This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡🪴♡
ببافو زیرو رو کن طرهی موهای مستت را
همان موهای مستی که پریشان کرد جهانی را
#محسن_شکراللهی
همچو نوری که سحر بر دل دریا تابید
دیده بگشا به دلِ خستهی مُرداب بتاب
#محسن_شکرالهی
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد ..
♡
ببافو زیرو رو کن طرهی موهای مستت را
همان موهای مستی که پریشان کرد جهانی را
#محسن_شکراللهی
همچو نوری که سحر بر دل دریا تابید
دیده بگشا به دلِ خستهی مُرداب بتاب
#محسن_شکرالهی
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد ..
♡
♡🪴♡
تو را در باغِ خیال میبینم
درخشنده مثلِ ماه
لطیف مثلِ ابر
تمیز مثلِ آب
زلال مثلِ چشمه
کمی دور تر از باور
کنار درختِ آرزو
همیشه در یادمی
همیشه
همیشه
#محسن_شکراللهی
♡
تو را در باغِ خیال میبینم
درخشنده مثلِ ماه
لطیف مثلِ ابر
تمیز مثلِ آب
زلال مثلِ چشمه
کمی دور تر از باور
کنار درختِ آرزو
همیشه در یادمی
همیشه
همیشه
#محسن_شکراللهی
♡
♡🪴♡
دلبرم گفت به من
سیب را تشریح کن...
لحظهای مکث... سکوت
چشمها را بستم
در خیالات خودم
پای یک سرو بلند
لب جوی آبی خیره در آب شدم
سیب سرخی در آب دور خود میچرخید
سیب را برداشتم و با خودم خندیدم
یاد او افتادم
گونهاش سرخ و سفید مثل این سیب زیبا
یاد سیبی که حوا را وسوسه کرد افتادم
سیب را چرخاندم
مثل سیب رخ تو زیبا بود
در دل سیب چه رازی است
که هرجا سخن از عشق میان میآید
نقش سیب است که طنین انداز است.
سیب سرخِ نگهت برد ایمان مرا
تو همان سیب دل انگیز پر از وسوسهای که دلم میخواهد
از بلندای درختِ آرزو برچینم.
#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۷/۲۴
♡
دلبرم گفت به من
سیب را تشریح کن...
لحظهای مکث... سکوت
چشمها را بستم
در خیالات خودم
پای یک سرو بلند
لب جوی آبی خیره در آب شدم
سیب سرخی در آب دور خود میچرخید
سیب را برداشتم و با خودم خندیدم
یاد او افتادم
گونهاش سرخ و سفید مثل این سیب زیبا
یاد سیبی که حوا را وسوسه کرد افتادم
سیب را چرخاندم
مثل سیب رخ تو زیبا بود
در دل سیب چه رازی است
که هرجا سخن از عشق میان میآید
نقش سیب است که طنین انداز است.
سیب سرخِ نگهت برد ایمان مرا
تو همان سیب دل انگیز پر از وسوسهای که دلم میخواهد
از بلندای درختِ آرزو برچینم.
#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۷/۲۴
♡
♡🪴♡
ای عشق
برای من از زندگی بگو
از خلسه خیال
از چشمه حیات
از رسم عاشقی
از بیقراری و دیوانگی
من عاقلم ولی دیوانهاش شدم
از درد دوری و از انتظار یار
از لحظهی غم و از قلبِ بی قرار
از شوق دیدن و خندیدنِ نگار
ای عشق
برای من از زندگی بگو..
#محسن_شکراللهی ۴۰۳.۷.۲۸
♡
ای عشق
برای من از زندگی بگو
از خلسه خیال
از چشمه حیات
از رسم عاشقی
از بیقراری و دیوانگی
من عاقلم ولی دیوانهاش شدم
از درد دوری و از انتظار یار
از لحظهی غم و از قلبِ بی قرار
از شوق دیدن و خندیدنِ نگار
ای عشق
برای من از زندگی بگو..
