This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ده شهر پر بازدید جهان
پ.ن:واقعا برای ایران متاسفم که دورو بریاش به کجا رسیدن خودش با اینهمه زیبایی کجاس
همه چی ام فیلتر.
@mmoltames
پ.ن:واقعا برای ایران متاسفم که دورو بریاش به کجا رسیدن خودش با اینهمه زیبایی کجاس
همه چی ام فیلتر.
@mmoltames
کشف ژنهای لاغری:
بله! از نظر علمی هم تایید شد که برخی موهبت ژنتیکی لاغر بودن را دارند!
در پژوهشی که توسط محققان دانشگاههای اسکس و اینجلیا راسکین در بریتانیا انجام شد، ۳۸ داوطلب در رده سنی ۲۳ تا ۴۰ سال مورد آزمایش قرار گرفتند.
این افراد به دو گروه تقسیم شدند:
گروه کنترل و گروهی که تحت تمرینات ورزشی قرار گرفتند.
اعضای گروه تمرینات ورزشی به مدت هشت هفته و هر هفته سه بار در بازههای زمانی ۲۰ تا ۳۰ دقیقه دویدن شرکت کردند. محققان با هدف بررسی تفاوتهای ژنتیکی در روند کاهش وزن، این افراد را مورد آزمایش قرار دادند.
بر اساس فرضیه اولیه، پژوهشگران انتظار داشتند که پس از هشت هفته تمرینات استقامتی، کاهش وزن در تمامی شرکتکنندگان مشاهده شود، اما پیشبینی کردند که میزان کاهش وزن در افراد متفاوت خواهد بود و این تفاوتها میتواند تا حدی ناشی از تفاوتهای ژنتیکی باشد.
همانطور که انتظار میرفت، افرادی که تحت تمرینات ورزشی قرار داشتند، وزن کم کردند.
با این حال، میزان کاهش وزن بین افراد بسیار متفاوت بود و این تفاوت تنها نمیتوانست به تفاوت در میزان تمرینات نسبت داده شود.
شناسایی ژنهای تأثیرگذار بر کاهش وزن
پژوهشگران با انجام آزمایشات DNA موفق به شناسایی متغیرهای ژنتیکیای شدند که در افرادی که بیشترین کاهش وزن را تجربه کردند، بیشتر وجود داشتند. آنها ۱۴ ژن خاص را شناسایی کردند که مستقیماً با کاهش وزن بیشتر مرتبط بودند. افرادی که بیشترین تعداد این ژنها را داشتند، به طور متوسط ۵ کیلوگرم وزن از دست دادند، در حالی که افرادی که تعداد کمتری از این ژنها را داشتند یا اصلاً در طی برنامه وزن از دست ندارند، به طور متوسط ۲ کیلوگرم کمتر لاغر شدند.
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
یکی از ژنهای کلیدی که توسط محققان شناسایی شد، ژن PPARGC1A بود که مسئول تولید پروتئین PGC-1-a است.
این پروتئین در سلولهای بدن نقش مهمی در مدیریت انرژی ایفا میکند و در افرادی که بیشترین کاهش وزن را پیدا کردند، به میزان بیشتری وجود داشت.
تحلیلها نشان داد که ترکیب متغیرهای ژنتیکی و تمرینات ورزشی میتواند تا ۶۲ درصد از تفاوت در میزان کاهش وزن در گروه ورزش را توضیح دهد.
نتایج این تحقیق و سایر مطالعات مشابه نشان میدهد که تلاش برای دستیابی به وزن سالم و حفظ آن برای هر فرد متفاوت است و ممکن است نیاز به رویکردهای شخصیسازیشده داشته باشد.
با این حال، محققان تأکید کردند که ژنتیک تنها یک عامل از مجموعه عوامل تأثیرگذار بر کاهش وزن است و بدون تلاش و تغییر در سبک زندگی، حتی بهترین ژنها نیز نمیتوانند به تنهایی مؤثر باشند.
برای مدیریت وزن، همچنان نیاز به تلاش و انجام تمرینات ورزشی منظم و پیروی از رژیم غذایی مناسب وجود دارد.
یکی از یافتههای جالب این پژوهش، ارتباط برخی از ژنهای شناساییشده با هوش و سلامت روان است. پنج مورد از ژنهای شناساییشده در این تحقیق نه تنها با کاهش وزن، بلکه با هوش و سلامت روان، از جمله افسردگی، مرتبط هستند.
مطالعات نشان میدهند که ارتباط پیچیدهای بین افسردگی و چاقی وجود دارد و عوامل ژنتیکی میتوانند در هر دو نقش داشته باشند.
این یافته نشان میدهد که ممکن است دلایل زیستی مشترکی در ارتباط بین چاقی و اختلالات روانی مانند افسردگی وجود داشته باشد.
با وجود تأثیر ژنتیک بر کاهش وزن، پژوهشگران تأکید دارند که تغییرات سبک زندگی همچنان نقش اساسی در این روند دارند.
این تحقیق نشان داد که ژنها میتوانند نقشی کلیدی در نحوه واکنش بدن به تمرینات ورزشی و کاهش وزن داشته باشند.
با این حال، بدون تغییرات در سبک زندگی و انجام تمرینات ورزشی منظم، تأثیر این ژنها بهطور کامل نمایان نمیشود.
به علاوه، ارتباط بین ژنها و سلامت روان نیز نشان میدهد که ممکن است رابطهای پیچیدهتر بین کاهش وزن، سلامت جسمی و روانی وجود داشته باشد که نیازمند پژوهشهای بیشتر است.
ترجمه:وبسایت یک پزشک
@mmoltames
بله! از نظر علمی هم تایید شد که برخی موهبت ژنتیکی لاغر بودن را دارند!
در پژوهشی که توسط محققان دانشگاههای اسکس و اینجلیا راسکین در بریتانیا انجام شد، ۳۸ داوطلب در رده سنی ۲۳ تا ۴۰ سال مورد آزمایش قرار گرفتند.
این افراد به دو گروه تقسیم شدند:
گروه کنترل و گروهی که تحت تمرینات ورزشی قرار گرفتند.
اعضای گروه تمرینات ورزشی به مدت هشت هفته و هر هفته سه بار در بازههای زمانی ۲۰ تا ۳۰ دقیقه دویدن شرکت کردند. محققان با هدف بررسی تفاوتهای ژنتیکی در روند کاهش وزن، این افراد را مورد آزمایش قرار دادند.
بر اساس فرضیه اولیه، پژوهشگران انتظار داشتند که پس از هشت هفته تمرینات استقامتی، کاهش وزن در تمامی شرکتکنندگان مشاهده شود، اما پیشبینی کردند که میزان کاهش وزن در افراد متفاوت خواهد بود و این تفاوتها میتواند تا حدی ناشی از تفاوتهای ژنتیکی باشد.
همانطور که انتظار میرفت، افرادی که تحت تمرینات ورزشی قرار داشتند، وزن کم کردند.
با این حال، میزان کاهش وزن بین افراد بسیار متفاوت بود و این تفاوت تنها نمیتوانست به تفاوت در میزان تمرینات نسبت داده شود.
