با من از شعر نگو!
از خودت حرف بزن!
دلتنگِ حرف های معمولی ام،
اینکه حالت خوب است؟
اینکه سرما نخورده ای؟
اینکه زود برگرد...
مواظب خودت باش...
دلتنگِ همین حرف های معمولی ام...
#منوچهر_آتشی
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
از خودت حرف بزن!
دلتنگِ حرف های معمولی ام،
اینکه حالت خوب است؟
اینکه سرما نخورده ای؟
اینکه زود برگرد...
مواظب خودت باش...
دلتنگِ همین حرف های معمولی ام...
#منوچهر_آتشی
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
چشمی به بادها سپردهام
دلی
چنانکه برگ سبزی
به منقار کبوتری
فراز شَهرت سرگشتهام
گرد بامت میگردم
و بر آن حیاط کوچک
که از کف آن
چون نهال میخک دوردستی
جلوه میکنی
بیقرار میشوم و
دلدل میزنم
به سینهی ابر و به منقار کبوتر
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
دلی
چنانکه برگ سبزی
به منقار کبوتری
فراز شَهرت سرگشتهام
گرد بامت میگردم
و بر آن حیاط کوچک
که از کف آن
چون نهال میخک دوردستی
جلوه میکنی
بیقرار میشوم و
دلدل میزنم
به سینهی ابر و به منقار کبوتر
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
.
سپیده که سر بزند خواهی دید
که نیست به نظرگاه تو آن سدر فرتوتی که هر بامداد
گنجشکان بر شاخساران معطرش به ترنم
آخرین ستارگان کهکشان شیری را
تا خوابگاه آفتابیشان
بدرقه می کردند.
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour
سپیده که سر بزند خواهی دید
که نیست به نظرگاه تو آن سدر فرتوتی که هر بامداد
گنجشکان بر شاخساران معطرش به ترنم
آخرین ستارگان کهکشان شیری را
تا خوابگاه آفتابیشان
بدرقه می کردند.
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour
با کولبار يک شب پر سنگ اختران
تنها ميان جاده نمناک می روم
مثل شبی دراز
مثل شبی که گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوي ميش ها
تا سنگلاخ مشرق بی باک می روم
#منوچهر_آتشی
شبتون زیبا دوستان❣
تنها ميان جاده نمناک می روم
مثل شبی دراز
مثل شبی که گمشده در او چراغ صبح
تا ساحل اذان خروسان
تا بوي ميش ها
تا سنگلاخ مشرق بی باک می روم
#منوچهر_آتشی
شبتون زیبا دوستان❣
♡🪴♡
سرد است
روح مرا کنار شقایق بنشانید
و دست و پای دلم را بگشایید
تا نور را ستایش کنم
#منوچهر_آتشی
✨𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕✨
سرد است
روح مرا کنار شقایق بنشانید
و دست و پای دلم را بگشایید
تا نور را ستایش کنم
#منوچهر_آتشی
✨𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕✨
♡🪴♡
همیشه دلهرهی گمشدنت را داشتم
یقین داشتم وقتی بیدار شوم
تو رفتهای
و زمین دیگرگونه میچرخد.
یقین دارم اما
که خواب ندیدهام
که تو در کنارم بودهای
که با تو سخن گفتهام
به سایهسار دره که رسیدهایم
تو ساقهی مرزنگوشی زیر دماغمان گرفتهای
و دیگر،
چیزی به یادم نمانده است.
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
همیشه دلهرهی گمشدنت را داشتم
یقین داشتم وقتی بیدار شوم
تو رفتهای
و زمین دیگرگونه میچرخد.
یقین دارم اما
که خواب ندیدهام
که تو در کنارم بودهای
که با تو سخن گفتهام
به سایهسار دره که رسیدهایم
تو ساقهی مرزنگوشی زیر دماغمان گرفتهای
و دیگر،
چیزی به یادم نمانده است.
