هواداران دکتر مهدی سلطانی
63 subscribers
3.25K photos
531 videos
96 files
222 links
کانال وبلاگ دکتر مهدی سلطانی سروستانی
به آدرس
Mehdisoltanisarvestani.rozblog.com
ادمین: سمیرا صادقیان، تك ستاره
با نظارت دكتر مهدى سلطانى
Download Telegram
Forwarded from Mehdi Soltani
کتاب صوتی #طاعون را می توانید به صورت رایگان از پایگاه کتاب گویای ایران صدا دریافت کنید.
با مراجعه به سایت
book.iranseda.ir
یا نصب کردن اپلیکیشن ایران صدا و جستجوی طاعون

نویسنده #آلبر_کامو
تهیه کننده #زهرا_بلدی
.
با روایت #مهدی_سلطانی_سروستانی
#اکبر_مولایی
#معصومه_عزیزمحمدی
.
اقتباس/تنظیم شنیداری#فاطمه_کاظمی
صدابردار #مهدی_طاهر
کارگردان تصویر #میثم_جزی
تدوین و تیزر #زهرا_بلدی #مهدی_طاهر
.
(جملاتی از کتاب)
● شاید غرق شدن در خیالات خوشِ آینده، رنج تبعید و قرنطینه را کم میکرد. خیال ابزار عجیبی است، با خیال به زندگی مجازی سفر میکنی، بدون اینکه برایش مبلغی بپردازی؛ حتی اگر خیالت پوچ باشد و بی سرانجام
.
●این وسط وضع و حال عاشقان و دلدادگان دگرگون بود، دوری و سوتفاهم برای عشق خطرناک است
.
●زمانی که مصیبتی جمعی بر همه وارد میشود، آرزوی جمعی مردم، نفرت و رویاهایشان هم شبیه به هم میشود. اما دکتر سعی میکرد به همه بگوید، ناامیدی سد است، باعث می شود یخ بزنی و جلو نروی، بعد از ناامیدی هم مصیبت بزرگتری هست به اسم عادت به ناامیدی؛ در آن صورت هر باد ضعیفی مردم را از پا در می آورد.
وقتی حال بمیرد دیگر نمیشود به امید آینده بود، خیلی از مردم در حال مُرده بودند
.
●، روزنامه ها از آدمهایی که می مردند چیزی نمی نوشتند، موشها توی خیابان می مردند و آدمها توی خانه، روزنامه ها آدمهایی که توی خانه می مردند را نمیدیدند، روزنامه ها به خانه ها کاری ندارند، آنها فقط در مورد خیابانها می نویسند
.
●شهری که کارمند فقیرش عزت نفس داشته باشد، طاعون نمیگیرد
.
●انسان اندیشه ست، یه اندیشه کوتاه، مخصوصا وقتی روش رو از عشق برمیگردونه؛ ما قدرت خلق عشق نداریم، ما فقط منتظر عاشق شدن میمونیم، وَ اگر اتفاق نیفتاد، تو خیال قهرمان شدن فرو میریم
.
●درد و دل با دیگران، جز آنکه رنجی به رنجت اضافه کند سود دیگری نداشت. مردم نمیخندید، چهره ها عبوس و جدی بود؛ طرف مقابل هر آدمی خودش نبود، دیگری نبود، طرف مقابلش فقط طاعون بود.
بدتر از هر چیزی، ناامیدی بود، ناامیدی خیالت را راحت میکرد که دیگر نجنگی و مبارزه نکنی، وقتی طاعون سراغ کسی میرفت، چنان خود را میباخت، که دیگر رفتنی به حساب می آمد. طاعون ایمان و امیدشان را میشکست و متلاشی می کرد
.
●دیگر بالادستی نسبت به زیر دستش برتری نداشت و در امان نبود؛ اصال بالا شهر و پایین شهری در کار نبود، دوره عجیبی بود، انگار طاعون ماموریت داشت، بالا دستان را اسیر خودش کند و جلوی چشم زیر دستان خوارشان کند، مهم نبود تو کی هستی! خانه ات کجاست! پدرت کیست! شغلت چیست! همه به یک اندازه آدم بودند و به یک اندازه آسیب پذیر؛ به یک اندازه در خطر و به یک اندازه بیچاره بودند
.
●اما ریو میدانست در دل هر شادی تهدیدی هست؛ او چیزی میدانست که مردمِ شاد شهر خبر نداشتند. طاعون هرگز نمی میرد. ناپدید هم نمیشود. طاعون سالها در وسایل شخصی و لباسها خفه میشود؛ شاید روزی به دلیل شوربختی یا جهل آدمها، دوباره موشها را بیدار کند تا در شهر، خوشبختی بمیرد.

@iranseda.ir
@book.iranseda.ir
@saraeshghinia
@mehdisoltanisarvestanii
@akbarmolaee
@masoume_azizmohammadi
@__z__bld
@m.taher91
@meisfix.meisamjazi

#ادبیات_جهان #کتاب_گویا #کتاب_صوتی #ایران_صدا #کتاب #ناامیدی #بیماری #دکتر #ادبیات #مرگ #عشق #کرونا_را_شکست_میدهیم