شناسایی ژنهای تأثیرگذار بر کاهش وزن
پژوهشگران با انجام آزمایشات DNA موفق به شناسایی متغیرهای ژنتیکیای شدند که در افرادی که بیشترین کاهش وزن را تجربه کردند، بیشتر وجود داشتند. آنها ۱۴ ژن خاص را شناسایی کردند که مستقیماً با کاهش وزن بیشتر مرتبط بودند. افرادی که بیشترین تعداد این ژنها را داشتند، به طور متوسط ۵ کیلوگرم وزن از دست دادند، در حالی که افرادی که تعداد کمتری از این ژنها را داشتند یا اصلاً در طی برنامه وزن از دست ندارند، به طور متوسط ۲ کیلوگرم کمتر لاغر شدند.
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
یکی از ژنهای کلیدی که توسط محققان شناسایی شد، ژن PPARGC1A بود که مسئول تولید پروتئین PGC-1-a است.
این پروتئین در سلولهای بدن نقش مهمی در مدیریت انرژی ایفا میکند و در افرادی که بیشترین کاهش وزن را پیدا کردند، به میزان بیشتری وجود داشت.
تحلیلها نشان داد که ترکیب متغیرهای ژنتیکی و تمرینات ورزشی میتواند تا ۶۲ درصد از تفاوت در میزان کاهش وزن در گروه ورزش را توضیح دهد.
نتایج این تحقیق و سایر مطالعات مشابه نشان میدهد که تلاش برای دستیابی به وزن سالم و حفظ آن برای هر فرد متفاوت است و ممکن است نیاز به رویکردهای شخصیسازیشده داشته باشد.
با این حال، محققان تأکید کردند که ژنتیک تنها یک عامل از مجموعه عوامل تأثیرگذار بر کاهش وزن است و بدون تلاش و تغییر در سبک زندگی، حتی بهترین ژنها نیز نمیتوانند به تنهایی مؤثر باشند.
برای مدیریت وزن، همچنان نیاز به تلاش و انجام تمرینات ورزشی منظم و پیروی از رژیم غذایی مناسب وجود دارد.
یکی از یافتههای جالب این پژوهش، ارتباط برخی از ژنهای شناساییشده با هوش و سلامت روان است. پنج مورد از ژنهای شناساییشده در این تحقیق نه تنها با کاهش وزن، بلکه با هوش و سلامت روان، از جمله افسردگی، مرتبط هستند.
مطالعات نشان میدهند که ارتباط پیچیدهای بین افسردگی و چاقی وجود دارد و عوامل ژنتیکی میتوانند در هر دو نقش داشته باشند.
این یافته نشان میدهد که ممکن است دلایل زیستی مشترکی در ارتباط بین چاقی و اختلالات روانی مانند افسردگی وجود داشته باشد.
با وجود تأثیر ژنتیک بر کاهش وزن، پژوهشگران تأکید دارند که تغییرات سبک زندگی همچنان نقش اساسی در این روند دارند.
این تحقیق نشان داد که ژنها میتوانند نقشی کلیدی در نحوه واکنش بدن به تمرینات ورزشی و کاهش وزن داشته باشند.
با این حال، بدون تغییرات در سبک زندگی و انجام تمرینات ورزشی منظم، تأثیر این ژنها بهطور کامل نمایان نمیشود.
به علاوه، ارتباط بین ژنها و سلامت روان نیز نشان میدهد که ممکن است رابطهای پیچیدهتر بین کاهش وزن، سلامت جسمی و روانی وجود داشته باشد که نیازمند پژوهشهای بیشتر است.
ترجمه:وبسایت یک پزشک
@mmoltames
Forwarded from اندیشه ناب
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کاش بخت واقبال این بچه انقد بلند باشه که خانوادش محتاجش بشن
دلم کباب شد😭
دلم کباب شد😭
طبقه بالای دفتر یکی از دوستانم یک مرکز ترک اعتیاد هست.
هربار که میروم به دوستم سر بزنم، یکی را توی پلهها، آسانسور، جلوی در، توی پاگرد میبینم. اغلب سربهزیر و درخود فرورفتهاند.
تو را که میبینند، خودشان را کنار میکشند، جلوی در اگر باشید در را برایت نگه میدارند، جلوی آسانسور میایستند تا اول تو سوار یا پیاده شوی، و معمولا وانمود میکنند سرشان به گوشی گرم است، در سکوت.
چند روز پیش جلوی ساختمان زنگ زدم، تا در را از بالا برایم بزنند، یکیشان در را باز کرد و خواست بیاید بیرون. یک قدم رفتم عقب. گفت: "نترس"
لبخند زدم: "نترسیدم"
گفت: "مرسی"
و با من برگشت توی ساختمان: "یه چیزی جا گذاشتم" لبخند زد.
با هم رفتیم توی آسانسور و سربهزیر ایستادیم. تیشرت سفید پوشیده بود، با شلوار جین خسته.
سینهاش وقت نفس کشیدن، غمانگیز صدا میداد.
وقت پیاده شدن گفتم:
"موفق باشی." و به طبقه بالا اشاره کردم.
زد روی سینهاش و گفت: "داداش..."
خندیدیم.
و راستش دلم گرفت.
از اینکه خودشان را بدهکار، در حاشیه، نفر دومِ سوار و پیاده شدنها، رسوا و ترسیدنی میبینند دلم گرفت.
من آدم معتقدی نیستم، ولی یک نذر دارم.
نذر دارم یک روز برای این مرکز یک ظرف بزرگ میوهی پوستکنده و خردشده ببرم.
میخواهم خلعت ببرم برای کسانی که در مسیر بازگشت از جهنم گلویشان خشک شده.
راستش میفهمم که بعضی از ما از بعضی از آنها آسیب دیدهایم، ولی لطفا اگر خواستند برگردند آغوش باشید، نه دیوار.
این روزها همهی آدمها بیپناه و طفلکیاند، هرکس به نوعی.
#سودابه_فرضی_پور
@mmoltames
هربار که میروم به دوستم سر بزنم، یکی را توی پلهها، آسانسور، جلوی در، توی پاگرد میبینم. اغلب سربهزیر و درخود فرورفتهاند.
تو را که میبینند، خودشان را کنار میکشند، جلوی در اگر باشید در را برایت نگه میدارند، جلوی آسانسور میایستند تا اول تو سوار یا پیاده شوی، و معمولا وانمود میکنند سرشان به گوشی گرم است، در سکوت.
چند روز پیش جلوی ساختمان زنگ زدم، تا در را از بالا برایم بزنند، یکیشان در را باز کرد و خواست بیاید بیرون. یک قدم رفتم عقب. گفت: "نترس"
لبخند زدم: "نترسیدم"
گفت: "مرسی"
و با من برگشت توی ساختمان: "یه چیزی جا گذاشتم" لبخند زد.
با هم رفتیم توی آسانسور و سربهزیر ایستادیم. تیشرت سفید پوشیده بود، با شلوار جین خسته.
سینهاش وقت نفس کشیدن، غمانگیز صدا میداد.
وقت پیاده شدن گفتم:
"موفق باشی." و به طبقه بالا اشاره کردم.
زد روی سینهاش و گفت: "داداش..."
خندیدیم.
و راستش دلم گرفت.
