🌺 دکتر توحید ملک زاده🌺 Dr.tohid melikzade
3.92K subscribers
135 photos
3 videos
7 files
845 links
Azərbaycan tarixinə görə yazılarım

www.azerturkhostory.ir
آذربایجان تاریخینه گوره یازیلاریم
@tohidmelikzade ارتباط با من
tohidmelikzade@yahoo.com
Download Telegram
نقشه آذربایجان روی صفحه ای از طلا در کاخ رضاخان
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
سلیمان بهبودی یکی از محرمترین افراد به خانواده رضاخان در خاطرات خود به نقشه آذربایجان روی صفحه ای از طلا در کاخ رضاخان اشاره کرده می نویسد:
« سابقا بنده در داخل کاخ صندوقخانه ای ایجاد کرده بودم که هر چه تقدیم شده بود از اشیای طلا و نقره در آن صندوقخانه نگاهداری می شد. مثل نقشه آذربایجان روی صفحه ای از طلا که روی آن مرکز شهرها با تخمه برلیان یا زمرد مشخص شده بود.» ( رضاشاه، خاطرات سلیمان بهبودی ، شمس پهلوی و علی ایزدی، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح ، پاییز 1372، ص: 339)
این لوح زرین که به احتمال قوی در دوره قاجاریه ساخته شده بود سر از صندوقخانه رضاخان در می آید. ولی موضوع مهم دیگر سرنوشت این نقشه زرین است.
سوال اینجاست که این صفحه طلایی الان کجاست؟
1 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
ترکی شاهان قاجار از نگاه عین¬السلطنه
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
- سه شنبه 21 ذیقعده 1313: ( در مراسم عزاداری ناصرالدین شاه ) مدتی موزیک عزا زدند و انقلاب و آشوب غریبی کردند. دم به دم ترکها می گفتند: « آقام وای» پس از گریه زیاد موزیک ساکت شد.... بعد فرمودند موزیک سلام به جهت مظفرالدینشاه بزنید. یک مرتبه تمام دستجات موزیک سلام زدند و سه مرتبه شاه ساق اولسون گفتند...
- در حضور ناصرالدینشاه : افواج به صدای بلند ترکی و فارسی دعا کردند.ص: 1107
- ( در تشییع جنازه ناصرالدینشاه) سرباز و صاحب منصبان مخصوصا ترکها ندبه و گریه شان بیشتر بود. ص: 1146
- ( ولیعهد محمدعلی میرزا) لهجه شان ترکی است. ص: 1790
اطراف شاه از آذربایجان است . ص: 1241 (سال 1315) سال دیگر تمام حکام از ترکها خواهند بود ص: 1265 روزنامه خاطرات عین السلنه ( قهرمان میرزا سالور) جلد اول به کوش مسعود سالور- ایرج افشار ، انتشارات اساطیر تهران 1374
4 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
آذربایجانیان مقیم استانبول در دوره مشروطیت
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در دوره قاجاریه تجارت بازرگانان آذربایجان با عثمانی مخصوصا حضور در بازار استانبول رواج فراوانی داشت. در سالیان بعد، ارتباط تنگاتنگ سیاسی- فرهنگی انقلاب مشروطیت در ایران دوره قاجاریه و عثمانی نیز سبب شد تا پای فعالین سیاسی- اجتماعی ایران اعم از ترک و فارس نیز به استانبول باز شود. یکی از این افراد میرزا یحیی دولت ابادی صاحب کتاب خوب تاریخی « حیات یحیی» بود.
وی درباره حضور ایرانیان در استانبول می نویسد: « ایرانیان استانبول بیشتر اهل آذربایجان و ترک زبانند. از ولایات دیگر ایران کمتر کسی مقیم آنجاست. من چون زبان ترکی نمی دانم در زحمت هستم که با غیر از ایرانیان آمد و رفت کنم و حال اینکه دوست دارم با ترکان جوان و مشروطه خواهان عثمانی الفت و آمیزش نموده از افکار آنها استفاده نمایم...»
حیات یحیی ، کتابخانه ابن سینا 1330، جلد سوم، ص: 24
با افزایش مهاجرین آذربایجانی به استانبول لزوم تاسیس مسجد و قبرستانی برای اهالی آذربایجان احساس شد تا اینکه در سال 1873 میلادی قبرستان خان والده توسط حاجی عبدالکریم دیلمقانی خریداری و وقف شد. غسالخانه این قبرستان توسط حاج حسینعلی تاجر خویی وقف شده است. آثار خطاطی از حمید ابن عبدالسلام اهرنجانی در مسجد این قرستان دیده می شود.
در این گورستان مشهور به قبرستان ایرانلی لار، محقق مشهور تصوف: عبدالباقی گول¬پینارلی Gölpinarlı و خواننده مشهور ترکیه جم کاراجا که اصالتا از اهالی آذربایجان بود در این قبرستان مدفونند. 6 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
حاجی میرزا آقاسی از نگاه عبدالله مستوفی ضد آذربایجان
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
حاجی میرزا آقاسی از رجال سیاسی آذربایجانی و وزیر محمدشاه قاجار و اصالتا از طایفه بیات ساکن در ماکو و چخور سعد ( ایروان امروزین) بود وی پس از تحصیلات در عتبات معلم نوادگان فتحعلی شاه که به صورت سنتی در خوی ساکن بودند گردید. در زمان وی، امتیاز مشخص و عمده ای به اروپاییان داده نشد. از کارهای مهم دوران حاج میرزا آقاسی، اصلاح شبکه آبیاری و کندن قنات بوده که به هر حال نوعی اصلاح و آبادانی را برای آذربایجان و سراسر ایران به همراه داشته‌است. ضرب المثل مشهور « اگر برای من آب نشد برای شما پول که می شود» مربوط به اقدامات توسعه قنات در آذرباجان می باشد.
محققینی بی طرف معتقدند: یکی از عواملی که باعث می‌شود نتوان یک جانبه دربارهٔ محمدشاه و حاج میرزا آقاسی صریح قضاوت کرد، این است که دولتی که به دست اینان افتاد، کشور شکست خورده بعد از ترکمنچای بود که به هر صورت دولتمردان را سخت در محظور و فشار نگه می‌داشته و قدرت و سرعت عمل سیاسی را از آنان سلب می‌کرده‌است. با اینحال « حاجی میرزا آقاسی در ایام صدارتش پانصد ششصد پارچه ده، دویست سیصد هزار تفنگ، سیصد چهارصد توپ و شاید همین اندازه خمره باروت و پانصد ششصد خروار کاغذ برای دولت تدارک دید. اسلحه آنروز هم همینها و توپ و تفنگ خان دار و دور زن هنوز اختراع نشده بود» ص: 48
اما مستوفی که در کینه توزی نسبت به آذربایجان مشهور عام و خاص است و در دوران استانداریش در آذربایجان ( عصر رضاخان ) نسبتهای ناروایی به تبریزیان نوشته، علت کینه و بدگویی از وی در تاریخ منتسب به جناح مغرض آریایی پرستها را چنین می نویسد: « اما سبب نقادی مردم از او چند چیز است: یکی اینکه حاجی چون خودش ساده زندگی می کرده و صرفه جویی معمول ترکی را داشته و کمخرج بوده است توقع داشته است که همه مثل او باشند. به این جهت در عطا و بخشش کوتاه می آمده و چندان پاپی رسیدن حقوق مستخدمین نبوده است.
