ॐ مزه ملکوت ॐ
736 subscribers
8.15K photos
148 videos
12 files
98 links
"روانشناسی، فراروانشناسی، یوگا، مراقبه، مدیتیشن، انرژی مثبت، موفقیت، مباحث علمی، فلسفی و عرفانی ... "

ॐ Pathways to God ॐ
Download Telegram
🍁🍃🔮🍃🍁

🔮 آخرین منزل از عرفان "فنا" 🔮
💥قسمت اول:

پس از طی منازل سلوکی سالک به آخرین منزل از عرفان و بندگی می رسد و شاهد وصل را در آغوش می کشد و فانی در ذات حق می شود ؛

فنا به معناى نابودى و نیستى است؛ نقطه مقابل بقا و ماندن است؛ مثلاً خداوند از مقوله بود و بقا است و سایر موجودات از مقوله نبود و فنا هستند.

فنا در اصطلاح، به معناى خود را ندیدن و نیافتن است؛ البته نه به معناى از خود بی گانگى، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ مى‏ بیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى مى ‏کند.

🎆 مقام فنا در عرفان:
مقام به منزل و مرتبه ‏اى گویند که عارف پس از سال‏ها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است، بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمى‏گیرد و ثابت و ماندنى است.

در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ مى ‏پندارد و فقط به خدا نظر دارد؛ اولیاى الهی هرچه مشاهده مى‏کنند حق است؛ خواه با واسطه یا بى واسطه؛ این واسطه گاه، همان اسما و صفات الهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجاب‏هاى نورى هم برطرف مى‏ گردد: «الاهی هَب لى کمال الانقطاع إلیک؛؛؛ حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور؛؛؛»؛ آرى این نهایت درجه فنا است که بعد از آن، انسان محو کلى مى‏شود و اضمحلال تام رخ مى‏ دهد؛ این جا است که با گوش حق مى‏شنود، با چشم حق مى ‏بیند و به لسان حق نطق مى‏کند.

در عرفان دو اصطلاح وجود دارد:
1- مقام
2- حال؛
«مقام» : یعنى به منزل و مرتبه‏اى گویند که عارف، پس از سال‏ها رنج و تهذیب و مرارت با اختیار خود بدان دست یافته است؛ بنابراین، زوال یا تغییر آن عادتاً یا غالباً تحقق‏ ناپذیر است؛ به عبارتى، رنج تدریجى و سلوک همواره عارف، در مسیر زهد و از خودگریزى، او را لایق مقام خاص کرده است و چون این مراحل و منازل با صعوبت طى شده، به سهولت از میان نخواهد رفت.

اما «حال» : بر عکس مقام است؛ نوعى کیفیت و دگرگونى است که با طی مقامات بدون اختیار بر قلب عارف، حادث مى‏شود؛ همان گونه که ممکن است به صورت دفعى به وجود آید، به صورت دفعى نیز زایل مى‏شود؛ پس «حال»، کیفیت ثابتى نیست و دایم در تغییر و تحول است.

در مقام فنا، انسان، خود و بندگى خود، تمایلات و تمنیات و جهان اطراف خود را در قبال حضرت حق، هیچ نمى‏ پندارد و فقط به خدا نظر مى ‏اندوزد.

🍁🍃🔮🍃🍁

#فنا #عرفان #مقام #حال #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁🍃🔮🍃🍁

🔮 آخرين منزل در عرفان «فنا» 🔮
💥 قسمت دوم :

در این صورت، فنا، آن معناى لغوى را که نشانه نوعى نقص است، ندارد؛ بلکه از مراتب عالى کمال است؛ همین است که عرفا مى ‏گویند: نتیجه فنا، بقا و پایندگى در محضر حق است؛ به تعبیر سعدى:

بلندى از آن یافت کو پست شد
در نیستى کوفت تا هست شد

به این فنا، در اصطلاح عرفا، «فناء فى اللَّه» مى‏ گویند.

🎆نحوه تحصیل مقام فنا:

از آن جا که بین انسان و خدا، جز گناه و خودبینى چیزى حایل نیست، تعلق به غیر خدا حجاب محسوب مى‏شود و این حجاب‏هاى ظلمانى مانع از رسیدن به موطن حق مى‏شود؛ حال اگر هیچ گناه و حجاب و تعلقى نباشد و اصل توجه انسان به هستىِ خود، رخت بربندد، آن گاه شهود حق به طور محدود، ممکن گشته و پس از آن، مقام فنا حاصل مى‏ شود.

البته در این مسیر، مقامات و منزل گاه ‏هاى فراوانى وجود دارد که از حوصله بحث خارج بوده و به دلیل اختصار از ذکر آنها خوددارى می شود ؛ اما مقصود از دیدار خدا که با عناوینى از قبیل، شهود، بقا و... از آن یاد مى‏شود، دیدن با چشم نیست؛ زیرا به تعبیر آیه شریفه: «لا تدرکه الابصار»،مراد راه‏هاى فکرى هم نیست؛ زیرا راه فکرى را شهود و لقا و... نمى‏ گویند؛ بلکه به فرموده قرآن کریم، دست شستن از هر چه غیر خدا است؛ انجام اعمال صالحه و شرک نورزیدن به حضرت احدیت است که اگر کسى بخواهد خدا را مشاهده کرده و به مقام فنا برسد؛ یعنى حق را بدون واسطه مشاهده کند، باید از خود و دیگران چشم بپوشد.

با تمام توضیحات و تعبیراتى که در مقام فنا و لقاى خدا گفته شد، باید بدانیم: «اکتناه ذات» براى همیشه محال است؛ یعنى پى بردن به کنه ذات بارى تعالى جز براى حضرت احدیت براى احدى ممکن و میسور نیست و بحث فنا، منافات با این قضیه ندارد.
بعد از این نور به آفاق دهیم از دل خویش
که به خورشیدی رسیدیم وغبار اخر شد...