از اینکه خودشان را بدهکار، در حاشیه، نفر دومِ سوار و پیاده شدنها، رسوا و ترسیدنی میبینند دلم گرفت.
من آدم معتقدی نیستم، ولی یک نذر دارم.
نذر دارم یک روز برای این مرکز یک ظرف بزرگ میوهی پوستکنده و خردشده ببرم.
میخواهم خلعت ببرم برای کسانی که در مسیر بازگشت از جهنم گلویشان خشک شده.
راستش میفهمم که بعضی از ما از بعضی از آنها آسیب دیدهایم، ولی لطفا اگر خواستند برگردند آغوش باشید، نه دیوار.
این روزها همهی آدمها بیپناه و طفلکیاند، هرکس به نوعی.
#سودابه_فرضی_پور
@mmoltames
التماس تفکر
طبقه بالای دفتر یکی از دوستانم یک مرکز ترک اعتیاد هست. هربار که میروم به دوستم سر بزنم، یکی را توی پلهها، آسانسور، جلوی در، توی پاگرد میبینم. اغلب سربهزیر و درخود فرورفتهاند. تو را که میبینند، خودشان را کنار میکشند، جلوی در اگر باشید در را برایت…
پیام یکی از شما عزیزان بعد خوندن مطلب بالا 🥹🥹🥹🥹🥹🥹
فلسفه «هارا هاچی بو»: چگونه خوردن تا ۸۰٪ ظرفیت شکم میتواند به سلامت کمک کند
غذاهای ژاپنی معمولاً سالم هستند، اما برای داشتن تغذیه سالم تنها نوع غذا مهم نیست. در بسیاری از کشورها، از جمله آمریکا، مردم با این توصیه بزرگ میشوند که «بشقاب خود را تمیز کن» یعنی هر چیزی که در هنگام غذا برایشان سرو میشود را باید تا آخر بخورند.
باقی گذاشتن غذا در بشقاب بهعنوان رفتاری ناپسند، ناسپاسی یا بیادبی تلقی میشد و این عادت بهگونهای در افراد نهادینه شده است.
اما کودکان ژاپنی با فلسفهای کاملاً متفاوت تربیت میشوند؛ به آنها یاد داده میشود که قبل از سیری کامل از خوردن دست بکشند.
این روش به نام «هارا هاچی بو» (Hara Hachi Bu) شناخته میشود که به معنای «۸۰ درصد سیری» است.
دست برداشتن از غذا خوردن زمانی که ۸۰٪ سیر شدهاید
عبارت «هارا هاچی بو» بهطور مستقیم به معنای «شکم تا ۸۰٪ پر» ترجمه میشود، و دقیقاً همان چیزی که به نظر میرسد را میگوید:
یعنی وقتی که احساس میکنید شکمتان ۸۰٪ پر شده است، خوردن را متوقف کنید. «آساکو مییاشیتا» متخصص تغذیه (RDN) که در ژاپن بزرگ شده و در نیویورک فعالیت میکند، میگوید که این عبارت از کتاب ۳۰۰ سالهای به نام «یوجوکون: درسهای زندگی از سامورایی» اثر فیلسوف و گیاهشناس ژاپنی اِکیکِن کایبارا آمده است.
این کتاب توصیه میکند که به بدن خود گوش کنید. نویسنده این کتاب تا ۸۳ سالگی زندگی کرد؛ در زمانی که امید به زندگی در ژاپن تنها ۵۰ سال بود، این سن بسیار طولانی محسوب میشد.
امروزه در اوکیناوا، در ژاپن، جایی که «هارا هاچی بو» همچنان یک فلسفه رایج است، مردم از طولانیترین عمرها در جهان برخوردارند.
اما آیا خوردن تا ۸۰٪ سیری واقعاً میتواند به افزایش طول عمر کمک کند؟
بله، این امکان وجود دارد. یکی از دلایل ممکن، محدودیت کالری است. به گفته «دان بوتنر»، پژوهشگر طول عمر، مردم اوکیناوا بهطور میانگین روزانه حدود ۱۹۰۰ کالری مصرف میکنند
. این میزان را با آمریکاییها مقایسه کنید که بهطور میانگین روزانه بیش از ۳۵۰۰ کالری مصرف میکنند. تحقیقات نشان دادهاند که محدودیت کالری در چندین گونه از حیوانات باعث افزایش طول عمر میشود و همچنین در انسانهای سالم نیز روند پیری را کند میکند. بنابراین، پر نکردن کامل معده ممکن است به افزایش طول عمر کمک کند.
تأثیر هارا هاچی بو بر تغذیه ذهنآگاهانه
یکی دیگر از مزایای خوردن تا ۸۰٪ سیری این است که شما را مجبور میکند به احساسی که در حین غذا خوردن دارید دقت کنید و این ممکن است به سلامت جسمی بهتر منجر شود.
طبق پژوهشی از دانشگاه هاروارد، خوردن بیدقت یا حواسپرت (برعکس خوردن ذهنآگاهانه) با اضطراب، پرخوری و افزایش وزن مرتبط است.
«هارا هاچی بو یک رژیم غذایی نیست، بلکه یک سبک زندگی است که میتواند به یک رویکرد پایدار برای تغذیه کمک کند»
به گفته «کوکا وب» متخصص تغذیه (RN). «این روش خوردن ذهنآگاهانه و کنترل مقدار وعده غذایی را تشویق میکند، بدون اینکه نیاز یبه شمارش دقیق کالری یا حذف گروههای غذایی خاص باشد.»
بررسیهای پژوهشی نشان داده است که تغذیه ذهنآگاهانه سرعت غذا خوردن افراد را کاهش میدهد و تشخیص افراد از زمانی که سیر شدهاند را بهبود میبخشد. همچنین، این روش میتواند به کاهش خوردن هیجانی و ولعهای غذایی کمک کند.
پرخوری نه تنها باعث افزایش وزن میشود، بلکه میتواند به هم ریختگی در تنظیم اشتها، افزایش خطر ابتلا به برخی بیماریها، مشکلات معده مانند حالت تهوع، گاز و نفخ منجر شود و حتی ممکن است عملکرد مغز را مختل کند.
اگر شما وقتی که ۸۰٪ احساس سیری دارید غذا خوردن را متوقف کنید، احتمال پرخوری بسیار کمتر میشود.
خوردن تا ۸۰٪ حس سیری مترادف با «تا زمانی که گرسنه نیستید غذا بخورید» است.
«وقتی درباره کلمه «سیری» فکر میکنیم، اغلب آن را مانند پر کردن یک فنجان یا اشغال تمام فضا میبینیم» دکتر آلبرس میگوید. «اما سیری که ما در معده خود احساس میکنیم، اغلب به معنای پرشدگی بیش از حد است. اما «رضایت» چیزی متفاوت است. رضایت به معنای برآورده کردن یک نیاز است.»
به گفته بوتنر: «بین زمانی که یک آمریکایی میگوید «من سیرم» و زمانی که یک اوکیناوایی میگوید «دیگر گرسنه نیستم» تفاوت زیادی در مقدار کالری وجود دارد.»
فلسفه «هارا هاچی بو» را امتحان کنید و ببینید چه احساسی خواهید داشت. مطمئناً به ضررتان نخواهد بود.
