن الکی» است. این تکلیف، «مالایطاق» نیست و هر انسانی می تواند آن را دریابد و محقق کند. او باید بداند که کدامین رشته از این فرش هستی قرار است با دستان او بافته شود. این رسالت (ماموریت) احتمالا همان دلیلی است که قرار است مردم ما را به «خاطر» آن، به «خاطر» بیاورند.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
نقل می کنند که یکی از کارمندان #تام_واتسون بنیانگذار شرکت بزرگ کامپیوتری I.B.M اشتباه بزرگی مرتکب می شود و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر میزند. این کارمند به دفتر واتسون احضار شده و پس از ورود میگوید: تصور می کنم باید از شرکت استعفا دهم. واتسون در جواب پاسخ میدهد: شوخی می کنید؟ ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادیم!
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
آدم حسابیهای دیروز و امروز
✍️ #محمد_نجاتی
#فلانی_آدم_حسابی_است ؛ این عبارت در جوامع مختلف ویژگیهایی را در بر دارد. این عبارت را بسیار شنیده و اگر فرصتی بوده از گوینده پرسیدهام که بر اساس چه معیاری این قضاوت را داشته است. جوابها به یک یا چند ویژگی محدود بوده است که بعد از کنار هم گذاشتن و سادهسازی و پالایش آنها به موارد زیر رسیدهام. البته معاشرت من بیشتر در مجامع آموزشی و اجتماعی بوده است که در آن با مدیران دولتی و بیشتر مدیران آموزشی رفت و آمد داشتهام لذا شاید روایی این ویژگیها بیشتر دربارهی این گروهها با آدم حسابی های دیروز و امروز باشد:
▪️اول:
• آدم حسابی دیروز #حرف_حسابی میزند. اهل مغلطه نیست، اهل حرافی و هرزهگویی نیست، سخنانش برخاسته از دانش است نه شهوت کلام یا خودنمایی.
• سر و ته حرف خود را نمیداند. برای #خودنمایی دست به هر کاری میزند. در سخنان سفسطه مغلطه میکنند تا بیشتر دیده شود.
▪️دوم:
• آدم حسابی دیروز اهل #تخریب_دیگران و تهمت زدن به کسی نبود. او برای حذف رقیب توطئه چینی یا زیرآب زنی نمیکرد.
• امروز از هر توهین و تحقیر و تهمتی برای حذف دیگران حتی دوستان خود فرو گذار نمیکند و خود را با #سیاست و زیرک میداند.
▪️سوم:
• آدم حسابی دیروز #قانون_گرا بود اهل دور زدن قانون نبود. رشوه نمیداد و رشوه قبول نمیکرد. اهل پارتی بازی و رابطه سالاری نبود.
• امروز #قانون_گریزی و استفاده از تبصرهها برای رسیدن به منفعت شخصی با هر ابزاری دنبال میکند و در این راستا هم رشوه میگیرد و هم رشوه هم میدهد.
▪️چهارم:
• آدم حسابی دیروز حد و حدود خود را میدانست و در حد توان و #تخصص خود در مورد مسائل اظهار نظر میکرد.
• امروز در همه زمینهها #کارشناس و پای ثابت همه شبکههای تلویزیونی و رسانه گروهی و همیشه قیافیهی حق به جانب دارد.
▪️پنجم:
• آدم حسابی دیروز با بالادستیهایش تعارف نداشت اگر اشتباهی از میدید #تذکر میداد و اگر اقناع نمیشد از همکاری و همراهی با ایشان کناره میگرفت.
• امروز #شریک_دزد و رفیق قافله است و با تکان دادن سر و دست بر سینه گذاشتن رفتارش را تایید میکند وهمیشه همراه وهمدم بالا دستی های نالایق میباشند.
▪️ششم:
• آدم حسابی دیروز برای #اعتماد تار سبیل گرو می گذاشت وتا می گفت یک تار سبیل گرو نیازی به محکمه و قانون نبود.