🍁🍃🔮🍃🍁

#فنا #عرفان #مقام #حال #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁🍃🔮🍃🍁

🎆 عجله نکردن در سلوک 🎆

در مسیر سیر و سلوک، سالک باید از عجله کردن دوری کند؛ سالک در «مقام استقامت» می آموزد که در پیمودن این مسیرعجله کردن، کاری عبث و غیر رحمانی است؛ عجله سالک نه تنها او را سریع تر به مقصد نمی رساند بلکه ممکن است سبب شود تا نفس به صورت صحیح حظ و بهره خود را در منزلی که در آن قرار دارد، نبرد و در ادامه مسیر از سیر و سلوک باز ماند؛ همچنین تزلزل داشتن و نیز این طرف و آن طرف زدن از جمله آفاتی است که سالک باید از آنها اجتناب نماید؛ قرآن کریم در اهمیت استقامت می‌فرماید: «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التی کنتم توعدون» یعنی : در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست» سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند و مى‏ گویند: «هان، بیم مدارید و غمگین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید؛»

سالک باید بداند که ره صد ساله را صد ساله می‌شود پیمود و نه یک شبه! و استثنائات نباید ملاک توجه او قرار گیرد؛ استقامت در مسیر از امور بسیار مهمی است که باید نفس را نسبت به آن تمرین داد و روی آن کار کرد؛ در امالی شیخ طوسی(ره) آمده که امیرالمومنین در هنگام شهادت به امام حسن وصیت کردند که: «انهاک عن التسرع بالقول و الفعل؛» البته همان گونه که روایات هم اشاره دارد، در کارهای خیر تعجیل خوب است لکن مراد ما در این بحث عجله کردن برای رسیدن به مراحل بعدی بدون انجام صحیح وظایف در مراحل قبل است؛ همچنین تعجیل برای دیدن آثار و برکات اعمال صالحه سبب می‌شود که سالک استقامت خود را از دست بدهد و راه را رها کند.

🍁🍃🔮🍃🍁

#عجله_نکردن_در_سلوک #عرفان #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍁🍃🔮🍃🍁

🎆 زندگی یا سیر و سلوک؟ 🎆

🔸الفاظی مانند زندگی، عمر، زمان، سیر و سلوک، خدا و... برای ما آشناست. بارها و بارها آن ها را به کار برده ایم و گاها به شرح و بسطش مبادرت نمودیم.

🔸به راستی برداشتمان از این الفاظ مطابق با واقع است؟ از دوستانی شنیده ام که زندگی آنقدر مشکلات دارد که برای انسان فرصت سیر و سلوک نگذاشته است. به راستی عجیب تر از این جمله تاکنون شنیده ای و خوانده ای؟؟!!

🔹نمیدانم ما چه برداشتی از دین و سیر و سلوک و عمر و زندگی داریم. به راستی چرا از عادت خارج نمی شویم و به این الفاظ و معانیشان و حقیقت معنوى آنها متوجه نمی گردیم؟!

🔹آن فان، ثانیه از پس ثانیه، ساعت از پس ساعت، سال از پی سال می گذرد و ما از خودمان نگذشتیم. سال ها زمان بر ما گذشت و نگفتیم که کیستیم؟ چیستیم؟چه کارهایم؟ از کجاییم؟ در کجاییم؟ به کجا می رویم؟

🔸روز ها از پس هم می گذرند. زندگی جاریست. کودک جوان می شود و جوان، میانسال و میانسال، پیر. ناگهان بانگ برخواهند آورد که خواجه مرد. این سیر برای همگان یکسان است.

🔹به راستی سیر و سلوک قسمتی از زندگیست؟ آیا آن را چند صباحی در برنامه عمرمان می گنجانیم؟ چه پندار باطلی. "زندگی یعنی سیر و سلوک. سیر و سلوک یعنی زندگی. ما همه در حال سیر و سلوکیم. همه ما سالکیم و به سمت مقصدی در راهیم. مبدا اوست. مقصد اوست. انا لله و انا الیه الراجعون."

🔹چرا بیدار نشویم؟ چرا هوشیار نگردیم؟ این چه باده مست کننده ای است که از دست عجوزه دنیا نوشیده ایم؟به چه دل خوشیم؟

خوشا آنان که خوابشان و بیداریشان. ذکرشان و فکرشان. خوردن و نوشیدنشان. کار و کاسبیشان. همه شئوناتشان به قصد قربت است.

اینها شعار نیست. این افراد در اطرافمان در رفت و آمدند. مشغول کسب و کارند. دیده ام و شاید دیده باشی.

چرا ما به راه نیفتیم. می گوییم باشد، از شنبه شروع می کنم و آن گناه را ترک خواهم کرد. شنبه می آید می گوییم از ابتدای ماه رجب. ماه رجب می گذرد می گوییم از ابتدای ماه رمضان. آنقدر امروز و فردا می کنیم تا این چند صباح زندگی کوتاه دنیا می رود و ما می مانیم و حسرتی آتشین که روی جهنم از آن شرم دارد.

🔸چه خوش آن عبدی که از ملت خلیل الرحمان است و ندای ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین را با ذره ذره وجودش فریاد میزند.

🍁🍃🔮🍃🍁

#سیر_و_سلوک #عرفان #بيدارى #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 مکاشفه چیست؟ 🎆

حالتی است بین خواب و بیداری، نه آن که فقط قبل از خوابیدن باشد و شخصی که مکاشفه برایش اتفاق می افتد چیزهایی را می بیند که مربوط به حواس ظاهری نیستند؛ بلکه به ادراکات روحی و معنوی او برمی گردند.

همان گونه که انسان وقتی خوابی می بیند، این دیدن و شنیدن در خواب، با چشم و گوش ظاهری نیست.

فرقی که مکاشفه با خواب دارد این است که، شخص خواب، حواس ظاهری اش چیزی را درک نمی کنند؛ اما در مکاشفه، ضمن این که روح مشغول درک حقایق است، در همان زمان گوش ظاهری، صداهای اطراف را هم می شنود.

حال اگر روح با قدرت و تمرکز بیشتری عمل کند و در هنگام ادراک مطالب، چشم انسان نیز باز باشد این حالت را مشاهده می نامند.

این حالات غالباً نشان دهنده آن است که، شخص نسبت به چیزی که در مکاشفه یا مشاهده دیده است، علاقه زیادی دارد و به خاطر انقطاع از دیگران و اطراف خود، چنین حالتی را به طور موقت یا دائم بدست آورده است.

