°
همخواب رقیبانی و من تاب ندارم
بی‌تابم و از غصهٔ این خواب ندارم

زین در نتوان رفت‌و درآن ڪو نتوان
بود. درمانده‌ام‌و چارهٔ این باب ندارم


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
‌از داغ فراق
اڪَر بنالم چہ عجب
یاران چہ ڪنم، واے دلم می‌سوزد


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
ما اسیر غم و
اصلا غم ما نیست تورا
با اسیر غم خود، رحم چرا نیست تورا


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
مرا ڪَفتی
چو دل در عشق بندے
دهد عشقت بہ آخر سر بلندے


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
فتاده‌ام بہ رهت
چشم و ڪَوش ڪَشتہ سراپا
بیا ڪہ ڪَوش بہ آوازِپا و چشم براهم


#وحشی‌‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
عاشق
یڪرنڪَ را یار وفادار هست
بندهٔ شایستہ نیست ورنہ خریدار هست


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
ڪَهی ازمهر یادعاشق شیداڪند یارب
چوشیدایی‌ببیندهیچ یادماڪند یارب

گرفتم‌کان‌مسافرنامه‌سوےمن‌روان‌سازد
چسان‌قاصدمنِ‌گمنام‌راپیداڪند یارب

به آه‌ونالهٔ‌شب‌هااسیرم‌ڪردوفارغ شد
چراباتیره‌روزخودکسی‌اینهاڪند یارب

به‌بازارجنون‌افتاد وحشی بی‌سرزلفش
بدافتادست‌کارش، ترڬ‌این‌سوداڪند
یارب
#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد
در خور شکر عطای تو زبانی بدهد

آن جواهر که توان کرد نثار تو کم است
هم مگر همت تو بحری و کانی بدهد

چشمهٔ فیض گشا خاطر فیاض شماست
وه چه باشد که به ما طبع روانی بدهد

وحشی از عهدهٔ شکر تو نیاید بیرون
عذر این خواهد اگر عمر امانی بدهد


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
ساقیا
امشب صدایت
با صدایم ساز نیست...


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰

°
رفتی و از فراق تو
از پا درآمدم؛ بازآ ڪہ جز
تو هیچ‌ڪسم دستڪَیر نیست...


#وحشی‌بافقی
‌ུྃ჻ᭂ࿐✰