• آدم حسابی امروز کلی #چک_بی_محل و سفته بازی و.... و سرانجام برداشتی زیرک مآبانه و با سیاست ازخود در جامعه عرضه میکند.
▪️هفتم:
• آدم حسابی دیروز به کسی که از او تعریف و تمجید میکرد با احتیاط نگاه می کرد و به کسانی که او را #نقد می کرد خوب گوش می داد و در صدد تلافی برنمی آمد.
• امروز لوح تقدیر و بنر رابرای #تشویق خود صحنه سازی می کند و تسویه حساب شخصی را حق مسلم خود می داند.
▪️هشتم:
• آدم حسابی دیروز وامدار فرد یا گروه خاصی نبود. تلاش می کرد کاستی هایش را با #عزت_نفس پر کند اما آزادگیش را در گرو نیازهایش نمی گذاشت.
• اما امروز برای رسیدن به جاه و #مقام وعده وعید می دهد. صرفاً در خدمت منافع گروه یا جناح خاصی بخاطر حفظ کرسی ریاست به فردو یا گروهی باج می دهد و در تصمیمات خود قدرت و اقتداری ندارد.
▪️نهم:
• آدم حسابی دیروز بر اساس باورهای راستینش در گروه، #حزب یا سازمانی وارد می شد. او اهل یافتن همفکرانش بود.
• اما امروز #نان_به_نرخ_روز خور است و هر فکر و حزبی در اوج باشد سوار موج برای رسیدن به امیالش با گروه وحزب هم فکر خواهد شد.
▪️دهم:
• آدم حسابی دیروز اهل #مدرک_گرایی نبود. او نداشتن عنوان دکتر و مهندس را کسرشأن نمی دانست و به دنبال خرید مدرک یا عنوان تقلبی نبود و یادگیری را یادگرفته بود.
• اما امروز برای پست و سمت و کسب مدرک از هیچ امری ابا ندارند دانشگاه نرفته لقب دکتر و مهندس پشت اسامی خود بکار می برند و نمی دانند که #امیرکبیر برای حذف القاب زمان خود خون داد.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✍️ #محمد_نجاتی
#فلانی_آدم_حسابی_است ؛ این عبارت در جوامع مختلف ویژگیهایی را در بر دارد. این عبارت را بسیار شنیده و اگر فرصتی بوده از گوینده پرسیدهام که بر اساس چه معیاری این قضاوت را داشته است. جوابها به یک یا چند ویژگی محدود بوده است که بعد از کنار هم گذاشتن و سادهسازی و پالایش آنها به موارد زیر رسیدهام. البته معاشرت من بیشتر در مجامع آموزشی و اجتماعی بوده است که در آن با مدیران دولتی و بیشتر مدیران آموزشی رفت و آمد داشتهام لذا شاید روایی این ویژگیها بیشتر دربارهی این گروهها با آدم حسابی های دیروز و امروز باشد:
▪️اول:
• آدم حسابی دیروز #حرف_حسابی میزند. اهل مغلطه نیست، اهل حرافی و هرزهگویی نیست، سخنانش برخاسته از دانش است نه شهوت کلام یا خودنمایی.
• سر و ته حرف خود را نمیداند. برای #خودنمایی دست به هر کاری میزند. در سخنان سفسطه مغلطه میکنند تا بیشتر دیده شود.
▪️دوم:
• آدم حسابی دیروز اهل #تخریب_دیگران و تهمت زدن به کسی نبود. او برای حذف رقیب توطئه چینی یا زیرآب زنی نمیکرد.
• امروز از هر توهین و تحقیر و تهمتی برای حذف دیگران حتی دوستان خود فرو گذار نمیکند و خود را با #سیاست و زیرک میداند.
▪️سوم:
• آدم حسابی دیروز #قانون_گرا بود اهل دور زدن قانون نبود. رشوه نمیداد و رشوه قبول نمیکرد. اهل پارتی بازی و رابطه سالاری نبود.
