✅ آموزشِ دعا کردن
▫️ در سوره قصص، به بخشی از داستان حضرت موسی اشاره شده که:
حضرت موسی، تنهایِ تنها، با ترس و خوف از شهر فرار میکنه:👇
❣ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ (قصص/۲۱)
💢 موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود، و هر لحظه در انتظار حادثهای بود.
🍃وقتی به شهر مَدیَن میرسه، یه گوشه تنها میشینه و دعا میکنه:👇
❣ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (قصص/۲۴)
💢 پروردگارا، به هر #خیری که تو بر من نازل کنی، محتاجم!
🍃 این دعای حضرت موسی، یک شاهکار تمامه؛ اصلاً کلاسِ آموزش دعاست. 🤲
❣ با اینکه فراری بود، نگفت جا میخوام.
❣ با اینکه گرسنه بود، نگفت غذا میخوام.
❣ با اینکه بیکس و تنها بود، نگفت خانواده و زن و زندگی و... میخوام.
دقّت کنیم!
حضرت موسی، احتیاجاتش رو برای خدا لیست نمیکنه.
نمیگه فلان چیز رو میخوام، فلان چیز رو نمیخوام. اصلاً به ذهنش جهت نمیده. با کلماتش خودش رو محدود نمیکنه.❌
🔻 بلکه فضایِ #دعا رو باز میگذاره، تا هر خیری، از هر کجا و هر زمان، و به هر مقدار و کیفیت، بر او بباره.😇
حضرت موسی در نهایتِ تواضع رفتار میکنه:
❣ به خدا دستور نمیده.☜
❣ برای خدا تعیین تکلیف نمیکنه.☜
❣ بلکه در برابرِ خدا، یک پذیرش تام میشه. چون خوب میدونه که، این خداست که صلاحِ کارش رو بهتر از خودش میدونه.😌
🔻خدایی که خودش #خیر است، و جز #خیر از او صادر نمیشه.❤️
👈 پس فقط کافیه با این #خیر_مطلق یک رابطهی عاشقانه، بر اساسِ #تسلیم برقرار کنه. که اگر این اتفاق بیفته، دیگه کار تمومه، و از بهترینها برخوردار شده
▫️جالبه که در همین سوره، دنبالهی داستان میبینیم که، توی همین شهری که موسی غریب هست، #خدا همه چیز بهش میده:
👈 شغل، مسکن، همسر و...
🔚 نتیجهگیری:
❣در #دعا_کردن برای خدا تعیین تکلیف نکنیم:
❣ خدایا من فلان دختر، یا فلان پسر رو میخوام.
❣ خدایا من فلان رشته رو قبول بشم.
❣ خدایا من فلان شغل رو بتونم به دست بیارم.
❣ خدایا من فلان خونه رو بتونم بخرم.
❣ خدایا...
🌼🍃همیشه در مورد هر موضوعی در زندگی که #دعا میکنیم، بگیم:
❣ خدایا! تو #خیر و صلاح ما رو در مورد این موضوع (ازدواج، شغل، تحصیل و...) بهتر میدونی،
❣ هرچی که #خیرِ ما هست، برامون رقم بزن.
🍃🌸🍃@masjedezaafaran
▫️ در سوره قصص، به بخشی از داستان حضرت موسی اشاره شده که:
حضرت موسی، تنهایِ تنها، با ترس و خوف از شهر فرار میکنه:👇
❣ فَخَرَجَ مِنْهَا خَائِفًا یَتَرَقَّبُ (قصص/۲۱)
💢 موسی از شهر خارج شد، در حالی که ترسان بود، و هر لحظه در انتظار حادثهای بود.
🍃وقتی به شهر مَدیَن میرسه، یه گوشه تنها میشینه و دعا میکنه:👇
❣ رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ (قصص/۲۴)
💢 پروردگارا، به هر #خیری که تو بر من نازل کنی، محتاجم!
🍃 این دعای حضرت موسی، یک شاهکار تمامه؛ اصلاً کلاسِ آموزش دعاست. 🤲
❣ با اینکه فراری بود، نگفت جا میخوام.
❣ با اینکه گرسنه بود، نگفت غذا میخوام.
❣ با اینکه بیکس و تنها بود، نگفت خانواده و زن و زندگی و... میخوام.
دقّت کنیم!
حضرت موسی، احتیاجاتش رو برای خدا لیست نمیکنه.
نمیگه فلان چیز رو میخوام، فلان چیز رو نمیخوام. اصلاً به ذهنش جهت نمیده. با کلماتش خودش رو محدود نمیکنه.❌
🔻 بلکه فضایِ #دعا رو باز میگذاره، تا هر خیری، از هر کجا و هر زمان، و به هر مقدار و کیفیت، بر او بباره.😇
حضرت موسی در نهایتِ تواضع رفتار میکنه:
❣ به خدا دستور نمیده.☜
❣ برای خدا تعیین تکلیف نمیکنه.☜
❣ بلکه در برابرِ خدا، یک پذیرش تام میشه. چون خوب میدونه که، این خداست که صلاحِ کارش رو بهتر از خودش میدونه.😌
🔻خدایی که خودش #خیر است، و جز #خیر از او صادر نمیشه.❤️
👈 پس فقط کافیه با این #خیر_مطلق یک رابطهی عاشقانه، بر اساسِ #تسلیم برقرار کنه. که اگر این اتفاق بیفته، دیگه کار تمومه، و از بهترینها برخوردار شده
▫️جالبه که در همین سوره، دنبالهی داستان میبینیم که، توی همین شهری که موسی غریب هست، #خدا همه چیز بهش میده:
👈 شغل، مسکن، همسر و...
🔚 نتیجهگیری:
❣در #دعا_کردن برای خدا تعیین تکلیف نکنیم:
❣ خدایا من فلان دختر، یا فلان پسر رو میخوام.
❣ خدایا من فلان رشته رو قبول بشم.
❣ خدایا من فلان شغل رو بتونم به دست بیارم.
❣ خدایا من فلان خونه رو بتونم بخرم.
❣ خدایا...
🌼🍃همیشه در مورد هر موضوعی در زندگی که #دعا میکنیم، بگیم:
❣ خدایا! تو #خیر و صلاح ما رو در مورد این موضوع (ازدواج، شغل، تحصیل و...) بهتر میدونی،
❣ هرچی که #خیرِ ما هست، برامون رقم بزن.
🍃🌸🍃@masjedezaafaran