دیگر اینکه مثل عموم سکنه ماوراء قافلان کوه « بیزیمکی » ها را بر « اوزگه » ها ترجیح و ترکها را بیشتر از سایرین مورد توجه قرار می داده است. این هم نقص او نیست». ص: 48 / شرح زندگی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه جلد اول از آقا محمدخان تا آخر ناصرالدینشاه، چاپ دوم، تهران
7 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
اتحادیه ماد، یکی از فراگیرترین دولتهای اراضی آذربایجان باستان
دکتر توحید ملک زاده https://t.me/melikzadeh
برخلاف آنچه كه امروزه شايع شده مادها نه يك قبيله منفرد بودند كه در آذربايجان ساكن شده اند و نه به رغم عقيدة شايع داير بر اين كه منابع مربوط به تاريخ ماد فوق‌العاده ناچيز است ، منابع آشوري از قرن نهم تا هفتم ق.م نه تنها براي احياي تاريخ آذربايجان كافي است بلكه جزئيات مهمي از آن دوران را نيز روشن مي سازد. ( دیاکونوف، تاریخ ماد، ص139)
با تغيير و تحولات در اوضاع سياسي آنروزگار آذربايجان، هفت قبيلة آذربايجان باستان كه قبلاً جزو اتحاديه ماننا و اورارتو و ساكايي بودند اتحاديه اي تشكيل دادند که بعدها يونانيان باستان آنها را ميد يا آنچه ما ماد مي دانيم ناميدند.اين قبايل را هرودوت چنين نام مي برد:
1 – بوآساي Bousai 2 – پارئلاكئنوي Parela Kenoi 3 – آستروخات Stroukhotes 4 – مغ Magai 5 – بوديو Boudioi 6 – آريزانتو Ariazantoi 7 – ماد Mid
امروزه معاني تمام هفت قبيله ماد در زبان تركي اشتقاق يابي شده است.( برای اطلاع بیشتر، ر.ج، ایران تورکلرینین اسکی تاریخی، دکتر ذهتابی)
مغ نام قبيله اي بود كه در عين حال مقام روحاني داشتند ( دیاکونوف، تاریخ ماد، ص480 )كه بعد از توسعة نفوذ زرتشتي آلزاماً به آن دين گرويده تبليغ و اصلاح تعاليم آن را در اعصار خود گرفته و به تدريج موفق به تشكيل طبقه روحاني متنفذ شده و كار انحصار طلبيشان به جايي رسيد كه واژه مغ با موبه زرتشتي مترادف گرديد(رئیس نیا، رحیم، آذربایجان در سیر تاریخ ایران ، ص778). عموم مردمان مغان مقدس را احترام مي كردند ، امور عامة خلق بر طبق نصايح و موافق صلاحديد مغان ترتيب و تمثيت مي گرفت و مخصوصاً در دعاوي اشخاص دقت مي كردند و با نهايت مواظبت ، جريان وقايع را مد نظر گرفته فتوي مي دادند و ظاهراً هيچ چيزي را مردمان درست و قانوني نمي دانستند مگر آنكه به تصديق مغي رسيده باشد و عمده ترين اموري كه مغان به آنها مي پرداختند غير از اجراي مراسم ديني عبارت بود از قضاوت و ثبت ولادت افراد ، اخترشناسي و پيشگويي و تعبير خواب و وعظ ، ام.ري از اين قبيل و عشريه و صدقات و جرايم ديني و نيز املاك. شامان ها يا قام ها كه به نامهاي مختلف اوزان ، باخشي/باخسي/باقسي/بخشي آمده كاري جز كارهاي فوق انجام نمي دادند.
مطالعة نامهاي شهرها و ولايات ماد نشان مي دهد كه آنان آريايي نيستند(بارتولد، جغرافیای تاریخ ایران باستان، ص145).
17 مرداد 1397 https://t.me/melikzadeh
قویروق دوغدو:
15 مرداد آذربایجان یا پایان گرمای شدید تابستان
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
نجوم در میان ملل قدیمی از جمله ترکان باستان و حتی قرون وسطی از اهمیت زیادی برخوردار بود که تقویم جلالی ( شمسی) در دوره ملکشاه سلجوقی، رصدخانه مراغه و زیج اولوغ بیگ در سمرقند نمونه هایی اندک از این علاقمندی بود. بنای رصدخانه مراغه در سه‌شنبه ۴ جمادی‌الاول ۶۵۷ قمری به سفارش خواجه نصیرالدین طوسی و به فرمان هولاکو پادشاه علم دوست ایلخانی آغاز شد. هولاکو برای نگهداری این سازمان پژوهشی موقوفه‌های ویژه‌ای در نظر گرفت. کتابخانه‌ای شامل ۴۰۰ هزار جلد کتاب و ابزارهای اخترشناسی، از جمله ذات‌الربع دیواری به شعاع ۴۳۰ سانتی‌متر، ذات‌الحلق، حلقه انقلابی، حلقه اعتدالی و حلقه سموت نیز فراهم شدند. در همین‌جا بود که زیج ایلخانی به‌سال ۶۷۰ هجری (۱۲۷۶ میلادی) فراهم شد.
اولوغ بیگ متولد سلطانیه در زنجان فرزند شاهرخ و نوه تیمور از پادشاهان تیموری بود. او پادشاهی ستاره‌شناس، ریاضی‌دان و اهل علم و ادب بود. او در عین اینکه پادشاه بوده، کتابش به نام زیج الغ بیگ از دقیق‌ترین ‌تقویم‌های اسلامی است. و همچنین به افتخار او دهانه الغ بیگ در کره ماه در کنار بزرگترین دانشمندان علم نجوم به نام این پادشاه دانشمند ثبت شده است.
15 مرداد براساس تقویم مورد استناد اقوام ترک، ستاره سهیل که دمِ صورت فلکی سفینه می باشد، ظهور می کند و قدما درباره‌ی آن این اعتقاد را داشتند که ظهور ستاره سهیل نشانه‌ی پایان گرمای شدید تابستان و رسیدن میوه‌ها میباشد. منظور از قویروق، دم صورت فلکی سفینه و یا به عربی ستاره سهیل می باشد و دوغماق در ترکی به معنی تولد می باشد. قویروق دوغدو یعنی دنباله صورت فلکی یا همان ستاره سهیل ظهور کرد. این ظهور ستاره سهیل آنی و بسیار نادر می باشد و کمتر کسی در نیمکره شمالی قادر به رصد آن می باشد الا در افقهای بسیار پایینتر.
در آذربایجان، در 15 مرداد قسمت شمالی این صورت فلکی که منسوب به نیمکره جنوبی است دیده می شود. مردم آذربایجان معتقد بودند که با شروع 15 مرداد هوا به آرامی به سردی می گراید و فصل شنا در دریاچه اورمیه که از اواخر خرداد شروع شده، پس از تقریبا 50 روز در 15 مرداد به پایان می رسد. آن زمان که شنا در دریاچه اورمیه رونق داشت این قانون به جدیت رعایت می شد و کمتر خانواده ای پس از 15 مرداد یا همان قویروق دوغدو برای شنا به دریا می رفت.
گفتنی است ستاره سهیل در دنیای علم نجوم با نام آلفای alpha Carinae هم شناخته می‌شود و شبیه یک غول سفید بوده و نام آن موسوم به Canopus اقتباسی از اسطوره‌های یونان باستان است؛ هرچند ستاره سهیل برای یونانیان و رومیان باستان قابل مشاهده نبود، اما برای آذربایجان باستان ، مصریان باستان و مردمان ناواهو، چین و هند و اقوام ترک شناخته شده بود.
بنابراین اصطلاحاتی مانند قویروق دولدو و انتساب آن به گله داری و غیره درست نمی باشد.
14 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
نقوش آجواج ( مربوط به حدود 35 تا 150 هزار سال قبل) سلماس
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در نزديكي روستاي آجواج 16 كيلومتري جنوبغرب سلماس آثاري از انسانهاي اوليه وجود دارد كه نشاندهنده اسكان انسانهاي اوليه در منطقه سلماس مي باشد. اين آثار كه بر روي صخره هاي آذريني كه سمتشان به سوي شرق مي باشد نقش شده عموما قوچ و بزهاي كوهستاني با بدنهاي كشيده مي باشد كه غالبا به صورت خطوط دراز كشيده شده است كه در صورت تاييد كشيده شدن اين آثار توسط انسانهاي اوليه ميتوان اين آثار را به دوره پالئوليتيك مياني(حدود 35 تا 150 هزار سال قبل ) منتسب دانست.
در پاي اين كوه وجود باريكه اي آب اسكان دائم انسانهاي اوليه را در كوهها و غارهاي منطقه سلماس و آذربايجان نشان مي دهد. بنا به تحقيق باستانشناسان انسانهاي نخستين ساكن آذربايجان تا پيش از اواخر دوره مياني و اوايل نو سنگي غالبا در كوهها ميزيستند و در حدود هزاره هاي 5-9 ق.م به تدريج به دشتها سرازير شده و به احداث روستاهاي كوچك پرداختند. روستاي قرار گرفته در اهروان سلماس يكي از اين روستاهاست.