• امروز #قانون_گریزی و استفاده از تبصرهها برای رسیدن به منفعت شخصی با هر ابزاری دنبال میکند و در این راستا هم رشوه میگیرد و هم رشوه هم میدهد.
▪️چهارم:
• آدم حسابی دیروز حد و حدود خود را میدانست و در حد توان و #تخصص خود در مورد مسائل اظهار نظر میکرد.
• امروز در همه زمینهها #کارشناس و پای ثابت همه شبکههای تلویزیونی و رسانه گروهی و همیشه قیافیهی حق به جانب دارد.
▪️پنجم:
• آدم حسابی دیروز با بالادستیهایش تعارف نداشت اگر اشتباهی از میدید #تذکر میداد و اگر اقناع نمیشد از همکاری و همراهی با ایشان کناره میگرفت.
• امروز #شریک_دزد و رفیق قافله است و با تکان دادن سر و دست بر سینه گذاشتن رفتارش را تایید میکند وهمیشه همراه وهمدم بالا دستی های نالایق میباشند.
▪️ششم:
• آدم حسابی دیروز برای #اعتماد تار سبیل گرو می گذاشت وتا می گفت یک تار سبیل گرو نیازی به محکمه و قانون نبود.
• آدم حسابی امروز کلی #چک_بی_محل و سفته بازی و.... و سرانجام برداشتی زیرک مآبانه و با سیاست ازخود در جامعه عرضه میکند.
▪️هفتم:
• آدم حسابی دیروز به کسی که از او تعریف و تمجید میکرد با احتیاط نگاه می کرد و به کسانی که او را #نقد می کرد خوب گوش می داد و در صدد تلافی برنمی آمد.
• امروز لوح تقدیر و بنر رابرای #تشویق خود صحنه سازی می کند و تسویه حساب شخصی را حق مسلم خود می داند.
▪️هشتم:
• آدم حسابی دیروز وامدار فرد یا گروه خاصی نبود. تلاش می کرد کاستی هایش را با #عزت_نفس پر کند اما آزادگیش را در گرو نیازهایش نمی گذاشت.
• اما امروز برای رسیدن به جاه و #مقام وعده وعید می دهد. صرفاً در خدمت منافع گروه یا جناح خاصی بخاطر حفظ کرسی ریاست به فردو یا گروهی باج می دهد و در تصمیمات خود قدرت و اقتداری ندارد.
▪️نهم:
• آدم حسابی دیروز بر اساس باورهای راستینش در گروه، #حزب یا سازمانی وارد می شد. او اهل یافتن همفکرانش بود.
• اما امروز #نان_به_نرخ_روز خور است و هر فکر و حزبی در اوج باشد سوار موج برای رسیدن به امیالش با گروه وحزب هم فکر خواهد شد.
▪️دهم:
• آدم حسابی دیروز اهل #مدرک_گرایی نبود. او نداشتن عنوان دکتر و مهندس را کسرشأن نمی دانست و به دنبال خرید مدرک یا عنوان تقلبی نبود و یادگیری را یادگرفته بود.
• اما امروز برای پست و سمت و کسب مدرک از هیچ امری ابا ندارند دانشگاه نرفته لقب دکتر و مهندس پشت اسامی خود بکار می برند و نمی دانند که #امیرکبیر برای حذف القاب زمان خود خون داد.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
مدیران چهموقع و چقدر اجازه دارند دروغ بگویند!؟
✍ پاسخ: هیچ وقت
#دکتر_بهزاد_ابوالعلایی
▪️سوار هواپیمائی بودیم که بنا بود ما را به یزد ببرد. صبح بود و صرف صبحانه اجازه نمی داد که اغلب مسافران متوجه تغییر مسیر هواپیما شوند. چند دقیقه بعد #خلبان با آرامش و ملایمت برای ما توضیح داد که به دلیل وجود مشکلاتی در سیستم های ناوبری فرودگاه یزد، به تهران برمی گردیم و اطمینان داد که مشکل مربوط به فرودگاه است و ربطی به هواپیما ندارد.