یک پزشک
@mmoltames
غذاهای ژاپنی معمولاً سالم هستند، اما برای داشتن تغذیه سالم تنها نوع غذا مهم نیست. در بسیاری از کشورها، از جمله آمریکا، مردم با این توصیه بزرگ میشوند که «بشقاب خود را تمیز کن» یعنی هر چیزی که در هنگام غذا برایشان سرو میشود را باید تا آخر بخورند.
باقی گذاشتن غذا در بشقاب بهعنوان رفتاری ناپسند، ناسپاسی یا بیادبی تلقی میشد و این عادت بهگونهای در افراد نهادینه شده است.
اما کودکان ژاپنی با فلسفهای کاملاً متفاوت تربیت میشوند؛ به آنها یاد داده میشود که قبل از سیری کامل از خوردن دست بکشند.
این روش به نام «هارا هاچی بو» (Hara Hachi Bu) شناخته میشود که به معنای «۸۰ درصد سیری» است.
دست برداشتن از غذا خوردن زمانی که ۸۰٪ سیر شدهاید
عبارت «هارا هاچی بو» بهطور مستقیم به معنای «شکم تا ۸۰٪ پر» ترجمه میشود، و دقیقاً همان چیزی که به نظر میرسد را میگوید:
یعنی وقتی که احساس میکنید شکمتان ۸۰٪ پر شده است، خوردن را متوقف کنید. «آساکو مییاشیتا» متخصص تغذیه (RDN) که در ژاپن بزرگ شده و در نیویورک فعالیت میکند، میگوید که این عبارت از کتاب ۳۰۰ سالهای به نام «یوجوکون: درسهای زندگی از سامورایی» اثر فیلسوف و گیاهشناس ژاپنی اِکیکِن کایبارا آمده است.
این کتاب توصیه میکند که به بدن خود گوش کنید. نویسنده این کتاب تا ۸۳ سالگی زندگی کرد؛ در زمانی که امید به زندگی در ژاپن تنها ۵۰ سال بود، این سن بسیار طولانی محسوب میشد.
امروزه در اوکیناوا، در ژاپن، جایی که «هارا هاچی بو» همچنان یک فلسفه رایج است، مردم از طولانیترین عمرها در جهان برخوردارند.
اما آیا خوردن تا ۸۰٪ سیری واقعاً میتواند به افزایش طول عمر کمک کند؟
بله، این امکان وجود دارد. یکی از دلایل ممکن، محدودیت کالری است. به گفته «دان بوتنر»، پژوهشگر طول عمر، مردم اوکیناوا بهطور میانگین روزانه حدود ۱۹۰۰ کالری مصرف میکنند
. این میزان را با آمریکاییها مقایسه کنید که بهطور میانگین روزانه بیش از ۳۵۰۰ کالری مصرف میکنند. تحقیقات نشان دادهاند که محدودیت کالری در چندین گونه از حیوانات باعث افزایش طول عمر میشود و همچنین در انسانهای سالم نیز روند پیری را کند میکند. بنابراین، پر نکردن کامل معده ممکن است به افزایش طول عمر کمک کند.
تأثیر هارا هاچی بو بر تغذیه ذهنآگاهانه
یکی دیگر از مزایای خوردن تا ۸۰٪ سیری این است که شما را مجبور میکند به احساسی که در حین غذا خوردن دارید دقت کنید و این ممکن است به سلامت جسمی بهتر منجر شود.
طبق پژوهشی از دانشگاه هاروارد، خوردن بیدقت یا حواسپرت (برعکس خوردن ذهنآگاهانه) با اضطراب، پرخوری و افزایش وزن مرتبط است.
«هارا هاچی بو یک رژیم غذایی نیست، بلکه یک سبک زندگی است که میتواند به یک رویکرد پایدار برای تغذیه کمک کند»
به گفته «کوکا وب» متخصص تغذیه (RN). «این روش خوردن ذهنآگاهانه و کنترل مقدار وعده غذایی را تشویق میکند، بدون اینکه نیاز یبه شمارش دقیق کالری یا حذف گروههای غذایی خاص باشد.»
بررسیهای پژوهشی نشان داده است که تغذیه ذهنآگاهانه سرعت غذا خوردن افراد را کاهش میدهد و تشخیص افراد از زمانی که سیر شدهاند را بهبود میبخشد. همچنین، این روش میتواند به کاهش خوردن هیجانی و ولعهای غذایی کمک کند.
پرخوری نه تنها باعث افزایش وزن میشود، بلکه میتواند به هم ریختگی در تنظیم اشتها، افزایش خطر ابتلا به برخی بیماریها، مشکلات معده مانند حالت تهوع، گاز و نفخ منجر شود و حتی ممکن است عملکرد مغز را مختل کند.
اگر شما وقتی که ۸۰٪ احساس سیری دارید غذا خوردن را متوقف کنید، احتمال پرخوری بسیار کمتر میشود.
خوردن تا ۸۰٪ حس سیری مترادف با «تا زمانی که گرسنه نیستید غذا بخورید» است.
«وقتی درباره کلمه «سیری» فکر میکنیم، اغلب آن را مانند پر کردن یک فنجان یا اشغال تمام فضا میبینیم» دکتر آلبرس میگوید. «اما سیری که ما در معده خود احساس میکنیم، اغلب به معنای پرشدگی بیش از حد است. اما «رضایت» چیزی متفاوت است. رضایت به معنای برآورده کردن یک نیاز است.»
به گفته بوتنر: «بین زمانی که یک آمریکایی میگوید «من سیرم» و زمانی که یک اوکیناوایی میگوید «دیگر گرسنه نیستم» تفاوت زیادی در مقدار کالری وجود دارد.»
فلسفه «هارا هاچی بو» را امتحان کنید و ببینید چه احساسی خواهید داشت. مطمئناً به ضررتان نخواهد بود.
یک پزشک
@mmoltames
چرا در ایران مدرسه جای خوبی نیست؟
تقریبا هیچ بچهای نیست که از مدرسه رفتن لذت ببرد، آنها در سنی که پر از انرژی هستند، مجبورند، ساعتها پشت میز بنشینند، ساکت باشند و به حوصلهسربرترین حرفهای دنیا گوش بدهند.
ما در مدرسهای که ماشین حساب هم ممنوع بود، در حال مصنوعی آموزش دیدن برای عصر دیجیتال بودیم و معلمهای ما هیچ درکی از وضعیت جهان در آینده نداشتند.
در مدرسه، شبیه به یک اداره، پشت میز مینشستیم و اطاعت از ارباب را تمرین میکردیم. مدرسه نمیخواست که ما نوازنده، نقاش یا کارآفرین شویم؛ فقط میخواست در آینده کارمندهای مطیعی باشیم.
در مدرسه، کمک کردن به دیگران، اسمش تقلب بود و بابت آن جریمه میشدیم. آن جا حرص میخوردیم که نمره خودمان را بیتوجه به وضعیت دیگران، حداکثر کنیم، تا در بزرگسالی همین کار را با حساب بانکیمان تکرار کنیم.
کسی که در هنر و ورزش استعداد داشت، اما از ریاضی خوشش نمیآمد، شاگرد تنبل کلاس بود! مهم نبود نبوغش در نقاشی یا موسیقی چقدر باشد.
