#میلاد_عرفانپور از شعرای کشورمان چند رباعی راجع به ماجرای غمانگیز قتل #رومینا_اشرفی توسط پدرش سروده که آنها را از نظر میگذرانید:
۱-
دستان مرا بگیر بابا... سردم...
یکبوسه... که از فرارها برگردم
مِهری که دریغ کردی از من، بابا!
از هر کس و ناکسی گدایی کردم
۲-
آرام گرفته ام، بیا باباجان
از حال دلم بپرس...ها... باباجان
آن بوسه که خرج من نکردی، آخر
داسی شد و بوسه زد مرا، باباجان
۳-
آه از گل سرخ بیگناهی که منم
بر غربت خویشتن، گواهی که منم
بی مهر پدر، هیچ نفهمید از عشق
آن دختر بیپشت و پناهی که منم
۴-
سنگی شده بود... ساکت و سرد، پدر
پیغام محبتی نیاورد، پدر
لبخند نداشت، داس در دستش بود
تا کِشتهی خویش را درو کرد پدر
۵-
ای حسرت احساسٕ کبودم! بابا!
ای مهر تو خواهش وجودم! بابا!
دیشب یکی آمده سرم را بردهست...
ای کاش هنوز خواب بودم، بابا
۶-
این درد چه دودمان تلخی دارد
این جوهر خون، زبان تلخی دارد
سوغاتی دستهای بیایمان است
این داس، که داستان تلخی دارد
@MER30TV 👈💯
۱-
دستان مرا بگیر بابا... سردم...
یکبوسه... که از فرارها برگردم
مِهری که دریغ کردی از من، بابا!
از هر کس و ناکسی گدایی کردم
۲-
آرام گرفته ام، بیا باباجان
از حال دلم بپرس...ها... باباجان
آن بوسه که خرج من نکردی، آخر
داسی شد و بوسه زد مرا، باباجان
۳-
آه از گل سرخ بیگناهی که منم
بر غربت خویشتن، گواهی که منم
بی مهر پدر، هیچ نفهمید از عشق
آن دختر بیپشت و پناهی که منم
۴-
سنگی شده بود... ساکت و سرد، پدر
پیغام محبتی نیاورد، پدر
لبخند نداشت، داس در دستش بود
تا کِشتهی خویش را درو کرد پدر
۵-
ای حسرت احساسٕ کبودم! بابا!
ای مهر تو خواهش وجودم! بابا!
دیشب یکی آمده سرم را بردهست...
ای کاش هنوز خواب بودم، بابا
۶-
این درد چه دودمان تلخی دارد
این جوهر خون، زبان تلخی دارد
سوغاتی دستهای بیایمان است
این داس، که داستان تلخی دارد
@MER30TV 👈💯