شما هم اگر اطلاعی از این نقوش در شهر و روستای خود دارید لطفا اطلاع دهید. 21 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
هنر عاشیقی، هنری بین المللی حتی در میان کرمانج ها
(آخرین بازمانده بخشی‌های کرمانج شمال خراسان وفات کرد)
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در تاریخ مکتوب پنج هزار ساله جهان، یکی از مشخصات اقوام ترک در چهارگوشه دنیا وجود هنرمندانی هستند که نقشهای مختلفی اعم از روحانی و انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزش‌ها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. صنعت عاشقی یکی از قدیمی ترین هنرهای جهانی بوده که بی تردید عمر آن با عمر عنصر ترک برابری می کند. به عبارت دیگر در طی صفحات تاریخ هر کجا اثری از ترکان دیده می شود ردی از هنر عاشقی نیز دیده می شود.
در آثار پروتوتورکها نظیر ایلامی ها و دیگران ( پنج هزار سال قبل) مجسمه هایی از خنیاگران ساز بر سینه بدست آمده که اجداد عاشیق های امروزین بودند.
قام¬ها اولین طبقه اجتماعی شناخته شده در میان ترکان بودند که عملکردی همچون عاشیقهای امروزین داشتند وعلاوه بر هدایت مراسمات دینی اموری از قبیل طبابت و ریش سفیدی را نیز انجام می دادند. واژه قام در میان ترکان اویغور بعد از اسلام تنها به معنای جادوگر و سحرباز استفاده می شد و خبری از انجام امور مذهبی وجود ندارد.
باخشی ها یا باقسی ها نیز اجداد عاشیقهای امروزین آذبایجان بودند که وظیفه شان همان وظایف قام ها بوده و در میان ترکمنها و ترکان آذربایجان ایفای نقش می کردند. ترکان قدیم از همان اوان زندگی به صورت جامعه متمرکز اسامی خود را به شکل اسامی جغرافیای ( توپونیم)، ائتنونیم ( طایفه و ملت) ، هیدرونیم ( اسامی دریاها و رودها) اورونیم ( اسامی کوهها) به یادگار می گذاشتند که خوشبختانه در جای جای مناطق ترک نشین از جمله آذربایجان در اسامی روستاها متجلی است مانند روستای باخشی کندی در سلماس و یا مسجد حاجی باخشی در باکو. باخشی یا بخشی از اسامی رایج مناطق قره داغ آذربایجان و آذربایجان آنسوی ارس نیز می باشد. امروزه ترکان تورکمن نیز نوازندگان خود را باخشی می نامند که از اعتبار زیادی در میان مردم برخوردارند.
به تدریج همزمان با کلمه باخشی، واژه اوزان نیز به این هنرمندان اطلاق شد که از ریشه اوزoz\uz می باشد به معنی هنرمند و استاد. از این کلمه امروزه کلمه اوزمان به یادگار مانده است. کلمه اوزان در روستای اوزان کندی اورمیه به یادگار مانده است. انتقال شفاهی فرهنگ، ترویج ارزش‌ها و سنن فرهنگی از جمله وظایف این صنف بود. نقش این طبقه اجتماعی در کتاب دده قورقود به شکل واضحی دیده می شود: دده قورقود پیری است دانشمند که در تمام خیر و شر ترکان اوغوز حضور دارد و در عین حال قوپوزنوازی است که از غیب می داند. دده‌قورقود آیینه تمام‌نمای فرهنگ ترکان اوغوز است. در این‌باره می‌توان به روابط میان زن و شوهر، پسر و مادر و زن و نامزدش و نیز چگونگی نامگذاری میان آن‌ها به موارد زیر از خود متن دده‌قورقود اشاره کرد. با عجین شدن تصوف و عشق علوی با صنعت اوزان خصوصا در دوره آق قویونلوها و صفویان به تدریج کلمه عاشیق جایگزین باخشی و اوزان در آذربایجان گردید. اعتقاد به اسلام علوی کمک بسیاری به این دگردیسی کرد بطوریکه فقط ترکان آنادولو و آذربایجان به این دگردیسی تن داده و استفاده از لفظ عاشیقی را بجای اوزان و باخشی انتخاب کردند حال اینکه هم نژادان ترکمنشان که معتقد به مذهب حنفی بودند بر استفاده از لفظ باخشی اصرار ورزیدند.
در سنت عاشیقی شکل داستانها همچون کتاب دده قورقود هم بر پایه نظم است و هم بر پایه نظم. داستانهای شاه اسماعیل، عاشیق قریب، کوراوغلو، اصلی کرم، اشعیق والئح و دهها داستان طویل دیگر شکلهای امروزین داستانهای عاشیقی است که در مراسمات مختلف نقل می گردد.در طی تاریخ عاشیقهای زیادی نیز بر خزینه این هنر افزوده اند مانند: شاه اسماعیل، کوراوغلو، یونس امره، عاشیق قوربانی، پیر سلطان ابدال، خسته قاسیم، عاشیق عابباس توفارقانلی، عاشیق علعسگر وعاشیق درویش و عاشیق دهقان از روستای ایگدیر اورمیه و دهها عاشیق بنام دیگر.
سنت عاشیقی/ باخشی بقدری ریشه دار و عامه پسند بوده که در میان اقوام گرجی ، ارامنه و حتی کرمانجها نیز رسوخ دارد. در خبرها آمده است که سهراب محمدی (1317-1399)(آخرین بازمانده بخشی‌های خوبند کرمانج شمال خراسان) دارفانی را وداع گفت. سالماسلی عاشیق قول هارطون، عاشیق یوسف اوهانس (1306- 1398 زاده اورمیه) نمونه هایی از نسل غیر ترک وفادار به فرهنگ و هنر اصیل عموم آذربایجان بودند که سنت دیرین عاشیقی را تا وفاتشان ادامه دادند.
23 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
به یاد آکادمیک دکتر جواد هیئت، پدر تورکولوژی در ایران
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در اين دنيا انسانهاي هستند كه فوتشان يك خانواده را متأثر مي كند بعضي انسانها هستند كه خلاء شان شهر و محله اي را ناراحت مي كند و انسانهايي هستند كه يك ملت را متأثر كرده از صميم قلب فقدانش را لمس مي كند. وفات دكتر جواد هيئت نيز در 21 مرداد 1393 در باكو نیز از اين نوع ميباشد. تاريخ آذربايجان، تاريخي است پر از التهاب و کاملا ديناميك. نسلي از آذربايجان كه مشروطيت و حكومت قانون را براي كل ايران به ارمغان آورد ولی همزمان اقتدارش را بر نهادهاي حاكميتي ايران قاجار از دست داد و ناخوداگاه وارد معركه اي شد كه هويتش را هم به چالش كشاند.
مشروطه خواهان آذربایجان باورشان هم نمي شد كه روزي هويت ترکی شان مورد سوال جواب بشود و حتي دستاوردهايشان در طلب استقلال و آزادي مورد بي اعتنايي گردد. شيخ محمد خياباني نيز به همين خاطر قيام كرد و با نطقهاي غرايش دوباره مردم آذربايجان را به قيام عليه حاكميت مستبدين داخلي و حاكميت خارجي تشويق نمود و به همين خاطر مزدش را هم گرفت و كشته شد و امروز هم نه خيابان و نه كوچه اي به نام وي است و نه مدرسه اي و نه خانه اي یادگار او. آري خياباني رفت و آذربايجان در تلاطم پيدا كردن راهي نو براي بقا و حيات مجدد ماند.
رضا شاه آمد و اينبار تحقير و حذف آذربايجانيان به صورت سیتماتیک و دولتي آغاز شد و رضاخان به راهنمايي آذربايجانياني كه بصيرت نداشتند تئوري يك شاه، يك ملت و يك زبان را به اجرا گذاشته و شروع به حذف عناصر فرهنگي آذربايجانيان کرد.
