مینو پناهپور📝
946 subscribers
12.4K photos
2.74K videos
33 files
1.21K links
بعد از من هیچ کس تکرار من نخواهد شد....

اینستاگرام
instagram.com/minoo.panahpour

ارتباط با ادمین کانال

@mino_panahpour
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🪴


بباف‌و زیرو رو کن طره‌ی موهای مستت را
همان موهای مستی که پریشان کرد جهانی را

#محسن_شکراللهی

همچو نوری که سحر بر دل دریا تابید
دیده بگشا به دلِ خسته‌ی مُرداب بتاب

#محسن_شکرالهی


بوی گیسویی مرا دیوانه کرد ..


🪴

تو را در باغِ خیال میبینم
درخشنده مثلِ ماه
لطیف مثلِ ابر
تمیز مثلِ آب
زلال مثلِ چشمه
کمی دور تر از باور
کنار درختِ آرزو
همیشه در یادمی
همیشه
همیشه

#محسن_شکراللهی

♡  
🪴

دلبرم گفت به من
سیب را تشریح کن...
لحظه‌ای مکث... سکوت
چشمها را بستم
در خیالات خودم
پای یک سرو بلند
لب جوی آبی خیره در آب شدم
سیب سرخی در آب دور خود می‌چرخید
سیب را برداشتم و با خودم خندیدم
یاد او افتادم
گونه‌اش سرخ و سفید مثل این سیب زیبا
یاد سیبی که حوا را وسوسه کرد افتادم
سیب را چرخاندم
مثل سیب رخ تو زیبا بود
در دل سیب چه رازی است
که هرجا سخن از عشق میان می‌آید
نقش سیب است که طنین انداز است.
سیب سرخِ نگهت برد ایمان مرا
تو همان سیب دل انگیز پر از وسوسه‌ای که دلم می‌خواهد
از بلندای درختِ آرزو برچینم.

#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۷/۲۴

🪴

ای عشق
برای من از زندگی بگو
از خلسه خیال
از چشمه حیات
از رسم عاشقی
از بی‌قراری و دیوانگی
من عاقلم ولی دیوانه‌اش شدم

از درد دوری و از انتظار یار
از لحظه‌ی غم‌ و از قلبِ بی قرار
از شوق دیدن و خندیدنِ نگار

ای عشق
برای من از زندگی بگو..

#محسن_شکراللهی          ۴۰۳.۷.۲۸


Audio
🪴

چون سَروبلند قامت‌و چون کوه عمودیم
دریا صفت و منتظرِ حرکتِ رودیم

آتش زده بر خرمنِ دل داغِ نبودش
در حسرتِ او سوخته‌و هاله‌ی دودیم

از ما حذر و محفلِ اغیار نشسته
با دیدن اغیارچو اسپند چو عودیم


شعر واجرا #محسن_شکراللهی🎤🖋

Audio
🪴

من آن قوی پریشان گشته در امواجِ طوفانم شبیه ساحلِ درمانده از موجِ خروشانم

همان تنهاترین مردِ بیابان‌های سرگردان
شبیه اشک‌های دانه دانه زیرِ بارانم



#محسن_ شکراللهی 🎤🖊 ۴۰۳/۵/۱۰


🕊
Audio
🪴

درون خلسه‌ی چَشمه دوباره ماه کشیدم
به زیرِ ابرِ نگاهت صدای آه کشیدم

تو آبِ زمزمِ عشقی بیا گوارا باش
که در سرابِ حضورت سری به چاه کشیدم

من آسمانِ غریب‌و تو ماهِ این محفل
در آسمان نگاهم شعاعِ ماه کشیدم

تو ماهِ برکه‌ی عشقی درونِ قابِ نگاهم
میانِ قابِ نگاهم تو را چو شاه کشیدم

کجای قصه غلط بود که بی‌خبر رفتی؟
بمان که بختِ دلم را شبِ سیاه کشیدم

صدای بغضِ شکسته گرفته راه گلو را
برای حجمِ صدایم کمی نگاه کشیدم

به روز معرکه گفتند کجاست حُجتِ عشقت
برای حُجتِ عشقم تو را گَواه کشیدم

میان این همه مردم غریبم‌و تنها
برای دلخوشی خود تو را پناه کشیدم

#محسن _شکراللهی ۴۰۳/۵/۲۴

Audio
🪴

من گِلی بودم که در دستِ شما ساغرشدم
قطره‌ای بودم که در دریایتان گوهر شدم

همچو مهتاب می‌درخشی درشبِ بی‌تابیم
عاشقی را در تبِ بی‌تابیم از بر شدم


#محسن_ شکراللهی ۴۰۳/۵/۱۵


@mohsen_shokrollahi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر این‌بار بیا از شبِ هجران بنویس
دوسه خط شعرِ تر از حالتِ جانان بنویس