❄️🌨🔮🌨❄️

#مکاشفه #عرفان_سلوک #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 تقسیم سالکین به چهارگروه پویندگان راه حق 🎆

1- مجذوب محض: این گروه از سالکان مانند تشنه‌ای که راهی طولانی می‌پیمایند تابه سرچشمه زلال برسد وخودرا سیراب سازد؛ درتمام مسیر سلوک از جذبه الهی بهره مندند و همه مراحل : آغاز و میانه و پایان راه را با همان جذبه می‌پیمایند؛ این دسته از شیفتگان، مسئله انس و تقرب خداوند را در مدرسه و از راه برهان و دلیل نیاموخته‌اند و علم حصولی را سایه و علم شهودی را شمس می‌دانند و بر این باورند که با طلوع شمس شهود، مجالی برای سایه علم حصولی نخواهد ماند و عشق را آفتاب و عقل را سایه می‌دانند .
بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نگنجد.

2- سالک محض : این گروه از جذبه محروم مانده و از آغاز تا پایان راه ،به گفتن و نوشتن و صور ذهنی
و تفهیم و تفهم از راه کتاب و درس مشغولند و به بحث و فحص های نوشتاری و گفتاری می‌پردازند ،اگر هم چیزی را در کتاب و دفتر نیافتند خود را نمی‌کاوند و از خود جوششی ندارند. ممکن است چندین بار کتابی را تدریس و عمری را به تألیف و تدریس سپری کنند و به تحقیق و نگارش بپردازند و با گفتن و نوشتن و نشر و تبلیغ و ارشاد مشغول باشند، اما مانند کسانی که از دور گلی رامی بینند و تنها بوی ضعیفی از آن به مشامشان می‌رسد، سود و بهره چندانی نصیبشان نمی‌شود. آنان گاه ممکن است در پایان عمرشان براثر برخی از بیماری‌ها همه اندوخته‌های علمی از یادشان برود ، و اگر توفیقی بیابند تنها حدیث دوست را تکرار کنند.
به قول سنایی : یارمی گوی و پشت سر میخار .
آن‌ها که خوانده‌ام همه ازیاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرارمی کنم

3- مجذوب سالک: این گروه، نخست بارقه‌ای الهی جانشان را روشن و مجذوبشان می‌کند و حالی به آنها دست می‌دهد و شوقی می‌یابند که دستمایه سلوکشان می‌شود؛ ولی دیری نمی‌پاید و از بین می‌رود و راه را با سلوک ادامه می‌دهند و پیمودن راه بر آنان بسی مشکل می‌نماید.
الا یاایها الساقی ادر کاسا وناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها
مثلاً با دیدن صحنه شهادت یک شهید، در عده ای حال و جذبه‌ای پدید می‌آید، ولی وقتی به جانب جبهه حرکت می‌کنند، جذبه و شور و شعف و شوق رخت بربسته و راه های پرپیچ و خم یکی پس از دیگری رخ می‌نماید و کارجهاد با داشتن مهاجم را مشکل می‌سازد .

4- سالک مجذوب: این گروه سالکانی هستند که نخست در مسیر سلوک قرارمی گیرند و با تأنی و دشواری راه می‌پیمایند و در اثنای سیر و سلوک ناگهان بارقه عشق الهی نصیبشان می‌شود و جانشان را روشن می‌کند و بقیه راه را باجذبه الهی می‌پیمایند .

❄️🌨🔮🌨❄️

#چهار_گروه_سالکان_طریق_حقیقت #عرفان #سلوک #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 جايگاه خلوت و تنهايي در عرفان اسلامى 🎆

عرفان بیش از هنجارها و اصول رفتاری شرع که برای همه آدمیان است، طریقت است، یعنی راهی است برای حرکت به سمت حقیقت. عارف در مسیری نسبتا طولانی با انجام اعمالی که اصالتشان به هدفی رفیع است و خود هدف نیستند، به سر منزل مقصود که همان رسیدن به حقیقت و علت‌العلل و اصل هستی است نظر می‌کند.

در راه رسیدن به هدف، عرفان منزل ها و مقامات مختلفی توصیه می کند، چون فقر و بی نیازی، زهد و وارستگی، ذکر و تمرکز، انس به الله و گذر از تن و... یکی از منزل های عرفان که بسیار مورد تاکید است و سرمنشأ خودشناسی و در نهایت خداشناسی و درک وحدت خواهد بود، عزلت و خلوت است.

از نظر عرفا خلوت برای رسیدن به اهداف الهی واجب است. نمی توان ترک مردمان و موجودات نکرد، احتیاجات مادی را به کمترین حد نرساند، خود را فارغ از دغدغه های دنیوی به نفس مشغول نداشت و ره به سوی حقیقت نبرد.

خود این ترک مردمان، احتیاجات درک عمیقی از خلوت و چگونگی فرو رفتن در آن را می طلبد. عارف باید به سکوت و سکون و حرکت درونی و چابکی روح خو بگیرد و آشنا شود.

ابن عربی در باب خلوت در چند اثر حرف زده که از آن دسته رساله تحفه السفره و الانوار فیما یمنح صاحب الخلوه من الاسرار را می توان نام برد.

شیخ اکبر محی الدین معروف به ابن عربی معتقد است پیش از خلوت باید که سالک شرایطی را کسب کند. یعنی پیش از وررود به خلوتگاه باید آمادگی کسب کند. اولین کار طهارت ظاهر و باطن است و بعد روزه جسم (حسی) و جان (معنوی) بعد از اینها سالک باید به مقام زهد رسد و سپس به توکل. بدون توکل در خلوتگاه سالک خبری از انوار علوی نیست.

در مقام توکل است که خلوت نشین کراماتی را کسب می کند که اولی دیدن غیب ها و اسرار نهان است و دومی کسب مکارم اخلاق و طهارت کامل دل. او باید به تقلیل طعام و ترک شرب آب بپردازد و پس از کامیابی در عزلت به خلوت درآید.

در دستگاه معرفتی ابن عربی آن که عزلت می جوید سه نیت دارد، اول نگه داشتن خود از شر مردم. دوم مردم از شر خود که ابن عربی می گوید این مهم ترین و متعالی تر از اولی است.

سومین نیت به گفته ابن عربی عزلت برای ایثار صحبت مولی است؛ این سومی راهی است برای وقوف یافتن به سر وحدانیت و عبور از خود به جهت معرفت الهی. ابن عربی عزلت را که همان دوری از مردمان و اجسام است مقدمه خلوت می داند.