این عملکرد بیش از 15 سال طول کشید و در ظاهر با تهاجم شوروي به ايران و اشغال آذربايجان به اتمام رسيد و بسياري از فعالان آذربايجاني اين بار راه را در مرام اشتراكي و سوسيال دموكراسي روسي ديدند و النهایه در این معرکه دهها هزار نفر آذربايجاني كشته شده، تبعید و یا فرار کرده و تجارت آذربايجان مختل و اقتصاد آذربايجان مضمحل گرديد. هزاران آذربايجاني عازم تهران شد و اگر در زمان قاجار كاروان رجال سياسي همراه با وليعهد از تبريز عازم تهران مي شد اينبار مفلوكين و بيچارگان آذربايجاني روانه پايتخت مي گرديدند و مهاجرت معكوس از نقطه نظر كارايي و كاريزماتيكي به تهران از سالهای بیست شروع شد. تمام تحقیرهای فرهنگی که امروزه در قالب نمایش و پیام کوتاه میبینیم بیشتر از این سالها شروع شده است. كم رجالي بودند كه در اين برهه هم فعال آذربايجاني باشند ولی جذب افكار شوروي آن زمان نگرديده وارد ماجراجويي هاي سياسي رایج آن زمان نشوند.خانواده دكتر هيئت جزو اين دسته معدود آذربايجاني بودند....... ( ادامه در لینک https://telegra.ph/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%A2%DA%A9%D8%A7%D8%AF%D9%85%DB%8C%DA%A9-%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%AF-%D9%87%DB%8C%D8%A6%D8%AA-%D9%BE%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D9%88%D8%B1%DA%A9%D9%88%D9%84%D9%88%DA%98%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-08-13
https://t.me/melikzadeh
آیا ترکهای آذربایجان از جایی آمده اند؟
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
یکی از شگردهای آریایی پرستها و تمامیت خواهها درباره انکار حضور ترک ها در ایران قبل از قرن چهارم قمری، انگشت گذاشتن بر مهاجرت دسته ای از ترکها به نام ترکان اوغوز در دوره سلجوقیان در قرن چهارم و پنجم هجری می باشد. به عقیده این افراد قبل از ورود ترکان اوغوز به ایران و خصوصا آذربایجان زبانی به نام آذری با منشایی غیر ترکی در منطقه رایج بوده که از قضا تا امروز هیچ نوشته ادبی نیز ندارد. گرچه عده ای با تعمد وجود کلماتی از زبانهای تاتی و هرزنی و حتی طالشی را منسوب به این زبان گمشده می دانند تا ادعای خود را مستند نمایند. ولی واقعیت این است که اسناد حضور ترکها در منطقه خاورمیانه و حتی ایران و آذربایجان نه از قرن چهارم پنجم هجری بلکه چند هزار سال قبل بوده است. منابع ادعایی ما بررسی فیلولوژیک توپونیم ها ( اسامی جغرافیایی)، ائتنونیم ها( اسامی طوایف)، هیدرونیم ها( اسامی رودخانه ها و دریاها) می باشد . هر یک از اسامی اورمیه، سلماس، تبریز، اردبیل، آستارا، و ... به تنهایی دریایی است از اسناد حضور و سکونت ترکان. اور یادگاریست از ترکان سومر پنج هزار سال قبل که به قولی تاریخ از سومر شروع می شود. وجود نام ترکان آس در توپونیم های سلماس و آستارا و حتی سیواس نشاندهنده قدمت چندین هزار ساله ترکان در آذرباجان می باشد. بگذریم از اسامی تاوری تارماکیس در کتیبه های سه هزار سال قبل میخی که شکل اولیه تبریز بوده و حتی کلمه آرتا در اردبیل که به معنی دامنه کوه در ترکی سومری بوده است. نام قزوین نیز صورتی از کلمه کاس ها می باشد که در اسم دریای کاسپین نیز دیده می شود. قیدار که امروزه نام شهر گردیده نام الهه ایست از ترکان کاس که در منابع مختلف اسکیت و حتی سکا هم گفته می شود.
سوای بحثهای اتیمولوژیک، آثار باستانی مکشوفه نظیر جام های حسنلو، مشگین، خلخال، آثار مربوط به دفن ترکان در مقابری که به کورقان معروفند و بالبالهای شهریئری در مشکین شهر همه و همه اسناد خوبی برای بررسی تاریخ ترکها در آذربایجان می باشند.
جدای از مسائل فوق، ادعای عدم وجود آثاری از ترکی در قرون اولیه هجری به ترکی نمی تواند دلیل محکمه پسندی برای بودن و یا نبودن این زبان در منطقه ای باشد. چه مثلا نمونه های اولیه زبان روسی برای اولین بار در قرن 11 میلادی دیده شده و از اوایل 1800 وارد دوران طلایی شد یعنی دقیقا 200 سال قبل. یا حتی ادبیات فرانسه از 1600 میلادی رو به شکوفایی نهاد و قبل از آن این زبانها تحت تسلط زبان و ادبیات لاتینی بود.
کتب مشهور دیوان لغات الترک ، قوتادقوبیلیگ و دده قورقود از مهمترین آثار کلاسیک ترکان می باشند. با اینحال نگاهی به اولین آثار ترکی در محدوده جغرافیایی ایران مربوط به اواخر قرن هفتم، نشان دهنده بلوغ فکری و ادبی این اشعار می باشد و همین بلوغ نشان می دهد که این ادبیات قبلا آثاری نیز داشته که متاسفانه فعلا در دسترس نمی باشد. گرچه در اشعار فارسی شاعران بزرگ نظامی و خاقانی متولد در خطه آذربایجان نیز رگه هایی از کلمات، افکار و ایماها به ترکی وجود دارد ولی تا امروز شیخ عزالدین حسن اوغلو اسفراینی نخستین شاعر شناخته شده زبان ترکی آذربایجانی به شمار می‌آید؛ و در شعرهایش حسن اوغلی تخلص می‌کرد. اولین غزلی که به زبان ترکی آذربایجانی موجود است شعریست با مطلع زیر که متعلق به عزالدین حسن اوغلو می‌باشد:
آپاردی کؤنلومو بیر خوش قمر اوز جان‌فزا دیلبر
https://t.me/melikzadeh
30 مرداد 1399
ترکی، زبان رایج اورمیه و مخالفان آن
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
« ترکی در اینجا( اورمیه) زبان بین المللی است. این زبان را هر کسی می داند. ارمنی، کرد، روس، فرانسوی ، انگلیسی، فارسی، آسوری و آلمانی همه به ترکی تکلم می کنند. می توانم با این همه افراد مختلف الجنس صحبت کنم. ترکم و از این جهت احساس خوشبختی می کنم.»( رسول زاده، محمد امین، گزارشهایی از انقلاب مشروطیت ایران، ترجمه: رحیم رئیس نیا، انتشارات شیرازه، چاپ اول تهران، 1377، ص: 219) یکی از صدها سند از نویسندگان، محققین و مسافران اورمیه می باشد که بر دانستن زبان ترکی تمام افراد در اورمیه چه قبلا و چه حال تاکید می کند.
زبان ترکی، زبان بازار و اقتصاد، مسجد و حسینیه، فرهنگ ، هنر و ادب اهالی اورمیه و غرب آذربایجان از ادیان، مذاهب و طوایف مختلف بوده و زبان گویای مردم یعنی عاشیقها اعم از ترک و غیر ترک از هر دین و مذهبی به زبان ترکی – زبان رایج و همه گیر آذربایجان- ایفای نقش کرده اند. عاشیق قول هارطون از مسیحیان ارمنی، عاشیق یوسوف اوهانس از مسیحیان سریانی( آشوری) و دهها عاشق دیگر نه تنها بر زبان ترکی شعر سروده و در مقام عاشقی رسالت خود را انجام داده اند بل بر مبنای عرفان اسلامی نیز پای نهاده و حتی بر شهدای کربلا و ظلم یزیدیان نیز پرداخته اند.
ادبای اینجا صدها سال به زبان ترکی سروده و نوشته اند و تاریخ و فولکلور اورمیه با زبان ترکی ساخته و پرداخته شده است. اورمیه زادگاه داستان اصلی کرم، روایتهایی از داستان محتشم کوراوغلو، زادگاه بورلا خاتون دده قورقود شاهکار ترکان بوده و امروزه می بینیم افرادی علیرغم دانستن زبان ترکی ناجوانمردانه ( این موسیقی الهی – ترکی- ) را ملعبه دستورات آن طرف مرز قرار داده و بی محابا بر آن می کوبند و به مدد اینترنت و فضای مجازی با هیاهو و جنجال رسانه ای سعی در قالب کردن خود در عرصه فرهنگ و ادب اورمیه و غرب آذربایجان را دارند.