#محسن_شکراللهی ۴۰۳.۷.۲۸
♡
Audio
♡🪴♡
چون سَروبلند قامتو چون کوه عمودیم
دریا صفت و منتظرِ حرکتِ رودیم
آتش زده بر خرمنِ دل داغِ نبودش
در حسرتِ او سوختهو هالهی دودیم
از ما حذر و محفلِ اغیار نشسته
با دیدن اغیارچو اسپند چو عودیم
شعر واجرا #محسن_شکراللهی🎤🖋
♡
چون سَروبلند قامتو چون کوه عمودیم
دریا صفت و منتظرِ حرکتِ رودیم
آتش زده بر خرمنِ دل داغِ نبودش
در حسرتِ او سوختهو هالهی دودیم
از ما حذر و محفلِ اغیار نشسته
با دیدن اغیارچو اسپند چو عودیم
شعر واجرا #محسن_شکراللهی🎤🖋
♡
Audio
♡🪴♡
درون خلسهی چَشمه دوباره ماه کشیدم
به زیرِ ابرِ نگاهت صدای آه کشیدم
تو آبِ زمزمِ عشقی بیا گوارا باش
که در سرابِ حضورت سری به چاه کشیدم
من آسمانِ غریبو تو ماهِ این محفل
در آسمان نگاهم شعاعِ ماه کشیدم
تو ماهِ برکهی عشقی درونِ قابِ نگاهم
میانِ قابِ نگاهم تو را چو شاه کشیدم
کجای قصه غلط بود که بیخبر رفتی؟
بمان که بختِ دلم را شبِ سیاه کشیدم
صدای بغضِ شکسته گرفته راه گلو را
برای حجمِ صدایم کمی نگاه کشیدم
به روز معرکه گفتند کجاست حُجتِ عشقت
برای حُجتِ عشقم تو را گَواه کشیدم
میان این همه مردم غریبمو تنها
برای دلخوشی خود تو را پناه کشیدم
#محسن _شکراللهی ۴۰۳/۵/۲۴
♡
درون خلسهی چَشمه دوباره ماه کشیدم
به زیرِ ابرِ نگاهت صدای آه کشیدم
تو آبِ زمزمِ عشقی بیا گوارا باش
که در سرابِ حضورت سری به چاه کشیدم
من آسمانِ غریبو تو ماهِ این محفل
در آسمان نگاهم شعاعِ ماه کشیدم
تو ماهِ برکهی عشقی درونِ قابِ نگاهم
میانِ قابِ نگاهم تو را چو شاه کشیدم
کجای قصه غلط بود که بیخبر رفتی؟
بمان که بختِ دلم را شبِ سیاه کشیدم
صدای بغضِ شکسته گرفته راه گلو را
برای حجمِ صدایم کمی نگاه کشیدم
به روز معرکه گفتند کجاست حُجتِ عشقت
برای حُجتِ عشقم تو را گَواه کشیدم
میان این همه مردم غریبمو تنها
برای دلخوشی خود تو را پناه کشیدم
#محسن _شکراللهی ۴۰۳/۵/۲۴
♡
Audio
♡🪴♡
من گِلی بودم که در دستِ شما ساغرشدم
قطرهای بودم که در دریایتان گوهر شدم
همچو مهتاب میدرخشی درشبِ بیتابیم
عاشقی را در تبِ بیتابیم از بر شدم
#محسن_ شکراللهی ۴۰۳/۵/۱۵
@mohsen_shokrollahi
♡
من گِلی بودم که در دستِ شما ساغرشدم
قطرهای بودم که در دریایتان گوهر شدم
همچو مهتاب میدرخشی درشبِ بیتابیم
عاشقی را در تبِ بیتابیم از بر شدم
#محسن_ شکراللهی ۴۰۳/۵/۱۵
@mohsen_shokrollahi
♡
Forwarded from محسن شکراللهی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر اینبار بیا از شبِ هجران بنویس
دوسه خط شعرِ تر از حالتِ جانان بنویس
فصلِ دلتنگی و پائیزو خزان است اینجا
