❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 تاثیر تاریکی بر عروج انسان 🎆✨✨
همه مخلوقات از دل تاریکی به کمال می رسند و خداوند در این رابطه فرموده است «یخرجهم من الظلمات الی النور». خداوند آنها را ار ظلمت به سوی نور خارج می کند. «ليل» غيب است و انسان را به غيب و باطن مى كشاند و مى رساند. خداوند زبان حالى دارد كه مى فرمايد: (( الليل لى )) شب براى من است .
تاریکی و دل شب انسان را ملکوتی می نماید و انسان در دل تاریکی از خواب غفلت بیدار می شود همانطور که حضرت یونس در دل تاریکی فهمید به خویش ظلم نموده است و عروج رسول الله در لیله اسرا نیز در دل شب بود.
لذا توصیه می شود تاریکی را دریابید زیرا تاثیرات تاریکی بر عروج انسانی قابل وصف نیست.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#تاثير_تاريکى #عروج_انسان #تعاليم_معنوى #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تاثیر تاریکی بر عروج انسان 🎆✨✨
همه مخلوقات از دل تاریکی به کمال می رسند و خداوند در این رابطه فرموده است «یخرجهم من الظلمات الی النور». خداوند آنها را ار ظلمت به سوی نور خارج می کند. «ليل» غيب است و انسان را به غيب و باطن مى كشاند و مى رساند. خداوند زبان حالى دارد كه مى فرمايد: (( الليل لى )) شب براى من است .
تاریکی و دل شب انسان را ملکوتی می نماید و انسان در دل تاریکی از خواب غفلت بیدار می شود همانطور که حضرت یونس در دل تاریکی فهمید به خویش ظلم نموده است و عروج رسول الله در لیله اسرا نیز در دل شب بود.
لذا توصیه می شود تاریکی را دریابید زیرا تاثیرات تاریکی بر عروج انسانی قابل وصف نیست.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#تاثير_تاريکى #عروج_انسان #تعاليم_معنوى #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 تقسیم سالکین به چهارگروه پویندگان راه حق 🎆✨✨
1- مجذوب محض: این گروه از سالکان مانند تشنهای که راهی طولانی میپیمایند تابه سرچشمه زلال برسد وخودرا سیراب سازد؛ درتمام مسیر سلوک از جذبه الهی بهره مندند و همه مراحل : آغاز و میانه و پایان راه را با همان جذبه میپیمایند؛ این دسته از شیفتگان، مسئله انس و تقرب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموختهاند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس میدانند و بر این باورند که با طلوع شمس شهود، مجالی برای سایه علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه میدانند .
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نگنجد.
2- سالک محض : این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه ،به گفتن و نوشتن و صور ذهنی
و تفهیم و تفهم از راه کتاب و درس مشغولند و به بحث و فحص های نوشتاری و گفتاری میپردازند ،اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند خود را نمیکاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر و تبلیغ و ارشاد مشغول باشند، اما مانند کسانی که از دور گلی رامی بینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان میرسد، سود و بهره چندانی نصیبشان نمیشود. آنان گاه ممکن است در پایان عمرشان براثر برخی از بیماریها همه اندوختههای علمی از یادشان برود ، و اگر توفیقی بیابند تنها حدیث دوست را تکرار کنند.
به قول سنایی : یارمی گوی و پشت سر میخار .
آنها که خواندهام همه ازیاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرارمی کنم
3- مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقهای الهی جانشان را روشن و مجذوبشان میکند و حالی به آنها دست میدهد و شوقی مییابند که دستمایه سلوکشان میشود؛ ولی دیری نمیپاید و از بین میرود و راه را با سلوک ادامه میدهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل مینماید.
الا یاایها الساقی ادر کاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
مثلاً با دیدن صحنه شهادت یک شهید، در عده ای حال و جذبهای پدید میآید، ولی وقتی به جانب جبهه حرکت میکنند، جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راه های پرپیچ و خم یکی پس از دیگری رخ مینماید و کارجهاد با داشتن مهاجم را مشکل میسازد .
4- سالک مجذوب: این گروه سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرارمی گیرند و با تأنی و دشواری راه میپیمایند و در اثنای سیر و سلوک ناگهان بارقه عشق الهی نصیبشان میشود و جانشان را روشن میکند و بقیه راه را باجذبه الهی میپیمایند .