عزلت همان گوشه گیری، تنهایی و فارغ شدن از مردمان است که به نوعی تمرین نفس است و با قلت کلام و طعام و منام (کمتر خوابیدن و شب زنده داری به قصد تسبیه و ذکر) همراه است.

❄️🌨🔮🌨❄️

#عرفان_و خلوت #تعاليم_معنوى #ابن_عربى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 جايگاه خلوت و تنهايى در عرفان اسلامى 🎆
💥قسمت دوم:

در این حالت به توصیه ابن عربی جهت تمیز و وارستگی نفس باید که حتی از تخیل یا خیالات فاسده دوری کرد و مشغولیت خود را صرفا ذکر قرار داد. نفس در این حالت تنها باید غرق در محبت شود و از عالم اجسام و امکان فاصله بگیرد. وقتی از عالم امکان ترقی کند گویی که از عالم حجاب برداشته می شود و سالک با رب خود متحد می شود.

ابن عربی در ادامه رساله اسرارالخلوت به کراماتی که حاصل از خلوت خواهد بود، اشاره می کند و این که گزیننده خلوت که به درجه ترقی ازعالم مادی می رسد باید چه کند که همچنان حق طلب و حق جو باشد و در توانایی فرامادی خود به راه شیطانی و ناحق نرود. او می گوید عارف باید در این حالت از خدا جز خدا طلب نکند؛ (خلاف طریقت بود که اولیا / تمنا کنند از خدا جز خدا)

او می گوید حتی در حالت رفیع کرامت اگر همه هستی را به شخص هدیه کنند، او باید به ادب اخذ کند، یعنی همان مقدار بگیرد که مأمور است و همه چیز در زندگی از آن جهت بگیرد که مظهر خداست.

خلوت برای عرفا همان طور که از محتوای رساله ابن عربی برمی آید تنها برای بر گذر از خود، یافتن وارستگی و سلامت نفس نیست بلکه طریق و راهی برای رسیدن به وحدت و درک خدا در همه عالم و زدودن حجاب هستی است.

❄️🌨🔮🌨❄️

#عرفان_و_خلوت #تعاليم_معنوى #ابن_عربى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 معراج انسان 🎆

سرّ اين كه صدرالمتالهين كوه را عارف و مظهر عرفان دانسته همان رفعتش است، رفعت بالايي است ما ز بالاييم و بالا مي‌رويم ، وقتي كه مي‌گوييم بالا ، بالاي افقی و بالای جهتی نيست ،‌ ما وقتی دعا می كنيم دست به طرف بالا دراز مي‌كنيم در حالی كه خدا در جهت نيست ، خدا به همان اندازه كه در جهت بالا است در جهت زير و شمال و همه جا است، خدا جهت ندارد، خدا فوق جهت است اما ما به حسب طبيعت و فطرت به مجرد اينكه يك رفعتی را می‌خواهيم نشان دهيم، رفعت و عظمت حق‌تعالی را می‌خواهيم نشان دهيم، وقتی يك درخواستی از خداوند داريم دست به دعا بلند می‌كنيم و دستمان به طرف بالا می‌‌رود، اين رفعت جهتی كه اين در جهات ششگانه هست اين سمبل رفعت معنوی است چون يك رفعت معنوی داريم كه فوق جهت است اصلا رفعت عقلانی بالاتر از رفعت حسی است، رفعت عرفانی بيشتر از رفعت‌های ديگر است بالا است اما بالای معنوی است، ما تشبيه می‌كنيم به بالاهای حسی، بنابراين كوه از اين جهت مظهر عرفان است چون بالای حسی است چون خيلی ارتفاع دارد، انصافاً ارتفاع كوه بالاترين است، اما اين رفعت سمبل يك رفعت معنوی است و رفعت معنوی صرفاً از آن انسان است هيچ موجودی در عالم رفعت انسان را ندارد، نه جماد نه نبات، درخت چنار تا يك حدی رفعت دارد آنجا تمام مي‌شود، هر درختی هرچه رفيع باشد تا يك حدی است، نه نبات و نه حيوان، زرافه هرچه گردنش بلند باشد تا يك حدی است و حتی نه فرشته، فرشته تا يك حدی رفعت دارد يك جاهايی ديگر تمام می‌شود در شب معراج جبرئيل همراه حضرت ختمی‌مرتب بود ديگر جبرئيل ماند و نرفت، گفت جبرئيلا بپر اندر پييم گفت رو رو من حريف تو نيیم، يعنی جبرئيل آنجا ماند كه در حديث هست كه از قول جبرئيل نقل شده كه اگر به اندازه يك بند انگشت بالاتر مي‌رفتم محترق مي‌شدم ، می‌سوختم ، فروغ تجلی پروبالم را می‌سوزاند، می‌خواهم بگويم اين رفعت رفعت انسانی است ولی انسان تا كجا می‌رود نمی‌شود گفت.

اصلاً اين ”الی” اتفاقاً يك نكته‌ای علمای نحو گفتند، الي يعنی تا، حتی، اين ”حتی” وقتی می‌گوييم تا، برو تا، اين ”تا” كجاست؟ هيچ كس نمی‌تواند اين ”تا” را انگشت بگذارد كه اينجاست، برو تا، تا كجا؟ اين بي‌نهايت است به سوی بی‌نهايت انسان رفعت دارد، علت اينكه صدرالمتالهين اين آيات را استخراج كرد و كوه را مظهر عرفان دانسته كه البته وقتی می‌گويد كوه عارفه يعنی مظهر عرفان است، يعنی رفعت كوه منظورش بوده و اين رفعت ويژه انسان است هيچ موجودی ارفع يعنی بلندبالاتر از انسان نیست از حيث معنويت، از حيث سير ادراكی، يعنی در كشف حقايق و سير معنويت و سير درك حقايق حد ندارد و ايستگاه معين ندارد.

❄️🌨🔮🌨❄️

#عرفان #کوه #صدرالمتالهين #تعاليم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 حمد خالق به اقسام سه‏ گانه‏ اش 🎆

* حمد قولى حق، آن است كه خداوند خودش را در قرآن از زبان پيغمبر و از زبان ديگر انبياء ستود. اينكه مى‏ فرمايد:
"الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‏، اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ*، اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ‏"
اين را كى و به كى مى‏ گويد؟
آية الكرسي و ديگر آيات از اين قبيل را چه كسى مى ‏گويد؟ چه خوب است كه انسان به همان زبان كه خداوند خودش را ستود او را بستايد.