سوالهای مدرسه، یک جواب مشخص داشتند و هر جوابی غیر از آن، غلط بود.
در حالی که چالش اصلی دنیای امروز، پیدا کردن جوابهای جدید و حتی طرح سوالهای جدید است.
وقتی بزرگ شدیم، سوالمان این بود که از چه طریق میتوانیم برای خرید خانه تامین مالی کنیم
بهطوری که کمترین هزینه مالی را داشته باشد.
در مدرسه چه چیزی یاد گرفته بودیم؟
اتحاد مزدوج و میتوکندری و قانون کیرشهف که به هیچ دردی نخوردند.
درس ادبیات به جای این که ما را شیفته سعدی و بیدل دهلوی کند، با متونی که حتی ارزش ادبی هم نداشتند، ما را از شعر و داستان متنفر کرد و باعث شد سرانه مطالعه به زیر صفر سقوط کند!
تجربه کشورهایی مثل فنلاند نشان داده که آموزش میتواند کاربردی، مفرح، فراگیر و خلاق باشد.
پوریا بختیاری
@mmoltames
تقریبا هیچ بچهای نیست که از مدرسه رفتن لذت ببرد، آنها در سنی که پر از انرژی هستند، مجبورند، ساعتها پشت میز بنشینند، ساکت باشند و به حوصلهسربرترین حرفهای دنیا گوش بدهند.
ما در مدرسهای که ماشین حساب هم ممنوع بود، در حال مصنوعی آموزش دیدن برای عصر دیجیتال بودیم و معلمهای ما هیچ درکی از وضعیت جهان در آینده نداشتند.
در مدرسه، شبیه به یک اداره، پشت میز مینشستیم و اطاعت از ارباب را تمرین میکردیم. مدرسه نمیخواست که ما نوازنده، نقاش یا کارآفرین شویم؛ فقط میخواست در آینده کارمندهای مطیعی باشیم.
در مدرسه، کمک کردن به دیگران، اسمش تقلب بود و بابت آن جریمه میشدیم. آن جا حرص میخوردیم که نمره خودمان را بیتوجه به وضعیت دیگران، حداکثر کنیم، تا در بزرگسالی همین کار را با حساب بانکیمان تکرار کنیم.
کسی که در هنر و ورزش استعداد داشت، اما از ریاضی خوشش نمیآمد، شاگرد تنبل کلاس بود! مهم نبود نبوغش در نقاشی یا موسیقی چقدر باشد.
سوالهای مدرسه، یک جواب مشخص داشتند و هر جوابی غیر از آن، غلط بود.
در حالی که چالش اصلی دنیای امروز، پیدا کردن جوابهای جدید و حتی طرح سوالهای جدید است.
وقتی بزرگ شدیم، سوالمان این بود که از چه طریق میتوانیم برای خرید خانه تامین مالی کنیم
بهطوری که کمترین هزینه مالی را داشته باشد.
در مدرسه چه چیزی یاد گرفته بودیم؟
اتحاد مزدوج و میتوکندری و قانون کیرشهف که به هیچ دردی نخوردند.
درس ادبیات به جای این که ما را شیفته سعدی و بیدل دهلوی کند، با متونی که حتی ارزش ادبی هم نداشتند، ما را از شعر و داستان متنفر کرد و باعث شد سرانه مطالعه به زیر صفر سقوط کند!
تجربه کشورهایی مثل فنلاند نشان داده که آموزش میتواند کاربردی، مفرح، فراگیر و خلاق باشد.
پوریا بختیاری
@mmoltames
اینروزها بسیار به دوستم فکر میکنم. دوستم که در ۱۶ سالگی با آقایی ۲۶ ساله ازدواج کرد.
و حالا در ۴۵ سالگی به خودش آمده، دیده چقدر شکاف است بین او و همسرش
حالا که بچهها ازدواج کردهاند، حالا که بازنشسته شدهاند و با هم وقت بیشتری میگذرانند.
حالا میبیند زبان مشترکی ندارد با همسرش. چند وقت پیش به من گفت که دنبال سهم خود از عشق است. و صراحتا پرسید:
«پس من کی باید عشق را بفهمم؟»
حمید سلیمی مینویسد:
«گرچه دیر، اما گمانم دیگر آموختهام کسی را دوست داشتن، یعنی از آرامشِ او مراقبت کردن.»
و در ادامه تعبیر عشق را از زبان دیگران میآورد که:
«چنان که آقای دوباتن میگوید:
"عشق یک روند طولانی است و زیاد ربطی به شوق اولین ملاقات ندارد، یک پروسه دائمی از یادگیری مهارتهاست."
و چنان که حسین پناهی میگوید اغلب ما برای عشق آماده نیستیم. »
و چنان که جان تنهای من و مردم اطرافم میگوید ما شفابخشی محبت را از یاد بردهایم، و تاریکی را برگزیدهایم به جای زیستن در گرمای خواستنی خورشید.»
او ادامه میدهد که:
«آموختهام کسی را دوستداشتن، یعنی پناهش بودن، و به او پناهبردن. همین...»
در این فکرم که آیا در گذر این همه سال، دوست من عشق را نیافته؟
عاشقانه در آغوش یار، پناه نگرفته؟ یا اینکه اندکاندک تازگی حس عشق و حمایت یارش دچار عدم مراقبت شده و خشک شده نهال عشق؟!
میگوید:
«دنبال سهمم از عشق هستم.» و متارکه کرد. بعدتر که دیدمش، در شوک بود که چه بر سر من و روزگارم آمد و چه راحت ریسمان اینهمه سال زندگی، پاره شد. پوسیده و نخنما بود انگار...
و بعدتر باز دیدمش. نپرسیدم سهمش را یافته یا نه؟ نپرسیدم. ولی او گفت:
ما بلد نبودیم زندگی را و عشق را؛ باید بلدش باشی...
محبوبه احمدی
@mmoltames
و حالا در ۴۵ سالگی به خودش آمده، دیده چقدر شکاف است بین او و همسرش
حالا که بچهها ازدواج کردهاند، حالا که بازنشسته شدهاند و با هم وقت بیشتری میگذرانند.
حالا میبیند زبان مشترکی ندارد با همسرش. چند وقت پیش به من گفت که دنبال سهم خود از عشق است. و صراحتا پرسید:
«پس من کی باید عشق را بفهمم؟»
حمید سلیمی مینویسد:
«گرچه دیر، اما گمانم دیگر آموختهام کسی را دوست داشتن، یعنی از آرامشِ او مراقبت کردن.»
و در ادامه تعبیر عشق را از زبان دیگران میآورد که:
«چنان که آقای دوباتن میگوید:
"عشق یک روند طولانی است و زیاد ربطی به شوق اولین ملاقات ندارد، یک پروسه دائمی از یادگیری مهارتهاست."
و چنان که حسین پناهی میگوید اغلب ما برای عشق آماده نیستیم. »
و چنان که جان تنهای من و مردم اطرافم میگوید ما شفابخشی محبت را از یاد بردهایم، و تاریکی را برگزیدهایم به جای زیستن در گرمای خواستنی خورشید.»
او ادامه میدهد که:
«آموختهام کسی را دوستداشتن، یعنی پناهش بودن، و به او پناهبردن. همین...»