حال و احوالِ مرا مثلِ بهاران بنویس
به خدا حالِ دلِ عاشقِ بیچاره بدست
چند قدم خلصه به زیرِ نمِ باران بنویس
شدهام چله نشینِ درِ میخانهی عشق
دوسه پیمانه می از چَشمِ پریشان بنویس
#محسن_شکراللهی🎤🖊 ۴۰۱/۱۱/۱۳
@mohsen_shokrollahi
دوسه خط شعرِ تر از حالتِ جانان بنویس
فصلِ دلتنگی و پائیزو خزان است اینجا
حال و احوالِ مرا مثلِ بهاران بنویس
به خدا حالِ دلِ عاشقِ بیچاره بدست
چند قدم خلصه به زیرِ نمِ باران بنویس
شدهام چله نشینِ درِ میخانهی عشق
دوسه پیمانه می از چَشمِ پریشان بنویس
#محسن_شکراللهی🎤🖊 ۴۰۱/۱۱/۱۳
@mohsen_shokrollahi
Forwarded from محسن شکراللهی
آرام جانم روشنی بخشِ شبِ من
فانوسِ عشقت روشنای کوکبِ من
هُرمِ نفسهایت برایم زندگانی
ای خندههایت معجزه در مکتبِ من
آغوشِ مهرت جان پناهِ خستگیها
ای دستهایت نوشداروی تبِ من
ذکرِ لبت لالایی گهواره مان بود
خندیدنت بانگِ اذانِ مذهبِ من
پیچیده عطرِ دامنت در کهکشانها
ای اشکِ چشمت سلسبیلِ مَشرب من
بوسیدنِ دستانِ تو اعمال حج است
کی میشود حاجت روا این مطلبِ من
تنها خدای عاشقیهای منی تو
ای ذکرِ نامت بهترِ از هر یاربِ من
دستِ دعایت رو به سوی آسمانها
ذکرِ دعایت راهوارِ مرکبِ من
در ازدحامِ بیکسی تنها کَسَم تو
نامِ قشنگت #مادرم ذکرِ لبِ من
آیینه گُل کرد از بیانِ نامِ خوبت
ای نام تو زیبندهتر از منصب من
#محسن_ شکراللهی ۴۰۳/۸/۲
فانوسِ عشقت روشنای کوکبِ من
هُرمِ نفسهایت برایم زندگانی
ای خندههایت معجزه در مکتبِ من
آغوشِ مهرت جان پناهِ خستگیها
ای دستهایت نوشداروی تبِ من
ذکرِ لبت لالایی گهواره مان بود
خندیدنت بانگِ اذانِ مذهبِ من
پیچیده عطرِ دامنت در کهکشانها
ای اشکِ چشمت سلسبیلِ مَشرب من
بوسیدنِ دستانِ تو اعمال حج است
کی میشود حاجت روا این مطلبِ من
تنها خدای عاشقیهای منی تو
ای ذکرِ نامت بهترِ از هر یاربِ من
دستِ دعایت رو به سوی آسمانها
ذکرِ دعایت راهوارِ مرکبِ من
در ازدحامِ بیکسی تنها کَسَم تو
نامِ قشنگت #مادرم ذکرِ لبِ من
آیینه گُل کرد از بیانِ نامِ خوبت
ای نام تو زیبندهتر از منصب من
#محسن_ شکراللهی ۴۰۳/۸/۲
Forwarded from محسن شکراللهی
تو را نفس به نفس خوانده ام
تو را پلک به پلک دیده ام
تو را میشنوم
تو را میشناسم
تو را یاد گرفتهام
تو را موبه مو بافته ام
تو را لحظه به لحظه زندگی کرده ام
تو را پیدا کرده ام
مرا گم نکن.
#محسن_شکراللهی. ۴۰۳/۷/۲۶
https://t.me/mohsen_shokrollahi
تو را پلک به پلک دیده ام
تو را میشنوم
تو را میشناسم
تو را یاد گرفتهام
تو را موبه مو بافته ام
تو را لحظه به لحظه زندگی کرده ام
تو را پیدا کرده ام
مرا گم نکن.