چه خوب است سنت آذربایجانی ها را که با خدای خود به عربی سخن می گویند و با دوستان دور به فارسی و با همسایگان و خویشاوندان به ترکی. در کلاسهای درس آذربایجان چه مدرسه چه دانشگاه، هر روز شاهدیم اگر کسی ترکی متوجه نشود و با اشاره اینکه « استاد من ترکی نمی دانم اگر ممکنه فارسی بگید» استاد متبسمانه به فارسی ادامه تدریس می نماید. در مراسمات رسمی اداری هم همیشه این سوال پرسیده می شود و مجری و یا سخنران با گشاده رویی به زبانی صحبت می کند که همگان مفهوم شوند. درست یکسال قبل در چنین روزهایی نیز شخصی تلاشهایی ناشیانه بر ضد زبان ترکی انجام داد ولی چند ساعت نگذشته مجبور می شود برای جلوگیری از تبعات خشن اقداماتش -که در اورمیه هیچ محلی از اعراب ندارد –برای تطهیر خود عنوان کند چهار عروس خانواده من آذری ( شما بخوانید ترک) است. تا بیش از این باعث آزرده خاطرشدن نجیب ترین مردمان- اهالی اورمیه- نشود.
حال چه شده است عده ای دوباره همین راه بی نتیجه را می روند و در پوششهای مختلف و با شوومنی رسانه ای علیرغم دانستن و تکلم روان به زبان ترکی، بر این نعمت خدادادی – دانستن زبان ترکی- پشت پا زده و به بهانه امنیت ملی و با پیش کشیدن زبان رسمی و اخیرا زبان روستا و یا عشیره ی خود مقابل ترکی، سعی مذبوحانه در رودرو قراردادن آذربایجان ، این جغرافیای دینامیک اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اهالی ترک آن با حکومت مرکزی هستند؟ آیا اقدامات تحریک آمیز قومی، خوراکی مردار برای ناامنی فضای روانی اورمیه نمی باشد؟ اصولا آیا اقلیتی در دنیا سراغ دارید که با خشونت و تلاش برای فرافکنی و ایجاد ناامنی به سرمنزل مقصود برسد؟ آیا متوجه نیستید این تلاشهای ناشیانه تان برای ایجاد فضای دوقطبی، برعلیه تان می باشد؟
بی شک اورمیه سعه صدرترین شهر آذربایجان می باشد و در انتخابات همیشه بر اصل شایسته سالاری و نخبه گرایی تاکید دارد ولی اگر عده ای با هوچی گری و اعمال قرون وسطایی و تعصب خشک و خالی بخواهند فضای آرام اورمیه را ناآرام کنند، به شکل کاملا مدنی جواب خود را از صندوق های رای خواهند گرفت و کمااینکه در انتخاباتهای قبلی این موضوع را نیز شاهد بودید.
امیدوارم این افراد در گذار از سیستم عشیره ای به شهرنشینی با حفظ آرامش، متانت خود را از دست ندهند، چون دنیا همین یکروز نیست و قرار است سالیان سال در « دارالنشاط اورمیه » زندگی کرده و از مواهب فرهنگی، تاریخی و اقتصادی این منطقه استفاده کنید..31 مرداد 1399
https://t.me/melikzadeh
دو حمله بزرگ روسها به ایران:
جنگ یکروزه ارتش رضاخانی ، مقاومت دوازده ساله قشون قاجاری
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
یکی از شگردهای تاریخی دستگاههای تبلیغاتی پهلوی ها علیه دولت قاجاریه، تبلیغات شکست فتحعلیشاه و فرزندش عباس میرزا در برابر قشون روس می باشد که البته اصل مطلب درست است ولی علل آن و چگونگی مقاومت اهالی آذربایجان همراه با قشون قاجاریه که عمدتا باز هم ترکان آذربایجان بودند به عمد مغفول مانده است.
واقعیت این است که دولت روسیه برای رسیدن به آبهای گرم به مناطق مابین دریای خزر و دریای سیاه لشکرکشی کرده که متاسفانه ارامنه و گرجی های تبعه دولت قاجاریه با این قوای متجاوز همراهی کرده که منجر به جنگهای گسترده بین ایران دوره قاجاریه و روسیه تزاری گردید. در این جنگها سپاه عباس میرزا در جنگهای اچمیادزین و ایروان پیروز شد ولی متاسفانه در جنگ اصلاندوز شکست خورد. در جنگهای ده ساله ای که بین طرفین رخ داد اگرچه قشون قاجاریه شجاعت بسیاری نشان داد ولی النهایه با عقد پیمان گلستان جنگهای ده ساله طرفین پایان یافت.
سیزده سال بعد با تصرف سرزمینهای دیگری از آذربایجان بدست روسها، با برپایی قورولتای عظیم سلطانیه که مجمع مشورتی برای جنگ با روسها بود، دومین جنگ بزرگ مابین قشون قاجاریه و روسها برای بازپس گیری اراضی اشغالی توسط روسها ، شروع شد که این دوره از جنگها دو سال طول کشید. در این جنگها متاسفانه بنا به علل مختلفی ، روسها با تصرف تبریز، اردبیل، مرند، اورمیه، خوی، سلماس تا اطراف میانه رسیدند و شاه و اهالی آذربایجان با پرداخت هزاران کرور جریمه با انعقاد معاهده تورکمنچای توانستند روسها را به شمال رود ارس برگردانند. از آن زمان مرز بین دو دولت، رود ارس منظور شد. نتیجه جنگهای بین دولت مدرن روسیه با دارا بودن قوای منظم و پیشرفته با دولت سنتی و بدون قشون منظم قاجاریه در دستگاههای تبلیغاتی پهلوی بی عرضه گی قاجاریه و زن بارگی فتحلیشاه تلقی گردید گو اینکه در آن زمان دنیای مشرق زمین از نظر سازو برگ نظامی در وضعیت خوبی بود و فقط قاجارها مخالف پیشرفت بودند.
در سوم شهریور 1320 دولت شوروی از دو محور جلفا و آستارا به طرف آذربایجان سرازیر شد و بجز مقاومت تا سرحد شهادت تعدادی انگشت شمار مرزبان، ارتش رضاخانی که به اصطلاح بانی ایران مدرن و ارتشی مدرن تلقی می شود نتوانست حتی یک هفته در مقابل ارتش روس مقاومت کند و شالوده ارتش ایران در عرض چند روز اولیه کاملا نابود شد. علیرغم این شکست، هیچ شخص حقیقی و حقوقی در ایران این قضایا را شکست نمی داند و هیچ کتاب تاریخ معاصر ایران به علل این شکستها در دوره رضاخانی نپرداخته است.
حال بایستی پرسید مقاومت 12 ساله دوره قاجاریه در برابر روسها شرافتمندانه بود یا شکست یکروزه ارتش رضاخانی در برابر روسها!! 3 شهریور 1399
https://t.me/melikzadeh
موسسه اعزام دانشجو به خارج دکتر توحید ملک زاده 04433439166
داستانهای رستم و سهراب شاهنامه از افسانه های ساکاها گرفته شده است.
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در بررسی شاهنامه متاسفانه آن چیزی که به عمد گفته نمی شود ( بجز چند مقاله پایین) برداشت ابوالقاسم فردوسی از افسانه ها و داستانهای ترکان ساکا می باشد که امروزه عده ای به غلط آنرا اساطیر ایران می گویند. جالب اینکه نام باستانی سیستان به نام سگزستان / سگستان / سجستان گرفته شده از ساکاها می باشد. فردوسی پاره ای از این اساطیر را بر پایه افکار مسموم خود بر علیه مردمان اطراف خود استفاده نادرست کرده است.
دکتر خالقی مطلق نیز بر مبنای گزارش هردوت درباره اسکوت‌ها روایت رستم و سهراب را دارای ریشه‌ای «سکایی» می‌داند و بیان می‌کند: روایت رستم و سهراب و اصولا تمام روایات رستم سگزی دارای اصل سکایی است
شیوه زندگی و سوگواری ساکاها، تدفین مردگان در کورقان ( مزاراتی به شکل تپه که در آن اسب و مایحتاج و زیورآلات نیز دفن می شد)، مقدس بودن اسب، اعتقاد به مظاهر طبیعت مانند خورشید و ... همگی از اعتقادات ترکان ساکایی گرفته شده است.