در این فکرم که آیا در گذر این همه سال، دوست من عشق را نیافته؟
عاشقانه در آغوش یار، پناه نگرفته؟ یا اینکه اندکاندک تازگی حس عشق و حمایت یارش دچار عدم مراقبت شده و خشک شده نهال عشق؟!
میگوید:
«دنبال سهمم از عشق هستم.» و متارکه کرد. بعدتر که دیدمش، در شوک بود که چه بر سر من و روزگارم آمد و چه راحت ریسمان اینهمه سال زندگی، پاره شد. پوسیده و نخنما بود انگار...
و بعدتر باز دیدمش. نپرسیدم سهمش را یافته یا نه؟ نپرسیدم. ولی او گفت:
ما بلد نبودیم زندگی را و عشق را؛ باید بلدش باشی...
محبوبه احمدی
@mmoltames
6 نیاز اساسی مردان برای خوشبختی در ازدواج
چه چیزی یک مرد را در زندگی مشترک خوشحال میکند؟
این پرسش به ظاهر ساده، در واقع پیچیدگیهای زیادی دارد. چون مردان معمولاً طوری تربیت نشدهاند که احساسات خود را به راحتی بیان کنند.
مرد ممکن است با یک «حالم خوبه» ساده از کنار سؤال شما رد شود و شما همچنان ندانید که واقعاً از ازدواج خود چه میخواهد.
خوشبختانه، شش کارشناس رابطه آمادهاند تا به شما بگویند مردان برای خوشبختی در زندگی مشترک خود چه نیازهایی دارند.
1. مردان نیاز دارند همسرشان خوشحال باشد
مردانِ خوب ،میخواهند که همسرشان خوشحال باشد. وقتی زن خوشحال باشد، مرد نیز احساس خوشبختی میکند، زیرا این موضوع به او نشان میدهد که همسرش از زندگی مشترک راضی است. آنها نیاز دارند بدانند که از سوی همسرشان مورد محبت قرار میگیرند. پس نگرانی را کنار بگذارید، از زندگی لذت ببرید، همسرتان را دوست داشته و حمایت کنید. در این صورت، رابطهای اصیل و شاد خواهید داشت.
بر اساس تحقیق مؤسسه «گاتمَن» (Gottman)، یکی از نشانههای رابطه شاد، توانایی زوجین در برخورد با یکدیگر به عنوان دوست است.
2. مردان نیاز دارند شنیده شوند
مفهوم سنتی «مرد بودن» گاهی مانعی در درک نیازهای مردان در روابط میشود. اما مردانی که من با آنها صحبت کردهام، اغلب تمایل دارند که احساس شوند – یعنی دقیقاً همانطور که ما برای دوستانمان وقت میگذاریم و به حرفهایشان گوش میدهیم، آنها نیز میخواهند همان توجه را از سوی همسرشان دریافت کنند.
برای مثال، بهترین دوست من به ندرت کلمهای میگوید و من میدانم دقیقاً چه چیزی نیاز داردپس چرا نتوانیم همین کار را برای مرد زندگیمان انجام دهیم؟ کار بر روی ایجاد این پیوند عمیق میتواند تأثیر بسزایی در رابطه داشته باشد.
3. مردان نیاز دارند که ارزش تلاشها و نقشهایشان درک شود
مردان به طور کلی، روابط را جدیتر از آنچه تصور میشود، میگیرند. آنها برای خوشحالی در رابطه، تمایل دارند که به عنوان شریک برابر، با مهارتها و تواناییهای خود ارزشمند تلقی شوند.
در بیشتر موارد، مردان احساس میکنند که باید نقش محافظ را ایفا کنند، اما نه به شکل غالب، بلکه به نحوی که بهترینها را برای همسرشان فراهم کنند. تجربه شخصی و بالینی من نشان داده که خوشبختترین مردان، آنهایی هستند که میتوانند همسرشان را خوشحال کنند.
4. مردان برای حس قهرمان بودن به احترام نیاز دارند
مردان نیاز دارند که از سوی همسرشان مورد احترام باشند – و احترام متقابل، کلید یک رابطه سالم است. آنها همچنین به پذیرش و قدردانی نیاز دارند. از او تعریف کنید و به او نشان دهید که چقدر تلاشهایش، عشقش و تأثیرش در زندگی شما را قدردانی میکنید. بگذارید او قهرمان شما باشد.
5. مردان نیاز دارند که به استقلال و فردیتشان احترام گذاشته شود
برای مردان، خوشبختی در رابطه زمانی به دست میآید که همسرشان به استقلال آنها احترام بگذارد و به آنها آزادی بدهد که خودشان باشند.
این به معنای خارج شدن از رابطه نیست، بلکه به معنای توانایی دستیابی به اهداف شخصی، گذراندن وقت با دوستان و داشتن زمانهای شخصی برای مراقبت از سلامت خود است.
طبق یک تحقیق در سال 2019، داشتن زمان «من» در یک رابطه بسیار سالم است.
اگر مردان احساس کنند که نیازها و آزادی شخصیشان تهدید میشود، تصور میکنند که همسرشان به آنها اعتماد یا احترام نمیگذارد.
یک رابطه سالم بین دو فرد مستقل است که در عین تکیه بر هم، استقلال خود را حفظ میکنند. اینجاست که مردان میتوانند خوشبختی واقعی را در رابطه بیابند.
6. مردان به چیزهای ساده نیاز دارند
بیایید موضوع را پیچیده نکنیم. مردان برای خوشبختی در رابطه دو چیز میخواهند:
محبت و یک ساندویچ!
البته، قدردانی هم فراموش نشود. پس واقعاً سه چیز مورد نیاز است و لبخند هم فراموش نشود، پس ۴ چهار چیز مورد نیاز است! مردان میخواهند که همسرشان شاد و قدردان باشد، به محبت و توجه نیاز دارند و بعد از آن یک ساندویچ هم بد نیست! واقعاً به همین سادگی
ترجمه:وبسایت یک پزشک
@mmoltames
چه چیزی یک مرد را در زندگی مشترک خوشحال میکند؟
این پرسش به ظاهر ساده، در واقع پیچیدگیهای زیادی دارد. چون مردان معمولاً طوری تربیت نشدهاند که احساسات خود را به راحتی بیان کنند.
مرد ممکن است با یک «حالم خوبه» ساده از کنار سؤال شما رد شود و شما همچنان ندانید که واقعاً از ازدواج خود چه میخواهد.
خوشبختانه، شش کارشناس رابطه آمادهاند تا به شما بگویند مردان برای خوشبختی در زندگی مشترک خود چه نیازهایی دارند.
1. مردان نیاز دارند همسرشان خوشحال باشد
مردانِ خوب ،میخواهند که همسرشان خوشحال باشد. وقتی زن خوشحال باشد، مرد نیز احساس خوشبختی میکند، زیرا این موضوع به او نشان میدهد که همسرش از زندگی مشترک راضی است. آنها نیاز دارند بدانند که از سوی همسرشان مورد محبت قرار میگیرند. پس نگرانی را کنار بگذارید، از زندگی لذت ببرید، همسرتان را دوست داشته و حمایت کنید. در این صورت، رابطهای اصیل و شاد خواهید داشت.