#محسن_شکراللهی. ۴۰۳/۷/۲۶
https://t.me/mohsen_shokrollahi
Telegram
محسن شکراللهی
شعر و دکلمه
Forwarded from محسن شکراللهی
تو همان زمزمهی بیبُروبرگردِ بلندِ عشقی
که فقط گوشِ من آوازِ تو را میشنود
#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۸/۴
https://t.me/mohsen_shokrollahi
که فقط گوشِ من آوازِ تو را میشنود
#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۸/۴
https://t.me/mohsen_shokrollahi
Telegram
محسن شکراللهی
شعر و دکلمه
Forwarded from محسن شکراللهی
صبح یعنی
خورشید چشمانت
بتابد به دیدگانم
وتاریکی و تلخی شب را بزداید از دلم
تا به لطف آفتاب نگاهت
غم از بغض بمیرد
و قلبم بغل کند شادی و عشقِ لایزالِ تو را...
#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۶/۵
https://t.me/mohsen_shokrollahi
خورشید چشمانت
بتابد به دیدگانم
وتاریکی و تلخی شب را بزداید از دلم
تا به لطف آفتاب نگاهت
غم از بغض بمیرد
و قلبم بغل کند شادی و عشقِ لایزالِ تو را...
#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۶/۵
https://t.me/mohsen_shokrollahi
Telegram
محسن شکراللهی
شعر و دکلمه
♡🪴♡
وصفت نمیگنجد به حرف از بس که خوبِ مطلقی
من واژه کم آورده ام ای علتِ اشعارِ من
#محسن _شکراللهی ۴۰۱/۴/۲۳
♡
وصفت نمیگنجد به حرف از بس که خوبِ مطلقی
من واژه کم آورده ام ای علتِ اشعارِ من
#محسن _شکراللهی ۴۰۱/۴/۲۳
♡
Forwarded from محسن شکراللهی
دوست دارم که به باغِ تو قناری بشوم
گلِ خوش رنگِ درختانِ اناری بشوم
دوست دارم که شبی در شب ییلاق حضور
دست در دستِ تو از شهر فراری بشوم
دوست دارم من سرمازده در فصل خزان
از شرارِ نِگهت بادِ بهاری بشوم
دوست دارم که شبی دل به نگاری بدهم
دل به دریا زده در بندِ نگاری بشوم
دوست دارم که بنوشم زِ شرابِ لبِ تو
باده نوش از لبِ تو مستِ خماری بشوم
دوست دارم که شبی با تو کناری باشم
در کنارِ تو برای تو قراری بشوم
روی شنها بنویسم خدا عشق زمین
تو شوی ناجی و من عاشقِ زاری بشوم
#محسن_شکراللهی ۴۰۱/۷/۲۳
@mohsen_shokrollahi
گلِ خوش رنگِ درختانِ اناری بشوم
دوست دارم که شبی در شب ییلاق حضور
دست در دستِ تو از شهر فراری بشوم
دوست دارم من سرمازده در فصل خزان
از شرارِ نِگهت بادِ بهاری بشوم
دوست دارم که شبی دل به نگاری بدهم
دل به دریا زده در بندِ نگاری بشوم
دوست دارم که بنوشم زِ شرابِ لبِ تو
باده نوش از لبِ تو مستِ خماری بشوم
دوست دارم که شبی با تو کناری باشم
در کنارِ تو برای تو قراری بشوم
روی شنها بنویسم خدا عشق زمین
تو شوی ناجی و من عاشقِ زاری بشوم
#محسن_شکراللهی ۴۰۱/۷/۲۳
@mohsen_shokrollahi
Telegram
attach 📎
♡🪴♡
بریز با تاسِ چَشمانت به تختِ نَردِ عشقِ من
کهمنجفتشیشآوردم هماندم تاتو را دیدم
#محسن _شکراللهی. ۴۰۲/۳/۲۳
تاس چشمانت
شش جفت می آورد
میان مهره های عشق و
خانه ی دل
#الهه_وزواری
♡
بریز با تاسِ چَشمانت به تختِ نَردِ عشقِ من