فصلِ دلتنگی و پائیزو خزان است اینجا
حال و احوالِ مرا مثلِ بهاران بنویس

به خدا حالِ دلِ عاشقِ بیچاره بدست
چند قدم خلصه به زیرِ نمِ باران بنویس

شده‌ام چله نشینِ درِ میخانه‌ی عشق
دوسه پیمانه می از چَشمِ پریشان بنویس


#محسن_شکراللهی🎤🖊     ۴۰۱/۱۱/۱۳


@mohsen_shokrollahi
آرام جانم روشنی بخشِ شبِ من
فانوسِ عشقت روشنای کوکبِ من

هُرمِ نفس‌هایت برایم زندگانی
ای خنده‌هایت معجزه در مکتبِ من

آغوشِ مهرت جان پناهِ خستگی‌ها
ای دست‌هایت نوشداروی تبِ من

ذکرِ لبت لالایی گهواره مان بود
خندیدنت بانگِ اذانِ مذهبِ من

پیچیده عطرِ دامنت در کهکشان‌ها
ای اشکِ چشمت سلسبیلِ مَشرب من

بوسیدنِ دستانِ تو اعمال حج است
کی می‌شود حاجت روا این مطلبِ من

تنها خدای عاشقی‌های منی تو
ای ذکرِ نامت بهترِ از هر یاربِ من

دستِ دعایت رو به سوی آسمان‌ها
ذکرِ دعایت راهوارِ مرکبِ من

در ازدحامِ بی‌کسی تنها کَسَم تو
نامِ قشنگت #مادرم ذکرِ لبِ من

آیینه گُل کرد از بیانِ نامِ خوبت
ای نام تو زیبنده‌تر از منصب من

#محسن_ شکراللهی     ۴۰۳/۸/۲
تو را نفس به نفس خوانده ام
تو را پلک به پلک دیده ام
تو را می‌شنوم
تو را میشناسم
تو را یاد گرفته‌ام
تو را موبه مو بافته ام
تو را لحظه به لحظه زندگی کرده ام
تو را پیدا کرده ام
مرا گم‌ نکن.

#محسن_شکراللهی. ۴۰۳/۷/۲۶

https://t.me/mohsen_shokrollahi
تو همان زمزمه‌ی بی‌بُروبرگردِ بلندِ عشقی

که فقط گوشِ من آوازِ تو را می‌شنود

#محسن‌_شکراللهی ۴۰۳/۸/۴

https://t.me/mohsen_shokrollahi
صبح یعنی
خورشید چشمانت
بتابد به دیدگانم
وتاریکی و تلخی شب را بزداید از دلم
تا به لطف آفتاب نگاهت
غم از بغض بمیرد
و قلبم بغل کند شادی و عشقِ لایزالِ تو را...

#محسن_شکراللهی ۴۰۳/۶/۵


https://t.me/mohsen_shokrollahi
🪴

وصفت نمیگنجد به حرف از بس که خوبِ مطلقی

من واژه کم آورده ام ای علتِ  اشعارِ من

#محسن _شکراللهی ۴۰۱/۴/۲۳

دوست دارم که به باغِ تو قناری بشوم
گلِ خوش رنگِ درختانِ اناری بشوم

دوست دارم که شبی در شب ییلاق حضور
دست در دستِ تو از شهر فراری بشوم

دوست دارم من سرمازده در فصل خزان
از شرارِ نِگهت بادِ بهاری بشوم

دوست دارم که شبی دل به نگاری بدهم
دل به دریا زده در بندِ نگاری بشوم

دوست دارم که بنوشم زِ شرابِ لبِ تو
باده نوش از لبِ تو مستِ خماری بشوم

دوست دارم که شبی با تو کناری باشم
در کنارِ تو برای تو قراری بشوم

روی شنها بنویسم خدا عشق زمین
تو شوی ناجی و‌ من عاشقِ زاری بشوم

#محسن_شکراللهی       ۴۰۱/۷/۲۳


@mohsen_shokrollahi
🪴

بریز با تاسِ چَشمانت به تختِ نَردِ عشقِ من
که‌من‌جفت‌شیش‌آوردم همان‌دم تاتو را دیدم

#محسن _شکراللهی. ۴۰۲/۳/۲۳


تاس چشمانت
شش جفت می آورد
میان مهره های عشق و
خانه ی دل

#الهه_وزواری

Audio
🪴

سوختم از عاشقی خاکسترم را باد برد
کشتی ام پهلو زد اما لنگرم را باد برد

همچو مرغابی به دریای خیالت غوطه‌ور
محوِ امواجت شدم بال‌وپرم را باد بُرد

مثل بادآمد خیالت در سرم پیچید ورفت
بی حضورت بند بند پیکرم را باد برد

در هجومِ بی‌امانِ چشم‌های قاتلت
خواستم سنگر بگیرم سنگرم را باد بُرد

من سرم افتاده زیرِ بارِ غم‌های عظیم
تا بیاری شانه‌هایت را سرم را باد بُرد

دعوتت کردم بیایی دیدن بیمار عشق
آنقدر دیر آمدی تا بسترم را باد برد

خواستم تا شکوه ازجورو ستمهایت کنم
تا که فریادم درآمد حنجرم را باد برد

زیر طوفان غرورت مانده بودم بیصدا
تا وزیدی ساقه ی نیلوفرم را باد برد

خاطراتت را نوشتم روی بال خاطرم
وقت پروازت کلاه دفترم را باد برد

از کتاب چشمهایت صد غزل آورده ام
مثنوی های بلند باورم را باد برد

آه حسرت با دلم امشب مدارا کن‌کمی
خاطراتِ دلبرِ افسونگرم را باد بُرد

#محسن_شکراللهی ۴۰۲/۹/۱۱

@mohsen_shokrollahi
🪴

هر شب تو را در خیالم به آغوش میکشم
و صبح که بیدار می‌شوم
شکوفه‌های نارنج در آغوش من خود نمایی می‌کند .
حتی با خیالت سبز می‌شوم....

#محسن_ شکراللهی
🪴

چه شب‌های در آغوشِ خیالت جان سپردم

#محسن_شکراللهی

دفتری از شعر و احساس در نگاهت خواندیست
چشمهایت تا ابد در عمق چشمم ماندیست
گرچه مویت مست و افشان روی دوشِ بادهاست
عطرِ گیسویت نگارم روی دستم ماندیست

#محسن _شکراللهی. ۴۰۱/۴/۳



https://t.me/mohsen_shokrollahi