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#چهار_گروه_سالکان_طریق_حقیقت #عرفان #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تقسیم سالکین به چهارگروه پویندگان راه حق 🎆✨✨
1- مجذوب محض: این گروه از سالکان مانند تشنهای که راهی طولانی میپیمایند تابه سرچشمه زلال برسد وخودرا سیراب سازد؛ درتمام مسیر سلوک از جذبه الهی بهره مندند و همه مراحل : آغاز و میانه و پایان راه را با همان جذبه میپیمایند؛ این دسته از شیفتگان، مسئله انس و تقرب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموختهاند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس میدانند و بر این باورند که با طلوع شمس شهود، مجالی برای سایه علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه میدانند .
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نگنجد.
2- سالک محض : این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه ،به گفتن و نوشتن و صور ذهنی
و تفهیم و تفهم از راه کتاب و درس مشغولند و به بحث و فحص های نوشتاری و گفتاری میپردازند ،اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند خود را نمیکاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر و تبلیغ و ارشاد مشغول باشند، اما مانند کسانی که از دور گلی رامی بینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان میرسد، سود و بهره چندانی نصیبشان نمیشود. آنان گاه ممکن است در پایان عمرشان براثر برخی از بیماریها همه اندوختههای علمی از یادشان برود ، و اگر توفیقی بیابند تنها حدیث دوست را تکرار کنند.
به قول سنایی : یارمی گوی و پشت سر میخار .
آنها که خواندهام همه ازیاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرارمی کنم
3- مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقهای الهی جانشان را روشن و مجذوبشان میکند و حالی به آنها دست میدهد و شوقی مییابند که دستمایه سلوکشان میشود؛ ولی دیری نمیپاید و از بین میرود و راه را با سلوک ادامه میدهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل مینماید.
الا یاایها الساقی ادر کاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
مثلاً با دیدن صحنه شهادت یک شهید، در عده ای حال و جذبهای پدید میآید، ولی وقتی به جانب جبهه حرکت میکنند، جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راه های پرپیچ و خم یکی پس از دیگری رخ مینماید و کارجهاد با داشتن مهاجم را مشکل میسازد .
4- سالک مجذوب: این گروه سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرارمی گیرند و با تأنی و دشواری راه میپیمایند و در اثنای سیر و سلوک ناگهان بارقه عشق الهی نصیبشان میشود و جانشان را روشن میکند و بقیه راه را باجذبه الهی میپیمایند .
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#چهار_گروه_سالکان_طریق_حقیقت #عرفان #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 حمد خالق به اقسام سه گانه اش 🎆✨
* حمد قولى حق، آن است كه خداوند خودش را در قرآن از زبان پيغمبر و از زبان ديگر انبياء ستود. اينكه مى فرمايد:
"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*، اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"
اين را كى و به كى مى گويد؟
آية الكرسي و ديگر آيات از اين قبيل را چه كسى مى گويد؟ چه خوب است كه انسان به همان زبان كه خداوند خودش را ستود او را بستايد.
*حمد فعلى حق:
اظهار كمالات جمالى و جلالي اوست كه آنها را از غيب به شهادت و از باطن به ظاهر و از علم به عين آورد.
* حمد حالى خدا:
تجليات اوست و ظهور نور ازلى اش .
پس دار وجود يك پارچه دار الحمد است.
زيرا دار وجود يا قول اوست يا فعل او يا تجليات او.
پس او حمد و حامد و محمود است.
🌿حمد عبد به اقسام سه گانه اش:
* حمد قولى:
1- مثلا ً مى گوييم: الحمد للَّه رب العالمين. شكرا للَّه.
*حمد فعلى:
2- آن است كه بنده به حمد فعلى تن دهد، عبادت كند، وقف حق جلّ و علا باشد. در تمام افعالش، خيراتش، عباداتش وجه اللّه را بخواهد.
هدف اين باشد كه به كوى او قدم بردارى. هر عضوى روى فطرت تكويني الهى خود كار كند، آن كار حمد آن عضو است. در هر حال انسان للَّه ربّ العالمين باشد. و الحمد للَّه على كل حال. دون مقام انسان است كه براى اطفاى شهوت و آتش و غضب و ...كار كند.
* حمد حالى:
3- به حسب روح و قلب است.
در كوى ما شكسته دلى مى خرند و بس
بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است
به گونه اى كه انسان خودش حمد بشود. وجودش دارالحمد باشد كه از عالم عقول است.