کهمنجفتشیشآوردم هماندم تاتو را دیدم
#محسن _شکراللهی. ۴۰۲/۳/۲۳
تاس چشمانت
شش جفت می آورد
میان مهره های عشق و
خانه ی دل
#الهه_وزواری
♡
Audio
♡🪴♡
سوختم از عاشقی خاکسترم را باد برد
کشتی ام پهلو زد اما لنگرم را باد برد
همچو مرغابی به دریای خیالت غوطهور
محوِ امواجت شدم بالوپرم را باد بُرد
مثل بادآمد خیالت در سرم پیچید ورفت
بی حضورت بند بند پیکرم را باد برد
در هجومِ بیامانِ چشمهای قاتلت
خواستم سنگر بگیرم سنگرم را باد بُرد
من سرم افتاده زیرِ بارِ غمهای عظیم
تا بیاری شانههایت را سرم را باد بُرد
دعوتت کردم بیایی دیدن بیمار عشق
آنقدر دیر آمدی تا بسترم را باد برد
خواستم تا شکوه ازجورو ستمهایت کنم
تا که فریادم درآمد حنجرم را باد برد
زیر طوفان غرورت مانده بودم بیصدا
تا وزیدی ساقه ی نیلوفرم را باد برد
خاطراتت را نوشتم روی بال خاطرم
وقت پروازت کلاه دفترم را باد برد
از کتاب چشمهایت صد غزل آورده ام
مثنوی های بلند باورم را باد برد
آه حسرت با دلم امشب مدارا کنکمی
خاطراتِ دلبرِ افسونگرم را باد بُرد
#محسن_شکراللهی ۴۰۲/۹/۱۱
@mohsen_shokrollahi
♡
سوختم از عاشقی خاکسترم را باد برد
کشتی ام پهلو زد اما لنگرم را باد برد
همچو مرغابی به دریای خیالت غوطهور
محوِ امواجت شدم بالوپرم را باد بُرد
مثل بادآمد خیالت در سرم پیچید ورفت
بی حضورت بند بند پیکرم را باد برد
در هجومِ بیامانِ چشمهای قاتلت
خواستم سنگر بگیرم سنگرم را باد بُرد
من سرم افتاده زیرِ بارِ غمهای عظیم
تا بیاری شانههایت را سرم را باد بُرد
دعوتت کردم بیایی دیدن بیمار عشق
آنقدر دیر آمدی تا بسترم را باد برد
خواستم تا شکوه ازجورو ستمهایت کنم
تا که فریادم درآمد حنجرم را باد برد
زیر طوفان غرورت مانده بودم بیصدا
تا وزیدی ساقه ی نیلوفرم را باد برد
خاطراتت را نوشتم روی بال خاطرم
وقت پروازت کلاه دفترم را باد برد
از کتاب چشمهایت صد غزل آورده ام
مثنوی های بلند باورم را باد برد
آه حسرت با دلم امشب مدارا کنکمی
خاطراتِ دلبرِ افسونگرم را باد بُرد
#محسن_شکراللهی ۴۰۲/۹/۱۱
@mohsen_shokrollahi
♡
♡🪴♡
هر شب تو را در خیالم به آغوش میکشم
و صبح که بیدار میشوم
شکوفههای نارنج در آغوش من خود نمایی میکند .
حتی با خیالت سبز میشوم....
#محسن_ شکراللهی
♡
هر شب تو را در خیالم به آغوش میکشم
و صبح که بیدار میشوم
شکوفههای نارنج در آغوش من خود نمایی میکند .
حتی با خیالت سبز میشوم....
#محسن_ شکراللهی
♡
Forwarded from محسن شکراللهی
دفتری از شعر و احساس در نگاهت خواندیست
چشمهایت تا ابد در عمق چشمم ماندیست
گرچه مویت مست و افشان روی دوشِ بادهاست
عطرِ گیسویت نگارم روی دستم ماندیست
#محسن _شکراللهی. ۴۰۱/۴/۳
https://t.me/mohsen_shokrollahi
چشمهایت تا ابد در عمق چشمم ماندیست
گرچه مویت مست و افشان روی دوشِ بادهاست
عطرِ گیسویت نگارم روی دستم ماندیست
#محسن _شکراللهی. ۴۰۱/۴/۳
https://t.me/mohsen_shokrollahi
Telegram
محسن شکراللهی
شعر و دکلمه