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
سرد است
روح مرا کنار شقایق بنشانید
و دست و پای دلم را بگشایید
تا نور را ستایش کنم
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
سرد است
روح مرا کنار شقایق بنشانید
و دست و پای دلم را بگشایید
تا نور را ستایش کنم
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
سلام
به پوست سبز آب
به پوست سبزه ے تو
ڪه زیر پوست سفید روز، مے گردد
به دست تو، ڪه از میان آن همه سبزے
مانند ساقه ے تر در مے آید
و ساقه ے گل سرخے در شعر مے گذارد
...
از هفت بند نے استخوان من
به هفت حلقه ے گیسوے تو
سلام!
#منوچهر_آتشی
سلام
به پوست سبز آب
به پوست سبزه ے تو
ڪه زیر پوست سفید روز، مے گردد
به دست تو، ڪه از میان آن همه سبزے
مانند ساقه ے تر در مے آید
و ساقه ے گل سرخے در شعر مے گذارد
...
از هفت بند نے استخوان من
به هفت حلقه ے گیسوے تو
سلام!
#منوچهر_آتشی
♡🪴♡
چشم تو آبی نبود، نام تو آبی بود
که آنهمه مرا به جستجوی نام خودم میان اینهمه دریاچههای مرده سرگردان کرد
هر زن اگر دریاچهای بوده یا نگینی آبی در انگشتر،
حساب کنید من به گرداب چند دریاچۀ مرده
یا در انگشتان چند زن آبی غرق شدهام
نام مرا نام تو دیوانه کرد
و آنچه یافتم آخر کار، نه فیروزه بود، نه زمرد کوههای شرق
چخماقی بود از جنس آتشهای کیهان
که به ژرفاهای گمِ دریای فارس
خیس خورده و مرجانی شده بود
جنس من آبی نبود، نام تو آبی بود
#منوچهر_آتشی
چشم تو آبی نبود، نام تو آبی بود
که آنهمه مرا به جستجوی نام خودم میان اینهمه دریاچههای مرده سرگردان کرد
هر زن اگر دریاچهای بوده یا نگینی آبی در انگشتر،
حساب کنید من به گرداب چند دریاچۀ مرده
یا در انگشتان چند زن آبی غرق شدهام
نام مرا نام تو دیوانه کرد
و آنچه یافتم آخر کار، نه فیروزه بود، نه زمرد کوههای شرق
چخماقی بود از جنس آتشهای کیهان
که به ژرفاهای گمِ دریای فارس
خیس خورده و مرجانی شده بود
جنس من آبی نبود، نام تو آبی بود
#منوچهر_آتشی
♡🪴♡
با من
از آفتابهای فراوان میگويند...
اما من
اينجا بر پشتهای
در مه نشستهام
بیانتظار طلوعی
زخمی
يا شقايقی در مه، يا زنی در باران؟
«دوستام بدار!» يا
«دوستاش دارم»؟
از من مپرس!
سهم من از تمام حقيقت،
همين
اندكی ترديد است!
#منوچهر_آتشی
سلام دوستان صبحتون زیبا❣
.
با من
از آفتابهای فراوان میگويند...
اما من
اينجا بر پشتهای
در مه نشستهام
بیانتظار طلوعی
زخمی
يا شقايقی در مه، يا زنی در باران؟
«دوستام بدار!» يا
«دوستاش دارم»؟
از من مپرس!
سهم من از تمام حقيقت،
همين
اندكی ترديد است!
#منوچهر_آتشی
سلام دوستان صبحتون زیبا❣
.
♡🪴♡
گفتم: سلام!
آمدهام تا دوباره بنویسمت
و هیزم کلمه ریختم آنجا.
گفتم: میخواهم بدانم نونِ نامت
چه گونه بر تنور حس امروزم میچسبد
و امروز نبضم
چه انفجاری خواهد داشت
وقتی بگویم دوستت دارم ...
#منوچهر_آتشی
سلام دوستان صبحتان بخیر
@minoo_panahpour📝
.
گفتم: سلام!
آمدهام تا دوباره بنویسمت
و هیزم کلمه ریختم آنجا.