انسان فرشته شود. با اين حمد حالى كه به حسب روح و عقل است، جان انسان به كمالات علمى و عملى متّصف شود. سرّ انسان متخلّق شود به اخلاق الهى تا كمالات براى نفسش ملكه شود و بماند. حقيقت او بشود حمد. به عدل و جود و رحمت و حكمت و ديگر اوصاف الهى متصف شود.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#انواع_حمد #شکر_گزارى_خدا #عرفان #سلوک #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 حمد خالق به اقسام سه گانه اش 🎆✨
* حمد قولى حق، آن است كه خداوند خودش را در قرآن از زبان پيغمبر و از زبان ديگر انبياء ستود. اينكه مى فرمايد:
"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ، اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*، اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ"
اين را كى و به كى مى گويد؟
آية الكرسي و ديگر آيات از اين قبيل را چه كسى مى گويد؟ چه خوب است كه انسان به همان زبان كه خداوند خودش را ستود او را بستايد.
*حمد فعلى حق:
اظهار كمالات جمالى و جلالي اوست كه آنها را از غيب به شهادت و از باطن به ظاهر و از علم به عين آورد.
* حمد حالى خدا:
تجليات اوست و ظهور نور ازلى اش .
پس دار وجود يك پارچه دار الحمد است.
زيرا دار وجود يا قول اوست يا فعل او يا تجليات او.
پس او حمد و حامد و محمود است.
🌿حمد عبد به اقسام سه گانه اش:
* حمد قولى:
1- مثلا ً مى گوييم: الحمد للَّه رب العالمين. شكرا للَّه.
*حمد فعلى:
2- آن است كه بنده به حمد فعلى تن دهد، عبادت كند، وقف حق جلّ و علا باشد. در تمام افعالش، خيراتش، عباداتش وجه اللّه را بخواهد.
هدف اين باشد كه به كوى او قدم بردارى. هر عضوى روى فطرت تكويني الهى خود كار كند، آن كار حمد آن عضو است. در هر حال انسان للَّه ربّ العالمين باشد. و الحمد للَّه على كل حال. دون مقام انسان است كه براى اطفاى شهوت و آتش و غضب و ...كار كند.
* حمد حالى:
3- به حسب روح و قلب است.
در كوى ما شكسته دلى مى خرند و بس
بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است
به گونه اى كه انسان خودش حمد بشود. وجودش دارالحمد باشد كه از عالم عقول است.
انسان فرشته شود. با اين حمد حالى كه به حسب روح و عقل است، جان انسان به كمالات علمى و عملى متّصف شود. سرّ انسان متخلّق شود به اخلاق الهى تا كمالات براى نفسش ملكه شود و بماند. حقيقت او بشود حمد. به عدل و جود و رحمت و حكمت و ديگر اوصاف الهى متصف شود.
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#انواع_حمد #شکر_گزارى_خدا #عرفان #سلوک #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
🎆 انسان در شب تاريك روح به سر مي برد.
بيرون از وجودش صبح روشن است اما درونش شبي تاريك.
لحظه اي كه درونت صبح روشن شود يك مسيح مي شوي.
يك بودا مي شوي.
زندگي فرصتي است براي طلوع خورشيد درون.
خورشيد درونت بايد طلوع كند و مي تواند طلوع كند.
منتظر توست.
منتظر اشاره اي از توست تا رخ بنماياند.
كافي است بگويي: «من آماده استقبال از تو هستم، خوش آمدي » تا معجزه رخ دهد.
انسان هوشمند جست و جوي خود را از درون خويش آغاز مي كند و اين نخستين اكتشاف اوست،
زيرا وقتي كه نداني در درونت چيست چگونه مي تواني دور دنيا را جست و جو كني؟
درونت دنيايي بسيار پهناور است.
و كساني كه به درون خود نظري انداخته اند، بي درنگ آن دنياي پهناور را يافته اند،
نه با پيشرفت تدريجي، بلكه با بصيرت ناگهاني....
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#شب_تاريک_روح #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 انسان در شب تاريك روح به سر مي برد.
بيرون از وجودش صبح روشن است اما درونش شبي تاريك.
لحظه اي كه درونت صبح روشن شود يك مسيح مي شوي.
يك بودا مي شوي.
زندگي فرصتي است براي طلوع خورشيد درون.
خورشيد درونت بايد طلوع كند و مي تواند طلوع كند.
منتظر توست.
منتظر اشاره اي از توست تا رخ بنماياند.
كافي است بگويي: «من آماده استقبال از تو هستم، خوش آمدي » تا معجزه رخ دهد.