برای اطلاع بیشتر از جزئیات، به مقالات زیر مراجعه شود:
http://journals.ui.ac.ir/article_19321.html
http://ensani.ir/file/download/article/20161221175457-9971-95.pdf
https://jpnfa.riau.ac.ir/article_1660.html
کتاب افسانه های ایران و چین باستان، کویاجی
12 شهریور 1399
https://t.me/melikzadeh
نقش فرانسه در فجایع جیلولوق در غرب آذربایجان
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
در تاریخ ایران آنقدر از مظالم روس و انگلیس گفته اند که مظالم و خوی استعماری و استکباری فرانسه در تاریخ آذربایجان و سپس ایران مغفول مانده است. شاید بتوان گفت گرچه با تقسیم ایران بین روس و انگلیس در سال 1907دیگر مجالی برای ورود فرانسه به مناطق تحت نفوذ این دو دولت باقی نماند ولی اقدامات به اصطلاح مسیونری این دولت برای آموزش مسیحیان غرب آذربایجان و تحریک آنها برای فجایعی که در تاریخ « فجایع جیلولوق » نامیده می شود به صورت کاملا نرمی ادامه داشت.
سالهای ورود اولیه میسیون فرانسوی به اوایل قرن نوزدهم می رسد. در سال 1840 میسیون لازاريستهای فرانسه به مسیحیان كلداني كه قبلا ً‌به كليساي رم پيوسته بودند روي آوردند. لازاريست ها كمتر از پروتستانها توانايي مالي داشتند و در قرن بيستم ، مسیونرهای فرانسوی در آذربايجان در خسروآباد سلماس ، اورميه و تبريز مقر گزيده بودند . فرانسوی ها دردهۀ 1860 (1240ش.) فعالیت های آموزشی خود را، در منطقۀ اورمیه و همچنین در تبریز و تهران و اصفهان، گسترش دادند. اقدامات آنان گرچه در اورميه نتيجه نداد ولي انها از اعتبار نمايندة آپوستوليك که از سال 1875- مقر او در اورميه بود بهره مي جستند. روستاهای ارومیه به خصوص روستاهای مسیحی نشین آن که تا آن زمان انواع مسیحی و مسلمانش به آرامی در کنار هم روزگار می گذراندند، در سراسر دوران قاجار و با ورود میسیونرهای کاتولیک و پروتستان فرانسوی و آمریکایی به ایران دیگر روی آرامش ندید.
از سال 1910 آذربایجان به اشغال روسها درآمد و تاسال 1917 یعنی تنها یکسال مانده به پایان جنگ، آذربایجان در اشغال روسها بود. در سال 1915 در حالیکه تنها چند ماه از آغاز جنگ جهانی اول می گذشت مسیحیان عثمانی به دولت این کشور اعلان جنگ کرده و بر له روسیه وارد نبرد با دولت خود شدند. طبیعتا در این جنگ شکست خورده با هدایت روسها از مرزهای اورمیه و سلماس وارد آذربایجان شدند. این گروه حداقل دویست هزار نفری به عنوان میهمانان ناخوانده حسب وظیفه انسانی از سوی مردم آذربایجان پذیرقته شده و نان و غذا و مسکن خود را با این گروه کوه نشین که با آداب شهرنشینی آشنایی نداشتند تقسیم کردند. ولی چه سود که اینان در سال 1296 شمسی در اورمیه، با سرکردگی مارشیمون و آقا پتروس و دیگر سران آسوری و مسیحی، به همدستی مستر شئد مسیونر آمریکایی که نایب کنسول آمریکا هم بود و به همداستانی مسیو نیکیتین و فرانسوی‌ها یک واحد نظامی در سرای حاجی مستشار اورمیه دایر نموده و شروع به سربازگیری از اطراف نمودند.
با پشتیبانی روسها، انگلیسی‌ها و فرانسویان، جیلوها یا همان مسیحیان فراری از عثمانی تشکیلات نظامی به وجود آورده بودند و افراد بیگناه آذربایجانی را غارت و کشتار می‌نمودند. فرانسه در سپتامبر ۱۹۱۷، برای درمان روس‌هایی که در نبرد با عثمانی‌ها زخمی می‌شدند، یک واحد سیار بیمارستانی (به فرانسوی: l’Ambulance) به روسیه فرستاد که ستاد آن در تفلیس بود؛ این واحد از تفلیس به ارومیه اعزام شد و بعد از خروج روسها، هم کمک‌های پزشکی و هم کمک نظامی به واحدهای شبه‌نظامی مسیحی محلی ارائه کرد. باوجود غیردینی بودن حکومت، دولت فرانسه میسیون کاتولیک را ابزار نفوذ مهمی در ایران می‌دید.
با پایان جنگ جهانی و حملات عثمانی به اردوی جیلوها در غرب آذربایجان تشکیلات این گروه بهم خورده و کل مسیحیان سلماس و اورمیه به طرف مقر انگلیسی ها در همدان فرار کردند. این گروه تا سالها در حال تبعید در بعقوبه عراق بودند تا اینکه عده ای که در کشت و کشتار دستی نداشتند با عفو به سر خانه هایشان برگشتند.
امروزه فرانسه دوباره از خوی استعماریش دست برنداشته و تحرکات امروزین فرانسه در شمال عراق (سفر مستقیم وزیر خارجه به اربیل)، منطقه قره باغ آذربایجان تحت اشغال ارمنستان (سفر هیئت رسمی نمایندگان مجلس فرانسوی و شهرداران دو شهر فرانسه به قره باغ) و شمال سوریه علیرغم داشتن ژست فرهنگی و متمدنی بسیار سوال برانگیز می باشد.
17 شهریور 1399
https://t.me/melikzadeh
ترکان خلج، روستای خلج
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
یک قسمت قابل توجه از ترکانی که از اعماق تاریخ نام و یاد و فرهنگشان تا به امروز به یادگار مانده است شاخه ای از ترکها می باشند که خَلَج نامیده می شوند. این گروه از ترکان به صورت گروهی در اکثر کشورهای آسیایی زندگی می کنند.
در ایران در غرب قم نامشان در منطقه خلجستان به یادگار مانده است. بخش خلجستان از دو دهستان دستجرد ( شهر دارای دانشگاه پیام نور) و قاهان تشکیل شده است. این منطقه به ساوه چسبیده است. خلجها عمدتا در شهرهای تفرش، ساوه، اراک زندگی می کنند و در شهرهای دیگر نظیر اورمیه، فریدن، اردبیل، اراک و شازند، رزن همدان، ماکو، شوط، ماهنی شان، کلات، شهریار، صفاشهر شیراز، کنگاور، صایین دژافشار، هریس،سالیان و ... نام روستاهایی به نام خلج وجود دارد. نام کوههای جنوبی مشرف به مشهد نیز خلج می باشد. بسیاری از افراد ایرانی نیز اسم فامیل خلجی دارند که در شهرهای مرکزی و غربی ایران پراکنده اند.
در تاریخ، نام وزین خلجها دراوغوزنامه، جامع التواریخ و کتاب وزین دیوان لغات الترک محمود کاشغری که دایره المعارف تاریخ و زبان ترکی می باشد دیده می شود. در کتب جغرافیایی اوایل دوره اسلامی نیز به کرات از خلج ها ذکر شده است.
دولتهای مختلفی توسط این گروه از ترکها تاسیس شده است که هم مربوط به قبل از اسلام است و هم مربوط به بعد از اسلام. در سکه های ضرب شده قبل از اسلام در سمرقند نام خلج دیده می شود. خلجها در قرن هفتم هجری موسس اولین دولت اسلامی در شبه قاره هند بوده اند. فیروز شاه ثانی, ابراهیم شاه اول, محمد شاه اول, عمر شاه, مبارک شاه اول, خسروشاه اولین سلاطین خلج در هند بوده اند .عده ای از خلجها نیز در تشکیل ایل قشقایی نقش داشتند. خلجها نقش سازنده ای در تشکیل امپراطوری صفوی، دولت افشاریه و دولت قاجاریه داشتند و به عنوان بازوی نظامی دول فوق عمل می کردند.