گفتم: میخواهم بدانم نونِ نامت
چه گونه بر تنور حس امروزم میچسبد
و امروز نبضم
چه انفجاری خواهد داشت
وقتی بگویم دوستت دارم ...
#منوچهر_آتشی
سلام دوستان صبحتان بخیر
@minoo_panahpour📝
.
♡🪴♡
هزار بارو هر گونه راه بیفتم به هم نمی رسیم
هزار بار از هر جا
در هندسه ی عشق خط ها
یا متوازی اند یا متقاطع
یا تنها رها در هوا
بن بست نیز برگشت است
جایی برای آرمیدن نیست
وقتی برای آرمیدن نیست
در دو قطار موازی می رویم
یا
موازی بر می گردیم
در یک قطار من مسافر یک سمت ام
و تو مسافر سمت دیگر
و
موازی می رویم
از ایستگاه یک روستا که راه بیفتیم ، این
طرف زمین
در روستایی آن طرف زمین به هم می رسیم و عبور می کنیم از هم
تا به هم نرسیم
بن بست نیز برگشت است
در هندسه ی عشق ، فصل ،متوازی است
در هندسه ی عشق وصل از هم گذشتن است
در هندسه ی عشق اصل ، هرگز به هم نرسیدن است
بن بست نیز برگشتن است
در چرخ فلک
کودکی
مدام با هم و بی هم رفتیم
در چرخ فلک جوانی ، مدام بی هم
از هم عبور کردیم
در دوایر پیری اما
به هم می رسیم
بشارت پایانی هم
همین جدا ندا می شود
در دویار پیری
چه یک دایره در هزار
چه هزار دایره در یک
آن قدر تکرار می شویم
تا به
هم برسیم در یک نقطه
در هیچ
#منوچهر_آتشی
هزار بارو هر گونه راه بیفتم به هم نمی رسیم
هزار بار از هر جا
در هندسه ی عشق خط ها
یا متوازی اند یا متقاطع
یا تنها رها در هوا
بن بست نیز برگشت است
جایی برای آرمیدن نیست
وقتی برای آرمیدن نیست
در دو قطار موازی می رویم
یا
موازی بر می گردیم
در یک قطار من مسافر یک سمت ام
و تو مسافر سمت دیگر
و
موازی می رویم
از ایستگاه یک روستا که راه بیفتیم ، این
طرف زمین
در روستایی آن طرف زمین به هم می رسیم و عبور می کنیم از هم
تا به هم نرسیم
بن بست نیز برگشت است
در هندسه ی عشق ، فصل ،متوازی است
در هندسه ی عشق وصل از هم گذشتن است
در هندسه ی عشق اصل ، هرگز به هم نرسیدن است
بن بست نیز برگشتن است
در چرخ فلک
کودکی
مدام با هم و بی هم رفتیم
در چرخ فلک جوانی ، مدام بی هم
از هم عبور کردیم
در دوایر پیری اما
به هم می رسیم
بشارت پایانی هم
همین جدا ندا می شود
در دویار پیری
چه یک دایره در هزار
چه هزار دایره در یک
آن قدر تکرار می شویم
تا به
هم برسیم در یک نقطه
در هیچ
#منوچهر_آتشی
♡🪴♡
زیر زبانم است
در هر کجا که باشم
تا هر کجا که بروم
نام تو
یک ساقهی تر گندم
یک قاچ سیب
یک گل سرخ
یک برگ سبز نارنج
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
زیر زبانم است
در هر کجا که باشم
تا هر کجا که بروم
نام تو
یک ساقهی تر گندم
یک قاچ سیب
یک گل سرخ
یک برگ سبز نارنج
#منوچهر_آتشی
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
با تو بودن خوب است
و کلام تو
مثل بوی گل در تاریکیست
مثل بوی گل در تاریکی، وسوسه انگیز است
بوی پیراهن تو
مثل بوی دریا نمناک است
مثل بوی باد خنک تابستان