انسان هوشمند جست و جوي خود را از درون خويش آغاز مي كند و اين نخستين اكتشاف اوست،
زيرا وقتي كه نداني در درونت چيست چگونه مي تواني دور دنيا را جست و جو كني؟
درونت دنيايي بسيار پهناور است.
و كساني كه به درون خود نظري انداخته اند، بي درنگ آن دنياي پهناور را يافته اند،
نه با پيشرفت تدريجي، بلكه با بصيرت ناگهاني....
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#شب_تاريک_روح #سلوک #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 مراحل سلوک عرفانی 🎆✨✨
« سلوك عرفانى » يك ضرورت براى عارف است لذا حداقل چهار مرتبه ذيل را با سير معنوى و سلوكى باطنى بايد طى نمايد تا از فرش به عرش و از نقص به كمال الهى متمايل و نائل گردد يعنى « بستر سازى » براى قرار گرفتن در صراط سلوك عرفانى لازم است : .
1- تَخْلِيَه : يعنى نفس پس از آگاهى از مصالح و مفاسد و فضائل و رذائل اخلاقى و معنوى طبق دستورات اسلامى و معلمان اخلاق عمل نمايد تا رذائل را از وجودش پاك نمايد و طهارت يابد و به درمان بيمارى هاى وجودش پرداخته و يا پيشگيرى هاى لازم را انجام دهد. و به تعبير بوعلى سينا : « العرفان مُبتَدِءٌ مِن تفرِيقٍ و نفْضٍ و تركٍ و رَفْضٍ . . . » يعنى صفات رذيله را بايد از خويش دفع نمايد و تطهير شود و بعد به خانه تكانى بپردازد تا دامن سالك از هر نشانه رهزن و علائم ناپاكى پاك و منزّه گردد و مرحله به مرحله از غير خدا كاملاً جدا شده فاصله بگيرد و كاملاً چرك و گرد و غبار غيريت را بزدايد و از هر كثرتى پاك گردد و تنها متوجه خدا و جمال و جلال الهى باشد .
2- تَحليّه : يعنى پس از رهايى از رذائل و پاكى از موانع كسب معنويت خويشتن را به فضائل اخلاقى و صفات پسنديده و « عدالت » اخلاقى در صفات حكمت ، عفت و شجاعت آراسته گرداند تا خويشتن را مصونيت از انحراف ها و بيمارى هاى اخلاقى بخشد يعنى در جهت تحكيم پايه اخلاقى و ملكات فاضله وجوديش تلاش نمايد .
3- تَجليه : يعنى با معرفت و مراقبت نفس و تسليم در برابر شريعت و احكام نورانى اسلامى آثار بندگى را در خويشتن متجلى سازد و سلوك فقهى و اخلاقى نورانيت هايى را در او به منصه بروز و ظهور برساند و به بيان ديگر نورانيت و لطافت و طهارت در وجودش متجلى شود .
4- تجلیه (فنا) : يعنى پس از حصول فضائل و نورانيت درون و طهارت باطن يا همان تزكيه نفس به بركت صفا و صيقلى روح از زنگارها و دلبستگى ها تحت تأثير جاذبه هاى كمال مطلق قرار گيرد و جذبه عشق به حق را در باطن وجودش عمق ببخشد تا به مرحله اى برسد كه رفته رفته و تدريجاً در پرتو انوار معشوق و محبوب سرمدى خود را فانى ساخته و از من و ما به در آيد كه اين مرحله را فنا گويند وخود سه درجه دارد:
الف) فناى فعلى ،
ب) فناى صفاتى ،
ج) فناى ذاتى .
تا پس از طى مراحل ياد شده « شربت شهود » را بنوشد كه به تعبير على ( عليه السلام ) : « خداوند شربتى را نصيب اولياى خويش مى كند كه هرگاه از آن بنوشند مدهوش گردند، وقتى مدهوش شدند به وجد و حال آيند، وقتى به وجد در آمدند پاكيزه گردند، وقتى پاكيزه شدند خالص مى گردند .
و هرگاه خالص شدند حق را مى طلبند، وقتى حق را طلبيدند، مى يابند، وقتى يافتند به وصال او نايل شده و به حق مى رسند، آن گاه است كه محبّ در محبوب خويش كاملاً فانى مى گردد.»