زبان ترکی خلج رایج در خلجستان را علمای تورکولوژ جهان شاخه ای مستقل از شاخه های بزرگ جغتایی ( شامل اوزبکی، قیرقیزی و قازاقی و ..) و اوغوزی ( شامل ترکی آذربایجانی، ترکی ترکیه و ترکی تورکمنی) می دانند. دورفر، دانشمند آلمانی این گروه از ترکان را منسوب به ترکان دو هزار سال قبل و از گوگ تورکها و حتی هپتالیان می داند. همچنین مطالعات دکتر جواد هیئت، دکتر زهتابی و دکتر مقدم درباره زبان و ادبیات ترکان خلج، در دنیای علم تورکولوژی از اهمیت فراوانی برخوردار است. با اینحال خلجهای ساکن آذربایجان به ترکی آذربایجانی صحبت می کنند. 31روستا درجنوب غربی قم و 29روستا در استان مرکزی با این زبان صحبت می کنند. وجه بارز این زبان استفاده از صوت «ح» بجای «ا» دراول کلمات است مثلا بجای آیاق می گویند هاداق.
امروزه جمع کثیری از مردم فرهنگ دوست خلجی به جمع آوری تاریخ و فولکلور باشکوه مردمان خلج اقدام کرده اند که در کتب و مجلات مختلف چاپ شده است از جمله: کتاب « خلج ها در آیینه تاریخ » به قلم جناب آقای عبدالله واشقانی فراهانی، کتابهای «خلج ها يادگارترك هاي باستان (بررسي سير مهاجرت اقوام خلج از تركستان تا خلجستان و فراهان)»، تهران : انديشه نو، 1385، « خلج اوردو» ناشر مولف 1397، « خلچ لرچه موللانصرالدینینگ مزاق سوزلری» ناشر مولف 1397 به نویسندگی آقای علي اصغر جمراسي.
امید است تاریخ و فرهنگ باشکوه خلجی به همت خود ترکان خلج و با کمک محققین آذربایجانی در تبریز، اورمیه، اردبیل ، زنجان و همدان دوباره مطالعه گردیده احیا گردد. . https://t.me/melikzadeh
21 شهریور 1399
آیا بخش آواجیق شهرستان چالدیران، بخش دشتک شده است؟ ظاهرا بلی.
https://t.me/melikzadeh
دکتر توحید ملک زاده
شهرستان چالدیران یکی از عجیب ترین شهرهای استان آذربایجان غربی می باشد که سالها با هزار ترفند سعی شده اسامی بومی آن به انحا مختلف عوض شود. بخش سیه چشمه که مردمش آنرا قره عینی می خوانند در سال 1375 از شهرستان چالدران جدا شده و شهرستان چالدیران نام گرفت. چالدیرانی که حتی در اخبار آذربایجان غربی آنرا به غلط چالدوران می خوانندش. با ارتقا قره عینی از بخش به شهرستان، دهستانهای آن از جمله دهستان آواجیق نیز ارتقا یافته و نامش تبدیل به زَردَشت شد بطوریکه در آمارگیری سال 1385 نام رسمی این بخش زَردَشت رفت. سالها بعد نام این بخش به مذاق عده ای خوش نیامد و آنرا دشتک نامیدنش. حال بخش دشتک هست با مرکزش شهر آواجیق. همچنین شهرستان چالدیران هست با مرکزش سیه چشمه که مردمانش قره عینی می خوانند. این همه تغییر و تحول در کلمات خاص جغرافیایی منطقه چه چیزی را نشان می دهد؟
اما آواجیق به چه معناست؟ آواجیق به معنای آبادانی یا دشت کوچک، متشکل از آوا یا اووا، در زبان ترکی به مفهوم آبادانی یا محل سکونت می‌باشد و «جیق» پسوند تصغیر می‌باشد که در سایر مناطق ماکو مانند باخچاجیق، قالاجیق و به به جیق نیز وجود دارد. مردم این شهر به زبان ترکی آذربایجانی صحبت می‌کنند.
این شهر مسکن طایفه آیروم می باشد که نقش بسیار سازنده ای در تاریخ آذربایجان داشتند. این طایفه مدتهای مدیدی در آذربایجان شمال ارس زندگی می کردند و پس از عهدنامه ترکمنچای دسته هایی از آنان وارد ماکو و قره داغ شدند. این دسته ابتدائا در ییلاقات صومای برادوست مابین سلماس و اورمیه مسکون شدند و سپس به آواجیق برگشتند. مزار بوداق خان بزرگ آیرمها امروزه در محال صومای قرار دارد. امروزه آیرومها در شمال و جنوب ارس و همچنین در اطراف آغری داغ، قارص و ایغدیر ترکیه زندگی می کنند.
آیروم ها در دربار قاجار و پهلوی نقش ارزنده ای داشتند و به سبب اینکه مادر و همسر رضاخان از آیرم ها بوده این طایفه در دربار رضاخان ارج و قرب فراوانی داشتند. همچنین سرلشگر محمدحسین آیرم فرمانده لشگر آذربایجان و رئیس پلیس رضاخان. شامیل آیرم از اهالی ایغدیر ترکیه نماینده مردم استانبول در مجلس ترکیه می باشد. به همت آقای مهدی همت زاده کتاب وزین « آواجیق، اونودولموش قهرمانلار دیاری » در سال 1396 چاپ و منتشر شده است که کتابی مونوگرافی گونه درباره تاریخ، جغرافیا ، مشاهیر و اسناد و احکام مربوط به این خطه تاریخی می باشد.. 25 شهریور 1399
https://t.me/melikzadeh
نگاهی به توپونیم های ترکی قدیم در شهرهای آذربایجان : بیله سووار
دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی
https://t.me/melikzadeh
یکی از اسناد معتبر استقرار ترکان باستان در آذربایجان وجود اسامی قدیمی جغرافیایی است که به صورت علمی توپونیم گفته می شود. این اسامی خاص مانند وجود فسیلها در زمین شناسی کاربرد دارند و با استفاده از این ابزار مهم تاریخی، پی به وجود استقرار طوایف مختلف در جغرافیای آذربایجان می بریم. بگذریم از وجود ترکان آس ( که در کلمات آذربایجان، آسیا، سلماس، سیواس، آستارا و...) به یادگار مانده و صدها اسم خاص دیگر، در این مقاله به بررسی ترکان « سووار» یادگار مانده در کلمه « بیله سووار» می پردازیم.
سووارها یا به شکل دیگر سابیرها/ سابارها گروهی از ترکان بودند که در تاریخ آذربایجان خوش درخشیدند و نامشان در شهر بیله سووار به یادگار مانده است. سابارمرکب از دو کلمه ساب ( از مصدر ساپماق) و آر/ ار می باشد که به معنای کسی که از راه خارج می شود می باشد. این شکل از کلمه در کلمات خاص خزر، بولغار هم دیده می شود. بیشتر اطلاعات ما از تاریخ ترکان بیله سووار از منابع خارجی خصوصا منابع رومی بدست آمده است و این گروه از ترکان بخاطر جنگاوری و استفاده از تاکتیک جنگی پیشرفته مورد توجه دیگر ملتها قرار گرفتند. در قرن ششم میلادی اتفاق بیزانسها با ترکان سووار سبب شد تا ساسانیها نتوانند به مناطق شمالی از جمله آذربایجان به راحتی دست یابند. این گروه از ترکان بعدها در امپراطوری های هون، گوگ تورک و دولتهای آذربایجانی حل شده و به گنجینه مدنی آذربایجان افزودند.28 شهریور 1399
https://t.me/melikzadeh
اسكيت ها: طایفه ای از ترکان 3 هزار سال قبل آذربایجان
دکتر توحید ملک زاده دیلمقانی
https://t.me/melikzadeh
اسكيت ها طايفه ديگري از تركان بودند كه منابع شرقي انها را ايشگوز ( ايچ اوغوز ) قيد كرده است. حسن آتا آنان را ايسكي/اسكي تورك مي داند. هرودوت نقل مي كند كه اسكيت ها از طريق دميرقاپي دربند به آذربايجان آمده در آذربايجان با اتحاديه ماد جنگيده و حكومت آذربايجان را به مدت سه دهه در دست گرفتتند و وارد ائتنيك و فرهنگ آذربايجان شدند. ميزي اولو طوايف اسكيف را چنين مي شمارد : كاللي پيه ها ، آمازون ها، اكينچي اسكيف، چاراسكيف، آندروفاق ها، نئور Nevr ، بودين Budin ، ساورومات ها، قئلون Gelon ، آرقي پئي Argippey ، ايسئدون Issedon ، ماساژئت Massaget ، هيساقئت Hissaget . نئورها به توتم گرگ اعتقاد داشتند و همچون هونها شمشير را نعمت الهي شمرده و به آن احترام مي گذاشتند.
