Dec 08, 11.30 PM (1)
Super Effect Record
در آبی خجول آسمان
پرندهای صفیر زد:
«کجاست، پس کجاست صبح؟»
جواب دادمش:
«به روی بالهای تو ...»
پرید و صبح در نگاه من نشست!
#نادر_نادرپور🖌
#زکیه_حسینی🎤
💌@yek_asheghaane_aram
پرندهای صفیر زد:
«کجاست، پس کجاست صبح؟»
جواب دادمش:
«به روی بالهای تو ...»
پرید و صبح در نگاه من نشست!
#نادر_نادرپور🖌
#زکیه_حسینی🎤
💌@yek_asheghaane_aram
○
زنی چراغ به دست از سپیده دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
زنی چراغ به دست از سپیده دم آمد
زنی که موی بلندش در آستان طلوع
غبار روشنی ِسرخ شامگاهان داشت،
بر آستانه نشست:
ز پشت مردمکش آفتاب را دیدم
که از درخت فراتر رفت
به روی گونه ی گلرنگ صبح پنجه کشید،
نگاه روشن زن
خراش پنجه ی خورشید را نشانم داد...
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
.
"ای معنیدمیدن خورشید در غبار!
وقتی که پا به ساحت این خانه مینهی
حس میکنم که بوی تو،
بوی شکفتن است
موی تو نیز،
وصلت صبح است و آبشار
حس میکنم که آینه، زیبایی تو را
- در ذهنِ بیقرارِ فراموشکارِ خویش -
هر لحظه میستاید و تصویر میکند."
#نادر_نادرپور
سلام دوستان. صبحتان بخیر
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
.
"ای معنیدمیدن خورشید در غبار!
وقتی که پا به ساحت این خانه مینهی
حس میکنم که بوی تو،
بوی شکفتن است
موی تو نیز،
وصلت صبح است و آبشار
حس میکنم که آینه، زیبایی تو را
- در ذهنِ بیقرارِ فراموشکارِ خویش -
هر لحظه میستاید و تصویر میکند."
#نادر_نادرپور
سلام دوستان. صبحتان بخیر
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
.
من باد نیستم
اما همیشه تشنهی فریاد بودهام.
دیوار نیستم
اما اسیر پنجهی بیداد بودهام.
نقشی درون آینهی سرد نیستم
زیرا هرآنچه هستم،
بیدرد نیستم.
اینان به نالهی آتش
درد نهفته را
خاموش میکنند وُ
فراموش میکنند؛
اما من آن ستارهی دورم که آبها
خونابههای چشم مرا نوش میکنند!
#نادر_نادرپور
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
اما همیشه تشنهی فریاد بودهام.
دیوار نیستم
اما اسیر پنجهی بیداد بودهام.
نقشی درون آینهی سرد نیستم
زیرا هرآنچه هستم،
بیدرد نیستم.
اینان به نالهی آتش
درد نهفته را
خاموش میکنند وُ
فراموش میکنند؛
اما من آن ستارهی دورم که آبها
خونابههای چشم مرا نوش میکنند!
#نادر_نادرپور
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
آه ای عزیزِ بیخبر از من
امشب،
دل گرفتهی دریا
با یادگارهای کبودش،
در زیرِ گوش پنجرهام میتپد هنوز..
دریایِ مویْ سپید، به سر میزند هنوز
مشتِ هزار ماتمِ از یاد رفته را..
مهتاب مینویسد،
بر ماسههای سرد
شرحِ هزار شادیِ بر باد رفته را..
چشمِ حبابها، همه از گریهی فراق
آماس میکند..
تیغِ بنفشِ ماه،
این چشمههای گریان را
از جای میکند..
در من،
مدام باران میبارد..
زنجیرهای نازکِ از هم گسستهاش
از لابلایِ جنگل مژگانم،
در آسمانِ آیینه، پیداست!
از دور،
بادِ سرکشِ دریا
خاکستر ملایمِ نسیان را
آسانتر از سفیدیِ کفها،
از روی آتشِ دلِ من میپراکند؛
یادِ تو را
و عشقِ مرا
زنده میکند....
#نادر_ نادرپور
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
امشب،
دل گرفتهی دریا
با یادگارهای کبودش،
در زیرِ گوش پنجرهام میتپد هنوز..
دریایِ مویْ سپید، به سر میزند هنوز
مشتِ هزار ماتمِ از یاد رفته را..
مهتاب مینویسد،
بر ماسههای سرد
شرحِ هزار شادیِ بر باد رفته را..
چشمِ حبابها، همه از گریهی فراق
آماس میکند..
تیغِ بنفشِ ماه،
این چشمههای گریان را
از جای میکند..
در من،
مدام باران میبارد..
زنجیرهای نازکِ از هم گسستهاش
از لابلایِ جنگل مژگانم،
در آسمانِ آیینه، پیداست!
از دور،
بادِ سرکشِ دریا
خاکستر ملایمِ نسیان را
آسانتر از سفیدیِ کفها،
از روی آتشِ دلِ من میپراکند؛
یادِ تو را
و عشقِ مرا
زنده میکند....
#نادر_ نادرپور
#یک_عاشـღـقانه_ی_آرام
💌@yek_asheghaane_aram
♡🪴♡
ای آشنای من
برخیز و با
بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم
جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز...
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را...
#نادر_نادرپور
سلام صبحتون بخیر دوستان❣
ای آشنای من
برخیز و با
بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پر کنیم
جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز...
در خُم بیفشریم
میِ آفتاب را...
#نادر_نادرپور
سلام صبحتون بخیر دوستان❣
.
ای آشنای من!
برخیز و با بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پُر کنیم جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز
در خُم بیفشُریم مِی آفتاب را
برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد
تا چون شکوفههای پرافشان سیبها
گلبرگ لب به بوسهی خورشید واکنیم
وانگه چو باد صبح
در عطر پونههای بهاری شنا کنیم...
#نادر_نادرپور
سلام دوستان صبحتان بخیر
@minoo_panahpour
.
ای آشنای من!
برخیز و با بهارِ سفر کرده بازگرد
تا پُر کنیم جامِ تهی از شراب را
وز خوشههای روشنِ انگورهای سبز
در خُم بیفشُریم مِی آفتاب را
برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد
تا چون شکوفههای پرافشان سیبها
گلبرگ لب به بوسهی خورشید واکنیم
وانگه چو باد صبح
در عطر پونههای بهاری شنا کنیم...
#نادر_نادرپور
سلام دوستان صبحتان بخیر
@minoo_panahpour
.
.
چشم تو ، مژده ای است از آینده
چشم تو ، لانه ای است برای ستاره ها
چشم تو ، پاسخی است به لبخند سرنوشت...
آه ای همیشه دورتر از خورشید!
در من طلوع کن،
در من چنان بتاب که آیینه ام کنی،
در من چنان بتاب که آب روان شوم
تا ناگھان تو دست بلورین خویش را
در جستجوی پاره سنگی به شکل دل
از آستین برآری و در سینه ام کنی!
#نادر_نادرپور
@minoo_panahpour
.
چشم تو ، مژده ای است از آینده
چشم تو ، لانه ای است برای ستاره ها
چشم تو ، پاسخی است به لبخند سرنوشت...
آه ای همیشه دورتر از خورشید!
در من طلوع کن،
در من چنان بتاب که آیینه ام کنی،
در من چنان بتاب که آب روان شوم
تا ناگھان تو دست بلورین خویش را
در جستجوی پاره سنگی به شکل دل
از آستین برآری و در سینه ام کنی!
#نادر_نادرپور
@minoo_panahpour
.
♡🪴♡
ای آنکه از دیار من آخر گریختی!
چون شد که از تو باز نیامد نشانهای؟
از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال:
رنج زمانهای و گذشت زمانهای ...
در کوره راه زندگیام جای پای تست
پایی که بی گمان نتوانم بدو رسید
پایی که نقش هر قدمش نقش آرزوست
کی می توانم اینکه به هر آرزو رسید
افسوس! ای که عشق من از خاطرت گریخت
چونشد که یکنظر نفکندی به سوی من؟
میخواستم که دوست بدارم تورا هنوز
زیرا به غیر عشق نبود آرزوی من
بیچاره من، بلازده من، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند
از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند ...
#نادر_نادرپور
@minoo_panahpour📝
ای آنکه از دیار من آخر گریختی!
چون شد که از تو باز نیامد نشانهای؟
از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال:
رنج زمانهای و گذشت زمانهای ...
در کوره راه زندگیام جای پای تست
پایی که بی گمان نتوانم بدو رسید
پایی که نقش هر قدمش نقش آرزوست
کی می توانم اینکه به هر آرزو رسید
افسوس! ای که عشق من از خاطرت گریخت
چونشد که یکنظر نفکندی به سوی من؟
میخواستم که دوست بدارم تورا هنوز
زیرا به غیر عشق نبود آرزوی من
بیچاره من، بلازده من، بی پناه من
کز ماجرای عشق توام جز بلا نماند
از من گریختی و دلم سخت ناله کرد
کان آشنا برفت و مرا آشنا نماند ...
#نادر_نادرپور
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
ای معنی دمیدنِ خورشید در غبار...
وقتی که
پا به ساحت
این خانه مینهی
حس میکنم که بوی تو،
بوی شکفتن است...
موی تو نیز،
وصلت صبح است و آبشار...
#نادر_نادرپور
سلام صبحتون بخیر دوستان❣
ای معنی دمیدنِ خورشید در غبار...
وقتی که
پا به ساحت
این خانه مینهی
حس میکنم که بوی تو،
بوی شکفتن است...
موی تو نیز،
وصلت صبح است و آبشار...
#نادر_نادرپور
سلام صبحتون بخیر دوستان❣
♥️:♥️
از کوچههای خاطرهی من
امشب، صدای پای تو میآید
آه ای عزیزِ دور!
آیا به شهرِ غربتِ من پا نهادهای....🤍
#نادر _نادرپور
♥️:♥️
از کوچههای خاطرهی من
امشب، صدای پای تو میآید
آه ای عزیزِ دور!
آیا به شهرِ غربتِ من پا نهادهای....🤍
#نادر _نادرپور
Dec 08, 11.30 PM (1)
Super Effect Record
در آبی خجول آسمان
پرندهای صفیر زد:
«کجاست، پس کجاست صبح؟»
جواب دادمش:
«به روی بالهای تو ...»
پرید و صبح در نگاه من نشست!
#نادر_نادرپور🖌
#زکیه_حسینی🎤
@minoo_panahpour📝
پرندهای صفیر زد:
«کجاست، پس کجاست صبح؟»
جواب دادمش:
«به روی بالهای تو ...»
پرید و صبح در نگاه من نشست!
#نادر_نادرپور🖌
#زکیه_حسینی🎤
@minoo_panahpour📝
♡🪴♡
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
@minoo_panahpour📝
زمان، زمان عزیمت بود
زنی چراغ به دست از حصار شب می رفت
مرا، اشاره کنان، از قفای خود می برد
زنی که موی بلندش در آستان غروب
شکوه روشنی صبحگاهان داشت
زنی که آینه ای در نگاه، پنهان داشت...
#نادر_نادرپور
@minoo_panahpour📝