مثل تاریکی، خوابانگیز است
گفتگو با تو
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
میبرد چشم خیالم را
تا بیابانهای دورترین خاطرهها
که در آنها گنجشکان بر سنبل گندمها
اهتزازی دارند
که در آنها گلها با اخترها رازی دارند
نوشخند تو
میبرد گرگ نگاهم را
تا چراگاه چالاکترین آهوها
میبرد آرزوی دستم را
تا نهان ماندهترین گوشه اندام تو
-این پهنه پاک زیبا-
مثل دریایی تو
اندوه انگیزو غرور آهنگ
مثل دریای بزرگ بوشهر
که پر از زورق آزاد پریشانگرد است
مثل زورق که پر از مرد است
مثل ساحل که پر از آواز است
مثل دشتستان
که بزرگ و باز است
تو ظریفی
مثل گلدوزی یک دختر عاشق
که دل انگیزترین گلها را
روی روبالشی عاشق خود میدوزد
با تو بودن خوب است
تو چراغی، من شب
که به نور تو کتاب دل تو
و کتاب دل خود را که خطوط تن توست
خوش خوشک می خوانم
تودرختی، من آب
من کنار تو آواز بهاران را،میخندم و میخوانم و میگریم و میخوانم
با تو بودن خوب است
توقشنگی
مثل تو، مثل خودت
مثل وقتی که سخن میگویی
مثل هر وقت که برمیگردی از کوچه به خانه
مثل تصویر درختی درآب
روی کاشانه، در چشمان منتظرم.
#منوچهر_آتشی
دوم مهرماه زادروز #منوچهر_آتشی خجسته باد
♡
با تو بودن خوب است
و کلام تو
مثل بوی گل در تاریکیست
مثل بوی گل در تاریکی، وسوسه انگیز است
بوی پیراهن تو
مثل بوی دریا نمناک است
مثل بوی باد خنک تابستان
مثل تاریکی، خوابانگیز است
گفتگو با تو
مثل گرمای بخاری و نفسهای بلند آتش
میبرد چشم خیالم را
تا بیابانهای دورترین خاطرهها
که در آنها گنجشکان بر سنبل گندمها
اهتزازی دارند
که در آنها گلها با اخترها رازی دارند
نوشخند تو
میبرد گرگ نگاهم را
تا چراگاه چالاکترین آهوها
میبرد آرزوی دستم را
تا نهان ماندهترین گوشه اندام تو
-این پهنه پاک زیبا-
مثل دریایی تو
اندوه انگیزو غرور آهنگ
مثل دریای بزرگ بوشهر
که پر از زورق آزاد پریشانگرد است
مثل زورق که پر از مرد است
مثل ساحل که پر از آواز است
مثل دشتستان
که بزرگ و باز است
تو ظریفی
مثل گلدوزی یک دختر عاشق
که دل انگیزترین گلها را
روی روبالشی عاشق خود میدوزد
با تو بودن خوب است
تو چراغی، من شب
که به نور تو کتاب دل تو
و کتاب دل خود را که خطوط تن توست
خوش خوشک می خوانم
تودرختی، من آب
من کنار تو آواز بهاران را،میخندم و میخوانم و میگریم و میخوانم
با تو بودن خوب است
توقشنگی
مثل تو، مثل خودت
مثل وقتی که سخن میگویی
مثل هر وقت که برمیگردی از کوچه به خانه
مثل تصویر درختی درآب
روی کاشانه، در چشمان منتظرم.
#منوچهر_آتشی
دوم مهرماه زادروز #منوچهر_آتشی خجسته باد
♡
Manoochehr Atashi
♡🪴♡
«...تو اما
آن شعبدهباز بیرنگ و حجمی
که از هفت لايهی ديوار چين عبور میکنی...»
#منوچهر_آتشی
شعر و صدای #منوچهر_آتشی
♡
«...تو اما
آن شعبدهباز بیرنگ و حجمی
که از هفت لايهی ديوار چين عبور میکنی...»
#منوچهر_آتشی
شعر و صدای #منوچهر_آتشی
♡