♡🪴♡
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از "خیال" پریشانِ من گذشت :
بر شانه های تو ...
بر شانه های تو ...
می شد اگر سری بگذارم
#فریدون_مشیری
شبتون بهشت دوستان❣
وقتی که شانه هایم
در زیر بار حادثه می خواست بشکند
یک لحظه
از "خیال" پریشانِ من گذشت :
بر شانه های تو ...
بر شانه های تو ...
می شد اگر سری بگذارم
#فریدون_مشیری
شبتون بهشت دوستان❣
♡🪴♡
بـا قلم مـیگویم:
ای همـزاد، ای همـراه، ای هـم سرنوشت،
هر دومـان حیران بازی هـای دورانهای زشــت!
شعرهـایـم را نـوشتی، دستخوش!
اشکهـایم را کجـا خواهـی نوشت؟!
#فریدون_مشیری
@minoo_panahpour📝
بـا قلم مـیگویم:
ای همـزاد، ای همـراه، ای هـم سرنوشت،
هر دومـان حیران بازی هـای دورانهای زشــت!
شعرهـایـم را نـوشتی، دستخوش!
اشکهـایم را کجـا خواهـی نوشت؟!
#فریدون_مشیری
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
بعد از تو
تا همیشه
شب ها و روزها
بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما
اما،
پشت دریچه ها
در عمق سینه ها
خورشید ِ قصه های تو
همواره روشن است ...
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون بخیر❣
بعد از تو
تا همیشه
شب ها و روزها
بی ماه و مهر می گذرند از کنار ما
اما،
پشت دریچه ها
در عمق سینه ها
خورشید ِ قصه های تو
همواره روشن است ...
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون بخیر❣
♡🪴♡
من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان،
چنان سرمست،
که گاه، درهمه آفاق، می گشودم بال
که مست،
برهمه افلاک، می فشاندم دست...
#فریدون_مشیری
سلام دوستان صبحتون بخیر❣
.
من از لطافت صبح
من از طراوت نور
من از نوازش آن مهربان،
چنان سرمست،
که گاه، درهمه آفاق، می گشودم بال
که مست،
برهمه افلاک، می فشاندم دست...
#فریدون_مشیری
سلام دوستان صبحتون بخیر❣
.
♡🪴♡
در کوچه باغ ،
« عشق »
میرفت و با صدای حزینش
می خواند :
گاهی گر از ملالِ
محبت برانمت
دوری چنان مکـن
که به شیون بخوانمت ،
پیوندِ جان
جداشدنی نیست ماهِ من
تن نیستی که
جان دهم و وارهانمت
#فریدون_مشیری
✨𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕✨
در کوچه باغ ،
« عشق »
میرفت و با صدای حزینش
می خواند :
گاهی گر از ملالِ
محبت برانمت
دوری چنان مکـن
که به شیون بخوانمت ،
پیوندِ جان
جداشدنی نیست ماهِ من
تن نیستی که
جان دهم و وارهانمت
#فریدون_مشیری
✨𝑮𝒐𝒐𝒅 𝑵𝒊𝒈𝒉𝒕✨
♡🪴♡
چه شورها پیوست
به این شکستهی بیدار با شکستنِ خواب
ستاره بود و رواقِ بلندِ شبِ تاریک!
صدایِ نبضِ زمان بود
صدایِ بالِ درخت
صدایِ پایِ نسیم
صدایِ نرمِ غزلهایِ آب در مهتاب
همان ترانهی غمگین که می سرود سپهر
همان حکایتِ مبهم که مینوشت شهاب
ستاره را گفتم :
کجاست مقصد این کهکشانِ سرگشته ؟
کجاست خانهی این ناخدایِ سرگردان ؟
کجا به آب رسد تشنه ، با فریبِ سراب ؟
ستاره گفت: خاموش؛
لحظه را دریاب!
#فریدون_مشیری
@minoo_panahpour📝
چه شورها پیوست
به این شکستهی بیدار با شکستنِ خواب
ستاره بود و رواقِ بلندِ شبِ تاریک!
صدایِ نبضِ زمان بود
صدایِ بالِ درخت
صدایِ پایِ نسیم
صدایِ نرمِ غزلهایِ آب در مهتاب
همان ترانهی غمگین که می سرود سپهر
همان حکایتِ مبهم که مینوشت شهاب
ستاره را گفتم :
کجاست مقصد این کهکشانِ سرگشته ؟
کجاست خانهی این ناخدایِ سرگردان ؟
کجا به آب رسد تشنه ، با فریبِ سراب ؟
ستاره گفت: خاموش؛
لحظه را دریاب!
#فریدون_مشیری
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
پشت خرمنهای گندم، لای بازوهای بید
آفتابِ زرد کم کم نهفت
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسهی بدرود تابستان شکفت
از تو بود ای چشمه جوشان تابستان گرم
گر به هر سو خوشهها جوشید و خرمنها رسید
از تو بود از گرمی آغوش تو
هر گلی خندید و هر برگی دمید
این همه شهد و شکر
از سینهی پر شور توست
در دل ذرّات هستی نور تو ست
مستی ما از طلایی خوشه انگور توست
راستی را بوسهی تو بوسهی بدرود بود
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا
زود بود!
#فریدون_مشیری
♡
پشت خرمنهای گندم، لای بازوهای بید
آفتابِ زرد کم کم نهفت
بر سر گیسوی گندمزارها
بوسهی بدرود تابستان شکفت
از تو بود ای چشمه جوشان تابستان گرم
گر به هر سو خوشهها جوشید و خرمنها رسید
از تو بود از گرمی آغوش تو
هر گلی خندید و هر برگی دمید
این همه شهد و شکر
از سینهی پر شور توست
در دل ذرّات هستی نور تو ست
مستی ما از طلایی خوشه انگور توست
راستی را بوسهی تو بوسهی بدرود بود
بسته شد آغوش تابستان؟
خدایا
زود بود!
