میز نفت
34.6K subscribers
8.06K photos
822 videos
39 files
3.57K links
عصرنفت را در «میز نفت» بخوانید

رسانه تخصصی نفت

اخبار #نفت، #گاز ، #پتروشیمی، #پالایش و‌ #انرژی را اینجا بخوانید

ارتباط با ادمين:
@vahid_hajipour


🔺احراز هویت کانال در سامانه ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی:
http://t.me/itdmcbot?start=mizenaft
Download Telegram
🌐 در باره روزنامه نگاز زنی که نامش ماندگار شد
ذبح #استاندارد #اویل

✔️ زنی بلندقد، با قامتی به طول شش پا که هیبتی پرصلابت، عبوس و آرام داشت. آیدا پس از آنکه تحصیلات خود را در کالج آلنبی تمام کرد، سفری به پاریس انجام داد تا به نوشتن شرح حال مادام رولن، از #رهبران انقلاب فرانسه، که سرانجام سرش زیر گیوتین قطع شد، بپردازد. #آیدا #تاربل تمام وجود و هستی خود را وقف حرفه­ اش کرده بود، از این رو در سراسر زندگی حتی ازدواج نکرد و به تشکیل خانواده نپرداخت، گرچه در سال هایی که دیگر پا به سن گذارده بود، از مدافعان نامدار حفظ حقوق خانواده و زنان و اعطای حق رای به آنان شد.

✔️ پدرش فرانک #تاربل، درست چند ماه پس از اولین کشف دریک در پنسیلوانیا، به عنوان یک مخزن­ ساز به صنعت نفت پیوسته و در سالهای 1860 توانسته بود در این صنعت نسبتاً خوب بدرخشد و جایی برای خود دست و پا کند و این، درست مقارن با زمانی بود که نخستین شکوفایی نفتی در پیت­هول آغاز شده بود. وقتی چاه های نفت این ناحیه ناگهان تهی شد و همزمان مظاهر شهرنشینی که در کنار آن به وجود آمده بود نابود شد، او بزرگترین هتل شهر را که 60 هزار دلار قیمت ساختمان آن شده بود، فقط به #قیمت 600 دلار خرید، آنرا درهم کوبید و واگن­هائی را که در اختیار داشت با مصالح و تزئینات به کار رفته در ساختمان هتل نظیر پنجره ­های سبک #فرانسوی، درهایی که با چوب های عالی ساخته شده بود و تمام کارهای چوبی ساختمان، پنجره­ های آهنی و الوارها پر کرد و به شهر تیتوسویل در 16 کیلومتری آن محل برد.

✔️ تاربل به یکی از همکارانش گفته بود: «هدف کلی من آن است که یک تاریخ مشروح از استاندارداویل تهیه کنم. نمی­ خواهم این تاریخ جنجال­برانگیز باشد، بلکه قصدم طرح یک داستان واقعی و بر اساس صداقت از این انحصار بزرگ است که تا آنجا که در امکانم باشد، آنرا جذاب و دراماتیک، با توجه به تمام زوایای موضوع، تهیه کنم.» راجرز نیز که از آنچه برای پیشرفت کار آیدا انجام داده بود، احساس غرور می­ کرد همین نظر را داشت.

✔️ اما در یک شماره، مطلبی انتشار یافت که در آن روشن شده بود شبکه اطلاعاتی و جاسوسی استاندارد چطور عمل می­ کند و چگونه حتی کوچکترین کمپانیها را زیر فشار طاقت­ فرسایی قرار می­ دهد. دیگر راجرز دیوانه شد. روابطش را با تاربل قطع کرد و حاضر نشد دوباره او را ببیند. اما آیدا تاربل در روش نوشتن تاریخچه خویش کوچکترین تغییری نداد، و بر سر ادامه آن به همان صورت پافشاری کرد.

✔️ اما عکس العمل خود #راکفلر در این باره چه بود؟ همان طور که مطالب تاربل پیوسته انتشار می یافت، یکی از همسایگان راکفلر، که برای دیدار دوست دیرین خود به او سر می زد، روزی ماجرای مقالات آیدا تاربل را- که وی به کنایه نام او را «بانوی دوست راکفلر» گذراده بود- با او درمیان گذاشت و این غول عظیم نفتی در جواب گفت: «تو باید بدانی از زمانی که ما دو نفر، پسر بچه های کوچکی بودیم، تغییرات بزرگی در جهان به وجود آمده است. اکنون دنیا پر از سوسیالیست ها و آنارشیست هاست. امروزه هر کس در رشته ای موفق به کسب پیروزی قابل ملاحظه ای می شود، دیگران روی او می جهند و فریادکنان می خواهند از پا درش آورند.»

متن کامل در لینک زیر:
goo.gl/PsRh8b
@asrenaftcom
🌐 روایتی تاریخی از حربه های #راکفلر
نام رمز: #استاندارد «موروس»

✔️ #استاندارد شروع به آن کرد که در هر ناحیه #پالایشگاه های بزرگ و مؤسسات اصلی نفتی را خریداری کند. #راکفلر و دستیارانش هدف های خود را از ابتدا انتخاب می کردند و سپس به هر کدام با شیوه متفاوتی روبرو می شدند که خصیصه اصلی آن ادب، تواضع، مداهنه و چاپلوسی بود. آنها روی این موضوع تکیه می کردند که در مقایسه با #تصفیه خانه های دیگر، که هر کدام آنها روزگار سختی را می گذراندند،

✔️ خود راکفلر با به کار انداختن استعداد شخصی قابل ملاحضه اش ، نقش مهمی در متقاعد کردن صاحبان دیگر #پالایشگاهها به اینکه مؤسسه خود را دوستانه بها و منتقل کنند، بازی می کرد اما اگر تمام این روش ها به کار گرفته می شد و مؤثر نمی افتاد آنوقت به طریق دیگری رفتار می کردند. به این ترتیب که رقیب گردن کلفتی در برابرش می تراشیدند تا او را بالاخره وادار به تسلیم کند یا در اصلاحی که خود راکفلر به کار می برد«عرقش را درآورد.» در چنین مواردی استاندارد #قیمت ها را ناگهان در برابر مؤسسه سرکش پایین می آورد و کاری می کرد که آن مؤسسه با زیان های هنگفت روبرو شود.

✔️ در یک مورد استاندارد از شیوه ایجاد«قحطی مصنوعی بشکۀ نفت» برای به زانو درآوردن رقیب استفاده کرد. در یک نبرد دیگر که قرار بود یک مؤسسه سر سخت را از میدان به در کنند هنری فلگلر چنین دستور داد :«اگر احساس می کنید درآوردن عرقش هم چاره ای کار را نمی کند، یک پتوی اضافه هم روی سرش بیندازید. من ترجیح می دهم مقادیر عظیمی در این مقطع پول از دست بدهم، تا اینکه یک سر سوزن از موضوع خودم عقب بنشینم.»

متن کامل در لینک زیر:
goo.gl/puHEJE
@asrenaftcom