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#سلوک_عرفانى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 مراحل سلوک عرفانی 🎆✨✨
« سلوك عرفانى » يك ضرورت براى عارف است لذا حداقل چهار مرتبه ذيل را با سير معنوى و سلوكى باطنى بايد طى نمايد تا از فرش به عرش و از نقص به كمال الهى متمايل و نائل گردد يعنى « بستر سازى » براى قرار گرفتن در صراط سلوك عرفانى لازم است : .
1- تَخْلِيَه : يعنى نفس پس از آگاهى از مصالح و مفاسد و فضائل و رذائل اخلاقى و معنوى طبق دستورات اسلامى و معلمان اخلاق عمل نمايد تا رذائل را از وجودش پاك نمايد و طهارت يابد و به درمان بيمارى هاى وجودش پرداخته و يا پيشگيرى هاى لازم را انجام دهد. و به تعبير بوعلى سينا : « العرفان مُبتَدِءٌ مِن تفرِيقٍ و نفْضٍ و تركٍ و رَفْضٍ . . . » يعنى صفات رذيله را بايد از خويش دفع نمايد و تطهير شود و بعد به خانه تكانى بپردازد تا دامن سالك از هر نشانه رهزن و علائم ناپاكى پاك و منزّه گردد و مرحله به مرحله از غير خدا كاملاً جدا شده فاصله بگيرد و كاملاً چرك و گرد و غبار غيريت را بزدايد و از هر كثرتى پاك گردد و تنها متوجه خدا و جمال و جلال الهى باشد .
2- تَحليّه : يعنى پس از رهايى از رذائل و پاكى از موانع كسب معنويت خويشتن را به فضائل اخلاقى و صفات پسنديده و « عدالت » اخلاقى در صفات حكمت ، عفت و شجاعت آراسته گرداند تا خويشتن را مصونيت از انحراف ها و بيمارى هاى اخلاقى بخشد يعنى در جهت تحكيم پايه اخلاقى و ملكات فاضله وجوديش تلاش نمايد .
3- تَجليه : يعنى با معرفت و مراقبت نفس و تسليم در برابر شريعت و احكام نورانى اسلامى آثار بندگى را در خويشتن متجلى سازد و سلوك فقهى و اخلاقى نورانيت هايى را در او به منصه بروز و ظهور برساند و به بيان ديگر نورانيت و لطافت و طهارت در وجودش متجلى شود .
4- تجلیه (فنا) : يعنى پس از حصول فضائل و نورانيت درون و طهارت باطن يا همان تزكيه نفس به بركت صفا و صيقلى روح از زنگارها و دلبستگى ها تحت تأثير جاذبه هاى كمال مطلق قرار گيرد و جذبه عشق به حق را در باطن وجودش عمق ببخشد تا به مرحله اى برسد كه رفته رفته و تدريجاً در پرتو انوار معشوق و محبوب سرمدى خود را فانى ساخته و از من و ما به در آيد كه اين مرحله را فنا گويند وخود سه درجه دارد:
الف) فناى فعلى ،
ب) فناى صفاتى ،
ج) فناى ذاتى .
تا پس از طى مراحل ياد شده « شربت شهود » را بنوشد كه به تعبير على ( عليه السلام ) : « خداوند شربتى را نصيب اولياى خويش مى كند كه هرگاه از آن بنوشند مدهوش گردند، وقتى مدهوش شدند به وجد و حال آيند، وقتى به وجد در آمدند پاكيزه گردند، وقتى پاكيزه شدند خالص مى گردند .
و هرگاه خالص شدند حق را مى طلبند، وقتى حق را طلبيدند، مى يابند، وقتى يافتند به وصال او نايل شده و به حق مى رسند، آن گاه است كه محبّ در محبوب خويش كاملاً فانى مى گردد.»
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#سلوک_عرفانى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
✨✨🎆 تفاوت عارف و فیلسوف 🎆✨✨
در سیر وسلوک عارف از طریق شهود، کل یا خود حقیقی یا حقیقت مطلق را ادراک می کند؛ البته ادراک عاطفی نه احساسی؛ فلاسفه گویند خدا یکی است، یعنی انسان می اندیشد که خدا یکی است.
اندیشه باعث ذهن گرائی شده و ذهن انسان استنباطی است؛ درنتیجه خدای استنباطی را می فهمد؛ درحالیکه استنباط تابع احساسات است و در تمام افراد، در هر فردی در هر لحظه ای احساسات فرق دارد؛ پس چنین خدائی خدای استنباطی تابع احساسات می شود؛ و هر کس خدایی متناسب با ذهن خود، اندیشه خود، احساسات خود را می¬پرستد؛ در حالیکه یک خدا یا یک حقیقت بیش نیست؛ عارف ازطریق سیر وسلوک عرفانی، کل تجزیه ناپذیر، کل حقیقت که غیر قابل تقسیم است را شهود می کند.