*حمد فعلى حق:
اظهار كمالات جمالى و جلالي اوست كه آنها را از غيب به شهادت و از باطن به ظاهر و از علم به عين آورد.

* حمد حالى خدا:
تجليات اوست و ظهور نور ازلى‏ اش .
پس دار وجود يك پارچه دار الحمد است.
زيرا دار وجود يا قول اوست يا فعل او يا تجليات او.
پس او حمد و حامد و محمود است.

🌿حمد عبد به اقسام سه ‏گانه ‏اش‏:
* حمد قولى:
1- مثلا ً مى ‏گوييم: الحمد للَّه رب العالمين. شكرا للَّه.

*حمد فعلى:
2- آن است كه بنده به حمد فعلى تن دهد، عبادت كند، وقف حق جلّ و علا باشد. در تمام افعالش، خيراتش، عباداتش وجه اللّه را بخواهد.
هدف اين باشد كه به كوى او قدم بردارى. هر عضوى روى فطرت تكويني الهى خود كار كند، آن كار حمد آن عضو است. در هر حال انسان للَّه ربّ العالمين باشد. و الحمد للَّه على كل حال. دون مقام انسان است كه براى اطفاى شهوت و آتش و غضب و ...كار كند.

* حمد حالى:
3- به حسب روح و قلب است.
در كوى ما شكسته دلى مى ‏خرند و بس‏
بازار خود فروشى از آن سوى ديگر است‏
به گونه ‏اى كه انسان خودش حمد بشود. وجودش دارالحمد باشد كه از عالم عقول است.
انسان فرشته شود. با اين حمد حالى كه به حسب روح و عقل است، جان انسان به كمالات علمى و عملى متّصف شود. سرّ انسان متخلّق شود به اخلاق الهى تا كمالات براى نفسش ملكه شود و بماند. حقيقت او بشود حمد. به عدل و جود و رحمت و حكمت و ديگر اوصاف الهى متصف شود.

❄️🌨🔮🌨❄️

#انواع_حمد #شکر_گزارى_خدا #عرفان #سلوک #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 مراقبه در عرفان و مراتب آن 🎆

در مراقبه نسبت به گناه و آلودگى ها، در آغاز راه كه سالك هنوز اراده و تقواى راسخ و مستحكمى ندارد، با شناختى كه از ضعف ها و آسيب پذيرى هاى خود دارد، از حضور در صحنه هايى كه مي‌داند زمينه ى مساعدى براى لغزش او مى باشند و احتمال آلوده شدنش به معصيت در آن محيط ها زياد است، بايد حتّي‌الامكان اجتناب كند تا دچار لغزش و گناه نشود. و اگر در موردى، در عين نفرت و انزجار از بودن در چنان محيط هايى، وادار و ناچار به حضور شد، بايد به خدا پناه ببرد و با اقرار و اعتراف به ضعف خود در پيشگاه الهى، از خداوند براى نلغزيدن به ورطه ى گناه و پليدى، مدد بطلبد و در طول مدّت حضور در آن محيط، به‌دقّت مراقب حالات و رفتار خويش باشد و ظاهر و باطن خود را به طور مضاعف تحت كنترل گيرد تا به مدد الهى از آلودگى به معصيت مصون بماند. حالت مراقبه ى چنين شخصى را به كسى مى توان تشبيه كرد كه در حالى كه مي‌داند كف كفشش عاج ندارد و كاملاً صاف است، مى خواهد روى زمين يخ زده و لغزنده‌اى راه برود. چنين شخصى با دقّت و حساب شده گام برمي‌دارد و با تمام وجود مراقب قدم گذاردن خود است.

با استمرار مراقبه، دستاوردهاى ارزشمندى نصيب سالك مى شود كه به مهمترين آنها اشاره مى كنيم.

1- مراقبه در آغاز با نوعى تقلّا و زحمت عبد انجام مى شود. امّا در صورت استمرار، به تدريج ملكه ى مراقبه در روح شخص ايجاد مى شود و در پى آن، بدون زحمت و تقلّا، شخص دائماً مراقب ظاهر و باطن خود است و درون و برون خويش را در كنترل دارد.

2- استمرار مراقبه، روح تقوا و ورع را در درون شخص ايجاد مى كند و اراده ى ايمانى او را براى پايدارى در مسير پاكى ها و نيكى ها استحكام مى بخشد؛ به نحوى كه شخص قادر مى شود به‌آسانى بر تمنّيات نفسانى و وساوس شيطانى غلبه كند و در راه طاعت و بندگى خداى متعال ثابت قدم بماند.

3- با استمرار مراقبه، به تدريج سطح مراقبه ى سالك بالا مي‌رود. مراقبه ى سالك در ابتدا محدود به عدم ارتكاب معصيت، يعنى ترك نكردن واجب و انجام ندادن حرام است. در مرتبه ى بعد سالك مراقبت مى كند فكر معصيت به ذهن و دل او راه پيدا نكند و اگر در موردى انديشه ى آلوده‌اى به ذهن و دل او خطور كرد، بي‌درنگ آن را از وجود خود بيرون كند. در مرحله ى بعد سالك از انجام آنچه حرمت آن قطعى نيست، امّا شبهه ناك است و احتمال حرام بودن دارد، خويشتن را مراقبت مى كند. پرهيز از شبهه به منزله ى مراعات حاشيه ى امنيتى براى نيفتادن در پرتگاه گناه و حرام است.

از آن پس، مراقب خويش است كه مرتكب مكروهى نشود و يا عمل مستحبّى را از دست ندهد. در پى آن، مراقبت مىكند به قصد لذّت جويى و بر اساس تجمّل گرايى و تنوّع طلبى، بيش از حدّ رفع ضرورت هاى واقعى، به مباحات نپردازد و فرصت گرانبها و تجديدناپذير عمر را در امورى كه هيچ سازندگى و نقش مثبتى در ترقّى و تعالى او ندارد، صرف نكند. در گام بعد، مراقب خويش است كه در عرصه ى انتخاب و عمل، بين امورى كه جايز و مباحند، تنها با معيار رضايت الهى، انتخاب و فقط براى جلب رضايت خداوند، اقدام كند و بر اساس هواى خويش انتخاب و براى تأمين خواسته ى نفس و يا جلب رضايت خلق اقدام نكند. درنهايت، مراقبه به مرحله‌اى مي‌رسد كه شخص مراقب است جز خدا چيزى و كسى به دل او راه نيابد و انديشه و توجّه او را به خود مشغول نكند.