▪️وقتی خلبان موضوع را توضیح داد یکی از مسافران که در ردیف جلوی من نشسته بود به همسفرش می گفت: "باور نکن، دروغ می گه، مشکل از هواپیماست! و من به اینکه چرا ما به گفته های مسئولین #اعتماد نداریم، آنها را باور نمی کنیم و این اندازه بدبین و شکاک هستیم فکر می کردم و غصه می خوردم.
▪️بلافاصله بعد از نشستن هواپیما در فرودگاه #مهرآباد، خلبان دوباره شروع به صحبت کرد و توضیح داد که مشکل مربوط به هواپیما بوده و او برای اینکه ما را نگران و مضطرب نکند دروغ مصلحت آمیز گفته است!
▪️من ضمن آنکه، ذوق و شوق مسافر محترمی که پیش بینی اش درست از آب درآمده بود را می دیدم به این موضوع هم فکر می کردم که اگر دوباره از یک خلبان بشنوم که مشکل برگشت به مبداء، به هواپیما ربطی ندارد و مربوط به بدی هوا یا شرایط #فرودگاه مقصد است، چرا و چقدر باید این حرف را باور کنم؟
▪️صداقت و شفافیت پایه اصلی اعتماد است و اعتماد المثنی ندارد. اگر کارکنان به مدیران اعتماد نداشته باشند ، کار سازمان و مدیران آن زار است. به نظرم ارزش های سازمان ، بویژه #صداقت و راستگوئی،به هیچ وجه قابل معامله و مصالحه نیست. اعتماد سخت به دست می آید و راحت از دست می رود.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✍ پاسخ: هیچ وقت
#دکتر_بهزاد_ابوالعلایی
▪️سوار هواپیمائی بودیم که بنا بود ما را به یزد ببرد. صبح بود و صرف صبحانه اجازه نمی داد که اغلب مسافران متوجه تغییر مسیر هواپیما شوند. چند دقیقه بعد #خلبان با آرامش و ملایمت برای ما توضیح داد که به دلیل وجود مشکلاتی در سیستم های ناوبری فرودگاه یزد، به تهران برمی گردیم و اطمینان داد که مشکل مربوط به فرودگاه است و ربطی به هواپیما ندارد.
▪️وقتی خلبان موضوع را توضیح داد یکی از مسافران که در ردیف جلوی من نشسته بود به همسفرش می گفت: "باور نکن، دروغ می گه، مشکل از هواپیماست! و من به اینکه چرا ما به گفته های مسئولین #اعتماد نداریم، آنها را باور نمی کنیم و این اندازه بدبین و شکاک هستیم فکر می کردم و غصه می خوردم.
▪️بلافاصله بعد از نشستن هواپیما در فرودگاه #مهرآباد، خلبان دوباره شروع به صحبت کرد و توضیح داد که مشکل مربوط به هواپیما بوده و او برای اینکه ما را نگران و مضطرب نکند دروغ مصلحت آمیز گفته است!
▪️من ضمن آنکه، ذوق و شوق مسافر محترمی که پیش بینی اش درست از آب درآمده بود را می دیدم به این موضوع هم فکر می کردم که اگر دوباره از یک خلبان بشنوم که مشکل برگشت به مبداء، به هواپیما ربطی ندارد و مربوط به بدی هوا یا شرایط #فرودگاه مقصد است، چرا و چقدر باید این حرف را باور کنم؟
▪️صداقت و شفافیت پایه اصلی اعتماد است و اعتماد المثنی ندارد. اگر کارکنان به مدیران اعتماد نداشته باشند ، کار سازمان و مدیران آن زار است. به نظرم ارزش های سازمان ، بویژه #صداقت و راستگوئی،به هیچ وجه قابل معامله و مصالحه نیست. اعتماد سخت به دست می آید و راحت از دست می رود.
#تجربه_نگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar