♡🪴♡
ای عشق! همّتی کن ، رنجم به سر بَر ای عشق!
از پا نشسته داری، دستی بر آور ای عشق!
پیریّ و هم تو دانی، آن جادوی جوانی
آری تو هم قدیمی، هم نا مکرّر ای عشق!
ما خسته ایم و تشنه، تو سایه ای و چشمه
باغی پس از بیابان ــ باغ مشجّر ــ ای عشق
بحر تحیّرم تو ،اوج تفکّرم تو
عین تصوّرم تو، از ذات برتر ای عشق!
دستت اگر نگیرم، غم میکشد به زیرم
مپسند از او ، اسیرم ، گرد دلاور ای عشق!
منصور راستینم ،جانم در آستینم
بستان و کن چنینم ،در عشق باور ای عشق!
خامم هنوز از اینسان، هان! کورهات بتابان
وز هستی ام بسوزان ،هم خشک و هم تر ای عشق!
ای شعله ی مدامم ،در خرمن تمامم
وز تو زده کلامم ، آتش به دفتر ای عشق!
از منّت تو بسیار ،دارم به دوش خود بار
شمشیر خود فرود آر ،یک بار دیگر ای عشق!
#حسین_منزوی
@minoo_panahpour📝
.
ای عشق! همّتی کن ، رنجم به سر بَر ای عشق!
از پا نشسته داری، دستی بر آور ای عشق!
پیریّ و هم تو دانی، آن جادوی جوانی
آری تو هم قدیمی، هم نا مکرّر ای عشق!
ما خسته ایم و تشنه، تو سایه ای و چشمه
باغی پس از بیابان ــ باغ مشجّر ــ ای عشق
بحر تحیّرم تو ،اوج تفکّرم تو
عین تصوّرم تو، از ذات برتر ای عشق!
دستت اگر نگیرم، غم میکشد به زیرم
مپسند از او ، اسیرم ، گرد دلاور ای عشق!
منصور راستینم ،جانم در آستینم
بستان و کن چنینم ،در عشق باور ای عشق!
خامم هنوز از اینسان، هان! کورهات بتابان
وز هستی ام بسوزان ،هم خشک و هم تر ای عشق!
ای شعله ی مدامم ،در خرمن تمامم
وز تو زده کلامم ، آتش به دفتر ای عشق!
از منّت تو بسیار ،دارم به دوش خود بار
شمشیر خود فرود آر ،یک بار دیگر ای عشق!
#حسین_منزوی
@minoo_panahpour📝
.
♡🪴♡
بی هیچ نام
میآیی
اما تمام نامهای جهان باتوست.
وقت غروب نامت
دلتنگیست
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی
نام تو وسوسه است.
زیر درخت سیب نامت
حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر میزند
میگریزی
نام گریزناکت
رویاست ...
#حسین_منزوی
@minoo_panahpour📝
بی هیچ نام
میآیی
اما تمام نامهای جهان باتوست.
وقت غروب نامت
دلتنگیست
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی
نام تو وسوسه است.
زیر درخت سیب نامت
حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر میزند
میگریزی
نام گریزناکت
رویاست ...
#حسین_منزوی
@minoo_panahpour📝
Forwarded from M
به سينه مي زندم سر، دلي كه كرده هوايت
دلي كه كرده هواي كرشمه هاي صدايت
نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز
كه آورد دلم اي دوست! تاب وسوسه هايت
تو را ز جرگه ي انبوه خاطرات قديمي
برون كشيده ام و دل نهاده ام به صفايت
تو سخت و دير به دست آمدي مرا و عجب نيست
نمي كنم اگر اي دوست، سهل و زود، رهايت
گره به كار من افتاده است از غم غربت
كجاست چابكي دست هاي عقده گشايت؟
به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك
به خاكساري دل بين كه سر نهاده به پايت
"دلم گرفته برايت" زبان ساده ي عشق است
سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت
#حسین_منزوی
خوانش: حیران قزلباش
دلي كه كرده هواي كرشمه هاي صدايت
نه يوسفم، نه سياوش، به نفس كشتن و پرهيز
كه آورد دلم اي دوست! تاب وسوسه هايت
تو را ز جرگه ي انبوه خاطرات قديمي
برون كشيده ام و دل نهاده ام به صفايت
تو سخت و دير به دست آمدي مرا و عجب نيست
نمي كنم اگر اي دوست، سهل و زود، رهايت
گره به كار من افتاده است از غم غربت
كجاست چابكي دست هاي عقده گشايت؟
به كبر شعر مَبينم كه تكيه داده به افلاك
به خاكساري دل بين كه سر نهاده به پايت
"دلم گرفته برايت" زبان ساده ي عشق است
سليس و ساده بگويم: دلم گرفته برايت
#حسین_منزوی
خوانش: حیران قزلباش
Telegram
attach 📎
♡🪴♡
به نخستین قدح، افسون
چه دمیدی تو، که من
تا دم آخر از آن
جرعهی کاری مستم؟
#حسین _منزوی
سلام دوستان صبحتون بخیر❣
به نخستین قدح، افسون
چه دمیدی تو، که من
تا دم آخر از آن
جرعهی کاری مستم؟
#حسین _منزوی
سلام دوستان صبحتون بخیر❣