بر اساس تحقیق مؤسسه «گاتمَن» (Gottman)، یکی از نشانههای رابطه شاد، توانایی زوجین در برخورد با یکدیگر به عنوان دوست است.
2. مردان نیاز دارند شنیده شوند
مفهوم سنتی «مرد بودن» گاهی مانعی در درک نیازهای مردان در روابط میشود. اما مردانی که من با آنها صحبت کردهام، اغلب تمایل دارند که احساس شوند – یعنی دقیقاً همانطور که ما برای دوستانمان وقت میگذاریم و به حرفهایشان گوش میدهیم، آنها نیز میخواهند همان توجه را از سوی همسرشان دریافت کنند.
برای مثال، بهترین دوست من به ندرت کلمهای میگوید و من میدانم دقیقاً چه چیزی نیاز داردپس چرا نتوانیم همین کار را برای مرد زندگیمان انجام دهیم؟ کار بر روی ایجاد این پیوند عمیق میتواند تأثیر بسزایی در رابطه داشته باشد.
3. مردان نیاز دارند که ارزش تلاشها و نقشهایشان درک شود
مردان به طور کلی، روابط را جدیتر از آنچه تصور میشود، میگیرند. آنها برای خوشحالی در رابطه، تمایل دارند که به عنوان شریک برابر، با مهارتها و تواناییهای خود ارزشمند تلقی شوند.
در بیشتر موارد، مردان احساس میکنند که باید نقش محافظ را ایفا کنند، اما نه به شکل غالب، بلکه به نحوی که بهترینها را برای همسرشان فراهم کنند. تجربه شخصی و بالینی من نشان داده که خوشبختترین مردان، آنهایی هستند که میتوانند همسرشان را خوشحال کنند.
4. مردان برای حس قهرمان بودن به احترام نیاز دارند
مردان نیاز دارند که از سوی همسرشان مورد احترام باشند – و احترام متقابل، کلید یک رابطه سالم است. آنها همچنین به پذیرش و قدردانی نیاز دارند. از او تعریف کنید و به او نشان دهید که چقدر تلاشهایش، عشقش و تأثیرش در زندگی شما را قدردانی میکنید. بگذارید او قهرمان شما باشد.
5. مردان نیاز دارند که به استقلال و فردیتشان احترام گذاشته شود
برای مردان، خوشبختی در رابطه زمانی به دست میآید که همسرشان به استقلال آنها احترام بگذارد و به آنها آزادی بدهد که خودشان باشند.
این به معنای خارج شدن از رابطه نیست، بلکه به معنای توانایی دستیابی به اهداف شخصی، گذراندن وقت با دوستان و داشتن زمانهای شخصی برای مراقبت از سلامت خود است.
طبق یک تحقیق در سال 2019، داشتن زمان «من» در یک رابطه بسیار سالم است.
اگر مردان احساس کنند که نیازها و آزادی شخصیشان تهدید میشود، تصور میکنند که همسرشان به آنها اعتماد یا احترام نمیگذارد.
یک رابطه سالم بین دو فرد مستقل است که در عین تکیه بر هم، استقلال خود را حفظ میکنند. اینجاست که مردان میتوانند خوشبختی واقعی را در رابطه بیابند.
6. مردان به چیزهای ساده نیاز دارند
بیایید موضوع را پیچیده نکنیم. مردان برای خوشبختی در رابطه دو چیز میخواهند:
محبت و یک ساندویچ!
البته، قدردانی هم فراموش نشود. پس واقعاً سه چیز مورد نیاز است و لبخند هم فراموش نشود، پس ۴ چهار چیز مورد نیاز است! مردان میخواهند که همسرشان شاد و قدردان باشد، به محبت و توجه نیاز دارند و بعد از آن یک ساندویچ هم بد نیست! واقعاً به همین سادگی
ترجمه:وبسایت یک پزشک
@mmoltames
کلاس دوم ب کانگرو، یک رسم زیبایی دارد.
هر از چندی، وقتی یک بچه ای خیلی ناآرامی یا با بقیه دعوا کند و نظم کلاس را بر هم بزند، یا اصلا کار خاصی نکند و ساکت و ناپیدا و محو باشد، خیلی بی هوا و بی مناسبت خاص، از او دعوت می شود که بیاید در وسط کلاس روی تک صندلی بنشیند.
از بقیه کلاس هر که خواست داوطلبانه، نوبت میگیرند و تک تک، یک جمله مثبت در مورد او می گویند:
ناخنهایت تمیز است.
خوش بویی.
فوتبالت عالیست.
به من خیلی کمک کردی تا الان.
تمرینهای ریاضی را سریع حل میکنی.
نقاشی امروزت را دوست داشتم.
خوشحالم تو دوست منی...
هر که هم نخواست چیزی نمیگوید.
به این رسم میگویند «دوش آب گرم».
در تابلوی ته کلاس، که درباره قوانین و رسوم کلاس دوم ب کانگروست، جلوی عبارت دوش آب گرم نوشته شده:
برای اینکه ما خیلی ارزشمندیم ولی لازم داریم که گاهی یادمان بیاورند و به ما با صدای بلند بگویند.
به نظرم بچه هایی که از همین هفت سالگیشان دارند تمرین میکنند هر از گاهی هم که شده در روزهای بی اتفاق و عادی، یا روزهای پرتنش و خسته کننده و سختشان، فقط خوبی ها را در دیگری پیدا کنند، بفهمند و با صدای بلند ازشان قدردانی کنند، در بزرگسالی، یاد گرفته اند که واضح و بی خجالت به دیگری بگویند دوستت دارم،
چه چیز را در تو دوست ندارم،
قدردانم برای....
دلخورم برای...
و اینکه تو ارزشمندی، من ارزشمندم.
ما حق زندگی داریم و ناکامی و ناامیدی، خشونت و حسرت مستمر، حق ما نیست.
@mmoltames
هر از چندی، وقتی یک بچه ای خیلی ناآرامی یا با بقیه دعوا کند و نظم کلاس را بر هم بزند، یا اصلا کار خاصی نکند و ساکت و ناپیدا و محو باشد، خیلی بی هوا و بی مناسبت خاص، از او دعوت می شود که بیاید در وسط کلاس روی تک صندلی بنشیند.
از بقیه کلاس هر که خواست داوطلبانه، نوبت میگیرند و تک تک، یک جمله مثبت در مورد او می گویند:
ناخنهایت تمیز است.
خوش بویی.
فوتبالت عالیست.
به من خیلی کمک کردی تا الان.
تمرینهای ریاضی را سریع حل میکنی.
نقاشی امروزت را دوست داشتم.
خوشحالم تو دوست منی...
هر که هم نخواست چیزی نمیگوید.
به این رسم میگویند «دوش آب گرم».
در تابلوی ته کلاس، که درباره قوانین و رسوم کلاس دوم ب کانگروست، جلوی عبارت دوش آب گرم نوشته شده:
برای اینکه ما خیلی ارزشمندیم ولی لازم داریم که گاهی یادمان بیاورند و به ما با صدای بلند بگویند.