❄️🌨🔮🌨❄️

#عرفان_و_مراقبه #مراتب_مراقبه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 مراقبه ونتایج آن 🎆

در اثر مراقبه ي تام و اهتمام شديد به آن به تدريج چهار عالم بر سالک کشف خواهد شد:

عالم اول: توحيد افعال است. يعني در ابتدا او درک مي کند که همه ي اعمالي که با اعضا و جوارح انجام مي دهد، همه مستند به نفس خودش است و سپس مي فهمد که نفس او قائم به ذات حق است و دريچه ي فيض و رحمت او، پس همه ي افعالي که در جهان خارج تحقق مي يابد به ذات مقدس حق استناد دارد.

عالم دوم: توحيد صفات است که عبارت از اين است که سالک آنچه را با حواس خود درک و مشاهده مي کند، همه را مستند به خدا مي يابد.

عالم سوم: توحيد در اسماء است که عبارت از اين است صفات را قائم به ذات درک کند، مثلاً عالميت، قادريت، سمعيت، و بصيرت خود را در خدا دانسته و در مي يابد که در همه ي عوالم قادر و عالم و سميع و بصير وحي فقط خداوند جل جلاله است.

عالم چهارم: توحيد در ذات است که به واسطه ي تجليات ذاتيه بر سالک مکشوف مي شود. يعني درک مي کند که ذاتي که همه ي افعال و صفات و اسما به آن مستند است، ذات واحد است. در اين مرحله توجه و مشهودش فقط ذات است و فقط خدا را مي شناسد و بس.

سالک در هر يک از عوالم چهارگانه ي فوق مقداري از اثر وجودي خود را از دست مي دهد تا بالاخره اصل وجود و هستي خود را گم مي کند. در عالم اول که به مقام فناي در فعل مي رسد مي فهمد که فعل از او سر نمي زند بلکه از خداست در اينجا تمام آثار فعلي خود را از دست مي دهد.

در عالم دوم چون به تجلي صفاتي مي فهمد که علم و قدرت و ساير صفات انحصاراً اختصاص به ذات حق سبحانه تعالي دارد. در اينجا صفات خود را از دست مي دهد و آن ها را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد و در عالم سوم چون تجلي اسمايي مي شود، ادراک مي کند که عالم و قادر اوست جل و جلاله، در اينجا، اسماء خود را گم مي کند و ديگر در خود نمي يابد. در عالم چهارم که تجلي ذاتي است وجود خود را گم مي کند و ذات خود را از دست مي دهد و ديگر ابداً خود را نمي يابد و ذات، ذات مقدس حضرت خداوند است.

اين مرحله از شهود يعني تجلي ذاتي را عرفا تعبير به «عنقا» و«سيمرغ» مي نمايند چه او موجودي است که هرگز صيد احدي نخواهد شد. سيمرغ آن ذات بحت و وجود صرف است که از آن به «عالم عمي» و «کنز مخفي» و «غيب الغيوب» و «ذات ما لا اسم له و لا رسم له» تعبير مي کنند

❄️🌨🔮🌨❄️

#مراقبه_و_نتایج_آن #عوالم_سلوکى #عرفان_و_مراقبه #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 تقوا سه گونه است:

۱-تقوای گریز
۲-تقوای پرهیز
۳-تقوای ستیز

گریز، آن است که از محیط گناه آلود دوری کنی.

پرهیز، آن است که بتوانی در محیط گناه آلود، خودت را پاک نگهداری.

ستیز، آن است که در صحنه بمانی و با مظاهر گناه مبارزه کنی و محیط سالمی ایجاد کنی.

گاهی باید مانند موسی در کاخ فرعون بمانی و سکوت کنی و فقط خودت را حفظ کنی.

و گاهی یوسف وار باید از صحنه گناه فرار کنی و راه گریز را برگزینی.

و گاهی هم ابراهیم وار با گناه و شرک و بت پرستی مقابله و ستیز کنی و بت شکن شوی.

❄️🌨🔮🌨❄️

#تقوا #تعاليم_معنوى #عرفان_سلوک #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 توحید 🎆

اصل توحید همیشه انکار ناپذیر است؛ توحید شالوده همه مذهب هاست و هدف همه ی مکتب های عرفانی و معنوى؛ پذیرفتن نظریه توحید سعادت توده ی مردم است، اما جست و جو و طلب آن فقط به عده ای خاص ربط پیدا می کند.

جستجو و طلب آن آسان است و هم سخت؛ آنچنان که ظاهرا ساده است که همه جا در مورد آن صحبت می شود و دسترسی به آن بسیار سخت است وبیشترین کوشش ها انسان را بیشتر حیرت زده می کند و در آخر باعث سرگردانی می شود.

یگانه بودن خداوند را در عرفان توحید مطلق می گویند؛ مسئله توحید دیدگاه های مختلفی را بوجود آورده است؛ درست مثل این است که فیلی را عده ای با چشم بسته لمس می کردند؛ هر کدام چیزی می گفتند؛ توحید حقیقتی است که در آن تاثیرات (کارما) حذف شده و دانش طلوع می کند و خدا همان گونه که پاک بود باقی می ماند؛ توحید آگاهی الهی است یا دانش خدا است و این دانش سبب آن می شود که عارف مابین هستی قدیم و هستی حادث (هستی در هستی که در آن است) تمیز قائل شود.

توحید محو شدن عاشق است؛ در صفات معشوق توحید دو جنبه دارد، یکی توصیف و دیگری حالات آن.

جنبه توصیفی توحید به ماموریت دنیوی پیامبران، امامان و اولیا خدا است و حالت آن از اقیانوس بیکران و نامحدود که قابل توصیف نیست؛ شکل یافته جنبه ی توصیفی توحید به آلات بینایی، گویایی، شنوایی و قوه ی ادراک وابسته است و هر کدام مستلزم تائید و تصدیق است؛ ایمانی که در درون انسان وجود دارد از چندگانگی ها عبور می کند و از آثار دوگانگی مبرا خواهد شد؛ توحید توصیفی به چراغ شبیه است در حالی که توحید به خودی خود آفتاب است به هنگام طلوع آفتاب نور چراغ ناپدید و محو می شود.

مهم است که بدانیم توحید توصیفی تغییر پذیر است، در صورتی که حالت توحید تغییر ناپذیر و جاودان؛ در آن حالت دل می افتد، قلب کلامی را که با زبان ادا می شود نادیده می گیرد و زمانی که سالک در سفر روحانی دل خود را پیدا می کند زبان از کار می افتد؛ دل تسلیم خواهد شد؛ سالک با خدا به گفت و گو می پردازد؛ توحید برای موحد، حبابی است که زیبايی جهان احدیت را می پوشاند.

❄️🌨🔮🌨❄️

#توحيد #سلوک #عرفان #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🌨🔮🌨❄️

🎆 انواع توحید 🎆

1- توحید اقوالی: به اکثریتی اطلاق میشود که به یکی از پیامبران اعتقاد داشته باشد و به دستورات او عمل می کند.در این مرحله شهادت به وجود خدا و حقانیت او و انجام فرایض دینی به عنوان مقدمه ای برای مراحل بعد کافی به نظر می آید که به آن توحید شریعت یا توحید اقوالی گویند.

2- توحید افعالی: به کسانی گفته میشود که در طریق روحانی قدم گذاشت اند .تجلی و وحدت خدا وند برای سالکانی که در عالم لطیف یا همان عالم ملکوت هستند،همان تجربه ای است که ملائک و قدیسین دارا هستند.ویژگی این حالت این است که در باطن سالک این تغییر به وجود خواهد آمد که در پس هر چیز خوب یا بد قدرت خدا وجود دارد.

3- توحید احوالی: بر آن عده ای که روح هاى پیشرفته که در آسمان پنجم( عالم روحانى) هستند پرتو می افکند روح در این مرحله خود را با تابش مستقیم روح الهی روبرو می بیند و خود آگاه یا نا خود آگاه کمک های بسیاری را به آن عده که در عالم های خاکی و لطیف هستند ارائه می کند.

4- توحید صفتی: متعلق است به آسمان ششم. همه جنبه های مادی و لطیف مربوط به عالم خاکی و لطیف که دامن گیر روح بودند، مثل نور ستارگان که در مقابل نور خورشید هستند نا پدید خواهند شد هر دو توحید سه وچهار به عالم جبروت تعلق دارند و هر سه توحید( دو ،سه و چهار) ،توحید طریقت نام دارند.

5- توحید ذاتی: این توحید وصال خدا است در عالم حقیقت که این عالم یا معرفت حقیقت یعنی حالت محمدی رادر مرحله لاهوت و حقیقت محمدی را در مرحله هاهوت شامل خواهد شد .

❄️🌨🔮🌨❄️

#انواع_توحيد #سلوک #عرفان #تعاليم_معنوى #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 عرفان، جادەی سپاسگزاری است.

یک پذیرش،

یک رها شدگی،

یک احساس برکت،

یک گشادگی ذهن

و یک قلب محبت آمیز کافی است.

#عرفان #سپاسگزاری #پذیرش #رها_شدگی #تعاليم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🎆 یا رب از عرفان، مرا پیمانه‌ای سرشار ده/
چشـــم بینا، جـــان آگاه و دل بیــدار ده

هر سر موی حواس من به راهی می رود/
این پریشان سیر را در بزم وحــدت بار ده

در دل تنـگم ز داغ عشـق شمعی برفـروز/
خــــانه‌ی تن را چراغی از دل بیـــدار ده

نشئـه‌ی پا در رکــــاب مِی ندارد اعتبـار/
مستی دنبـاله داری همچو چشـــم یار ده ...

"صائب تبریزی"

#اشعار_صائب_تبريزى #عرفان #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃🌸🔮🌸🍃

🎆 جدال بین فرشته و حیوان از دیدگاه مولانا 🎆

☸️ يکی از اصول مهم دستگاه فکری مولوی و عرفان ما، دو پاره بودن شخصيت آدمی است. طبق آرای مولوی، انسان از دو نيمه درست شده است:

🔹يک نيمه فرشته 🔹و يک نيمه حيوان.
⚛️ اين دو نيمه، همواره باهم در حال جنگ اند. نيمه ی حيوانی شخصيت آدمی، قابل مقايسه با مفهوم "ايد" يا "نفس اماره" در دستگاه فکری فرويد است. آن نيمه ی ديگر، يعنی نيمه ی فرشتـه آسای شخصيت آدمی، می تواند معادل مفهوم "سوپرايگو" يا "قاضی وجدان" در مکتب فرويديسم باشد." "جدال بين فرشتـه و حيوان در عرفان مولانا قابل مقايسه با جنگ بين "سوپرايگو" و "ايد" در فرويديسم اروپایی است. هدف اصلی مولوی، کشتن نفس اماره و مبارزه با نيمه ی حيوانی شخصيت آدمی است. مولوی معتقد است که آدمی می تواند با سرکوب و نابود کردن نيمه ی حيوانی خويش، نيمه ی فرشته آسای خود را، رهبر بلامنازع شخصيت خود کند. و باعث شود که جنگ بين فرشته و حيوان، با پيروزی فرشته، به پايان رسد. در حالی که اين مبارزه، از نظر فرويد چيزی نيست جز سرکوب "ايد" و راندن آن به ضمير ناخودآگاه. فرويد معتقد است که سرکوب "ايد" و کشتن "نفس اماره"، نه مايه ی رستگاری، بلکه، منشا و سرچشمه ی انواع و اقسام بيماری های روحی و روانی است.

☸️ ادبیات درونی نفس (چطوری صدای نفس را تشخیص دهیم )؛ نفس اماره به صورت لاینقطع و به صورت امرانه در گوش ما می خواند و غالبا کارهایی از ما می خواهد که انجام آن کار به تنبلی می انجامد و با کلماتی مثل حالا ولش کن، بعدا انجام میدیم، اخه الان خسته ایم، اخه، اما، اگر، مگه تو، ما رو به تنبلی فرا می خواند؛ در گوشمان می خواند کارهایی انجام دهیم که خلاف اخلاقیات و عرف اجتماع است.

⚛️ در عمل خوب است که از نفس اماره به‌عنوان موجودی مجزا سخن بگوییم و در صورت لزوم بدان شخصیت ببخشیم و اهدافی واقعاً ضداخلاقی یا حتی «صدا»یی مخالف با صدای وجدان به آن بدهیم. در این‌صورت، می‌توانیم آن را به‌صورت دشمنی مجسم کنیم که باید با آن مبارزه کرد و حیله‌هایش را خنثی کرد. چنین پنداری در عرصة عمل ضروری است زیرا نمی‌توان با موجودی انتزاعی مبارزه کرد.

☸️ نفس اماره: این مرحله از نفس پایین ترین و پست ترین نوع نفسه که حالتی در وجود انسان پدید می آورد که او همیشه میل به بدی و انحراف و کج روی پیدا کرده و از کار نیک و خوبی ها فراری است.
نفس (سركش) بسيار به بديها امر مى‏ كند (یوسف آیه 53) البته نفس اماره اگه با عقل و ایمان کنترل نشود سقوط انسان قطعی است.

🍃🌸🔮🌸🍃

#جدال_فرشته_و_حیوان! #مولانا #ايگو #سوپر_ايگو #روانشناسی #عرفان #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
🍃🌸🔮🌸🍃

🎆 جدال بین فرشته و حیوان از دیدگاه مولانا 🎆
⚜️قسمت دوم:

⚛️اگر انسان بطور فعال با تمایلات نفس اماره برای تسلط بر «خود» مبارزه نکند، سرانجام اختیار سه ساختار دیگر (ایگو، سوپرایگو و سوپراید) را نیز به‌دست می‌گیرد. گرایش فطری نفس اماره تسلط بر روان است تا انسان را وادار کند ارزش‌های مورد توجهش را بپذیرد و به منافع آن بیندیشد و عمل کند.
نفس اماره عملکردی انگیزشی دارد و نیرویی کور و در نتیجه مسئولیت‌ناپذیر است و پاسخ‌گوی اعمال خود نیست. باید چنین نتیجه گرفت که نفس به طور ذاتی «بدسگال» نیست. مسئولیت شناسایی نفس اماره و مهار کردن آن و پیش‌بینی تأثیراتش بر عهدة ایگو است. بدین‌لحاظ، وجود نفس اماره برای انسان مفید است، زیرا همانند وزنه‌های سنگینی است که برای ورزشکاری که می‌خواهد بر حجم عضلاتش بیفزاید، مفید است.

⚛️ نفس اماره ضداخلاق است، زیرا منشأ همة انگیزش‌ها، هیجانات، اندیشه‌ها و اعمال زیان‌بخشی است که میل به لطمه‌زدن به حقوق دیگران و یا حقوق خودمان را دارد. اگر غیبت می‌کنیم کار اوست؛ اگر بد‌خلق و مهاجم و زودخشمیم، کار اوست؛ اگر حسد می‌ورزیم، کار اوست؛ اگر خودپسندیم و دوست‌ داریم خودنمایی کنیم و برتری‌مان را به‌رخ دیگران بکشیم، بازهم کار اوست؛ اگر به‌قضاوت و تحقیر دیگران می‌نشینیم، هم‌چنان کار اوست. و حتی هنگامی‌که، به روش دیگری بروز می‌کند، و سبب می‌شود در دفاع از حقوق خود، بزدل و ضعیف و ناتوان باشیم، و یا افسردگی بر ما چیره ‌شود (جز در موارد بالینی که بیرون از ارادة ماست)، و یا وقتی دل‌مان می‌خواهد همه‌چیز را رها کنیم، اندیشه‌های بدبینانه در سر بپرورانیم یا با دیدی منفی به زندگی نگاه کنیم… ، بازهم کار اوست.

⚛️ نفس اماره با خشنودی، حقوق دیگران را نادیده می‌گیرد. هدفش بالندگی منِ بشری است، بنابراین تلاش می‌کند که هر مانعی را بر سر این راه خنثی کند. نفس اماره به‌طور طبیعی و بدون وقفه و بی‌آنکه نیرویی صرف کنیم فعالیت می‌کند. از اصل لذت جویی پیروی می‌کند و کورکورانه می‌کوشد تا امیالش را ارضا کند و تا زمانی که توسط «ایگو» متوقف و مهار نشود، به این کار ادامه می‌دهد. نفس اماره در برابر هر‌گونه ترفندی که انسان به‌کمک آن می‌کوشد تا از سلطه‌اش خلاص شود، شدیداً مقاومت می‌کند. نفس اساساً سرکش است و با هر آنچه سبب تغذیة روح ملکوتی ( و در نتیجه تضعیف سلطه‌اش بر انسان) می‌شود مانند، اخلاق حقیقی، معنویت، توجه به مبدأ… در تضاد است.
نفس اماره اگر نتواند به‌زور فایق شود، از راه‌های انحرافی استفاده می‌کند تا سلطه‌اش را تضمین کند. خلاصه می‌تواند بر قضاوت انسان تأثیر بگذارد، یا او را وادار سازد استدلال‌های غلط در پیش بگیرد، یا صدای روح را در درون تقلید کند.

🍃🌸🔮🌸🍃

!#مولانا #ايگو #سوپر_ايگو #روانشناسی #نفس_اماره #عرفان #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
❄️🧘🔮🧘❄️

🎆 تمام عرفان در اين خلاصه مى شود:

كوشش براى بيدارى و تغيير

زندگى تصادفى و ناآگاهانه به زندگى آگاهانه و وجودى.

آنگاه زندگى و همچنين مرگ فرصتى براى معرفت و آموختن مى شود.

و اين آموزش ادامه مى يابد. هر لحظه و هر موقعيتى مانند يك هديه به نظر

مى آيد. حتى رنج نيز براى كسانى كه می دانند چگونه اين هديه را

پذيرفته و از آن درس بگيرند، هديه اى از جانب خداوند به حساب

مى آيد. به طور معمول، حتى نعمتها نيز برايتان يك هديه نيست،

زيرا نمی دانيد چگونه آنها را پذيرفته و جذب كنيد، شما همچون يك

آدم آهنى زندگى مى كنيد..!!!!

❄️🧘🔮🧘❄️

#موهبت_زندگی #عرفان #تغییر #بیداری #زندگی_آگاهانه #تعالیم_معنوی #راهی_بسوی_خدا

@pathwaystogod
@mazeye_malakoot