آلتاي ممدوف معتقد است براي بررسي دقيق روابط بين يونان و اوغوزها اسكيت ها ( ايچ اوغوزها ) تدقيق كتاب ده ده قورقود لازم است.
پروفوسور ائي. علي بيگ زاده در مقاله اي تحت عنوان « قديم اسكيدلرين ديلي»، ( زبان اسكيدهاي قديم) اشاره مي كند كه زبان تركي اسكيت ها قبل از ميلاد از سرحد هاي خود فراتر رفته و تا به يونان رسيده بود. بيهوده نيست كه هرودوت و ديگر تاريخ دانان آن سامان به اقوام ترك آشنايي كامل داشته و آداب و رسوم آنان را قيد كرده اند. براثر اين ارتباط و آشنايي است كه سوژه هاي اساطير – تاريخي و فرهنگي تركان باستان نظير داستان هاي ده ده قورقود و قهرمان هاي آن نظير تپه گؤز به ميان اساطير يوناني رفته و به صورت سيكلوپ درآمده است. در زمان حمله اسكندر به قلمرو هخامنش ها، آتروپات فرمانرواي آذربايجان از آمازون ها صد زن سواركار را براي اسكندر جهت نمايش فرستاد .1 مهر 1399 https://t.me/melikzadeh
در حاشیه ادعاهای اخیر درباره اورمیه:
نگاهی به تاریخچه تشکیل استان آذربایجان غربی به مرکزیت اورمیه
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
یکی از برتری های تاریخ آذربایجان این است که در تاریخ بشریت شاید کمتر نام جغرافیایی وجود دارد که قدمتش بیشتر از آذربایجان باشد و همین امر بر اعتبار این کلمه مقدس می افزاید. بیشتر از دو هزار سال است که نام این سرزمین مقدس آذربایجان است و در طی تاریخ دولتهای مستقل، نیمه مستقل زیادی در این سرزمین پیدا شده و یا دولتهای در این سرزمین تاسیس شده و امپراطوری هایی بوجود اورده اند که امپراطوری صفوی و افشاریه از این جمله اند. در دوره قاجاریه اهمیت آذربایجان به شکلی بوده که همواره ولیعهد دولت قاجاریه در دارالسلطنه تبریز فرمانروایی می کرده و برای خود دولت محلی و درباریانی داشت. با وفات پادشاه در تهران، دولت محلی تبریز به تهران منتقل می شد و بدین ترتیب تجربیات آذربایجانیان در امر کشورداری را به کل ایران عرضه می کردند. کمتر شهری در اقصی نقاط ایران وجود دارد که حاکمی ترک و آذربایجانی نداشته باشد.
در دوره قاجاریه ایران به چهار ایالت بزرگ با اختیارات فوق العاده ( آذربایجان به علت استقرار ولیعهد درتبریز از اختیارات ممتازتری برخوردار بود) و چندین ولایت نیمه مستقل تقسیم می شد که ایالت آذربایجان مهمترین این ایالتها بود. چهار شهر و منطقه غرب آذربایجان یعنی اورمیه، خوی، سلماس و سولدوز که به ولایت اربعه معروف بودند نیز معمولا حکمرانی از شاهزادگان و خانزادگان افشار داشت. اهمیت غرب اذربایجان در دوره قاجاریه به نحوی بود که اکثر دول خارجی نظیر آمریکا، روسیه، انگلیس، فرانسه، عثمانی و آلمان در این شهر کنسولگری داشتند. در دوره ناصرالدینشاه ساختار دولت گسترده تر شده و در تقسیمات اداری ایران مملکت آذربایجان بوجود آمد. ضرب سکه های مختلف در آذربایجان و اشاره به اخبار مملت آذربایجان در نشریات تهران و تبریز گواه این موضوع می باشد. در دوره مشروطیت، آذربایجان یکی از مهمترین ایالتهای چهارگانه آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس و بنادر و خراسان بود.https://t.me/melikzadeh
ادامه مطلب در لینک زیر: https://telegra.ph/%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D8%AF%D8%B9%D8%A7%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D9%87-09-25
نقش منطقه قره باغ در تاریخ و فرهنگ آذربایجان
دکتر توحید ملک زاده
https://t.me/melikzadeh
قره باغ منطقه ای با طبیعت زیبا، آبهای خروشان، جنگلهای پربار، فرهنگ پرور و موثر در درون آذربایجان نه تنها با موسیقی اش بلکه با شاعران، نویسندگان و صنایع دستیش ( فرش قره باغ) نیز مشهور است. قره باغ شیکسته سی یکی از موغامهای آذربایجانی است که حنجره هر کسی نمی تواند تاب این موسیقی را بیاورد و ناچار تسلیم صدای انگشت شمار اساتید موسیقی آذربایجان می شود. بخاطر این پیشینه قوی است که عزیر حاجی بیگوف اولین آهنگسازدنیای شرق و بنیانگذار موسیقی مدرن در آذربایجان و اوپراهای مشدی عیباد ( او اولماسین بو اولسون)، آرشین مال آلان و کوراوغلو از اهالی قره باغ می باشد.
قره باغ و مرکز آن شوشا، خواستگاه شاعران بزرگی همچون ملا پناه واقف، ملا ولی ودادی، میرزا حسن قره باغی ، قاسم بیگ ذاکر و خورشیدبانو ناتوان و شاید صدها ادیب و شاعر ترک می باشد که در تاریخ ادبیات آذربایجان جایگاه برجسته ای دارند.
درباره نمایشنامه نویسی و نویسنده رمان تاریخی ، قره باغ نماینده برجسته ای همچون یوسوف چمن زمینلی دارد که پس از گذشت قریب یکصد سال از تحریر آثارش هنوز از پویایی و بدیع بودنشان کم نشده است.
در دورهٔ صفویه منطقه وسیع قره‌باغ در اختیار یکی از شاخه‌های ایل قاجار بود که به صورت خان نشینی ادراه می شد. خان نشین قره باغ در دوران پناه خان و فرزندش ابراهیم خلیل خان در اوج قدرت بود. ابراهیم‌خلیل‌خان نه تنها بر قره‌باغ که بر ایروان، نخجوان و گنجه نیز حکم می راند. پس ازتصرف آذربایجان شمال ارس توسط روسها ، روس‌ها برای توطئه های بعدی، اقدام به کوچاندن ارامنه از سایر مناطق به منطقه تحت تسلط خود شدند و مناطق مسلمان‌نشین ایروان و قره باغ را برای اسکان ارامنه تازه‌وارد در نظر گرفتند. پس از جنگ‌های عثمانی و روسیه ارامنه مناطق شرقی امپراطوری عثمانی که همراه روس‌ها علیه عثمانیها وارد جنگ شده و پیروزیهایی بدست آورده بودند پس از عقب‌نشینی روس‌ها مجبور مهاجرت به داخل مرزهای روسیه شده و در ترکیب جمعیتی خان‌نشین ایروان و قره باغ به حد چشمگیری ارامنه بیشتر شدند جنگ جهانی اول و همسویی ارامنه با دول مسیحی علیه عثمانی و ایران ( فجایع جیلولوق در اورمیه و سلماس و حملات آندرانیک به خوی) سبب شد تا ارامنه افراطی بتوانند در ایروان مسلمان نشین دولت ارمنستان تشکیل دهند و اعلام تشکیل این دولت همانا و ادعای ارضی علیه همسایگان همانا چرا که براساس هایدات ( ارمنستان بزرگ) نواحی قره باغ، غرب آذربایجان، شرق آناطولی بایستی جزو امپراطوری ارمنی باشد. 7 مهر1399
https://t.me/melikzadeh