به نظرم بچه هایی که از همین هفت سالگیشان دارند تمرین میکنند هر از گاهی هم که شده در روزهای بی اتفاق و عادی، یا روزهای پرتنش و خسته کننده و سختشان، فقط خوبی ها را در دیگری پیدا کنند، بفهمند و با صدای بلند ازشان قدردانی کنند، در بزرگسالی، یاد گرفته اند که واضح و بی خجالت به دیگری بگویند دوستت دارم،
چه چیز را در تو دوست ندارم،
قدردانم برای....
دلخورم برای...
و اینکه تو ارزشمندی، من ارزشمندم.
ما حق زندگی داریم و ناکامی و ناامیدی، خشونت و حسرت مستمر، حق ما نیست.
@mmoltames
خیلی وقتا غذا برای ما نقش یه اجتناب یا فرار از مشکلات رو بازی میکنه
ما برای فرار از احساسات، اضطرابها و مشکلاتمون ناخودآگاه پناه میبریم به چیزی خوردن!
و به تدریج این میشه عادت ما وقتی که به مشکلی برمیخوریم،آروم آروم این پرخوری عصبی، همراه میشه با بدتر شدن مشکلاتمون و گاهی اضافه شدن مشکلات جسمی پس میتونه بهمون احساس بی کفایتی و خوب نبودن هم بده.
سعی کن با یه مشاور حرف بزنی.وقتی یاد بگیری با مشکلاتت مواجه بشی و براشون راه حل درست پیدا کنی پرخوری عصبی برات کمتر و کمتر میشه و احساس بهتری پیدا میکنی.
@mmoltames
ما برای فرار از احساسات، اضطرابها و مشکلاتمون ناخودآگاه پناه میبریم به چیزی خوردن!
و به تدریج این میشه عادت ما وقتی که به مشکلی برمیخوریم،آروم آروم این پرخوری عصبی، همراه میشه با بدتر شدن مشکلاتمون و گاهی اضافه شدن مشکلات جسمی پس میتونه بهمون احساس بی کفایتی و خوب نبودن هم بده.
سعی کن با یه مشاور حرف بزنی.وقتی یاد بگیری با مشکلاتت مواجه بشی و براشون راه حل درست پیدا کنی پرخوری عصبی برات کمتر و کمتر میشه و احساس بهتری پیدا میکنی.
@mmoltames
بینهایت جالب است که زندگی به شما نشان خواهد داد که اکثر نظر دهندگان و سر تکان دهنده های ملامت گر و قضاوت گر(درباره زندگی یا رفتار دیگران)
به شکل شگفت انگیزی معمولا بی اطلاعند که خودشان در آینده دقیقا قرار است همان اشتباهاتی را انجام دهند که دیگری را بابتش ملامت میکردند !
جمله بالا یعنی از همیشه بیشتر مواظب رفتار و مسیری که خودمان طی میکنیم باید باشیم تا دیگری
@mmoltames
به شکل شگفت انگیزی معمولا بی اطلاعند که خودشان در آینده دقیقا قرار است همان اشتباهاتی را انجام دهند که دیگری را بابتش ملامت میکردند !
جمله بالا یعنی از همیشه بیشتر مواظب رفتار و مسیری که خودمان طی میکنیم باید باشیم تا دیگری
@mmoltames
جنایت هولناک وکیل ورشکسته از زبان دخترش
وکیل دادگستری پس از ورشکستگی دست به جنایتی هولناک زد و پس از قتل همسر و فرزندش به زندگی خودش نیز پایان داد
دختر ۱۸ ساله خانواده که از این جنایت جان سالم بهدر برده بود، درباره این حادثه گفت:
🔹پدرم وکیل بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. ما زندگی آرامی داشتیم، اما از مدتها قبل همه چیز خراب شد. پدرم بدهی میلیاردی بالا آورد و ورشکست شد و این موضوع تأثیر بسیار بدی بر روح و روان او گذاشت. مشکلات مالی فراوان موجب شد پدرم داراییهایش را بفروشد. در این خانه (اشاره به محل حادثه که آپارتمانی در ولنجک بود) هم مستأجر بودیم. چند روز قبل پدرم گفت که با مادرم صحبت کرده و هردو تصمیم گرفتهاند که دستهجمعی به زندگیمان پایان بدهیم.
🔹پدرم میگفت مادرم قبول کرده و برادرم هم که کوچک بود و درک درستی از زندگی نداشت. من قبول نکردم؛ اما پدرم تصمیمش را گرفته بود. او حتی قبل از حادثه به پلیس ۱۱۰ زنگ زد و مأموران را در جریان تصمیمش قرار داد. من شنیدم که به اپراتور گفت که من و خانوادهام با رضایت کامل میخواهیم خودکشی کنیم. سپس در غذای برادرم قرص خواب ریخت که او بیهوش شد.
🔹پدرم به من گفت در اتاقت بمان. تا قبل از اینکه مأموران برسند، صدای ۲ یا ۳ تیر شنیدم و وحشت کردم. پدرم به سمت مادر و برادرم شلیک کرده بود. من فورا از خانه فرار کردم و بعد از آن بود که پدرم به زندگی خودش هم پایان داد.
@mmoltames
وکیل دادگستری پس از ورشکستگی دست به جنایتی هولناک زد و پس از قتل همسر و فرزندش به زندگی خودش نیز پایان داد
دختر ۱۸ ساله خانواده که از این جنایت جان سالم بهدر برده بود، درباره این حادثه گفت:
🔹پدرم وکیل بود و وضع مالی خیلی خوبی داشت. ما زندگی آرامی داشتیم، اما از مدتها قبل همه چیز خراب شد. پدرم بدهی میلیاردی بالا آورد و ورشکست شد و این موضوع تأثیر بسیار بدی بر روح و روان او گذاشت. مشکلات مالی فراوان موجب شد پدرم داراییهایش را بفروشد. در این خانه (اشاره به محل حادثه که آپارتمانی در ولنجک بود) هم مستأجر بودیم. چند روز قبل پدرم گفت که با مادرم صحبت کرده و هردو تصمیم گرفتهاند که دستهجمعی به زندگیمان پایان بدهیم.
🔹پدرم میگفت مادرم قبول کرده و برادرم هم که کوچک بود و درک درستی از زندگی نداشت. من قبول نکردم؛ اما پدرم تصمیمش را گرفته بود. او حتی قبل از حادثه به پلیس ۱۱۰ زنگ زد و مأموران را در جریان تصمیمش قرار داد. من شنیدم که به اپراتور گفت که من و خانوادهام با رضایت کامل میخواهیم خودکشی کنیم. سپس در غذای برادرم قرص خواب ریخت که او بیهوش شد.
🔹پدرم به من گفت در اتاقت بمان. تا قبل از اینکه مأموران برسند، صدای ۲ یا ۳ تیر شنیدم و وحشت کردم. پدرم به سمت مادر و برادرم شلیک کرده بود. من فورا از خانه فرار کردم و بعد از آن بود که پدرم به زندگی خودش هم پایان داد.
@mmoltames
🔬 فلسفه میکروسکوپ افکار است ....
اینجا اندیشهها و افکارتان را زیر میکروسکوپ ببرید :
https://t.me/joinchat/AAAAAD6I9Z9LM8gWEsiu0A
اینجا اندیشهها و افکارتان را زیر میکروسکوپ ببرید :
https://t.me/joinchat/AAAAAD6I9Z9LM8gWEsiu0A