در اینجا خودی وجود ندارد که مانند فلاسفه؛ خود باشد و این خود اندیشه کند، یعنی یک اصالت برای خدای اندیشه خود قائل است، یک اصالت برای خود شخصی و این دوگانگی است و بالاتر چون در لحظه، احساسات و استنباط او در نتیجۀ اندیشه فرق می کند؛ هر لحظه خدای جدیدی می پرستد.
بله عارف خود را نیز در اینجا، در خود حقیقی مضمحل می کند؛ در این تجربه شهودی هیچ فرقی میان خود و غیرخود یعنی حقیقت وجود ندارد؛ عارف خویشتن را فراموش می کند، خودرا در صفات خدا محو می کند، دیگر نه وجود دارد و نه تفاوتی بین آنها است؛ حقیقت در او بصورت یک کل متجلی می شود؛ از طریق شهود عاطفی که بسیار شخصی و غیرقابل انتقال است؛ کلمات در اینجا تأثیر خود را از دست داده، تحت تأثیر درون نگری و شهود عاطفی قرار می گیرد، مانند بیان درد؛ فلاسفه بیان درد می کنند، از قول بیمار؛ عارف خود درد را احساس می کند؛ ( احساس-ادراک ) فقط عاطفی و در هالۀ ذهنیت و ذهن گرایی فرو نمی رود، او شهود می کند بوسیله عاطفه و احساس قلبی…
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#تفاوت_عارف_و_فیلسوف #سلوک_عرفانى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
✨✨🎆 تفاوت عارف و فیلسوف 🎆✨✨
در سیر وسلوک عارف از طریق شهود، کل یا خود حقیقی یا حقیقت مطلق را ادراک می کند؛ البته ادراک عاطفی نه احساسی؛ فلاسفه گویند خدا یکی است، یعنی انسان می اندیشد که خدا یکی است.
اندیشه باعث ذهن گرائی شده و ذهن انسان استنباطی است؛ درنتیجه خدای استنباطی را می فهمد؛ درحالیکه استنباط تابع احساسات است و در تمام افراد، در هر فردی در هر لحظه ای احساسات فرق دارد؛ پس چنین خدائی خدای استنباطی تابع احساسات می شود؛ و هر کس خدایی متناسب با ذهن خود، اندیشه خود، احساسات خود را می¬پرستد؛ در حالیکه یک خدا یا یک حقیقت بیش نیست؛ عارف ازطریق سیر وسلوک عرفانی، کل تجزیه ناپذیر، کل حقیقت که غیر قابل تقسیم است را شهود می کند.
در اینجا خودی وجود ندارد که مانند فلاسفه؛ خود باشد و این خود اندیشه کند، یعنی یک اصالت برای خدای اندیشه خود قائل است، یک اصالت برای خود شخصی و این دوگانگی است و بالاتر چون در لحظه، احساسات و استنباط او در نتیجۀ اندیشه فرق می کند؛ هر لحظه خدای جدیدی می پرستد.
بله عارف خود را نیز در اینجا، در خود حقیقی مضمحل می کند؛ در این تجربه شهودی هیچ فرقی میان خود و غیرخود یعنی حقیقت وجود ندارد؛ عارف خویشتن را فراموش می کند، خودرا در صفات خدا محو می کند، دیگر نه وجود دارد و نه تفاوتی بین آنها است؛ حقیقت در او بصورت یک کل متجلی می شود؛ از طریق شهود عاطفی که بسیار شخصی و غیرقابل انتقال است؛ کلمات در اینجا تأثیر خود را از دست داده، تحت تأثیر درون نگری و شهود عاطفی قرار می گیرد، مانند بیان درد؛ فلاسفه بیان درد می کنند، از قول بیمار؛ عارف خود درد را احساس می کند؛ ( احساس-ادراک ) فقط عاطفی و در هالۀ ذهنیت و ذهن گرایی فرو نمی رود، او شهود می کند بوسیله عاطفه و احساس قلبی…
❄️✨🌨✨🔮✨🌨✨❄️
#تفاوت_عارف_و_فیلسوف #سلوک_عرفانى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot