🎆 حکیمی گفت:
جواب دو نفر مرا سخت تکان داد.
اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای حکیم، خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد.
دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده اى گل آلود میرفت.
به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی.
گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی حکیم؛ که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.!!!!
#حکايتهاى_پند_آميز #حکيم_و_جواب_منطقى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot
جواب دو نفر مرا سخت تکان داد.
اول: مرد فاسدی از کنارم گذشت و من گوشه ی لباسم را جمع کردم تا به او نخورد.
او گفت: ای حکیم، خدا میداند که فردا حالِ ما چه خواهد شد.
دوم: مستی دیدم که افتان و خیزان در جاده اى گل آلود میرفت.
به او گفتم: قدم ثابت بردار تا نلغزی.
گفت: من بلغزم باکی نیست، بهوش باش تو نلغزی حکیم؛ که جماعتی از پی تو خواهند لغزید.!!!!
#حکايتهاى_پند_آميز #حکيم_و_جواب_منطقى #راهی_بسوی_خدا
@pathwaystogod
@mazeye_malakoot