#فریدون_مشیری
♡
♡
ای عشق به جز تو
همدمی دارم ؟
نه
یا جز غم تو
دگر غمی دارم ؟
نه
با این همه زخم های کاری که زدی
غیر از مهر تو
مرهمی دارم ؟
نه
#فریدون_مشیری
♡
ای عشق به جز تو
همدمی دارم ؟
نه
یا جز غم تو
دگر غمی دارم ؟
نه
با این همه زخم های کاری که زدی
غیر از مهر تو
مرهمی دارم ؟
نه
#فریدون_مشیری
♡
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡🪴♡
سحر از ماورای ظلمت شب
می زند لبخند
قناری ها سرود صبح میخوانند
من آنجا چشم در راه توام
ناگاه ترا از دور می بینم
که میآیی!
#فریدون_ مشیری
♡
سحر از ماورای ظلمت شب
می زند لبخند
قناری ها سرود صبح میخوانند
من آنجا چشم در راه توام
ناگاه ترا از دور می بینم
که میآیی!
#فریدون_ مشیری
♡
♡🪴♡
دلتنگم ، آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بمانی كنار من
ای نازنين كه هيچ وفا نيست با منت
#فریدون_مشیری
♡
دلتنگم ، آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بمانی كنار من
ای نازنين كه هيچ وفا نيست با منت
#فریدون_مشیری
♡
♡🪴♡
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمانها به امیدی که تو
بر خواهی گشت،
پای هر پنجره مات…
می نشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه،
دور، تا دورترین جاها می رفت نگاه،
باز میگشتم، هیهات!
چشم ها دوخته ام بر در و دیوار هنوز…
#فریدون _مشیری
شبتون بهشت دوستان❣
♡
تو گذشتی و شب و روز گذشت
آن زمانها به امیدی که تو
بر خواهی گشت،
پای هر پنجره مات…
می نشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر، گاه در روزن ماه،
دور، تا دورترین جاها می رفت نگاه،
باز میگشتم، هیهات!
چشم ها دوخته ام بر در و دیوار هنوز…
#فریدون _مشیری
شبتون بهشت دوستان❣
♡
♡🪴♡
چه جای ماه
که حتی شعاع فانوسی
در این سیاهی جاوید کورسو نزند.
به جز طنین قدمهای عابران ملول
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمیشکند.
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده مستانهای نمیپیچد
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟
چراغ میکدهی آفتاب خاموش است!
#فریدون_مشیری
سوم آبان ماه سالروز درگذشت #فریدون_ مشیری
♡
چه جای ماه
که حتی شعاع فانوسی
در این سیاهی جاوید کورسو نزند.
به جز طنین قدمهای عابران ملول
صدای پای کسی
سکوت مرتعش شهر را نمیشکند.
به هیچ کوی و گذر
صدای خنده مستانهای نمیپیچد
کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟
چراغ میکدهی آفتاب خاموش است!
#فریدون_مشیری
سوم آبان ماه سالروز درگذشت #فریدون_ مشیری
♡
♡🪴♡
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین.
گر مرا میجویی،
سبزهها را دریاب
با درختان بنشین
#فریدون_مشیری
پنجشنه های دلتنگی🕯🥀
♡
سفر تن را تا خاک تماشا کردی
سفر جان را از خاک به افلاک ببین.
گر مرا میجویی،
سبزهها را دریاب
با درختان بنشین
#فریدون_مشیری
پنجشنه های دلتنگی🕯🥀
♡
♡🪴♡
گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسمِ تو بسی دلرباتر است!
گفتی نسیم، روح نواز است و جان فزا
گفتم که بوی موی تواَم جانفزاتر است
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهرهٔ تو از آن دلگشاتر است
گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟
گفتم جمالِ دوست، بسی با صفاتر است
گفتی که لاله گرچه فریباست، بیوفاست
گفتم: که عهدِ لالهرخان بیوفاتر است
گفتی که میرسد به فلک شورِ بلبلان
گفتم که نالههای حزینم...رساتر است
گفتی به بینواییِ مرغِ قفس نگر
گفتم دلم ز مرغ قفس بینواتر است
گفتی دلت به محنت و غم سخت مبتلاست؟
گفتم هزار مرتبه جان مبتلاتر است...
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون دلنشین❣
♡
گفتی سپیده دم چه دل انگیز و دلرباست
گفتم تبسمِ تو بسی دلرباتر است!
گفتی نسیم، روح نواز است و جان فزا
گفتم که بوی موی تواَم جانفزاتر است
گفتی چه دلگشاست افق در طلوع صبح
گفتم که چهرهٔ تو از آن دلگشاتر است
گفتی که با صفاتر از این نوبهار چیست؟
گفتم جمالِ دوست، بسی با صفاتر است
گفتی که لاله گرچه فریباست، بیوفاست
گفتم: که عهدِ لالهرخان بیوفاتر است
گفتی که میرسد به فلک شورِ بلبلان
گفتم که نالههای حزینم...رساتر است
گفتی به بینواییِ مرغِ قفس نگر
گفتم دلم ز مرغ قفس بینواتر است
گفتی دلت به محنت و غم سخت مبتلاست؟
گفتم هزار مرتبه جان مبتلاتر است...
#فریدون_مشیری
سلام صبحتون دلنشین❣
♡